چگونه روایات دال بر تام بودن علم غیب معصوم با روایات دال بر محدود بودن علم غیب او قابل جمع هستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
::::::«برخی شواهد در دو طرف «کامل بودن و محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}}» قابل توجه است. به نظر میرسد این روایات را میتوان جمع کرد. در ادامه به مهمترین شیوههای جمع بین این روایات اشاره میشود (...): | ::::::«برخی شواهد در دو طرف «کامل بودن و محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}}» قابل توجه است. به نظر میرسد این روایات را میتوان جمع کرد. در ادامه به مهمترین شیوههای جمع بین این روایات اشاره میشود (...): | ||
:::::#'''محدودیت در قلمرو علوم ذاتی و استقلالی:''' بیگمان [[ائمه]]{{عم}} علومشان را از خداوند دریافت میکردند و مستقل از خداوند، علمی نداشتهاند. در آیات متعددی بر این نکته تأکید شده است که پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند از خود هیچ دانش مستقلی ندارند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء}}﴾}} <ref> و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند ؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>. این جمله را میتوان یک اصل قرآنی درباره قلمرو علوم برگزیدگان خداوند دانست. آگاهی پیامبران و دیگر انسانها نسبت به علوم الهی، تنها در قلمرویی است که خداوند به آنان عطا کند و آنان بدون اذن و اجازه خداوند، چنین علمی ندارند و قادر به کسب آن نیستند. بنابراین یک روش جمع روایات به ظاهر متعارض در بحث تام بودن یا محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}} این است که روایات دلالت کننده بر محدودیت یا عدم علم [[ائمه]]{{عم}} به [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی و استقلالی]] آنان اشاره دارند؛ در حالی که روایات دلالت کننده بر تام بودن علوم ایشان از [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علوم موهتبی و غیراستقلالی]] سخن میگویند. مثلاً در روایتی با سند صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ به سؤال از آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از غیب آمده است: {{عربی|اندازه=150%|« يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَم»}}<ref> علم برای ما گسترده میشود، پس میدانیم و از ما گرفته میشود، پس نمیدانیم.</ref> بنابراین نفی برخی علوم توسط خود [[ائمه]]{{عم}} در برخی روایات و اثبات آن در روایات دیگر میتواند به این شیوه جمع شود. | :::::#'''محدودیت در قلمرو علوم ذاتی و استقلالی:''' بیگمان [[ائمه]]{{عم}} علومشان را از خداوند دریافت میکردند و مستقل از خداوند، علمی نداشتهاند. در آیات متعددی بر این نکته تأکید شده است که پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند از خود هیچ دانش مستقلی ندارند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء}}﴾}} <ref> و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند ؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>. این جمله را میتوان یک اصل قرآنی درباره قلمرو علوم برگزیدگان خداوند دانست. آگاهی پیامبران و دیگر انسانها نسبت به علوم الهی، تنها در قلمرویی است که خداوند به آنان عطا کند و آنان بدون اذن و اجازه خداوند، چنین علمی ندارند و قادر به کسب آن نیستند. بنابراین یک روش جمع روایات به ظاهر متعارض در بحث تام بودن یا محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}} این است که روایات دلالت کننده بر محدودیت یا عدم علم [[ائمه]]{{عم}} به [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی و استقلالی]] آنان اشاره دارند؛ در حالی که روایات دلالت کننده بر تام بودن علوم ایشان از [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علوم موهتبی و غیراستقلالی]] سخن میگویند. مثلاً در روایتی با سند صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ به سؤال از آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از غیب آمده است: {{عربی|اندازه=150%|« يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَم»}}<ref> علم برای ما گسترده میشود، پس میدانیم و از ما گرفته میشود، پس نمیدانیم.</ref> بنابراین نفی برخی علوم توسط خود [[ائمه]]{{عم}} در برخی روایات و اثبات آن در روایات دیگر میتواند به این شیوه جمع شود. | ||
:::::#'''تام بودن اجمالی و محدودیت تفصیلی:''' ممکن است برخی از روایاتی که از تمامیت علوم [[ائمه]]{{عم}} خبر میدهند، به علومی اجمالی نظر داشته باشند که تفصیل آنها در طول زندگی امام به روشهای مختلفی مانند [[الهام]]، تحدیث، استنباط از قرآن و... به او عطا میشود. چنین جمعبندی بعید به نظر نمیرسد، بلکه شواهدی بر تأیید آن وجود دارد؛ مثلاً [پیامبر]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{عم}} [[رابطه الف باب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|هزار باب علم را آموخت که از هر باب، هزار باب گشوده میشد.]] ظاهر این گفتار این است که این دانش، دانشی کلی بوده است که هر باب آن، به شکلی خاص به علوم مختلف دیگری ختم میشده است. بعید نیست روایاتی که ائمه را خزانهداران علم خداوند، [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آگاه به علوم گذشته و آینده]] و دارای علم به ظاهر و باطن معرفی میکنند، به علم اجمالی ایشان اشاره داشته باشند؛ زیرا به قرینه روایات دیگر، آنان پیوسته علومی را در موارد مختلف و به شکلهای مختلف دریافت میکردند. | :::::#'''تام بودن اجمالی و محدودیت تفصیلی:''' ممکن است برخی از روایاتی که از تمامیت علوم [[ائمه]]{{عم}} خبر میدهند، به علومی اجمالی نظر داشته باشند که تفصیل آنها در طول زندگی امام به روشهای مختلفی مانند [[الهام]]، تحدیث، استنباط از قرآن و... به او عطا میشود. چنین جمعبندی بعید به نظر نمیرسد، بلکه شواهدی بر تأیید آن وجود دارد؛ مثلاً [[پیامبر]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{عم}} [[رابطه الف باب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|هزار باب علم را آموخت که از هر باب، هزار باب گشوده میشد.]] ظاهر این گفتار این است که این دانش، دانشی کلی بوده است که هر باب آن، به شکلی خاص به علوم مختلف دیگری ختم میشده است. بعید نیست روایاتی که ائمه را خزانهداران علم خداوند، [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آگاه به علوم گذشته و آینده]] و دارای علم به ظاهر و باطن معرفی میکنند، به علم اجمالی ایشان اشاره داشته باشند؛ زیرا به قرینه روایات دیگر، آنان پیوسته علومی را در موارد مختلف و به شکلهای مختلف دریافت میکردند. | ||
:::::#'''تام بودن شأنی و محدود بودن فعلی:''' احتمال دیگری که میتواند به عنوان راه حلی مهم برای جمع کردن دو دسته روایات یادشده مطرح شود، این است که مقصود روایاتی که ظهور در تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} دارند، فعلیت این علوم نیست، بلکه آن است که [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)|ائمه این علم را به طور شأنی دارند]]؛ یعنی به محض آنکه اراده کنند یا به آن نیاز داشته باشند، در اختیار آنان قرار میگیرد. آنان حجتهای خداوند هستند و خداوند آنان را به شیوههای مختلف یاری میکند. مثلاً اشاره شد که روحی مقدس که بزرگتر از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] است مأمور تأیید و راهنمایی ائمه است و از آنان جدا نمیشود. طبیعی است که فردی که چنین همراهی دارد از هر مطلبی سؤال شود، بلافاصله جواب آن را از طریق آن روح دریافت میکند. همچنین [[الهام]] به قلب [[ائمه]]{{عم}} یا القا در گوش آنان، شیوههایی است که [[ائمه]]{{عم}} را چنان مجهز میسازد که هرگاه دانشی را بخواهند در اختیار آنان قرار میگیرد. با توجه به این امکانات است که [[ائمه]]{{عم}} ادعا میکنند دانش همه چیز در اختیار آنان است. در برخی روایات این مطلب با سند صحیح و به صراحت بیان شده است: {{عربی|اندازه=150%|« إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»}}<ref> هر گاه [[امام]]{{ع}} اراده کند چیزی را بداند، خداوند او از آن آگاه میسازد.