سریه عکاشه بن محصن الاسدی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-''']] == پانویس == {{پانویس}} +''']] {{پایان منابع}} == پانویس == {{پانویس}})) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عکاشه بن محصن به غمر (مقاله)|سریه عکاشه بن محصن به غمر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | * [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عکاشه بن محصن به غمر (مقاله)|سریه عکاشه بن محصن به غمر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] |
نسخهٔ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۴۸
علت وقوع سریه
رسول خدا(ص) در ربیع الاول سال ششم هجرت[۱] "عکاشه بن محصن" را همراه چهل تن[۲] که از جمله آنان "ثابت بن اقرم"، "شجاع بن وهب" و "یزید بن رقیش" بودند، به این سریه اعزام فرمود[۳].
عکاشه بن محصن، شتابان از مدینه بیرون آمد و به سرعت به سوی "غمر مرزوق"[۴] حرکت کرد[۵]. دشمنان که از این حرکت مطلع شده بودند، از کنار آبهای خود گریختند و به ارتفاعات منطقه خود پناه بردند. عکاشه بن محصن به کنار چاه آب آنان رسید و متوجه شد که آنان محل کرد خود را ترک کردهاند؛ از این رو افرادی را برای کسب خبر و یا یافتن نشانی از آنان اعزام کرد.
"شجاع بن وهب" بازگشت و به عکاشه بن محصن خبر داد که در همان نزدیکی، ردّ پای شتران آنها را دیده است. مسلمانان حرکت کردند و توانستند یکی از جاسوسان و دیدهبانان دشمن را که از شب تا صبح بیدار بوده و آنگاه به خواب رفته بود، در خواب دستگیر کنند. آنان از دیدهبان دشمن خواستند که بگوید دشمن به کدام سو گریخته است؟ دیدهبان خبر داد که آنان به نقاط مرتفع سرزمینهای خود رفتهاند. مسلمانان از او خواستند تا مکان شتران آنها را به آنان نشان دهد. جاسوس به ایشان خبر داد که شتران خویش را همراه خود بردهاند [۶].
در این حال یکی از مسلمانان با تازیانهای که در دست داشت، ضربهای به دیدهبان زد. او که اوضاع را این گونه دید گفت: "اگر به من امان دهید که جانم حفظ شود، شما را به مکان نگهداری شتران پسر عموهایشان که از حضور شما در این منطقه آگاهی ندارند، راهنمایی میکنم"[۷]. مسلمانان نیز سخن او را پذیرفتند و همراه وی به راه افتادند. هنگامی که مسلمانان همراه دیدهبان دشمن به راه افتادند و مقدار زیادی را از راه پیمودند، از ترس اینکه حیلهای در کار باشد، به دیدهبان بدگمان شدند و از او خواستند حقیقت را بگوید و در غیر این صورت، جان خویش را از دست خواهد داد. دیدهبان نیز گفت: "از همین تپه که بالا بروید آنان را خواهید دید"[۸][۹].
غنایم
هنگامی که مسلمانان از تپهها بالا رفتند، شتران را مشاهده کردند. صاحبان آنها نیز که حضور سپاه مسلمانان را دیدند، از هر سو رو به فرار نهادند. عکاشه بن محصن، مسلمانان را از تعقیب آنان منع کرد و شتران آنها را که تعدادشان به دویست میرسید، ضبط کرد و به سوی مدینه به راه افتاد و دیدهبان را نیز آزاد کرد[۱۰]. در این سریه برای هیچ یک از مسلمانان اتفاقی نیفتاد و کسی از آنان کشته نشد[۱۱][۱۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۰ لازم به ذکر است که دلیل وقوع این سریه در کتب تاریخی ذکر نشده است.
- ↑ غَمر مَرزوق نام آبی است در سرزمین بنی اسد و فاصله آن تا «فِید» که در راه اصلی مدینه واقع شده، دو شب راه فاصله است؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۴.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰.
- ↑ اکبری، هادی، سریه عکاشه بن محصن به غمر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۴؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۱.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵.
- ↑ اکبری، هادی، سریه عکاشه بن محصن به غمر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۷۶.