بنینضیر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع ==') |
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = بنینضیر | |||
| عنوان مدخل = [[بنینضیر]] | |||
| مداخل مرتبط = [[بنینضیر در قرآن]] - [[بنینضیر در نهج البلاغه]] - [[بنینضیر در حدیث]] - [[بنینضیر در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | ==مقدمه== |
نسخهٔ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۸
مقدمه
بنینضیر از قبایل برجسته و اثرگذار و دارای نقش فراوانی در روند حوادث صدر اسلام بوده است. روابط گسترده این قبیله، با دیگر قبایل، توان بالای نظامی و اقتصادی و دامنه نفوذ فرهنگی آنان موجب چنین جایگاهی شده بود. روابط خصمانه و احتجاجهای دینی میان مسلمانان و یهود و تأثیر غیر مستقیم آنها در جنگهایی چون سویق، احزاب، بنی قریظه و خیبر برخاسته از همین موقعیت بود، افزون بر این دو تن از همسران پیامبر، صفیّه [۱] و ریحانه [۲] نیز از بنی نضیر بودند.
در قرآن به نام این قبیله تصریح نشده است؛ اما نام دیگر سوره حشر را سوره بنینضیر دانستهاند.[۳] در قرآن واژه بنیاسرائیل بیش از واژه اهل کتاب یا یهود بهکار رفته و محدثان و مفسران نخستین، برای بیان شأن نزول و گاه برای تطبیق واژه بنیاسرائیل بر یهودیان یثرب از جمله بنی نضیر روایاتی را ذیل آیاتی در سورههای بقره، آل عمران و مائده نقل کردهاند.[۴]
نسب و خاستگاه بنی نضیر
درباره بنینضیر دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: برخی آنها را از بنیاسرائیل دانستهاند که نسبشان از طریق هارون به یعقوب میرسد و برخی دیگر آنها را عربهای یهودی شده دانستهاند. در میان مؤرخان مسلمان تنها یعقوبی است که آنان را از عربهای یهودی قبیله جذام میداند.[۵] نسبنامههای معدودی هم که در منابع اسلامی از بنینضیر باقی مانده مبهم و ناکافی است.[۶]
بنا به نظر ولفنسون (Wolfenson) با توجه به دقت یهودیان در کتابت تاریخ خود، محققان تاریخ یهود از سکوت منابع یهودی درباره یهودیان شمال حجاز درشگفتاند.[۷] کاسکل (Caskel)، مارگولیوت (Margoliouth)، وستنفلد (Wustenfeld) و هیتّی (Hitty) بر اساس زبانشناسی و مطالعه نامها، اصطلاحات و اشعار شاعران بنینضیر آنها را از قبایل عرب یهودی شده دانستهاند.[۸] وینکلر (Winkler) نیز با تکیه بر تفاوت فرهنگ یهودیان یثرب با یهودیان فلسطین، بنیاسرائیل بودن آنها را نامعقول دانسته است.[۹] این در حالی است که نولدکه (Noldeke)، اولیری (Oleary) و بروکلمان (Brokelman) تغییرات فرهنگی و زبانی یهودیان را ناشی از اوضاع اقلیمی و فرهنگی حجاز دانسته، بر اسرائیلی بودن بنینضیر تأکید دارند.[۱۰]
در بیشتر منابع اسلامی دو قبیله بنینضیر و بنیقریظه به "کاهنان" شهرت دارند [۱۱] که اشاره به انتساب آنها به هارون است، زیرا هارون در میان یهودیان به کاهن شهرت دارد و در تأیید انتساب بنینضیر به هارون گفته شده که پیامبراکرم(ص) همسرش صفیّه نضیری را از فرزندان هارون دانسته است.[۱۲] همچنین در روایتی منتسب به ایشان از بنینضیر و بنیقریظه با صفت "کاهنان" یاد شده که بیانگر نسبت این دو قبیله به بنیاسرائیل از طریق هارون نبی است.[۱۳] نشانههایی هم در برخی آیات قرآنی میتوان یافت که از اسرائیلی تبار بودن یهودیان یثرب و حجاز حکایت میکنند؛ در آیات متعددی واژه بنی اسرائیل به کار رفته است که برخی از آنها در قصص قرآنی است و حکایت از بنیاسرائیل در دورانهای قبل از پیامبر دارد؛ اما برخی دیگر از آن آیات خطاب به یهودیان دوره پیامبر است که با توجه به وجود چند نمونه از این آیات، در سوره بقره (اولین سوره نازل شده در مدینه) و اینکه در آن سالها هنوز پیامبر با یهودیان دیگری جز یهودیان یثرب مواجه نبوده است، میتوان نتیجه گرفت که یهودیان یثرب اسرائیلی تبار بودهاند، چنان که برخی مفسران نیز اشارههایی به این امر داشتهاند.[۱۴]
در آیات ۴۰ به بعد سوره بقره یهود یثرب، با نام بنیاسرائیل مورد خطاب الهی قرار گرفتهاند و خداوند از آنها خواسته که نعمتهای الهی را به یاد آورند و حق را با باطل نپوشانند و نماز را برپای دارند و زکات بدهند و با رکوعکنندگان رکوع کنند: ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۵]، ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۱۶]، ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[۱۷]. در آیات ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ﴾[۱۸] خداوند از آنها خواسته روز قیامت را در نظر بگیرند.
خداوند طی آیه ﴿سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۹] از پیامبر خواسته که از بنی اسرائیل پرسشی بکند. و در آیه ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۲۰] به پیامبر اطمینان میدهد که نمیگذارم خطری از جانب بنی اسرائیل تو را تهدید کند. مؤرخان و محدثان مسلمان تحت تأثیر ادبیات قرآنی تلاش کردهاند با تکیه بر منابع یهودی زمان، نحوه و علت مهاجرت یهودیان حجاز از جمله بنینضیر از فلسطین به یثرب را تعیین کنند. آنان علل متفاوتی را برای مهاجرت یهود از فلسطین به حجاز طرح کردهاند؛ اما کمتر به نام قبایل از جمله بنینضیر تصریح کردهاند.
ابوالفَرَج حملههای رومیان به فلسطین در سده نخست میلادی را عامل مهاجرت بنینضیر به یثرب دانسته است.[۲۱] دیگر منابع نیز این احتمال را تقویت کردهاند.[۲۲] ابوالفرج در جایی دیگر بنینضیر را از بازماندگان سپاهی دانسته که موسی(ع) برای سرکوبی قومی به نام عمالقه به حجاز فرستاد[۲۳] اما ابن خلدون و سهیلی در صحت گزارش اخیر تردید کردهاند، زیرا از زمان موسی(ع) تا دوره کتابت این روایات، زمانی طولانی گذشته و از سوی دیگر خود یهودیان به چنین مهاجرتی در عصر حضرت موسی(ع) اعتراف ندارند[۲۴] ازدیاد جمعیت یهود و محدودیت امکانات منطقه را نیز میتوان به عوامل مهاجرت از فلسطین افزود.[۲۵]
بنی نضیر پس از استقرار در یثرب
بنینضیر پس از مهاجرت به یثرب در آغاز در منطقه سافله آن (پایین دست) مستقر شدند؛ امّا به مرور و بر اثر شناسایی مناطق مستعد به منطقه عالیه یثرب نقل مکان کردند[۲۶]. منابع درباره نام منطقه مسکونی آنان از غَرَس،[۲۷] بُوَیره،[۲۸] ناحیه فرع، [۲۹] روستای زهره[۳۰] و دره بطحان [۳۱] نام بردهاند.
در قرآن کریم از محل استقرار آنها به روستاهایی مستحکم: ﴿قُرًى مُحَصَّنَةٍ﴾[۳۲] یاد شده است. بنینضیر در مناطق مسکونی خود دژهای مستحکمی را بنا کردند. این قلعهها از فضایی فراخ برخوردار بود و امکان نگهداری دام، آب و مواد غذایی مورد نیاز برای مدتهای طولانی در آن وجود داشت.[۳۳] هرچند شمار قلعههای یهودیان را در زمان غلبه آنان بر یثرب در دوره جاهلی، ۵۹ قلعه برشمردهاند؛[۳۴] اما از تعداد و نام قلعههای بنینضیر در دوره صدر اسلام اطلاعی در دست نیست و منابع در میان قلاع بنینضیر تنها از بَرَج [۳۵] و فاضجه [۳۶] نام بردهاند.
درباره ریاست بنینضیر و شاخههای آن اطلاع چندانی در اختیار نیست. بر اساس برخی شجرهنامهها نضیر نام جدّ هشتم صفیّه، همسر پیامبر است و در نتیجه، به نظر میرسد بنینضیر دارای تیرههای متعددی بوده که هریک قلعهای از آن خود داشتهاند.
گزارشهای دوره جاهلی و حتی تا سال سوم هجری، خبر از ریاست سلام بن مشکم در قبیله بنینضیر میدهند؛[۳۷] امّا در حوادث بعدی نام حُیَیّ بن أَخْطَب به عنوان رئیس قبیله بارها به چشم میخورد.[۳۸] این دو از برجستهترین سران خاندانهای بنینضیرند. پس از حُیَیّ که در سال پنجم هجری و همراه با مردان بنیقریظه کشته شد [۳۹] ابورافع سلام بن ابیالحُقَیقْ و پس از او اسیر بن رزام ریاست بنینضیر را بر عهده گرفتهاند[۴۰].[۴۱]
روابط بنی نضیر با دیگر قبایل
از بنی غطفان[۴۲] و بنی عامر بن صعصعه[۴۳] به عنوان همپیمانان منطقهای بنینضیر یاد شده است. از روابط بنینضیر با اوس و خزرج در زمانی که یهودیان بر یثرب مسلط بودند اطلاع چندانی وجود ندارد؛ امّا در دوره تسلط عربها بر یثرب، بنینضیر همپیمان اوس شدند،[۴۴] هرچند منابع تفسیری از همپیمان بودن آنها با خزرج نیز خبر دادهاند.[۴۵] وات (Watt) برای حل این تعارض حدس زده که احتمالا روایات مربوط به ارتباط بنینضیر با اوس حکایت از مقطع زمانی متأخرتری دارد [۴۶] و آنان در آغاز با خزرج همپیمان بودهاند؛ امّا پس از مدتی که قدرتیابی و سلطه خزرج را تهدیدی بر ضدّ خود دانستند، با اوس پیمان بستهاند. وی آغاز همپیمانی بنینضیر با اوس را در جنگ بُعاث دانسته که هریک از قبایل اوس و خزرج سعی کرد از همپیمانان خود در جنگ کمک گیرد و چون خزرج نگران اتحاد اوس با بنینضیر بود تنی چند از آنان را به عنوان ضمانت عدم شرکت در جنگ، در اختیار گرفت؛ امّا چون عَمرو بن نُعمان خزرجی نتوانست با استفاده از اهرم گروگانها آنها را به ترک دیار خود وادار کند، گروگانهای خود را کشت؛ امّا شاخهای از خزرج به رهبری عبدالله بن اُبَیّ در مخالفت با این سیاست گروگانهای خود را آزاد کردند. در پی این اقدام بنینضیر با اوس پیمان بست و در جنگ بزرگ بعاث، بر ضدّ عمروبن نعمان خزرجی به پیروزی رسیدند.[۴۷]
روابط بنینضیر با اوس، بیش از همپیمانی آنان در جنگ بعاث است که وات به آن باور دارد. براساس برخی نقلها آنان در جنگهای متعددی بر ضدّ خزرج و در کنار اوس قرار داشتند [۴۸] و در همه این جنگها برای آزادی اسیران خود به خزرج فدیه پرداخت کردند.[۴۹] همپیمانی آنان با اوس در جنگ سُمیر که از نخستین درگیریهای اوس و خزرج [۵۰] بود و سپس در جنگ فجار دوم [۵۱] خبر از قدمت بیشتر روابط بنینضیر و اوس میدهد. به نظر میرسد روابط اجتماعی این دو قبیله نیز بسیار گسترده باشد، به گونهای که بروکلمان از تعبیر "زندگی با اوس" در این زمینه استفاده کرده است.[۵۲] شواهد متعدد دیگری نیز هست که نشان میدهد روابط بنینضیر با اوس از پیشینه قابل توجهی برخوردار بوده است، از جمله اینکه بسیاری از اوسیان دوره شیرخوارگی خود را در میان بنینضیر سپری کرده، یهودی شده بودند [۵۳] در نقلهای دیگری به خویشاوندی برخی از بنینضیر با انصار اشاره شده است،[۵۴] از این رو زمانیکه بنینضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، پیامبر به نشانه ابطال پیمان اوس با آنان در امور مقدماتی غزوهای که بر ضدّ آنان شکل داد از عناصر اوسی بهره برد و رفتار اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و حیرت بنینضیر شد [۵۵] و پس از تبعید بنینضیر، به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابیالحُقَیْق، از خانوادهای برجسته از بنینضیر را به سعدبن مُعاذ بزرگ اوسیان بخشید.[۵۶]
در مورد روابط بنی نضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب، اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه آنان در برابر یهودیان بنیقَیْنُقاع که همپیمان خزرج بود جنگیده بودند.[۵۷] تنها نکتهای که از روابط بنینضیر با یهودیان بنیقُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته آن است که آنان در روابط حقوقی خود با بنیقریظه تبعیضآمیز عمل میکردند و بنیقریظه ناچار بود دیه خود را به صورت مضاعف به بنینضیر بپردازد.[۵۸] آنان بدین منظور توافقنامهای را در دوره جاهلی بر بنی قریظه تحمیل کرده بودند [۵۹] که مفاد آن متفاوت گزارش شده است؛ بنابه روایتی در حادثهای چون قتل اگر قاتل از بنیقریظه بود افزون بر پرداخت دیه قصاص هم میشد؛ امّا اگر از بنینضیر بود نیمی از دیه را میپرداخت و در مراسمی با گِل صورتش را سیاه کرده، سوار بر الاغ در میان مردم میگردانند.[۶۰] بنا به روایت ابن عباس بابت دیه قتل نفس، بنیقریظه ۱۴۰ و بنینضیر ۷۰بار شتر خرما پرداخت میکردند.[۶۱] در روایت ابن ابی زنّاد این میزان به ۱۰۰ بار شتر برای بنیقریظه و ۵۰ بار شتر برای بنی نضیر تقلیل یافته است.[۶۲] به روایت سدّی بنینضیر ۶۰ بار شتر میپرداخت؛ امّا قاتل قُرَظی قصاص میشد.[۶۳] بنیقریظه در سالهای نخست هجرت، با توجه به شناختی که از موقعیت پیامبر پیدا کرده بودند برای لغو توافقنامه مذکور از پیامبر خواستند تا میان آنان و بنینضیر داوری کند. بر اساس روایات تفسیری، خداوند طی آیات ﴿ وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۶۴] بر آنها خرده گرفته که با وجود تورات چرا از تو خواستهاند میان آنها قضاوت کنی؟ مگر در آن نیامده که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و...[۶۵] به روایت واقدی در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۶۶] از توافقنامه این دو قبیله به "تحریف کلمه" یاد شده است: ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ﴾[۶۷] بنینضیر از عبدالله بن ابی خواستند نزد پیامبر وساطت کند تا پیامبر پیمان سابق را به رسمیت بشناسد و ابنابیّ از آنها خواست که چنانچه برضدّ شما حکم کرد آن را نپذیرید که بنابر روایتی آیه ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۶۸] نازل گردید. بنا به گزارش مفسران خداوند طی این آیه آنان را شنوای دروغ و خورنده حرام خواند و از پیامبر خواست بر اساس عدالت حکم کند و از نارضایتی بنینضیر نگران نباشد[۶۹].
براساس آیات ﴿ وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۷۰] و ﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۷۱] این سوره خداوند بنینضیر را که بر خلاف آنچه خداوند نازل کرده، حکم میکنند کافر، ظالم و فاسق معرفی کرده، در آیه ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۷۲] آنان را به جهت پیروی از حکم جاهلی و ترک حکم خدا ملامت میکند.[۷۳] پیامبر در میان این دو قبیله به برابری دیه حکم کرد؛[۷۴] امّا بنینضیر آن را نپذیرفت، از این رو آنان به پیشنهاد منافقان نزد یکی از کاهنان مدینه به نام ابیبَرزه رفتند و پاداش فراوانی برای داوریش تعیین کردند؛ امّا او بر جان خود ترسید و از داوری میان آنان پرهیز کرد. بنابه روایاتی از ابن عباس و سدّی خداوند طی آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾[۷۵] بدین جهت آنان را مذمت کرده است [۷۶] بنینضیر در جنگهای جاهلی، ضمن همپیمانی با بت پرستان، با همکیشان خود به ویژه بنیقینقاع جنگیده، اموال یکدیگر را غارت میکردند؛ امّا پس از پایان جنگ، اسرای یهود را با توجه به حکم تورات با پرداخت فدیه آزاد میکردند.[۷۷] بر اساس روایات سدّی و ابن عباس خداوند در آیات ﴿ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ﴾[۷۸] درباره عمل آنان به بخشی از کتاب و بیتوجهی به بخش دیگر آنان را ملامت کرده، ابراز میدارد که چرا خون یکدیگر را میریزید و همدیگر را از خانه و کاشانه خود بیرون میکنید، حال آنکه از شما پیمان گرفته بودیم که چنین نکنید[۷۹] ابن کثیر افزون بر آیات پیشین آیه ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ﴾[۸۰] را نیز بر بنینضیر تطبیق کرده است[۸۱].[۸۲]
اقتصاد بنی نضیر
بعید به نظر میرسد که مناطقی را که بنینضیر برای سکونت و فعالیت اقتصادی برگزیده بودند پیش از آن سهمی از آبادانی نداشته باشند، هرچند اطلاع بیشتری در این زمینه وجود ندارد. بر اساس گزارش یاقوت، منابع آبی این منطقه از جمله آب مهزور توانایی آبیاری ۲۰۰۰۰ اصل خرما را داشت [۸۳] و گاه سیلاب آن، مناطق مسکونی یثرب را تهدید میکرد.[۸۴] اقتصاد بنینضیر بیشتر بر باغداری و دامداری مبتنی بوده که در آن بر گونههای مرغوب خرما تأکید شده است. آنان افزون بر حومه یثرب در خیبر [۸۵] و ذیالجدی [۸۶] نیز باغهایی با گونههای متعدد خرما چون عَجْوه، لین و بَرْنی در اختیار داشتند.[۸۷] که هریک پس از ۳۰ سال به بار مینشست.[۸۸] منابع در مورد نام باغهای بنینضیر سکوت کردهاند و در آنها تنها به ۷باغ که به مُخَیریق تعلق داشته اشاره شدهاست.[۸۹] بنا به روایاتی منبت [۹۰] یا دلال [۹۱] نام باغی از باغهای بنینضیر بوده که احیای آن به دست سلمان فارسی شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.
انتقال بنینضیر به عالیه اثر مستقیمی بر بهبود وضع اقتصادی آنان نهاد و بنا به گفته سران این قبیله آنچه مایه برتری آنان در میان دیگر یهود شده ثروت آنهاست و گرنه همچون دیگر یهودیان خوار و تنگدست میماندند.[۹۲] این امر مایه رشک و طمع قبایل عرب شده بود،[۹۳] هرچند نمیتوان وضع مشابه اقتصادی را برای تمامی شاخههای بنینضیر تصور کرد. بنینضیر به مرور توانستند گنجینهای گرانبها از جواهرات و زیورآلات فراهم سازند [۹۴] و آن را در پوست شتر نگهداری میکردند.[۹۵]
در برخی نقلها از بنینضیر در دوره جاهلی به عنوان خراجگزار مرزبان ساسانی یاد شده؛[۹۶] امّا مستشرقان نسبت به پرداخت خراج اهل یثرب به مرزبان ساسانی حیره یا بحرین تردید کردهاند.[۹۷] از ابن عباس روایت شده که آیه ﴿وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۹۸] که در آن خداوند از سکونت دادن بنیاسرائیل در سرزمینی مناسب و روزی دادن آنان از چیزهای پاک سخن میگوید، اشاره به بنینضیر و دیگر یهودیان عصر پیامبر دارد. بنا به روایت خباب، مسلمانان مهاجر که در فقر شدیدی به سر میبردند، توجهشان به وضع مالی آنها جلب شده بود که آیه ﴿وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ﴾[۹۹] نازل شد.[۱۰۰] هرچند سوره شوری مکّی است؛ امّا آیه مذکور را مدنی دانستهاند.[۱۰۱]
بنا به روایتی از عطا برخی سران ثروتمند بنینضیر یاران مهاجر و تهیدست پیامبر به ویژه اصحاب صفّه پیامبر را مورد تمسخر و تحقیر قرار میدادند که آیه ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۰۲] نازل شد و به مؤمنان بشارت داد که در قیامت برتر خواهند بود و خداوند روزی را به هرکه بخواهد بدون حساب میبخشد[۱۰۳].[۱۰۴]
جایگاه دینی بنی نضیر
جایگاه دینی بنینضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی دارد. شاید برتری سیاسی حقوقی بنینضیر بر بنیقریظه و انتساب کعب بن اشرف بدانها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنینضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذ فراوانی بر دیگر احبار یهود داشت.[۱۰۵] نفوذ او در میان ساکنان یثرب از قضاوتهای او در میان آنها به دست میآید. سیرهنگاران تنها از آن دسته از احبار بنی نضیر نام بردهاند که نقش برجستهای در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن اَبیالْحُقَیْق، سلام بن اَبی الحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو (عمر) به عنوان احبار بنی نضیر نام بردهاند.[۱۰۶] زهری در یکی از گزارشها به ۳۰ تن از آنان اشاره کردهاست.[۱۰۷] در برخی منابع اسلامی نیز مطرح شده که چون از منطقه ظهور پیامبر آخرالزمان خبر داشتند به یثرب مهاجرت کرده بودند.[۱۰۸] این گزارشها چنانچه صحت داشته باشد، حکایت از آن دارد که بنینضیر احتمال ظهور پیامبری از خودشان یعنی از تبار هارون برادر موسی(ع) را بسیار جدّی میدیدند؛ پیامبری که حاکمیت آنان را محقق میساخت.
ذیل آیه ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۱۰۹] نقل شده که یهودیان بنینضیر، هرگاه از قبایل کافر عرب ستمی میدیدند از خداوند میخواستند که با ظهور پیامبرش در آخرالزمان آنان را یاری کند[۱۱۰] و در آستانه ظهور اسلام ظهورش را بشارت میدادند.[۱۱۱]
اعتبار آنها در میان یثربیان، به گونهای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر میکردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند؛.[۱۱۲] امّا هنگام تبعید بنینضیر خواستار اسلام آوردن فرزندانشان بودند که آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۱۱۳] نازل شد.[۱۱۴] هیئتهای دینی که در زمان پیامبر به یثرب میآمدند با احبار بنینضیر مشورت میکردند. زمانی که جمعی از خیبریان برای گریز از حدّ زنای محصنه برخی از سرانشان آمدند تا حکم پیامبر را بدانند ابتدا نزد بنینضیر رفتند. آنها پیشبینی کردند پیامبر به رغم میل آنان به سنگسار حکم خواهد کرد.[۱۱۵] به روایت ابن عباس مسیحیان نجران پس از گفت و گو با پیامبر و نزول آیه مباهله سه روز از پیامبر فرصت خواستند و در این مدت با بنی نضیر نیز مشورت کردند.[۱۱۶] آنان پس از حضور نزد پیامبر با احبار بنینضیر بر سر مسیحی یا یهودی بودن ابراهیم(ع) نزاع کردند که آیات ﴿ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالإِنجِيلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۱۱۷] نازل شد و طرفین را مذمت کرد که چرا درباره آنچه علم ندارید با یکدیگر محاجّه میکنید[۱۱۸]. مشخص نیست که نقش احبار بنینضیر در دوره مکی که قریش برای تحت فشار قرار دادن پیامبر از یهود یثرب مدد جست، [۱۱۹] چه حد بوده؛ اما به لحاظ نسبتشان به هارون و شمار احباری که از آنها سخن در میان است نمیتوان آنان را سهیم ندانست.[۱۲۰]
روابط مذهبی و سیاسی بنی نضیر با پیامبر
با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آنجا و پس از پیمان نامهای که پیامبر میان بطون انصار، مهاجران و برخی شاخههای یهود منعقد کرد، سران بنی نضیر نزد پیامبر آمدند. پیامبر دین آنان را به رسمیّت شناخت و آنان را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهب شامی به نام ابن هیِّبان (راجع به ظهور پیامبر آخرالزمان) را ـ که برای درک پیامبر از شام به یثرب آمده بود ـ برای آنان یادآور شد.[۱۲۱] آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، مسلمان خواهند شد و موافقت کردند که تا آن زمان متعرض یکدیگر نشوند.
به گزارش آیات قرآنی آنان دانستند که او همان پیامبر موعود است؛ اما چون پیامبر را از ذریّه هارون ندیدند،[۱۲۲] به او ایمان نیاوردند: ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ فَبَاؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴾[۱۲۳].[۱۲۴] منابع تاریخی نیز به این نکته اشاره کردهاند که یهودیان پیامبر موعود را شناخته بودند.[۱۲۵] در میان مفسران نخستین، مجاهد و قتاده و علیبن ابراهیم از این حادثه (ملاقات اولیه سران بنینضیر با پیامبر(ص)) با عنوان عهد یاد کرده و بندهای دیگری برای آن ذکر کردهاند. براساس روایت علی بن ابراهیم در این عهدنامه شرط شده بود که هر کدام از طرفین پیمان در صورتی که پیمان را نقض کند، ناقض این عهد با کشتار مردان، اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.[۱۲۶] چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمان شکنان در آیین یهود بعید نمیآید. واقدی بند دیگری افزوده مبنی بر اینکه چنانچه یهودیان به جنگ پیامبر بیایند، یهود مدینه او را یاری کنند؛.[۱۲۷]امّا منابع دیگر به این بند اشاره نکردهاند.
ابن سعد،[۱۲۸] واقدی [۱۲۹] و ابن شبه [۱۳۰] باور دارند که بنینضیر مجبور شدند برای امنیت خود در سال سوم هجری پیمانی ببندند، هرچند در سال چهارم و پس از حادثه بئرمعونه عهد خود را شکستند؛ اما زهری معتقد است آنان که تا سال سوم پیمانی نبسته بودند، باز حاضر نشدند با انعقاد قراردادی به پیامبر اطمینان دهند که خطری برای او نخواهندبود.[۱۳۱] برخی مستشرقان بر اساس روایت زهری منکر هرگونه پیمان میان بنی نضیر و پیامبر شدهاند؛ امّا برخی دیگر بر این باورند که قبایل بزرگ یهود مدینه در سال اول هجری طی پیمان نامه عمومی با پیامبر پیمان بستند؛ اما مؤرخان مسلمان نام قبایل خائن به پیامبر از جمله بنی نضیر را از متن پیمان نامه حذف کردهاند.[۱۳۲]
روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب میگذشت به چند دوره قابل تفکیک است. از دوره نخست میتوان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد. از روایات برمیآید که سران بنینضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی نگاه کردند.[۱۳۳] و از این فرصت برای مقابله با روند گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند در واقع انگیزههای دینی و سیاسی به موازات یکدیگر عمل میکردند، خصوصا که بزرگان بنینضیر خود از احبار هم بودند، از این رو ولفنسون بر مستشرقان دیگر خرده گرفته است، که چگونه ابای یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر بنیاسرائیل را در تحلیلهای خود در نظر نگرفته و در موضعگیری بر ضدّ پیامبر(ص) از یهود جانبداری کردهاند.[۱۳۴] آنان در این دوره مشابهتهای موجود در میان مناسک یهود و مسلمانان، از جمله روزه روز عاشورا [۱۳۵] و نماز خواندن به سمت بیتالمقدس، را دلیلی بر حقانیت و اصالت آیین خود دانسته، پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را یهودی و سعادت اخروی را از آن یهودیان میدانستند: ﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۱۳۶]؛ ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۳۷] به روایت ابن عباس احبار بنینضیر یهودی شدن را هدایت یافتن میدانستند: ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۳۸].[۱۳۹] برپایه برخی منابع، آیه ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۴۰] که اشاره به همین امر دارد، در مورد سران بنینضیر نازل شده است [۱۴۱] با این همه پیامبر هم که به اسلام آوردنشان امیدوار بود، با آنان مدارا میکرد و از بدرفتاری آنان درمیگذشت و کوچک و بزرگشان را گرامی میداشت.[۱۴۲]
به روایت زهری آیه ﴿لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴾[۱۴۳] نیز از مسلمانان میخواهد در برابر آزردگیای که برخی یهود بنینضیر عامل آن بودند صبر پیشه کنند.[۱۴۴] به نظر میرسد رفتار مسلمانان نسبت به یهود در این دوره به آنها القا میکرد اسلام همان یهودیت تکامل یافته است.
به مرور زمان یهودیان منازعات دینی و کلامی خود را آشکارتر کردند و برای همگان روشن شد که آنها ایمان نخواهند آورد. آیات ۷۳ ـ ۱۷۶ سوره بقره کاملترین گزارشها در این باره است؛ امّا در این گزارشها همه یهودیان یک مجموعه تلقی شدهاند و از این رو معلوم نیست سهم هریک از قبایل یهود در این منازعات چه میزان بوده است، با این حال با ردیابی نام احبار بنی نضیر در این گزارشهای تفسیری میتوان به نقش آنان پی برد.
برخی از احبار بنی نضیر سعی کردند با استفاده از روابط صمیمانه خود با ساکنان یثرب، آنها را از اسلام باز گردانند. برخی از مسلمانان به انصار مرتبط با یهود هشدار دادند که با یهود، صمیمی نمانند؛ اما جواب رد شنیدند. به روایت ابن عباس همینجا بود که آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۱۴۵] نازل شد[۱۴۶]
به نقل قتاده و حسن یکی از احبار آنها با شنیدن آیه ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۱۴۷]، ضمن مسخره کردن مسلمانان، خداوندِ آنها را فقیر و خود را بینیاز دانست که آیه ﴿لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۱۴۸] نازل شد.[۱۴۹]. برخی از احبار آنها با ارتباط با قبایل یثرب، انصار را از انفاق در راه خدا بازمیداشتند و به آنها میگفتند: ما نگران فقیر شدن شماییم و معلوم نیست در آینده چه خواهد شد که آیه ﴿الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾[۱۵۰] نازل شد[۱۵۱]
تغییر قبله در این دوره، بیانگر تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود بود. این امر ضمن آنکه بحثهایی درباره مسئله بداء را به همراه داشت، اعتراض یهود را نیز برانگیخت. به روایتی تنی چند از احبار بنینضیر با درخواستی فریبکارانه از پیامبر(ص) خواستند به قبله پیشین خود بازگردد تا بدو ایمان بیاورند که خداوند آنان را نادان خواند: ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۵۲].[۱۵۳] برخی دیگر قرآن را ناسازگار با تورات خواندند و از او خواستند کتابی ارائه کند که برای آنها پذیرفتنی باشد.[۱۵۴] به روایت کلبی برخی از آنها از پیامبر معجزهای خواستند که آیه ﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۵۵] نازل گردید[۱۵۶] بنا به روایتی خداوند طی آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۱۵۷] پیامبر را از برآوردن خواستههای آنان برحذر داشت[۱۵۸] به روایت ابنعباس آیه ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۵۹] نیز بیانگر همین نکته است[۱۶۰] چنانچه نزول آیات سوره احزاب را در سال پنجم هجری و نزول آیات سوره جاثیه را در دوره مکی بدانیم این شأن نزولها، تطبیقهای مفسران خواهد بود.
سردی روابط تا بدانجا رسید که برخی از احبار بنینضیر آشکارا ادعا کردند که او پیامبر موعود تورات نیست.[۱۶۱] بنا به روایتی از عطا خداوند طی آیه ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۱۶۲] به بنینضیر هشدار داده که گمان نکنند مهلتی که دارند به سود آنهاست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند[۱۶۳] با این همه به رغم اینکه هیچ یک از بنی نضیر ایمان نیاورده بودند برخی از اوسیان مسلمان به ایمان آوردنشان امیدوار بودند. خداوند در آیه ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۱۶۴] فرمود: چگونه به اسلام آوردن آنان امید دارید و حال آنکه آنان کلام الهی را تحریف میکنند[۱۶۵] اوسیان مسلمان تلاش کردند آن دسته از نزدیکان خود را که به بنی نضیر پیوسته بودند به اسلام گرایش دهند و از آنجا که این عده از ضعف اقتصادی رنج میبردند و مسلمانان نیز از اعطای صدقه به غیر مسلمانان منع شده بودند، برخی از اوسیان کوشیدند تا با وعده کمکهای مالی بستگان یهودی شده خود را به اسلام ترغیب کنند که آیه ﴿لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ﴾[۱۶۶] در مورد آنان نازل شد[۱۶۷] گفته شده: خداوند با آیه ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۱۶۸] از پیامبر خواسته که هیچ امیدی به ایمان آنان نداشته باشد.[۱۶۹] برخورد اولیه و همچنین رفتارهای بعدی سران بنینضیر زمینه رویارویی آنها را با پیامبر فراهم آورد. پیامبر همواره نگران عهد شکنی آنان بود.
بنا به روایتی از مجاهد گفته شده آیه ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ﴾[۱۷۰] به همین امر اشاره دارد[۱۷۱] بنا به نظر ابوالفتوح رازی خداوند در آیه ﴿لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ﴾[۱۷۲] به مؤمنان اطمینان داده که آنان به شما زیانی نخواهند رسانید و اگر با شما بجنگند روبهروی شما نمیتوانند بایستند و کسی هم به یاریشان نخواهد آمد.[۱۷۳] از نظر قرطبی آیه ﴿فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۷۴] نیز به همین مفهوم است[۱۷۵].[۱۷۶]
زمینه شکلگیری جنگ
طبیعی بود که یهودیان و از جمله بنینضیر در واکنش به حضور پیامبر در یثرب، ابتدا منتظر سرکوب مسلمانان به دست قریش باشند. جنگ بدر به مثابه هشداری جدّی، موقعیت مخالفان پیامبر در مدینه را تضعیف کرد. برخی از بزرگان بنی نضیر که نفوذ گستردهای بر یهودیان قبایل دیگر نیز داشتند به همراه جمعی از احبار یهود مخفیانه به مکه رفتند و کنار کعبه با ابوسفیان پیمان بستند در رویارویی با پیامبر با یکدیگر همکاری کنند.[۱۷۷] بنابر نقلهای دیگر آنان بر کشتههای بدر گریستند و قریش را برضدّ پیامبر تحریک کردند.[۱۷۸] قتل کعب بن اشرف (از بنینضیر) نیز برای محدود کردن زمینههای همکاری بنینضیر و قریش صورت گرفت.[۱۷۹]
در ماههای پایانی سال دوم هجری ابوسفیان که در جنگ بدر شرکت نکرده بود با سپاهی اندک به نزدیکی مدینه آمد. برخی سران بنینضیر با آگاهی از تصمیم وی مبنی بر حمله به مسلمانان، به یاری او شتافته، شبانه او را جای دادند و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارش نهادند.[۱۸۰] وات (Watt) برای ردّ معاونت بنینضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانستهاست.[۱۸۱] علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر به پیمان شکنی، کمک آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر باز میگردد. تفاوت عمده منابع در مورد علت و زمان جنگ به سبب تفاوت گزارش ابن اسحاق و زهری است، هرچند هردو از عروةبن زبیر روایت کردهاند.[۱۸۲] به روایت زهری مدتی پس از غزوه سویق پیرونامه تهدیدآمیز قریش، بنی نضیر تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به قتل برسانند و از این رو از او خواستند تا در منطقهای میان یثرب و مساکن بنینضیر، همراه با ۳۰ تن از اصحاب خود برای گفت و گو به ملاقات ۳۰ تن از احبار بیاید تا اگر احبار او را تأیید کردند و بدو ایمان آوردند همگی به او ایمان بیاورند؛ امّا پس از حضور پیامبر متوجه شدند که با وجود یارانش نمیتوانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از یاران خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که مخفیانه خنجری با خود حمل میکردند. با افشای تصمیم بنی نضیر، به وسیله یکی از زنان آنان، پیامبر به مدینه بازگشت و فردای آن روز در حالیکه تنها ۶ ماه از جنگ بدر گذشته بود به محاصره بنینضیر پرداخت و از آنها خواست برای امنیت خود، با او پیمان ببندند؛ اما چون نپذیرفتند با آنان جنگید و غزوه بنینضیر شکل گرفت. محدثان [۱۸۳] و مفسران [۱۸۴] این روایت را به طرق متعددی از زهری نقل کردهاند. منابع دیگری هم بخشهایی از روایت زهری را طرح کردهاند.[۱۸۵] سهیلی در شرح سیره ابن هشام، بر وی خرده گرفته که چگونه در سیره خود روایات دیگر را بر روایت زهری ترجیح داده است.[۱۸۶] از میان مؤرخان تنها ذهبی روایت زهری را مبنای نگارش خود قرار داده و غزوه بنینضیر را در سال سوم طرح کرده است.[۱۸۷] در میان مستشرقان نیز کیستر (Kister) براساس روایت زهری، خودداری بنینضیر در انعقاد پیمان با پیامبر را عامل اصلی جنگ در سال سوم هجری دانسته است.[۱۸۸] همه منابعی که به نحوی روایت زهری را نقل کردهاند زمان غزوه بنینضیر را ۶ ماه پس از جنگ بدر (پیش ازاحد) دانستهاند. روایاتی که خبر از کشته شدن کعب بن اشرف در آستانه غزوه بنینضیر [۱۸۹] یا در هنگامه [۱۹۰] آن میدهند هماهنگی و همخوانی بیشتری با روایت زهری دارند، به ویژه آنکه مشهور است که کعب بن اشرف پس از پیروزی مسلمانان در بدر و در سال سوم کشته شد و پس از آن بود که پیامبر به بنینضیر حملهکرد.[۱۹۱]
در برابر روایت زهری روایت ابن اسحق قرار میگیرد که براساس آن پس از حادثه بئر معونه در سال چهارم هجری یکی از یاران پیامبر دو تن از بنیعامر بن صعصعه را کشت و چون پیامبر(ص) قبلا به آنان امان داده بود ملزم شد که دیه آنها را بپردازد و چون از پرداخت آن در آن مقطع ناتوان بود تصمیم گرفت از بنینضیر (همپیمان بنی عامر) کمک بگیرد، از این رو در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است به همراه معدودی از اصحاب نزد آنان رفت. آنان از پیامبر(ص) خواستند تا قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او جمعآوری کنند و مخفیانه تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آنکه خود مسئولیت قتل را بپذیرند، آنحضرت را از بین ببرند؛[۱۹۲] اما پیامبر(ص) که متوجه این امر شد به گونهای آنجا را ترک کرد که همگان تصور کردند پیامبر(ص) در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش باز میگردد؛ امّا پیامبر به سرعت به مدینه بازگشته بود تا بدانها فرصت ترور ندهد.[۱۹۳]
گزارش ابنشبه، ابن سعد و واقدی زمانی با روایت زهری سازگاری دارند که بحث از پیمان بنینضیر با پیامبر است؛ امّا هنگامی که بحث از تاریخ جنگ بنینضیر است گزارشهای آنها با گزارش ابناسحاق مطابقت مییابد.[۱۹۴] مجاهد، عکرمه و کلبی پس از بیان مضمونی مشابه روایت ابن اسحق، به نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۱۹۵] در این هنگام اشاره کردهاند که بر اساس آن قرآن کریم تلاش بنینضیر برای ترور پیامبر را به مؤمنان یادآوری کرده و نجات پیامبر را خواست و نعمت الهی دانسته است[۱۹۶] امّا به نظر میرسد نزول آیه مزبور مدتها پس از غزوه بنینضیر باشد، چرا که این آیه به دنبال یادآوری این امر است: ﴿اذْكُرُوا﴾، ضمن آنکه تطبیق این آیه بر هر قصد تروری صادق است و اختصاصی به بنینضیر ندارد.
شمار همراهان پیامبر را هنگام حضور نزد بنی نضیر کمتر از ۱۰ تن شمردهاند.[۱۹۷] کمی یاران پیامبر را یکی از عوامل وسوسه بنی نضیر برای طراحی توطئه قتل پیامبر و اسارت و فروش یارانش به قریش دانستهاند.[۱۹۸] بنا به روایتی از عطا آیه ﴿أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۱۹۹] پس از پیمان شکنی بنینضیر و بنیقریظه فرود آمد [۲۰۰] در مطالعات جدید ادلّه دیگری برای غزوه بنینضیر طرح شده است؛ ولفنسون که پیمان بنینضیر با پیامبر را براساس پیمان نامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنینضیر را عدم همراهی با پیامبر در جنگ احد دانسته است. براساس معاهده، بنینضیر میبایست در حادثه احد از مدینه دفاع میکرد. او در مورد علت حمله نکردن پیامبر به بنیقریظه اظهار داشته که احتمالا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی نسبت به پیامبر نداشتهاند.[۲۰۱] شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد ـ که تنها بنابر روایت واقدی از اعضای بنینضیر است ـ مستند سخنان ولفنسون است. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهود خواست به یاری پیامبر بیایند، امّا آنان عذر آوردند که امروز شنبه است.[۲۰۲] از نظر ولفنسون آنان با اینکار خود پیمان خود با پیامبر را شکستند.
بروکلمان غزوه بنینضیر را ناشی از بهانه جویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین حادثه بئر معونه دانسته است که در آن ۷۰ یا ۴۰ تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.[۲۰۳] نادیده گرفتن اقدامهای یهود و نسبت بهانهجویی به پیامبر از جانب بروکلمان، جانبدارانه است. هرچند پیروزی بر بنینضیر میتوانست تا حدی از فشار ناشی از حادثه بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بنا به فرموده قرآن﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۰۴] این پیروزی غیر قابل پیشبینی بود.
پس از بروز دشمنی بنینضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنان اعلام کرد که چنانچه تا ۱۰ روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود. با این اقدام، آنان دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس در برابر بنینضیر خواهد ایستاد،[۲۰۵] از این رو به جمعآوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.[۲۰۶] عبدالله بن اُبیّ با آگاهی از تصمیم پیامبر طی پیامی از آنان خواست ایستادگی کنند. وی گفت: من با ۲۰۰۰ نفر از قومم (بنی عوف بن خزرج) به همراه یهود بنیقریظه و غَطفان به یاری شما خواهیم آمد [۲۰۷] خداوند در آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۲۰۸] آنها را منافق دانسته، وعدههای آنها را دروغ میخواند. سلام بن مشکم ضمن یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از بنی قَینقاع در سال دوم هجری و مبارزات بنینضیر برضدّ خزرج در عهد جاهلی، از حُیَی خواست حال که ما مالک مزارع، نخلستانها و داراییهای خود هستیم به عبدالله بن ابیّ اعتماد مکن؛[۲۰۹] اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ آماده مقابله با پیامبر شد. در آیه ﴿لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۱۰] به منازعات و اختلافات درونی سران بنینضیر اشاره شده است. حُیَی به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت.[۲۱۱] و تدارکات لازم را همراه با چارپایان در درون آنها جای داد[۲۱۲] و پیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت: ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۱۳].[۲۱۴] گفتههای سلاّم برخلاف اظهارات ولفنسون که گفته: پیامبر آمال و آرزوهای اوس و خزرج (دستیابی به ثروت یهود) را محقق میساخت،[۲۱۵] حاکی از آن است که پیامبر در این مرحله درصدد تصرف دارایی آنها نبوده است.[۲۱۶]
جنگ با بنی نضیر
در روایت زهری جزئیات جنگ نیامده؛ امّا بنا بر روایت ابناسحاق، پیامبر پس از آنکه از ترور نافرجام آنان جان سالم به دربرد به مدینه بازگشت. در دوازدهم ربیعالاول سال چهارم[۲۱۷] با گماردن ابن ام مکتوم بر مدینه [۲۱۸] به طرف قلعههای آنان به راه افتاد. او علی(ع) را به عنوان فرمانده تعیین کرد [۲۱۹] و پرچم خود را به دستش داد.[۲۲۰] و از سپاه خواست به طرف بنینضیر حرکت کنند و نماز عصر را در آنجا بگزارند..[۲۲۱] سپاه پیاده پیامبر حرکت کرده،[۲۲۲] حوالی عصر به اراضی بنی نضیر رسیدند. بنینضیر با مشاهده پیامبر از فراز دژهای خود به پرتاب تیر و سنگ پرداختند.[۲۲۳] مسلمانان پس از اقامه نماز عصر در آنجا مستقر شدند.
خیمه پیامبر را ابتدا در اراضی تیرهای از اوس به نام بنیحطمه که تا آن زمان هنوز مسلمان نشده بودند و از همپیمانان بنینضیر به حساب میآمدند [۲۲۴] برپا کردند که بعدها به مسجدالصغیر شهرت یافت؛ امّا چون از جانب تیراندازان بنینضیر مورد اصابت تیر قرار گرفت آن را به منطقهای میان اراضی بنینضیر و بنیقریظه که بعدها مسجد فضیخ نام گرفت، منتقل کردند.[۲۲۵] پیامبر با تنی چند از اصحاب خود به مدینه بازگشت و شب را آنجا گذراند. بلال حبشی صبح در مدینه اذان گفت و در همان روز پیامبر به جمع سپاه اسلام بازگشت.[۲۲۶] دلایل متعددی میتوان برای رفت و بازگشت پیامبر در نظر گرفت؛ نخست آنکه احتمالا منطقه از امنیت کافی برخوردار نبوده و بیم ترور پیامبر میرفته است. دوم آنکه حضور پیامبر(ص) در مدینه میتوانست زمینه توطئه عبدالله بن ابیّ در پیوستن او به بنینضیر را خنثا کند.
مدت محاصره بنینضیر ۶ شب [۲۲۷] یا ۱۵ روز [۲۲۸] یا بیش از ۲۰ شب [۲۲۹] ادامه یافت. در این مدت کسی گمان نداشت که بتوان بر آنها چیره شد ﴿مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا﴾ و مسلمانان گمان میکردند که آنها نیروهایی متحدند، در حالی که قرآن به اختلافات جدی میان شاخههای بنینضیر اشاره دارد﴿لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۳۰] در طول این مدت سعد بن عباده از بزرگان خزرج با ارسال خرما، تدارکات لازم سپاه اسلام را تأمین میکرد.[۲۳۱] بنینضیر که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند به انداختن سنگ و تیراندازی از روی دژها بسنده کردند.[۲۳۲] تنها اقدام نظامی بنی نضیر در محاصره آن بود که به غَزْوک سردسته شجاع تیراندازان مأموریت دادند تا با تنی چند پیامبر را ترور کنند. در آن شب اصحاب پیامبر متوجه شدند که علی بن ابی طالب(ع) در جمعشان نیست و سپس خبر یافتند که او با چند تن از انصار مأموران بنی نضیر را کشته و سرهایشان را در چاههای منطقه انداختهاند. این امر ناتوانی بنینضیر را آشکارتر ساخت.[۲۳۳] وعدههای عبدالله بن ابیّ هم محقق نشد، هرچند او تلاش کرد بنیقریظه را همراه خود سازد؛ اما کعب بن اسد رئیس بنیقریظه به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنینضیر بشتابند.[۲۳۴]
آیات ﴿أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا لا يَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَّصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الأَدْبَارَ ثُمَّ لا يُنصَرُونَ لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لّا يَفْقَهُونَ لا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلاَّ فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاء جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لّا يَعْقِلُونَ كَمَثَلِ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ﴾ [۲۳۵] وعده منافقان و خیانت آنان به بنینضیر را به حکایت شیطان تشبیه کرده که پس از به کفر کشیدن انسان، از او برائت میجوید[۲۳۶] خداوند در آیه ﴿لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۳۷] به پیامبر(ص) فرموده بود که آنها همگی رو در روی تو نمیآیند، بلکه از پشت دیوار] قلعهها [و به صورت پراکنده و در روستاهای حصار شده با تو میجنگند؛ امّا چون محاصره به طول انجامید، پیامبر که از دلبستگی آنها به درختانشان خبر داشت فرمان داد آنها را قطع کنند. برخی از سران یهود فریاد زدند: چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز میدهد درختان را قطع میکند؟ در نتیجه جمعی از مسلمانان بر کرده خود مردد شدند که آیه﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾[۲۳۸] به همین مناسبت نازل شد و این امر را خواست خدا دانست[۲۳۹] این دستور تأثیر بسزایی بر بنینضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کرده، بر سر و صورت خود زدند،[۲۴۰] از این رو سعی کردند خطری متوجه نخلستانها نشود تا شاید با مصالحه یا بعدها با جنگی دیگر، بتوانند دوباره آنها را باز یابند و در نتیجه به مقاومت خود پایان دادند. حُیَی تصمیم گرفت بر اساس پیشنهاد پیشین با پیامبر که دارایی آنها را هنوز محترم شمرده بود مصالحه کند؛ امّا پیامبر نپذیرفت و از آنها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغات خود را وا نهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند؛[۲۴۱] امّا وی چند روزی درنگ کرد.[۲۴۲] در این فاصله دو تن از بنینضیر به نامهای یامین بن عمیر و ابوسعدبن وهب حفظ جان و مال خود، مسلمان شدند.[۲۴۳] سران بنینضیر از ترس اینکه مبادا شرایط سختتر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند. آنها در مخالفت خود با پیامبر پافشاری کردند و در این مسیر از نخلستانها و خانه و کاشانه دیرینه خود نیز گذشتند. خداوند در این باره در آیات نخستین سوره حشر بیان میدارد که نه شما و نه خودشان باور نمیکردند که بیرون روند. گمان میکردند قلعههایشان مانعی در برابر] اراده [خداست؛ امّا خداوند از جایی که گمان نداشتند به طرف آنها رفت و در دلهایشان هراس افکند ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۴۴].[۲۴۵] آنها اثاثیه خود را بر پشت شتران بار زدند و خانههای خود را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبههای خانه را نیز با خود بردند. برخی مسلمانان نیز به نشانه علاقه نداشتن به خانههایشان در تخریب آنها همراهی میکردند.[۲۴۶] خداوند از مؤمنان میخواهد تا از این رخداد عبرت بگیرند: ﴿يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ﴾ بنینضیر سعی کردند به هنگام خروج از یثرب قدرت و شوکت خود را با نمایش مال و منال خود نشان دهند.[۲۴۷] بنا به روایتی پیامبر نیز به هنگام خروج به این امر گواهی داده است.[۲۴۸] شعرای متعددی متأثر از فراق بنینضیر شعر سرودند.[۲۴۹] منافقان نیز نتوانستند ماتم و اندوه خود را پنهان کنند، زیرا بنینضیر سعی کردند همچنان استواری خود را به مردم مدینه بنمایانند. ۶۰۰ شتر در یک صف، اثاثیه و اعضای بنینضیر را با خود از محلههای مدینه گذرانیدند.[۲۵۰] زنان زیبای بنینضیر که در آغاز این قافله بودند بهترین لباسهای رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش گذاشته بودند. دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آنها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظارهگر آنان بودند. گنجینه بنینضیر در معرض دید همگان قرار گرفت و اعلام شد که این را برای زیر و زبر کردن زمین اندوختهایم و در خیبر نخلستان داریم، گرچه درختان خرمای خود را از دست دادیم.[۲۵۱] محمد بن مسلم اوسی هدایت آنها را به خارج از مدینه به عهده گرفت.[۲۵۲] و پس از خروج آنها، بنیغطفان محافظت از آنان را در مسیر بر عهده گرفتند [۲۵۳] گفته شده که بنینضیر پس از تبعید، در حیره، أریحا و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابیالحُقَیق و آل حُیَی بن أَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند: ﴿وَلَوْلا أَن كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاء لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۵۴].[۲۵۵]
در این هنگام جمعی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنینضیر شود، زیرا در دوره جاهلی برخی از زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر میکردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند. والدین اینها از پیامبر خواستند به زور متوسل شود که بنا به گزارشهایی در پاسخ آنان آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۲۵۶] نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین اکراه نکنند[۲۵۷].[۲۵۸]
غنایم غزوه بنی نضیر
آیات ﴿ وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴾ [۲۵۹] درباره غنایم غزوه بنینضیر نازل شده است. براساس آیه ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۶۰] چون نبرد و لشکرکشی خاصی صورت نگرفته بود تمامی غنایم از جمله تجهیزات نظامی، ساختمانها، منابع آبی، مزارع و نخلستانها جزو خالصه پیامبر قرار گرفت و زمانی که عمربن خطاب از پیامبر درباره توزیع غنایم در میان جنگجویان پرسید، بر اساس همین آیه پاسخ گرفت [۲۶۱]. ۳۴۰شمشیر، ۵۰ زره و ۵۰ نیزه حجم غنایم نظامی بود که پیامبر به دست آورد [۲۶۲] که از میان آنها شمشیر معروف ابی الحُقَیق را به سعد بن مُعاذ از بزرگان اوس بخشید.[۲۶۳] در آیه ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۶۴] خداوند بیان میدارد که این اموال شامل چه کسانی میشود. در مورد باغها، زمینها و منابع آبی بنی نضیر پیامبر دو پیشنهاد کرد تا انصار یکی را برگزینند: نخست آنکه پیامبر بخشی از اموال بنینضیر را میان مهاجران و انصار نیازمند قسمت کند و دوم آنکه بخشی از آن اراضی را تنها در میان مهاجران توزیع کند و در مقابل، انصار اموالی را که در یثرب از آغاز هجرت در اختیار مهاجران قرار داده بودند پس گیرند. سعد بن معاذ و سعد بن عباده ضمن مشورت با یکدیگر از پیامبر خواستند تا افزون بر اینکه آن اراضی را در میان مهاجران تقسیم کند مهاجران همچنان در اموال انصار شریک بمانند. انصار هم به حمایت از بزرگانشان ندای رضایت و تسلیم سر دادند و اینجا پیامبر برای انصار دعا کرد.[۲۶۵] آیه ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۶۶] ضمن قدردانی از انصار اشاره دارد که انصار هر چند خود بسیار نیاز داشتند؛ امّا مهاجران را بر خود ترجیح دادند. آنان مهاجران را دوست دارند و رستگار خواهند بود. پیامبر برخی از زمینها را در میان حدود ۱۰۰ تن مهاجر و تنی چند از فقرای انصار که برخی از آنها در کشتن تیزاندازان بنی نضیر نقش داشتند توزیع کرد﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۲۶۷].[۲۶۸] عمده زمینهای بنینضیر در اختیار پیامبر ماند و پبامبر غلام خود ابورافع را بر آن گمارد[۲۶۹] و خود در آن کشاورزی میکرد و مواد غذایی سالانه خانواده خود و بنی عبدالمطلب را تأمین میکرد،[۲۷۰] آنگاه مازاد درآمد این زمینها صرف هزینههای نظامی میشد یا در بیتالمال جمع میگردید.[۲۷۱]
بنابر روایت واقدی ۷ باغی که مُخَیْریق یهودی پیش از شهادتش در احد، به پیامبر بخشیده بود نیز بخشی از اراضی بنی نضیر بود.[۲۷۲] از نحوه بیان قسمت پایان آیه ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۷۳] برمیآید که برخی نسبت به نحوه اختصاص اراضی بنینضیر به اصحاب راضی نبودهاند و خداوند طی این آیه به آنها هشدار داده است. از آنجا که ازدواج پیامبر با ماریه قبطیه موجب حسادت برخی از زنان پیامبر شد، پیامبر ماریه را در یکی از باغهای مخیریق سکونت داد تا به این مشکل خاتمه دهد [۲۷۴] و چون ماریه در آنجا ابراهیم را به دنیا آورد، به مَشْرَبه اُمّ ابراهیم معروف شد. گفته شده: پیامبر هنگامی که در سال ششم هجری تصمیم گرفت از برخی از زنان خود جدا شود آنان را به مدت یک ماه در این باغ سکونت داد و خود از آنان کناره گرفت.[۲۷۵] بنابه روایتی از امام صادق(ع) پیامبر در همین باغ و در روزی که به "يوم مشربة امابراهيم" شهرت یافت، در کنار اصحاب خود از امامت و وصایت [[علی بن ابیطالب(ع) سخن گفت، هرچند سخنان ایشان در آن روز همچون سخنانش در غدیر خم، مورد بیاعتنایی مردم قرار گرفت.[۲۷۶] پس از رحلت پیامبر اراضی مذکور که بنابر روایت زهری از عمر بن خطاب، خالصه پیامبر و وقف بازماندگان او بود، از سوی ابوبکر مصادره شد.[۲۷۷] بنابر شهادت علی(ع) باغهای هفتگانه مخیریق وقف فاطمه(س) شده بود. بقیه اموال بنینضیر براساس حق ارث، مورد نزاع عباس و فاطمه(س) بود و هر دو این اراضی را از خلیفه درخواست کردند.[۲۷۸]
بشارت پیامبر به آل محمد پس از جنگ بنینضیر که "توانگری و ثروت به شما روی آورده" دلیل مدعای فاطمه(س) بود؛ امّا ابوبکر سخن پیامبر را به گونهای دیگر تفسیر کرد و در تأیید سخن خود از فاطمه خواست از عمر یا ابوعبیده هم بپرسد اینجا بود که فاطمه(س) پی برد که این سه قبلاً با یکدیگر تبانی کردهاند..[۲۷۹] بنا به گزارش دیگری ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدهام که پیامبران ارث نمینهند یا اینکه این اراضی ثروتی است که خدا به من بخشیده و چون بمیرم از آن مسلمانان خواهد بود. ابوبکر مدعی بود درآمدهای این اراضی را طبق عملکرد پیامبر هزینه میکند.[۲۸۰] به روایت ضحاک، ابوبکر سهم ذی القربی را از درآمد اراضی مذکور حذف کرد و آن را به سهم سبیل اللّه و هزینههای نظامی افزود[۲۸۱] و تنها یکی از باغهای مخیریق به نام الاعواف را در اختیار فاطمه(س) نهاد.[۲۸۲] پس از وفات فاطمه(س)، علی(ع) با درخواست سهم الارث وی از ابوبکر، سیاست ابوبکر را ظالمانه و مخالف سیره نبوی دانست؛ امّا ابوبکر این سیاست را مطابق با سیره نبوی تعریف کرد.[۲۸۳] عمر تا دو سال.[۲۸۴] یا چند سال[۲۸۵] پس از خلافتش همچنان بر سیره ابوبکر پا فشرد؛ امّا پس از آن تصمیم گرفت آن اراضی را باز گرداند، مشروط بر آنکه آنان براساس سیره نبوی درآمدهای آن را هزینه کنند.[۲۸۶]واگذاری املاک مذکور باعث نزاع علی(ع) و عباس گردید و به رغم سفارش اصحاب پیامبر به عمر بن خطاب، خلیفه این اختلاف را لاینحل باقی نهاد.[۲۸۷] با دست برداشتن فرزندان عباس از ادعای خود در زمان خلافت عثمان [۲۸۸] اراضی مذکور در اختیار بنی فاطمه قرار گرفت تا آنکه بنی عباس در دوره خلافت خود آن را مصادره کردند.[۲۸۹].[۲۹۰]
بنی نضیر پس از تبعید
سران بنی نضیر پس از تبعید از مدینه و سکونت در خیبر به مکه رفته، در جلسات خود برای رویارویی با پیامبر از سران قریش کمک خواستند و به آنان وعده حمایتهای مالی دادند. به همین مناسبت سران قریش از اهل کتاب پرسیدند که آیا ما (بتپرستان) بر حقّیم یا محمّد؟ و سران بنینضیر آنان را بر حق و پیامبر را بر باطل شمردند که بنا به روایتی آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾[۲۹۱] نازل گردید و آنان را مورد لعن خداوند معرفی کرد[۲۹۲] آنان با وعدههای مالی، قبایل بزرگی چون غطفان و قَیس بن عیلان را نیز با خود همراه ساختند و زمینه جنگ احزاب را فراهم آوردند [۲۹۳] بنا به روایتی آیه ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۲۹۴] ناظر به اقدام آنهاست و صرف هزینههای آنان در این زمینه را به بادی تشبیه کرده که سوزِ سرمای آن کشتزارهای خودشان را نابود میکند. بخشی از بنینضیر خود در سپاه حاضر بودند[۲۹۵] و وعده یاری یهودیان بنیقریظه ساکن در مدینه را نیز به سپاه احزاب داده بودند[۲۹۶] حُیَی، رهبر بنینضیر مخفیانه نزد بنیقریظه شتافت و آنان را در جنگ احزاب همراه خود ساخت و اینگونه فشار زیادی بر مسلمانان وارد آورد؛ امّا چون جنگ به پایان رسید و پیامبر بنیقریظه را محاصره کرد، در میان بنیقریظه و به حکم سعدبن معاذ کشته شد.[۲۹۷] شاخههایی از بنینضیر چون آل ابی الحقیق که گنجینه بنینضیر نیز در اختیار آنان بود در یکی از دژهای خیبر به نام کتیبه مستقر بودند. این قلعه از آخرین قلعههایی بود که در غزوه خیبر در سال هفتم هجری مورد حمله قرار گرفت. آنان پس از۱۴روز محاصره، با پیامبر مصالحه کردند که در برابر پرداخت همه داراییها و تسلیحات خود اجازه یابند از خیبر کوچ کنند. آنان گنجینه خود را در خرابهای مخفی کرده، به بهانه اینکه تمامی آن را هزینه کردهاند از دادن آن به پیامبر سرباز زدند. در این مدت تلاش یکی از زنان بنینضیر برای مسموم ساختن پیامبرناکام ماند.[۲۹۸]
به روایتی از ابنعباس آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۲۹۹] به همین مناسبت نازل گردید. و رهایی پیامبر از این حادثه را نعمت خداوند برشمرد.[۳۰۰] پیامبر چون گنجینه مزبور را یافت و مصالحه مذکور نقض گردید، عدهای از مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت.[۳۰۱]اینها تنها اسرای غزوه خیبر بودند، چون پیامبر(ص) با دیگر یهودیان مصالحه کرده بود.[۳۰۲] بنابر روایت ابن زبیر ﴿فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا﴾ در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾[۳۰۳].[۳۰۴] و بنابر نظر قرطبی "امر الهی" در آیه ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۳۰۵].[۳۰۶] به تبعید بنینضیر اشاره داشته، آن را در میان مسلمانان پیشگویی کرده است. خداوند طی آیاتی که گذشت از آنان به عنوان فاسق، ظالم و کافر یاد کرده و به بنینضیر وعید داده است: ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۳۰۷]؛ ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۳۰۸]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۳۰۹]؛ ﴿وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ﴾[۳۱۰]؛ ﴿كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۳۱۱]؛ ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۳۱۲].[۳۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۰ ـ ۱۱۹؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۶۷۵ ـ ۶۷۶.
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۶۰.
- ↑ البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۸۵؛ لباب النقول، ص ۴۰۷.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۹.
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۰؛ المحبر، ص ۳۸۷؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۹۰.
- ↑ تاریخ الیهود، ص ۵۳.
- ↑ ر. ک: المفصل، ج ۶، صص ۵۳۰ ـ ۵۳۱؛History of the Arabs, P.۶۱.
- ↑ ر. ک: المفصل، ج ۶، ص ۵۳۱.
- ↑ تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۱۵۳؛ ر. ک: المفصل، ج۶، ص۵۵۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۹۶؛ الاغانی، ج ۳، ص ۱۱۰؛ ج ۲۲، ص ۱۱۱؛ الطبقات، ج ۷، ص ۵۰۱.
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۷؛ تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۲۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۳۳.
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۵۰۱؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۱؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۷.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۸۳ ـ ۱۹۳؛ جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۵۵؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۲۰۷؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۶۲.
- ↑ «ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم» سوره بقره، آیه ۴۷.
- ↑ «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.
- ↑ «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ «ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمیآید و از او جایگزینی پذیرفته نمیگردد و میانجیگری ، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد» سوره بقره، آیه ۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ «از بنی اسرائیل بپرس که چه بسیار نشانه روشن به آنان دادیم و هر کس نعمت خداوند را پس از آنکه به وی رسید دگرگون سازد (بداند که) بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۲۱۱.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۸۳؛ البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۶۰ به بعد.
- ↑ الاغانی، ج ۳، ص ۱۱۰؛ المنتظم، ج ۱، ص ۳۵۶ ـ ۳۵۷.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۸۸، ۹۱؛ الروض الانف، ج ۲، ص۱۶.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ الاغانی، ج ۲۲، ص ۳ ـ ۱۱۲؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۴۶.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۱۳؛ معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۹۳.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۵۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۴.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۱۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۵۹؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۴.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۴۶.
- ↑ سوره حشر، آیه ۱۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸.
- ↑ وفاء الوفا، ج ۱، ص ۱۶۵.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۷۴.
- ↑ معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۳۱.
- ↑ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۵۵۹؛ الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۳۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۶.
- ↑ الثقات، ج ۱، ص ۲۴۲؛ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۹۸؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۲۵۸.
- ↑ المصنف ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۳۷۲؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۶۵.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۱۰۴؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۰۹.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ عون المعبود، ج ۸، ص ۱۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۵.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۴.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۸۲؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۱۰؛ الاغانی، ج ۱۴، ص ۱۱۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۸؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۶۰؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۹۵.
- ↑ Muhammad at Medina, P ۱۰۴.
- ↑ الکامل، ج ۱، ۵۳۸ ـ ۵۳۹؛ ایام العرب فیالجاهلیه، ص ۵۶ ـ ۵۷.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰؛ الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۶۴.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۶۳.
- ↑ الکامل، ج ۱، ص ۵۱۹.
- ↑ تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۴۳.
- ↑ العجاب، ج ۱، ص ۶۱۳ ـ ۶۱۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۳۱؛ احکامالقرآن، ج ۱، ص ۵۵۹؛ العجاب، ج ۱، ص ۶۲۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۲؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۰.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۹.
- ↑ الاغانی، ج ۳، ص ۲۶؛ الکامل، ج ۱، ص ۵۱۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۱۴۴؛ ج ۲، ص ۳۸؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۳۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۱۴۴؛ ج ۲، ص ۳۸؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۰۰؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۴۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۱۸۷.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۱۲.
- ↑ «چگونه تو را به داوری میگیرند در حالی که تورات نزد آنهاست که در آن حکم خداوند (آمده) است! سپس، بعد از آن، روی میگردانند و آنان مؤمن نیستند و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۳-۴۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۱۹۱.
- ↑ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۸۳.
- ↑ «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمیتوانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۲۳؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ «چگونه تو را به داوری میگیرند در حالی که تورات نزد آنهاست که در آن حکم خداوند (آمده) است! سپس، بعد از آن، روی میگردانند و آنان مؤمن نیستند و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۳-۴۵.
- ↑ «و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
- ↑ «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۵۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۵۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۲۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۸۴.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۷۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۶۰؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانههاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی میدهید آنگاه، این شمایید که یکدیگر را میکشید و دستهای از خودتان را از خانههاشان بیرون میرانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی میکنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد میکنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست. آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته میشود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۴-۸۶.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۱؛ التبیان، ج ۱، ص ۳۳۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۶.
- ↑ «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۰.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۲۳۴.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۶۸.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۳.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۸.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۳؛ سبلالهدی، ج ۴، ص ۳۲۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۴.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۷۴؛ الطبقات، ج ۱، ص ۵۰۲.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۳۱۲.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۷۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۲.
- ↑ الکامل، ج ۱، ص ۵۶.
- ↑ السیرةالحلبیه، ج ۲، ص ۷۴۶؛ الفایق، ج ۲، ص ۲۵۲.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۰.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۳.
- ↑ Studies in Jahiliyya and Early Islam, P. ۱۴۶.
- ↑ «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند ؛ بیگمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف میورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه ۹۳.
- ↑ «و اگر خداوند روزی را برای (همه) بندگانش فراخ میداشت در زمین سرکشی میورزیدند اما هر چه را بخواهد به اندازهای فرو میفرستد که او به بندگانش آگاهی بیناست» سوره شوری، آیه ۲۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۳؛ التمهید، ج ۱، ص ۲۱۳.
- ↑ «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۴۰ ـ ۵۴۱؛ روض الجنان، ج ۳، ص ۱۷۲.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۵۹؛ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۴۲.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۴؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۵، ص ۳۵۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۰.
- ↑ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند ؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۷۲؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷.
- ↑ المستدرک، ج ۲، ص ۲۶۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۳۲۱؛ بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ السنن الکبری، ج ۹، ص ۱۸۶؛ سننالنسائی، ج ۶، ص ۳۰۴.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست » سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ اسباب النزول، ص ۵۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۱.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۳۷ ـ ۳۸.
- ↑ الخصائص الکبری، ج ۲، ص ۴۱؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۲۳۶؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ «ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا میکنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمیورزید؟ هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا میکنید؟ و خداوند میداند و شما نمیدانید ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۵-۶۷.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ اسباب النزول، ۱۹۸.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۴۰۱؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۶، ص ۴۳؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۰.
- ↑ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند ؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد خود را به بد چیزی فروختند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است، از سر افزونجویی کفر میورزند (و میگویند:) چرا خداوند برای برخی از بندگانش که بخواهد، از بخشش خویش، فرو میفرستد! و سزاوار خشمی از پی خشمی گشتند و برای کافران، عذابی خواری آور، خواهد بود» سوره بقره، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۷۸؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۶۲؛ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۹۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۱۱؛ اعلامالوری، ج ۱، ص ۱۵۸.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۳۴۰.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۳۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۱.
- ↑ المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۵، ص ۳۵۸؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۳؛ السنن الکبری، ج ۹، ص ۲۳۲.
- ↑ Muhammad at Medina. P. ۲۲۶-۷؛ Concepts and Ideas at the Dawn of Islam,V,P.P ۹۱-۹۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۱؛ معانی الاخبار، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۳۸.
- ↑ تاریخ الیهود، ص ۱۶۴.
- ↑ النهایه، ص ۱۶۹؛ المغنی، ج ۳، ص ۱۰۴.
- ↑ «یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید ؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۵.
- ↑ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند ؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۰۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۱۴.
- ↑ «بیگمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) دادهاند و از کسانی که شرک ورزیدهاند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بیگمان این از کارهایی است که آهنگ آن میکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۶۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۰۷.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ اسباب النزول، ص ۶۵؛ لبابالنقول، ص ۴۱.
- ↑ «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
- ↑ «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۵۹؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۹۴.
- ↑ «همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۳۷.
- ↑ اسباب النزول، ص ۱۰۱؛ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۱۲۱.
- ↑ «به زودی کمخردان از مردم خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبلهای که بر آن بودند بازگردانید؟ بگو: خاور و باختر از آن خداوند است، هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون خواهد شد» سوره بقره، آیه ۱۴۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۵.
- ↑ تفسیر جلالین، ص ۵۲۶.
- ↑ «کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستادهای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانییی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد ؛ بگو: پیش از من پیامبرانی برهانها (ی روشن) و (همان) چیزی را که گفتید، برایتان آوردند، اگر راست میگویید پس چرا آنان را کشتید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ اسباب النزول، ص ۸۹.
- ↑ «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بیگمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۱۴.
- ↑ «سپس تو را بر آبشخوری از کار (دین) برگماشتیم، از همان پیروی کن و از هوسهای کسانی که (چیزی) نمیدانند پیروی مکن» سوره جاثیه، آیه ۱۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۶۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۷۸.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.
- ↑ «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دستهای از آنان سخن خداوند را میشنیدند و آن را پس از آنکه در مییافتند آگاهانه دگرگون میکردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج ۱، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱.
- ↑ «رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی میکند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمیبخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.
- ↑ جامعالبیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۳۳۷؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۳۵۷.
- ↑ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۳.
- ↑ «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمیدارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۳۱؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۱۳.
- ↑ «هرگز جز آزاری (اندک) زیانی به شما نمیرسانند و اگر با شما به جنگ برخیزند پشت به شما خواهند کرد سپس یاری نخواهند شد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۱.
- ↑ روضالجنان، ج ۲، ص ۱۹.
- ↑ «بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند، رهیافتهاند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۱۳۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۴۳.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ مناقب، ج ۱، ص ۱۶۹؛ سبل السلام، ج ۴، ص ۶۳؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۰.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۵۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۸.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۵۵؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۲.
- ↑ الاغانی، ج ۶، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۵؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲.
- ↑ Muhammad at Medina , P.۲۰.
- ↑ ر. ک: تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۸، ۱۵۱.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۳ ـ ۳۴۵؛ المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۸۹؛ اسباب النزول، ص ۲۷۹.
- ↑ المستدرک، ج ۲، ص ۴۸۳؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۳-۲۵۵؛ عونالمعبود، ج ۸، ص ۱۶۷.
- ↑ روض الانف، ج ۳، ص ۲۵۰.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۸.
- ↑ Society and Religion from Jahiliyya to Islam , VIII , p.۵۲.
- ↑ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۱؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۸۴، ۳۸۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۲۵، ۳۱؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۸۶.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷.
- ↑ دلائلالنبوه، ج ۳، ص ۱۸۳؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۰.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۳۳، ۵۷؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۳؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۱.
- ↑ «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.
- ↑ اسباب النزول، ص ۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۵۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۸۶؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۶۶؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۰.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۰؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۱۹۰.
- ↑ «و چرا هر بار پیمانی بستند برخی از ایشان آن را شکستند ؟ (نه) بلکه بیشتر ایشان ایمان ندارند» سوره بقره، آیه ۱۰۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۴۰؛ غررالتبیان، ص ۲۰۸.
- ↑ تاریخ الیهود، ص ۱۷۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۶۲؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۴۴.
- ↑ تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۵۲.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید! » سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۵؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۵.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ۲۲۴ ـ ۲۲۵؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۱.
- ↑ «همگی با شما جنگ نمیکنند جز در آبادیهایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم مییابی اما دلهاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند» سوره حشر، آیه ۱۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۵۹؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۷۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید! » سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۵.
- ↑ تاریخ الیهود، ص ۱۳۵.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ المحبر، ص ۱۱۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۱؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۵۹؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۹؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۲.
- ↑ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۱.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۸.
- ↑ الاغانی، ج ۵، ص ۸۳؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۴۸؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص ۱۷۲.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۶۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۷۲.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۳.
- ↑ البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۸۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۲۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۵؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۸؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۱۳.
- ↑ المحبر، ص ۱۱۳؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۶؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۲.
- ↑ «همگی با شما جنگ نمیکنند جز در آبادیهایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم مییابی اما دلهاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند» سوره حشر، آیه ۱۴.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۳.
- ↑ فتح الباری، ج ۷، ص ۳۰۱.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۹۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۲؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۲.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۵.
- ↑ آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است که آنان دروغ میگویند. اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بیگمان واپس میگریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمییابند. بیگمان شما در دلهای آنان هراسانگیزترید تا خداوند، این بدان روست که آنان گروهی هستند که درنمییابند. همگی با شما جنگ نمیکنند جز در آبادیهایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم مییابی اما دلهاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند. درست مانند کسانی که اندکی پیش از آنان کیفر کار خویش را چشیدند و آنان عذابی دردناک خواهند داشت. همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان میهراسم. باری، سرانجام هر دو این شد که آن دو در آتش (دوزخ) جاودان خواهند بود و این کیفر ستمکاران است؛ سوره حشر، آیه: ۱۱-۱۷.
- ↑ الخصائص الکبری، ج ۲، ص ۳۹۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۵۶۷.
- ↑ «همگی با شما جنگ نمیکنند جز در آبادیهایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم مییابی اما دلهاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند» سوره حشر، آیه ۱۴.
- ↑ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۷۹؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۵۹.
- ↑ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۴.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۳؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۵.
- ↑ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۳.
- ↑ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۶؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۲، ص ۴۱۰.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید! » سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۵۵۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۱۵؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۵؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۲.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۶.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۳۰.
- ↑ الاغانی، ج ۱۴، ص ۳۰۸.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۵.
- ↑ الاغانی، ج ۳، ص ۳۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۸؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۶.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۵۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۴؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۵.
- ↑ «و اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نکرده بود بیگمان در این جهان عذابشان میکرد و آنان را در جهان واپسین عذاب آتش (دوزخ) خواهد بود این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سختکیفر است» سوره حشر، آیه ۳-۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۶؛ سبل السلام، ج ۴، ص ۶۳؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۷.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۶۰۶؛ اسباب النزول، ص ۵۲؛ لباب النقول، ص ۳۷.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره میگرداند و خداوند بر هر کاری تواناست. آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است. (بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند. و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران ، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند. و کسانی که پس از آنان آمدهاند میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشایندهای؛ سوره حشر، آیه: ۶ - ۱۰.
- ↑ «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره میگرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۷.
- ↑ عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۶؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۶.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۹.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۸۹.
- ↑ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
- ↑ «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۴۷۱ ـ ۴۷۲؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۶.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۹۰؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۴۱؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۲۰.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۲؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۴۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۸؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۴۱.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۷۳؛ وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۳۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۸۲۶.
- ↑ الحدائق، ج ۲۳، ص ۹۹.
- ↑ بشارة المصطفی، ص ۴۵؛ الامالی، ص ۱۷۳؛ بصائر الدرجات، ص ۷۳.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۵۰۳؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۳؛ السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۹۶.
- ↑ تهذیب، ج ۹، ص ۱۴۵.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۴۸۶.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۱۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۱۱.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۰۸، ۲۱۷.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۲۴؛ تاریخ دمشق، ج ۵۶، ص ۳۶۴.
- ↑ مسند الشامیین، ج ۴، ص ۲۵۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۸؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۲۴۲.
- ↑ مسند شافعی، ص ۳۲۲؛ السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۹۶، ۲۹۸.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۳۰۹.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۵۴.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۱۸۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۳؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۷۰۰؛ الارشاد، ج ۱، ص ۹۶.
- ↑ «داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۶؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۲۵۰؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۰۸.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۶۳۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۶؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۲۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۰۲؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص۴۶۶ـ۴۶۷.
- ↑ «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۲۰۰؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۴۹؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۲۶۶.
- ↑ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۲۳؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۶.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۷.
- ↑ «ای اهل کتاب! به آنچه فرستادهایم که کتاب آسمانی نزد شما را راست میشمارد ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهرههایی را ناپدید سازیم و آنان را واپس گردانیم یا آنان را لعنت کنیم چنان که «اصحاب سبت» را لعنت کردیم و فرمان خداوند، انجام یافتنی است» سوره نساء، آیه ۴۷.
- ↑ روضالجنان، ج ۵، ص ۳۸۸.
- ↑ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند ؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۷۳.
- ↑ «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را میکشید و دستهای از خودتان را از خانههاشان بیرون میرانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی میکنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد میکنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
- ↑ «و اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نکرده بود بیگمان در این جهان عذابشان میکرد و آنان را در جهان واپسین عذاب آتش (دوزخ) خواهد بود» سوره حشر، آیه ۳.
- ↑ «درست مانند کسانی که اندکی پیش از آنان کیفر کار خویش را چشیدند و آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره حشر، آیه ۱۵.
- ↑ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند ؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی نضیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.