|
|
خط ۲۱: |
خط ۲۱: |
| {{اصلی|اثبات عصمت پیامبر}} | | {{اصلی|اثبات عصمت پیامبر}} |
| {{اصلی|اثبات عصمت امام}} | | {{اصلی|اثبات عصمت امام}} |
|
| |
| ===دلیل عقلی:===
| |
| *'''۱. تسلسل:''' علت احتیاج مردم به [[امام]]، جلوگیری از ظلم ظالم و معصیت فاسق است، حال اگر صدور ظلم و معصیت از [[امام]] امکان داشته باشد، برای جلوگیری از آن، به [[امام]] دیگری نیاز خواهد بود و اگر همین گونه پیش برویم، تسلسل محال لازم میآید<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۱۹ - ۳۶۴.</ref>.
| |
| *'''اشکال اول:''' اگر ملاک احتیاج افراد به [[امام]]، معصوم نبودن آنها باشد پس فردی که معصوم است به [[امام]] نیاز ندارد و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای امیر مؤمنان [[امام]] نبودهاند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۲.</ref>.
| |
| *'''پاسخ:''' فرد معصوم، از جهات دیگر، مانند کسب معرفت و غیره ممکن است به [[امام]] نیاز داشته باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۲.</ref>.
| |
| *'''اشکال دوم:''' [[سعد الدین تفتازانی]] میگوید: نیاز امت به [[امام]] به خاطر وجود خطای امت نیست تا عدم عصمت [[امام]] به تسلسل بیانجامد. به فرض وجوب عقلی نصب [[امام]]، شاید مصالح دیگری، منشأ وجوب عقلی [[امامت]] شده باشد. و میتوان به وسیله علم و عدالت و استفاده از کتاب و سنت از خطای امت جلوگیری کرد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *'''اولاً؛''' ادله ضرورت [[امام]]، منحصر در ادله شرعی نیست، بلکه وجوب نصب [[امام]] با ادله عقلی مانند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>: دلیل لطف و دلیل حکمت، ثابت میشود و فقدانش در جامعه، مستلزم نقض غرض و نیازمندی جامعه به بینهایت امامان غیر معصوم است. خداوند، باید به اقتضای عقل، ارایه طریق را کامل کند و برای تکمیل ارایه طریق، تعیین امامان معصوم ضرورت دارد همانند ضرورت نزول قرآن و سنت نبوی. محرومیت انسانها از دیدار [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}}، زائیده اراده آدمیان است و اگر خطایی وجود دارد به کوتاهی ایشان برمیگردد. [[امام معصوم]]{{ع}} علاوه بر تأمین هدایت معرفتی، در تحقق مدیریت صحیح جامعه، هدایت خارجی را نیز تحقق میبخشد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>.
| |
| *۲. '''حفظ و تبیین شریعت:''' باید شریعت اسلام پس از [[پیامبر]] حفظ گردد و به دست مکلفان برسد؛ در اینجا چند فرض وجود دارد:
| |
| *'''الف) از طریق کتاب و سنت نبوی:''' حفظ و تبیین گردد، که تفاصیل احکام در این نیامده<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۳.</ref>. و این دو در بردارنده مجمل و مفصل، ناسخ و منسوخ، محکم متشابه است و خود نیازمند مفسری معصوم میباشند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۷۰.</ref>. لذا مسلمانان اتفاق دارند که قرآن و سنت نبوی نمیتواند حافظ شرع باشد زیرا تفسیر و برداشت از قرآن و سنت، متفاوت است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۷.</ref>.
| |
| *'''ب) از طریق اجماع:''' اولاً، احکام مورد اجماع، غیر از کلیات دین، بسیار اندک است. ثانیاً، اگر اجماع حجت باشد، به دلیل وجود [[امام]] است و این هم اثبات مدعای شیعه است و اگر حجتش به دلیل کتاب<ref>سوره نساء، آیه:۱۱۵.</ref>. و سنت باشد<ref>لا تجمع امتی علی الخطاء.</ref>. پس باید احتمال نسخ و اضمار و تخصیص، در این ادله منتفی گردد، یعنی باید گفته شود: اگر مثلاً تخصیصی بود، برای ما نقل میشد و پذیرش این مطلب مشروط به پذیرش عصمت امت است و این مستلزم دور است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۳.</ref>.
| |
| *'''ج) از طریق اجتهاد مبتنی بر قیاس:''' '''اولاً:''' قیاس، حجت ذاتی ندارد زیرا جز ظن ضعیف، فایده دیگری ندارد<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۷۱.</ref>. '''ثانیاً:''' مبنای قیاس بر تمثیل امور متماثل است در حالی که بسیاری از احکام، از باب جمع میان امور متفاوت میباشد مثلاً: روزه گرفتن در ایام ماه رمضان، واجب و در اول شوال، حرام است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۴.</ref>.
| |
| *د) برائت نیز نمیتواند حافظ شرع باشد و إلّا نیازی به بعثت انبیاء نبود و به همان عقل انسان اکتفا میشد<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۷.</ref>.
| |
| *با بطلان فرضهای مذکور، یگانه فرض متعین و درست، حفظ شریعت توسط [[امام معصوم]] است تا دین از خطر سقوط و انحراف، مصون بماند. زیرا اگر چنین نباشد لازم میآید که مردم تنها به بخشی از شریعت عمل کنند و به هدایت کامل دست نیابند و این امری قبیح است بر خداوند لطیف و نقض غرض شارع حکیم است<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۴؛ [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۷۱.</ref>.
| |
| *'''اشکال:''' [[قاضی عبدالجبار]] احکام شریعت از طریق نقل متواتر، به دیگران خواهند رسید. و انکار حفظ و نقل شریعت از طریق تواتر، مستلزم خدشه در طریق تواتر است که دعوی نبوت توسط [[پیامبر اکرم]] را زیر سؤال میبرد.
| |
| *'''پاسخ:''' معارف و احکام بسیاری از طریق تواتر اثبات شده ولی آیا همه احکام شریعت، از طریق تواتر بیان شده است.
| |
| *'''اشکال:''' در عصر غیبت [[امام معصوم]]{{ع}}، مردم چگونه از احکام شریعت آگاه میشوند؟ اگر بگوئیم افراد معذورند پس قبل از غیبت هم معذور بودهاند و اگر بگوئیم از طریق اجتهاد و خبر واحد به احکام میرسند پس قبل از غیبت نیز چنین راهی وجود داشته.
| |
| *'''پاسخ:''' در عصر حضور<ref>تا ۲۶ هـ ق.</ref>. تفاصیل احکام شریعت، توسط [[ائمه]]{{عم}} بیان شده ولی معروف است که [[ابو حنیفه]] تنها هفده حدیث نبوی را معتبر میدانسته است. گذشته از این، غیبت [[امام معصوم]]{{ع}} به خاطر عدم آمادگی مردم است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۵ - ۲۳۷.</ref>.
| |
| *'''۳. تناقض:''' اگر [[امام]]{{ع}} مرتکب خطا یا گناهی شود یا باید از او تبعیت کرد که این باطل است به دلیل آیه قرآن {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ }}﴾}}<ref> و در گناه و تجاوز یاری نکنید؛ سوره مائده، آیه:۲.</ref> و یا این که نباید از او پیروی کرد که در این صورت، فایده [[امام]]{{ع}}، منتفی خواهد بود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۸.</ref>.
| |
| ====دلیل نقلی:====
| |
| '''۱. آیه [[امامت]]'''
| |
| *{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.</ref>
| |
| ====معنای عهد====
| |
| *به نظر برخی، این آیه، در صورتی دلالت بر عصمت دارد که ثابت شود [[امامت]]، عهد خداست و چون شیعه، نصب [[امام]] را از جانب خدا با نص، واجب میداند، لذا [[امامت]]، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت میشود.
| |
| *[[زمخشری]] نیز از علمای معتزله میگوید: طبق این آیه، [[امامت]] به کسی میرسد که عادل و از ظلم، مبرّا باشد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۸ - ۱۵۹.</ref>.
| |
| *اما برخی میگویند، در آیۀ قرائتی است که به ما میفهماند منظور از "عهد" در آیه، همان [[امامت]] است نه نبوت و... مثلاً، از جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمِن ذُرِّيَّتِي}}﴾}} به دست میآید که ابراهیم دارای فرزند بوده و یا لااقل از داشتن فرزند مأیوس نبوده در حالی که ابراهیم تا دوران کهنسالی فرزند نداشت و گواه دیگر اینکه قطعا یکی از مهمترین امتحانات ابراهیم همان امتحان او به ذبح فرزندش اسماعیل بود<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۸.</ref>. و همچنین از ظاهر آیه به دست میآید که این اولین [[وحی]] الهی به ابراهیم نبوده و او قبلاً به مقام پیامبری رسیده زیرا چنین درخواست بزرگی در اولین [[وحی]] الهی، از مقام ابراهیم، بسیار به دور است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص: ۱۴۶.</ref>.
| |
| ====معنای ظلم====
| |
| *ظلم در مقابل عدل و به معنای قراردادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن است از آیات قرآن کریم به دست میآید که معصیت، ظلم به شمار میرود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ }}﴾}}<ref> و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. پس تنها کسی به مقام [[امامت]] نایل میگردد که معصیت و گناهی از او سرنزند.
| |
| *فرزندان [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، چهار دستهاند:
| |
| *اول: کسانی که همیشه مرتکب گناه میگردند.
| |
| *دوم: کسانی که ابتدا ظالم نبودهاند ولی عاقبت به شر شدند.
| |
| *سوم: کسانی که ظالم بودهاند ولی عاقبت به خیر شدند.
| |
| *چهارم: کسانی که هرگز گناه نکردهاند.
| |
| *درخواست [[امامت]] برای گروه اول و دوم، شایسته یک مؤمن نیست چه رسد به [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]، بنابراین درخواست [[وحی]] منحصر در دو دسته سوم و چهارم است که خداونند گروه سوم را مستثی کرده است.
| |
| *این معنا، در برخی روایات مورد تایید قرار گرفته: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خداوند در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن|مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً "}}<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص: ۳۷۹.</ref><ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۶ - ۱۴۷؛ [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۸- ۲۴۰.</ref>.
| |
| *'''اشکال:''' از مفاد آیه استفاده نمیشود که تنها معصوم، شایسته مقام [[امامت]] است، زیرا مشرک و گناهکار نبود، اعم از معصوم بودن است.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *اولاً، طبق مبنای اشاعره، هر کس مرتکب گناه نشود معصوم خواهد بود.
| |
| *ثانیاً، هرگاه کسی در طول عمر خویش نه در پنهان و نه در آشکار مرتکب گناه نشود، چنین فردی از اغوای شیطان مصون بوده است و معصوم یعنی همین زیرا قرآن میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ }}﴾}}<ref> به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد.مگر از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره ص، آیه:۸۲ - ۸۳.</ref>.
| |
| *'''اشکال:''' معصیت، اعم از ظلم است زیرا اگر کسی معصیت کند و از گناه خویش توبه نماید، پس از آن ظلم نخواهد بود.
| |
| *'''پاسخ:''' با توجه به تقریری که در تفسیر آیه بیان شد، مقصود از ظالم، اعم از ظالم در گذشته و در زمان حال است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۰.</ref>.
| |
| '''۲. آیه تطهیر'''
| |
| *'''دلالت آیه بر عصمت:''' اراده تشریعی، آن است که خداوند اراده کرده است مردم، واجبات را انجام دهند و از محرمات دوری کنند، حال ممکن است این اراده الهی تحقق پیدا نکند.
| |
| *اراده تکوینی، ارادهای است که خلاف آن، تحقق پیدا نمیکند مثلاً خداوند اراده فرموده زمین به دور خود بچرخد.
| |
| این آیه، در صورتی بر عصمت دلالت میکند که منظور از اراده، اراده تکوینی باشد زیرا اراده تکوینی، تخلف ناپذیر است و به دنبال اراده تطهیر، مسلماً تطهیر واقع میشود و این همان عصمت است.
| |
| *از آنجا که اراده تطهیر، اختصاص به [[اهل بیت]]{{عم}} پیدا کرده معلوم میشود که منظور اراده تکوینی است و الّا اراده تشریعی تطهیر و دوری از گناهان، عام است.
| |
| *'''منظور از [[اهل بیت]]{{عم}}:''' بزرگان و محدثان اهل تسنن، در ضمن روایاتی، [[اهل بیت]]{{عم}} را به خمسه طیبه، تفسیر نمودهاند. از جمله صحیح مسلم که از عایشه نقل کرده.
| |
| '''۳. آیه اولی الامر'''
| |
| *{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>
| |
| *در این آیه، همان گونه که به اطاعت از خداوند و رسول امر شده، به اطاعت از اولی الامر نیز امر شده است.
| |
| *مقصود از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الأَمْرِ}}﴾}} مسائل مربوط به زندگی اجتماعی امت اسلامی است مانند آیات: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ }}﴾}}<ref> و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ }}﴾}}<ref> کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.</ref>.
| |
| *[[پیامبر]]{{صل}} دارای دو مقام بودند، یک: ابلاغ احکام الهی دو: رهبری و حکومت اجتماع.
| |
| *اطاعت از خداوند معنایی جز اطاعت از احکام او ندارد. بنابراین، مقصود از اطاعت از [[رسول خدا]]{{صل}}، در مورد مقام دوم است و عطف اولی الامر بر رسول، بدون تکرار لفظ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَطِيعُواْ}}﴾}} بیانگر وحدت ملاک اطاعت است. و مقتضای وحدت حکم معطوف و معطوف علیه این است که اولی الامر نیز مانند [[پیامبر]] معصوم باشند. از سوی دیگر، اطاعت از اولی الامر، بدون هیچ گونه قیدی واجب شده و خداوند به اطاعت مطلق کسی که مرتکب گناه شود، امری نمیکند. پس اگر اولی الامر معصوم نباشند، لازم است قرآن،<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۲.</ref>. اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که گناه از اولی الامر سر نزده باشد<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۸.</ref>.
| |
| *'''اشکال:'''
| |
| *مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از گناهکار امر نمیکند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر معصیت خداوند واجب است.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *سیاق آیه کریمه عدم تکرار {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَطِيعُواْ}}﴾}} مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره [[پیامبر]] نمیتوان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب معصیت خدا باشد، درباره اولی الامر هم نمیتوان گفت...
| |
| *ثانیاً، خداوند فرمود اگر احسان به والدین مستلزم معصیت خداوند باشد، آن احسان پسندیده نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به مقید کردن بود<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۳.</ref>.
| |
| '''۴. روایت ثقلین:'''
| |
| *از جمله {{عربی|اندازه=150%|" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا "}} و جمله {{عربی|اندازه=150%|" انّهما یفترقا "}} میتوان برای عصمت، استدلال کرد. زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، برای همیشه از گمراهی، جلوگیری میکند و لازمه این، عصمت عترت [[پیامبر]] است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت {{عربی|اندازه=150%|" لَنْ يَفْتَرِقَا "}} به معنای عصمت آنهاست<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۶۲.</ref>.
| |
| *'''خلاصه:'''
| |
| *به نظر تمام اندیشمندان شیعه، [[امام]] شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه منزه باشد، زیرا انجام شایسته وظایفی که بر عهده [[امام]] است، بدون عصمت از خطا و گناه ممکن نیست، مثلاً بیان احکام دینی از سوی امامی که مصون از خطا نیست، حجت را بر مردم تمام نمیکند و چه بسا در مواردی که باید در مقابل
| |
| انحرافات و تحریفات بایستد، دچار لغزش میگردد و از طرفی نمیتواند داعی مردم به تقوا و عمل صالح باشد. همچنین، سبب نیاز امت به [[امام]] آن است که مردم معصوم نبووده باشند زیرا اگر معصوم باشند نیازی به [[امام]] نخوهند داشت حال اگر فرض کنیم که [[امام]]، خود جایز الخطا باشد، لازم میآید که به [[امام]] دیگری نیاز باشد که تسلسل لازم میآید<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==پانویس== | | ==پانویس== |