ویژگی‌های علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-رده:پرسش‌ +رده:پرسش)؛ زیباسازی)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع اصلی = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع فرعی       = ویژگی‌های [[علم غیب]] [[معصوم]]{{ع}} چیست؟
| موضوع فرعی = ویژگی‌های [[علم غیب]] [[معصوم]]{{ع}} چیست؟
| تصویر             = 7626626262.jpg
| تصویر = 7626626262.jpg
| اندازه تصویر     = 200px
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته     = [[کیفیت علم غیب معصوم (نمایه)|کیفیت علم غیب معصوم]]
| نمایه وابسته = [[کیفیت علم غیب معصوم (نمایه)|کیفیت علم غیب معصوم]]
| مدخل اصلی         = [[علم غیب]]
| مدخل اصلی = [[علم غیب]]
| موضوعات وابسته   =  
| موضوعات وابسته =  
| پاسخ‌دهنده         =
| پاسخ‌دهنده =  
| پاسخ‌دهندگان       = [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]؛ [[سید جعفر حسینی|حسینی]]؛ [[محمد علی رضایی اصفهانی|رضایی اصفهانی]]؛ [[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]؛ [[احمد لقمانی|لقمانی]]؛ [[احد ایمانی|ایمانی]]؛ [[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]؛ پژوهشگران [[گفتگوی دینی (وبگاه)|وبگاه گفتگوی دینی]]؛ پژوهشگران [[مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات]] و [[پرسمان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پرسمان]]
| پاسخ‌دهندگان = [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]؛ [[سید جعفر حسینی|حسینی]]؛ [[محمد علی رضایی اصفهانی|رضایی اصفهانی]]؛ [[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]؛ [[احمد لقمانی|لقمانی]]؛ [[احد ایمانی|ایمانی]]؛ [[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]؛ پژوهشگران [[گفتگوی دینی (وبگاه)|وبگاه گفتگوی دینی]]؛ پژوهشگران [[مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات]] و [[پرسمان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پرسمان]]
}}
}}
'''ویژگی‌های [[علم غیب]] [[معصوم]]{{ع}} چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم غیب معصوم (پرسش)|علم غیب معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم غیب]]''' مراجعه شود.
'''ویژگی‌های [[علم غیب]] [[معصوم]]{{ع}} چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم غیب معصوم (پرسش)|علم غیب معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم غیب]]''' مراجعه شود.
خط ۹۳: خط ۹۳:
بر همین اساس علم اولیاء خدا را نیز در یک تقسیم ساده و با نوعی مسامحه می‌توان به چهار نوع تقسیم کرد:
بر همین اساس علم اولیاء خدا را نیز در یک تقسیم ساده و با نوعی مسامحه می‌توان به چهار نوع تقسیم کرد:


نوع اوّل: وقتی‌ که نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر می‌برد. در این حالت ولیّ خدا از علم به زمان‌ها و مکان‌های دیگر و عوالم دیگر و بلکه گاه از علم به زمان و مکان خود و موجودات عالم حس نیز خالی است؛ چون عالمِ کلیات، اشرف و اعلی از این است که در آن صور امور جزئیه اعم از صور عالم طبع یا مثال یا عقل ادراک شود. در اینجا به تعبیری باید گفت ولی خدا از [[علم غیب ]]خالی است؛ چون نوع مردم [[علم غیب]] را آگاهی از زمان‌ها یا مکان‌های جزئی دیگر در عالم حس و یا آگاهی از موجودات عوالم دیگر می‌دانند.
نوع اوّل: وقتی‌ که نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر می‌برد. در این حالت ولیّ خدا از علم به زمان‌ها و مکان‌های دیگر و عوالم دیگر و بلکه گاه از علم به زمان و مکان خود و موجودات عالم حس نیز خالی است؛ چون عالمِ کلیات، اشرف و اعلی از این است که در آن صور امور جزئیه اعم از صور عالم طبع یا مثال یا عقل ادراک شود. در اینجا به تعبیری باید گفت ولی خدا از [[علم غیب]]خالی است؛ چون نوع مردم [[علم غیب]] را آگاهی از زمان‌ها یا مکان‌های جزئی دیگر در عالم حس و یا آگاهی از موجودات عوالم دیگر می‌دانند.


