تقیه در فقه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>))
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{شیعه}}
{{شیعه}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پاسداری از دین]]''' است. "'''[[تقیه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پاسداری از دین]]''' است. "'''تقیه'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در حدیث]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در گفتگوهای بین‌المذاهب]] - [[تقیه در معارف مهدویت]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در حدیث]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در گفتگوهای بین‌المذاهب]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تقیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تقیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


==[[تقیه]] در لغت==
==[[تقیه]] در لغت==
*[[تقیه]] در لغت عبارت است از نگاه داشتن، [[پرهیز]] کردن و پنهان نمودن و در اصطلاح [[شرع]]، صیانت خویش از صدمه دیگری با ابراز همسویی با او در گفتار یا [[رفتار]] [[مخالف]][[ حق]]<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۳۷؛ لسان العرب، واژه «وقی».</ref>؛ و به تعبیر برخی، پنهان کردن [[حق]] و پوشاندن [[اعتقاد]] به آن در برابر [[مخالفان]] به منظور [[تحفظ]] از زیان [[دینی]] و [[دنیایی]]<ref>تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص۱۳۷.</ref>.
[[تقیه]] در لغت عبارت است از نگاه داشتن، [[پرهیز]] کردن و پنهان نمودن و در اصطلاح [[شرع]]، صیانت خویش از صدمه دیگری با ابراز همسویی با او در گفتار یا [[رفتار]] [[مخالف]][[ حق]]<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۳۷؛ لسان العرب، واژه «وقی».</ref>؛ و به تعبیر برخی، پنهان کردن [[حق]] و پوشاندن [[اعتقاد]] به آن در برابر [[مخالفان]] به منظور [[تحفظ]] از زیان [[دینی]] و [[دنیایی]]<ref>تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص۱۳۷.</ref>.
در [[تقیه]] بر خلاف [[نفاق]] - که موضوع آن پنهان کردن [[شرک]] و [[باطل]] و [[تظاهر]] به [[حق]] است - [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[بیم]] از رسیدن ضرر به او از اظهار [[حقیقت]] خودداری می‌کند.[[ تقیه]] در [[حقیقت]] از یک سو، سپر [[دفاعی]] برای [[مؤمن]] جهت مصون ماندن از تعرض [[دشمن]] و [[تحفظ]] از خطرهایی همچون [[حبس]]، [[تبعید]]، [[قتل]] و [[محرومیت]] از [[حقوق]] قانونی است و از سوی دیگر، عامل [[حفظ وحدت]] و مانع پراکندگی [[مؤمنان]] است<ref>دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۸۹۲.</ref>. لفظ [[تقیه]] بدین صورت در [[قرآن]] به کار نرفته، اما آیاتی چند متعرض مفهوم آن شده است. در [[روایات]] نیز اصطلاح [[تقیه]] کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن مطرح شده است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۳-۲۳۷.</ref>. در کتاب‌های مربوط به [[قواعد]] [[فقهی]] از [[تقیه]] به عنوان یک قاعده نام برده شده و برخی [[فقها]] رساله‌ای مستقل تحت عنوان "التقیه" تألیف کرده‌اند. علاوه بر آن از [[تقیه]] در باب‌هایی نظیر [[طهارت]]، [[صوم]] و [[حج]] به مناسبت سخن رفته است<ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
در [[تقیه]] بر خلاف [[نفاق]] - که موضوع آن پنهان کردن [[شرک]] و [[باطل]] و [[تظاهر]] به [[حق]] است - [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[بیم]] از رسیدن ضرر به او از اظهار [[حقیقت]] خودداری می‌کند.[[ تقیه]] در [[حقیقت]] از یک سو، سپر [[دفاعی]] برای [[مؤمن]] جهت مصون ماندن از تعرض [[دشمن]] و [[تحفظ]] از خطرهایی همچون [[حبس]]، [[تبعید]]، [[قتل]] و [[محرومیت]] از [[حقوق]] قانونی است و از سوی دیگر، عامل [[حفظ وحدت]] و مانع پراکندگی [[مؤمنان]] است<ref>دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۸۹۲.</ref>. لفظ [[تقیه]] بدین صورت در [[قرآن]] به کار نرفته، اما آیاتی چند متعرض مفهوم آن شده است. در [[روایات]] نیز اصطلاح [[تقیه]] کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن مطرح شده است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۳-۲۳۷.</ref>. در کتاب‌های مربوط به [[قواعد]] [[فقهی]] از [[تقیه]] به عنوان یک قاعده نام برده شده و برخی [[فقها]] رساله‌ای مستقل تحت عنوان "التقیه" تألیف کرده‌اند. علاوه بر آن از [[تقیه]] در باب‌هایی نظیر [[طهارت]]، [[صوم]] و [[حج]] به مناسبت سخن رفته است<ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
