::::::«علم غیب عبارت است از حدیث گذشته و آینده که در پس پرده شهادت قرار دارد. علم غیب آن است که از طرف خداوند افاضه شده باشد به چیزی که پنهان است چه این علم به محسوسات تعلق بگیرد یا غیر آن اما به شرطی که از راههای عادی نباشد»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص ۱۳.</ref>.
::::::«علم غیب عبارت است از حدیث گذشته و آینده که در پس پرده شهادت قرار دارد. علم غیب آن است که از طرف خداوند افاضه شده باشد به چیزی که پنهان است چه این علم به محسوسات تعلق بگیرد یا غیر آن اما به شرطی که از راههای عادی نباشد»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص ۱۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۲. آقای بنیسعید لنگرودی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد جواد بنیسعید لنگرودی|بنیسعید لنگرودی]]]]
آقای [[سید محمد جواد بنیسعید لنگرودی]] در کتاب ''«[[شرب مدام در تبیین علم امام (کتاب)|شرب مدام در تبیین علم امام]]»'' در اینباره گفته است:
::::::«[[علم غیب]]، علم به آن چیزهایی (اشیایی) است که هنوز تحت اراده تکوینی الهی قرار نگرفته؛ همان که در سوره نحل، آیه ۴۰، فرمود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ}}﴾}} <ref> ووقتی چیزی را اراده میکنیم، سخن ما این است که میگوییم: "موجود باش!" بیدرنگ موجود میشود؛ سوره نحل، آیه: ۴۰.</ref>. اما کل نظام آفرینش از "ما کان" تا "ما یکون" و "ما هو کائن"، تحت اراده تکوینی الهی قرار گرفته و تکوّن یافته، و علم به آن علم به [[شهادت]] است؛ منتها مشهود هر کس نیست. به عبارت دیگر، علم به "ما کان" و "ما یکون" و "ما هو کائن"، علم به [[شهادت]] است، و در مقابل آن علم به "ما لم یکن"، که [[علم به غیب]] است میباشد. دومی مختص خداست، و اولى در اختیار [[انبیا]] -بر حسب اختلاف مراتبشان- قرار میگیرد. و تنها [[پیامبر| نبی مکرم اسلام]] {{صل}} و به تبع او [[ائمه]] [[اهل بیت |اهل البیت]] {{عم}} از همه آن با خبر بوده و هستند»<ref>[[شرب مدام در تبیین علم امام (کتاب)|شرب مدام در تبیین علم امام]]، ص ۸۵].</ref>.
علم غیب چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«علم غیب یعنى آگاهى بر چیزهایى که بیرون از دید و حواس ظاهرى ما قرار دارند خواه مربوط به حوادث کنونى و یا آینده باشد، حقیقتى است که همانند آگاهى بر امور ظاهرى براى تمام افراد بشر ممکن و مقدور است. هرگاه کسى از حوادث کنونى و یا آینده که فعلا قابل رؤیت نیستند تنها از رهگذر دانائى که از سرچشمه غیب و شهادت خبر میدهد آگاهى حاصل کند و یا از طریق دانش و خرد مطلع گردد چنین علمى نیز از علم غیب به شمار میرود و هیچ مانعى از تحقق آن وجود ندارد. مثلا مؤمنان بیشتر باورهایشان از قبیل: ایمان بخدا و فرشتگان و کتابهاى آسمانى و پیامبران و روز قیامت و بهشت و جهنم و لقاء اللّه و زندگى پس از مرگ و برانگیخته شدن و نشور و نفخ صور و حساب و حوریان و قصرهاى بهشتى و چیزهائى که در آن روز واقع میشوند و هر چه را که مؤمن باور دارد و تصدیق میکند، جزء علوم غیب به شمار میآیند»[۱].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«علم غیب یعنی آگاهی یافتن از راه غیر عادی بر امور پنهان و چیزهایی که پشت پرده محسوسات واقع شدهاند خواه مربوط به حوادث کنونی یا آینده باشد، بر این اساس پیشبینی حوادث آینده از راه آزمایش و تجربه و یا امکانات و وسایل علمی یا فرمولهای معین ریاضی و هندسی را علم غیب نمیگویند. چنانکه گزارشهای منجمان و ستارهشناسان و اداره هواشناسی کشورها و منطقهها و پیشبینی اوضاع آینده سیاسی و اقتصادی، هیچکدام معرفت سوم و یا آگاهی از غیب نیست؛ زیرا همه این گزارشها، مقدمات فکری و ریشههای حسی دارد. آگاهی از غیب باید از تمام این قراین و مبادی، پیراسته باشد، آگاهی باشد که از طریق اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید».[۲]
«علم غیب گاهی به علمی اطلاق میشود که از حواس انسان پوشیده باشد این علم و آگاهی به هر طریق ممکن است حاصل شود، خواه از برهان عقلی و یا دلیل نقلی. مانند علم به وجود صانع و خالق جهان، و یگانگی او که از برهان عقلی حاصل میشود. گاهی نیز این علم به علمی که هم از حس پنهان است و هم از عقل، اطلاق میگردد. مانند علم به احوال برزخ و قیامت. و بالأخر علم غیب به علمی که به طور کلی از مشاعر خلق پنهان باشد، اطلاق شده است».[۳]
«برای علم غیب میتوان دو تعریف داشت هرچند جایی هم ندیدهام که به این دو تصریح کنند، یکی این که بگوئیم غیب یعنی «ما غاب عن الناس»، در این تعریف ممکن است برای فردی یک چیز غیب باشد و برای فرد دیگر غیب نباشد، طبق این معنا آنچه که از فرد غایب است برای او غیب است اما اگر نزد دیگری غایب نباشد برای او غیب نیست! آنچه برای مردم غیر مشهود هست میشود غیب، اما برای پیامبر و ائمه که مشهود است مثل اینکه پیامبر میداند این شخص چه زمانی فوت میکند، این برای مردم غیب است اما برای خود پیامبر عنوان علم غیب ندارد.
این یک تعریف که طبق این بیان علم غیب یک معنای نسبی پیدا میکند اما طبق معنای امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۲۸ که کسی خدمت حضرت رسید و عرض کرد: «لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ فَضَحِکَ(ع) وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم»،[۴] حضرت ملاکی را بیان میفرماید که علم غیب آن است که در آن عالم بدون واسطه و بدون معلم به معلوم علم پیدا کند اما اگر یک علمی را معلم به انسان یاد دهد این دیگر غیب نیست! بر مبنای این بیان علم غیب منحصر به خدای تبارک و تعالی است، هر چه را که خدا به پیامبر(ص) و ائمه(ع) عنایت کرده ولو از انظار عموم بشر مخفی است ولی چون خدا به اینها یاد داده و اینها با واسطه الهی یاد گرفتهاند عنوان علم غیب به خود نمیگیرد»[۵].
«علم غیب یکی از راههای شناخت است. شناخت نسبت به حقایقی که با حس و ادراکات حسی و نیز از راه اندیشه و استدلالهای منطقی قابل درک نیستند. به بیان دیگر نوعی اتصال به عالمی است که آن عالم از نظرهای ظاهری پنهان است. این نوع ارتباط از جنس ارتباطهای معمولی یا حسی نیست بلکه ارتباط به ماورای حس است که ابتدا از آن خدا است و آنگاه، با اذن پروردگار، دیگر موجودات نیز میتوانند از چنین ارتباطی برخوردار شوند، ارتباطی که ممکن است از طریق وحی، الهام، رؤیای صادقه یا مکاشفات عرفانی برای افراد بشری حاصل شود»[۶].
«به لحاظ لغوی هر گونه آگاه شدن از غیب را میتوان علم به غیب نامید؛ اما علم به غیب، دارای معانی اصطلاحی متفاوتی است. علم به غیب در اصطلاحی، علمی است که بدون آموختن از دیگر افراد بشر و به طور موهبت ویژه الهی به دست آید. گاهی علم غیر خداوند، علم مستفاد «علم با واسطه» به شمار میآید و علم «غیر مستفاد» علم غیب نامیده میشود. بنابر تبیینی نزدیک به این تعریف، فقط علم ذاتی و استقلالی به غیب، علم غیب نامیده میشود. گاهی نیز مقصود از علم به غیب مختص خداوند، علوم مختص خداوند است که در اختیار فرشتگان و پپامبران نیز قرار نگرفته است. یکی دیگر از کاربردهای اصطلاحی این واژه که به معنای لغوی آن نزدیک است، آگاهی از غیب به شیوهای غیر متعارف است».[۷].
«علم غیب عبارت است از اینکه انسان اعتراف کند در عالم هستی حقائق و واقعیتهای هست که من با پوسته بدن خودم یعنی با حواس خودم نمیتوانم آنها را درک کنم ولو اینکه اینجا حضور داشته باشد چشم من، گوش من، ذائقه و لامسه من، قادر به ادراک آنها نیست[۸].
۷. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛
حجت الاسلام و المسلمین وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است:
«اجمالاً روشن است که غیب یک معنای کاملا نسبی است، یعنی هرچیزی نسبت بهکسی میتواند غایب باشد و نسبت به دیگری حاضر. وقتی در این مباحث صحبت از علم غیب میکنیم، منظورمان از غیب آن مجموعهای از عالم میباشد که از ادراک عموم مردم مخفی است؛ یعنی در زندگی متعارف و عادی انسانها، مجموعهای از اطلاعات وجود دارد که بین همه مشترک است و به وسیله ابزارهای ظاهری حواس پنجگانه و تفکر بهدست میآید. ادراک ماورای این مسائل را معمولاً به ادراکات غیبی تعبیر میکنند البته معمولاً به این شرط که از طریق نوعی حس باطن به دست آید، و نه با تفکر و تیزهوشی. لذا غیب مرز مشخص و دقیقی در این بحث ندارد. حتی برخی از انسانهای عادی، گاهی خوابهای صادقه میبینند و حرفهای خاصی میزنند و مقداری علومشان با علوم دیگران متفاوت است و بعضیها ضعیفتر هستند و از همین مقدار علم هم محرومند؛ ولی اگر کسی دارای دریافتی، ماورای دریافتهای عمومی باشد، میگویند فلانی علم غیب دارد و این حداقل معنای "علم غیب" است و اختصاصی هم به ائمه (ع) و اولیاءالهی ندارد، حتی اختصاص به انسانهای خوب هم نداشته و چهبسا در بعضی از انسانهای بد هم وجود دارد».[۹]
٢. معلوم بالذات: منظور از این معنی، علم به شیء است، بدون تعلیم و تحصیل علم. به این معنی که عالم به آن شیء بدون تعلیم، علم به آن پیدا کرده است. در برخی از روایات علم غیب به این معنی آمده است. مثلا:
ظاهرا امام درصدد بیان این مطلب بودند که علم غیب به این معنی مخصوص خداست.
در موثقه عمار ساباطی آمده است :«َ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْإِمَامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ.»[۱۳]
٣. علم مستاثر:علم غیب به این معنی مختص به خداست و احدی از مخلوقات از آن اطلاعی ندارند چرا که اگر کسی غیر از خداوند از آن اطلاع داشته باشد دیگر از دایره علم مستاثر خارج میشود و نمیتوان گفت مختص خداست. علم غیب به این معنی نیز در برخی روایات آمده است که ما برای نمونه تعدادی از آنها را ذکر میکنیم.
ارباب لغت هم غیب را چنین معنی کردهاند: «الغیب: ما غاب عن الخلق علمه و خفی مأخذه»[۱۹]
مفردات راغب مینویسد: "غیب، مفهومی در برابر شهادت است. شهادت، دریافت چیزی با چشم ظاهری یا با چشم دل است؛ و غیب، هر چیزی را که از دایرۀ حس و مشاهده بیرون باشد، گفته میشود".[۲۰]
محمّد تقی جعفری، غیب را اینگونه تعریف میکند: "غیب، عبارت است از حقایق دور از دیدگاه یک انسان که دارای دو مفهوم عام و خاص است".
مفهوم عام غیب، عبارت است از هر حقیقتی که از دیدگاه انسانی غایب است. یعنی میان انسان و آن حقیقت موانعی وجود دارد که از رابطۀ درکی میان انسان و آن حقیقت فاصله و حجاب انداخته است. بنابر این میتوان گفت: هر حقیقت و واقعیتی که ماورای درک انسان جاهل قرار گرفته است، برای او نوعی غیب است.
مفهوم خاص غیب، عبارت است از حقایق پشت پردۀ واقعیات و رویدادهای عالم طبیعت که حوّاس و ذهن و دیگر ابزار شناخت معمولی راهی به آنها ندارند. آنچه که در قرآن مجید و در میان دانشمندان و متفکران اسلامی مطرح شده است که چه کسی میتواند عالم به غیب باشد و معنای علم غیب چیست، همین مفهوم خاص است[۲۱].
۱۰. آقای نقوی؛
آقای نقوی در پایاننامه کارشناسی خود با عنوان « علم غیب ائمه معصومین(ع)» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«علم غیب علمی است که انسانی که به آن علم آشنایی دارد از چشمان او حجابهای قرنها برطرف و مسافات "طویل" فشرده میشود پس مستقبل بعید و دور را یا زمان حاضر که در پرده و حجاب "غیب" است میخواند گویا از کتابی میخواند که پیش او باز باشد و حوادث آن زمان را میبیند گویا آن حوادث مال همین ساعت است»[۲۲].
«علم غیب عبارت است از حدیث گذشته و آینده که در پس پرده شهادت قرار دارد. علم غیب آن است که از طرف خداوند افاضه شده باشد به چیزی که پنهان است چه این علم به محسوسات تعلق بگیرد یا غیر آن اما به شرطی که از راههای عادی نباشد»[۲۳].
«علم غیب، علم به آن چیزهایی (اشیایی) است که هنوز تحت اراده تکوینی الهی قرار نگرفته؛ همان که در سوره نحل، آیه ۴۰، فرمود:﴿﴿إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾﴾[۲۴]. اما کل نظام آفرینش از "ما کان" تا "ما یکون" و "ما هو کائن"، تحت اراده تکوینی الهی قرار گرفته و تکوّن یافته، و علم به آن علم به شهادت است؛ منتها مشهود هر کس نیست. به عبارت دیگر، علم به "ما کان" و "ما یکون" و "ما هو کائن"، علم به شهادت است، و در مقابل آن علم به "ما لم یکن"، که علم به غیب است میباشد. دومی مختص خداست، و اولى در اختیار انبیا -بر حسب اختلاف مراتبشان- قرار میگیرد. و تنها نبی مکرم اسلام (ص) و به تبع او ائمهاهل البیت (ع) از همه آن با خبر بوده و هستند»[۲۵].
↑«ای امیرمؤمنان(ع) تو را علم غیب دادهاند؟ امام(ع) خندید و به مرد که از بنی کلب بود گفت: ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است.
↑«برخی از یاران حضرت امیرالمؤمنین(ع) به ایشان عرض کردند: علم غیب به شما داده شده است! حضرت خندیدند و به آن شخص که از قبیله کلب بود، فرمودند ای برادر ما از قبیله کلب، این علم غیب نیست بلکه این یادگیری از فردی است که علم غیب دارد»؛ نهج البلاغه با شرح محمد عبده، ج٢، ص١١، خطبه١٢٨
↑«از امام صادق(ع) در خصوص اینکه آیا امام به علم غیب آگاه است پرسش نمودم؛ ایشان فرمودند خیر، ولی اگر بخواهد نسبت به چیزی علم پیدا کند خداوند متعال او را آگاه میسازد»؛ اصول کافی، ج١، ص٢٥٧ و بصائر الدرجات؛ ص ٣٣٥
↑«محمد بن یحیی و فردی دیگر از احمد بن محمد از علی بن حکم از محمد بن فضیل روایت نموده که گفت شریس وابشی از جابر از امام باقر(ع) روایت نموده اند که فرمود: همانا اسم اعظم خداوند متعال هفتاد و سه حرف می باشد. آصف یک حرف از آنها را دارا بود، که آن را به زبان آورد و زمین ما بین او و تخت بلقیس ناچیز شده، فرو رفت و تخت را با دست خود گرفت، سپس زمین در کمتر از یک چشم بر هم زدن به حالت سابق خود بازگشت. اما آنچه که از اسم اعظم نزد ما وجود دارد هفتاد و دو حرف می باشد یک حرف دیگر نزد خداوند متعال می باشد که آن را ویژه خود در علم غیب نزد خود قرار داده است، و هیچ قدرت و نیرویی نیست مگر توسط خداوند بلند مرتبه ی بزرگ»؛ اصول کافی، ج١، ص٢٣٠
↑«احمد بن محمد از محمد بن سنان از ابو جارود از اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت شنیدم امیر مؤمنان(ع) میفرماید: همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود در علم غیب خود قرار داده است و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشتهای از فرشتگان. و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: (قطعا نزد خداوند متعال علم به قیامت وجود دارد، و باران را فرو می فرستد، و نسبت به آنچه که در رحم ها وجود دارد آگاهی دارد. و هیچ نفس و فردی نمیداند فردا چه به دست میآورد و هیچ نفس و فردی نمیداند در چه سرزمینی میمیرد). هم چنین نزد خداوند متعال علم دیگری وجود دارد که فرشتگان او از آن آگاهی دارند، و آنچه که فرشتگان او از آن مطلع گردند قطعا مورد آگاهی محمد و آل محمد(ع) میباشد، و آنچه که محمد و آل محمد(ع) از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاهی فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع می باشند»بصائر الدرجات، ص١٣١