غزوه السویق: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =  
| موضوع مرتبط = غزوات پیامبر
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  = غزوه السویق
| مداخل مرتبط = [[غزوه السویق در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[غزوه السویق در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  =

نسخهٔ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۹

غزوة السویق در ذی الحجة سال دوم هجری و بعد از گذشت ۲۲ ماه از هجرت رسول گرامی اسلام(ص) در پی کینه‌توزی ابوسفیان از کشته شدن فرزندش در جنگ بدر به وقوع پیوست. منتها ابوسفیان و سپاهیانش بعد از کشتن یک نفر از مسلمانان و آتش زدن باغ او به سمت مکه فرار کردند و جنگی درنگرفت و چون کیسه‌های آرد آنها نصیب سپاه اسلام شده بود این جنگ به غزوه سویق معروف شد.

مقدمه

غزوة السویق در ذی الحجة سال دوم هجری و بعد از گذشت ۲۲ ماه از هجرت رسول گرامی اسلام(ص) در روز یکشنبه به وقوع پیوست[۱].

کینه‌توزی ابوسفیان

ابوسفیان که در جنگ بدر یک پسرش به دست مسلمانان کشته و دیگری اسیر شده بود، قسم یاد کرد که تا از رسول خدا(ص) انتقام کشته‌های قوم خود را نگیرد، با زنان همبستر نشود، بدن خود را روغن نمالد و آن را شستشو ندهد. وی دو ماه بعد از جنگ بدر، به قصد انتقام، همراه با دویست نفر ـ که در بعضی احادیث چهل نفر[۲] و یا صد نفر[۳] آمده است ـ به سوی مدینه حرکت کرد. هنگامی که به منطقه نجدیه در نزدیکی مدینه رسید، شبانه به خانه "حیی بن اخطبرئیس قبیله بنی‌نظیر رفت تا از مسلمانان و پیامبر(ص) اطلاعاتی به دست آورد، اما حیی بن اخطب که با رسول خدا(ص)پیمان صلح امضا کرده بود او را به خانه‌اش راه نداد[۴].

ابوسفیان پس از ناامیدی از همکاری حیی بن اخطب، همراه او به خانه "سلام بن مِشکَم"، از بزرگان بنی‌نظیر و مسئول خزانه رفت. سلام بن مِشکَم او را به خانه خود راه داد و با روی باز و شراب از او پذیرایی کرد و اخبار و اطلاعات مسلمانان را در اختیارش گذاشت[۵].

طبق نقل زهری، ابوسفیان، دو بیت شعر در مدح سلام بن مشکم و شرابی که وی به او نوشانید، سروده است. ابوسفیان همان شب نزد سپاهیان خود بازگشت و همراه تعدادی از آنها سحرگاه به نخلستان‌های عُرَیض در مدینه رفت. آنها شخصی از انصار را که همراه غلامش در نخلستان مشغول کار بود کشتند و باغ آنها و دو خانه را به آتش کشیدند. ابوسفیان از جنایتی که مرتکب شده بود، راضی شد و تصور کرد انتقام کشته‌های بدر را از مسلمانان گرفته است. سپس آنها از ترس سپاهیان رسول خدا(ص) به سمت مکه فرار کردند[۶].[۷]

خروج رسول خدا(ص) در تعقیب ابوسفیان

صبح روز بعد که فرستاده خدا(ص) از اقدام ابوسفیان باخبر شد، اصحاب را فرا خواند و به تعقیب آنها پرداخت. حضرت، قبل از خروج از مدینه، ابولُبابة بن عبدالمنذر را به جانشینی خود در شهر منصوب کرد[۸].

ایشان تا منطقه قَرقَرة الکدر، در چهارده منزلی مدینه، آنها را تعقیب کردند؛ اما فاصله زیادی با دشمن داشتند و نتوانستند به آنها برسند. ابوسفیان و همراهانش به علت ترس از سپاه اسلام، تمام وسایل خود، حتی کیسه‌های آرد را که آذوقه‌شان بود جا گذاشتند و فرار کردند. مسلمانان، کیسه‌ها را با خود به مدینه آوردند. به همین علت، این غزوه را "سَویق" یعنی آرد نامیدند[۹].

زمانی که فرستاده خدا(ص) و مسلمانان به مدینه بازگشتند، از رسول خدا(ص) سؤال کردند: "آیا حق داریم این ماجرا را برای خود غزوه به حساب بیاوریم؟" (با توجه به اینکه جنگی اتفاق نیفتاده است) رسول گرامی اسلام(ص) در پاسخ فرمود: "آری"[۱۰]. در واقع چون اصحاب به نیت جنگ و مبارزه از مدینه خارج شده بودند، پیامبر(ص) اجازه دادند تا خروج خود را غزوه به حساب بیاورند[۱۱].

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲.
  2. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲.
  3. شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۷۲.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۴.
  5. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۴.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۵.
  7. عباسی، حبیب، غزوه السویق، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۸۴-۱۸۵.
  8. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۵.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۳.
  10. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۷۳.
  11. عباسی، حبیب، غزوه السویق، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۸۵-۱۸۶.