در تعبیری دقیق‌تر ولی خدا در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است که نوع مردم با آن هیچ اُنسی ندارند و اصلاً آن را از دائره علم غیب بیرون می‌پندارند.
در تعبیری دقیق‌تر ولی خدا در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است که نوع مردم با آن هیچ اُنسی ندارند و اصلاً آن را از دائره علم غیب بیرون می‌پندارند.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
«یکی از سؤالات متعارف در باب [[علم امام]] این است که آیا [[علم امام]] متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. علمی که در اینجا از آن صحبت می‌شود علم فعلی در عالم ظاهر است. بر اساس اصول گذشته می‌توان به این سؤال اینچنین پاسخ داد:
«یکی از سؤالات متعارف در باب [[علم امام]] این است که آیا [[علم امام]] متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. علمی که در اینجا از آن صحبت می‌شود علم فعلی در عالم ظاهر است. بر اساس اصول گذشته می‌توان به این سؤال اینچنین پاسخ داد:


الف ) مسلّماً انسان کامل هرگاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا می‌کند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعه‌ای از روایات اشاره شده است؛ مرحوم صفار در بصائر در {{عربی|«باب فی الإمام بأنه إن شاء أن یعلم العلم علم‌»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه اگر امام بخواهد نسبت به علم آگاهی یابد، خواهد دانست».</ref>. و ثقة الاسلام کلینی در کافی در {{عربی|«باب أنّ الْأئمّة علیهم السلام إذا شاءوا أن‌ یَعلَموا عُلِّمُوا»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه امامان معصوم{{عم}} اگر بخواهند بدانند، تعلیم داده می‌شوند».</ref> روایت می‌کنند:
الف) مسلّماً انسان کامل هرگاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا می‌کند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعه‌ای از روایات اشاره شده است؛ مرحوم صفار در بصائر در {{عربی|«باب فی الإمام بأنه إن شاء أن یعلم العلم علم‌»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه اگر امام بخواهد نسبت به علم آگاهی یابد، خواهد دانست».</ref>. و ثقة الاسلام کلینی در کافی در {{عربی|«باب أنّ الْأئمّة علیهم السلام إذا شاءوا أن‌ یَعلَموا عُلِّمُوا»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه امامان معصوم{{عم}} اگر بخواهند بدانند، تعلیم داده می‌شوند».</ref> روایت می‌کنند:
#{{عربی|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ، عُلِّم‏»}}<ref>«از امام صادق{{ع}} روایت شده است که فرمود: همانا اگر امام بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود»؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏۱، ص ۲۵۸ ، ح ۱.</ref>.
#{{عربی|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ، عُلِّم‏»}}<ref>«از امام صادق{{ع}} روایت شده است که فرمود: همانا اگر امام بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود»؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏۱، ص ۲۵۸ ، ح ۱.</ref>.
#وَ عَنْه‏{{ع}}:{{عربی|«إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم»}}<ref>«و از ایشان{{ع}} روایت شده است که فرمودند: همانا امام اگر بخواهد بداند، آگاهی داده می‌شود»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۵۸ ، ح ۲.</ref>.
#وَ عَنْه‏{{ع}}:{{عربی|«إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم»}}<ref>«و از ایشان{{ع}} روایت شده است که فرمودند: همانا امام اگر بخواهد بداند، آگاهی داده می‌شود»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۵۸ ، ح ۲.</ref>.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:


