|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{امامت}}
| | #تغییر_مسیر [[برخورد امام رضا با فرق و مذاهب اسلامی]] |
| | |
| ==[[مبارزه امام رضا]] با عقاید و [[فرقهها]]==
| |
| | |
| ==[[معتزله]]==
| |
| معتزله، به عنوان فرقهای [[کلامی]]، در اوایل [[قرن دوم هجری]]، در عصر [[اموی]] [[ظهور]] یافت. [[رئیس]] این [[مکتب]]، «[[واصل بن عطا]]» بود که در [[بصره]] سکونت داشت. این [[فرقه]] به دلیل [[گرایش]] [[عباسیان]] در اوایل [[حکومت]] خود، بهویژه [[مأمون]] که خود از [[عالمان]] آنها محسوب میشد و از مروّجان این مشرب [[فکری]] بود، از فعالترین [[فرقههای کلامی]] این دوره بود که تا حد زیادی تحت تأثیر [[امامان شیعه]] نیز قرار گرفته بود. اصول و مبانی [[اعتقادات]] [[معتزله]] عبارتند از: [[توحید صفاتی]]، [[عدل]]، [[معاد]]، منزله بین المنزلتین و اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]]. معتزله به اعتبار بعضی از اصول عقایدشان، به نامهای مختلفی مانند [[اهل]] [[توحید]]، [[اصحاب]] عدل، [[قدریه]]، [[مفوضه]] و [[عدلیه]] نیز خوانده شدند<ref>الفرق بین الفرق، ص۶۸؛ الملل و النحل، ج۱، ص۵۶-۵۷.</ref>.
| |
| | |
| از میان گروههایی که بیشترین مناظرات را با [[امام رضا]]{{ع}} داشتند، معتزله بودند که میتوان به افرادی چون [[سلیمان مروزی]] و [[یحیی بن ضحاک سمرقندی]] اشاره کرد؛ همچنین در این میان مأمون از جمله کسانی بود که به [[نمایندگی]] از این مکتب، در این مناظرات شرکت میجست<ref>نهضت کلامی در عصر امام رضا{{ع}}، ص۲۵۳.</ref>.
| |
| | |
| معتزله طرفدار توحید صفاتی و منکر [[توحید افعالی]] میباشند و در توحید صفاتی، فقط ذات [[حضرت حق]] را قدیم میدانند؛ یعنی [[صفات خداوند]] را در عین ذات او نمیدانند و معتقدند، قدیم بودن، خاصترین صفات ذاتی اوست و میگویند: [[حق تعالی]] صفات قدیم ندارد، پس او عالم است، [[قادر]] است، زنده است به [[علم]] و [[قدرت]] و حیاتی که عین ذات اوست<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۶۴.</ref>.
| |
| در [[اخبار]] رسیده از امام رضا{{ع}} در باب توحید، به احادیثی میرسیم که دلالت دارد بر این که [[صفات الهی]]، عین ذات [[خداوند متعال]] است و محال است صفات خداوند غیر از ذات او باشد.
| |
| | |
| [[حسین بن خالد]] میگوید: «شنیدم از [[حضرت رضا]]{{ع}} که چنین فرمود: [[خداوند]] همیشه عالم، قادر، [[حی]]، قدیم، شنوا و [[بینا]] بوده است. [[راوی]] میگوید: عرض کردم: بعضی میگویند: خداوند همیشه با علم، عالم بوده؛ و با قدرت، قادر بوده؛ و با [[حیات]]، زنده بوده؛ و با قدم، قدیم بوده؛ و با [[شنوایی]]، شنوا بوده و با [[بینایی]]، [[بینا]] بوده است. [[حضرت]] فرمود: هر کس چنین حرفی بزند و به آن [[معتقد]] باشد، در واقع به همراه [[خدا]] به [[خدایان]] دیگری قائل شده است و چنین شخصی از [[دوستان]] ما محسوب نمیشود. سپس فرمودند: [[خداوند]] همیشه به ذات خود عالم [[قادر]]، [[حی]]، قدیم، شنوا و بینا بوده است. خداوند بالاتر و والاتر از آن است که [[مشرکین]] و [[تشبیه]] کنندگان میگویند»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، باب توحید، حدیث ۱۰.</ref>.
