ولایت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
==مقدمه==
==مقدمه==
*لغویین [[عرب]] برای واژه "[[ولایت]]" و "ولی" و "[[مولی]]" معانی گوناگونی ذکر کرده‌اند که از این معانی آنچه با ذات [[اقدس]] [[حق]] تناسب دارد معنای [[مالکیت]] [[امر]] و [[سلطنت]] و صاحب [[اختیار]] بودن است و بر این اساس، واژه "[[ولایت]]" - به کسر یا [[فتح]] - مصدر و واژگان "ولی" و "[[مولی]]" به یک معناست.
*لغویین [[عرب]] برای واژه "[[ولایت]]" و "ولی" و "[[مولی]]" معانی گوناگونی ذکر کرده‌اند که از این معانی آنچه با ذات [[اقدس]] [[حق]] تناسب دارد معنای [[مالکیت]] [[امر]] و [[سلطنت]] و صاحب [[اختیار]] بودن است و بر این اساس، واژه "[[ولایت]]" - به کسر یا [[فتح]] - مصدر و واژگان "ولی" و "[[مولی]]" به یک معناست.
*[[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "[[ولیّ]] از اسماء [[خدای متعال]] است، [[ولیّ]] به معنای [[یاور]]، و گفته‌اند: به معنای عهده‌دار امور [[جهان]] و خلائق و انجام‌دهنده آن است"<ref>{{عربی|ولي: في اسماء الله تعالی. الولي: هو النّاصر و قيل: المتولّي لأمور العالم و الخلائق القائم بها}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۶، ذیل واژه «وَلَیَ».</ref>.
* [[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "[[ولیّ]] از اسماء [[خدای متعال]] است، [[ولیّ]] به معنای [[یاور]]، و گفته‌اند: به معنای عهده‌دار امور [[جهان]] و خلائق و انجام‌دهنده آن است"<ref>{{عربی|ولي: في اسماء الله تعالی. الولي: هو النّاصر و قيل: المتولّي لأمور العالم و الخلائق القائم بها}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۶، ذیل واژه «وَلَیَ».</ref>.
*آنچه در [[آیات]] کریمه [[قرآن]] دلالت بر [[اراده]] معنای دوم از واژه "ولی" می‌کند، این است که در بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] - که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود - واژه [[ولیّ]] در کنار واژه "[[نصیر]]" به گونه‌ای به کار رفته که صریح در این است که مراد از واژه "ولی" در استعمالات [[قرآنی]]، [[ناصر]] نیست، بلکه همان {{عربی|المتولّي لأمور العالم و الخلائق القائم بها}} است که همان معنای [[سلطان]] و [[مَلِک]] است. از برای مثال:
*آنچه در [[آیات]] کریمه [[قرآن]] دلالت بر [[اراده]] معنای دوم از واژه "ولی" می‌کند، این است که در بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] - که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود - واژه [[ولیّ]] در کنار واژه "[[نصیر]]" به گونه‌ای به کار رفته که صریح در این است که مراد از واژه "ولی" در استعمالات [[قرآنی]]، [[ناصر]] نیست، بلکه همان {{عربی|المتولّي لأمور العالم و الخلائق القائم بها}} است که همان معنای [[سلطان]] و [[مَلِک]] است. از برای مثال:
*'''[[آیه]] اول:''' {{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«آیا نمى‌دانستى که حکومت آسمان‌ها و زمین، تنها از آن خداست؟! (و مى‌تواند هرگونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، سرپرست و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى‌داند)» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref>. در این [[آیه]] ضمن عطف [[نفی]] {{متن قرآن|نَصِيرٍ}} بر [[نفی]] {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} که - به [[دلیل]] تکرر [[نفی]] - صریح در تعدّد معنای این دو واژه است، صدر [[آیه]]، قرینه روشنی است بر اینکه مراد از "وَلِی" همان [[سلطان]] و [[مَلِک]] است.
*'''[[آیه]] اول:''' {{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«آیا نمى‌دانستى که حکومت آسمان‌ها و زمین، تنها از آن خداست؟! (و مى‌تواند هرگونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، سرپرست و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى‌داند)» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref>. در این [[آیه]] ضمن عطف [[نفی]] {{متن قرآن|نَصِيرٍ}} بر [[نفی]] {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} که - به [[دلیل]] تکرر [[نفی]] - صریح در تعدّد معنای این دو واژه است، صدر [[آیه]]، قرینه روشنی است بر اینکه مراد از "وَلِی" همان [[سلطان]] و [[مَلِک]] است.
خط ۱۴: خط ۱۴:
*'''[[آیه]] سوم:''' {{متن قرآن|قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند» سوره احزاب، آیه ۱۷.</ref>. در این [[آیه]] نیز افزون بر تکرّر [[نفی]] بین "ولی" و "[[نصیر]]" که صریح در تعدّد معناست، صدر [[آیه]] قرینه بر این است که مراد از "ولی" همان صاحب [[اختیار]] و مالک امر [[تدبیر]] و تصرّف در [[خلق]] است.
*'''[[آیه]] سوم:''' {{متن قرآن|قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند» سوره احزاب، آیه ۱۷.</ref>. در این [[آیه]] نیز افزون بر تکرّر [[نفی]] بین "ولی" و "[[نصیر]]" که صریح در تعدّد معناست، صدر [[آیه]] قرینه بر این است که مراد از "ولی" همان صاحب [[اختیار]] و مالک امر [[تدبیر]] و تصرّف در [[خلق]] است.
*موارد استعمالات [[قرآنی]] فراوان دیگری بر تعدّد معنای "ولی" و "[[نصیر]]" دلالت دارد، البته این تعدّد معنا با ناصر بودن ضمنی "ولی" منافات ندارد؛ زیرا [[ولیّ]] به معنای [[سلطان]] و صاحب [[اختیار]] و [[مَلِک]]، به کار [[نصرت]] و [[یاری]] نیز می‌پردازد.
*موارد استعمالات [[قرآنی]] فراوان دیگری بر تعدّد معنای "ولی" و "[[نصیر]]" دلالت دارد، البته این تعدّد معنا با ناصر بودن ضمنی "ولی" منافات ندارد؛ زیرا [[ولیّ]] به معنای [[سلطان]] و صاحب [[اختیار]] و [[مَلِک]]، به کار [[نصرت]] و [[یاری]] نیز می‌پردازد.
*[[ابن منظور]] در بیان [[وحدت]] معنای "ولی" و "[[مولی]]" می‌گوید: "[[ولیّ]] و [[مولی]] در [[کلام عرب]] به یک معناست"<ref>{{عربی|و الولي و المولی واحد في كلام العرب}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۸.</ref>.
* [[ابن منظور]] در بیان [[وحدت]] معنای "ولی" و "[[مولی]]" می‌گوید: "[[ولیّ]] و [[مولی]] در [[کلام عرب]] به یک معناست"<ref>{{عربی|و الولي و المولی واحد في كلام العرب}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۸.</ref>.
*[[فیروزآبادی]] در قاموس می‌گوید: وَلْی به معنای نزدیکی است<ref>{{عربی|الوَلْي: القُرْبُ و الدُّنُوُّ...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: -و وَلی اسم برگرفته شده از آن است<ref>{{عربی|و الوَلي: الاسم منه...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - [[ولایت]] (به [[فتح]] واو) مصدر است (و به کسر واو) به معنای [[کشور]] و [[امارت]] و [[سلطنت]] است، {{عربی|و أوْلَيتُه الأمْرَ}} به معنای {{عربی|وَلَّيتُه إياهُ}} است و "وَلاءُ" به معنای [[مالکیت]] است....<ref>{{عربی|و وَلِي الشيءَ و عليه: وِلاية و وَلايه، أَو هي - أي بالفتح - المصدر و بالكسر: الخُطَّة و الإِمارَه، و السُّلطانُ و أوْلَيتُه الأمْرَ وَلَّيتُه إياهُ و الوَلاءُ: المِلْك... الی آخر كلامه}}فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۴۶۴و۴۶۵.</ref>.
* [[فیروزآبادی]] در قاموس می‌گوید: وَلْی به معنای نزدیکی است<ref>{{عربی|الوَلْي: القُرْبُ و الدُّنُوُّ...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: -و وَلی اسم برگرفته شده از آن است<ref>{{عربی|و الوَلي: الاسم منه...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - [[ولایت]] (به [[فتح]] واو) مصدر است (و به کسر واو) به معنای [[کشور]] و [[امارت]] و [[سلطنت]] است، {{عربی|و أوْلَيتُه الأمْرَ}} به معنای {{عربی|وَلَّيتُه إياهُ}} است و "وَلاءُ" به معنای [[مالکیت]] است....<ref>{{عربی|و وَلِي الشيءَ و عليه: وِلاية و وَلايه، أَو هي - أي بالفتح - المصدر و بالكسر: الخُطَّة و الإِمارَه، و السُّلطانُ و أوْلَيتُه الأمْرَ وَلَّيتُه إياهُ و الوَلاءُ: المِلْك... الی آخر كلامه}}فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۴۶۴و۴۶۵.</ref>.
*[[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "[[ولیّ]] بر وزن فعیل به معنای فاعل است که از ریشه "وَلِیهُ" است که به معنای انجام دهنده و به عهده گیرنده است و به همین معناست {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} جمع آن: [[اولیاء]] است، ابن [[فارس]] گفته: به هرکس گفته شود {{عربی|وَلِي أَمْرَ أَحَدٍ}} به معنای آن است که [[ولیّ]] اوست"<ref>{{عربی|و الْوَلِي: فَعِيلٌ بِمَعْنَى فَاعِلٍ، مِنْ وَلِيهُ: إِذَا قَامَ بِهِ وَ مِنْهُ}} {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} {{عربی|و الْجَمْعُ أَوْلِياءُ: قَالَ ابْنُ فَارِسٍ: وَ كلُّ مَنْ وَلِي أَمْرَ أَحَدٍ فَهُوَ وَلِيه}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>.
* [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "[[ولیّ]] بر وزن فعیل به معنای فاعل است که از ریشه "وَلِیهُ" است که به معنای انجام دهنده و به عهده گیرنده است و به همین معناست {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} جمع آن: [[اولیاء]] است، ابن [[فارس]] گفته: به هرکس گفته شود {{عربی|وَلِي أَمْرَ أَحَدٍ}} به معنای آن است که [[ولیّ]] اوست"<ref>{{عربی|و الْوَلِي: فَعِيلٌ بِمَعْنَى فَاعِلٍ، مِنْ وَلِيهُ: إِذَا قَامَ بِهِ وَ مِنْهُ}} {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} {{عربی|و الْجَمْعُ أَوْلِياءُ: قَالَ ابْنُ فَارِسٍ: وَ كلُّ مَنْ وَلِي أَمْرَ أَحَدٍ فَهُوَ وَلِيه}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>.
*[[راغب اصفهانی]] در مفردات می‌گوید: "[[ولایت]]: به معنای [[نصرت]] است و [[ولایت]] به معنای عهده‌دار شدن امر است و گفته‌اند [[وِلایت]] و [[وَلایت]]؛ نظیر: دِلالت و دَلالت است و [[حقیقت]] آن: عهده‌دار شدن و تصدّی امر است"<ref>{{عربی|و الوِلَاية النُّصْرة و الوَلَاية تَوَلِّي الأمرِ، و قيل: الوِلَاية و الوَلَاية نحو: الدِّلَالة و الدَّلَالة و حقيقته: تَوَلِّي الأمرِ}}؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸۵.</ref>.
* [[راغب اصفهانی]] در مفردات می‌گوید: "[[ولایت]]: به معنای [[نصرت]] است و [[ولایت]] به معنای عهده‌دار شدن امر است و گفته‌اند [[وِلایت]] و [[وَلایت]]؛ نظیر: دِلالت و دَلالت است و [[حقیقت]] آن: عهده‌دار شدن و تصدّی امر است"<ref>{{عربی|و الوِلَاية النُّصْرة و الوَلَاية تَوَلِّي الأمرِ، و قيل: الوِلَاية و الوَلَاية نحو: الدِّلَالة و الدَّلَالة و حقيقته: تَوَلِّي الأمرِ}}؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸۵.</ref>.
*همانگونه که در کلمات [[اهل]] لغت و نیز برخی از [[آیات قرآن]] ملاحظه شد، بیشترین کاربری واژگان "[[ولایت]]" و "ولی" و "[[مولی]]" در زبان [[عرب]] در دو معنای [[نصرت]] و [[مُلک]] است، لکن در [[قرآن کریم]] کاربری این واژگان در [[حقّ]] [[خدای متعال]]، به معنای دوم؛ یعنی صاحب [[اختیار]] بودن و صاحب [[مُلک]] و [[سلطنت]] بودن است.
*همانگونه که در کلمات [[اهل]] لغت و نیز برخی از [[آیات قرآن]] ملاحظه شد، بیشترین کاربری واژگان "[[ولایت]]" و "ولی" و "[[مولی]]" در زبان [[عرب]] در دو معنای [[نصرت]] و [[مُلک]] است، لکن در [[قرآن کریم]] کاربری این واژگان در [[حقّ]] [[خدای متعال]]، به معنای دوم؛ یعنی صاحب [[اختیار]] بودن و صاحب [[مُلک]] و [[سلطنت]] بودن است.
*در اینجا لازم است به تعدادی از [[آیات قرآن کریم]] که در آنها واژه "[[ولایت]]" یا مشتقات آن در [[شأن]] [[خدای متعال]] به کار رفته و قرائن قطعی دلالت آن را بر [[اراده]] معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] و اختیارداری [[تأیید]] و تأکید می‌کند، اشاره کنیم؛ در این [[آیات]] نیز [[ولایت]] به معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] منحصراً از آن [[خدای متعال]] دانسته شده است.
*در اینجا لازم است به تعدادی از [[آیات قرآن کریم]] که در آنها واژه "[[ولایت]]" یا مشتقات آن در [[شأن]] [[خدای متعال]] به کار رفته و قرائن قطعی دلالت آن را بر [[اراده]] معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] و اختیارداری [[تأیید]] و تأکید می‌کند، اشاره کنیم؛ در این [[آیات]] نیز [[ولایت]] به معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] منحصراً از آن [[خدای متعال]] دانسته شده است.
خط ۲۳: خط ۲۳:
*{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند، ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها خارج ساخته، به سوى نور مى‌برد. ولى کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوت‌ها هستند؛ که آنها را از نور خارج ساخته، به سوى ظلمت‌ها مى‌برند؛ آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند، ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها خارج ساخته، به سوى نور مى‌برد. ولى کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوت‌ها هستند؛ که آنها را از نور خارج ساخته، به سوى ظلمت‌ها مى‌برند؛ آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*در این [[آیه]] "ولی" به معنای صاحب [[اختیار]] و [[مَلِک]] و [[متصرف]] و [[قائم]] به امر است. قرائن و شواهد متعدّدی بر [[اراده]] این معنا از کلمه "ولی" در [[آیه]] مذکور دلالت می‌کنند.
*در این [[آیه]] "ولی" به معنای صاحب [[اختیار]] و [[مَلِک]] و [[متصرف]] و [[قائم]] به امر است. قرائن و شواهد متعدّدی بر [[اراده]] این معنا از کلمه "ولی" در [[آیه]] مذکور دلالت می‌کنند.
*[[سیاق آیات]] قبل و بعد از این [[آیه]] از جمله [[آیة الکرسی]] که همه جملات آن در رابطه با [[وصف]] [[سلطنت]] و [[حاکمیت الهی]] است؛ نظیر: {{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}} "آنچه در [[آسمان‌ها]] و آنچه در [[زمین]] است، از آنِ اوست"، {{متن قرآن|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ}} "قلمرو [[حکومت]] او، [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را دربر گرفته"، {{متن قرآن|وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا}} "و نگه‌داری آنها او را خسته نمی‌کند". و از جمله [[آیه]] بعد از [[آیه الکرسی]] که جملات آن نیز در راستای [[وصف]] شیوه اجرای [[مُلک]] و [[سلطنت]] و [[حاکمیت الهی]] و [[وصف]] [[مؤمنان]] و فرمانبران و سرنهادگان به این [[مُلک]] و [[سلطنت]] است.
* [[سیاق آیات]] قبل و بعد از این [[آیه]] از جمله [[آیة الکرسی]] که همه جملات آن در رابطه با [[وصف]] [[سلطنت]] و [[حاکمیت الهی]] است؛ نظیر: {{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}} "آنچه در [[آسمان‌ها]] و آنچه در [[زمین]] است، از آنِ اوست"، {{متن قرآن|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ}} "قلمرو [[حکومت]] او، [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را دربر گرفته"، {{متن قرآن|وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا}} "و نگه‌داری آنها او را خسته نمی‌کند". و از جمله [[آیه]] بعد از [[آیه الکرسی]] که جملات آن نیز در راستای [[وصف]] شیوه اجرای [[مُلک]] و [[سلطنت]] و [[حاکمیت الهی]] و [[وصف]] [[مؤمنان]] و فرمانبران و سرنهادگان به این [[مُلک]] و [[سلطنت]] است.
*جمله {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}} "اکراهى در قبول [[دین]]، نیست" اشاره به این [[حقیقت]] است که برپایی [[حاکمیت خدا]] در [[جامعه بشر]] با [[اکراه]] نیست، و مراد از [[دین]]، همان [[آیین]] [[عدل]] است که بهوسیله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[برقراری نظم]] در [[جامعه بشر]] فرستاده شده؛ چنان‌که در [[سوره شوری]] فرمود: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.
*جمله {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}} "اکراهى در قبول [[دین]]، نیست" اشاره به این [[حقیقت]] است که برپایی [[حاکمیت خدا]] در [[جامعه بشر]] با [[اکراه]] نیست، و مراد از [[دین]]، همان [[آیین]] [[عدل]] است که بهوسیله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[برقراری نظم]] در [[جامعه بشر]] فرستاده شده؛ چنان‌که در [[سوره شوری]] فرمود: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.
*در جمله {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}} "راه درست از [[بیراهه]]، روشن شده است" اشاره به این مطلب است که شیوه برپایی [[حاکمیت الهی]] در [[جامعه بشری]] [[شیوه]] [[تبیین]] و [[ارشاد]] و توضیح [[حقیقت]] و تمییز آن از [[باطل]] در برابر [[مردم]] است تا با [[آگاهی]] از [[حق و باطل]] با [[انتخاب]] خویش [[حکومت حق]] را برگزینند و از [[حکومت]] [[باطل]] و گردن نهادن به آن سرباز زنند.
*در جمله {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}} "راه درست از [[بیراهه]]، روشن شده است" اشاره به این مطلب است که شیوه برپایی [[حاکمیت الهی]] در [[جامعه بشری]] [[شیوه]] [[تبیین]] و [[ارشاد]] و توضیح [[حقیقت]] و تمییز آن از [[باطل]] در برابر [[مردم]] است تا با [[آگاهی]] از [[حق و باطل]] با [[انتخاب]] خویش [[حکومت حق]] را برگزینند و از [[حکومت]] [[باطل]] و گردن نهادن به آن سرباز زنند.
خط ۳۳: خط ۳۳:
*و در آخر، جمله {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} اشاره روشنی است به اینکه [[ولایت]] در اینجا به معنای همان اختیارداری و [[رهبری]] است؛ زیرا واژه "[[طاغوت]]" در لغت [[عرب]]، در اصل به معنای [[تجاوز]] از حدّ در [[عصیان]] و [[تمرّد]] است. [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "[[طاغوت]] به دو شیوه مذکر و مؤنث به کار می‌رود، مصدر آن "[[طغیان]]" است که به معنای گذشتن از حد است و هر چیزی که در [[معصیت]] از اندازه و مرز [[تجاوز]] کند [[طاغی]] است"<ref>{{عربی|الطَّاغُوتُ يذكرُ وَ يؤَنَّثُ وَ الاسْمُ، الطُّغْيانُ وَ هُوَ مُجَاوَزَة الْحَدِّ، وَ كلُّ شَيءٍ جَاوَزَ الْمِقْدَارَ وَ الْحَدَّ فِي الْعِصْيانِ فَهُوَ طَاغٍ}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۷۳ و۳۷۴.</ref>.
*و در آخر، جمله {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} اشاره روشنی است به اینکه [[ولایت]] در اینجا به معنای همان اختیارداری و [[رهبری]] است؛ زیرا واژه "[[طاغوت]]" در لغت [[عرب]]، در اصل به معنای [[تجاوز]] از حدّ در [[عصیان]] و [[تمرّد]] است. [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "[[طاغوت]] به دو شیوه مذکر و مؤنث به کار می‌رود، مصدر آن "[[طغیان]]" است که به معنای گذشتن از حد است و هر چیزی که در [[معصیت]] از اندازه و مرز [[تجاوز]] کند [[طاغی]] است"<ref>{{عربی|الطَّاغُوتُ يذكرُ وَ يؤَنَّثُ وَ الاسْمُ، الطُّغْيانُ وَ هُوَ مُجَاوَزَة الْحَدِّ، وَ كلُّ شَيءٍ جَاوَزَ الْمِقْدَارَ وَ الْحَدَّ فِي الْعِصْيانِ فَهُوَ طَاغٍ}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۷۳ و۳۷۴.</ref>.
*و در کاربرد [[قرآنی]] آن در مصداق [[برتر]] این [[طغیان]] که [[حاکم جائر]] است، به کار رفته است؛ چنانکه [[آیات]] پنجاه و نه، و شصت [[سوره نساء]] بر آن دلالت دارند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را و هرگاه در امرى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این (کار براى شما) بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است * آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مى‌کنند به آنچه (از کتاب‌هاى آسمانى که) بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند، درحالى‌که مى‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۵۹-۶۰.</ref>.
*و در کاربرد [[قرآنی]] آن در مصداق [[برتر]] این [[طغیان]] که [[حاکم جائر]] است، به کار رفته است؛ چنانکه [[آیات]] پنجاه و نه، و شصت [[سوره نساء]] بر آن دلالت دارند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را و هرگاه در امرى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این (کار براى شما) بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است * آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مى‌کنند به آنچه (از کتاب‌هاى آسمانى که) بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند، درحالى‌که مى‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۵۹-۶۰.</ref>.
*[[آیه]] اول، متضمّن امر به [[تسلیم]] و [[طاعت]] در برابر [[حاکمیت]] [[حاکمان]] [[الهی]] است و [[آیه]] دوم [[سرزنش]] کسانی است که به [[حاکمیت]] [[حاکمان]] غیر [[الهی]] تن می‌دهند و به [[حکومت]] آنان سر می‌سپارند. در این [[آیه]] روشن است که مراد از "[[طاغوت]]" [[حاکم جائر]] است؛ و کسانی که به [[حکومت]] او - به جای [[حکومت]] [[خدا]] - سر فرود می‌آورند، مورد [[سرزنش]] شدید قرار گرفته‌اند.
* [[آیه]] اول، متضمّن امر به [[تسلیم]] و [[طاعت]] در برابر [[حاکمیت]] [[حاکمان]] [[الهی]] است و [[آیه]] دوم [[سرزنش]] کسانی است که به [[حاکمیت]] [[حاکمان]] غیر [[الهی]] تن می‌دهند و به [[حکومت]] آنان سر می‌سپارند. در این [[آیه]] روشن است که مراد از "[[طاغوت]]" [[حاکم جائر]] است؛ و کسانی که به [[حکومت]] او - به جای [[حکومت]] [[خدا]] - سر فرود می‌آورند، مورد [[سرزنش]] شدید قرار گرفته‌اند.
*در [[آیات]] دیگری از [[قرآن کریم]] نیز "[[طاغوت]]" به معنای [[حاکم]] غیر [[الهی]] به کار رفته است و به طور کلّی، از کاربری‌های این واژه در [[قرآن کریم]] استفاده می‌شود که مقصود از این واژه در همه کاربری‌های [[قرآنی]]، [[حاکم]] یا [[حاکمان]] غیر [[الهی]] است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«آیا ندیدى کسانى را که بهره‌اى از کتاب آسمانى به آنان داده شده، (با این حال،) به "جبت" و "طاغوت" = فرمانروایان غیر الهی ایمان مى‌آورند، و درباره کافران مى‌گویند: "آنها، از کسانى که ایمان آورده‌اند، به راه هدایت نزدیک‌ترند"؟! * آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است؛ و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، هرگز یاورى براى او نخواهى یافت. * آیا آنها سهمى در حکومت دارند؟! درحالى‌که اگر چنین بود کمترین حقى را به مردم نمى‌دادند. * یا اینکه نسبت به مردم = پیامبر و خاندانش، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌ورزند؟! ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمى در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۱-۵۴.</ref>.
*در [[آیات]] دیگری از [[قرآن کریم]] نیز "[[طاغوت]]" به معنای [[حاکم]] غیر [[الهی]] به کار رفته است و به طور کلّی، از کاربری‌های این واژه در [[قرآن کریم]] استفاده می‌شود که مقصود از این واژه در همه کاربری‌های [[قرآنی]]، [[حاکم]] یا [[حاکمان]] غیر [[الهی]] است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«آیا ندیدى کسانى را که بهره‌اى از کتاب آسمانى به آنان داده شده، (با این حال،) به "جبت" و "طاغوت" = فرمانروایان غیر الهی ایمان مى‌آورند، و درباره کافران مى‌گویند: "آنها، از کسانى که ایمان آورده‌اند، به راه هدایت نزدیک‌ترند"؟! * آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است؛ و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، هرگز یاورى براى او نخواهى یافت. * آیا آنها سهمى در حکومت دارند؟! درحالى‌که اگر چنین بود کمترین حقى را به مردم نمى‌دادند. * یا اینکه نسبت به مردم = پیامبر و خاندانش، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌ورزند؟! ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمى در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۱-۵۴.</ref>.
*صرف نظر از قرائن [[قرآنی]] فراوانی که در رابطه با [[تفسیر]] مضامین این [[آیات]] وجود دارد که دلالت روشنی بر این دارد که این [[آیات]]، همگی در رابطه با مسئله [[حکومت]] و [[ولایت امر]] وارد شده است و بالخصوص به مسئله [[حکومت]] و [[ولایت]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} اشاره داشته و اولیای امر را بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} معین می‌کند. آنچه اکنون از این [[آیات]] مورد [[استشهاد]] ماست، کاربری واژه [[طاغوت]] است که به معنای [[حاکم]] غیر [[الهی]] یا به تعبیری دیگر {{عربی|كل من يطاع من دون الله}} است، قرائنی که در این [[آیات]]، بر این مطلب دلالت می‌کند، چند چیز است:
*صرف نظر از قرائن [[قرآنی]] فراوانی که در رابطه با [[تفسیر]] مضامین این [[آیات]] وجود دارد که دلالت روشنی بر این دارد که این [[آیات]]، همگی در رابطه با مسئله [[حکومت]] و [[ولایت امر]] وارد شده است و بالخصوص به مسئله [[حکومت]] و [[ولایت]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} اشاره داشته و اولیای امر را بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} معین می‌کند. آنچه اکنون از این [[آیات]] مورد [[استشهاد]] ماست، کاربری واژه [[طاغوت]] است که به معنای [[حاکم]] غیر [[الهی]] یا به تعبیری دیگر {{عربی|كل من يطاع من دون الله}} است، قرائنی که در این [[آیات]]، بر این مطلب دلالت می‌کند، چند چیز است:
خط ۳۹: خط ۳۹:
#جمله {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}} زیرا مراد از [[فضل]] به قرینه ذیل این [[آیه]] و بسیاری دیگر از [[آیات قرآنی]] [[فضل]] [[ملک]] و [[رهبری]] است و [[حسادت]] [[جبت و طاغوت]] بر کسانی که [[خداوند]] به آنان [[فضل]] خود یعنی [[مُلک]] خود را به آنان عطا کرده قرینه بر آن است که مراد از [[جبت و طاغوت]] کسانی است که به ناحق خود را در [[جایگاه]] [[فرمانروایی]] قرار داده‌اند.
#جمله {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}} زیرا مراد از [[فضل]] به قرینه ذیل این [[آیه]] و بسیاری دیگر از [[آیات قرآنی]] [[فضل]] [[ملک]] و [[رهبری]] است و [[حسادت]] [[جبت و طاغوت]] بر کسانی که [[خداوند]] به آنان [[فضل]] خود یعنی [[مُلک]] خود را به آنان عطا کرده قرینه بر آن است که مراد از [[جبت و طاغوت]] کسانی است که به ناحق خود را در [[جایگاه]] [[فرمانروایی]] قرار داده‌اند.
#مقابله [[ایمان]] به [[جبت و طاغوت]] با {{متن قرآن|آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} که نشانه آن است که [[مؤمنان]] به [[جبت و طاغوت]]، [[جبت و طاغوت]] را به جای صاحبان اصلی [[مُلک]] [[الهی]] به [[فرمانروایی]] پذیرفته و از آنان [[اطاعت]] می‌کنند.
#مقابله [[ایمان]] به [[جبت و طاغوت]] با {{متن قرآن|آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} که نشانه آن است که [[مؤمنان]] به [[جبت و طاغوت]]، [[جبت و طاغوت]] را به جای صاحبان اصلی [[مُلک]] [[الهی]] به [[فرمانروایی]] پذیرفته و از آنان [[اطاعت]] می‌کنند.
*[[آیه]] دیگری که [[طاغوت]] در آن به کار رفته، [[آیه]] ذیل است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا}}<ref>«کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت = فرمانروایان غیر الهی پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید؛ (و از آنها نهراسید؛) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>.
* [[آیه]] دیگری که [[طاغوت]] در آن به کار رفته، [[آیه]] ذیل است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا}}<ref>«کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت = فرمانروایان غیر الهی پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید؛ (و از آنها نهراسید؛) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>.
*در این [[آیه]] نیز "[[طاغوت]]" در معنای [[حاکم]] غیر [[الهی]] به کار رفته که [[کافران]] در راه تحکیم [[قدرت]] او و [[امتثال]] [[فرمان]] او می‌جنگند و به همین سبب، در [[ولایت شیطان]] قرار گرفته و از اولیای [[شیطان]] به شمار می‌آیند.
*در این [[آیه]] نیز "[[طاغوت]]" در معنای [[حاکم]] غیر [[الهی]] به کار رفته که [[کافران]] در راه تحکیم [[قدرت]] او و [[امتثال]] [[فرمان]] او می‌جنگند و به همین سبب، در [[ولایت شیطان]] قرار گرفته و از اولیای [[شیطان]] به شمار می‌آیند.
*قرینه روشنی که بر کاربری [[طاغوت]] در این [[آیه]] در [[حاکم]] غیر [[الهی]] دلالت دارد، [[آیه]] ما قبل آن است: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«چرا در راه خدا، و (براى رهایى) مردان و زنان و کودکانى که ناتوان گشته‌اند، پیکار نمى‌کنید؟! همان افراد (ستمدیده‌اى) که مى‌گویند: "پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر (و رهایى ببخش)؛ و از سوى خود، براى ما فرمانروا و سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، یار و یاورى براى ما مقرر فرما"» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>.
*قرینه روشنی که بر کاربری [[طاغوت]] در این [[آیه]] در [[حاکم]] غیر [[الهی]] دلالت دارد، [[آیه]] ما قبل آن است: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«چرا در راه خدا، و (براى رهایى) مردان و زنان و کودکانى که ناتوان گشته‌اند، پیکار نمى‌کنید؟! همان افراد (ستمدیده‌اى) که مى‌گویند: "پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر (و رهایى ببخش)؛ و از سوى خود، براى ما فرمانروا و سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، یار و یاورى براى ما مقرر فرما"» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>.
*در این [[آیه]] [[دستور]] [[جنگ]] بر ضدّ [[حاکمان]] [[ستمگری]] داده شده که با [[حاکمیت]] ظالمانه خویش، [[جور]] و [[ستم]] بر [[مردم]] روا داشته‌اند تا جایی که [[مردم]] ستمدیده دست [[تضرع]] و نیاز به سوی [[خدا]] برداشته و از [[خدای بزرگ]]، [[نجات]] از [[ظلم و ستم]] این [[حاکمان]] را طلب می‌کنند.
*در این [[آیه]] [[دستور]] [[جنگ]] بر ضدّ [[حاکمان]] [[ستمگری]] داده شده که با [[حاکمیت]] ظالمانه خویش، [[جور]] و [[ستم]] بر [[مردم]] روا داشته‌اند تا جایی که [[مردم]] ستمدیده دست [[تضرع]] و نیاز به سوی [[خدا]] برداشته و از [[خدای بزرگ]]، [[نجات]] از [[ظلم و ستم]] این [[حاکمان]] را طلب می‌کنند.
*[[آیه]] بعد در ادامه مطالب همین [[آیه]] است و لذا مناسبت [[سیاق]] اقتضا می‌کند، مراد از [[طاغوت]] همان [[حاکمان جائر]] و [[ستمگری]] باشد که [[مردم]] [[مستضعف]] و ستمدیده از آنان به [[خدا]] پناه برده و او را برای [[یاری]] خویش و [[نجات]] از [[ستم]] آنان فرا می‌خوانند.
* [[آیه]] بعد در ادامه مطالب همین [[آیه]] است و لذا مناسبت [[سیاق]] اقتضا می‌کند، مراد از [[طاغوت]] همان [[حاکمان جائر]] و [[ستمگری]] باشد که [[مردم]] [[مستضعف]] و ستمدیده از آنان به [[خدا]] پناه برده و او را برای [[یاری]] خویش و [[نجات]] از [[ستم]] آنان فرا می‌خوانند.
*در [[آیات]] دیگر - نظیر: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: "خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید"» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>. نیز:{{متن قرآن|وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ}}<ref>«و بعضى از آنها را به صورت میمون‌ها و خوک‌ها و بنده طاغوت قرار داده است» سوره مائده، آیه ۶۰.</ref>.
*در [[آیات]] دیگر - نظیر: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: "خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید"» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>. نیز:{{متن قرآن|وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ}}<ref>«و بعضى از آنها را به صورت میمون‌ها و خوک‌ها و بنده طاغوت قرار داده است» سوره مائده، آیه ۶۰.</ref>.
*واژه [[طاغوت]] به همین معنا آمده و مقصود از "[[عبادت]] و [[بندگی]] [[طاغوت]]" [[اطاعت]] آن است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام ج۱]].</ref>.
*واژه [[طاغوت]] به همین معنا آمده و مقصود از "[[عبادت]] و [[بندگی]] [[طاغوت]]" [[اطاعت]] آن است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام ج۱]].</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۲:
#دلالت خود [[آیه]] و قرائن دیگر بر اینکه واژه "ولی" به معنای [[حاکم]] و [[مَلِک]] و [[رهبر]] و آمر و ناهی است.