ب) مسلّماً گاهی علومی برای [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بدون اراده حاصل می‌شود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار می‌شود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات [[امام]]{{ع}} به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل می‌شود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را می‌توان از این قسم محسوب کرد:
ب) مسلّماً گاهی علومی برای [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بدون اراده حاصل می‌شود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار می‌شود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات [[امام]]{{ع}} به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل می‌شود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را می‌توان از این قسم محسوب کرد:
#[[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند:{{عربی|«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ. فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً لِي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي‏‏»}}<ref>«در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم{{صل}} را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۴، ص ۷۹.</ref>.
# [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند:{{عربی|«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ. فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً لِي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي‏‏»}}<ref>«در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم{{صل}} را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۴، ص ۷۹.</ref>.
#[[امام کاظم|حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}}:{{عربی|« بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مُصَلَّايَ بَعْدَ فَرَاغِي مِنْ وِرْدِي وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَيْنَايَ إِذْ سَنَحَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَنَامِي فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِيِّ وَ ذَكَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِي لِتَطِبْ نَفْسُكَ يَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَيْكَ سَبِيلًا»}}<ref>«در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله{{صل}} را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانواده‌اش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۸، ص ۱۵۲.</ref>.
# [[امام کاظم|حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}}:{{عربی|«بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مُصَلَّايَ بَعْدَ فَرَاغِي مِنْ وِرْدِي وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَيْنَايَ إِذْ سَنَحَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَنَامِي فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِيِّ وَ ذَكَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِي لِتَطِبْ نَفْسُكَ يَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَيْكَ سَبِيلًا»}}<ref>«در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله{{صل}} را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانواده‌اش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۸، ص ۱۵۲.</ref>.


تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب می‌شود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل می‌شود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود می‌آید.
تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب می‌شود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل می‌شود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود می‌آید.


ج ) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن می‌شود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر [[امام]]{{ع}} به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمی‌شود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل می‌شود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار می‌شود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان می‌آید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح می‌شود»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref>
ج) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن می‌شود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر [[امام]]{{ع}} به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمی‌شود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل می‌شود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار می‌شود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان می‌آید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح می‌شود»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[احد ایمانی|ایمانی]]''' در ''«[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm وبگاه بهترین سخن‌ها]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[احد ایمانی|ایمانی]]''' در ''«[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm وبگاه بهترین سخن‌ها]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:


«بشر هوشمندِ دارای روح ایمان و دارای [[روح القدس]]؛ که حسّ دارد ولی اسیر حسّ و تجربه نیست؛ او با چشم بسته می‌بیند و از پشت دیوارها خبر می‌دهد؛ و...؛ {{متن قرآن| وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}}<ref>  و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران ، آیه ۴۹.</ref>؛ {{عربی|« عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَب‏»}}<ref>جابر گوید: از [[حضرت باقر]] {{ع}} درباره  علم عالِم پرسیدم. فرمودند: در [[انبیاء]] و [[اوصیاء]] پنج روح است؛ [[روح القدس ]]و [[روح الایمان]] و [[روح الحیاه]] و [[روح القوه]] و [[روح الشهوه]]؛ به سبب [[روح القدس]] می‌دانند آنچه را که در زیر عرش تا زیر زمین است. سپس فرمودند: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییرند ولی [[روح القدس]] اهل لهو و لعب نیست؛ بحار الأنوار، ج‏۲۵، ص۵۵.</ref>.
«بشر هوشمندِ دارای روح ایمان و دارای [[روح القدس]]؛ که حسّ دارد ولی اسیر حسّ و تجربه نیست؛ او با چشم بسته می‌بیند و از پشت دیوارها خبر می‌دهد؛ و...؛ {{متن قرآن| وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}}<ref>  و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران ، آیه ۴۹.</ref>؛ {{عربی|«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَب‏»}}<ref>جابر گوید: از [[حضرت باقر]] {{ع}} درباره  علم عالِم پرسیدم. فرمودند: در [[انبیاء]] و [[اوصیاء]] پنج روح است؛ [[روح القدس]]و [[روح الایمان]] و [[روح الحیاه]] و [[روح القوه]] و [[روح الشهوه]]؛ به سبب [[روح القدس]] می‌دانند آنچه را که در زیر عرش تا زیر زمین است. سپس فرمودند: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییرند ولی [[روح القدس]] اهل لهو و لعب نیست؛ بحار الأنوار، ج‏۲۵، ص۵۵.</ref>.


آری این گونه از بشر، که [[معصوم]]{{ع}} نامیده می‌شود، تجربه نمی‌کند؛ چون آنچه با تجربه برای دیگران حاصل می‌شود، بدون تجربی برای او حاصل است. لذا از گزند آفات تجربه همچون سهو و خطا نیز ایمن است. ادراک او از امور غیبی نیز همچون ادراک مومنان حکیم و عارف نیست؛ او عقل دارد، امّا تعقّل نمی‌کند؛ چون تعقّل برای کسی معنا دارد که می‌خواهد مجهولی را معلوم نماید؛ در حالی که هیچ مجهول عقلی نیست که از راه [[روح القدس]] برای او معلوم نبوده باشد. تنها راه افزایش علم برای چنین گونه‌ای از بشر، راه وحی می‌باشد که راهی اختصاصی بوده از طریق [[روح القدس]] می‌باشد. پس او چون تعقّل نمی‌کند، از خطاهای حکیمان نیز مصون خواهد بود» <ref>[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm بهترین سخن‌ها]</ref>.
آری این گونه از بشر، که [[معصوم]]{{ع}} نامیده می‌شود، تجربه نمی‌کند؛ چون آنچه با تجربه برای دیگران حاصل می‌شود، بدون تجربی برای او حاصل است. لذا از گزند آفات تجربه همچون سهو و خطا نیز ایمن است. ادراک او از امور غیبی نیز همچون ادراک مومنان حکیم و عارف نیست؛ او عقل دارد، امّا تعقّل نمی‌کند؛ چون تعقّل برای کسی معنا دارد که می‌خواهد مجهولی را معلوم نماید؛ در حالی که هیچ مجهول عقلی نیست که از راه [[روح القدس]] برای او معلوم نبوده باشد. تنها راه افزایش علم برای چنین گونه‌ای از بشر، راه وحی می‌باشد که راهی اختصاصی بوده از طریق [[روح القدس]] می‌باشد. پس او چون تعقّل نمی‌کند، از خطاهای حکیمان نیز مصون خواهد بود» <ref>[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm بهترین سخن‌ها]</ref>.
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:
«از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی [[امام]] آمده، روشن می‌شود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشت‌های آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمی‌گویند و آنچه بر زبان می‌آورند، یا به تعلیم [[رسول الله]]{{صل}} است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی [[امام]]، توسط [[امام باقر]]{{ع}} می‌خوانیم: [[امام]] باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسان‌ها و راهنمای آدمها به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد. از این‌رو در روایات اسلامی، از [[امام]] به عنوان "خزانه‌دار علم خدا" و "ترجمان [[وحی]] الهی" نام برده شده است:  
«از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی [[امام]] آمده، روشن می‌شود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشت‌های آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمی‌گویند و آنچه بر زبان می‌آورند، یا به تعلیم [[رسول الله]]{{صل}} است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی [[امام]]، توسط [[امام باقر]]{{ع}} می‌خوانیم: [[امام]] باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسان‌ها و راهنمای آدمها به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد. از این‌رو در روایات اسلامی، از [[امام]] به عنوان "خزانه‌دار علم خدا" و "ترجمان [[وحی]] الهی" نام برده شده است:  
#'''خزانه دار علم الهی:''' {{عربی|«عَنِ الْإِمَامِ الْبَاقِر {{ع}}: نَحْنُ‏ خُزَّانُ‏ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ‏ اللَّه‏»}}<ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲، ح ۳ و ص ۲۹۶، ح ۶ در حدیث اخیر، به جای [[وحی]] کلمۀ «أمر» آمده است.</ref>. و نیز [[رسول خدا]]{{صل}}، [[حضرت علی]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}}، صریحاً [[اهل بیت]]{{عم}} را وارث علم انبیاء معرفی فرموده‌اند.
#'''خزانه دار علم الهی:''' {{عربی|«عَنِ الْإِمَامِ الْبَاقِر {{ع}}: نَحْنُ‏ خُزَّانُ‏ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ‏ اللَّه‏»}}<ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲، ح ۳ و ص ۲۹۶، ح ۶ در حدیث اخیر، به جای [[وحی]] کلمۀ «أمر» آمده است.</ref>. و نیز [[رسول خدا]]{{صل}}، [[حضرت علی]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}}، صریحاً [[اهل بیت]]{{عم}} را وارث علم انبیاء معرفی فرموده‌اند.
#'''وارثان علوم انبیاء:'''{{عربی|« عَن‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ نَحْنُ وَرَثَةُ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ صَفْوَتُهُ‏»}}<ref>حسن بن سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، ص ۶۳.</ref>. در زیارت جامعه نیز می‌خوانیم: {{عربی|« السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى‏ وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ كَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏‏»}} و بالأخره صفاتی چون؛ اعلم الناس، راسخون فی العلم، معدن العلم و عیش العلم، تنها زیبندۀ دانش آنان است.
#'''وارثان علوم انبیاء:'''{{عربی|«عَن‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ نَحْنُ وَرَثَةُ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ صَفْوَتُهُ‏»}}<ref>حسن بن سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، ص ۶۳.</ref>. در زیارت جامعه نیز می‌خوانیم: {{عربی|«السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى‏ وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ كَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏‏»}} و بالأخره صفاتی چون؛ اعلم الناس، راسخون فی العلم، معدن العلم و عیش العلم، تنها زیبندۀ دانش آنان است.
#'''داناترین مردم:'''{{عربی|«عَنِ الْإِمَامِ الرِّضَا {{ع}}: إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ، وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَايُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ؛ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ، فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {{متن قرآن|أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>سوره یوسف، آیه: ۳۵.</ref> وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏: {{متن قرآن|وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً}}<ref>سوره بقره، آیه: ۲۶۹.</ref> وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ}} <ref>سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref>»}}
#'''داناترین مردم:'''{{عربی|«عَنِ الْإِمَامِ الرِّضَا {{ع}}: إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ، وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَايُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ؛ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ، فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {{متن قرآن|أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>سوره یوسف، آیه: ۳۵.</ref> وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏: {{متن قرآن|وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً}}<ref>سوره بقره، آیه: ۲۶۹.</ref> وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ}} <ref>سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref>»}}
#'''راسخان در علم:'''{{عربی|«الْإِمَامِ الصَّادِق‏ {{ع}}: نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه‏‏‏»}}<ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۱۳، ح ۱</ref>
#'''راسخان در علم:'''{{عربی|«الْإِمَامِ الصَّادِق‏ {{ع}}: نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه‏‏‏»}}<ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۱۳، ح ۱</ref>
#'''معدن و سرچشمه علم:'''{{عربی|«الْإِمَامِ زَيْنِ الْعَابِدِين‏ {{ع}} مَا يَنْقِمُ‏ النَّاسُ‏ مِنَّا فَنَحْنُ‏ وَ اللَّهِ‏ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْم‏‏‏‏»}} <ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۲۲، ح ۱.</ref>
#'''معدن و سرچشمه علم:'''{{عربی|«الْإِمَامِ زَيْنِ الْعَابِدِين‏ {{ع}} مَا يَنْقِمُ‏ النَّاسُ‏ مِنَّا فَنَحْنُ‏ وَ اللَّهِ‏ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْم‏‏‏‏»}} <ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۲۲، ح ۱.</ref>
#'''حیات علم:'''{{عربی|« الإِمامِ عَلِي‏ {{ع}}: وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ‏ لَنْ‏ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق‏‏‏‏‏»}}<ref>کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۹۰، ح ۵۸۶ و نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۷.</ref>»»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۱۱۰ - ۱۱۲.</ref>.
#'''حیات علم:'''{{عربی|«الإِمامِ عَلِي‏ {{ع}}: وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ‏ لَنْ‏ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق‏‏‏‏‏»}}<ref>کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۹۰، ح ۵۸۶ و نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۷.</ref>»»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۱۱۰ - ۱۱۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} است.
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} است.


[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت ]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>.
[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>.


در روایت دیگری از [[ابن عباس]] می‌خوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.</ref>.
در روایت دیگری از [[ابن عباس]] می‌خوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.</ref>.
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:


*«در مورد [[علم]] [[امامان]]{{ع}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد:  
*«در مورد [[علم]] [[امامان]]{{ع}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد:  
#[[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس برآیندهای آن عمل می‌کردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیر زندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند، از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد.  
# [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس برآیندهای آن عمل می‌کردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیر زندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند، از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد.  
#برخی بر این عقیده اند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد.  
#برخی بر این عقیده اند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد.  
#[[علم غیب]] گاهی به واقع محتوم و تغییر ناپذیر تعلق می گیرد. بنابراین بعضی از چیزهایی که [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} از طریق غیبی می‌دانند، همان چیزی است که حتما واقع خواهد شد؛ مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب گردیده و در بین راه می‌داند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهی چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد نمود و سرنوشت چیزی را تغییر داد. به عبارت دیگر، گاهی علم به صورت تعلیقی و شرطی است؛ مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیه‌ای شرطی است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند؛ ولی اگر بداند که در روز معینی فلان حادثه برای او اتفاق خواهد افتاد و چیزی اختیاری در دگرگونی آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیری نماید؟ علم [[ائمه]] {{عم}} به کیفیت مرگ خود می‌تواند از این نوع نیز تفسیر شود.  
# [[علم غیب]] گاهی به واقع محتوم و تغییر ناپذیر تعلق می گیرد. بنابراین بعضی از چیزهایی که [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} از طریق غیبی می‌دانند، همان چیزی است که حتما واقع خواهد شد؛ مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب گردیده و در بین راه می‌داند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهی چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد نمود و سرنوشت چیزی را تغییر داد. به عبارت دیگر، گاهی علم به صورت تعلیقی و شرطی است؛ مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیه‌ای شرطی است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند؛ ولی اگر بداند که در روز معینی فلان حادثه برای او اتفاق خواهد افتاد و چیزی اختیاری در دگرگونی آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیری نماید؟ علم [[ائمه]] {{عم}} به کیفیت مرگ خود می‌تواند از این نوع نیز تفسیر شود.  
#نکته دیگر آن که بین علم لدنی و علم معمولی و عادی تفاوت اساسی وجود دارد و آن این که [[علم لدنی]] معیار و میزان تکلیف نمی‌باشد، آن چه را که [[ائمه طاهرین]] {{ع}} در مسایل مختلف از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی و عمدی که زمینه‌اش برای همه مردم وجود دارد معیار تکلیف پذیری است که [[ائمه اطهار]] {{ع}} براساس همین علم گاهی به کاری دست می‌زدند و گاهی از کارهایی پرهیز می‌کردند»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>.
#نکته دیگر آن که بین علم لدنی و علم معمولی و عادی تفاوت اساسی وجود دارد و آن این که [[علم لدنی]] معیار و میزان تکلیف نمی‌باشد، آن چه را که [[ائمه طاهرین]] {{ع}} در مسایل مختلف از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی و عمدی که زمینه‌اش برای همه مردم وجود دارد معیار تکلیف پذیری است که [[ائمه اطهار]] {{ع}} براساس همین علم گاهی به کاری دست می‌زدند و گاهی از کارهایی پرهیز می‌کردند»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>.


خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:
*«[[امام]]{{ع}} از دو نوع علم برخوردار است:
*«[[امام]]{{ع}} از دو نوع علم برخوردار است:
#علم عادی، که برای نوع بشر قابل تحصیل است.
#علم عادی، که برای نوع بشر قابل تحصیل است.
#[[علم غیب]]، که موهبتی الهی است.
# [[علم غیب]]، که موهبتی الهی است.


[[امام]]{{ع}} که برگزیده خداست و مدارج قوس صعودی را پیموده است، به لطف و اذن و اراده الهی با سرچشمه علم الهی تماس پیدا می‏‌کند و از حوادث گذشته و حال و آینده آگاه می‌‏گردد. بر این اساس:
[[امام]]{{ع}} که برگزیده خداست و مدارج قوس صعودی را پیموده است، به لطف و اذن و اراده الهی با سرچشمه علم الهی تماس پیدا می‏‌کند و از حوادث گذشته و حال و آینده آگاه می‌‏گردد. بر این اساس:
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش