تقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:


==مقدمه==
==مقدمه==
[[امامان]] [[شیعی]] در دورانی [[زندگی]] می‌کردند که هم حاکمانی [[جائر]]، زمام [[حکومت]] را در دست گرفته بودند، و هم فضای عمومی [[جامعه]] به لحاظ [[عقیدتی]] و [[فقهی]] با ایشان موافق نبود. [[اختناق]] [[حاکم]] بر آن دوران، گرچه برای همه [[امامان]] یک‌سان نبود، در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بی‌گمان انتشار آشکار دیدگاه‌های اصیل [[اسلامی]] و [[شیعی]] در آن دوران، نابودی [[مذهب تشیع]] را در پی داشت؛ از‌این‌رو بود که ایشان هم خود به وقت [[احساس]] خطر تقیه، و از بیان دیدگاه صحیح خودداری می‌کردند و هم [[شیعیان]] را به تقیه سفارش می‌فرمودند؛ تا آنجا که وقتی [[جابر جعفی]] برای کسب [[علم]] نزد [[امام باقر]]{{ع}} آمد و ابراز داشت که از [[اهل کوفه]] است، [[حضرت]] فرمود: "اگر از تو پرسیدند [[اهل]] کجایی، بگو: [[اهل]] [[مدینه]]". [[جابر]] می‌پرسد: آیا [[دروغ]] نیست؟ [[حضرت]] فرمود: "هرکس تا زمانی که در یک [[شهر]] باشد، [[اهل]] همان‌جا محسوب می‌شود".<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۴، ص۲۰۰.</ref> به نظر می‌رسد چون در آن دوران، [[کوفی]] بودن مساوی با [[شیعه]] بودن بود، [[حضرت]] با [[آموزش]] این سخن، به دنبال [[نجات]] [[جان]] [[اصحاب]] خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به [[ابن مسکان]] یادآور شدند که نسبت به کسی که به [[امام على]]{{ع}} [[ناسزا]] می‌گوید، [[خشونت]] به [[خرج]] ندهد. آن‌گاه فرمودند: "به [[خدا]] [[سوگند]]، گاهی می‌شود که من صدای کسی را که به على{{ع}} [[ناسزا]] می‌گوید، می‌شنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آن‌گاه که از [[نماز]] فراغت یافتم، بر او [[سلام]] کرده، با او [[مصافحه]] می‌کنم".<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.</ref>
[[امامان از اهل بیت]] در دورانی [[زندگی]] می‌کردند که هم حاکمانی [[جائر]]، زمام [[حکومت]] را در دست گرفته بودند، و هم فضای عمومی [[جامعه]] به لحاظ [[عقیدتی]] و [[فقهی]] با ایشان موافق نبود. [[اختناق]] حاکم بر آن دوران، گرچه برای همه امامان یک‌سان نبود، در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بی‌گمان انتشار آشکار دیدگاه‌های اصیل [[اسلامی]] و [[شیعی]] در آن دوران، نابودی [[مذهب تشیع]] را در پی داشت؛ از‌این‌رو بود که ایشان هم خود به وقت [[احساس خطر]] [[تقیه]]، و از بیان دیدگاه صحیح خودداری می‌کردند و هم [[شیعیان]] را به تقیه سفارش می‌فرمودند؛ تا آنجا که وقتی [[جابر جعفی]] برای [[کسب علم]] نزد [[امام باقر]]{{ع}} آمد و ابراز داشت که از [[اهل کوفه]] است، [[حضرت]] فرمود: "اگر از تو پرسیدند [[اهل]] کجایی، بگو: اهل [[مدینه]]". جابر می‌پرسد: آیا [[دروغ]] نیست؟ حضرت فرمود: "هرکس تا زمانی که در یک [[شهر]] باشد، اهل همان‌جا محسوب می‌شود".<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۴، ص۲۰۰.</ref> به نظر می‌رسد چون در آن دوران، [[کوفی]] بودن مساوی با [[شیعه]] بودن بود، حضرت با [[آموزش]] این سخن، به دنبال [[نجات]] [[جان]] [[اصحاب]] خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به ابن مسکان یادآور شدند که نسبت به کسی که به [[امام]] على{{ع}} [[ناسزا]] می‌گوید، [[خشونت]] به [[خرج]] ندهد. آن‌گاه فرمودند: "به [[خدا]] [[سوگند]]، گاهی می‌شود که من صدای کسی را که به على{{ع}} ناسزا می‌گوید، می‌شنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آن‌گاه که از [[نماز]] [[فراغت]] یافتم، بر او [[سلام]] کرده، با او [[مصافحه]] می‌کنم".<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.</ref>


در موارد متعددی، [[امام]]{{ع}} [[شیعیان]] خود را به حضور در [[نماز]] [[مخالفان]] [[دعوت]] می‌کند؛ چنان‌که (براساس روایتی صحیح) وقتی یکی از [[شیعیان]] در‌این‌باره از ایشان سؤال کرد، [[امام]]{{ع}} به بیان [[ثواب]] چنین نمازی نیز اشاره کردند.<ref>{{متن حدیث|...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَكَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ صَلَاةً}}؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه‏‏» نقل می‌کند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۹).</ref>.
در موارد متعددی، امام{{ع}} شیعیان خود را به حضور در نماز [[مخالفان]] [[دعوت]] می‌کند؛ چنان‌که (براساس روایتی صحیح) وقتی یکی از شیعیان در‌این‌باره از ایشان سؤال کرد، امام{{ع}} به بیان [[ثواب]] چنین نمازی نیز اشاره کردند.<ref>{{متن حدیث|...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَكَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ صَلَاةً}}؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه‏‏» نقل می‌کند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۹).</ref>.