#دلالت خود [[آیه]] و قرائن دیگر بر اینکه واژه "ولی" به معنای [[حاکم]] و [[مَلِک]] و [[رهبر]] و آمر و ناهی است.
*اما مطلب اول: دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] [[ولایت]] در [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] مخصوص موصوف به اوصاف مشارالیها در [[آیه]] روشن است؛ زیرا به کارگیری لفظ "إنّما" که برای افاده [[حصر]] وضع شده دلالت بر [[حصر]] دارد.
*اما مطلب اول: دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] [[ولایت]] در [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] مخصوص موصوف به اوصاف مشارالیها در [[آیه]] روشن است؛ زیرا به کارگیری لفظ "إنّما" که برای افاده [[حصر]] وضع شده دلالت بر [[حصر]] دارد.
*[[راغب اصفهانی]] در المفردات در ذیل شرح معنای "إنّ" می‌گوید: هرگاه "ما" بر "إنّ" داخل شود عمل او را [[باطل]] می‌کند و چنین می‌رساند که [[حکم]] مذکور در آن مورد ثابت است و از غیر آن منصرف است؛ نظیر: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}} که دلالت دارد که [[نجاست]] تامه تنها برای متصف به [[شرک]] ثابت است<ref>{{عربی|و إذا أدخل عليه [أي علی إنّ] "ما" يبطل عمله، و يقتضي إثبات الحكم للمذكور و صرفه عمّا عداه، نحو: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}} تنبيها على أنّ النجاسة التامة هي حاصلة للمختص بالشرك}}؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص۹۲، در تفسیر معنای: إنّ و أنّ.</ref>.
* [[راغب اصفهانی]] در المفردات در ذیل شرح معنای "إنّ" می‌گوید: هرگاه "ما" بر "إنّ" داخل شود عمل او را [[باطل]] می‌کند و چنین می‌رساند که [[حکم]] مذکور در آن مورد ثابت است و از غیر آن منصرف است؛ نظیر: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}} که دلالت دارد که [[نجاست]] تامه تنها برای متصف به [[شرک]] ثابت است<ref>{{عربی|و إذا أدخل عليه [أي علی إنّ] "ما" يبطل عمله، و يقتضي إثبات الحكم للمذكور و صرفه عمّا عداه، نحو: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}} تنبيها على أنّ النجاسة التامة هي حاصلة للمختص بالشرك}}؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص۹۲، در تفسیر معنای: إنّ و أنّ.</ref>.
*همچنین [[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید:هرگاه بر "إنّ"، "ما" اضافه کنید معنای [[تعیین]] و اختصاص می‌دهد؛ نظیر: فرموده [[خدای تعالی]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ}}... <ref>{{عربی|و إذا زدت علی إنّ "ما" صار للتعيين كقوله تعالی {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ}} }}</ref> و معنای {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[اثبات]] حکمی است که پس از آن می‌آید و [[نفی]] آن است از ماسوای آن.<ref>{{عربی|و معنی إنما اثبات لما يذكر بعدها و نفي لما سواه}} ؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده «أنن».</ref>
*همچنین [[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید:هرگاه بر "إنّ"، "ما" اضافه کنید معنای [[تعیین]] و اختصاص می‌دهد؛ نظیر: فرموده [[خدای تعالی]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ}}... <ref>{{عربی|و إذا زدت علی إنّ "ما" صار للتعيين كقوله تعالی {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ}} }}</ref> و معنای {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[اثبات]] حکمی است که پس از آن می‌آید و [[نفی]] آن است از ماسوای آن.<ref>{{عربی|و معنی إنما اثبات لما يذكر بعدها و نفي لما سواه}} ؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده «أنن».</ref>
*از سوی دیگر در [[آیه]] بعد می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و آن دسته از مؤمنان را بپذیرند، (پیروزند؛) زیرا حزب خدا پیروزند» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref>.
*از سوی دیگر در [[آیه]] بعد می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و آن دسته از مؤمنان را بپذیرند، (پیروزند؛) زیرا حزب خدا پیروزند» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref>.
*واژه {{متن قرآن|حِزْبَ اللَّهِ}} در [[وصف]] کسانی به کار رفته که [[ولایت]] مذکور در [[آیه]] قبل را پذیرفته‌اند و در این [[آیه]] "[[غلبه]]"، مخصوص ولایت پذیرفتگان [[سرسپرده]] به [[خدا]] دانسته شده است که بالالتزام دلالت بر [[حصر]] [[ولایت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] و [[رسول]] و آن دسته از [[مؤمنان]] مخصوص دارد.
*واژه {{متن قرآن|حِزْبَ اللَّهِ}} در [[وصف]] کسانی به کار رفته که [[ولایت]] مذکور در [[آیه]] قبل را پذیرفته‌اند و در این [[آیه]] "[[غلبه]]"، مخصوص ولایت پذیرفتگان [[سرسپرده]] به [[خدا]] دانسته شده است که بالالتزام دلالت بر [[حصر]] [[ولایت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] و [[رسول]] و آن دسته از [[مؤمنان]] مخصوص دارد.
*اما مطلب دوم: قرائن متعددی در خود [[آیه]] و نیز در برون آن وجود دارد که همگی دلالت بر [[اراده]] معنای [[مُلک]] و اختیارداری از واژه "ولی" در [[آیه]] مذکور دارند:
*اما مطلب دوم: قرائن متعددی در خود [[آیه]] و نیز در برون آن وجود دارد که همگی دلالت بر [[اراده]] معنای [[مُلک]] و اختیارداری از واژه "ولی" در [[آیه]] مذکور دارند:
#[[حصر]] [[ولایت]] در [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] مخصوص؛ در حالی که سایر معانی "ولی" یا ممتنع الصدق بر [[خدای متعال]] است (مانند [[ولیّ]] به معنای ابن‌العم) و یا آنکه منحصر در [[ذات خدای متعال]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] مخصوص نیست (نظیر معنای [[ناصر]]، [[محب]] و...) و تنها معنایی از "[[ولایت]]" که می‌تواند مخصوص [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] خاص باشد، معنای "[[حکومت]] و [[مُلک]]" است که در [[آیات]] دیگر نیز بر انحصار آن در [[ذات خدا]] و منصوبین از سوی او تأکید شده است.
# [[حصر]] [[ولایت]] در [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] مخصوص؛ در حالی که سایر معانی "ولی" یا ممتنع الصدق بر [[خدای متعال]] است (مانند [[ولیّ]] به معنای ابن‌العم) و یا آنکه منحصر در [[ذات خدای متعال]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] مخصوص نیست (نظیر معنای [[ناصر]]، [[محب]] و...) و تنها معنایی از "[[ولایت]]" که می‌تواند مخصوص [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] خاص باشد، معنای "[[حکومت]] و [[مُلک]]" است که در [[آیات]] دیگر نیز بر انحصار آن در [[ذات خدا]] و منصوبین از سوی او تأکید شده است.
#اضافه "ولی" به [[ضمیر]] "کُم" که مراد جمع [[مسلمین]] است، قرینه دیگری بر [[اراده]] معنای [[حکومت]] و [[مُلک]] و [[رهبری]] است؛ آن جمع از [[مسلمین]] که مخاطب [[آیه کریمه]] هستند جمعی است که شامل [[رسول]] و آن دسته از [[مؤمنان]] خاص که معطوف بر [[رسول]] و خدایند نیست، بلکه مراد [[عامه]] [[مسلمین]] است.
#اضافه "ولی" به [[ضمیر]] "کُم" که مراد جمع [[مسلمین]] است، قرینه دیگری بر [[اراده]] معنای [[حکومت]] و [[مُلک]] و [[رهبری]] است؛ آن جمع از [[مسلمین]] که مخاطب [[آیه کریمه]] هستند جمعی است که شامل [[رسول]] و آن دسته از [[مؤمنان]] خاص که معطوف بر [[رسول]] و خدایند نیست، بلکه مراد [[عامه]] [[مسلمین]] است.
*بنابراین، [[مؤمنان]] خاص معطوف بر [[خدا]] و [[رسول]] در این [[آیه]] دو ویژگی دارند:
*بنابراین، [[مؤمنان]] خاص معطوف بر [[خدا]] و [[رسول]] در این [[آیه]] دو ویژگی دارند:
خط ۶۸: خط ۶۸:
*در این دو [[آیه]]، [[حصر]] [[ولایت]] در [[ذات خدای متعال]] به صراحت بیان شده و بنابر قرائن متعدده، معنایی که از "[[ولایت]]" [[اراده]] شده [[ولایت]] به معنای [[مُلک]] و [[امر و نهی]] است. این قرائن عبارتاند از:
*در این دو [[آیه]]، [[حصر]] [[ولایت]] در [[ذات خدای متعال]] به صراحت بیان شده و بنابر قرائن متعدده، معنایی که از "[[ولایت]]" [[اراده]] شده [[ولایت]] به معنای [[مُلک]] و [[امر و نهی]] است. این قرائن عبارتاند از:
*۱. دو وصفی که برای ذات باری‌تعالی بعد از [[نفی]] اتخاذ ولی جز [[خدا]] ذکر شده، [[ظهور]] در علّیت برای مفاد جمله قبل، یعنی {{متن قرآن|أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا}} دارد. در این [[آیه شریفه]]، برای استفهام انکاری که به معنای تأکید بر [[نفی]] [[ولایت]] غیر خداست، دو [[دلیل]] یا علّت ذکر شده است:
*۱. دو وصفی که برای ذات باری‌تعالی بعد از [[نفی]] اتخاذ ولی جز [[خدا]] ذکر شده، [[ظهور]] در علّیت برای مفاد جمله قبل، یعنی {{متن قرآن|أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا}} دارد. در این [[آیه شریفه]]، برای استفهام انکاری که به معنای تأکید بر [[نفی]] [[ولایت]] غیر خداست، دو [[دلیل]] یا علّت ذکر شده است:
#[[خالقیت]] [[خداوند]] {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}؛
# [[خالقیت]] [[خداوند]] {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}؛
#رازقیت [[خداوند]] و انحصار رازقیت در ذات او {{متن قرآن|وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ}}.
#رازقیت [[خداوند]] و انحصار رازقیت در ذات او {{متن قرآن|وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ}}.
*این دو علّتی است که موجب [[حق حاکمیت]] و [[امر و نهی]] است. [[خالقیت]] [[خالق]]، عقلاً موجب [[استحقاق]] [[تصرف]] در مخلوق و در نتیجه [[حق اطاعت]] [[امر]] بر مخلوق می‌شود. همچنین رازقیت [[رازق]] - عقلاً - [[استحقاق]] [[امر و نهی]] به مرزوق را برای [[رازق]] و [[وجوب اطاعت]] او را [[اثبات]] می‌کند.
*این دو علّتی است که موجب [[حق حاکمیت]] و [[امر و نهی]] است. [[خالقیت]] [[خالق]]، عقلاً موجب [[استحقاق]] [[تصرف]] در مخلوق و در نتیجه [[حق اطاعت]] [[امر]] بر مخلوق می‌شود. همچنین رازقیت [[رازق]] - عقلاً - [[استحقاق]] [[امر و نهی]] به مرزوق را برای [[رازق]] و [[وجوب اطاعت]] او را [[اثبات]] می‌کند.
خط ۸۰: خط ۸۰:
#{{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى}}<ref>«و اوست که مردگان را زنده می‌کند» سوره شوری، آیه ۹.</ref>
#{{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى}}<ref>«و اوست که مردگان را زنده می‌کند» سوره شوری، آیه ۹.</ref>
#{{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اوست که بر همه چیز تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref>
#{{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اوست که بر همه چیز تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref>
*[[دلیل]] نخست [[حصر]] [[ولایت]] در [[خدای متعال]] این است که [[حیات]] و [[مرگ]] [[انسان‌ها]] در [[اختیار]] اوست؛ نظیر همین [[استدلال]] در جای دیگر نیز آمده است، از جمله در ابتدای [[سوره]] [[مُلک]]:{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ}}<ref>«خجسته و پر عطاست کسى که حاکمیت و مالکیت (جهان هستى) به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست * آن‌کس که مرگ و حیات را آفرید» سوره ملک، آیه ۱-۲.</ref>.
* [[دلیل]] نخست [[حصر]] [[ولایت]] در [[خدای متعال]] این است که [[حیات]] و [[مرگ]] [[انسان‌ها]] در [[اختیار]] اوست؛ نظیر همین [[استدلال]] در جای دیگر نیز آمده است، از جمله در ابتدای [[سوره]] [[مُلک]]:{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ}}<ref>«خجسته و پر عطاست کسى که حاکمیت و مالکیت (جهان هستى) به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست * آن‌کس که مرگ و حیات را آفرید» سوره ملک، آیه ۱-۲.</ref>.
*[[دلیل]] دوم، [[قدرت]] خداوندی است که در [[آیات]] نخستین [[سوره]] [[مُلک]] به این مطلب نیز اشاره شده است. در [[سوره ملک]] با تصریح به [[حصر]] [[مُلک]] در [[خدای متعال]] با عبارت {{متن قرآن|بِيَدِهِ الْمُلْكُ}}، این دو مطلب، یعنی در [[اختیار]] [[خدا]] بودن [[مرگ]] و [[زندگی]] از یک سو و [[قدرت خدا]] از سوی دیگر، به عنوان دو [[دلیل]] روشن بر [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی مطرح گردیده است.
* [[دلیل]] دوم، [[قدرت]] خداوندی است که در [[آیات]] نخستین [[سوره]] [[مُلک]] به این مطلب نیز اشاره شده است. در [[سوره ملک]] با تصریح به [[حصر]] [[مُلک]] در [[خدای متعال]] با عبارت {{متن قرآن|بِيَدِهِ الْمُلْكُ}}، این دو مطلب، یعنی در [[اختیار]] [[خدا]] بودن [[مرگ]] و [[زندگی]] از یک سو و [[قدرت خدا]] از سوی دیگر، به عنوان دو [[دلیل]] روشن بر [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی مطرح گردیده است.
*برای توضیح بیشتر درباره دلالت این [[آیه]] - [[آیه]] [[سوره شوری]] - بر [[حصر حاکمیت]] در [[خدای متعال]] باید به دو مطلب بپردازیم:
*برای توضیح بیشتر درباره دلالت این [[آیه]] - [[آیه]] [[سوره شوری]] - بر [[حصر حاکمیت]] در [[خدای متعال]] باید به دو مطلب بپردازیم:
*'''مطلب نخست:''' دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] "ولی" در [[خدای متعال]].
*'''مطلب نخست:''' دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] "ولی" در [[خدای متعال]].
خط ۸۸: خط ۸۸:
#جمله {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«آیا آنها غیر از او را ولیّ خود برگزیدند؟!» سوره شوری، آیه ۹.</ref> در صدر [[آیه]] که دلالت بر [[توبیخ]] و [[انکار]] بر اتخاذ [[ولیّ]] یا [[اولیاء]] من دون [[الله]] دارد. روشن است که لازم [[توبیخ]] و [[انکار]] اتخاذ ولی من دون [[الله]]، [[حصر]] [[ولایت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] است.
#جمله {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«آیا آنها غیر از او را ولیّ خود برگزیدند؟!» سوره شوری، آیه ۹.</ref> در صدر [[آیه]] که دلالت بر [[توبیخ]] و [[انکار]] بر اتخاذ [[ولیّ]] یا [[اولیاء]] من دون [[الله]] دارد. روشن است که لازم [[توبیخ]] و [[انکار]] اتخاذ ولی من دون [[الله]]، [[حصر]] [[ولایت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] است.
#دلالت دو جمله ذیل [[آیه]] بر [[حصر]] [[احیاء]] موتی و نیز [[قدرت]] بر کل شیء در ذات [[اقدس]] [[حق]] {{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اوست که مردگان را زنده می‌کند و او بر همه چیز تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref> که با توجه به اینکه [[سیاق آیه]] دلالت بر این دارد که این ذیل در [[مقام]] تعلیل و بیان سبب دو مطلب قبل، یعنی "[[نفی]] [[ولایت]] غیر [[الله]] و [[اثبات ولایت]] انحصاری لله" است. بنابراین، انحصار علت در ذات حقتعالی دلالت بر انحصار معلول - یعنی [[ولایت]] [[حق]] - نیز در ذات [[اقدس]] حقتعالی دارد.
#دلالت دو جمله ذیل [[آیه]] بر [[حصر]] [[احیاء]] موتی و نیز [[قدرت]] بر کل شیء در ذات [[اقدس]] [[حق]] {{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اوست که مردگان را زنده می‌کند و او بر همه چیز تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref> که با توجه به اینکه [[سیاق آیه]] دلالت بر این دارد که این ذیل در [[مقام]] تعلیل و بیان سبب دو مطلب قبل، یعنی "[[نفی]] [[ولایت]] غیر [[الله]] و [[اثبات ولایت]] انحصاری لله" است. بنابراین، انحصار علت در ذات حقتعالی دلالت بر انحصار معلول - یعنی [[ولایت]] [[حق]] - نیز در ذات [[اقدس]] حقتعالی دارد.
#[[آیه]] بعد که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«هرآنچه در آن اختلاف کردید حکمش با خداست اوست پروردگار من بر او اعتماد کرده و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>. دلالت بر [[حصر]] [[مرجعیت]] در [[اختلاف]] [[حکم]] و نیز [[حصر]] [[ربوبیت]] در [[خداوند متعال]] دارد که قرینه دیگری بر [[حصر]] [[ولایت]] در [[آیه]] قبل در ذات [[اقدس]] حقتعالی است.
# [[آیه]] بعد که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«هرآنچه در آن اختلاف کردید حکمش با خداست اوست پروردگار من بر او اعتماد کرده و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>. دلالت بر [[حصر]] [[مرجعیت]] در [[اختلاف]] [[حکم]] و نیز [[حصر]] [[ربوبیت]] در [[خداوند متعال]] دارد که قرینه دیگری بر [[حصر]] [[ولایت]] در [[آیه]] قبل در ذات [[اقدس]] حقتعالی است.
*در هر صورت، دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] [[ولایت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]]، دلالت صریح و قطعی است و نیازی به [[تبیین]] و توضیح بیشتر ندارد.
*در هر صورت، دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] [[ولایت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]]، دلالت صریح و قطعی است و نیازی به [[تبیین]] و توضیح بیشتر ندارد.
*'''مطلب دوم:''' دلالت واژه "ولی" در [[آیه]]، بر معنای [[مَلِک]] و [[حاکم]] و [[ولیّ]] امر و آمر و ناهی و [[فرمانروا]] است.
*'''مطلب دوم:''' دلالت واژه "ولی" در [[آیه]]، بر معنای [[مَلِک]] و [[حاکم]] و [[ولیّ]] امر و آمر و ناهی و [[فرمانروا]] است.
خط ۹۴: خط ۹۴:
#نفس [[حصر]] "ولی" در ذات [[اقدس]] [[حق]] - چنانکه در مطلب قبل گفتیم - دلالت بر [[اراده]] معنای [[مُلک]] و [[ولایت امر]] از واژه [[ولیّ]] دارد؛ زیرا هیچ‌یک از سایر معانی [[ولیّ]] انحصار در ذات باری‌تعالی ندارد.
#نفس [[حصر]] "ولی" در ذات [[اقدس]] [[حق]] - چنانکه در مطلب قبل گفتیم - دلالت بر [[اراده]] معنای [[مُلک]] و [[ولایت امر]] از واژه [[ولیّ]] دارد؛ زیرا هیچ‌یک از سایر معانی [[ولیّ]] انحصار در ذات باری‌تعالی ندارد.
#در [[آیه]] بعد از [[آیه]] مورد بحث، یعنی [[آیه]] دهم [[سوره شوری]]، [[خداوند متعال]] می‌فرماید:{{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}}<ref>«هرآنچه در آن اختلاف کردید حکمش با خداست» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>. این [[آیه]] صریح در [[حاکمیت]] [[خداوند]] است که به قرینه [[سیاق]]، دلالت بر این دارد که "ولی" در [[آیه]] قبل نیز به معنای [[ولی امر]] و من له المُلک و الحکم است.
#در [[آیه]] بعد از [[آیه]] مورد بحث، یعنی [[آیه]] دهم [[سوره شوری]]، [[خداوند متعال]] می‌فرماید:{{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}}<ref>«هرآنچه در آن اختلاف کردید حکمش با خداست» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>. این [[آیه]] صریح در [[حاکمیت]] [[خداوند]] است که به قرینه [[سیاق]]، دلالت بر این دارد که "ولی" در [[آیه]] قبل نیز به معنای [[ولی امر]] و من له المُلک و الحکم است.
#[[آیات]] بعد از [[آیه]] فوق همگی متضمن معنای [[حاکمیت خدا]] یا صفاتی از [[خدای متعال]] که با [[حاکمیت]] تناسب دارد می‌باشند: {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...}}<ref>«او آفریننده آسمان‌ها و زمین است» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ...}}<ref>«کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن اوست، روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ یا تنگ می‌دارد که او به هر چیزی داناست» سوره شوری، آیه ۱۲.</ref>.
# [[آیات]] بعد از [[آیه]] فوق همگی متضمن معنای [[حاکمیت خدا]] یا صفاتی از [[خدای متعال]] که با [[حاکمیت]] تناسب دارد می‌باشند: {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...}}<ref>«او آفریننده آسمان‌ها و زمین است» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ...}}<ref>«کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن اوست، روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ یا تنگ می‌دارد که او به هر چیزی داناست» سوره شوری، آیه ۱۲.</ref>.
*آفرینندگی [[خداوند]] و نیز روزی دهندگی او هر یک علی‌الاستقلال دلالت بر [[حصر حاکمیت]] در [[خدای متعال]] دارد.{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ...}}<ref>«آیینى را براى شما مقرر نمود» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ...}}<ref>«پس به همین خاطر تو (نیز آنان را به سوى این آیین توحیدى) دعوت کن و آنچنان که مأمور شده‌اى استقامت نما، و از هوا و هوس‌هاى آنان پیروى مکن، و بگو: "به تمام کتاب‌هایى که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.
*آفرینندگی [[خداوند]] و نیز روزی دهندگی او هر یک علی‌الاستقلال دلالت بر [[حصر حاکمیت]] در [[خدای متعال]] دارد.{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ...}}<ref>«آیینى را براى شما مقرر نمود» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ...}}<ref>«پس به همین خاطر تو (نیز آنان را به سوى این آیین توحیدى) دعوت کن و آنچنان که مأمور شده‌اى استقامت نما، و از هوا و هوس‌هاى آنان پیروى مکن، و بگو: "به تمام کتاب‌هایى که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.
*همه این [[آیات]]، همانگونه که روشن است، درباره [[حاکمیت]] [[خداوند]]، و [[تشریع]]، و [[مأموریت رسول خدا]] در [[اقامه عدل]] و امثال این مضامین است که قرینه [[سیاق]] روشنی تشکیل می‌دهند که دلالت بر [[اراده]] معنای [[حاکمیت]] و [[ولایت امر]] و [[فرمانروایی]] از واژه "ولی" در [[آیه]] نهم [[سوره شوری]] دارد.
*همه این [[آیات]]، همانگونه که روشن است، درباره [[حاکمیت]] [[خداوند]]، و [[تشریع]]، و [[مأموریت رسول خدا]] در [[اقامه عدل]] و امثال این مضامین است که قرینه [[سیاق]] روشنی تشکیل می‌دهند که دلالت بر [[اراده]] معنای [[حاکمیت]] و [[ولایت امر]] و [[فرمانروایی]] از واژه "ولی" در [[آیه]] نهم [[سوره شوری]] دارد.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
*افزون بر این، دو جمله {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} و نیز {{متن قرآن|أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ}} قرینه دیگری بر [[اراده]] معنای [[فرمانروا]] و [[ولیّ]] امر از واژه "ولی" در [[آیه]] می‌باشد.
*افزون بر این، دو جمله {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} و نیز {{متن قرآن|أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ}} قرینه دیگری بر [[اراده]] معنای [[فرمانروا]] و [[ولیّ]] امر از واژه "ولی" در [[آیه]] می‌باشد.
*جمله {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} و نیز جمله {{متن قرآن|أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ}} دلالت بر [[احاطه علمی]] ذات باری ‌تعالی بر همه [[شئون]] مخلوقات دارد و [[حقّ]] [[امر و نهی]] و [[تعیین]] [[سرنوشت انسان‌ها]] مخصوص کسی است که [[احاطه علمی]] به [[شئون]] [[مردم]] و پیآمدهای [[آینده]] تصمیم گیری‌ها و برنامه‎ریزی‌ها و [[دستورات]] و [[قوانین]] و امر و نهی‌ها داشته باشد. کسی که از یکسو احاطه به همه جهات و نیازها و [[روابط]] درونی و برونی [[حاکم]] بر هستی [[انسان]] و [[جامعه انسانی]] ندارد و از سوی دیگر احاطه به [[سرنوشت انسان]] و [[آگاهی]] به [[عاقبت]] و نتیجه به کارگیری [[سیستم سیاسی]] یا [[اقتصادی]] و یا [[فرهنگی]] معینی بر [[جامعه بشر]] ندارد و [[قدرت]] پیش بینی قطعی نتایج [[اجرای قوانین]] و برنامه‌هایی که در [[جامعه بشری]] به [[اجرا]] در می‌آیند را ندارد، چگونه می‌تواند برای [[سرنوشت]] [[جامعه بشر]] [[تصمیم]] گرفته و به [[سازماندهی]] [[جامعه بشر]] بر اساس [[نظام]] و برنامه‌ای که از [[عاقبت]] نتایج اجرای آن در [[جامعه بشر]] [[آگاهی]] و اطلاع کامل ندارد بپردازد؟
*جمله {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} و نیز جمله {{متن قرآن|أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ}} دلالت بر [[احاطه علمی]] ذات باری ‌تعالی بر همه [[شئون]] مخلوقات دارد و [[حقّ]] [[امر و نهی]] و [[تعیین]] [[سرنوشت انسان‌ها]] مخصوص کسی است که [[احاطه علمی]] به [[شئون]] [[مردم]] و پیآمدهای [[آینده]] تصمیم گیری‌ها و برنامه‎ریزی‌ها و [[دستورات]] و [[قوانین]] و امر و نهی‌ها داشته باشد. کسی که از یکسو احاطه به همه جهات و نیازها و [[روابط]] درونی و برونی [[حاکم]] بر هستی [[انسان]] و [[جامعه انسانی]] ندارد و از سوی دیگر احاطه به [[سرنوشت انسان]] و [[آگاهی]] به [[عاقبت]] و نتیجه به کارگیری [[سیستم سیاسی]] یا [[اقتصادی]] و یا [[فرهنگی]] معینی بر [[جامعه بشر]] ندارد و [[قدرت]] پیش بینی قطعی نتایج [[اجرای قوانین]] و برنامه‌هایی که در [[جامعه بشری]] به [[اجرا]] در می‌آیند را ندارد، چگونه می‌تواند برای [[سرنوشت]] [[جامعه بشر]] [[تصمیم]] گرفته و به [[سازماندهی]] [[جامعه بشر]] بر اساس [[نظام]] و برنامه‌ای که از [[عاقبت]] نتایج اجرای آن در [[جامعه بشر]] [[آگاهی]] و اطلاع کامل ندارد بپردازد؟
*بر اساس [[گواهی]] [[عقل]]، تنها کسی [[حق]] تصمیم گیری برای [[جامعه بشر]] و [[تعیین]] [[سرنوشت]] آن را دارد که اطلاع کامل بر همه جهات و نیازهای [[جامعه بشر]] و نیز بر همه [[روابط]] درونی و برونی [[انسان‌ها]] با یکدیگر و با [[جهان هستی]] پیرامون آنها و نیز [[آگاهی]] کامل به [[سرنوشت]] [[جامعه بشر]] و نتایج برآمده از اجرای [[سیستم]] و نظامی که می‌خواهد در [[جامعه بشر]] پیاده کند داشته باشد؛ این کس منحصراً [[خدای متعال]] است و هیچ کس دیگر جز او نیست و همین مطلب است که در این دو جمله {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ}}<ref>«نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست! » سوره کهف، آیه ۲۶.</ref> مورد بیان و تأکید قرار گرفته است.
*بر اساس [[گواهی]] [[عقل]]، تنها کسی [[حق]] تصمیم گیری برای [[جامعه بشر]] و [[تعیین]] [[سرنوشت]] آن را دارد که اطلاع کامل بر همه جهات و نیازهای [[جامعه بشر]] و نیز بر همه [[روابط]] درونی و برونی [[انسان‌ها]] با یکدیگر و با [[جهان هستی]] پیرامون آنها و نیز [[آگاهی]] کامل به [[سرنوشت]] [[جامعه بشر]] و نتایج برآمده از اجرای [[سیستم]] و نظامی که می‌خواهد در [[جامعه بشر]] پیاده کند داشته باشد؛ این کس منحصراً [[خدای متعال]] است و هیچ کس دیگر جز او نیست و همین مطلب است که در این دو جمله {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ}}<ref>«نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!» سوره کهف، آیه ۲۶.</ref> مورد بیان و تأکید قرار گرفته است.
*این دو جمله نیز قرینه روشنی بر [[اراده]] معنای ولیّ امر و [[فرمانروا]] و [[حاکم]] از واژه "ولی" در [[آیه]] مورد بحث است.
*این دو جمله نیز قرینه روشنی بر [[اراده]] معنای ولیّ امر و [[فرمانروا]] و [[حاکم]] از واژه "ولی" در [[آیه]] مورد بحث است.
*بنابراین، [[آیه]] مذکور نیز نظیر [[آیات]] گذشته دلالت صریح بر [[حصر حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[ذات اقدس خدای متعال]] دارد؛ زیرا به صراحت می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا}}<ref>«آنها هیچ ولیّ و سرپرستى جز او ندارند. و او هیچ کس را در حکومت خود شرکت نمى‌دهد» سوره کهف، آیه ۲۶.</ref>.
*بنابراین، [[آیه]] مذکور نیز نظیر [[آیات]] گذشته دلالت صریح بر [[حصر حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[ذات اقدس خدای متعال]] دارد؛ زیرا به صراحت می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا}}<ref>«آنها هیچ ولیّ و سرپرستى جز او ندارند. و او هیچ کس را در حکومت خود شرکت نمى‌دهد» سوره کهف، آیه ۲۶.</ref>.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
*جهت اول: قرائن فراوانی در این [[آیه]] و [[آیات]] پیش و پس آن، دلالت صریح واژه "ولی" در [[آیه]] را بر معنای [[فرمانروا]] و [[مَلِک]] و [[حاکم]] [[اثبات]] قطعی می‌کنند. در ذیل، به برخی از مهمترین آنها اشاره می‌کنیم:
*جهت اول: قرائن فراوانی در این [[آیه]] و [[آیات]] پیش و پس آن، دلالت صریح واژه "ولی" در [[آیه]] را بر معنای [[فرمانروا]] و [[مَلِک]] و [[حاکم]] [[اثبات]] قطعی می‌کنند. در ذیل، به برخی از مهمترین آنها اشاره می‌کنیم:
*قرینه اول: در [[آیه]] مورد بحث، [[امر]] به [[قتال]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]] و [[مستضعفین]] شده است و [[جهاد]] مذکور به عنوان پاسخی به درخواست [[مستضعفین]] مطرح شده است، خواسته [[مستضعفین]] در دو چیز خلاصه شده است:
*قرینه اول: در [[آیه]] مورد بحث، [[امر]] به [[قتال]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]] و [[مستضعفین]] شده است و [[جهاد]] مذکور به عنوان پاسخی به درخواست [[مستضعفین]] مطرح شده است، خواسته [[مستضعفین]] در دو چیز خلاصه شده است:
#[[جعل]] [[ولیّ]] برای آنها از سوی [[خدا]]؛
# [[جعل]] [[ولیّ]] برای آنها از سوی [[خدا]]؛
#[[جعل]] [[یاور]] و [[نصیر]].
# [[جعل]] [[یاور]] و [[نصیر]].
*بنابراین، از معانی "ولی" آنچه در اینجا مناسبت دارد، بیش از دو چیز نیست، [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] و [[راهبر]] و [[فرمانروا]] و [[ولیّ]] به معنای [[یاور]] و [[ناصر]]. با توجه به اینکه درخواست [[یاور]] و [[ناصر]] در خواسته دوم و به طور مستقل مطرح شده است؛ بنابراین، احتمال [[اراده]] [[یاور]] و [[ناصر]] در درخواست اول منتفی است و تنها معنایی که از واژه "ولی" در [[آیه]] مناسبت دارد، معنای [[فرمانروا]] و [[رهبر]] و [[حاکم]] است.
*بنابراین، از معانی "ولی" آنچه در اینجا مناسبت دارد، بیش از دو چیز نیست، [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] و [[راهبر]] و [[فرمانروا]] و [[ولیّ]] به معنای [[یاور]] و [[ناصر]]. با توجه به اینکه درخواست [[یاور]] و [[ناصر]] در خواسته دوم و به طور مستقل مطرح شده است؛ بنابراین، احتمال [[اراده]] [[یاور]] و [[ناصر]] در درخواست اول منتفی است و تنها معنایی که از واژه "ولی" در [[آیه]] مناسبت دارد، معنای [[فرمانروا]] و [[رهبر]] و [[حاکم]] است.
*قرینه دوم: مراد از [[مستضعفین]] در [[آیه]]، [[مستضعفین]] [[سیاسی]] است - نه [[مستضعفین]] [[فکری]]؛ چنانکه در [[آیه]] نود و هشتم همین [[سوره]] آمده است - به قرینه تعریفی که در [[آیه]] از این [[مستضعفین]] شده و کسانی معرفی شدهاند که خواسته آنها {{متن قرآن|أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>« پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش » سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است و روشن است که [[اهل]] در اینجا به معنای صاحب و مالک و اختیاردار است؛ همانگونه که به صاحبخانه، [[اهل]] [[خانه]] یا به صاحب کتاب، [[اهل کتاب]] یا به صاحب باغ یا مزرعه، [[اهل]] باغ و مزرعه گفته می‌شود. بنابراین خواسته [[مستضعفان]]، [[رهایی]] از آبادی محکوم [[ظلم]] به وسیله [[صاحبان قدرت]] در آن آبادی است که مالکان ادّعایی آن قریه و [[اهل]] آن بهشمار می‌آیند.
*قرینه دوم: مراد از [[مستضعفین]] در [[آیه]]، [[مستضعفین]] [[سیاسی]] است - نه [[مستضعفین]] [[فکری]]؛ چنانکه در [[آیه]] نود و هشتم همین [[سوره]] آمده است - به قرینه تعریفی که در [[آیه]] از این [[مستضعفین]] شده و کسانی معرفی شدهاند که خواسته آنها {{متن قرآن|أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>«پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است و روشن است که [[اهل]] در اینجا به معنای صاحب و مالک و اختیاردار است؛ همانگونه که به صاحبخانه، [[اهل]] [[خانه]] یا به صاحب کتاب، [[اهل کتاب]] یا به صاحب باغ یا مزرعه، [[اهل]] باغ و مزرعه گفته می‌شود. بنابراین خواسته [[مستضعفان]]، [[رهایی]] از آبادی محکوم [[ظلم]] به وسیله [[صاحبان قدرت]] در آن آبادی است که مالکان ادّعایی آن قریه و [[اهل]] آن بهشمار می‌آیند.
*آنچه با [[مستضعفین]] [[سیاسی]] خواستار [[رهایی]] از [[حکومت]] [[حاکمان ستمگر]] تناسب دارد، این است که خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] [[سیاسی]] و [[فرمانروا]] از سوی [[خدا]] باشند، نه خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به سایر معانی آن. با توجه به اینکه به قرینه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} معنای [[یاور]] نیز از "[[ولیّ]]" در این [[آیه]] قطعاً مراد نیست.
*آنچه با [[مستضعفین]] [[سیاسی]] خواستار [[رهایی]] از [[حکومت]] [[حاکمان ستمگر]] تناسب دارد، این است که خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] [[سیاسی]] و [[فرمانروا]] از سوی [[خدا]] باشند، نه خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به سایر معانی آن. با توجه به اینکه به قرینه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} معنای [[یاور]] نیز از "[[ولیّ]]" در این [[آیه]] قطعاً مراد نیست.
*قرینه سوم: عبارت {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ}} در این [[آیه]] دلالت بر امر به [[قتال]] دارد و [[غایت]] و [[هدف]] از [[قتال]] نیز در [[آیه]] بهصراحت معرفی شده که همان {{متن قرآن|سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ}}<ref>« در راه (رهایی) مستضعفان » سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است که عطف [[مستضعفان]] بر سبیل الله، عطف [[تفسیری]] به بیان مصداق سبیل الله است.
*قرینه سوم: عبارت {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ}} در این [[آیه]] دلالت بر امر به [[قتال]] دارد و [[غایت]] و [[هدف]] از [[قتال]] نیز در [[آیه]] بهصراحت معرفی شده که همان {{متن قرآن|سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ}}<ref>«در راه (رهایی) مستضعفان» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است که عطف [[مستضعفان]] بر سبیل الله، عطف [[تفسیری]] به بیان مصداق سبیل الله است.
*آنچه [[سیاق آیه]] بر آن دلالت می‌کند، این است که امر به [[قتال]] در پاسخ درخواست [[مستضعفین]] است که از [[خدا]] "[[جعل]] [[ولیّ]]" درخواست کردند و آن "ولی" که [[جعل]] او می‌تواند با [[قتال]] در [[راه خدا]] [[ارتباط]] داشته باشد، [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[رهبر سیاسی]] و فرمانرواست.
*آنچه [[سیاق آیه]] بر آن دلالت می‌کند، این است که امر به [[قتال]] در پاسخ درخواست [[مستضعفین]] است که از [[خدا]] "[[جعل]] [[ولیّ]]" درخواست کردند و آن "ولی" که [[جعل]] او می‌تواند با [[قتال]] در [[راه خدا]] [[ارتباط]] داشته باشد، [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[رهبر سیاسی]] و فرمانرواست.
*'''توضیح اینکه:''' بنابر صراحت [[آیه]]، [[قتال]] برای [[مستضعفین]] است و [[مستضعفین]] نیز کسانی معرفی شدهاند که خواسته آنها [[جعل]] [[ولیّ]] [[الهی]] و [[جعل]] [[ناصر]] از سوی خداست؛ معلوم می‌شود که در [[حقیقت]]، [[امر]] به [[قتال]] در پاسخ به این دو درخواست [[مستضعفین]] - یعنی {{متن قرآن|اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>« و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> - صادر شده است و معلوم است که آن [[جعل]] ولی که [[قتال]] برای آن [[واجب]] می‌شود، نمی‌تواند [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[محب]] یا سایر معانی [[ولیّ]] باشد - با توجه به اینکه [[اراده]] [[نصیر]] از [[ولیّ]] بهدلیل عطف {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} منتفی است - بنابراین، [[اراده]] معنای [[حاکم]] و [[فرمانروا]] و [[سلطان]] از "ولی" در این [[آیه]] متعین است.
*'''توضیح اینکه:''' بنابر صراحت [[آیه]]، [[قتال]] برای [[مستضعفین]] است و [[مستضعفین]] نیز کسانی معرفی شدهاند که خواسته آنها [[جعل]] [[ولیّ]] [[الهی]] و [[جعل]] [[ناصر]] از سوی خداست؛ معلوم می‌شود که در [[حقیقت]]، [[امر]] به [[قتال]] در پاسخ به این دو درخواست [[مستضعفین]] - یعنی {{متن قرآن|اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> - صادر شده است و معلوم است که آن [[جعل]] ولی که [[قتال]] برای آن [[واجب]] می‌شود، نمی‌تواند [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[محب]] یا سایر معانی [[ولیّ]] باشد - با توجه به اینکه [[اراده]] [[نصیر]] از [[ولیّ]] بهدلیل عطف {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} منتفی است - بنابراین، [[اراده]] معنای [[حاکم]] و [[فرمانروا]] و [[سلطان]] از "ولی" در این [[آیه]] متعین است.
*قرینه چهارم: [[آیه]] بعد از این [[آیه]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ}}<ref>«کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت پیکار مى‌کنند» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>.
*قرینه چهارم: [[آیه]] بعد از این [[آیه]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ}}<ref>«کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت پیکار مى‌کنند» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>.
*با توجه به اینکه در گذشته درباره معنای [[طاغوت]] و کاربری آن در [[قرآن]] و [[روایات]] توضیح دادیم و معلوم شد که [[طاغوت]] به معنای [[حاکم]] و [[سلطان]] بغیر [[اذن]] من [[الله]] است، بنابراین به قرینه مقابله، مقصود از {{متن قرآن|سَبِيلِ اللَّهِ}} در این [[آیه]] که [[هدف]] [[قتال]] [[مؤمنین]] معرفی شده است، [[حکومت]] و [[فرمانروایی خدا]] و منصوبان از سوی اوست. بر همین اساس، این [[آیه]] قرینه روشن دیگری است که "ولی" در [[آیه]] قبل به معنای فرمانروای [[الهی]] است؛ زیرا [[قتال]] در آن [[آیه]] در [[سبیل]] مستضعفینی معرفی شده است که خواسته آنها [[جعل]] [[ولیّ]] از سوی خداست.
*با توجه به اینکه در گذشته درباره معنای [[طاغوت]] و کاربری آن در [[قرآن]] و [[روایات]] توضیح دادیم و معلوم شد که [[طاغوت]] به معنای [[حاکم]] و [[سلطان]] بغیر [[اذن]] من [[الله]] است، بنابراین به قرینه مقابله، مقصود از {{متن قرآن|سَبِيلِ اللَّهِ}} در این [[آیه]] که [[هدف]] [[قتال]] [[مؤمنین]] معرفی شده است، [[حکومت]] و [[فرمانروایی خدا]] و منصوبان از سوی اوست. بر همین اساس، این [[آیه]] قرینه روشن دیگری است که "ولی" در [[آیه]] قبل به معنای فرمانروای [[الهی]] است؛ زیرا [[قتال]] در آن [[آیه]] در [[سبیل]] مستضعفینی معرفی شده است که خواسته آنها [[جعل]] [[ولیّ]] از سوی خداست.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
*امّا موضوع اول: قرائن متعددی به کارگیری لفظ "[[مولی]]" را در [[آیه کریمه]] فوق به معنای [[حاکم]] و [[فرمانروا]] نشان می‌دهند:
*امّا موضوع اول: قرائن متعددی به کارگیری لفظ "[[مولی]]" را در [[آیه کریمه]] فوق به معنای [[حاکم]] و [[فرمانروا]] نشان می‌دهند:
#نخستین قرینه که موجب دلالت صریح [[آیه]] بر [[اراده]] [[مولی]] به معنای [[فرمانروا]] و [[حاکم]] است، اضرابی است که در عبارت {{متن قرآن|بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ}} آمده است. این عبارت، همانگونه که روشن است، اضراب از مطلب [[آیه]] قبل است که متضمن [[هشدار]] [[خداوند]] از [[اطاعت]] [[کافران]] است. این اضراب، [[دلیل]] روشنی است بر اینکه مراد از "مولا" مولایی است که [[حق اطاعت]] دارد و [[اطاعت]] او [[واجب]] است که مولای به معنای [[حاکم]] و فرمانرواست؛ زیرا [[وجوب اطاعت]]، همانگونه که معلوم است، به معنای [[وجوب]] [[پذیرش]] و [[فرمانبرداری]] از [[حاکمیت]] [[حاکم]] و [[فرمانروایی]] فرمانرواست. بنابراین، مضمون اجمالی دو [[آیه]] از یک سو [[نهی]] از [[پذیرش]] [[حاکمیت]] [[حاکمان]] غیر [[الهی]] و از سوی دیگر، [[دعوت]] به [[پیوستن]] به [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پذیرش]] [[حاکمیت]] اوست.
#نخستین قرینه که موجب دلالت صریح [[آیه]] بر [[اراده]] [[مولی]] به معنای [[فرمانروا]] و [[حاکم]] است، اضرابی است که در عبارت {{متن قرآن|بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ}} آمده است. این عبارت، همانگونه که روشن است، اضراب از مطلب [[آیه]] قبل است که متضمن [[هشدار]] [[خداوند]] از [[اطاعت]] [[کافران]] است. این اضراب، [[دلیل]] روشنی است بر اینکه مراد از "مولا" مولایی است که [[حق اطاعت]] دارد و [[اطاعت]] او [[واجب]] است که مولای به معنای [[حاکم]] و فرمانرواست؛ زیرا [[وجوب اطاعت]]، همانگونه که معلوم است، به معنای [[وجوب]] [[پذیرش]] و [[فرمانبرداری]] از [[حاکمیت]] [[حاکم]] و [[فرمانروایی]] فرمانرواست. بنابراین، مضمون اجمالی دو [[آیه]] از یک سو [[نهی]] از [[پذیرش]] [[حاکمیت]] [[حاکمان]] غیر [[الهی]] و از سوی دیگر، [[دعوت]] به [[پیوستن]] به [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پذیرش]] [[حاکمیت]] اوست.
#[[آیه]] مذکور در [[سیاق]] آیاتی است که متضمن مذمّت برخی از [[مسلمین]] است که در عین ادّعای [[مسلمانی]]، از [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[سرپیچی]] کرده و تن به [[اطاعت]] از [[فرمان]] او نمی‌دهند به جز [[آیه]] نخست، یعنی [[آیه]] یکصد وچهل‌ ونهم که متضمن [[نهی]] از [[اطاعت]] [[کافران]] است. در [[آیات]] بعد؛ نظیر [[آیه]] یکصد و پنجاه و دو و یکصد و پنجاه و سه تا [[آیه]] یکصد و پنجاه و پنجم و پس از آن، همگی متضمن هشدار از [[معصیت رسول]] [[خدا]] و امر به [[اطاعت]] اوست.
# [[آیه]] مذکور در [[سیاق]] آیاتی است که متضمن مذمّت برخی از [[مسلمین]] است که در عین ادّعای [[مسلمانی]]، از [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[سرپیچی]] کرده و تن به [[اطاعت]] از [[فرمان]] او نمی‌دهند به جز [[آیه]] نخست، یعنی [[آیه]] یکصد وچهل‌ ونهم که متضمن [[نهی]] از [[اطاعت]] [[کافران]] است. در [[آیات]] بعد؛ نظیر [[آیه]] یکصد و پنجاه و دو و یکصد و پنجاه و سه تا [[آیه]] یکصد و پنجاه و پنجم و پس از آن، همگی متضمن هشدار از [[معصیت رسول]] [[خدا]] و امر به [[اطاعت]] اوست.
*در [[آیه]] یکصد وپنجاه ‌ودوم می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ}}<ref>«خداوند، وعده خود را به شما، (درباره پیروزى بر دشمن در اُحُد،) تحقّق بخشید؛ در آن هنگام که دشمنان را به فرمان او، به قتل مى‌رساندید؛ تا اینکه سست شدید؛ و در کار (حفظ سنگرها) به نزاع پرداختید؛ و نافرمانی کردید» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.</ref>.
*در [[آیه]] یکصد وپنجاه ‌ودوم می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ}}<ref>«خداوند، وعده خود را به شما، (درباره پیروزى بر دشمن در اُحُد،) تحقّق بخشید؛ در آن هنگام که دشمنان را به فرمان او، به قتل مى‌رساندید؛ تا اینکه سست شدید؛ و در کار (حفظ سنگرها) به نزاع پرداختید؛ و نافرمانی کردید» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.</ref>.
*همچنین در ادامه این [[آیات]]: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}<ref>«کسانى از شما که در روز روبه‌رو شدن دو جمعیّت با یکدیگر (در جنگ اُحُد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>.
*همچنین در ادامه این [[آیات]]: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}<ref>«کسانى از شما که در روز روبه‌رو شدن دو جمعیّت با یکدیگر (در جنگ اُحُد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>.
*[[سیاق]] این [[آیات]] که [[سیاق]] [[نهی]] از [[معصیت رسول]] [[خدا]] و [[اطاعت از کافران]] است، با معنای [[فرمانروا]] در واژه "مولا" در [[آیه]] مورد بحث، سازگار است که قرینه دیگری بر [[اراده]] معنای [[فرمانروا]] و [[مَلِک]] از واژه مولا در این [[آیه]] است.
* [[سیاق]] این [[آیات]] که [[سیاق]] [[نهی]] از [[معصیت رسول]] [[خدا]] و [[اطاعت از کافران]] است، با معنای [[فرمانروا]] در واژه "مولا" در [[آیه]] مورد بحث، سازگار است که قرینه دیگری بر [[اراده]] معنای [[فرمانروا]] و [[مَلِک]] از واژه مولا در این [[آیه]] است.
*اما موضوع دوم: اضراب در [[آیه]] {{متن قرآن|بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ}} از یکسو و [[تقابل]] [[نهی]] از [[اطاعت]] [[کافران]] با [[اخبار]] از مولیبودن [[خدا]] برای [[مؤمنان]]، موجب افاده [[حصر]] [[مولی]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] است؛ زیرا معنای دو [[آیه]] چنین می‌شود: "ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، اگر از [[کافران]] [[اطاعت]] کنید و تن به [[فرمان]] آنان دهید، به [[جاهلیت]] پیشین برمی‌گردید و زیان می‌کنید، [[کافران]] فرمانروای شما نیستند، بلکه این خداست که فرمانروای شماست و او [[بهترین]] [[یاوران]] است"
*اما موضوع دوم: اضراب در [[آیه]] {{متن قرآن|بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ}} از یکسو و [[تقابل]] [[نهی]] از [[اطاعت]] [[کافران]] با [[اخبار]] از مولیبودن [[خدا]] برای [[مؤمنان]]، موجب افاده [[حصر]] [[مولی]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] است؛ زیرا معنای دو [[آیه]] چنین می‌شود: "ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، اگر از [[کافران]] [[اطاعت]] کنید و تن به [[فرمان]] آنان دهید، به [[جاهلیت]] پیشین برمی‌گردید و زیان می‌کنید، [[کافران]] فرمانروای شما نیستند، بلکه این خداست که فرمانروای شماست و او [[بهترین]] [[یاوران]] است"
*اینکه [[کافران]] را [[اطاعت]] نکنید، بلکه [[خدا]] فرمانروای شماست، مفید [[حصر]] [[فرمانروایی]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] است.
*اینکه [[کافران]] را [[اطاعت]] نکنید، بلکه [[خدا]] فرمانروای شماست، مفید [[حصر]] [[فرمانروایی]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] است.
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
*در این [[آیه]] به صراحت، [[حاکمیت]] منحصر به [[فرد]] [[خدای متعال]] مطرح شده و در [[آیات]] بعد نیز که به [[احاطه علمی]] [[خداوند]] اشاره دارد، بر [[حصر حاکمیت]] در [[ذات خدای متعال]] - به [[دلیل]] اختصاص [[وصف]] [[احاطه علمی]] به [[شئون]] موجودات به ذات [[اقدس]] [[حق]] - تأکید شده است.
*در این [[آیه]] به صراحت، [[حاکمیت]] منحصر به [[فرد]] [[خدای متعال]] مطرح شده و در [[آیات]] بعد نیز که به [[احاطه علمی]] [[خداوند]] اشاره دارد، بر [[حصر حاکمیت]] در [[ذات خدای متعال]] - به [[دلیل]] اختصاص [[وصف]] [[احاطه علمی]] به [[شئون]] موجودات به ذات [[اقدس]] [[حق]] - تأکید شده است.
*در [[آیات]] بعد از [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}} نیز که [[سلطه]] [[خداوند]] بر سراسر [[جهان]] و احاطه [[قدرت الهی]] بر همه اشیاء و انحصار این احاطه در [[سلطه]] و [[اقتدار]] در ذات حق تعالی و نیز مسئله انحصار [[برقراری امنیت]] در سراسر [[جهان]] در [[ذات خداوند]] مطرح گردیده است، به [[دلیل]] دیگری بر [[حصر حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[ذات اقدس خداوند]] اشاره شده است.
*در [[آیات]] بعد از [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}} نیز که [[سلطه]] [[خداوند]] بر سراسر [[جهان]] و احاطه [[قدرت الهی]] بر همه اشیاء و انحصار این احاطه در [[سلطه]] و [[اقتدار]] در ذات حق تعالی و نیز مسئله انحصار [[برقراری امنیت]] در سراسر [[جهان]] در [[ذات خداوند]] مطرح گردیده است، به [[دلیل]] دیگری بر [[حصر حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[ذات اقدس خداوند]] اشاره شده است.
*[[آیات]] بعد از [[آیه]] مذکور چنین است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ * قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ}}<ref>«بگو: "چه کسى شما را از تاریکی‌هاى صحرا و دریا رهایى مى‌بخشد؟! در حالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مى‌خوانید؛ (و مى‌گویید:) اگر از این (خطرات و تاریکى‌ها) ما را رهایى بخشد، از شکرگزاران خواهیم بود" * بگو: "خداوند شما را از اینها، و از هر مشکل و اندوهى، نجات مى‌دهد؛ بازهم شما براى او همتا قرار مى‌دهید. (و راه کفر مى‌پویید)" * بگو: "او قادر است که از فرازتان یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد؛ یا بصورت دسته‌هاى پراکنده شما را روی در روی هم قرار دهد؛ و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشاند" ببین چگونه آیات گوناگون را (براى آنها) شرح مى‌دهیم؛ شاید بفهمند (و بازگردند)» سوره انعام، آیه ۶۳-۶۵.</ref>.
* [[آیات]] بعد از [[آیه]] مذکور چنین است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ * قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ}}<ref>«بگو: "چه کسى شما را از تاریکی‌هاى صحرا و دریا رهایى مى‌بخشد؟! در حالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مى‌خوانید؛ (و مى‌گویید:) اگر از این (خطرات و تاریکى‌ها) ما را رهایى بخشد، از شکرگزاران خواهیم بود" * بگو: "خداوند شما را از اینها، و از هر مشکل و اندوهى، نجات مى‌دهد؛ بازهم شما براى او همتا قرار مى‌دهید. (و راه کفر مى‌پویید)" * بگو: "او قادر است که از فرازتان یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد؛ یا بصورت دسته‌هاى پراکنده شما را روی در روی هم قرار دهد؛ و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشاند" ببین چگونه آیات گوناگون را (براى آنها) شرح مى‌دهیم؛ شاید بفهمند (و بازگردند)» سوره انعام، آیه ۶۳-۶۵.</ref>.
*مطلب دوم: از آنچه درباره قرائن دلالت واژه "[[مولی]]" بر مولویت به معنای [[فرمانروایی]] و [[حکومت]] گفتیم، ضمناً مسئله دلالت [[آیه]] مورد بحث بر [[حصر]] مولویت به این معنا در [[ذات اقدس خداوند]] نیز معلوم شد؛ زیرا:
*مطلب دوم: از آنچه درباره قرائن دلالت واژه "[[مولی]]" بر مولویت به معنای [[فرمانروایی]] و [[حکومت]] گفتیم، ضمناً مسئله دلالت [[آیه]] مورد بحث بر [[حصر]] مولویت به این معنا در [[ذات اقدس خداوند]] نیز معلوم شد؛ زیرا:
#جمله {{متن قرآن|أَلَا لَهُ الْحُكْمُ}} که خود مستقلاً بر [[حصر حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] دلالت دارد و به منزله عطف بیان بر [[آیه]] مورد بحث است، موجب دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] مولویت در ذات [[اقدس]] [[حق]] می‌شود.
#جمله {{متن قرآن|أَلَا لَهُ الْحُكْمُ}} که خود مستقلاً بر [[حصر حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] دلالت دارد و به منزله عطف بیان بر [[آیه]] مورد بحث است، موجب دلالت [[آیه]] بر [[حصر]] مولویت در ذات [[اقدس]] [[حق]] می‌شود.
#[[سیاق آیات]] که همگی بر [[حصر حاکمیت]] از یک سو و قاهریت از سوی دیگر و [[احاطه علمی]] و احاطه [[سلطه]] و [[اقتدار]] و همچنین [[اختیار]] و [[سلطه]] [[امنیتی]] در [[ذات خداوند]](عزوجل)، دلالت دارند، موجب دلالت قطعی جمله {{متن قرآن|مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}} بر [[حصر]] این مولویت [[حق]] در [[ذات اقدس خداوند]] بزرگ می‌شود.
# [[سیاق آیات]] که همگی بر [[حصر حاکمیت]] از یک سو و قاهریت از سوی دیگر و [[احاطه علمی]] و احاطه [[سلطه]] و [[اقتدار]] و همچنین [[اختیار]] و [[سلطه]] [[امنیتی]] در [[ذات خداوند]](عزوجل)، دلالت دارند، موجب دلالت قطعی جمله {{متن قرآن|مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}} بر [[حصر]] این مولویت [[حق]] در [[ذات اقدس خداوند]] بزرگ می‌شود.
#به مقتضای [[آیه کریمه]] دوم که همین جمله در آن آمده با این اضافه: {{متن قرآن|وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}} که به معنای آن است که ادّعای مولویت هر مولای دیگر [[افتراء]] است و نیز به مقتضای {{متن قرآن|فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ}}<ref>«پس از حق جز گمراهی چه چیزی وجود دارد؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> [[وصف]] "[[مولی]]" به صفت "[[حق]]" [[دلیل]] بر باطل بودن هر مولای دیگر و قرینه و [[دلیل]] دیگری بر [[حصر]] مولویت [[فرمانروایی]] در [[ذات خدای متعال]] می‌باشد.
#به مقتضای [[آیه کریمه]] دوم که همین جمله در آن آمده با این اضافه: {{متن قرآن|وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}} که به معنای آن است که ادّعای مولویت هر مولای دیگر [[افتراء]] است و نیز به مقتضای {{متن قرآن|فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ}}<ref>«پس از حق جز گمراهی چه چیزی وجود دارد؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> [[وصف]] "[[مولی]]" به صفت "[[حق]]" [[دلیل]] بر باطل بودن هر مولای دیگر و قرینه و [[دلیل]] دیگری بر [[حصر]] مولویت [[فرمانروایی]] در [[ذات خدای متعال]] می‌باشد.
*بنابراین، دلالت [[آیه کریمه]] شصت و دوم [[سوره انعام]] بر [[حصر]] مولویت [[طاعت]] و [[فرمانروایی]] و [[حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی دلالتی تام است و جای هیچگونه ابهام و خدشه‌ای در این دلالت وجود ندارد.
*بنابراین، دلالت [[آیه کریمه]] شصت و دوم [[سوره انعام]] بر [[حصر]] مولویت [[طاعت]] و [[فرمانروایی]] و [[حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی دلالتی تام است و جای هیچگونه ابهام و خدشه‌ای در این دلالت وجود ندارد.
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
#در [[آیه]]، [[امر]] به اتّباع {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ}} و سپس [[نهی]] از اتّباع [[ولیّ]] دیگری جز {{متن قرآن|رَبِّكُمْ}} آمده است. این [[امر و نهی]] معلوم می‌کند که مراد از "[[اولیاء]]" جمع [[ولیّ]] به معنای "من یجب اتّباعه" است. [[وجوب]] اتّباع به معنای [[وجوب اطاعت]] [[امر و نهی]] است. بنابراین، مراد از [[ولیّ]]، صاحب قدرتی است که [[اطاعت]] او [[واجب]] است که همان [[حاکم]] و [[سلطان]] است، بلکه می‌توان گفت: [[وجوب]] [[تبعیت]] مطلق، متضمن [[وجوب]] عملی ساختن مطلق مراد متبوع است اگر چه در [[مقام]] بیان و [[ظهور]]، به شکل [[امر و نهی]] جلوه نکرده باشد که مقتضای [[ولایت]] به معنای "[[مُلک]]" نیز همین است؛ زیرا آن کس که [[مقام]] [[مُلک]] [[حقیقی]] دارد [[حقّ]] اطاعتش مطلق است و متوقف بر اظهار و بیان نیست.
#در [[آیه]]، [[امر]] به اتّباع {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ}} و سپس [[نهی]] از اتّباع [[ولیّ]] دیگری جز {{متن قرآن|رَبِّكُمْ}} آمده است. این [[امر و نهی]] معلوم می‌کند که مراد از "[[اولیاء]]" جمع [[ولیّ]] به معنای "من یجب اتّباعه" است. [[وجوب]] اتّباع به معنای [[وجوب اطاعت]] [[امر و نهی]] است. بنابراین، مراد از [[ولیّ]]، صاحب قدرتی است که [[اطاعت]] او [[واجب]] است که همان [[حاکم]] و [[سلطان]] است، بلکه می‌توان گفت: [[وجوب]] [[تبعیت]] مطلق، متضمن [[وجوب]] عملی ساختن مطلق مراد متبوع است اگر چه در [[مقام]] بیان و [[ظهور]]، به شکل [[امر و نهی]] جلوه نکرده باشد که مقتضای [[ولایت]] به معنای "[[مُلک]]" نیز همین است؛ زیرا آن کس که [[مقام]] [[مُلک]] [[حقیقی]] دارد [[حقّ]] اطاعتش مطلق است و متوقف بر اظهار و بیان نیست.
#در [[آیه]] پیش از این [[آیه]]، إنزال کتاب بر سینه [[رسول اکرم]]{{صل}} به منظور "إنذار" اعلام گردیده است و [[انذار]] در جایی صادق است که [[عقاب]] و کیفری باشد. بنابراین، باید [[امر و نهی]] واجب‌ الطاعه‌ای باشد که تخلّف از آن موجب [[عقاب]] و [[کیفر]] باشد. این [[آیه]] قرینه بر آن است که در [[آیه]] بعد {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ}} همان [[اوامر و نواهی]] و [[دستورات]] واجب الطاعه خداست که اتّباع و [[اطاعت]] آنها [[واجب]] است. بنابراین، [[ولیّ]] [[حقیقی]] که در این دو [[آیه]] اشاره به [[امر و نهی]] واجب ‌الاطاعه او شده است، [[خدای متعال]] است و مقصود از "ولی" در کلمه [[اولیاء]] که از اتّباع آنها [[نهی]] شده است، [[ولیّ]] به معنای [[سلطان]] و [[حاکم]] است که برای خود، [[حق اطاعت]] ادّعا می‌کند و [[امر و نهی]] خود را بر دیگران نافذ و واجب‌الاتّباع می‌داند.
#در [[آیه]] پیش از این [[آیه]]، إنزال کتاب بر سینه [[رسول اکرم]]{{صل}} به منظور "إنذار" اعلام گردیده است و [[انذار]] در جایی صادق است که [[عقاب]] و کیفری باشد. بنابراین، باید [[امر و نهی]] واجب‌ الطاعه‌ای باشد که تخلّف از آن موجب [[عقاب]] و [[کیفر]] باشد. این [[آیه]] قرینه بر آن است که در [[آیه]] بعد {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ}} همان [[اوامر و نواهی]] و [[دستورات]] واجب الطاعه خداست که اتّباع و [[اطاعت]] آنها [[واجب]] است. بنابراین، [[ولیّ]] [[حقیقی]] که در این دو [[آیه]] اشاره به [[امر و نهی]] واجب ‌الاطاعه او شده است، [[خدای متعال]] است و مقصود از "ولی" در کلمه [[اولیاء]] که از اتّباع آنها [[نهی]] شده است، [[ولیّ]] به معنای [[سلطان]] و [[حاکم]] است که برای خود، [[حق اطاعت]] ادّعا می‌کند و [[امر و نهی]] خود را بر دیگران نافذ و واجب‌الاتّباع می‌داند.
#[[آیات]] پس از این [[آیه]] نیز همگی در بیان آثار و تبعات ناشی از [[نافرمانی]] [[دستورات]] "[[ولیّ]] [[مطاع]]"، یعنی [[خدای متعال]] است.
# [[آیات]] پس از این [[آیه]] نیز همگی در بیان آثار و تبعات ناشی از [[نافرمانی]] [[دستورات]] "[[ولیّ]] [[مطاع]]"، یعنی [[خدای متعال]] است.
*ابتدا به آثار و تبعات [[دنیوی]] [[نافرمانی]] [[امر]] [[خدا]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ * فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلَّا أَنْ قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«چه بسیار شهرها و آبادی‌ها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم؛ و عذاب ما شب هنگام، یا در روز هنگامى که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. * و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اینکه گفتند: "ما ستمکار بودیم"» سوره اعراف، آیه ۴-۵.</ref>.
*ابتدا به آثار و تبعات [[دنیوی]] [[نافرمانی]] [[امر]] [[خدا]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ * فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلَّا أَنْ قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«چه بسیار شهرها و آبادی‌ها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم؛ و عذاب ما شب هنگام، یا در روز هنگامى که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. * و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اینکه گفتند: "ما ستمکار بودیم"» سوره اعراف، آیه ۴-۵.</ref>.
*سپس به [[عاقبت]] کار [[نافرمانی]] [[جوامع]] و سؤال و [[عقاب]] و [[ثواب]] [[اخروی]] مترتب بر [[نافرمانی]] یا [[فرمانبرداری]] آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ * فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ * وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}}<ref>«به یقین، (هم) از کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد؛ و(هم) از پیامبران سؤال مى‌کنیم. * و مسلّماً (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهیم داد؛ و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه جا ناظر اعمال بندگان هستیم). * وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است. کسانى که کفّه‌هاى (عملِ) آنها سنگین است، تنها آنان رستگارند * و کسانى که کفّه‌هاى (عملِ) آنها سبک است، افرادى هستند که سرمایه وجود خود را، به سبب ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما روا مى‌داشتند، از دست داده‌اند» سوره اعراف، آیه ۶-۹.</ref>.
*سپس به [[عاقبت]] کار [[نافرمانی]] [[جوامع]] و سؤال و [[عقاب]] و [[ثواب]] [[اخروی]] مترتب بر [[نافرمانی]] یا [[فرمانبرداری]] آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ * فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ * وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}}<ref>«به یقین، (هم) از کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد؛ و(هم) از پیامبران سؤال مى‌کنیم. * و مسلّماً (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهیم داد؛ و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه جا ناظر اعمال بندگان هستیم). * وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است. کسانى که کفّه‌هاى (عملِ) آنها سنگین است، تنها آنان رستگارند * و کسانى که کفّه‌هاى (عملِ) آنها سبک است، افرادى هستند که سرمایه وجود خود را، به سبب ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما روا مى‌داشتند، از دست داده‌اند» سوره اعراف، آیه ۶-۹.</ref>.
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
*البته [[علامه]] این مطلب را که [[آیه]] مذکور دلالت بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌نماید، قبول نکرده و می‌فرماید:
*البته [[علامه]] این مطلب را که [[آیه]] مذکور دلالت بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌نماید، قبول نکرده و می‌فرماید:
*بعضی‌ها گفته‌اند: "مدرک [[ارث]] به [[مؤاخات]] همین [[آیه]] است" و لیکن در [[آیه]] هیچ قرینه‌ای که دلالت کند بر انصراف اطلاق [[ولایت]] به [[ولایت]] [[ارث]] وجود ندارد و هیچ شاهدی نیست بر اینکه بگوییم این [[آیه]] راجع است به [[ولایت]] ارثی که [[رسول خدا]]{{صل}} به وسیله [[عقد]] [[برادری]] میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] [[اجرا]] می‌کرد، و تا مدتی از یکدیگر [[ارث]] می‌بردند تا آن‌که بعدها نَسخ شد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*بعضی‌ها گفته‌اند: "مدرک [[ارث]] به [[مؤاخات]] همین [[آیه]] است" و لیکن در [[آیه]] هیچ قرینه‌ای که دلالت کند بر انصراف اطلاق [[ولایت]] به [[ولایت]] [[ارث]] وجود ندارد و هیچ شاهدی نیست بر اینکه بگوییم این [[آیه]] راجع است به [[ولایت]] ارثی که [[رسول خدا]]{{صل}} به وسیله [[عقد]] [[برادری]] میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] [[اجرا]] می‌کرد، و تا مدتی از یکدیگر [[ارث]] می‌بردند تا آن‌که بعدها نَسخ شد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]]، معنای برقرار بودن [[ولایت]] بین [[مهاجرین]] و [[انصار]]، طبق [[آیه]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> را اعم از [[ولایت]] [[میراث]] و [[ولایت]] [[نصرت]] و [[ولایت]] [[امن]] می‌داند؛ به این معنا که حتی اگر یک [[مسلمان]]، کافری را [[امان]] داده باشد امانش در میان تمام [[مسلمانان]] نافذ است. بنابراین، همه [[مسلمانان]] به یکدیگر [[ولایت]] دارند: یک [[مهاجر]]، "ولیِّ" تمام [[مهاجرین]] و [[انصار]] است، و یک [[انصاری]]، "ولیِّ" همه [[انصار]] و [[مهاجرین]]، و [[دلیل]] همه اینها آن است که [[ولایت]] در [[آیه]] مطلق بیان شده است<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
* [[علامه طباطبائی]]، معنای برقرار بودن [[ولایت]] بین [[مهاجرین]] و [[انصار]]، طبق [[آیه]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> را اعم از [[ولایت]] [[میراث]] و [[ولایت]] [[نصرت]] و [[ولایت]] [[امن]] می‌داند؛ به این معنا که حتی اگر یک [[مسلمان]]، کافری را [[امان]] داده باشد امانش در میان تمام [[مسلمانان]] نافذ است. بنابراین، همه [[مسلمانان]] به یکدیگر [[ولایت]] دارند: یک [[مهاجر]]، "ولیِّ" تمام [[مهاجرین]] و [[انصار]] است، و یک [[انصاری]]، "ولیِّ" همه [[انصار]] و [[مهاجرین]]، و [[دلیل]] همه اینها آن است که [[ولایت]] در [[آیه]] مطلق بیان شده است<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*[[ارث]] بردن میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] بعدها توسط [[آیه]] ۷۵ [[سوره انفال]] نَسخ شده و منحصر در اَرحام گردید. [[علامه طباطبائی]] این [[آیه]] را [[دلیل]] بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌داند نَه [[آیه]] ۷۲ [[سوره انفال]] را، لذا در [[تفسیر آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ...}}<ref>«و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.</ref> این جمله در‌باره [[ولایت]] [[ارث]] است که [[خداوند]] آن را در میان [[ارحام]] و [[خویشاوندان]] [[تشریع]]، و آن را منحصر در [[ارحام]] می‌کند و اما بقیۀ اقسام [[ولایت]] منحصر در [[ارحام]] نیست. این [[آیه]] [[حکم]] سابق را که عبارت بود از [[ارث]] بردن به سبب [[عقد]] [[برادری]]، نَسخ می‌کند، چون قبل از این [[آیه]] [[پیغمبر]]{{صل}} در اوایل [[هجرت]] [[حکم]] [[ارث]] به [[مؤاخات]] را در میان [[مسلمانان]] [[اجرا]] می‌کرد و این خود روشن است که [[آیه شریفه]] [[ارث]] به [[قرابت]] را به طور مطلق [[اثبات]] می‌کند، چه [[وارث]] دارای سهم باشد و چه نباشد، چه اینکه [[عصبه]] باشد و یا نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>.
* [[ارث]] بردن میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] بعدها توسط [[آیه]] ۷۵ [[سوره انفال]] نَسخ شده و منحصر در اَرحام گردید. [[علامه طباطبائی]] این [[آیه]] را [[دلیل]] بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌داند نَه [[آیه]] ۷۲ [[سوره انفال]] را، لذا در [[تفسیر آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ...}}<ref>«و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.</ref> این جمله در‌باره [[ولایت]] [[ارث]] است که [[خداوند]] آن را در میان [[ارحام]] و [[خویشاوندان]] [[تشریع]]، و آن را منحصر در [[ارحام]] می‌کند و اما بقیۀ اقسام [[ولایت]] منحصر در [[ارحام]] نیست. این [[آیه]] [[حکم]] سابق را که عبارت بود از [[ارث]] بردن به سبب [[عقد]] [[برادری]]، نَسخ می‌کند، چون قبل از این [[آیه]] [[پیغمبر]]{{صل}} در اوایل [[هجرت]] [[حکم]] [[ارث]] به [[مؤاخات]] را در میان [[مسلمانان]] [[اجرا]] می‌کرد و این خود روشن است که [[آیه شریفه]] [[ارث]] به [[قرابت]] را به طور مطلق [[اثبات]] می‌کند، چه [[وارث]] دارای سهم باشد و چه نباشد، چه اینکه [[عصبه]] باشد و یا نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>.


==[[ولایت نصرت]]==
==[[ولایت نصرت]]==
*[[آیه ۷۲ سوره انفال]]، [[ولایت]] را در میان [[مؤمنین]] [[مهاجرین]] و [[انصار]] و میان مؤمنینی که [[مهاجرت]] نکردند [[نفی]] کرده و می‌فرماید: میان دسته اوّل و دسته دوم هیچ قسم [[ولایتی]] نیست جز [[ولایت نصرت]]. اگر دسته دوم از شما یاری‌ طلبیدند یاریشان بکنید، ولی به شرطی که با قومی سرِ [[جنگ]] داشته باشند که بین شما و آن [[قوم]] [[عهد]] و پیمانی نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۲، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا...}}.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.
* [[آیه ۷۲ سوره انفال]]، [[ولایت]] را در میان [[مؤمنین]] [[مهاجرین]] و [[انصار]] و میان مؤمنینی که [[مهاجرت]] نکردند [[نفی]] کرده و می‌فرماید: میان دسته اوّل و دسته دوم هیچ قسم [[ولایتی]] نیست جز [[ولایت نصرت]]. اگر دسته دوم از شما یاری‌ طلبیدند یاریشان بکنید، ولی به شرطی که با قومی سرِ [[جنگ]] داشته باشند که بین شما و آن [[قوم]] [[عهد]] و پیمانی نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۲، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا...}}.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.


==[[ولایت رحمانی]] و [[شیطانی]]==
==[[ولایت رحمانی]] و [[شیطانی]]==
*با [[تدبر]] در [[آیات]] [[مقدس]] [[اسلام]]، به دست می‌آید که از نظر [[اسلام]] دو نوع [[ولایت]] موجود است: مثبت و منفی؛ یعنی از طرفی [[مسلمانان]] [[مأموریت]] دارند که نوعی [[ولاء]] را نپذیرند و ترک کنند و از طرفی دیگر شده‌اند که [[ولاء]] دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام ورزند<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۱۶- ۱۷.</ref>.
*با [[تدبر]] در [[آیات]] [[مقدس]] [[اسلام]]، به دست می‌آید که از نظر [[اسلام]] دو نوع [[ولایت]] موجود است: مثبت و منفی؛ یعنی از طرفی [[مسلمانان]] [[مأموریت]] دارند که نوعی [[ولاء]] را نپذیرند و ترک کنند و از طرفی دیگر شده‌اند که [[ولاء]] دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام ورزند<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۱۶- ۱۷.</ref>.
*[[ولاء اثباتی]] [[اسلامی]] نیز خود بر دو قسم است: [[ولاء عام]] و [[ولاء خاص]]. [[ولاء]] خاص نیز اقسامی دارد: [[ولاء محبت]]، [[ولاء امامت]]، [[ولاء زعامت]]، [[ولاء تصرف]] یا [[ولایت تکوینی]].
* [[ولاء اثباتی]] [[اسلامی]] نیز خود بر دو قسم است: [[ولاء عام]] و [[ولاء خاص]]. [[ولاء]] خاص نیز اقسامی دارد: [[ولاء محبت]]، [[ولاء امامت]]، [[ولاء زعامت]]، [[ولاء تصرف]] یا [[ولایت تکوینی]].
*[[ولاء منفی]] در [[اسلام]] عبارت است از اینکه "یک [[مسلمان]] همواره در مواجهه با غیر [[مسلمان]] بداند با اعضای یک پیکر [[بیگانه]] مواجه است و معنای اینکه نباید [[ولاء]] غیر [[مسلمان]] را داشته باشد این است که نباید [[روابط]] [[مسلمان]] با غیر [[مسلمان]] در حدّ [[روابط]] [[مسلمان]] با [[مسلمان]] باشد. به این معنا که [[مسلمان]] عملاً عضو پیکر غیر [[مسلمان]] قرار گیرد و یا به این شکل درآید که عضویتش در پیکر [[اسلامی]] به هیچ وجه در نظر گرفته نشود"<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۱.</ref>.
* [[ولاء منفی]] در [[اسلام]] عبارت است از اینکه "یک [[مسلمان]] همواره در مواجهه با غیر [[مسلمان]] بداند با اعضای یک پیکر [[بیگانه]] مواجه است و معنای اینکه نباید [[ولاء]] غیر [[مسلمان]] را داشته باشد این است که نباید [[روابط]] [[مسلمان]] با غیر [[مسلمان]] در حدّ [[روابط]] [[مسلمان]] با [[مسلمان]] باشد. به این معنا که [[مسلمان]] عملاً عضو پیکر غیر [[مسلمان]] قرار گیرد و یا به این شکل درآید که عضویتش در پیکر [[اسلامی]] به هیچ وجه در نظر گرفته نشود"<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۱.</ref>.
*هم‌چنین [[قرآن کریم]] در [[نهی]] از [[ولایت]] غیر [[مسلمان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ...}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>.
*هم‌چنین [[قرآن کریم]] در [[نهی]] از [[ولایت]] غیر [[مسلمان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ...}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] می‌فرماید: مراد از این جمله [[نهی]] از [[دوستی]] با [[یهود]] و نصاراست، [[دوستی]] به حدّی که باعث کشش [[روحی]] بین [[مسلمانان]] و [[اهل کتاب]] شود و در نتیجه [[اخلاق]] [[اهل کتاب]] در بین [[مسلمین]] راه یابد، چون چنین [[دوستی]] سرانجام [[سیره]] [[دینی]] [[جامعه]] [[مسلمان]] را که اساس آن [[پیروی از حق]] و [[سعادت]] انسان‌هاست، دگرگون ساخته، [[سیره]] [[کفر]] در بین آنان جریان می‌یابد که اساسش [[پیروی]] از [[هوای نفس]] و [[پرستش شیطان]] و [[خروج]] از راه [[فطری]] [[زندگی]] است <ref>المیزان، ج۵، ص۳۶۸.</ref>.
* [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] می‌فرماید: مراد از این جمله [[نهی]] از [[دوستی]] با [[یهود]] و نصاراست، [[دوستی]] به حدّی که باعث کشش [[روحی]] بین [[مسلمانان]] و [[اهل کتاب]] شود و در نتیجه [[اخلاق]] [[اهل کتاب]] در بین [[مسلمین]] راه یابد، چون چنین [[دوستی]] سرانجام [[سیره]] [[دینی]] [[جامعه]] [[مسلمان]] را که اساس آن [[پیروی از حق]] و [[سعادت]] انسان‌هاست، دگرگون ساخته، [[سیره]] [[کفر]] در بین آنان جریان می‌یابد که اساسش [[پیروی]] از [[هوای نفس]] و [[پرستش شیطان]] و [[خروج]] از راه [[فطری]] [[زندگی]] است <ref>المیزان، ج۵، ص۳۶۸.</ref>.
*پس منافاتی نیست میان آن‌که [[مسلمان]] به غیر [[مسلمان]] [[احسان]] و [[نیکی]] کند و در عین حال [[ولاء]] او را نپذیرد؛ هم‌چنان‌که منافاتی نیست میان [[ولاء منفی]] و اصل [[بشر دوستی]] و [[رحمت]] برای [[بشر]] بودن<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۲.</ref>.
*پس منافاتی نیست میان آن‌که [[مسلمان]] به غیر [[مسلمان]] [[احسان]] و [[نیکی]] کند و در عین حال [[ولاء]] او را نپذیرد؛ هم‌چنان‌که منافاتی نیست میان [[ولاء منفی]] و اصل [[بشر دوستی]] و [[رحمت]] برای [[بشر]] بودن<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۲.</ref>.
*[[ولاء]] اثباتی عام عبارت است از اینکه "[[مسلمانان]] به صورت واحد مستقلی [[زندگی]] کنند، نظامی مرتبط و [[اجتماعی]] پیوسته داشته باشند، هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان [[جامعه اسلامی]] است بداند، تا [[جامعه اسلامی]] [[قوی]] و نیرومند گردد"<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۰.</ref>. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref> ناظر به این نوع از [[ولایت]] می‌باشد. در این [[آیه]]، [[خداوند متعال]] بعد از آن‌که به [[تذکر]] و بیان حال [[منافقین]] می‌پردازد، اینک حال [[عامه]] [[مؤمنین]] را بیان می‌کند و می‌فرماید: "مردان و زنانِ باایمان اولیای یکدیگرند"، تا [[منافقین]] بدانند نقطه مقابل ایشان [[مؤمنین]] هستند که مردان و زنانشان با همه [[کثرت]] و پراکندگی افرادشان همه در [[حکم]] تَنی واحدند، به همین جهت بعضی امور بعضی دیگر را عهده‌دار می‌شوند و به همین جهت است که هر کدام دیگری را به معروف امر و از منکر [[نهی]] می‌نماید. آری، به خاطر [[ولایت]] داشتن ایشان در امور یکدیگر است ـ آن هم [[ولایتی]] که تا کوچک‌ترین افراد [[اجتماع]] راه دارد ـ که به خود اجازه می‌دهند هر یک دیگری را به معروف واداشته و از منکر باز بدارد<ref>المیزان، ج۹، ص۳۴۸.</ref>.
* [[ولاء]] اثباتی عام عبارت است از اینکه "[[مسلمانان]] به صورت واحد مستقلی [[زندگی]] کنند، نظامی مرتبط و [[اجتماعی]] پیوسته داشته باشند، هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان [[جامعه اسلامی]] است بداند، تا [[جامعه اسلامی]] [[قوی]] و نیرومند گردد"<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۰.</ref>. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref> ناظر به این نوع از [[ولایت]] می‌باشد. در این [[آیه]]، [[خداوند متعال]] بعد از آن‌که به [[تذکر]] و بیان حال [[منافقین]] می‌پردازد، اینک حال [[عامه]] [[مؤمنین]] را بیان می‌کند و می‌فرماید: "مردان و زنانِ باایمان اولیای یکدیگرند"، تا [[منافقین]] بدانند نقطه مقابل ایشان [[مؤمنین]] هستند که مردان و زنانشان با همه [[کثرت]] و پراکندگی افرادشان همه در [[حکم]] تَنی واحدند، به همین جهت بعضی امور بعضی دیگر را عهده‌دار می‌شوند و به همین جهت است که هر کدام دیگری را به معروف امر و از منکر [[نهی]] می‌نماید. آری، به خاطر [[ولایت]] داشتن ایشان در امور یکدیگر است ـ آن هم [[ولایتی]] که تا کوچک‌ترین افراد [[اجتماع]] راه دارد ـ که به خود اجازه می‌دهند هر یک دیگری را به معروف واداشته و از منکر باز بدارد<ref>المیزان، ج۹، ص۳۴۸.</ref>.
*[[ولاء]] اثباتی خاص، [[ولاء اهل بیت]] است. [[آیه]] [[ذوی القربی|ذَوی القربی]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا}}<ref>«بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> [[ولاء]] خاص را بیان می‌کند. و [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> نیز به اتفاق [[شیعه]] و [[سنّی]] در مورد [[علی]]{{ع}} نازل گشته است<ref>برای اطلاع بیشتر، ر.ک: تفسیر طبری، ج۶، ص۲۲۸ و ۲۸۹؛ الکشاف، ج۱، ص۵۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰؛ برگرفته از: مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۳۹-۴۰.</ref>.
* [[ولاء]] اثباتی خاص، [[ولاء اهل بیت]] است. [[آیه]] [[ذوی القربی|ذَوی القربی]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا}}<ref>«بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> [[ولاء]] خاص را بیان می‌کند. و [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> نیز به اتفاق [[شیعه]] و [[سنّی]] در مورد [[علی]]{{ع}} نازل گشته است<ref>برای اطلاع بیشتر، ر.ک: تفسیر طبری، ج۶، ص۲۲۸ و ۲۸۹؛ الکشاف، ج۱، ص۵۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰؛ برگرفته از: مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۳۹-۴۰.</ref>.
*[[ولایت]] مثبت و منفی به یک اعتبار [[ولایت]] رحمانی و [[شیطانی]] ([[الهی]] و طاغوتی) نیز نامیده می‌شود؛ چنان‌‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا... وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ...}}<ref>« خداوند سرور مؤمنان است... اما سروران کافران، طاغوت‌هایند.».. سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
* [[ولایت]] مثبت و منفی به یک اعتبار [[ولایت]] رحمانی و [[شیطانی]] ([[الهی]] و طاغوتی) نیز نامیده می‌شود؛ چنان‌‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا... وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ...}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است... اما سروران کافران، طاغوت‌هایند.».. سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*[[ولایت]] رحمانی [[ولایتی]] است که [[قرآن کریم]] آن را به رسمیت شناخته و از [[پیروان]] خود خواسته است آن را بپذیرند. از نظر [[علامه طباطبائی]] [[ولایت]] رحمانی همان [[ولایت]] [[خداوند]] بر [[مردم]] است که یا به صورت "[[ولایت تکوینی]]" است یا "[[ولایت تشریعی]]"<ref>المیزان، ج۶، ص۱۳.</ref>.
* [[ولایت]] رحمانی [[ولایتی]] است که [[قرآن کریم]] آن را به رسمیت شناخته و از [[پیروان]] خود خواسته است آن را بپذیرند. از نظر [[علامه طباطبائی]] [[ولایت]] رحمانی همان [[ولایت]] [[خداوند]] بر [[مردم]] است که یا به صورت "[[ولایت تکوینی]]" است یا "[[ولایت تشریعی]]"<ref>المیزان، ج۶، ص۱۳.</ref>.
*[[ولایت]] [[شیطانی]] نیز [[ولایتی]] است که [[قرآن کریم]] آن را به رسمیت نشناخته و از [[مؤمنین]] خواسته است آن را نپذیرند. [[آیه]] فوق به دلالت التزامی بیان می‌دارد که نباید [[ولایت]] [[شیطانی]] را پذیرفت، زیرا، [[انسان]] را از [[نور]] به سمت تاریکی‌ها می‌برد در حالی ‌که مطلوب آن است که [[انسان]] از [[تاریکی]] به سمت [[نور]] برود و در غیر این صورت موجب ورود به [[جهنم]] و [[خلود]] در آن خواهد شد. بنابراین، می‌توان از دلالت التزامی [[آیه شریفه]] استفاده کرد، مطلوب این است که [[انسان]] [[مؤمن]]، [[شیطان]] را ولیِّ خویش قرار ندهد <ref> گفتنی است که ولایت شیطانی و ولایت شیطان، رابطه عام و خاص مطلق دارند، لذا اگر عام گفته شود، خاص را هم در بر دارد و اگر خاص گفته شود، عام نیز اراده شده است.</ref>. وجه دلالت از صدر [[آیه شریفه]] مثل این [[آیه]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
* [[ولایت]] [[شیطانی]] نیز [[ولایتی]] است که [[قرآن کریم]] آن را به رسمیت نشناخته و از [[مؤمنین]] خواسته است آن را نپذیرند. [[آیه]] فوق به دلالت التزامی بیان می‌دارد که نباید [[ولایت]] [[شیطانی]] را پذیرفت، زیرا، [[انسان]] را از [[نور]] به سمت تاریکی‌ها می‌برد در حالی ‌که مطلوب آن است که [[انسان]] از [[تاریکی]] به سمت [[نور]] برود و در غیر این صورت موجب ورود به [[جهنم]] و [[خلود]] در آن خواهد شد. بنابراین، می‌توان از دلالت التزامی [[آیه شریفه]] استفاده کرد، مطلوب این است که [[انسان]] [[مؤمن]]، [[شیطان]] را ولیِّ خویش قرار ندهد <ref> گفتنی است که ولایت شیطانی و ولایت شیطان، رابطه عام و خاص مطلق دارند، لذا اگر عام گفته شود، خاص را هم در بر دارد و اگر خاص گفته شود، عام نیز اراده شده است.</ref>. وجه دلالت از صدر [[آیه شریفه]] مثل این [[آیه]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]] درباره [[ولایت شیطان]] می‌فرماید: [[ولایت]] شیطان‌ها در [[آدمی]] تنها [[ولایت]] و [[قدرت]] بر [[فریب دادن]] اوست؛ به طوری که اگر از این راه توانستند کاری بکنند به دنبالش هر کار دیگری می‌کنند، هم‌چنان‌که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا * إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}}<ref>«و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد * تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۴-۶۵.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref> نیز این معنا برمی‌آید، چون اگر این [[آیات]] را به ضمیمه [[آیات]] مورد بحث{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ * يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند * ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۶-۲۷.</ref> یک‌جا مورد دقت قرار دهیم، خواهیم فهمید که شیطان‌ها بر [[مؤمنین]] و متوکلین و آنان که [[خداوند]] ایشان را [[بنده]] خود به‌شمار آورده و فرموده: [[عبادی]]... هیچ‌گونه [[ولایتی]] ندارند، اگرچه احیانا به لغزش‌شان دست یابند، تنها ولایت‌شان بر کسانی است که [[ایمان به خدا]] نیاورده‌اند<ref>المیزان، ج۸، ص۷۱.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۸-۱۴۲.</ref>.
* [[علامه طباطبائی]] درباره [[ولایت شیطان]] می‌فرماید: [[ولایت]] شیطان‌ها در [[آدمی]] تنها [[ولایت]] و [[قدرت]] بر [[فریب دادن]] اوست؛ به طوری که اگر از این راه توانستند کاری بکنند به دنبالش هر کار دیگری می‌کنند، هم‌چنان‌که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا * إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}}<ref>«و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد * تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۴-۶۵.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref> نیز این معنا برمی‌آید، چون اگر این [[آیات]] را به ضمیمه [[آیات]] مورد بحث{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ * يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند * ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۶-۲۷.</ref> یک‌جا مورد دقت قرار دهیم، خواهیم فهمید که شیطان‌ها بر [[مؤمنین]] و متوکلین و آنان که [[خداوند]] ایشان را [[بنده]] خود به‌شمار آورده و فرموده: [[عبادی]]... هیچ‌گونه [[ولایتی]] ندارند، اگرچه احیانا به لغزش‌شان دست یابند، تنها ولایت‌شان بر کسانی است که [[ایمان به خدا]] نیاورده‌اند<ref>المیزان، ج۸، ص۷۱.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۸-۱۴۲.</ref>.


==[[انحصار ولایت]]==
==[[انحصار ولایت]]==
*سؤالی که مطرح می‌شود، اینکه: آیا [[ولایت]] منحصر در [[خداوند]] است؟ اگر چنین است پس آیاتی را که دلالت بر [[ولایت]] [[اولیا]] و [[انبیای الهی]] دارند، چگونه توجیه می‌کنید؟
*سؤالی که مطرح می‌شود، اینکه: آیا [[ولایت]] منحصر در [[خداوند]] است؟ اگر چنین است پس آیاتی را که دلالت بر [[ولایت]] [[اولیا]] و [[انبیای الهی]] دارند، چگونه توجیه می‌کنید؟
*[[علامه طباطبائی]] برای [[اثبات]] انحصار [[ولایت]] در [[خدای سبحان]] به [[آیه]] ۹ [[سوره شوری]] استناد و چنین [[استدلال]] می‌کند:
* [[علامه طباطبائی]] برای [[اثبات]] انحصار [[ولایت]] در [[خدای سبحان]] به [[آیه]] ۹ [[سوره شوری]] استناد و چنین [[استدلال]] می‌کند:
*'''[[حجت]] اوّل:''' جمله {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}} چون ضمیرِ {{متن قرآن|هُوَ}} در آن آمده است، انحصار [[ولایت]] در [[خدا]] را می‌رساند، و می‌فرماید: تنها و تنها [[ولیّ]] خداست<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲.</ref>.
*'''[[حجت]] اوّل:''' جمله {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}} چون ضمیرِ {{متن قرآن|هُوَ}} در آن آمده است، انحصار [[ولایت]] در [[خدا]] را می‌رساند، و می‌فرماید: تنها و تنها [[ولیّ]] خداست<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲.</ref>.
*'''[[حجت]] دوم:''' جمله {{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى}} [[وجوب]] "[[ولیّ]]" قرار دادن [[خدا]] را می‌رساند، و اینکه باید تنها او را [[ولیّ]] بگیرند و حاصل این [[حجت]] آن است که غرض عمده در "[[ولیّ]]" گرفتن و به [[دین]] او [[متدین]] شدن و او را پرستیدن، [[رهایی]] از [[عذاب]] [[دوزخ]] و [[راه‌یابی به بهشت]] است در [[روز قیامت]]، و چون پاداش‌ دهنده و عِقاب ‌کننده خدایی است که [[بشر]] را زنده می‌کند و می‌میراند، و [[روز قیامت]] همه را برای جزای اعمالشان جمع می‌کند، پس [[واجب]] است تنها او را "[[ولیّ]]" خود بگیرند، و اولیایی که خود، اَموات و بی‌جانند، دور بریزند، چون خود این [[اولیا]] که یا سنگند و یا چوب، نمی‌دانند چه وقت [[مبعوث]] می‌شوند <ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲.</ref>.
*'''[[حجت]] دوم:''' جمله {{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى}} [[وجوب]] "[[ولیّ]]" قرار دادن [[خدا]] را می‌رساند، و اینکه باید تنها او را [[ولیّ]] بگیرند و حاصل این [[حجت]] آن است که غرض عمده در "[[ولیّ]]" گرفتن و به [[دین]] او [[متدین]] شدن و او را پرستیدن، [[رهایی]] از [[عذاب]] [[دوزخ]] و [[راه‌یابی به بهشت]] است در [[روز قیامت]]، و چون پاداش‌ دهنده و عِقاب ‌کننده خدایی است که [[بشر]] را زنده می‌کند و می‌میراند، و [[روز قیامت]] همه را برای جزای اعمالشان جمع می‌کند، پس [[واجب]] است تنها او را "[[ولیّ]]" خود بگیرند، و اولیایی که خود، اَموات و بی‌جانند، دور بریزند، چون خود این [[اولیا]] که یا سنگند و یا چوب، نمی‌دانند چه وقت [[مبعوث]] می‌شوند <ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲.</ref>.
خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:
*و حاصل این [[حجت]] آن است که "[[ولیّ]]"ای که پرستیده می‌شود و به [[دین]] او [[متدین]] می‌شوند باید کسی باشد که بتواند اختلافی را که در بین پرستندگانش پیدا می‌شود برطرف سازد، و آنچه از [[شئون اجتماع]] آنان به فساد ‌گراییده [[اصلاح]] کند، و ایشان را به وسیله [[قانون]] ـ که همان [[دین]] است ـ به سوی [[سعادت]] [[زندگی]] دائم سوق دهد. و [[حکم]] در این مورد اختصاص به [[خدای تعالی]] دارد. پس لازم است که تنها او به عنوان "[[ولیّ]]" اتخاذ شود و نه دیگری<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰.</ref>.
*و حاصل این [[حجت]] آن است که "[[ولیّ]]"ای که پرستیده می‌شود و به [[دین]] او [[متدین]] می‌شوند باید کسی باشد که بتواند اختلافی را که در بین پرستندگانش پیدا می‌شود برطرف سازد، و آنچه از [[شئون اجتماع]] آنان به فساد ‌گراییده [[اصلاح]] کند، و ایشان را به وسیله [[قانون]] ـ که همان [[دین]] است ـ به سوی [[سعادت]] [[زندگی]] دائم سوق دهد. و [[حکم]] در این مورد اختصاص به [[خدای تعالی]] دارد. پس لازم است که تنها او به عنوان "[[ولیّ]]" اتخاذ شود و نه دیگری<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰.</ref>.
*پس [[ولایت]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] است، همان‌طور که [[آیات قرآنی]] مؤید این قول هستند؛ مثلاً [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> می‌فرماید: این جمله اشاره است به اینکه پس از [[مرگ]] برانگیخته شده و به سوی پروردگارشان بر می‌گردند، و اگر [[خدای تعالی]] را توصیف می‌کند به اینکه مولای [[حقّ]] آنان است، برای این است که به علت همه تصرفاتی که قبلاً ذکر کرده بود، اشاره نماید، و بفهماند که [[خداوند]] اگر می‌خواباند و بیدار می‌کند و می‌میراند و زنده می‌کند، برای این است که او مولای [[حقیقی]] و صاحب‌ اختیار عالم است، و این بیان هم معنای مولویت را می‌رساند، و هم حقِّ مولویت را برای [[خداوند]] [[اثبات]] می‌کند، چون مولا کسی است که "رَقَبه" و "عینِ شَیء" را مالک است، و معلوم است که چنین کسی [[حقّ]] همه‌گونه تصرفات را دارد، و وقتی [[ملک]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] باشد و او کسی باشد که با ایجاد و [[تدبیر]] و می‌راندن و زنده کردن در [[بنده]] خود [[تصرف]] می‌کند، پس مولای [[حقیقی]] نیز اوست، زیرا معنای مولویت در [[حقّ]] او طوری ثابت است که هرگز زوال در آن راه ندارد. و "[[حق]]" یکی از اَسمای حُسنای [[خداوند]] است، دلیلش هم روشن است، زیرا [[خدای تعالی]] ثبوت ذات و صفاتش طوری است که هرگز قابل زوال و دگرگونی و انتقال نیست<ref>المیزان، ج۷، ص۱۳۲.</ref>.
*پس [[ولایت]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] است، همان‌طور که [[آیات قرآنی]] مؤید این قول هستند؛ مثلاً [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> می‌فرماید: این جمله اشاره است به اینکه پس از [[مرگ]] برانگیخته شده و به سوی پروردگارشان بر می‌گردند، و اگر [[خدای تعالی]] را توصیف می‌کند به اینکه مولای [[حقّ]] آنان است، برای این است که به علت همه تصرفاتی که قبلاً ذکر کرده بود، اشاره نماید، و بفهماند که [[خداوند]] اگر می‌خواباند و بیدار می‌کند و می‌میراند و زنده می‌کند، برای این است که او مولای [[حقیقی]] و صاحب‌ اختیار عالم است، و این بیان هم معنای مولویت را می‌رساند، و هم حقِّ مولویت را برای [[خداوند]] [[اثبات]] می‌کند، چون مولا کسی است که "رَقَبه" و "عینِ شَیء" را مالک است، و معلوم است که چنین کسی [[حقّ]] همه‌گونه تصرفات را دارد، و وقتی [[ملک]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] باشد و او کسی باشد که با ایجاد و [[تدبیر]] و می‌راندن و زنده کردن در [[بنده]] خود [[تصرف]] می‌کند، پس مولای [[حقیقی]] نیز اوست، زیرا معنای مولویت در [[حقّ]] او طوری ثابت است که هرگز زوال در آن راه ندارد. و "[[حق]]" یکی از اَسمای حُسنای [[خداوند]] است، دلیلش هم روشن است، زیرا [[خدای تعالی]] ثبوت ذات و صفاتش طوری است که هرگز قابل زوال و دگرگونی و انتقال نیست<ref>المیزان، ج۷، ص۱۳۲.</ref>.
*[[خدای تعالی]] که مالک [[بندگان]] خویش است، ملکش هم مطلق است، و هم محیط به همه نواحی و جوانب [[بنده]] است، [[بندگان]] او نه در ذات خود مستقل از اویند، و نه در توابع ذاتشان، از صفات و [[افعال]] و هر چیز دیگری که منسوب به ایشان است؛ از قبیلِ [[همسر]] و [[اولاد]] و [[مال]] و [[جاه]].
* [[خدای تعالی]] که مالک [[بندگان]] خویش است، ملکش هم مطلق است، و هم محیط به همه نواحی و جوانب [[بنده]] است، [[بندگان]] او نه در ذات خود مستقل از اویند، و نه در توابع ذاتشان، از صفات و [[افعال]] و هر چیز دیگری که منسوب به ایشان است؛ از قبیلِ [[همسر]] و [[اولاد]] و [[مال]] و [[جاه]].
*بلکه [[خدای سبحان]]، میان هر چیزی و خود آن چیز حائل است، و میان آن و تمام مقارنات آن از [[فرزند]] و [[همسر]] و [[دوست]] و [[مال]] و [[جاه]] و [[حق]] او حائل است. پس [[خدای تعالی]] از هر چیزی که فرض شود، به مخلوق خود نزدیک‌تر است. پس او قریب علی‌الاطلاق است؛ هم‌چنان‌که خودش فرموده: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما به او از شما نزدیک‌تریم اما شما نمی‌بینید» سوره واقعه، آیه ۸۵.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> و مراد از [[قلب]]، همان [[جان آدمی]] و نفس مدرکه اوست<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>.
*بلکه [[خدای سبحان]]، میان هر چیزی و خود آن چیز حائل است، و میان آن و تمام مقارنات آن از [[فرزند]] و [[همسر]] و [[دوست]] و [[مال]] و [[جاه]] و [[حق]] او حائل است. پس [[خدای تعالی]] از هر چیزی که فرض شود، به مخلوق خود نزدیک‌تر است. پس او قریب علی‌الاطلاق است؛ هم‌چنان‌که خودش فرموده: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما به او از شما نزدیک‌تریم اما شما نمی‌بینید» سوره واقعه، آیه ۸۵.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> و مراد از [[قلب]]، همان [[جان آدمی]] و نفس مدرکه اوست<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>.
*مالک بودن [[خدای سبحان]] به بندگانش به [[مالکیت]] [[حقیقی]]، و [[بنده]] بودن [[بندگان]] برای او باعث شده که او به طور علی‌الاطلاق قریب و نزدیک به آنان باشد، نزدیک‌تر از هر چیزی که با او مقایسه شود. و نیز این [[مالکیت]] باعث شده که هر تصرفی و به هر نحو که بخواهد در بندگانش بکند جایز باشد، بدون اینکه دافعی و مانعی جلو تصرفاتش را بگیرد. و این جواز [[تصرف]] [[حکم]] می‌کند که [[خدای سبحان]] هر دعای [[دعاکننده]] را [[اجابت]] کند - هر چه می‌خواهد باشد - و با اعطا و [[تصرف]] خود حاجتش را برآورد، چون [[مالکیت]] او عام و [[سلطنت]] و احاطه‌اش بر جمیع تقادیر و بدون هیچ قید و اندازه است<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>.
*مالک بودن [[خدای سبحان]] به بندگانش به [[مالکیت]] [[حقیقی]]، و [[بنده]] بودن [[بندگان]] برای او باعث شده که او به طور علی‌الاطلاق قریب و نزدیک به آنان باشد، نزدیک‌تر از هر چیزی که با او مقایسه شود. و نیز این [[مالکیت]] باعث شده که هر تصرفی و به هر نحو که بخواهد در بندگانش بکند جایز باشد، بدون اینکه دافعی و مانعی جلو تصرفاتش را بگیرد. و این جواز [[تصرف]] [[حکم]] می‌کند که [[خدای سبحان]] هر دعای [[دعاکننده]] را [[اجابت]] کند - هر چه می‌خواهد باشد - و با اعطا و [[تصرف]] خود حاجتش را برآورد، چون [[مالکیت]] او عام و [[سلطنت]] و احاطه‌اش بر جمیع تقادیر و بدون هیچ قید و اندازه است<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>.
خط ۴۲۳: خط ۴۲۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:ولایت]]
[[رده:ولایت]]
[[رده:مفاهیم در قرآن]]
[[رده:مفاهیم در قرآن]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش