اخباری‌گری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
==مقدمه==
==مقدمه==
[[مکتب اخباری‌گری]] بیش از چهار قرن از عمرش نمی‌گذرد. مؤسس این مکتب مردی است به نام ملاامین [[استرآبادی]] که شخصاً مرد باهوشی بوده و [[اتباع]] زیادی از علماءِ [[شیعه]] پیدا کرد. خود اخباریّین مدعی هستند که قدمای شیعه تا [[زمان]] «صدوق» همه [[مسلک اخباری]] داشتند. ولی [[حقیقت]] این است که اخباری‌گری به‌صورت یک مکتب با یک [[سلسله]] اصول معیّن که منکر حجّیّت [[عقل]] باشد، و همچنین [[حجیّت]] و [[سندیّت]] [[قرآن]] را به بهانه اینکه [[فهم قرآن]] مخصوص [[اهل‌بیت پیغمبر]]{{صل}} است و [[وظیفه]] ما [[رجوع]] به [[احادیث]] اهل‌بیت{{عم}} است منکر شود، و هم‌چنین بگوید [[اجماع]]، [[بدعت]] [[اهل تسنّن]] است. پس از ادلّه اربعه یعنی کتاب، [[سنّت]]، اجماع و عقل، تنها سنّت [[حجّت]] است، و هم‌چنین مدعی شود که همه اخباری که در [[کتب اربعه]]؛ یعنی «[[الکافی|کافی]]» و «[[من‌لایحضره‌الفقیه]]» و «[[التهذیب|تهذیب]]» و «[[الاستبصار|استبصار]]» آمده صحیح و معتبر بلکه قطعی‌الصدور است، خلاصه مکتبی با این اصول، پیش از چهار قرن پیش وجود نداشته است<ref>ده گفتار، ص۱۰۳.</ref>.
[[مکتب اخباری‌گری]] بیش از چهار قرن از عمرش نمی‌گذرد. مؤسس این مکتب مردی است به نام [[ملا امین استرآبادی]] که شخصاً مرد باهوشی بوده و [[اتباع]] زیادی از علماءِ [[شیعه]] پیدا کرد. خود [[اخباریّین]] مدعی هستند که قدمای شیعه تا [[زمان]] «[[صدوق]]» همه [[مسلک اخباری]] داشتند. ولی [[حقیقت]] این است که اخباری‌گری به‌صورت یک مکتب با یک [[سلسله]] اصول معیّن که منکر حجّیّت [[عقل]] باشد، و همچنین [[حجیّت]] و [[سندیّت]] [[قرآن]] را به بهانه اینکه [[فهم قرآن]] مخصوص [[اهل‌بیت پیغمبر]]{{صل}} است و [[وظیفه]] ما [[رجوع]] به [[احادیث]] اهل‌بیت{{عم}} است منکر شود، و هم‌چنین بگوید [[اجماع]]، [[بدعت]] [[اهل تسنّن]] است. پس از ادلّه اربعه یعنی کتاب، [[سنّت]]، اجماع و عقل، تنها سنّت [[حجّت]] است، و هم‌چنین مدعی شود که همه اخباری که در [[کتب اربعه]]؛ یعنی «[[الکافی|کافی]]» و «[[من‌لایحضره‌الفقیه]]» و «[[التهذیب|تهذیب]]» و «[[الاستبصار|استبصار]]» آمده صحیح و معتبر بلکه قطعی‌الصدور است، خلاصه مکتبی با این اصول، پیش از چهار قرن پیش وجود نداشته است<ref>ده گفتار، ص۱۰۳.</ref>.


به هر حال مکتب اخباری‌گری ضدّ [[مکتب اجتهاد و تقلید]] است. آن اهلیّت و صلاحیّت و تخصّص فنّی که مجتهدین قائلند او منکر است، تقلید غیر [[معصوم]] را [[حرام]] می‌داند. به [[حکم]] این مکتب چون حجّت و سند، منحصر به احادیث است و [[حق]] اجتهاد و اعمال‌نظر هم نیست، [[مردم]] موظفند مستقیماً به متون مراجعه کنند و به آنها عمل نمایند و هیچ عالمی را به عنوان [[مجتهد]] و [[مرجع تقلید]] واسطه قرار ندهند<ref>ده گفتار، ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص۶۵.</ref>
به هر حال مکتب اخباری‌گری ضدّ [[مکتب اجتهاد و تقلید]] است. آن اهلیّت و صلاحیّت و تخصّص فنّی که مجتهدین قائلند او منکر است، تقلید غیر [[معصوم]] را [[حرام]] می‌داند. به [[حکم]] این مکتب چون حجّت و سند، منحصر به احادیث است و [[حق]] اجتهاد و اعمال‌نظر هم نیست، [[مردم]] موظفند مستقیماً به متون مراجعه کنند و به آنها عمل نمایند و هیچ عالمی را به عنوان [[مجتهد]] و [[مرجع تقلید]] واسطه قرار ندهند<ref>ده گفتار، ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص۶۵.</ref>

نسخهٔ ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۴

مقدمه

مکتب اخباری‌گری بیش از چهار قرن از عمرش نمی‌گذرد. مؤسس این مکتب مردی است به نام ملا امین استرآبادی که شخصاً مرد باهوشی بوده و اتباع زیادی از علماءِ شیعه پیدا کرد. خود اخباریّین مدعی هستند که قدمای شیعه تا زمان «صدوق» همه مسلک اخباری داشتند. ولی حقیقت این است که اخباری‌گری به‌صورت یک مکتب با یک سلسله اصول معیّن که منکر حجّیّت عقل باشد، و همچنین حجیّت و سندیّت قرآن را به بهانه اینکه فهم قرآن مخصوص اهل‌بیت پیغمبر(ص) است و وظیفه ما رجوع به احادیث اهل‌بیت(ع) است منکر شود، و هم‌چنین بگوید اجماع، بدعت اهل تسنّن است. پس از ادلّه اربعه یعنی کتاب، سنّت، اجماع و عقل، تنها سنّت حجّت است، و هم‌چنین مدعی شود که همه اخباری که در کتب اربعه؛ یعنی «کافی» و «من‌لایحضره‌الفقیه» و «تهذیب» و «استبصار» آمده صحیح و معتبر بلکه قطعی‌الصدور است، خلاصه مکتبی با این اصول، پیش از چهار قرن پیش وجود نداشته است[۱].

به هر حال مکتب اخباری‌گری ضدّ مکتب اجتهاد و تقلید است. آن اهلیّت و صلاحیّت و تخصّص فنّی که مجتهدین قائلند او منکر است، تقلید غیر معصوم را حرام می‌داند. به حکم این مکتب چون حجّت و سند، منحصر به احادیث است و حق اجتهاد و اعمال‌نظر هم نیست، مردم موظفند مستقیماً به متون مراجعه کنند و به آنها عمل نمایند و هیچ عالمی را به عنوان مجتهد و مرجع تقلید واسطه قرار ندهند[۲].[۳]

منابع

پانویس

  1. ده گفتار، ص۱۰۳.
  2. ده گفتار، ص۱۰۴.
  3. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۶۵.