[[ابوبصیر]] در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند که عبدالحمید از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[قنوت]] [[نماز جمعه]] سؤال می‌کند. ایشان ابتدا جواب تقیه‌ای می‌دهد، وقتی عبدالحمید [[اصرار]] می‌کند که [[شیعیان]] شما، جز این را می‌گویند، [[امام]] قبول نمی‌کند، اما همین که [[امام]] متوجه می‌شود که دیگران به کار خود مشغول‌اند، [[حکم]] واقعی را بیان می‌کند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>
[[ابوبصیر]] در روایتی صحیح نقل می‌کند که عبدالحمید از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[قنوت]] [[نماز جمعه]] سؤال می‌کند. ایشان ابتدا جواب تقیه‌ای می‌دهد، وقتی عبدالحمید [[اصرار]] می‌کند که [[شیعیان]] شما، جز این را می‌گویند، [[امام]] قبول نمی‌کند، اما همین که امام متوجه می‌شود که دیگران به کار خود مشغول‌اند، [[حکم واقعی]] را بیان می‌کند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>


بر اساس شواهد [[تاریخی]]، [[امام]] ترک‌کنندگان تقیه را نیز [[سرزنش]] می‌کنند؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی معتبر، [[معلی بن خنیس]] را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند<ref>{{متن حدیث|يَا مُعَلّى‏، اكْتُمْ أَمْرَنَا، وَ لَا تُذِعْهُ، فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ، أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ؛ يَا مُعَلّى‏، مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ، أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ، وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي، وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَاتَقِيَّةَ لَهُ، يَا مُعَلّى‏، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَه‏}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴.</ref> با وجود این، معلی سفارش [[امام]] را رعایت نکرده، کشته می‌شود. [[امام]]{{ع}} پس از شنیدن خبر [[قتل]] وی، بیان کردند که [[انتظار]] این خبر را داشتند و [[ضرر]] [[دشمن]]، کمتر از [[ضرر]] [[دوستی]] است که [[اسرار]] را فاش می‌کند<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۸۰. و نیز، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>
بر اساس شواهد [[تاریخی]]، امام ترک‌کنندگان [[تقیه]] را نیز [[سرزنش]] می‌کنند؛ چنان‌که امام صادق{{ع}} در روایتی معتبر، [[معلی بن خنیس]] را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند<ref>{{متن حدیث|يَا مُعَلّى‏، اكْتُمْ أَمْرَنَا، وَ لَا تُذِعْهُ، فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ، أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ؛ يَا مُعَلّى‏، مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ، أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ، وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي، وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَاتَقِيَّةَ لَهُ، يَا مُعَلّى‏، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَه‏}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴.</ref> با وجود این، معلی سفارش امام را رعایت نکرده، کشته می‌شود. [[امام]]{{ع}} پس از شنیدن خبر [[قتل]] وی، بیان کردند که [[انتظار]] این خبر را داشتند و ضرر [[دشمن]]، کمتر از [[ضرر]] [[دوستی]] است که [[اسرار]] را فاش می‌کند<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۸۰. و نیز، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>


در [[نقلی]] آمده است که [[امام کاظم]]{{ع}} به مناسبت [[مرگ]] [[موسی]]، [[برادر]] [[هارون عباسی]]، به [[مادر]] [[هارون]] (خیزران) [[نامه]] نوشته، ضمن ابراز [[همدردی]]، برای [[موسی]] طلب [[رحمت]] کرده، [[خلافت]] [[هارون]] را تبریک گفته، برای [[هارون]] طلب [[طول عمر]] می‌کنند.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه می‌نویسد: "ببین شدت تقیه در زمان امام{{ع}} را؛ به‌گونه‌ای که حضرت مجبور است چنین نامه‌ای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد" (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).</ref> جالب آنکه [[امام کاظم]]{{ع}} خود در نمازهای [[اهل سنت]] شرکت، و اعلام می‌کردند که در این کار به [[سیره]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} استناد می‌کنند که در [[نماز]] [[مروان]] شرکت می‌کردند<ref>{{متن حدیث|صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّي مَعَهُم‏}}؛ على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴.</ref> باری، [[سخن]] در‌این‌باره فراوان است و شواهد [[تاریخی]] پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت تقیه از سوی [[امامان معصوم]]{{عم}} برای [[حفظ]] و [[پایداری]] [[مذهب]] بر [[حق]] [[شیعه]] دارد.<ref> برای تفصیل بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین{{عم}} و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>
در [[نقلی]] آمده است که [[امام کاظم]]{{ع}} به مناسبت [[مرگ]] موسی، [[برادر]] [[هارون عباسی]]، به [[مادر]] هارون ([[خیزران]]) [[نامه]] نوشته، ضمن ابراز [[همدردی]]، برای موسی [[طلب رحمت]] کرده، [[خلافت]] هارون را تبریک گفته، برای هارون [[طلب]] [[طول عمر]] می‌کنند.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه می‌نویسد: "ببین شدت تقیه در زمان امام{{ع}} را؛ به‌گونه‌ای که حضرت مجبور است چنین نامه‌ای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد" (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).</ref> جالب آنکه امام کاظم{{ع}} خود در نمازهای [[اهل سنت]] شرکت، و اعلام می‌کردند که در این کار به [[سیره امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} استناد می‌کنند که در [[نماز]] [[مروان]] شرکت می‌کردند<ref>{{متن حدیث|صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّي مَعَهُم‏}}؛ على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴.</ref> باری، [[سخن]] در‌این‌باره فراوان است و شواهد [[تاریخی]] پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت [[تقیه]] از سوی [[امامان معصوم]]{{عم}} برای [[حفظ]] و [[پایداری]] [[مذهب]] بر [[حق]] [[شیعه]] دارد.<ref> برای تفصیل بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین{{عم}} و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.</ref>.<ref>ر. ک. محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>


در [[قرآن کریم]]، آیۀ {{متن قرآن|إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً}}<ref>آل عمران، آیه ۲۸</ref> اشاره به تقیه در برابر [[مشرکان]] دارد. در داستان [[عمّار یاسر]] نیز که زیر شکنجۀ [[کفار]]، پس از [[شهادت]] [[پدر]] و مادرش، سخنانی را گفت که عقیدۀ توحیدی‌اش برخلاف آن بود، [[قرآن]] عمل او را [[امضا]] کرده است: {{متن قرآن|مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ}}<ref>نحل، آیه ۱۰۶</ref>، که این را می‌توان "تقیۀ اکراهی" نام نهاد. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیز کار او را [[تأیید]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|" إِنْ عَادُوا فَعُد"}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹</ref>
در [[قرآن کریم]]، آیۀ {{متن قرآن|إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً}}<ref>آل عمران، آیه ۲۸</ref> اشاره به [[تقیه]] در برابر [[مشرکان]] دارد. در داستان [[عمّار یاسر]] نیز که زیر شکنجۀ [[کفار]]، پس از [[شهادت]] [[پدر]] و مادرش، سخنانی را گفت که عقیدۀ توحیدی‌اش برخلاف آن بود، [[قرآن]] عمل او را [[امضا]] کرده است: {{متن قرآن|مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ}}<ref>نحل، آیه ۱۰۶</ref>، که این را می‌توان "تقیۀ اکراهی" نام نهاد. [[پیامبر خدا]] نیز کار او را [[تأیید]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|" إِنْ عَادُوا فَعُد"}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۹</ref>


[[شیخ صدوق]]، دربارۀ تقیه می‌گوید: [[کتمان]] [[حق]] و پوشیده داشتن [[عقیده]] از [[مخالفان]]، به خاطر [[ضرر]] [[دینی]] و [[دنیوی]].<ref>صحیح الأعتقاد، ص ۱۱۵</ref> چنین [[رفتاری]] که معقول و موافق با [[احتیاط]] و پنهانکاری در شرایطی که [[مخالفان]] در [[قدرت]] و [[اکثریت]] باشند و [[آزار]] برسانند، جزء [[آموزه‌های دینی]] [[شیعه]] است. در عصر [[ائمه]]{{عم}}، سلطۀ [[امویان]] و [[عباسیان]] و [[بهانه‌جویی]] آنان برای کشتن و ایجاد فشار بر [[شیعه]] و [[ائمه]] و هوادارانشان، گاهی سبب می‌شد در برخی مسائل [[اعتقادی]] و [[فقهی]] با تقیه حرف بزنند یا عمل کنند، تا [[جان]] [[پیروان]] آنان به خطر نیفتد. این دربارۀ هرگروه در اقلیّت نیز می‌تواند معقول و پذیرفته باشد. البته گاهی [[تقیّه]] برای [[حفظ]] [[عقاید]]، یا از روی [[ترس]] از [[دشمن]] است، گاهی هم به خاطر [[پرهیز]] از ایجاد [[اختلاف]] و درگیری و برای [[حفظ وحدت]]، که آن را تقیۀ خوفی و تقیۀ کتمانی و این را تقیۀ مداراتی می‌گویند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "[[تقیّه]] سپر حفاظتی [[مؤمن]] است و کسی که [[تقیّه]] ندارد، [[دین]] ندارد<ref>{{متن حدیث|" إِنَّ التَّقِيَّةَ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ، وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‏"}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۸</ref>، این مضمون به صورت‌های دیگر نیز [[نقل]] شده است. در [[احادیث]]، تقیه را در [[رفتار]] [[اصحاب کهف]] نیز برشمرده‌اند که با [[اعتقاد]] [[قلبی]] به [[خدای یکتا]]، آن را بروز نمی‌دادند و در ظاهر مثل همان [[مسیحیان]] [[رفتار]] می‌کردند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح ۸</ref>
[[شیخ صدوق]]، دربارۀ تقیه می‌گوید: [[کتمان حق]] و پوشیده داشتن [[عقیده]] از [[مخالفان]]، به خاطر ضرر [[دینی]] و [[دنیوی]].<ref>صحیح الأعتقاد، ص۱۱۵</ref> چنین [[رفتاری]] که معقول و موافق با [[احتیاط]] و [[پنهانکاری]] در شرایطی که مخالفان در [[قدرت]] و [[اکثریت]] باشند و [[آزار]] برسانند، جزء [[آموزه‌های دینی]] [[شیعه]] است. در [[عصر ائمه]]{{عم}}، سلطۀ [[امویان]] و [[عباسیان]] و [[بهانه‌جویی]] آنان برای کشتن و ایجاد فشار بر شیعه و [[ائمه]] و هوادارانشان، گاهی سبب می‌شد در برخی [[مسائل اعتقادی]] و [[فقهی]] با تقیه حرف بزنند یا عمل کنند، تا [[جان]] [[پیروان]] آنان به خطر نیفتد. این دربارۀ هرگروه در اقلیّت نیز می‌تواند معقول و پذیرفته باشد. البته گاهی [[تقیّه]] برای [[حفظ]] [[عقاید]]، یا از روی [[ترس]] از [[دشمن]] است، گاهی هم به خاطر [[پرهیز]] از [[ایجاد اختلاف]] و درگیری و برای [[حفظ وحدت]]، که آن را تقیۀ خوفی و تقیۀ کتمانی و این را تقیۀ مداراتی می‌گویند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "تقیّه سپر حفاظتی [[مؤمن]] است و کسی که تقیّه ندارد، [[دین]] ندارد<ref>{{متن حدیث|" إِنَّ التَّقِيَّةَ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ، وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‏"}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص۴۶۸</ref>، این مضمون به صورت‌های دیگر نیز نقل شده است. در [[احادیث]]، تقیه را در [[رفتار]] [[اصحاب کهف]] نیز برشمرده‌اند که با [[اعتقاد قلبی]] به [[خدای یکتا]]، آن را بروز نمی‌دادند و در ظاهر مثل همان [[مسیحیان]] [[رفتار]] می‌کردند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۸ ح ۸</ref>


[[امام صادق]]{{ع}}، ضمن توصیه به مراعات تقیه از سوی پیروانش برای [[حفاظت]] [[ایمان]]، می‌فرماید شما در میان این [[مردم]] ([[مخالفان]] [[شیعه]]) همچون [[زنبور عسل]] در میان پرندگانید، اگر پرندگان بدانند که چه شهدی در [[دل]] زنبور است همۀ آنها را می‌خورند، اینان نیز اگر بدانند که در [[دل]] شما [[محبت]] ما [[خاندان]] است، شما را با زبان‌هایشان می‌خورند و در [[نهان]] و آشکار به شما نسبت‌هایی می‌دهند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح۵.</ref>
[[امام صادق]]{{ع}}، ضمن توصیه به مراعات [[تقیه]] از سوی پیروانش برای [[حفاظت]] [[ایمان]]، می‌فرماید شما در میان این [[مردم]] ([[مخالفان شیعه]]) همچون [[زنبور عسل]] در میان پرندگانید، اگر پرندگان بدانند که چه شهدی در [[دل]] زنبور است همۀ آنها را می‌خورند، اینان نیز اگر بدانند که در دل شما [[محبت]] ما [[خاندان]] است، شما را با زبان‌هایشان می‌خورند و در [[نهان]] و آشکار به شما نسبت‌هایی می‌دهند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۸ ح۵.</ref>


[[امام علی]]{{ع}} نیز به [[یاران]] خود می‌فرماید: پس از من شما را وادار می‌کنند که به من بد بگویید، اگر چنین شد، مانعی ندارد از من [[بدگویی]] کنید، ولی از من [[برائت]] نجویید، چون من بر [[آیین]] محمّدم.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰</ref>
[[امام علی]]{{ع}} نیز به [[یاران]] خود می‌فرماید: پس از من شما را وادار می‌کنند که به من بد بگویید، اگر چنین شد، مانعی ندارد از من [[بدگویی]] کنید، ولی از من [[برائت]] نجویید، چون من بر [[آیین]] محمّدم.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۹ ح۱۰</ref>


[[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمود: "تقیه [[دین]] من و [[پدران]] من است"<ref>{{متن حدیث|" التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‏"}}؛ اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمود: "تقیه [[دین]] من و [[پدران]] من است"<ref>{{متن حدیث|" التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‏"}}؛ اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۹ ح۱۰</ref>.


[[تقیّه]]، با همۀ [[لزوم]] و اهمیتش، نیاز به [[شناخت]] موقعیت دارد. گاهی [[واجب]] است، گاهی جایز و گاهی [[حرام]]! گرچه کسانی همچون "[[ابن تیمیّه]]" این [[دستور]] [[قرآنی]] و [[حدیثی]] را که در [[شیعه]] مورد عمل قرار می‌گیرد، [[نفاق]] می‌دانند و بر [[شیعه]] می‌تازند. بر آگاهان پوشیده نیست که [[تقیّه]]، عاملی برای [[حفظ]] [[ایمان]] و [[حفظ]] [[مؤمن]] از [[شرّ]] [[دشمنان]] و نوعی رعایت اصول [[کتمان]] و [[استتار]] و [[رازداری]] مرامی است و مبنای [[عقلی]] دارد و هرگز نباید بهانه و مستمسکی برای ترک [[وظیفه]] و رهاکردن [[تکلیف]] [[مبارزه]] با [[ظالمان]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] شود. تعابیری که در منابع [[دینی]] و [[حدیثی]] دربارۀ این موضوع به‌کار رفته است، ماهیّت [[رازداری]] در برنامه‌های مکتبی و مبارزاتی تقیه را نشان می‌دهد، مانند: تقیه، جنّه، [[حصن]] حصین، سدّ، [[ردم]]، [[حرز]]، خباء، [[حجاب]]، [[مدارا]]، [[کتمان]] [[اسرار]]، [[عبادت]] سرّی، مجامله، جلب [[مودّت]]، [[نومه]]، توریه، [[حفظ]] اللسان، عدم [[اذاعه]]، مماسحه، [[ترس]].<ref>برگرفته از تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، طیبی شبستری ص ۴۷</ref>
[[تقیّه]]، با همۀ [[لزوم]] و اهمیتش، نیاز به [[شناخت]] موقعیت دارد. گاهی [[واجب]] است، گاهی جایز و گاهی [[حرام]]! گرچه کسانی همچون "ابن تیمیّه" این دستور [[قرآنی]] و [[حدیثی]] را که در [[شیعه]] مورد عمل قرار می‌گیرد، [[نفاق]] می‌دانند و بر شیعه می‌تازند. بر آگاهان پوشیده نیست که تقیّه، عاملی برای [[حفظ ایمان]] و [[حفظ]] [[مؤمن]] از [[شرّ]] [[دشمنان]] و نوعی رعایت اصول [[کتمان]] و [[استتار]] و [[رازداری]] مرامی است و مبنای [[عقلی]] دارد و هرگز نباید بهانه و مستمسکی برای ترک [[وظیفه]] و رهاکردن [[تکلیف]] [[مبارزه]] با [[ظالمان]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] شود. تعابیری که در [[منابع دینی]] و حدیثی دربارۀ این موضوع به‌کار رفته است، ماهیّت رازداری در برنامه‌های مکتبی و [[مبارزاتی]] تقیه را نشان می‌دهد، مانند: تقیه، [[جنّه]]، [[حصن حصین]]، [[سدّ]]، [[ردم]]، [[حرز]]، [[خباء]]، [[حجاب]]، [[مدارا]]، [[کتمان اسرار]]، [[عبادت سرّی]]، [[مجامله]]، [[جلب مودّت]]، [[نومه]]، توریه، [[حفظ اللسان]]، [[عدم اذاعه]]، [[مماسحه]]، [[ترس]].<ref>برگرفته از تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، طیبی شبستری ص۴۷</ref>


اهدافی که در تقیه نهفته است، هم [[حفظ]] [[اسلام]] است، هم [[حفظ]] و ذخیرۀ نیروها، [[حفظ]] [[هویّت]] [[شیعه]] در برابر فرقه‌های دیگر، پنهان‌کردن برنامه‌ها، [[حفظ جان]] در برابر [[کافران]]، [[حفظ]] [[مسلمان]] در برابر [[پیروان ادیان]] دیگر. انجام این [[وظیفه]] هم در عصر [[ائمه]] بوده است، هم در [[عصر غیبت]]. [[مخالفان]] [[شیعه]]، [[تقیّه]] را نوعی [[نفاق]] پنداشته‌اند، در حالی که [[نفاق]] آنجاست که کسی [[کافر]] باشد و به [[دروغ]]، اظهار [[ایمان]] و [[مسلمانی]] کند و در [[تقیّه]] برعکس آن است. بنابه اهمیّت موضوع تقیه در [[فرهنگ شیعی]]، در گذشته فقیهانی به [[تبیین]] آن و حدّ و حدود و موارد و شرایط و اقسامش پرداخته و تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند.<ref> ر. ک: الذریعه، ج ۴ ص ۴۰۳، از جمله: تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، سیّد احمد طیبی شبستری، التقیة عند اهل البیت مصطفی قصیر العاملی.</ref> برای آشنایی با مباحث [[تقیّه]]، به منابع مستقل و [[روایات]] آن نیز می‌توان مراجعه کرد.<ref>دائرة المعارف تشیّع، ج ۵ ص ۳۸، واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیه، ثامر هاشم و ترجمۀ آن به نام تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه‌های اسلامی غیرشیعی از محمّد صادق عارف، "جایگاه و نقش تقیه در استنباط"، "نعمت اللّه صفری، تقیه در اسلام" علی تهرانی، "مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی" محمّد حسین واثقی راد، "التقیة فی الفکر الاسلامی" مرکز الرساله، "التقیّة، اصولها و تطوّرها" کامل الشیبی.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>
اهدافی که در [[تقیه]] نهفته است، هم [[حفظ اسلام]] است، هم [[حفظ]] و ذخیرۀ نیروها، حفظ [[هویّت]] [[شیعه]] در برابر فرقه‌های دیگر، پنهان‌کردن برنامه‌ها، [[حفظ جان]] در برابر [[کافران]]، حفظ [[مسلمان]] در برابر [[پیروان ادیان]] دیگر. انجام این [[وظیفه]] هم در [[عصر ائمه]] بوده است، هم در [[عصر غیبت]]. [[مخالفان شیعه]]، [[تقیّه]] را نوعی [[نفاق]] پنداشته‌اند، در حالی که نفاق آنجاست که کسی [[کافر]] باشد و به [[دروغ]]، [[اظهار ایمان]] و [[مسلمانی]] کند و در تقیّه برعکس آن است. بنابه اهمیّت موضوع تقیه در [[فرهنگ شیعی]]، در گذشته فقیهانی به تبیین آن و حدّ و حدود و موارد و شرایط و اقسامش پرداخته و تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند.<ref> ر. ک: الذریعه، ج ۴ ص۴۰۳، از جمله: تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، سیّد احمد طیبی شبستری، التقیة عند اهل البیت مصطفی قصیر العاملی.</ref> برای آشنایی با مباحث تقیّه، به منابع مستقل و [[روایات]] آن نیز می‌توان مراجعه کرد.<ref>دائرة المعارف تشیّع، ج ۵ ص۳۸، واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیه، ثامر هاشم و ترجمۀ آن به نام تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه‌های اسلامی غیرشیعی از محمّد صادق عارف، "جایگاه و نقش تقیه در استنباط"، "نعمت اللّه صفری، تقیه در اسلام" علی تهرانی، "مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی" محمّد حسین واثقی راد، "التقیة فی الفکر الاسلامی" مرکز الرساله، "التقیّة، اصولها و تطوّرها" کامل الشیبی.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۴۱

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث پاسداری از دین است. "تقیه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

تقیه یکی از احکام قرآنی و از اعتقادات شیعی و آموزه‌های روایی است و مبنای عقلی و شرعی دارد. تقیّه یعنی نگهداری، پرواکردن، عقاید خود را پنهان داشتن جهت مصونیت از خطر دشمنان. وقتی یک مسلمان در میان کافران و مخالفان باشد و از سوی آنان بر مال و جان خود بیمناک باشد، به‌گونه‌ای سخن می‌گوید و عمل می‌کند که پی به عقیدۀ واقعی او نبرند و گزندی به او نرسانند.[۱]تقیه به معنای حفظ کردن جان از تعرّض دشمن است. گاهی فرد یا افرادی که با دشمن خود سروکار پیدا می‌کنند، برای آسیب نخوردن، نکاتی را از قبیل استتار، پوشش، رازداری، معرّفی نکردن خود، پنهان داشتن عقیده و امکانات و...رعایت می‌کنند. این شیوه پنهان کاری در مقابل دشمن "تقیّه" نام دارد و امری است هم شرعی و هم فطری و عقلایی. حتی حیوانات هم برای دور ماندن از چشم صیّادان و دشمنان، همرنگ محیط زیست می‌شوند تا به راحتی دیده و شناخته نشوند. در قرآن کریم، مواردی وجود دارد که موحّدان در مقابل کافران مسلّط، برای حفظ جان خود از تقیّه استفاده کرده‌اند. مثل تقیه "عمّار یاسر" در مقابل مشرکین، پس از آنکه پدر و مادرش در زیر شکنجه به شهادت رسیدند﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲]. معمولاً نیروهای انقلابی که بر ضدّ یک حکومت فعالیت می‌کنند، در تشکیلات مخفی خود از این شیوه پیروی می‌کنند، تا نیروهایشان شناخته نشوند و به دست دشمن نیفتند. امام صادق(ع) پیروان خود را دستور می‌داد که در برابر حکومت‌های ظالم، تقیّه کنند تا بی‌جهت کشته نشوند. به همین خاطر در بعضی روایات از تقیّه به عنوان "سپر" برای مؤمن یاد شده است. البته در مواردی هم تقیّه حرام است، مثل آنجا که اسلام در خطر باشد، یا خون بیگناهی بخواهد ریخته شود.[۳]

مقدمه

امامان از اهل بیت در دورانی زندگی می‌کردند که هم حاکمانی جائر، زمام حکومت را در دست گرفته بودند، و هم فضای عمومی جامعه به لحاظ عقیدتی و فقهی با ایشان موافق نبود. اختناق حاکم بر آن دوران، گرچه برای همه امامان یک‌سان نبود، در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بی‌گمان انتشار آشکار دیدگاه‌های اصیل اسلامی و شیعی در آن دوران، نابودی مذهب تشیع را در پی داشت؛ از‌این‌رو بود که ایشان هم خود به وقت احساس خطر تقیه، و از بیان دیدگاه صحیح خودداری می‌کردند و هم شیعیان را به تقیه سفارش می‌فرمودند؛ تا آنجا که وقتی جابر جعفی برای کسب علم نزد امام باقر(ع) آمد و ابراز داشت که از اهل کوفه است، حضرت فرمود: "اگر از تو پرسیدند اهل کجایی، بگو: اهل مدینه". جابر می‌پرسد: آیا دروغ نیست؟ حضرت فرمود: "هرکس تا زمانی که در یک شهر باشد، اهل همان‌جا محسوب می‌شود".[۴] به نظر می‌رسد چون در آن دوران، کوفی بودن مساوی با شیعه بودن بود، حضرت با آموزش این سخن، به دنبال نجات جان اصحاب خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به ابن مسکان یادآور شدند که نسبت به کسی که به امام على(ع) ناسزا می‌گوید، خشونت به خرج ندهد. آن‌گاه فرمودند: "به خدا سوگند، گاهی می‌شود که من صدای کسی را که به على(ع) ناسزا می‌گوید، می‌شنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آن‌گاه که از نماز فراغت یافتم، بر او سلام کرده، با او مصافحه می‌کنم".[۵]

در موارد متعددی، امام(ع) شیعیان خود را به حضور در نماز مخالفان دعوت می‌کند؛ چنان‌که (براساس روایتی صحیح) وقتی یکی از شیعیان در‌این‌باره از ایشان سؤال کرد، امام(ع) به بیان ثواب چنین نمازی نیز اشاره کردند.[۶].

ابوبصیر در روایتی صحیح نقل می‌کند که عبدالحمید از امام صادق(ع) درباره قنوت نماز جمعه سؤال می‌کند. ایشان ابتدا جواب تقیه‌ای می‌دهد، وقتی عبدالحمید اصرار می‌کند که شیعیان شما، جز این را می‌گویند، امام قبول نمی‌کند، اما همین که امام متوجه می‌شود که دیگران به کار خود مشغول‌اند، حکم واقعی را بیان می‌کند[۷].[۸]

بر اساس شواهد تاریخی، امام ترک‌کنندگان تقیه را نیز سرزنش می‌کنند؛ چنان‌که امام صادق(ع) در روایتی معتبر، معلی بن خنیس را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند[۹] با وجود این، معلی سفارش امام را رعایت نکرده، کشته می‌شود. امام(ع) پس از شنیدن خبر قتل وی، بیان کردند که انتظار این خبر را داشتند و ضرر دشمن، کمتر از ضرر دوستی است که اسرار را فاش می‌کند[۱۰].[۱۱]

در نقلی آمده است که امام کاظم(ع) به مناسبت مرگ موسی، برادر هارون عباسی، به مادر هارون (خیزران) نامه نوشته، ضمن ابراز همدردی، برای موسی طلب رحمت کرده، خلافت هارون را تبریک گفته، برای هارون طلب طول عمر می‌کنند.[۱۲] جالب آنکه امام کاظم(ع) خود در نمازهای اهل سنت شرکت، و اعلام می‌کردند که در این کار به سیره امام حسن و امام حسین(ع) استناد می‌کنند که در نماز مروان شرکت می‌کردند[۱۳] باری، سخن در‌این‌باره فراوان است و شواهد تاریخی پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت تقیه از سوی امامان معصوم(ع) برای حفظ و پایداری مذهب بر حق شیعه دارد.[۱۴].[۱۵]

در قرآن کریم، آیۀ ﴿إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً[۱۶] اشاره به تقیه در برابر مشرکان دارد. در داستان عمّار یاسر نیز که زیر شکنجۀ کفار، پس از شهادت پدر و مادرش، سخنانی را گفت که عقیدۀ توحیدی‌اش برخلاف آن بود، قرآن عمل او را امضا کرده است: ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ[۱۷]، که این را می‌توان "تقیۀ اکراهی" نام نهاد. پیامبر خدا نیز کار او را تأیید کرد و فرمود: «" إِنْ عَادُوا فَعُد"»[۱۸]

شیخ صدوق، دربارۀ تقیه می‌گوید: کتمان حق و پوشیده داشتن عقیده از مخالفان، به خاطر ضرر دینی و دنیوی.[۱۹] چنین رفتاری که معقول و موافق با احتیاط و پنهانکاری در شرایطی که مخالفان در قدرت و اکثریت باشند و آزار برسانند، جزء آموزه‌های دینی شیعه است. در عصر ائمه(ع)، سلطۀ امویان و عباسیان و بهانه‌جویی آنان برای کشتن و ایجاد فشار بر شیعه و ائمه و هوادارانشان، گاهی سبب می‌شد در برخی مسائل اعتقادی و فقهی با تقیه حرف بزنند یا عمل کنند، تا جان پیروان آنان به خطر نیفتد. این دربارۀ هرگروه در اقلیّت نیز می‌تواند معقول و پذیرفته باشد. البته گاهی تقیّه برای حفظ عقاید، یا از روی ترس از دشمن است، گاهی هم به خاطر پرهیز از ایجاد اختلاف و درگیری و برای حفظ وحدت، که آن را تقیۀ خوفی و تقیۀ کتمانی و این را تقیۀ مداراتی می‌گویند. امام صادق(ع) فرمود: "تقیّه سپر حفاظتی مؤمن است و کسی که تقیّه ندارد، دین ندارد[۲۰]، این مضمون به صورت‌های دیگر نیز نقل شده است. در احادیث، تقیه را در رفتار اصحاب کهف نیز برشمرده‌اند که با اعتقاد قلبی به خدای یکتا، آن را بروز نمی‌دادند و در ظاهر مثل همان مسیحیان رفتار می‌کردند.[۲۱]

امام صادق(ع)، ضمن توصیه به مراعات تقیه از سوی پیروانش برای حفاظت ایمان، می‌فرماید شما در میان این مردم (مخالفان شیعه) همچون زنبور عسل در میان پرندگانید، اگر پرندگان بدانند که چه شهدی در دل زنبور است همۀ آنها را می‌خورند، اینان نیز اگر بدانند که در دل شما محبت ما خاندان است، شما را با زبان‌هایشان می‌خورند و در نهان و آشکار به شما نسبت‌هایی می‌دهند.[۲۲]

امام علی(ع) نیز به یاران خود می‌فرماید: پس از من شما را وادار می‌کنند که به من بد بگویید، اگر چنین شد، مانعی ندارد از من بدگویی کنید، ولی از من برائت نجویید، چون من بر آیین محمّدم.[۲۳]

امام باقر(ع) نیز می‌فرمود: "تقیه دین من و پدران من است"[۲۴].

تقیّه، با همۀ لزوم و اهمیتش، نیاز به شناخت موقعیت دارد. گاهی واجب است، گاهی جایز و گاهی حرام! گرچه کسانی همچون "ابن تیمیّه" این دستور قرآنی و حدیثی را که در شیعه مورد عمل قرار می‌گیرد، نفاق می‌دانند و بر شیعه می‌تازند. بر آگاهان پوشیده نیست که تقیّه، عاملی برای حفظ ایمان و حفظ مؤمن از شرّ دشمنان و نوعی رعایت اصول کتمان و استتار و رازداری مرامی است و مبنای عقلی دارد و هرگز نباید بهانه و مستمسکی برای ترک وظیفه و رهاکردن تکلیف مبارزه با ظالمان و امر به معروف و نهی از منکر شود. تعابیری که در منابع دینی و حدیثی دربارۀ این موضوع به‌کار رفته است، ماهیّت رازداری در برنامه‌های مکتبی و مبارزاتی تقیه را نشان می‌دهد، مانند: تقیه، جنّه، حصن حصین، سدّ، ردم، حرز، خباء، حجاب، مدارا، کتمان اسرار، عبادت سرّی، مجامله، جلب مودّت، نومه، توریه، حفظ اللسان، عدم اذاعه، مماسحه، ترس.[۲۵]

اهدافی که در تقیه نهفته است، هم حفظ اسلام است، هم حفظ و ذخیرۀ نیروها، حفظ هویّت شیعه در برابر فرقه‌های دیگر، پنهان‌کردن برنامه‌ها، حفظ جان در برابر کافران، حفظ مسلمان در برابر پیروان ادیان دیگر. انجام این وظیفه هم در عصر ائمه بوده است، هم در عصر غیبت. مخالفان شیعه، تقیّه را نوعی نفاق پنداشته‌اند، در حالی که نفاق آنجاست که کسی کافر باشد و به دروغ، اظهار ایمان و مسلمانی کند و در تقیّه برعکس آن است. بنابه اهمیّت موضوع تقیه در فرهنگ شیعی، در گذشته فقیهانی به تبیین آن و حدّ و حدود و موارد و شرایط و اقسامش پرداخته و تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند.[۲۶] برای آشنایی با مباحث تقیّه، به منابع مستقل و روایات آن نیز می‌توان مراجعه کرد.[۲۷].[۲۸]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع تقیه

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.
  2. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۵۷.
  4. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۴، ص۲۰۰.
  5. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.
  6. «...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَكَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ صَلَاةً»؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه‏‏» نقل می‌کند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۹).
  7. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.
  8. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۹۲.
  9. «يَا مُعَلّى‏، اكْتُمْ أَمْرَنَا، وَ لَا تُذِعْهُ، فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ، أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ؛ يَا مُعَلّى‏، مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ، أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ، وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي، وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَاتَقِيَّةَ لَهُ، يَا مُعَلّى‏، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَه‏»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴.
  10. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۸۰. و نیز، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.
  11. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۹۲.
  12. عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه می‌نویسد: "ببین شدت تقیه در زمان امام(ع) را؛ به‌گونه‌ای که حضرت مجبور است چنین نامه‌ای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد" (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).
  13. «صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّي مَعَهُم‏»؛ على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴.
  14. برای تفصیل بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین(ع) و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.
  15. ر. ک. محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۹۲.
  16. آل عمران، آیه ۲۸
  17. نحل، آیه ۱۰۶
  18. اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۹
  19. صحیح الأعتقاد، ص۱۱۵
  20. «" إِنَّ التَّقِيَّةَ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ، وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‏"»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص۴۶۸
  21. اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۸ ح ۸
  22. اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۸ ح۵.
  23. اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۹ ح۱۰
  24. «" التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‏"»؛ اصول کافی، ج ۲ ص۲۱۹ ح۱۰
  25. برگرفته از تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، طیبی شبستری ص۴۷
  26. ر. ک: الذریعه، ج ۴ ص۴۰۳، از جمله: تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، سیّد احمد طیبی شبستری، التقیة عند اهل البیت مصطفی قصیر العاملی.
  27. دائرة المعارف تشیّع، ج ۵ ص۳۸، واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیه، ثامر هاشم و ترجمۀ آن به نام تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه‌های اسلامی غیرشیعی از محمّد صادق عارف، "جایگاه و نقش تقیه در استنباط"، "نعمت اللّه صفری، تقیه در اسلام" علی تهرانی، "مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی" محمّد حسین واثقی راد، "التقیة فی الفکر الاسلامی" مرکز الرساله، "التقیّة، اصولها و تطوّرها" کامل الشیبی.
  28. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.