جحش بن رئاب اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۹: خط ۹:
او از [[بنودودان]]، شاخه‌ای از [[بنی اسد بن خزیمه]]، از [[قبایل عدنانی]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۰.</ref>. [[منسوبان]] به [[خاندان جحش]] را «کَبیری»<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۳۰.</ref> و «غَنمی»<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۱۷۲.</ref> نیز گویند که به اعتبار انتساب آنان به «کبیر بن غنم بن دودان» از شاخه‌های بنی‌اسد بن خزیمه است. جحش بن رئاب پیوند دامادی با خاندان [[عبدالمطلب]] داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۲۸؛ ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۳.</ref> و هم [[پیمان]] [[بنو حرب]] بود<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۹۰ و ۱۹۲.</ref>. منابع سبب این پیوند و [[حلف]] را چنین گزارش کرده‌اند که در [[جاهلیت]] میان ایشان و طایفه‌ای دیگر نزاعی برخاست و جحش بن رئاب (در برخی منابع [[پدر]] او رئاب) به [[مکه]] آمد و [[سوگند]] یاد کرد که دختری از کریم‌ترین خاندان مکه بگیرد و با عزیز‌ترین افراد مکه هم پیمان شود. پس با «امیمه» دختر عبدالمطلب [[ازدواج]] کرد و با بنو حرب [[پیمان]] بست<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۵۷؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰۸ که به اشتباه پیمان وی را با ابوسفیان ذکر کرده است.</ref>، و عده‌ای از بنودودان را در مکه مستقر کرد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، تصحیح حمید الله، ص۴۳۴؛ این بند در انساب تصحیح زکار نیامده است.</ref>. این پیمان باقی ماند و در دوره [[اسلام]] نیز [[بنو اسد بن خزیمه]] در تقسیم‌بندی‌های قبیله‌ای از هم پیمانان بنو عبدشمس به شمار آمده و به عنوان فرعی از آنان محسوب می‌شدند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۶.</ref> و خاندان جحش در مواقع [[لزوم]] به این حلف و هم پیمانی علیه [[بنی امیه]] استناد می‌کردند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۲۳۷.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۴.</ref>، شرح حال او را در قسم نخست [[الاصابه]] ([[صحابه]]) آورده و او را [[صحابی]] دانسته و [[ابن حبان]] هم نقل می‌کند که او صحابی است، اما ابن حبان<ref>ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۳، ص۶۵.</ref> جحش جهنی را صحابی می‌داند که فردی غیر از جحش بن رئاب است. [[ابن حجر]] در ادامه گوید: اینکه [[دار قطنی]] پنداشته است [[رسول خدا]]{{صل}} به نام وی را [[تغییر]] داد، صحیح نیست بلکه رسول خدا{{صل}} نام دختر وی [[زینب]] را که «بَرة» (= [[نیکی]]) بود تغییر داد. براساس نظر [[دار قطنی]] نام زینب و پدرش هر دو بره (یکی به فتح باء و دیگری به ضم باء) بود که رسول خدا{{صل}} نام دختر را به زینب و نام [[پدر]] را به جحش تغییر داد. براساس این گزارش رسول خدا{{صل}} هنگامی که نام پدر زینب را به جحش تغییر داد، فرمود: اگر [[ایمان]] آورده بود وی را همانند یکی از [[اهل بیت]] نامگذاری می‌کردم <ref>ابن حجر، فتح، ج۱۰، ص۴۷۵؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۵؛ زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۴، ص۲۸۶.</ref>؛ برخی منابع ادبی<ref> زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۹.</ref> نیز نام جحش را بُرَّه (به ضم = [[آهو]] و غزال کوچک) دانسته‌اند. پذیرش این گزارش دشوار است زیرا تمام منابعی که از تغییر نام زینب خبر داده‌اند. هیچ اشاره‌ای به تغییر نام پدر وی نکرده و منابع نیز نام پدر وی را همگی جحش ذکر کرده‌اند. چنان که خبر دار قطنی و سخن رسول خدا{{صل}} درباره جحش بن رئاب را بپذیریم، وی [[صحابی]] نیست و به رسول خدا{{صل}} [[ایمان]] نیاورده است. حتی اینکه وی دوران رسول خدا{{صل}} را [[درک]] کرده باشد، مبهم است؛ زیرا در حوادث [[روزگار]] رسول خدا{{صل}} که از [[خاندان]] جحش به دفعات یاد می‌شود، هیچ یادی از وی نشده است، به ویژه که منابع به این خاندان [[عنایت]] داشته و به آن عنوانی اختصاص داده و از [[مهاجرت]] همگی آنان به [[مدینه]] یاد کرده و افراد شاخص این [[طایفه]] را ذکر کرده‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>، اما هیچ یادی از پدر خاندان نشده که نشان از عدم حضور وی در این برهه است.
او از [[بنودودان]]، شاخه‌ای از [[بنی اسد بن خزیمه]]، از [[قبایل عدنانی]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۰.</ref>. [[منسوبان]] به [[خاندان جحش]] را «کَبیری»<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۳۰.</ref> و «غَنمی»<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۱۷۲.</ref> نیز گویند که به اعتبار انتساب آنان به «کبیر بن غنم بن دودان» از شاخه‌های بنی‌اسد بن خزیمه است. جحش بن رئاب پیوند دامادی با خاندان [[عبدالمطلب]] داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۲۸؛ ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۳.</ref> و هم [[پیمان]] [[بنو حرب]] بود<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۹۰ و ۱۹۲.</ref>. منابع سبب این پیوند و [[حلف]] را چنین گزارش کرده‌اند که در [[جاهلیت]] میان ایشان و طایفه‌ای دیگر نزاعی برخاست و جحش بن رئاب (در برخی منابع [[پدر]] او رئاب) به [[مکه]] آمد و [[سوگند]] یاد کرد که دختری از کریم‌ترین خاندان مکه بگیرد و با عزیز‌ترین افراد مکه هم پیمان شود. پس با «امیمه» دختر عبدالمطلب [[ازدواج]] کرد و با بنو حرب [[پیمان]] بست<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۵۷؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰۸ که به اشتباه پیمان وی را با ابوسفیان ذکر کرده است.</ref>، و عده‌ای از بنودودان را در مکه مستقر کرد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، تصحیح حمید الله، ص۴۳۴؛ این بند در انساب تصحیح زکار نیامده است.</ref>. این پیمان باقی ماند و در دوره [[اسلام]] نیز [[بنو اسد بن خزیمه]] در تقسیم‌بندی‌های قبیله‌ای از هم پیمانان بنو عبدشمس به شمار آمده و به عنوان فرعی از آنان محسوب می‌شدند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۶.</ref> و خاندان جحش در مواقع [[لزوم]] به این حلف و هم پیمانی علیه [[بنی امیه]] استناد می‌کردند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۲۳۷.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۴.</ref>، شرح حال او را در قسم نخست [[الاصابه]] ([[صحابه]]) آورده و او را [[صحابی]] دانسته و [[ابن حبان]] هم نقل می‌کند که او صحابی است، اما ابن حبان<ref>ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۳، ص۶۵.</ref> جحش جهنی را صحابی می‌داند که فردی غیر از جحش بن رئاب است. [[ابن حجر]] در ادامه گوید: اینکه [[دار قطنی]] پنداشته است [[رسول خدا]]{{صل}} به نام وی را [[تغییر]] داد، صحیح نیست بلکه رسول خدا{{صل}} نام دختر وی [[زینب]] را که «بَرة» (= [[نیکی]]) بود تغییر داد. براساس نظر [[دار قطنی]] نام زینب و پدرش هر دو بره (یکی به فتح باء و دیگری به ضم باء) بود که رسول خدا{{صل}} نام دختر را به زینب و نام [[پدر]] را به جحش تغییر داد. براساس این گزارش رسول خدا{{صل}} هنگامی که نام پدر زینب را به جحش تغییر داد، فرمود: اگر [[ایمان]] آورده بود وی را همانند یکی از [[اهل بیت]] نامگذاری می‌کردم <ref>ابن حجر، فتح، ج۱۰، ص۴۷۵؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۵؛ زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۴، ص۲۸۶.</ref>؛ برخی منابع ادبی<ref> زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۹.</ref> نیز نام جحش را بُرَّه (به ضم = [[آهو]] و غزال کوچک) دانسته‌اند. پذیرش این گزارش دشوار است زیرا تمام منابعی که از تغییر نام زینب خبر داده‌اند. هیچ اشاره‌ای به تغییر نام پدر وی نکرده و منابع نیز نام پدر وی را همگی جحش ذکر کرده‌اند. چنان که خبر دار قطنی و سخن رسول خدا{{صل}} درباره جحش بن رئاب را بپذیریم، وی [[صحابی]] نیست و به رسول خدا{{صل}} [[ایمان]] نیاورده است. حتی اینکه وی دوران رسول خدا{{صل}} را [[درک]] کرده باشد، مبهم است؛ زیرا در حوادث [[روزگار]] رسول خدا{{صل}} که از [[خاندان]] جحش به دفعات یاد می‌شود، هیچ یادی از وی نشده است، به ویژه که منابع به این خاندان [[عنایت]] داشته و به آن عنوانی اختصاص داده و از [[مهاجرت]] همگی آنان به [[مدینه]] یاد کرده و افراد شاخص این [[طایفه]] را ذکر کرده‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>، اما هیچ یادی از پدر خاندان نشده که نشان از عدم حضور وی در این برهه است.


[[فرزندان]] وی که در منابع با عنوان «[[بنو جحش]]» از آنان یاد می‌شود، از [[پیشگامان]] در [[پذیرش اسلام]] بودند و قبل از رفتن [[رسول خدا]]{{صل}} به دار ارقم، [[اسلام]] را پذیرفته و در برهه‌های دیگر نیز به [[یاری]] اسلام شتافتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>. [[ابوسفیان]] پس از [[هجرت]] آنان به [[مدینه]] خانه‌های آنان را تصاحب کرد. [[فرزندان]] وی که بیش از او در [[تاریخ اسلام]] شناخته شده‌اند عبارت‌اند از: [[ابواحمد بن جحش]] که [[نابینا]] بود، [[عبدالله بن جحش]] که در [[جنگ احد]] [[شهید]] شد، [[عبیدالله بن جحش]]، [[همسر]] [[ام حبیبه دختر ابوسفیان]] که به [[حبشه]] هجرت کرد، [[نصرانی]] شد و در همان جا درگذشت، [[زینب]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}}، [[حمنه بن جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۱.</ref> که در [[داستان افک]] از او یاد می‌شود و [[حبیبه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۱۹۱؛ ابن سید الناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۲، ص۳۷۵.</ref>. همسر وی امیمه دختر [[عبد المطلب]] و عمه رسول خدا{{صل}} بود<ref>طبرانی، تاریخ طبری، ج۳۴، ص۳۸؛ ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۱، ص۳۶؛ طبرسی، علی بن فضل، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> که رسول خدا{{صل}} از خرمای [[خیبر]] چهل بار شتر بدو داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جحش بن رئاب اسدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۷۵-۳۷۶.</ref>
[[فرزندان]] وی که در منابع با عنوان «[[بنو جحش]]» از آنان یاد می‌شود، از [[پیشگامان]] در [[پذیرش اسلام]] بودند و قبل از رفتن [[رسول خدا]]{{صل}} به دار ارقم، [[اسلام]] را پذیرفته و در برهه‌های دیگر نیز به [[یاری]] اسلام شتافتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>. [[ابوسفیان]] پس از [[هجرت]] آنان به [[مدینه]] خانه‌های آنان را تصاحب کرد. [[فرزندان]] وی که بیش از او در [[تاریخ اسلام]] شناخته شده‌اند عبارت‌اند از: [[ابواحمد بن جحش]] که [[نابینا]] بود، [[عبدالله بن جحش]] که در [[جنگ احد]] [[شهید]] شد، [[عبیدالله بن جحش]]، [[همسر]] [[ام حبیبه دختر ابوسفیان]] که به [[حبشه]] هجرت کرد، [[نصرانی]] شد و در همان جا درگذشت، [[زینب]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}}، [[حمنه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۱.</ref> که در [[داستان افک]] از او یاد می‌شود و [[حبیبه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۱۹۱؛ ابن سید الناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۲، ص۳۷۵.</ref>. همسر وی امیمه دختر [[عبد المطلب]] و عمه رسول خدا{{صل}} بود<ref>طبرانی، تاریخ طبری، ج۳۴، ص۳۸؛ ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۱، ص۳۶؛ طبرسی، علی بن فضل، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> که رسول خدا{{صل}} از خرمای [[خیبر]] چهل بار شتر بدو داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جحش بن رئاب اسدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۷۵-۳۷۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۰ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۰

آشنایی اجمالی

او از بنودودان، شاخه‌ای از بنی اسد بن خزیمه، از قبایل عدنانی بود[۱]. منسوبان به خاندان جحش را «کَبیری»[۲] و «غَنمی»[۳] نیز گویند که به اعتبار انتساب آنان به «کبیر بن غنم بن دودان» از شاخه‌های بنی‌اسد بن خزیمه است. جحش بن رئاب پیوند دامادی با خاندان عبدالمطلب داشت[۴] و هم پیمان بنو حرب بود[۵]. منابع سبب این پیوند و حلف را چنین گزارش کرده‌اند که در جاهلیت میان ایشان و طایفه‌ای دیگر نزاعی برخاست و جحش بن رئاب (در برخی منابع پدر او رئاب) به مکه آمد و سوگند یاد کرد که دختری از کریم‌ترین خاندان مکه بگیرد و با عزیز‌ترین افراد مکه هم پیمان شود. پس با «امیمه» دختر عبدالمطلب ازدواج کرد و با بنو حرب پیمان بست[۶]، و عده‌ای از بنودودان را در مکه مستقر کرد[۷]. این پیمان باقی ماند و در دوره اسلام نیز بنو اسد بن خزیمه در تقسیم‌بندی‌های قبیله‌ای از هم پیمانان بنو عبدشمس به شمار آمده و به عنوان فرعی از آنان محسوب می‌شدند[۸] و خاندان جحش در مواقع لزوم به این حلف و هم پیمانی علیه بنی امیه استناد می‌کردند[۹]. ابن حجر[۱۰]، شرح حال او را در قسم نخست الاصابه (صحابه) آورده و او را صحابی دانسته و ابن حبان هم نقل می‌کند که او صحابی است، اما ابن حبان[۱۱] جحش جهنی را صحابی می‌داند که فردی غیر از جحش بن رئاب است. ابن حجر در ادامه گوید: اینکه دار قطنی پنداشته است رسول خدا(ص) به نام وی را تغییر داد، صحیح نیست بلکه رسول خدا(ص) نام دختر وی زینب را که «بَرة» (= نیکی) بود تغییر داد. براساس نظر دار قطنی نام زینب و پدرش هر دو بره (یکی به فتح باء و دیگری به ضم باء) بود که رسول خدا(ص) نام دختر را به زینب و نام پدر را به جحش تغییر داد. براساس این گزارش رسول خدا(ص) هنگامی که نام پدر زینب را به جحش تغییر داد، فرمود: اگر ایمان آورده بود وی را همانند یکی از اهل بیت نامگذاری می‌کردم [۱۲]؛ برخی منابع ادبی[۱۳] نیز نام جحش را بُرَّه (به ضم = آهو و غزال کوچک) دانسته‌اند. پذیرش این گزارش دشوار است زیرا تمام منابعی که از تغییر نام زینب خبر داده‌اند. هیچ اشاره‌ای به تغییر نام پدر وی نکرده و منابع نیز نام پدر وی را همگی جحش ذکر کرده‌اند. چنان که خبر دار قطنی و سخن رسول خدا(ص) درباره جحش بن رئاب را بپذیریم، وی صحابی نیست و به رسول خدا(ص) ایمان نیاورده است. حتی اینکه وی دوران رسول خدا(ص) را درک کرده باشد، مبهم است؛ زیرا در حوادث روزگار رسول خدا(ص) که از خاندان جحش به دفعات یاد می‌شود، هیچ یادی از وی نشده است، به ویژه که منابع به این خاندان عنایت داشته و به آن عنوانی اختصاص داده و از مهاجرت همگی آنان به مدینه یاد کرده و افراد شاخص این طایفه را ذکر کرده‌اند[۱۴]، اما هیچ یادی از پدر خاندان نشده که نشان از عدم حضور وی در این برهه است.

فرزندان وی که در منابع با عنوان «بنو جحش» از آنان یاد می‌شود، از پیشگامان در پذیرش اسلام بودند و قبل از رفتن رسول خدا(ص) به دار ارقم، اسلام را پذیرفته و در برهه‌های دیگر نیز به یاری اسلام شتافتند[۱۵]. ابوسفیان پس از هجرت آنان به مدینه خانه‌های آنان را تصاحب کرد. فرزندان وی که بیش از او در تاریخ اسلام شناخته شده‌اند عبارت‌اند از: ابواحمد بن جحش که نابینا بود، عبدالله بن جحش که در جنگ احد شهید شد، عبیدالله بن جحش، همسر ام حبیبه دختر ابوسفیان که به حبشه هجرت کرد، نصرانی شد و در همان جا درگذشت، زینب همسر رسول خدا(ص)، حمنه بنت جحش[۱۶] که در داستان افک از او یاد می‌شود و حبیبه بنت جحش[۱۷]. همسر وی امیمه دختر عبد المطلب و عمه رسول خدا(ص) بود[۱۸] که رسول خدا(ص) از خرمای خیبر چهل بار شتر بدو داد[۱۹].[۲۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۰.
  2. سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۳۰.
  3. ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۱۷۲.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۲۸؛ ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۳.
  5. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۹۰ و ۱۹۲.
  6. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۵۷؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰۸ که به اشتباه پیمان وی را با ابوسفیان ذکر کرده است.
  7. بلاذری، أنساب الاشراف، تصحیح حمید الله، ص۴۳۴؛ این بند در انساب تصحیح زکار نیامده است.
  8. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۶.
  9. ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۲۳۷.
  10. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۴.
  11. ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۳، ص۶۵.
  12. ابن حجر، فتح، ج۱۰، ص۴۷۵؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۵؛ زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۴، ص۲۸۶.
  13. زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۹.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۱.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۱۹۱؛ ابن سید الناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۲، ص۳۷۵.
  18. طبرانی، تاریخ طبری، ج۳۴، ص۳۸؛ ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۱، ص۳۶؛ طبرسی، علی بن فضل، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۸۳.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۲۴.
  20. داداش نژاد، منصور، مقاله «جحش بن رئاب اسدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۷۵-۳۷۶.