</ref> در روایتی آمده است که یکی از اصحاب [[امام صادق]]{{ع}} از ایشان پرسید: "گاهی از شما سؤالی میپرسیم و شما به سرعت پاسخ میدهید و گاهی تأملی میکنید و سپس جواب میدهید؛ علت این تفاوت چیست؟ آن حضرت پاسخ داد: درست است. در گوش و قلب ما علومی افکنده میشود. زمانی که این علوم به ما برسد، سخن میگوییم و زمانی که نرسد، صبر میکنیم". این روایت نیز به روشنی، بخشی از علوم [[ائمه]]{{عم}} را وابسته به دریافت آن دانش معرفی میکند که نشان میدهد دانش آنان فعلی نیست. بنابراین درست است که [[ائمه]]{{عم}} به سبب جایگاه رفیع آنان در جهان، علوم بسیاری را بالفعل در اختیار دارند؛ اما با توجه به نکاتی مانند تغییرپذیری حوادث جهان به سبب اعمال اختیاری انسانها و رخدادن بدا، شمارشناپذیر بودن حوادث جهان و نامتناهی بودن علوم و درجات معنوی، برخی از علوم آنان بالفعل نیست. امام حجت خداوند و بنده برگزیده اوست. هرگاه به دانشی نیاز داشته باشد، خداوند آن علم را در اختیار او قرار میدهد، چنانکه در روایات نیز نقل شد که خداوند کریمتر و حکیمتر از آن است که بندهای را حجت خود بر مردم قرار دهد و آنگاه درهای علوم را بر او ببندد. در کافی چهار روایت در این موضوع نقل شده است که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیح است. در بصائر روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است. توجه داریم که تعبیر علم شأنی همراه با تسامح است؛ زیرا در آن لحظه امام به آن موضوع علم ندارد؛ اما به محض نیاز یا اراده آن، دانش در اختیار او قرار میگیرد که چنین تسامحی در کاربردهای عرفی وجود دارد. اگر کسی پاسخ هر سؤالی را در یک رشته علمی میداند، به او عالم به آن رشته گفته میشود؛ برای عرف فرقی نمیکند که او دانش خود را در همان لحظه به شیوههای خاص مانند [[الهام]] دریافت کرده باشد یا از قبل آن را میدانسته است. بنابراین وقتی گفته میشود امام به همه علوم ممکن برای بشر آگاه است، میتواند به این معنا باشد که هرگاه از او سؤالی شود جواب آن را میداند و هرگاه به علمی نیاز داشته باشد یا اراده کند، آن دانش در اختیار او قرار میگیرد. این شیوه به نکتهای اساسی در باب علوم [[ائمه]]{{عم}} اشاره دارد که میتواند مبنایی مهم برای تحلیل و جمع بین روایات دال بر محدودیت و تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} باشد. | :::::#'''تام بودن شأنی و محدود بودن فعلی:''' احتمال دیگری که میتواند به عنوان راه حلی مهم برای جمع کردن دو دسته روایات یادشده مطرح شود، این است که مقصود روایاتی که ظهور در تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} دارند، فعلیت این علوم نیست، بلکه آن است که [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)|ائمه این علم را به طور شأنی دارند]]؛ یعنی به محض آنکه اراده کنند یا به آن نیاز داشته باشند، در اختیار آنان قرار میگیرد. آنان حجتهای خداوند هستند و خداوند آنان را به شیوههای مختلف یاری میکند. مثلاً اشاره شد که روحی مقدس که بزرگتر از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] است مأمور تأیید و راهنمایی ائمه است و از آنان جدا نمیشود. طبیعی است که فردی که چنین همراهی دارد از هر مطلبی سؤال شود، بلافاصله جواب آن را از طریق آن روح دریافت میکند. همچنین [[الهام]] به قلب [[ائمه]]{{عم}} یا القا در گوش آنان، شیوههایی است که [[ائمه]]{{عم}} را چنان مجهز میسازد که هرگاه دانشی را بخواهند در اختیار آنان قرار میگیرد. با توجه به این امکانات است که [[ائمه]]{{عم}} ادعا میکنند دانش همه چیز در اختیار آنان است. در برخی روایات این مطلب با سند صحیح و به صراحت بیان شده است: {{عربی|اندازه=150%|« إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»}}<ref> هر گاه [[امام]]{{ع}} اراده کند چیزی را بداند، خداوند او از آن آگاه میسازد.</ref> در روایتی آمده است که یکی از اصحاب [[امام صادق]]{{ع}} از ایشان پرسید: "گاهی از شما سؤالی میپرسیم و شما به سرعت پاسخ میدهید و گاهی تأملی میکنید و سپس جواب میدهید؛ علت این تفاوت چیست؟ آن حضرت پاسخ داد: درست است. در گوش و قلب ما علومی افکنده میشود. زمانی که این علوم به ما برسد، سخن میگوییم و زمانی که نرسد، صبر میکنیم". این روایت نیز به روشنی، بخشی از علوم [[ائمه]]{{عم}} را وابسته به دریافت آن دانش معرفی میکند که نشان میدهد دانش آنان فعلی نیست. بنابراین درست است که [[ائمه]]{{عم}} به سبب جایگاه رفیع آنان در جهان، علوم بسیاری را بالفعل در اختیار دارند؛ اما با توجه به نکاتی مانند تغییرپذیری حوادث جهان به سبب اعمال اختیاری انسانها و رخدادن بدا، شمارشناپذیر بودن حوادث جهان و نامتناهی بودن علوم و درجات معنوی، برخی از علوم آنان بالفعل نیست. امام حجت خداوند و بنده برگزیده اوست. هرگاه به دانشی نیاز داشته باشد، خداوند آن علم را در اختیار او قرار میدهد، چنانکه در روایات نیز نقل شد که خداوند کریمتر و حکیمتر از آن است که بندهای را حجت خود بر مردم قرار دهد و آنگاه درهای علوم را بر او ببندد. در کافی چهار روایت در این موضوع نقل شده است که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیح است. در بصائر روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است. توجه داریم که تعبیر علم شأنی همراه با تسامح است؛ زیرا در آن لحظه امام به آن موضوع علم ندارد؛ اما به محض نیاز یا اراده آن، دانش در اختیار او قرار میگیرد که چنین تسامحی در کاربردهای عرفی وجود دارد. اگر کسی پاسخ هر سؤالی را در یک رشته علمی میداند، به او عالم به آن رشته گفته میشود؛ برای عرف فرقی نمیکند که او دانش خود را در همان لحظه به شیوههای خاص مانند [[الهام]] دریافت کرده باشد یا از قبل آن را میدانسته است. بنابراین وقتی گفته میشود امام به همه علوم ممکن برای بشر آگاه است، میتواند به این معنا باشد که هرگاه از او سؤالی شود جواب آن را میداند و هرگاه به علمی نیاز داشته باشد یا اراده کند، آن دانش در اختیار او قرار میگیرد. این شیوه به نکتهای اساسی در باب علوم [[ائمه]]{{عم}} اشاره دارد که میتواند مبنایی مهم برای تحلیل و جمع بین روایات دال بر محدودیت و تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} باشد. | ||
:::::#'''تام بودن در بخشی و محدودیت در بخشی دیگر:''' افزون بر شیوههای پیشین، به نظر میرسد بخشی از علوم [[ائمه]]{{عم}} محدود و بخش دیگر کامل و تام است. بنابر این شیوه، تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} را در بخشی و محدودیت را در بخشی دیگر اثبات میکند. تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} در بخشهایی مانند علوم حلال و حرام و تفسیر قرآن است و افزایش علوم آنان در علوم تدریجی مانند معارف معنوی و کمالی است. البته این شیوه نیز جمعبندی کاملی در این موضوع نیست؛ زیرا تحلیلی برای چگونگی تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} در این بخش ارائه نمیکند. بنابراین این شیوه بیش از آنکه به ارائه شیوه جدیدی برای جمعبندی روایات بپردازد، به محدودیت علوم آنان در برخی موضوعات اشاره دارد. اگرچه [[اهل بیت]]{{عم}} به درجاتی از معرفت خداوند رسیدهاند که غیر آنان نرسیدهاند، اما از آنجا که کمالات الهی نامتناهی است، علوم مرتبط با آن نیز نامتناهی است و از اینروست که حتی [[رسول خدا]]{{صل}} که از بالاترین درجات تقرب به خداوند برخوردار است میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}﴾}} <ref> پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.</ref>. روشن است که نمیتوان معتقد شد اعمال ائمه در تقرب آنان به سوی خداوند تأثیری ندارند و آنان در طول عمر شریفشان درجاتی از کمال را طی نمیکنند. تفاوت مراتب معنوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} با یکدیگر مؤید همین مطلب است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نزدیکترین مقام به خداوند متعال رسید که دیگران، حتی [[امیر المؤمنین]]{{عم}} به آن مقام نرسیدند. خداوند درباره [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى }}﴾}} <ref> سپس نزدیک شد و فروتر آمد.آنگاه میان او و پیامبر به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید ؛ سوره نجم، آیه: ۸ - ۹.</ref>. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} شاگرد آن حضرت است که بنابر روایتی با سند صحیح، خود را اینگونه توصیف میکند:{{عربی|اندازه=150%|« إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّد»}}<ref> من بندهای از بندگان محمد هستم</ref> از اینرو در روایاتی که از تساوی علمی [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته شده، تذکر داده شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برتری ویژه خود را دارند. استغفار [[ائمه]]{{عم}} نیز بنابر همین وجه، قابل توجیه است؛ زیرا آنان خود را در مراتب کمال ناقص میبینند. بنابر برخی روایات، دانشی که پیوسته بر [[اهل بیت]] افزوده میشود، برترین قسم دانش آنان است. سند این روایت صحیح است. این دانش، ممکن است همان علوم و معارف کمالی باشد که در نهایت قداست و نورانیت است. روایاتی که از افزایش دانش ائمه در شبهای جمعه یا از افزایش درجات آنان با صلوات فرستادن به آنان سخن میگویند میتوانند به همین علوم و درجات معنوی اشاره داشته باشند. | :::::#'''تام بودن در بخشی و محدودیت در بخشی دیگر:''' افزون بر شیوههای پیشین، به نظر میرسد بخشی از علوم [[ائمه]]{{عم}} محدود و بخش دیگر کامل و تام است. بنابر این شیوه، تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} را در بخشی و محدودیت را در بخشی دیگر اثبات میکند. تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} در بخشهایی مانند علوم حلال و حرام و تفسیر قرآن است و افزایش علوم آنان در علوم تدریجی مانند معارف معنوی و کمالی است. البته این شیوه نیز جمعبندی کاملی در این موضوع نیست؛ زیرا تحلیلی برای چگونگی تام بودن علوم [[ائمه]]{{عم}} در این بخش ارائه نمیکند. بنابراین این شیوه بیش از آنکه به ارائه شیوه جدیدی برای جمعبندی روایات بپردازد، به محدودیت علوم آنان در برخی موضوعات اشاره دارد. اگرچه [[اهل بیت]]{{عم}} به درجاتی از معرفت خداوند رسیدهاند که غیر آنان نرسیدهاند، اما از آنجا که کمالات الهی نامتناهی است، علوم مرتبط با آن نیز نامتناهی است و از اینروست که حتی [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} که از بالاترین درجات تقرب به خداوند برخوردار است میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}﴾}} <ref> پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.</ref>. روشن است که نمیتوان معتقد شد اعمال ائمه در تقرب آنان به سوی خداوند تأثیری ندارند و آنان در طول عمر شریفشان درجاتی از کمال را طی نمیکنند. تفاوت مراتب معنوی [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} با یکدیگر مؤید همین مطلب است. [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} به نزدیکترین مقام به خداوند متعال رسید که دیگران، حتی [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{عم}} به آن مقام نرسیدند. خداوند درباره [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى }}﴾}} <ref> سپس نزدیک شد و فروتر آمد.آنگاه میان او و پیامبر به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید ؛ سوره نجم، آیه: ۸ - ۹.</ref>. [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} شاگرد آن حضرت است که بنابر روایتی با سند صحیح، خود را اینگونه توصیف میکند:{{عربی|اندازه=150%|« إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّد»}}<ref> من بندهای از بندگان محمد هستم</ref> از اینرو در روایاتی که از تساوی علمی [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته شده، تذکر داده شده است که [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} برتری ویژه خود را دارند. استغفار [[ائمه]]{{عم}} نیز بنابر همین وجه، قابل توجیه است؛ زیرا آنان خود را در مراتب کمال ناقص میبینند. بنابر برخی روایات، دانشی که پیوسته بر [[اهل بیت]]{{عم}} افزوده میشود، برترین قسم دانش آنان است. سند این روایت صحیح است. این دانش، ممکن است همان علوم و معارف کمالی باشد که در نهایت قداست و نورانیت است. روایاتی که از افزایش دانش ائمه در شبهای جمعه یا از افزایش درجات آنان با صلوات فرستادن به آنان سخن میگویند میتوانند به همین علوم و درجات معنوی اشاره داشته باشند. | ||
:::::#'''تام بودن بنابر برخی شیوهها و محدودیت به سبب برخی دیگر:''' برخی به این نکته نیز توجه کردهاند که ممکن است محدودیت بیان شده در برخی روایات، به محدودیت دریافت علوم از شیوه خاصی اشاره داشته باشد. مثلاً ممکن است دانشی به شیوههای عادی به دست نیاید؛ اما به شیوه موهبتی در اختیار [[معصومان]]{{عم}} قرار گیرد. بنابراین اگر گفته میشود که مثلاً [[ائمه]]{{عم}} از زمان مرگ افراد خبر ندارند، شاید مقصود آن باشد که به شیوه عادی خبر ندارند؛ هرچند به شیوههای ویژه، این دانش در اختیار آنان قرار میگیرد. | :::::#'''تام بودن بنابر برخی شیوهها و محدودیت به سبب برخی دیگر:''' برخی به این نکته نیز توجه کردهاند که ممکن است محدودیت بیان شده در برخی روایات، به محدودیت دریافت علوم از شیوه خاصی اشاره داشته باشد. مثلاً ممکن است دانشی به شیوههای عادی به دست نیاید؛ اما به شیوه موهبتی در اختیار [[معصومان]]{{عم}} قرار گیرد. بنابراین اگر گفته میشود که مثلاً [[ائمه]]{{عم}} از زمان مرگ افراد خبر ندارند، شاید مقصود آن باشد که به شیوه عادی خبر ندارند؛ هرچند به شیوههای ویژه، این دانش در اختیار آنان قرار میگیرد. | ||
:::::#'''تقیهآمیز بودن برخی روایات محدودیت:''' وجه جمع دیگری که گاهی برای جمع اینگونه روایات بیان میشود، آن است که مخاطبان [[ائمه]]{{عم}} به لحاظ سطح معرفت و فهم متفاوت بودند. افزون بر این، وجود گرایشهای مخالف مکتب [[اهل بیت]]{{عم}} مانند غالیان و اهلسنت، به ائمه اجازه نمیداد که با همه به یک گونه سخن گفته و حقایق را در بالاترین سطح بیان کنند. چنین ملاحظاتی سبب میشد [[ائمه]]{{عم}} با تعابیر متفاوت و گاه تقیهآمیز از جایگاه علمی خود سخن بگویند. چنین احتمالی نهتنها در این بحث که موضوع آن، حتی در مباحث فقهی نیز پذیرفته شده و روشن است. بنابراین میتوان آن را به عنوان یک احتمال در جمع روایات در نظر داشت.»<ref>[[علم امام تام یا محدود؟ (مقاله)|علم امام تام یا محدود؟]]، [[مشرق موعود (نشریه)|فصلنامه مشرق موعود]] شماره۳۷</ref>. | :::::#'''تقیهآمیز بودن برخی روایات محدودیت:''' وجه جمع دیگری که گاهی برای جمع اینگونه روایات بیان میشود، آن است که مخاطبان [[ائمه]]{{عم}} به لحاظ سطح معرفت و فهم متفاوت بودند. افزون بر این، وجود گرایشهای مخالف مکتب [[اهل بیت]]{{عم}} مانند غالیان و اهلسنت، به ائمه اجازه نمیداد که با همه به یک گونه سخن گفته و حقایق را در بالاترین سطح بیان کنند. چنین ملاحظاتی سبب میشد [[ائمه]]{{عم}} با تعابیر متفاوت و گاه تقیهآمیز از جایگاه علمی خود سخن بگویند. چنین احتمالی نهتنها در این بحث که موضوع آن، حتی در مباحث فقهی نیز پذیرفته شده و روشن است. بنابراین میتوان آن را به عنوان یک احتمال در جمع روایات در نظر داشت.»<ref>[[علم امام تام یا محدود؟ (مقاله)|علم امام تام یا محدود؟]]، [[مشرق موعود (نشریه)|فصلنامه مشرق موعود]] شماره۳۷</ref>. |