| |
|
| |
| [[معتزله]] در مورد [[گناهان کبیره]] معتقدند: مرتکبان کبائر، نه مؤمناند و نه [[کافر]]، بلکه فاسقند؛ زیرا [[فسق]] [[حد وسط]] میان [[ایمان]] و [[کفر]] است. و اگر بدون [[توبه]] از [[دنیا]] بروند، [[اهل]] دوزخند. این نظریه به عنوان منزله بین المنزلتین [[شهرت]] یافت<ref>فرق و مذاهب کلامی، ص۲۵۳.</ref>. هنگامی که قول معتزله نزد [[امام رضا]]{{ع}} مطرح شد که به [[اعتقاد]] آنها گناهان کبیره بخشوده نمیشود، فرمود: {{متن حدیث|قَدْ نَزَلَ الْقُرْآنُ بِخِلَافِ قَوْلِ الْمُعْتَزِلَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ}}<ref>«و بیگمان پروردگارت با وجود ستم مردم آمرزگار آنهاست» سوره رعد، آیه ۶.</ref>}}<ref>من لا یحضره فقیه، ج۲، ص۱۸۰. </ref>.
| |
| | |
| از دیگر [[معتقدات معتزله]]، اعتقاد به [[مخلوق بودن]] یا حادث بودن [[قرآن]] است. این مسئله در مقطعی از عصر [[عباسیان]]، بحث [[اعتقادی]] - [[سیاسی]] [[روز]] شده بود تا آنجا که برخی، به دلیل [[مخالفت]] با آن محکوم به [[مرگ]]، [[تبعید]] و [[زندان]] شدند و از این رویداد به [[محنت]] یاد شده است.
| |
| از جمله کسانی که به [[نمایندگی]] از این [[مکتب]]، در مناظرات شرکت میجست [[مأمون عباسی]] بود. او چنان به [[درستی]] [[عقاید]] معتزلیان ایمان داشت که آن عقاید را برای رعایای خود اجباری قرار داد و برای [[امتحان]] [[مردم]] در این باره، سؤالی مطرح کرد تا از هر کس بپرسند که آیا قرآن مخلوق است یا خیر، و هر کس منکر [[مخلوق بودن]] [[قرآن]] بود، [[مجازات]] کنند<ref>نهضت کلامی در عصر امام رضا{{ع}}، ص۲۵۳.</ref>.
| |
| از آنجا که این [[مکتب]]، [[صفات خداوند]] را قدیم نمیداند، بنابراین [[معتقد]] است، [[کلام الهی]] که از صفات خداوند است، قدیم نیست و حادث است<ref>الفرق بین الفرق، ص۶۸.</ref>.
| |
| | |
| [[یاسر خادم]] از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است: «[[خدا]] [[لعنت]] کند [[مرجئه]] را و لعنت کند [[ابوحنیفه]] را. قرآن [[کلام]] خداست و [[مخارق]] نیست؛ به طوری که تکلم میشود و قرائت میشود. پس قرآن کلام و خبر و [[قصص]] است»<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۸.</ref>.
| |
| | |
| از نتایج و [[فروع]] [[توحید]]، [[عقیده]] به [[بداء]] است که [[قدرت الهی]] [[پروردگار]] را میرساند و از مسائل مورد [[اختلاف]] [[شیعه]] و سایر [[فرق اسلامی]] نیز میباشد. امام رضا{{ع}} در این باب، مناظرهای با [[سلیمان مروزی]] [[متکلم]] معتزلی [[خراسان]] دارد که معتقد بود کاری که خدا بر انجامش [[تصمیم]] گرفت، حتماً باید انجام شود و برنخواهد گشت. [[حضرت]] با اشاره به این که چندین [[آیه]] مانند {{متن قرآن|وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ}}<ref>«و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref> بر [[مسئله بداء]] تأکید دارد، خطاب به وی فرمود: تو چگونه آن را [[باور]] نداری؟ سپس فرمود: ای [[سلیمان]]! برخی از امور نزد [[خدای عزّ و جلّ]]، مشروط است که از آنها آنچه را بخواهد، در ایجاد مقدم میدارد و آنچه را بخواهد به تأخیر میاندازد و آنچه را بخواهد محو میکند تا وجود نیاید. سپس [[امام]]{{ع}} به نقل از [[امام علی]]{{ع}} [[علم]] را دو نوع میداند، [[علمی]] که [[خداوند]] به [[ملائکه]] و رسولانش آموخته، و علمی که در نزد خداست و احدی از آن خبر ندارد و از ناحیه این علم است که خداوند هر چه را بخواهد به تأخیر میاندازد و یا محو میکند و هر چه را بخواهد ثبت میکند<ref>من لا یحضره فقیه، ج۱، ص۳۸۱ و ۳۸۸.</ref>.