==اقسام [[تقیه]]==
==اقسام [[تقیه]]==
*برای [[تقیه]] از جهات گوناگون، تقسیماتی ذکر شده است، از جمله:
برای [[تقیه]] از جهات گوناگون، تقسیماتی ذکر شده است، از جمله:
# تقسیم به لحاظ [[حکم]] [[تقیه]]. برخی،[[ تقیه]] را به سه قسم: [[واجب]]، [[حرام]] و [[مستحب]]<ref>اوائل المقالات، ص۱۱۸.</ref> و برخی دیگر به پنج قسم به اضافه [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کرده‌اند<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۳۹-۴۰.</ref>. بعضی گفته‌اند: مصلحتی که به [[تقیه]] [[حفظ]] می‌شود اگر صیانت آن [[واجب]] و تضییعش [[حرام]] باشد،[[ تقیه]] [[واجب]] است و اگر مساوی با [[مصلحت]] ترک [[تقیه]] باشد، [[مباح]] و چنانچه [[مصلحت]] یکی از دو طرف بر طرف دیگر رجحان داشته باشد،[[ حکم]] [[تقیه]] تابع آن است و در فرضی که [[تقیه]] موجب [[فساد]] در [[دین]] شود - مانند [[بدعت]] گذاردن، کشتن [[امام]] و تحکیم مبانی و پایه‌های [[کفر]] و تضییع آنچه از نظر [[شارع]]، [[حفظ]] آن مهم‌تر از [[حفظ جان]] و [[مال]] و [[آبرو]] است -[[ تقیه]] [[حرام]] خواهد بود<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۱۱ و ۴۱۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۰۵-۴۰۶.</ref>.
# تقسیم به لحاظ [[حکم]] [[تقیه]]. برخی،[[ تقیه]] را به سه قسم: [[واجب]]، [[حرام]] و [[مستحب]]<ref>اوائل المقالات، ص۱۱۸.</ref> و برخی دیگر به پنج قسم به اضافه [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کرده‌اند<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۳۹-۴۰.</ref>. بعضی گفته‌اند: مصلحتی که به [[تقیه]] [[حفظ]] می‌شود اگر صیانت آن [[واجب]] و تضییعش [[حرام]] باشد،[[ تقیه]] [[واجب]] است و اگر مساوی با [[مصلحت]] ترک [[تقیه]] باشد، [[مباح]] و چنانچه [[مصلحت]] یکی از دو طرف بر طرف دیگر رجحان داشته باشد،[[ حکم]] [[تقیه]] تابع آن است و در فرضی که [[تقیه]] موجب [[فساد]] در [[دین]] شود - مانند [[بدعت]] گذاردن، کشتن [[امام]] و تحکیم مبانی و پایه‌های [[کفر]] و تضییع آنچه از نظر [[شارع]]، [[حفظ]] آن مهم‌تر از [[حفظ جان]] و [[مال]] و [[آبرو]] است -[[ تقیه]] [[حرام]] خواهد بود<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۱۱ و ۴۱۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۰۵-۴۰۶.</ref>.
# تقسیم به لحاظ باعث و منشأ آن. برخی،[[ تقیه]] را به لحاظ یادشده به [[تقیه]] اکراهی، خوفی، کتمانی و مداراتی تقسیم کرده‌اند<ref>المکاسب المحرمة (امام خمینی)، ج۲، ص۲۳۶؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۳۹۵.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
# تقسیم به لحاظ باعث و منشأ آن. برخی،[[ تقیه]] را به لحاظ یادشده به [[تقیه]] اکراهی، خوفی، کتمانی و مداراتی تقسیم کرده‌اند<ref>المکاسب المحرمة (امام خمینی)، ج۲، ص۲۳۶؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۳۹۵.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
==مصادیق [[تقیه]]==
==مصادیق [[تقیه]]==
*در هر موردی که [[مؤمن]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] یا [[عِرض]] خود یا مؤمنی دیگر ناگزیر از پنهان داشتن [[حقیقت]] و اظهار گفتار یا [[رفتار]] [[مخالف]][[ حق]] باشد، به اندازه‌ای که دفع ضرر گردد [[تقیه]] [[واجب]] است. موارد زیر از این [[حکم]] استثنا شده است:
در هر موردی که [[مؤمن]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] یا [[عِرض]] خود یا مؤمنی دیگر ناگزیر از پنهان داشتن [[حقیقت]] و اظهار گفتار یا [[رفتار]] [[مخالف]][[ حق]] باشد، به اندازه‌ای که دفع ضرر گردد [[تقیه]] [[واجب]] است. موارد زیر از این [[حکم]] استثنا شده است:
# مورد [[افساد]] در [[دین]].[[ تقیه]] در این مورد [[حرام]] است چنان‌که گذشت.
# مورد [[افساد]] در [[دین]].[[ تقیه]] در این مورد [[حرام]] است چنان‌که گذشت.
# کشتن [[مؤمن]] ([[خون‌ریزی]]). در این مورد نیز [[تقیه]] جایز نیست<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۹.</ref>.
# کشتن [[مؤمن]] ([[خون‌ریزی]]). در این مورد نیز [[تقیه]] جایز نیست<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۹.</ref>.
# در روایاتی از [[تقیه]] در بعضی امور مانند شرب خمر و آب‌جو، مسح بر [[کفش]] در [[وضو]] و [[متعه حج]] [[نهی]] شده است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. برای این دسته از [[روایات]] تأویل‌هایی بیان شده است، از جمله: حمل آنها بر غالب؛ بدین معنا که در موارد یادشده غالباً نیازی به [[تقیه]] نیست و این امور تخصصاً از موضوع [[تقیه]] خارج است و چنانچه [[ضرورت]] اقتضا کند،[[ تقیه]] در این موارد نیز جایز، بلکه [[واجب]] خواهد بود<ref>المکاسب المحرمة (امام‌خمینی)، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۴.</ref>.
# در روایاتی از [[تقیه]] در بعضی امور مانند شرب خمر و آب‌جو، مسح بر [[کفش]] در [[وضو]] و [[متعه حج]] [[نهی]] شده است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. برای این دسته از [[روایات]] تأویل‌هایی بیان شده است، از جمله: حمل آنها بر غالب؛ بدین معنا که در موارد یادشده غالباً نیازی به [[تقیه]] نیست و این امور تخصصاً از موضوع [[تقیه]] خارج است و چنانچه [[ضرورت]] اقتضا کند،[[ تقیه]] در این موارد نیز جایز، بلکه [[واجب]] خواهد بود<ref>المکاسب المحرمة (امام‌خمینی)، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۴.</ref>.
# غیر حال [[ضرورت]].[[ تقیه]] در غیر حال [[ضرورت]] [[حرام]] است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۱۴.</ref>. خروج این مورد از [[حکم]] [[تقیه]]، خروج موضوعی و تخصصی است<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۲۴.</ref>.
# غیر حال [[ضرورت]].[[ تقیه]] در غیر حال [[ضرورت]] [[حرام]] است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۱۴.</ref>. خروج این مورد از [[حکم]] [[تقیه]]، خروج موضوعی و تخصصی است<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۲۴.</ref>.
*از موارد [[تقیه]] [[مستحب]]، [[حسن]] هم‌زیستی با [[مخالفان]] به حضور یافتن در اجتماعات آنان - همچون [[نماز جماعت]]، [[تشییع جنازه]]، [[عیادت]] [[بیمار]] و مانند آن - برشمرده شده است. برخی گفته‌اند: در [[تقیه]] [[مستحب]]، اقتصار بر مورد [[نص]]، [[واجب]] و [[تعدی]] از آن [[حرام]] است<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۴۱.</ref>. در مقابل، برخی دیگر گفته‌اند: خصوصیتی از این جهت برای مورد [[نص]] نیست؛ مورد [[نص]] نیز مندرج در قاعده اهم و مهم است و در همه موارد، اخذ به اهم ترجیح دارد<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.</ref>.  
 
*اظهار کلمه [[کفر]] و [[برائت]]: در موارد توقف [[حفظ جان]] [[مؤمن]] بر اظهار [[کفر]] و [[برائت]] زبانی از [[دین]] یا [[معصوم]]{{ع}} با [[اعتقاد قلبی]] به آن،[[ تقیه]] [[مشروع]] است ولی [[واجب]] نیست. در رجحان [[تقیه]] یا ترک آن در موارد یادشده [[اختلاف]] است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۲۵؛ القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۲۶.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
از موارد [[تقیه]] [[مستحب]]، [[حسن]] هم‌زیستی با [[مخالفان]] به حضور یافتن در اجتماعات آنان - همچون [[نماز جماعت]]، [[تشییع جنازه]]، [[عیادت]] [[بیمار]] و مانند آن - برشمرده شده است. برخی گفته‌اند: در [[تقیه]] [[مستحب]]، اقتصار بر مورد [[نص]]، [[واجب]] و [[تعدی]] از آن [[حرام]] است<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۴۱.</ref>. در مقابل، برخی دیگر گفته‌اند: خصوصیتی از این جهت برای مورد [[نص]] نیست؛ مورد [[نص]] نیز مندرج در قاعده اهم و مهم است و در همه موارد، اخذ به اهم ترجیح دارد<ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.</ref>.  
 
اظهار کلمه [[کفر]] و [[برائت]]: در موارد توقف [[حفظ جان]] [[مؤمن]] بر اظهار [[کفر]] و [[برائت]] زبانی از [[دین]] یا [[معصوم]]{{ع}} با [[اعتقاد قلبی]] به آن،[[ تقیه]] [[مشروع]] است ولی [[واجب]] نیست. در رجحان [[تقیه]] یا ترک آن در موارد یادشده [[اختلاف]] است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۲۵؛ القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۲۶.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
 
==تقیه در فتوا و بیان حکم==
==تقیه در فتوا و بیان حکم==
*[[ تقیه]] یا در [[فتوا]] و بیان [[حکم]] است و یا در [[مقام]] [[امتثال]].
[[ تقیه]] یا در [[فتوا]] و بیان [[حکم]] است و یا در [[مقام]] [[امتثال]].
*'''در بیان [[حکم]]''': حکمی که از روی [[تقیه]] صادر شده است با احراز تقیه‌ای بودن آن، عمل بدان جایز نیست و با عدم احراز، آیا پس از انکشاف خلاف، عمل انجام شده [[کفایت]] می‌کند یا نه؟ مسئله محل بحث است<ref>فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۲۵.</ref>.
#'''در بیان [[حکم]]''': حکمی که از روی [[تقیه]] صادر شده است با احراز تقیه‌ای بودن آن، عمل بدان جایز نیست و با عدم احراز، آیا پس از انکشاف خلاف، عمل انجام شده [[کفایت]] می‌کند یا نه؟ مسئله محل بحث است<ref>فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۲۵.</ref>.
*'''در [[مقام]] [[امتثال]]''':[[ تقیه]] در [[مقام]] [[امتثال]] یا در ترک است و یا در فعل.[[ تقیه]] در فعل یا به جهت [[اختلاف]] در [[حکم شرعی]] است، مانند مسح بر [[کفش]]، [[متعه حج]] و تکتف در [[نماز]] و یا [[اختلاف]] در موضوع [[حکم شرعی]]، مانند [[اختلاف]] در روز [[عید فطر]].[[ تقیه]] در ترک [[واجب]] مثل [[نماز]]، موجب اعاده یا [[قضا]] نیست<ref>۴۲۶؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۶۹.</ref>. [[تقیه]] به جهت [[اختلاف]] در [[حکم]] یا در [[عمل ]][[عبادی]] صورت گرفته است، مانند نمازی که با تکتف خوانده شده و یا در عمل غیر [[عبادی]]. در فرض اول آیا پس از برطرف شدن [[تقیه]]، اعاده یا قضای آن [[واجب]] است؟ [[فقها]] در این فرض عمل انجام شده را مجزی دانسته و اعاده یا [[قضا]] را لازم نمی‌دانند<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۴۳؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص۵۵؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۵۰؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۳۰.</ref>. نسبت به سایر آثار وضعیِ فعل تقیه‌ای - خواه در [[عبادات]] باشد، مانند وضوی تقیه‌ای یا در معاملات، مانند معامله‌ای که از روی [[تقیه]] صورت گرفته است - آیا از همه آثار صحت برخوردار است تا پس از رفع [[تقیه]]،[[ حکم]] به بقای آن آثار گردد یا چنین نیست؟ مسئله اختلافی است<ref>مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۴۹-۴۵۵؛ العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص۳۹۵.</ref>.
#'''در [[مقام]] [[امتثال]]''':[[ تقیه]] در [[مقام]] [[امتثال]] یا در ترک است و یا در فعل.[[ تقیه]] در فعل یا به جهت [[اختلاف]] در [[حکم شرعی]] است، مانند مسح بر [[کفش]]، [[متعه حج]] و تکتف در [[نماز]] و یا [[اختلاف]] در موضوع [[حکم شرعی]]، مانند [[اختلاف]] در روز [[عید فطر]].[[ تقیه]] در ترک [[واجب]] مثل [[نماز]]، موجب اعاده یا [[قضا]] نیست<ref>۴۲۶؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۶۹.</ref>. [[تقیه]] به جهت [[اختلاف]] در [[حکم]] یا در [[عمل ]][[عبادی]] صورت گرفته است، مانند نمازی که با تکتف خوانده شده و یا در عمل غیر [[عبادی]]. در فرض اول آیا پس از برطرف شدن [[تقیه]]، اعاده یا قضای آن [[واجب]] است؟ [[فقها]] در این فرض عمل انجام شده را مجزی دانسته و اعاده یا [[قضا]] را لازم نمی‌دانند<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۴۳؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص۵۵؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۵۰؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۳۰.</ref>. نسبت به سایر آثار وضعیِ فعل تقیه‌ای - خواه در [[عبادات]] باشد، مانند وضوی تقیه‌ای یا در معاملات، مانند معامله‌ای که از روی [[تقیه]] صورت گرفته است - آیا از همه آثار صحت برخوردار است تا پس از رفع [[تقیه]]،[[ حکم]] به بقای آن آثار گردد یا چنین نیست؟ مسئله اختلافی است<ref>مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۴۹-۴۵۵؛ العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص۳۹۵.</ref>.
*'''اعتبار مندوحه''': آیا صحت عمل تقیه‌ای منوط به عدم مندوحه است؛ یعنی [[مکلف]] در هیچ شرایطی توان انجام دادن عمل به طور صحیح - مثل به‌جا آوردن آن با [[حفظ]] شرایط در مکان یا زمانی دیگر - را نداشته باشد یا چنین قیدی شرط نیست؟ این مسئله نیز اختلافی است. بعضی عدم وجود مندوحه را مطلقاً شرط دانسته و بعضی مطلقا شرط ندانسته‌اند. برخی بین موارد وجود [[دلیل]] خاص بر [[تقیه]] و بین موارد عدم وجود [[دلیل]]، تفصیل داده، در اولی مندوحه را شرط ندانسته‌اند. بعضی دیگر بین مندوحه عَرْضی و طولی تفصیل داده و اولی را معتبر دانسته‌اند. مراد از مندوحه عرضی، [[توانایی]] انجام دادن عمل به‌گونه صحیح در مکان و زمان [[تقیه]] است، مانند خواندن قرائت به طور آهسته برای کسی که در [[نماز جماعت]] [[مخالفان]] [[ شرکت]] کرده است و مراد از طولی، [[توانایی]] انجام دادن عمل با شرایط در غیر مکان یا زمان [[تقیه]] است<ref>فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۳۶-۴۳۷؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص۶۶-۶۷؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲.</ref>.
#'''اعتبار مندوحه''': آیا صحت عمل تقیه‌ای منوط به عدم مندوحه است؛ یعنی [[مکلف]] در هیچ شرایطی توان انجام دادن عمل به طور صحیح - مثل به‌جا آوردن آن با [[حفظ]] شرایط در مکان یا زمانی دیگر - را نداشته باشد یا چنین قیدی شرط نیست؟ این مسئله نیز اختلافی است. بعضی عدم وجود مندوحه را مطلقاً شرط دانسته و بعضی مطلقا شرط ندانسته‌اند. برخی بین موارد وجود [[دلیل]] خاص بر [[تقیه]] و بین موارد عدم وجود [[دلیل]]، تفصیل داده، در اولی مندوحه را شرط ندانسته‌اند. بعضی دیگر بین مندوحه عَرْضی و طولی تفصیل داده و اولی را معتبر دانسته‌اند. مراد از مندوحه عرضی، [[توانایی]] انجام دادن عمل به‌گونه صحیح در مکان و زمان [[تقیه]] است، مانند خواندن قرائت به طور آهسته برای کسی که در [[نماز جماعت]] [[مخالفان]] [[ شرکت]] کرده است و مراد از طولی، [[توانایی]] انجام دادن عمل با شرایط در غیر مکان یا زمان [[تقیه]] است<ref>فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۳۶-۴۳۷؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص۶۶-۶۷؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲.</ref>.
*اگر [[تقیه]] به جهت [[اختلاف]] در موضوع [[حکم شرعی]] با [[وحدت]] نظر در [[حکم]] باشد، مانند [[اختلاف]] در اول [[شوال]] یا اول ذیحجه - که اولی در [[افطار]] و عدم [[افطار]] و دومی در برگزاری [[مناسک]][[ حج]] تأثیرگذار است - آیا عمل به مقتضای [[تقیه]] مجزی است و پس از برطرف شدن موضوع [[تقیه]]، قضای آن [[واجب]] نیست؟ برخی به [[کفایت]] عمل انجام شده تصریح کرده‌اند<ref>جواهر الکلام، ج۱۹، ص۳۲؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۶۶.</ref>؛ لکن در خصوص [[افطار]] [[روزه]] روزی که به عنوان [[عید فطر]] معرفی شده از روی [[تقیه]]، [[فتوا]] به قضای آن داده شده است؛ زیرا ترک عمل از سوی [[مکلف]] موجب [[سقوط]] قضای آن نمی‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۲۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۶۶ – ۴۶۹.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
 
اگر [[تقیه]] به جهت [[اختلاف]] در موضوع [[حکم شرعی]] با [[وحدت]] نظر در [[حکم]] باشد، مانند [[اختلاف]] در اول [[شوال]] یا اول ذیحجه - که اولی در [[افطار]] و عدم [[افطار]] و دومی در برگزاری [[مناسک]][[ حج]] تأثیرگذار است - آیا عمل به مقتضای [[تقیه]] مجزی است و پس از برطرف شدن موضوع [[تقیه]]، قضای آن [[واجب]] نیست؟ برخی به [[کفایت]] عمل انجام شده تصریح کرده‌اند<ref>جواهر الکلام، ج۱۹، ص۳۲؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۶۶.</ref>؛ لکن در خصوص [[افطار]] [[روزه]] روزی که به عنوان [[عید فطر]] معرفی شده از روی [[تقیه]]، [[فتوا]] به قضای آن داده شده است؛ زیرا ترک عمل از سوی [[مکلف]] موجب [[سقوط]] قضای آن نمی‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۲۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۶۶ – ۴۶۹.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.


==[[تقیه]] در برابر غیر [[مخالف]]==
==[[تقیه]] در برابر غیر [[مخالف]]==
[[مشروعیت]] [[ تقیه]] اختصاص به [[تقیه]] در برابر [[مخالفان]] ندارد؛ بلکه در صورت تحقق موضوع آن،[[ تقیه]] در برابر [[کافران]] و [[حاکمان ستمگر]] از [[شیعه]] نیز [[مشروع]] و جایز است<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۴۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۴۳؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۵۹.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.
[[مشروعیت]] [[ تقیه]] اختصاص به [[تقیه]] در برابر [[مخالفان]] ندارد؛ بلکه در صورت تحقق موضوع آن،[[ تقیه]] در برابر [[کافران]] و [[حاکمان ستمگر]] از [[شیعه]] نیز [[مشروع]] و جایز است<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص۴۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۴۳؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص۴۵۹.</ref><ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی ، [[فرهنگ فقه فارسی (کتاب)|فرهنگ فقه فارسی]]، ج2، ص584-588</ref>.


==[[دلایل]] [[مشروعیت]] [[ تقیه]]==
==[[دلایل]] [[مشروعیت]] [[ تقیه]]==
*[[فقیهان]] برای [[مشروعیت]] [[ تقیه]] به [[دلایل]] متعدد [[عقلی]] و [[نقلی]] استناد کرده‌اند<ref>شیخ مفید تقیه را هنگام ترس از دشمن بر جان خود و نیز گاهی برای حفظ مال و بعضی از مصالح جایز دانسته و سپس به احکام مختلف آن در شرایط گوناگون اشاره کرده، می‌نویسد: {{عربی|إن التقية جائزة في الدين عند الخوف على النفس، وقد تجوز في حال دون حال للخوف على المال ولضروب من الاستصلاح، وأقول إنها قد تجب أحيانا وتكون فرضا، وتجوز أحيانا من غير وجوب، وتكون في وقت أفضل من تركها ويكون تركها أفضل وإن كان فاعلها معذورا ومعفوا عنه متفضلا عليه بترك اللوم عليها}} (اوائل المقالات، ص۱۱۸).</ref>:
[[فقیهان]] برای [[مشروعیت]] [[ تقیه]] به [[دلایل]] متعدد [[عقلی]] و [[نقلی]] استناد کرده‌اند<ref>شیخ مفید تقیه را هنگام ترس از دشمن بر جان خود و نیز گاهی برای حفظ مال و بعضی از مصالح جایز دانسته و سپس به احکام مختلف آن در شرایط گوناگون اشاره کرده، می‌نویسد: {{عربی|إن التقية جائزة في الدين عند الخوف على النفس، وقد تجوز في حال دون حال للخوف على المال ولضروب من الاستصلاح، وأقول إنها قد تجب أحيانا وتكون فرضا، وتجوز أحيانا من غير وجوب، وتكون في وقت أفضل من تركها ويكون تركها أفضل وإن كان فاعلها معذورا ومعفوا عنه متفضلا عليه بترك اللوم عليها}} (اوائل المقالات، ص۱۱۸).</ref>:
#'''[[عقل]]''': عقل [[آدمی]] [[حکم]] می‌‌کند [[انسان]] برای [[حفظ]] سرمایه‌ای مهم، با [[دولت]] جائری که برای [[حفظ قدرت]] خود از ارتکاب هیچ اقدامی ابا ندارد، [[مدارا]] کند. در صورت [[لزوم]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] و [[آبرو]] عقیده‌اش را پنهان کرده و در عمل مماشات نماید، مگر آنکه رعایت [[تقیه]] موجب [[فساد اجتماعی]] و [[سیاسی]] شده و جریان [[حق]] از سوی [[ستمگران]] در معرض نابودی قرار گیرد. ملاک [[حکم عقل]] و [[داوری]] عقلا بر جواز یا [[وجوب]] [[تقیه]] یا "قاعده اهم و مهم" است یا "قاعده دفع ضرر".[[ انسان]] برای [[مراقبت]] از امر اهمّی [[تقیه]] می‌کند یا برای دفع ضرر از خود یا گروهی که بدان تعلق دارد،[[ تقیه]] می‌‌نماید.
#'''[[عقل]]''': عقل [[آدمی]] [[حکم]] می‌‌کند [[انسان]] برای [[حفظ]] سرمایه‌ای مهم، با [[دولت]] جائری که برای [[حفظ قدرت]] خود از ارتکاب هیچ اقدامی ابا ندارد، [[مدارا]] کند. در صورت [[لزوم]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] و [[آبرو]] عقیده‌اش را پنهان کرده و در عمل مماشات نماید، مگر آنکه رعایت [[تقیه]] موجب [[فساد اجتماعی]] و [[سیاسی]] شده و جریان [[حق]] از سوی [[ستمگران]] در معرض نابودی قرار گیرد. ملاک [[حکم عقل]] و [[داوری]] عقلا بر جواز یا [[وجوب]] [[تقیه]] یا "قاعده اهم و مهم" است یا "قاعده دفع ضرر".[[ انسان]] برای [[مراقبت]] از امر اهمّی [[تقیه]] می‌کند یا برای دفع ضرر از خود یا گروهی که بدان تعلق دارد،[[ تقیه]] می‌‌نماید.
#'''[[سیره عقلا]]''': هرگاه [[انسان]] به خاطر ابراز [[عقیده]] یا [[انجام وظیفه]] خویش در معرض ضرر و خطر قطعی یا ظنی قرار گیرد و [[مفسده]] ضرر و خطر از [[مصلحت]] [[انجام وظیفه]] و ابراز و اظهار بیشتر باشد و [[انسان]] بتواند با [[کتمان]] و یا اظهارِ خلاف آن، ضرر و خطر را از خود دور کند، همه عقلا اجازه [[کتمان]] می‌‌دهند و حتی در بعضی از موارد آن را [[واجب]] می‌‌شمارند که این همان [[تقیه]] است<ref>قزوینی رازی، کتاب النقض، ص ۱۲۸.</ref>. وجود [[تقیه]] در میان [[اقوام]] و [[ملل]] گذشته و عدم تقبیح تقیه‌کنندگان از سوی عقلا، نشانه وجود چنین سیره‌ای در میان [[مردم]] است. [[آیات]] متعدد [[قرآن]] نیز این [[سیره]] را نشان می‌‌دهد. [[اصحاب کهف]] ابتدا با [[کتمان]] [[ایمان]] خود و سپس [[پناه]] بردن به [[غار]] خود را [[نجات]] دادند. چون امکان [[تقیه]] فراهم نبود و ایمانشان آشکار شده بود و جانشان در معرض خطر بود. [[قرآن]] [[اصحاب کهف]] را [[ستایش]] می‌‌کند. کسانی که در دربار [[دقیانوس]] دارای [[مقام]] و [[منصب]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] بوده و از طبقات اعیان و اشراف زمان خود بودند،[[ ایمان]] خود را پنهان کرده و تنها در صورتی که ایمانشان آشکار شد، برای [[نجات]] [[جان]] و [[ایمان]] خود به [[غار]] [[پناهنده]] شدند. پس از [[بیداری]] هم باز دغدغه [[جان]] و [[ایمان]] خود را داشتند و به‌دنبال راهکاری بودند که با ورود به [[شهر]] شناخته نشوند<ref>{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا * إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا}} «و بدین‌گونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشته‌اید؟ گفتند: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشته‌ایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشته‌اید آگاه‌تر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزه‌تر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند * که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. [[مؤمن آل فرعون]] هم که ایمانش را [[کتمان]] کرده و در دربار [[فرعون]] [[خدمت]] می‌‌کرد، مورد [[ستایش]] [[قرآن]] قرار گرفته، وی با [[تقیه]] از [[فرصت]] استفاده کرده و در پی [[نجات]] [[جان]] یک [[انسان]] [[موحد]] [[مظلوم]] بود<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}} «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.
#'''[[سیره عقلا]]''': هرگاه [[انسان]] به خاطر ابراز [[عقیده]] یا [[انجام وظیفه]] خویش در معرض ضرر و خطر قطعی یا ظنی قرار گیرد و [[مفسده]] ضرر و خطر از [[مصلحت]] [[انجام وظیفه]] و ابراز و اظهار بیشتر باشد و [[انسان]] بتواند با [[کتمان]] و یا اظهارِ خلاف آن، ضرر و خطر را از خود دور کند، همه عقلا اجازه [[کتمان]] می‌‌دهند و حتی در بعضی از موارد آن را [[واجب]] می‌‌شمارند که این همان [[تقیه]] است<ref>قزوینی رازی، کتاب النقض، ص ۱۲۸.</ref>. وجود [[تقیه]] در میان [[اقوام]] و [[ملل]] گذشته و عدم تقبیح تقیه‌کنندگان از سوی عقلا، نشانه وجود چنین سیره‌ای در میان [[مردم]] است. [[آیات]] متعدد [[قرآن]] نیز این [[سیره]] را نشان می‌‌دهد. [[اصحاب کهف]] ابتدا با [[کتمان]] [[ایمان]] خود و سپس [[پناه]] بردن به [[غار]] خود را [[نجات]] دادند. چون امکان [[تقیه]] فراهم نبود و ایمانشان آشکار شده بود و جانشان در معرض خطر بود. [[قرآن]] [[اصحاب کهف]] را [[ستایش]] می‌‌کند. کسانی که در دربار [[دقیانوس]] دارای [[مقام]] و [[منصب]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] بوده و از طبقات اعیان و اشراف زمان خود بودند،[[ ایمان]] خود را پنهان کرده و تنها در صورتی که ایمانشان آشکار شد، برای [[نجات]] [[جان]] و [[ایمان]] خود به [[غار]] [[پناهنده]] شدند. پس از [[بیداری]] هم باز دغدغه [[جان]] و [[ایمان]] خود را داشتند و به‌دنبال راهکاری بودند که با ورود به [[شهر]] شناخته نشوند<ref>{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا * إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا}} «و بدین‌گونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشته‌اید؟ گفتند: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشته‌ایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشته‌اید آگاه‌تر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزه‌تر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند * که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. [[مؤمن آل فرعون]] هم که ایمانش را [[کتمان]] کرده و در دربار [[فرعون]] [[خدمت]] می‌‌کرد، مورد [[ستایش]] [[قرآن]] قرار گرفته، وی با [[تقیه]] از [[فرصت]] استفاده کرده و در پی [[نجات]] [[جان]] یک [[انسان]] [[موحد]] [[مظلوم]] بود<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}} «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.
خط ۴۳: خط ۴۷:


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
==منابع==
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]][[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]


==[[:رده:آثار تقیه|منبع‌شناسی جامع تقیه]]==
==[[:رده:آثار تقیه|منبع‌شناسی جامع تقیه]]==
خط ۵۶: خط ۵۶:
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}
==منابع==
{{منابع}}
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]][[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]
{{پایان منابع}}
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{کلام اسلامی}}
{{کلام اسلامی}}


۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش