عدل در لغت: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[عدل]] در لغت نقیض [[جور]]<ref>جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۱۲۹.</ref> است و به معنی حد متوسط بین [[افراط و تفریط]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.</ref>، رعایت [[مساوات]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ لوئیس معلوف، المنجد، ص۴۹۱؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۱.</ref>، رعایت تناسب [[کیفر]] و [[پاداش]] با عمل<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۲.</ref> و [[حکم]] به [[حق]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.</ref> آمده است. همچنین در معنی [[راه]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.</ref>، فدیه<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.</ref> و معادل غیر همجنس<ref>زبیدی، تاج العروس ج۱۵، ص۴۷۱؛ جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰.</ref> به کار رفته است و چون [[انسانی]] را به این صفت توصیف کنند، منظور آن است که قول و قضاوتش [[پسندیده]] و پذیرفته است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص47.</ref> | [[عدل]] در لغت نقیض [[جور]]<ref>جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۱۲۹.</ref> است و به معنی حد متوسط بین [[افراط و تفریط]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.</ref>، رعایت [[مساوات]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ لوئیس معلوف، المنجد، ص۴۹۱؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۱.</ref>، رعایت تناسب [[کیفر]] و [[پاداش]] با عمل<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۲.</ref> و [[حکم]] به [[حق]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.</ref> آمده است. همچنین در معنی [[راه]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.</ref>، فدیه<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.</ref> و معادل غیر همجنس<ref>زبیدی، تاج العروس ج۱۵، ص۴۷۱؛ جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰.</ref> به کار رفته است و چون [[انسانی]] را به این صفت توصیف کنند، منظور آن است که قول و قضاوتش [[پسندیده]] و پذیرفته است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص47.</ref> | ||
==عدل در عدالت سیاسی در قرآن کریم== | ==عدل در عدالت سیاسی در قرآن کریم== |
نسخهٔ ۲۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۴
مقدمه
واژه عدل در لغت در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله: میانهروی در امور و ضد جور[۱]، مثل، فدیه[۲]، حکم کردن به حق[۳] و... همچنین کلمه عدل، از واژگان متضاد است و در معانی عدول کردن و شریک قرار دادن نیز به کار میرود[۴].
عدالت در لغت، به معنای استواری و استقامت است؛ چنانکه در برخی کتابهای لغوی به همین معنا آمده است. ابن اثیر مینویسد: هو الذي لا يَمِيلُ به الهوى فيَجورَ في الحكم؛ انسان عادل کسی است که هوای نفس او را از حق رویگردان نمیکند و او را در داوری به ستم وا نمیدارد[۵].[۶]
عدل در لغت نقیض جور[۷] است و به معنی حد متوسط بین افراط و تفریط[۸]، رعایت مساوات[۹]، رعایت تناسب کیفر و پاداش با عمل[۱۰] و حکم به حق[۱۱] آمده است. همچنین در معنی راه[۱۲]، فدیه[۱۳] و معادل غیر همجنس[۱۴] به کار رفته است و چون انسانی را به این صفت توصیف کنند، منظور آن است که قول و قضاوتش پسندیده و پذیرفته است[۱۵][۱۶]
عدل در عدالت سیاسی در قرآن کریم
در لغت آمده است که عدالت و عدل، حکم به حق است[۱۷]، راغب میگوید، عدالت، لفظی است که اقتضای مساوات و برابری دارد[۱۸]. «عدل»، نقیض و مقابل «جور» است[۱۹] و هنگامی که با حرف «عن» استعمال میشود، بر اعراض، انصراف و تمایل دلالت دارد[۲۰]. شیخ طوسی میگوید عدالت در لغت، آن است که انسان در امورش، احوالی متعادل و متساوی داشته باشد[۲۱]. الفاظ و واژگان دیگر مانند: العَدالة، العُدولة، المَعْدِلةُ و المَعْدَلةُ، همه ذیل معنای واژه عدل قرار میگیرد[۲۲]. «عدالت و دادگری کردن»، در لغت به معنای استقامت است[۲۳].
معنای مفهومی عدل به معنای ملازمت با راه میانه و دوری از زیادهروی و تفریط در کارهاست و حقیقت عدل، داشتن هماهنگی در امور است[۲۴]. در عدالت، میانهرویی است که زیادهروی و کوتاهی در آن نیست، حال، عدالت یا در رأی و اندیشه است، به اینکه فرد، مصون باشد از انحراف، ضعف و شدت. این عدالت، مطابق حق، صواب و درستی است، آنگونه که خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾[۲۵].
یا عدالت در صفات نفسانی است، به اینکه فرد، دارای اخلاقی درونی و باطنی گردد که در آن زیادهروی و کوتاهی نباشد یا در اعمال و کارهاست که در گفتار و وظایف فرد و در اعمال اجتماعی خود را نشان میدهد، خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى﴾[۲۶].
پس باید دانست که عدالت از مهمترین موضوعات است و هر عمل نیکی، اخلاق مطلوب و رأی و نظر درست به آن باز میگردد[۲۷]. در یک جمعبندی میتوان دریافت که در واژه و اصل لغت عدالت، مفهوم محوری «اعتدال» نقشی کلیدی بازی میکند که با «حق» و حکم به آن ارتباط مستقیم دارد.[۲۸]
عدل در سیره سیاسی پیامبر اعظم
واژه «عدل» از نظر لغوی، در معانی مختلفی چون ضد یا نقیض جور، حکم به حق یا حد وسط وضع گردیده است. واژه «قسط» نیز به معنای عدل به کار رفته است[۲۹]. در معنای اصطلاحی، عدالت، به منزله اعطای حقوق، مراعات شایستگیها، مساوات، توازن اجتماعی، بیطرفی و وضع بایسته قابلیت طرح دارد و به همین دلیل نمیتوان از عدالت تعریفی جامع و خالی از ابهام به دست داد. سپردن حق هر صاحب حقی به خودش، احترام[۳۰] دقیق به شخص و حقوق او[۳۱]، اجرای یکسان قوانین[۳۲]، مساوات در برخورداری از مواهب طبیعی و امکانات اجتماعی[۳۳] و... تعاریف مختلفی است که از عدالت ارائه شده است.[۳۴]
عدل واژه عربی به معنای داد و متضاد ستم و بیداد است. عدل به معنای قسط، مساوات، انصاف، امری بین افراط و تفریط، مساوات در مکافات در نیکی و بدی و داوری به حق به کار رفته است[۳۵].
واژه عدالت مشتق از عدل است و به معنای دادگری و عدالت کردن آمده است. جرجانی گوید: «عدالت در لغت استقامت کردن باشد و در شریعت عبارت از استقامت بر طریق حق است به اجتناب از آنچه ممنوع است در دین»[۳۶].
راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن میگوید: عدالت بر دو قسم است: عدالت مطلق که عقل به خوبی آن دلالت دارد و در هیچ زمانی نسخ نمیشود، مانند نیکی در برابر نیکی و آزار نرساندن به کسی که آزار نمیرساند. عدالت دیگر عدالت شرعی (قانونی) است که ممکن است در برخی از زمانها نسخ در آن راه یابد، مانند قصاص و دیه جنایات و اصل مال مرتد[۳۷].
به طور خلاصه میتوان گفت: عدل، قرار دادن هر چیزی در جای خودش وَضْعُ كُلّ شَيْءٍ فِي مَوْضِعِهِ، و ظلم، قرار دادن هر چیزی در غیر از جایگاهش وَضْعُ الشَّيْءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ است.[۳۸]
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
- عدل خداوند (عدل الهی)
- عدل نبوی
- عدل علی
- عدلیه
- عدالت صحابه
- عدل تشریعی
- عدل تکوینی
- عدل جزائی
- عدالت اجتماعی
- شبهات عدل
- عدالت بین حی و میت
- عدالت بین عباد
- عدالت بین عبد و خالق
- عدالت حاکم
- نقد پذیری
- وفا
- آثار عدالت
- اجرای عدالت
- احتیاج به عدالت
- اشرف فضایل
- اعتبارات عدالت
- انظلام
- بد زبانی زن
- برتری محبت بر عدالت
- جور بودن طرفین عدالت
- حریت
- ریا در عدالت
- روایات عدالت
- ستایش عدالت
- ظلم
- عادل
- عدالت مطلق
- عفت
- قبول شهادت
- قوای سه گانه
- لوازم عدالت
- مساوات
- مقتضای عدالت
- الفت
- تسلیم
- انقیاد
- تفضل
- توکل
- دوستی
- صداقت
- راستی
- شفقت
- فسق
- عدلیه
- دارالعدالة
- قسط
- قاسطین
- فاسق
- فسوق
منابع
- تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج14
- یوسفی غروی، محمد هادی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
- سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم
- دهقانی، روح الله، مقاله «نظریه عدالت در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم
- کلهر، محمد علی، مقاله «عدالتخواهی و عدالتمحوری در سیره پیامبر اعظم»، سیره سیاسی پیامبر اعظم
پانویس
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
- ↑ ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۰.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۵.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۱۹۰؛ و ر.ک: لسان العرب، ابنمنظور، ج۹ (واژه عدل).
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۵-۲۸.
- ↑ جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ لوئیس معلوف، المنجد، ص۴۹۱؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۱.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۲.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
- ↑ زبیدی، تاج العروس ج۱۵، ص۴۷۱؛ جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص47.
- ↑ خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۵۱.
- ↑ خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۸، ص۵۳.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۱.
- ↑ علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج۱۰، ص۱۵۷۶۴. برخی دیگر از آن به «انصاف» تعبیر کردهاند. بین این دو تفاوت است، انصاف تقسیم برابر و بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت در امور محسوس و غیر آن و انجام گرفتن متناسب امور است؛ لذا بریدن دست دزد را عدل مینامند، ولی انصاف نمینامند (ر.ک: ابوهلال عسکری، فروق اللغه، ص۱۹۴).
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن (مؤسسة الأعلمی للمطبوعات)، ج۱۲، ص۳۳۱.
- ↑ «و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۵۵-۵۹.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۴۳.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه.
- ↑ «إِعْطَاءُ كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ».
- ↑ موسوعه السیاسه، ج۴، ص۱۸.
- ↑ احمد واعظی، برگرفته از نشست تخصصی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱/۱۱/۱۳۸۴.
- ↑ سید صادق حقیقت، «اصول عدالت سیاسی»، مجله نقد و نظر، سال سوم، ش۲ و ۳، ص۳۶۸.
- ↑ دهقانی، روح الله، مقاله «نظریه عدالت در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۱۷۶.
- ↑ علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، (تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۵۲).
- ↑ علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، (بیروت: دارالمعروف)، ذیل کلمه عدل.
- ↑ کلهر، محمد علی، مقاله «عدالتخواهی و عدالتمحوری در سیره پیامبر اعظم»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۴۲۸.