| |
| | |
| [[عصمت پیامبران]]، یکی از مسائلی است که مورد تردید برخی از افراد است. [[امام هشتم]]{{ع}} درباره اشکالاتی که به نظر بعضی درباره [[عصمت انبیاء]] میرسید، پاسخ میدادند. بیشتر این سؤالات توسط [[مأمون]] یا توسط [[علی بن محمد بن جهم]] مطرح شده و [[امام]]{{ع}} به [[بهترین]] وجه به آن جواب دادهاند.
| |
| علی بن جهم که به عدم عصمت انبیاء [[اعتقاد]] داشت، از امام{{ع}} درباره [[عصمت حضرت آدم]]{{ع}} سؤال میکند که معنای این [[آیه]] چیست: وعصی [[آدم]] ربه فغوی<ref>سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>.
| |
| | |
| امام{{ع}} در پاسخ او میفرماید: [[خداوند عزّ و جلّ]]، آدم{{ع}} را [[حجّت]] در زمینش و [[جانشین]] خود در بلادش قرار داده و او را برای [[بهشت]] نیافریده بود، در حالی که [[معصیت]] آدم{{ع}} در بهشت بود، نه در [[زمین]]. بهشت [[دار تکلیف]] نبود، بلکه دار [[آزمایش]] بود تا تقدیرات [[امر الهی]] کامل شود. هنگامی که به زمین فرستاده شد و [[حجت]] و [[خلیفه الهی]] شد، [[مقام عصمت]] پیدا کرد؛ آن گونه که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref><ref>من لا یحضره فقیه، ج۱، ص۱۹۱.</ref>..<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۲۴.</ref>
| |
| | |
| ==متصوّفه==
| |
| اواخر قرون دوم [[هجری]]، گروهی میان [[مسلمانها]] دیده شدند که [[ظواهر]] و حالات آنها شباهتی با [[مسلمانان]] نداشت و چون [[لباس]] پشمینه دهاتی خشنی میپوشیدند، نام [[صوفی]] گرفتند. بعضی از آنها، در نقاط دور از [[جمعیت]]، صومعهای برای خود ساخته، در آنجا [[زندگی]] میکردند. برخی در مغازهها [[گوشهنشین]] شده و دستهای در صحراها میگردیدند<ref>رساله قشیریه فی علم التصوف، ص۷.</ref>.
| |
| دکتر طه [[حسین]]، درباره پیدایش تصوّف در [[جامعه اسلامی]] مینویسد: «تصوّف در آغاز به صورت [[ترک دنیا]] و زهدی بود که طرفداران آن [[زیاده روی]] کردند و [[رسول اکرم]]{{صل}} آن را ناروا شمرد. تصوّف منحصر به [[اسلام]] نیست و در [[کیش]] [[مسیحی]] نیز شناخته شده است، لیکن متصوفه اسلام برخود سپس بر [[مردم]] [[زیاده روی]] و [[ستم]] کردند و کار تصوّف پس از شیوع [[نادانی]] و خفتگی، به انواعی از [[حقهبازی]] و [[دروغ]] کشید و شرّی بسیار از آن به عموم رسید؛ شری که اگر [[پیشوایان]] اولیه تصوّف میدیدند، سخت از آن به تنگ میآمدند و آن را به شدت [[انکار]] مینمودند»<ref>آیینه اسلام، ج۱، ص۲۳۰.</ref>.
| |
| | |
| برخی از [[عقاید]] [[صوفیه]] چنین است: اسقاط [[تکالیف]] هنگام رسیدن به مراحل بالا، رسیدن به [[مقام امامت]] از طریق [[ریاضت]]، بیاعتباری [[عبادات]]، [[اعتقاد]] به [[جبر]]، [[ادعای علم غیب]]، [[حرام]] دانستن [[دعا]] برای دفع [[قضا]] و [[بلا]]، [[مذمت]] [[غنی]] بودن و [[ترک دنیا]]<ref>تلبیس، ص۱۳۹.</ref>.
| |
|
| |
| با تتبع در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و ائمه{{عم}} میبینیم که نه خودشان منسوب به [[صوفی]] بودهاند و نه [[شیعیان]] را بدان نسبت میدادهاند و با این جریان به شدت برخورد مینمودند و این طرز [[تفکر]] را منافی با [[قرآن کریم]] میدانستند. [[امام رضا]]{{ع}} نیز بر اساس چنین بینشی با آنها برخورد مینمودند، چنان که [[روایت]] کردهاند که: «عدهای از صوفیان در [[خراسان]] وارد [[محضر امام]] [[رضا]]{{ع}} شدند و بر آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کردند و گفتند: [[امیرالمؤمنین]] [[مأمون]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را به تو داد و آن [[حق]] کسی است که غذای ساده بخورد و پشم بپوشد و بر الاغ سوار شود و به [[عیادت]] مریض رود، ولی شما [[لباس]] فاخر پوشیدهای! حضرت فرمودند: [[یوسف]] [[پیامبر]] غذای مرغوب و قبای دیباج مطلا میپوشید و بر [[مسند]] [[آل فرعون]] تکیه میکرد. وای بر شما! از [[امام]] توقع [[عدالت]] و [[درستی]] است که [[راستگو]] بوده و به عدالت [[رفتار]] کند و چون [[وعده]] دهد [[وفا]] کند، [[خداوند]] که لباس و طعام را حرام نکرده است! سپس حضرت [[آیه]]: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref> را خواندند»<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۵۷ (سوره اعراف، آیه ۳۲).</ref>.
| |
| | |
| همچنین بزنطی از [[حضرت رضا]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمودند: «هر کس در نزد او از [[صوفیه]] ذکر بشود و به زبان و [[دل]] انکارشان ننماید، چنین کسی از ما نیست و هر کس صوفیه را [[انکار]] کند، مانند آن کسی است که در [[راه خدا]] و در حضور [[رسول خدا]]{{صل}} با [[کفار]] [[جهاد]] کرده باشد»<ref>اثنی عشریه فی الردّ علی صوفیه اسماعیلیان، ص۳۲؛ سفینة البحار، ج۲، ص۵۷.</ref>.
| |
| | |
| و در روایتی دیگر، از [[حسین]] به [[سعید]] روایت شده است که گفته: «از حضرت رضا{{ع}} از حال صوفیه سوال کردم، آن [[حضرت]] فرمودند: کسی قائل به [[تصرف]] نمیشود مگر از روی [[خدعه]] و [[مکر]] یا [[جهالت]] و [[حماقت]] لکن اگر کسی خود را [[صوفی]] نامد تا از [[شر]] آنها در [[امان]] باشد، بر او گناهی نیست به شرط آنکه از [[عقاید]] باطلشان چیزی نیاموزد»<ref>اثنی عشریه فی الردّ علی صوفیه اسماعیلیان، ص۳۱؛ سفینة البحار، ج۲، ص۵۸.</ref>..<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۲۶.</ref>
| |
| | |
| ==مجبره==
| |
| منظور از [[جبر]]، [[ایمان]] به این مسئله است که هر خیر و شری کار [[خداوند]] است و خداوند آن را همچنان که واقع میشود، مقدر فرموده است. نتیجه این [[عقیده]]، ایمان به جبر است. در [[مکتب خلفا]]، به خصوص [[بنیامیه]]، این عقیده را [[ایمان به قدر]] مینامند<ref>نقش ائمه در احیاء دین، ج۱۳، ص۷۴.</ref>. این گروه معتقدند: [[افعال]] [[بنده]] را [[قدرت]] ثابت نمیکند و میگویند: اگرچه [[انسان]] بر انجام کار قدرت دارد، اما آن قدرت تأثیری ندارد و در واقع خداوند آفریننده [[اعمال]] [[بندگان]] است و انسان فقط کسبکننده اعمال است<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۹۷.</ref>. دیدگاه فوق، در حالی است که [[شیعه]] به واسطه بیانات [[اهل بیت]]{{ع}} [[معتقد]] است: انسان پدیدآورنده افعال خویش است، لیکن این افعال را با قدرتی که خداوند در او به [[ودیعت]] نهاده انجام میدهد و با همین قدرت، هر فعلی پس از وجود [[انگیزهها]] و منتفی شدن موانع آن، از فاعل صادر میگردد و فاعل در حالت وقوع فعل مجبور نیست؛ زیرا [[قدرت]] او نسبت به دو طرف وجود و عدم، مساوی است؛ به همین گونه درست نیست به صرف این که [[خداوند]] قدرت انجام دادن و ترک کاری را در [[انسان]] [[آفریده]] است، فعل صادر شده از انسان را به او نسبت داد؛ زیرا قدرت بر انجام دادن فعل یا ترک آن، سبب تام در ایجاد فعل نیست.
| |
| | |
| [[امام رضا]]{{ع}} در یکی از سخنان خویش پرده از [[افکار]] این گروه برداشته، میفرمایند: {{متن حدیث|مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ أَفْعَالَنَا ثُمَّ يُعَذِّبُنَا عَلَيْهَا فَقَدْ قَالَ بِالْجَبْرِ...}}؛ «کسی که [[گمان]] میکند خداوند [[افعال]] ما را انجام میدهد، سپس به خاطر آنها ما را [[عذاب]] میکند، او قائل به [[جبر]] است»<ref>من لا یحضره فقیه، ج۱، ص۱۱۴.</ref>. آن گاه در سخنی دیگر، ضمن پاسخ به سوالات [[ابراهیم بن ابی محمود]] که در مورد مجبور بودن انسان در تمام افعالش پرسیده بود، به رد دیدگاه آنها پرداخته، به شدت آنها را تخطئه میکند.
| |
| | |
| [[ابراهیم]] در این زمینه از [[حضرت]] سوال نمود: «آیا [[خداوند عزّ و جلّ]]، بندگانش را بر [[معاصی]] و [[گناهان]] [[اجبار]] میکند؟ امام رضا{{ع}} فرمودند: نه، بلکه آنها را مخیر میکند و به آنها مهلت میدهد تا [[توبه]] کنند. وقتی ابراهیم پرسید: آیا خداوند بندگانش را به آنچه نمیتوانند مکلّف میکند؟ امام رضا{{ع}} فرمودند: چگونه ممکن است، در حالی که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ}}<ref>«و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶.</ref>.
| |
| | |
| از [[احمد بن ابی نصر بزنطی]] نقل شده است: «به [[حضرت رضا]]{{ع}} عرض کردم: بعضی از [[شیعیان]] قائل به جبر و بعضی قائل به [[تفویض]] شدهاند، حضرت فرمودند: خداوند میفرماید: فرزند [[آدم]]! این تو هستی که به [[مشیت]] و خواسته من میتوانی [[اراده]] کنی و به نیرو و قدرت من، [[واجبات]] را انجام میدهی... هر آنچه [[نیکی]] به تو رسد، از ماست و هر آنچه [[سختی]] به تو رسد، از خودت است... من در مورد کارهایم مورد سؤال و بازخواست نیستم، ولی از تو درباره کارهایت سؤال خواهد شد»<ref>من لا یحضره فقیه، ج۱، ص۲۹۳.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۲۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[مفوضه]]==
| |
| مفوضه معتقدند: [[خداوند]] [[تدبیر]]، [[قدرت]]، [[قضا و قدر]] خود را از بندگانش برداشته و هیچ گونه دخالتی در [[اعمال]] آنها ندارد و [[انسانها]] در تقدیر و [[سرنوشت]] خود کاملاً [[اختیار]] دارند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۶۱.</ref>. این [[تفکر]] به نوعی [[خلع]] قدرت از خداست و با [[توحید افعالی]] و فاعلیت [[واجب]] تعالی منافات دارد.
| |
| | |
| این گروه فرقهای از [[قدریه]] بودند که به لحاظ ماهیتی با مفوضه از [[غُلات]]، تفاوت دارند. این در حالی است که [[شیعه]] با استناد به فرمایشهای [[اهل بیت]]{{عم}} [[معتقد]] است: تمامی پدیده [[جهان]] از جمله [[افعال]] [[انسان]]، ممکن الوجود بوده و نیاز به پدید آورنده و واجب الوجود دارند تا به آنها وجود دهد و چون یگانه واجب الوجود بالذات که تمامی موجودات در وجود خویش [[قائم]] به او هستند، [[خدای متعال]] است، پس تمامی پدیدههای عالم اگر چه در سطحی [[پایینتر]] معلول علل قریب خویش تلقی میشوند، اما در سطحی بالاتر، همگی معلول واجب تعالی بوده، عین ربط، [[فقر]]، نیاز و [[وابستگی]] به او هستند و علل قریب نیز هیچ گونه استقلالی از خود در ایجاد معلولاتشان نداشته و تنها نقش مجزا و معدّ بودن را بر عهده دارند و همین نقش نیز به تحقق از سوی آفریدگارشان به آنها اعطا شده است؛ و در واقع [[اراده واجب]] تعالی بر این تعلق گرفته که انسان با اختیار خود کارهایش را انجام دهد؛ پس [[اراده]] او با [[اراده انسان]] [[لغو]] نمیشود و [[اختیار انسان]] نیز به حال خود باقی است و انتساب افعال به انسان و خداوند قابل جمع است و فاعلیت خداوند و انسان در طول یکدیگر قرار دارند، نه در عرض هم<ref>نهایة الحکمة، ص۳۰۲.</ref>.
| |
| | |
| [[امام هشتم]]{{ع}} در پاسخ به سؤال [[حسن بن علی الوشاء]] که درباره مفوضه پرسیده بود به ردّ این دیدگاه میپردازد، و در سخنی دیگر میافزایند: «[[خدای تعالی]]، با [[غلبه]] مورد [[عصیان]] و [[نافرمانی]] قرار نمیگیرد و بندگانش را در [[مُلک]] خویش به حال خود را نمیگذارد. او [[صاحب اختیار]] هر چیزی است که به تملک بندگانش درآورده است و [[قادر]] بر هر چیزی است که بندگانش را بر انجام آن [[توانایی]] داده است»<ref>نهایة الحکمة، ص۳۶۱.</ref>.
| |
| | |
| [[زید بن عمر بن معاویه]] نقل میکند: «در [[مرو]] به [[خدمت]] [[امام رضا]]{{ع}} رسیدم و از آن [[حضرت]] سؤال نمودم که از [[امام صادق]]{{ع}} روایتی برای ما نقل شده است که فرمود: {{متن حدیث|لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ}} معنای [[حدیث]] چیست؟
| |
| | |
| [[امام]]{{ع}} فرمودند: «کسی که [[گمان]] کند [[خداوند]] کارهای ما را انجام میدهد و سپس به خاطر آنها ما را [[عذاب]] میکند، قائل به [[جبر]] شده است و کسی که گمان کند خداوند مسئله [[خلق]] و [[رزق و روزی]] دادن به [[مخلوقات]] را به [[ائمه]]{{ع}} واگذار نموده، قائل به [[تفویض]] شده است و قائل به جبر [[کافر]] است و قائل به تفویض [[مشرک]]».
| |
| | |
| پرسیدم: «پس [[امر بین الامرین]] یعنی چه؟»
| |
| فرمودند: «یعنی راه باز است و آنچه را که [[خدا]] [[دستور]] داده انجام دهند و آنچه را [[نهی]] فرموده ترک کنند».
| |
| پرسیدم: «آیا در مورد [[اعمال]] [[بندگان]] [[مشیت]] و [[اراده خداوند]] ساری و جاری نیست؟»
| |
| | |
| حضرت فرمودند: «[[اراده]] و [[مشیت خداوند]] در مورد [[طاعات]]، عبارت از دستور و [[ریاضت]] خداوند به آن و کمک نمودن بندگان در انجام آن، و مشیت خداوند در مورد [[معاصی]]، عبارت است از نهی و [[خشمگین]] نمودن از آن عمل و [[یاری]] نکردن بندگان در انجام آن میباشد»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، باب توحید، حدیث ۱۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۲۸.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:مبارزه امام رضا با عقاید و فرقهها]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |