آیا مسأله غیبت مختص به امام مهدی است؟ انبیاء و پیشوایان قبل از او نیز چنین سرنوشتی نداشته‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۲: خط ۲۲:
::::::'''نمونه‌ای از غیبت‌های [[پیشوایان]] گذشته‏'''
::::::'''نمونه‌ای از غیبت‌های [[پیشوایان]] گذشته‏'''
::::::۱. '''[[حضرت خضر]] {{ع}}:''' به تصریح [[قرآن کریم]]، [[حضرت موسی]] در زمان [[غیبت]] [[حضرت خضر]] {{ع}} از [[علم]] او بهره‌مند می‌شد، او با اینکه از دیدگان پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان [[غفلت]] نداشت. [[ولایت]] و اختیاراتی که از جانب [[خداوند]] به او داده شده بود در [[اموال]] و [[نفوس]] تصرّف می‌کرد و اوضاع را طبق مصالحی [[رهبری]] می‌نمود.
::::::۱. '''[[حضرت خضر]] {{ع}}:''' به تصریح [[قرآن کریم]]، [[حضرت موسی]] در زمان [[غیبت]] [[حضرت خضر]] {{ع}} از [[علم]] او بهره‌مند می‌شد، او با اینکه از دیدگان پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان [[غفلت]] نداشت. [[ولایت]] و اختیاراتی که از جانب [[خداوند]] به او داده شده بود در [[اموال]] و [[نفوس]] تصرّف می‌کرد و اوضاع را طبق مصالحی [[رهبری]] می‌نمود.
::::::داستان وی با [[حضرت موسی]] {{ع}} در [[قرآن]] ([[آیات]] ۵۹ تا ۸۲ کهف) ذکر شده است.
 
::::::۲. '''[[غیبت]] [[حضرت موسی|حضرت موسی بن عمران]] {{ع}}:''' طبق تصریح [[قرآن]] [[حضرت موسی]] چهل روز تمام از [[بنی اسرائیل]] دوری گزید<ref>بقره، آیه ۵۱؛ اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. تا اینکه این مدت سپری شد و دوباره به سوی قومش برگشت.
داستان وی با [[حضرت موسی]] {{ع}} در [[قرآن]] ([[آیات]] ۵۹ تا ۸۲ کهف) ذکر شده است.
::::::۳. '''و هم‌چنین داستان [[حضرت یونس|یونس]] {{ع}}:''' وقتی [[قوم]] او بر [[مخالفت]] خود افزودند و او را سرزنش کردند، [[حضرت یونس]] {{ع}} از میان آنها بیرون رفت به طوری که هیچ‌کس نمی‌دانست او کجاست! طبق تصریح [[قرآن کریم]] [[حضرت یونس]] مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امّت خود پنهان بود<ref>داستان حضرت یونس در سوره انبیاء آیه ۸۷ و سوره صافّات آیه ۱۴۰ به بعد آمده است.</ref>. [[خداوند]] او را به جهت مصلحتی در شکم ماهی زنده نگه داشت. سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید!
 
۲. '''[[غیبت]] [[حضرت موسی|حضرت موسی بن عمران]] {{ع}}:''' طبق تصریح [[قرآن]] [[حضرت موسی]] چهل روز تمام از [[بنی اسرائیل]] دوری گزید<ref>بقره، آیه ۵۱؛ اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. تا اینکه این مدت سپری شد و دوباره به سوی قومش برگشت.
 
۳. '''و هم‌چنین داستان [[حضرت یونس|یونس]] {{ع}}:''' وقتی [[قوم]] او بر [[مخالفت]] خود افزودند و او را سرزنش کردند، [[حضرت یونس]] {{ع}} از میان آنها بیرون رفت به طوری که هیچ‌کس نمی‌دانست او کجاست! طبق تصریح [[قرآن کریم]] [[حضرت یونس]] مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امّت خود پنهان بود<ref>داستان حضرت یونس در سوره انبیاء آیه ۸۷ و سوره صافّات آیه ۱۴۰ به بعد آمده است.</ref>. [[خداوند]] او را به جهت مصلحتی در شکم ماهی زنده نگه داشت. سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید!
::::::۴. '''داستان [[غیبت]] [[حضرت عیسی|عیسی]] {{ع}}:''' [[یهود]] و [[نصاری]] بر کشته شدن وی اتفاق دارند، اما [[خداوند]] می‌فرماید: "و گفتارشان که ما [[مسیح]] [[عیسی بن مریم]] [[پیامبر خدا]] را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او [[اختلاف]] کردند از آن در [[شک]] هستند و [[علم]] به آن ندارند و تنها از گمان [[پیروی]] می‌کنند و قطعاً او را نکشتند"<ref>نساء، آیه ۱۵۶.</ref>.
::::::۴. '''داستان [[غیبت]] [[حضرت عیسی|عیسی]] {{ع}}:''' [[یهود]] و [[نصاری]] بر کشته شدن وی اتفاق دارند، اما [[خداوند]] می‌فرماید: "و گفتارشان که ما [[مسیح]] [[عیسی بن مریم]] [[پیامبر خدا]] را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او [[اختلاف]] کردند از آن در [[شک]] هستند و [[علم]] به آن ندارند و تنها از گمان [[پیروی]] می‌کنند و قطعاً او را نکشتند"<ref>نساء، آیه ۱۵۶.</ref>.
::::::[[حضرت عیسی|عیسی بن مریم]] هم اکنون زنده و غایب است و طبق [[روایات]] در [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] روحی فداه از [[آسمان]] به [[زمین]] فرود می‌آید.
 
::::::چنانکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[مهدی]] متوجه می‌شود که [[حضرت عیسی|عیسی]] [[فرزند مریم]] از [[آسمان]] فرود آمده و گویی از موهای سر و صورتش [[آب]] می‌ریزد، [[امام مهدی|مهدی]] روحی فداه به او می‌گوید: جلو بایست و با [[مردم]] [[نماز]] بخوان، [[حضرت عیسی]] {{ع}} می‌گوید: [[نماز]] باید به وسیله شما اقامه شود، پس [[حضرت عیسی|عیسی]] پشت سر مردی از [[فرزندان]] من [[ایستاده]] و [[نماز]] می‌خواند<ref>یوسف بن عبد العزیز الشافعى، عقد الدّرر فى أخبار المنتظر، تحقیق عبد الفتاح محمد الحلو، تعلیق على نظرى منفرد،(قم، انتشارات نهایح، المطبعة اسوه، الاولى، ۱۴۱۶ ه.ق)، ص ۳۸.</ref>.
[[حضرت عیسی|عیسی بن مریم]] هم اکنون زنده و غایب است و طبق [[روایات]] در [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] روحی فداه از [[آسمان]] به [[زمین]] فرود می‌آید.
::::::۵. '''[[غیبت]] [[حضرت صالح]] {{ع}}:''' [[حضرت صالح]] از [[پیامبران]] عظیم الشأن است و نام مبارکش نُه‌بار در [[قرآن]] آمده و از حیث زمان بعد از [[حضرت نوح|نوح]] و قبل از [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] {{ع}} بوده است. [[حضرت صالح]] بر [[قوم]] ثمود که مردمی بت‌پرست بودند [[مبعوث]] شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، [[حضرت صالح|صالح]] در روز [[غیبت]] مردی کامل و دارای شکمی هموار و اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، و گونه‌های کم‌گوشت، میانه‌بالا و متوسط القامه بود، پس از [[غیبت]] چون به سوی [[قوم]] بازگشت تغییر کرده بود و او را نشناختند. و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند:
 
چنانکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[مهدی]] متوجه می‌شود که [[حضرت عیسی|عیسی]] [[فرزند مریم]] از [[آسمان]] فرود آمده و گویی از موهای سر و صورتش [[آب]] می‌ریزد، [[امام مهدی|مهدی]] روحی فداه به او می‌گوید: جلو بایست و با [[مردم]] [[نماز]] بخوان، [[حضرت عیسی]] {{ع}} می‌گوید: [[نماز]] باید به وسیله شما اقامه شود، پس [[حضرت عیسی|عیسی]] پشت سر مردی از [[فرزندان]] من [[ایستاده]] و [[نماز]] می‌خواند<ref>یوسف بن عبد العزیز الشافعى، عقد الدّرر فى أخبار المنتظر، تحقیق عبد الفتاح محمد الحلو، تعلیق على نظرى منفرد،(قم، انتشارات نهایح، المطبعة اسوه، الاولى، ۱۴۱۶ ه.ق)، ص ۳۸.</ref>.
 
۵. '''[[غیبت]] [[حضرت صالح]] {{ع}}:''' [[حضرت صالح]] از [[پیامبران]] عظیم الشأن است و نام مبارکش نُه‌بار در [[قرآن]] آمده و از حیث زمان بعد از [[حضرت نوح|نوح]] و قبل از [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] {{ع}} بوده است. [[حضرت صالح]] بر [[قوم]] ثمود که مردمی بت‌پرست بودند [[مبعوث]] شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، [[حضرت صالح|صالح]] در روز [[غیبت]] مردی کامل و دارای شکمی هموار و اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، و گونه‌های کم‌گوشت، میانه‌بالا و متوسط القامه بود، پس از [[غیبت]] چون به سوی [[قوم]] بازگشت تغییر کرده بود و او را نشناختند. و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند:
:::::#دسته اوّل منکر وی شدند؛
:::::#دسته اوّل منکر وی شدند؛
:::::#دسته دوّم مشکوک بودند؛
:::::#دسته دوّم مشکوک بودند؛
:::::#دسته سوّم [[یقین]] داشتند که او [[حضرت صالح|صالح پیغمبر]] است.
:::::#دسته سوّم [[یقین]] داشتند که او [[حضرت صالح|صالح پیغمبر]] است.
::::::[[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} نخست به دسته‌‏ای که درباره وی مشکوک بودند برخورد نمود، و فرمود: من [[صالح]] هستم، ولی [[مردم]] او را [[تکذیب]] کرده دشنامش داده و [[آزار]] رسانده گفتند: ما از تو به [[خدا]] [[پناه]] می‌بریم، [[صالح]] [[پیغمبر]] شکل تو نبود. سپس به نزد دسته منکرین آمد، آنها نیز سخن او را نپذیرفتند و سخت از وی دوری کردند! آنگاه از کنار گروه سوم که اهل [[یقین]] بودند گذشت، و به آنها گفت: من [[صالح]] هستم، آنها گفتند: راست می‌گویی خبری به ما ده که بدان وسیله درباره‌ات [[شک]] نکنیم! و بدانیم تو [[صالح]] هستی، چه ما [[تردید]] داریم که [[خالق]] متعال قادر است [[انسان]] را در هر صورتی که می‌خواهد تغییر دهد! [[صالح]] گفت: من همان [[صالح]] هستم که ناقه را برای شما آوردم، گفتند درست می‌گویی منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علائمی داشت؟! [[صالح]] گفت: علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن [[آب]] به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می‌گذاشت. گفتند درست گفتی، ما به [[خدا]] و آن چه تو از نزد او آوردی [[ایمان]] داریم...<ref>بحار الانوار، پیشین، ج ۵۱، ص ۲۱۵، باب ۱۳، ح ۱.</ref>.
 
::::::۶. '''داستان [[غیبت]] لاوی بن برخیا:''' داستان مشروحی درباره نعثل [[یهودی]] در [[تشرف]] به خدمت [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده که تفصیل آن چنین می‌باشد: نعثل چون پاسخ همه سؤالاتش را از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] عظیم الشأن [[اسلام]] دریافت کرد، شهادتین بر زبان جاری کرد و گفت: من در کتب انبیای قبل دیدم که در [[آخرالزمان]] [[پیغمبری]] می‌آید که نامش "[[پیامبر خاتم|احمد]]" و "[[پیامبر خاتم|محمد]]" است، و او [[پیامبر خاتم|خاتم الانبیا]] بوده و اوصیای او [[دوازده نفر]] به عدد اسباطند. [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} به نعثل می‌فرماید: آیا [[اسباط]] را می‌شناسی؟ نعثل گفت: آری، آنها دوازده نفرند که نخستین آنها لاوی بن برخیا است. او مدّتی از [[بنی اسرائیل]] غایب شده، سپس به میان [[قوم]] خود برگشت، و [[دین خدا]] را پس از اندراس و از هم گسیختگی از نو زنده کرد، و با [[پادشاه]] [[ستمگری]] به نام "قرسطیا" جنگید و او را کشت. [[حضرت]] فرمود: آنچه در میان [[بنی‌اسرائیل]] واقع شده در میان [[امت]] من نیز موبه‌مو واقع خواهد شد، دوازدهمین [[فرزند من]] غایب می‌شود به طوری که دیده نمی‌شود!
[[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} نخست به دسته‌‏ای که درباره وی مشکوک بودند برخورد نمود، و فرمود: من [[صالح]] هستم، ولی [[مردم]] او را [[تکذیب]] کرده دشنامش داده و [[آزار]] رسانده گفتند: ما از تو به [[خدا]] [[پناه]] می‌بریم، [[صالح]] [[پیغمبر]] شکل تو نبود. سپس به نزد دسته منکرین آمد، آنها نیز سخن او را نپذیرفتند و سخت از وی دوری کردند! آنگاه از کنار گروه سوم که اهل [[یقین]] بودند گذشت، و به آنها گفت: من [[صالح]] هستم، آنها گفتند: راست می‌گویی خبری به ما ده که بدان وسیله درباره‌ات [[شک]] نکنیم! و بدانیم تو [[صالح]] هستی، چه ما [[تردید]] داریم که [[خالق]] متعال قادر است [[انسان]] را در هر صورتی که می‌خواهد تغییر دهد! [[صالح]] گفت: من همان [[صالح]] هستم که ناقه را برای شما آوردم، گفتند درست می‌گویی منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علائمی داشت؟! [[صالح]] گفت: علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن [[آب]] به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می‌گذاشت. گفتند درست گفتی، ما به [[خدا]] و آن چه تو از نزد او آوردی [[ایمان]] داریم...<ref>بحار الانوار، پیشین، ج ۵۱، ص ۲۱۵، باب ۱۳، ح ۱.</ref>.
 
۶. '''داستان [[غیبت]] لاوی بن برخیا:''' داستان مشروحی درباره نعثل [[یهودی]] در [[تشرف]] به خدمت [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده که تفصیل آن چنین می‌باشد: نعثل چون پاسخ همه سؤالاتش را از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] عظیم الشأن [[اسلام]] دریافت کرد، شهادتین بر زبان جاری کرد و گفت: من در کتب انبیای قبل دیدم که در [[آخرالزمان]] [[پیغمبری]] می‌آید که نامش "[[پیامبر خاتم|احمد]]" و "[[پیامبر خاتم|محمد]]" است، و او [[پیامبر خاتم|خاتم الانبیا]] بوده و اوصیای او [[دوازده نفر]] به عدد اسباطند. [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} به نعثل می‌فرماید: آیا [[اسباط]] را می‌شناسی؟ نعثل گفت: آری، آنها دوازده نفرند که نخستین آنها لاوی بن برخیا است. او مدّتی از [[بنی اسرائیل]] غایب شده، سپس به میان [[قوم]] خود برگشت، و [[دین خدا]] را پس از اندراس و از هم گسیختگی از نو زنده کرد، و با [[پادشاه]] [[ستمگری]] به نام "قرسطیا" جنگید و او را کشت. [[حضرت]] فرمود: آنچه در میان [[بنی‌اسرائیل]] واقع شده در میان [[امت]] من نیز موبه‌مو واقع خواهد شد، دوازدهمین [[فرزند من]] غایب می‌شود به طوری که دیده نمی‌شود!
::::::وقتی به طرف امّت بازگشت می‌کند از [[اسلام]] اسمی و از [[قرآن]] جز [[رسوم]] و [[آداب]] ظاهری نمانده باشد! در چنین شرایطی [[خدا]] به او اجازه خروج می‌دهد! و [[خدا]] [[اسلام]] را به وسیله او ظاهر کرده و تجدید می‌نماید. خوشا به حال کسانی که او را [[دوست]] داشته و از او [[پیروی]] کنند، و [[بدا]] به حال کسانی که او را [[دشمن]] داشته و با او [[مخالفت]] نمایند! و خوشا به حال کسانی که به برنامه‌های [[هدایت]] و [[راهنمایی]] او متمسّک شوند<ref>شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودّة، ص ۹۷، فصل اول، باب ۸، ح ۱.</ref>.
::::::وقتی به طرف امّت بازگشت می‌کند از [[اسلام]] اسمی و از [[قرآن]] جز [[رسوم]] و [[آداب]] ظاهری نمانده باشد! در چنین شرایطی [[خدا]] به او اجازه خروج می‌دهد! و [[خدا]] [[اسلام]] را به وسیله او ظاهر کرده و تجدید می‌نماید. خوشا به حال کسانی که او را [[دوست]] داشته و از او [[پیروی]] کنند، و [[بدا]] به حال کسانی که او را [[دشمن]] داشته و با او [[مخالفت]] نمایند! و خوشا به حال کسانی که به برنامه‌های [[هدایت]] و [[راهنمایی]] او متمسّک شوند<ref>شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودّة، ص ۹۷، فصل اول، باب ۸، ح ۱.</ref>.
::::::۷. '''داستان [[غیبت]] [[ذو القرنین]]:''' [[قرآن کریم]] در [[سوره کهف]] [[آیات]] ۸۳-۹۶ داستان مشروحی درباره [[ذوالقرنین]] دارد و صفات ممتازی را برای او بیان می‌کند اما این که [[ذوالقرنین]] کیست بیان نشده است. و از بسیاری از [[روایات اسلامی]] که از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[ائمه]] [[معصومین]] {{ع}} [[نقل]] شده می‌خوانیم که: او [[پیامبر]] نبود بلکه [[بنده]] صالحی بود<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۴۲ الى ۵۴۵ با تلخیص.</ref>.
 
::::::[[جابر]] بن [[عبد]] اللّه [[انصاری]] می‌گوید<ref>بحار الانوار(با مشخصات سابق)، ج ۲، ص ۳۲۲، باب ۲۷، ح ۳۱؛ کمال الدین(با مشخصات سابق)، ج ۲، ص ۳۹۴، باب ۳۷، ح ۴.</ref>: از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} شنیدم می‌فرمود: همانا [[ذو القرنین]] [[بنده]] [[صالح]] [[خدا]] بود، و [[خداوند]] او را برای بندگانش [[حجت]] قرار داده بود، [[ذو القرنین]] [[مردم]] را به طرف [[خدا]] [[دعوت]] کرده و آنها را به [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] امر می‌کرد، اما آن [[مردم]] ضربتی به سمت راست سرش زدند، و او مدت‌ها از نظر [[مردم]] غایب شد! غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده، یا هلاک شده، و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان است! اما [[ذو القرنین]] پس از [[غیبت]] طولانی مجدداً به طرف قومش بازگشت، این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند! سپس [[حضرت]] فرمود: [[آگاه]] باشید، که در میان شما کسی است که همان روش و سنّت [[ذو القرنین]] را دارد، خدای عزّ و جلّ سبب و امکانات همه چیز را برای [[ذو القرنین]] فراهم کرد و قدرتی در [[زمین]] به او داد که او شرق و غرب را درنوردید. اما به زودی سنّت و روش [[ذو القرنین]] در [[امام مهدی|قائم]] از اولاد من جاری خواهد شد، و [[امام مهدی|قائم]] شرق و غرب عالم را زیر [[فرمان]] [[حکومت]] خود می‌آورد. در اطراف [[جهان]] کوه و دشت و بیابانی نیست که [[ذو القرنین]] در آن قدم ننهاده باشد مگر اینکه [[امام مهدی|مهدی]] در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد کشید) همه گنج‌ها و معادن [[زمین]] را [[خداوند]] برای [[امام مهدی|قائم]] ظاهر می‌کند، و او را به وسیله ترسی (که در [[دل]] دشمنانش می‌افکند) [[یاری]] خواهد کرد. [[امام مهدی|قائم]] [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] می‌کند، همان‌طوری که از [[ظلم و جور]] پر شده است.
۷. '''داستان [[غیبت]] [[ذو القرنین]]:''' [[قرآن کریم]] در [[سوره کهف]] [[آیات]] ۸۳-۹۶ داستان مشروحی درباره [[ذوالقرنین]] دارد و صفات ممتازی را برای او بیان می‌کند اما این که [[ذوالقرنین]] کیست بیان نشده است. و از بسیاری از [[روایات اسلامی]] که از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[ائمه]] [[معصومین]] {{ع}} [[نقل]] شده می‌خوانیم که: او [[پیامبر]] نبود بلکه [[بنده]] صالحی بود<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۴۲ الى ۵۴۵ با تلخیص.</ref>.
::::::اینها نمونه‌هایی چند از [[غیبت]] [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] بود که به عنوان [[شاهد]] بیان شد.
 
::::::'''نتیجه:''' با توجه به مطالب گذشته معلوم شد که [[غیبت]] مختص به [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} نبوده است بلکه طبق بیان [[آیات]] [[قرآن]] و [[روایات]] فراوان بعضی از [[انبیا]] و اولیای قبل از او -مانند [[حضرت موسی]]، [[حضرت صالح|صالح]]، [[حضرت خضر|خضر]]، [[حضرت یونس|یونس]]، [[حضرت عیسی|عیسی]] و...- نیز [[غیبت]] داشته‌اند»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۱۹۳-۲۰۰.</ref>.
[[جابر]] بن [[عبد]] اللّه [[انصاری]] می‌گوید<ref>بحار الانوار(با مشخصات سابق)، ج ۲، ص ۳۲۲، باب ۲۷، ح ۳۱؛ کمال الدین(با مشخصات سابق)، ج ۲، ص ۳۹۴، باب ۳۷، ح ۴.</ref>: از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} شنیدم می‌فرمود: همانا [[ذو القرنین]] [[بنده]] [[صالح]] [[خدا]] بود، و [[خداوند]] او را برای بندگانش [[حجت]] قرار داده بود، [[ذو القرنین]] [[مردم]] را به طرف [[خدا]] [[دعوت]] کرده و آنها را به [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] امر می‌کرد، اما آن [[مردم]] ضربتی به سمت راست سرش زدند، و او مدت‌ها از نظر [[مردم]] غایب شد! غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده، یا هلاک شده، و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان است! اما [[ذو القرنین]] پس از [[غیبت]] طولانی مجدداً به طرف قومش بازگشت، این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند! سپس [[حضرت]] فرمود: [[آگاه]] باشید، که در میان شما کسی است که همان روش و سنّت [[ذو القرنین]] را دارد، خدای عزّ و جلّ سبب و امکانات همه چیز را برای [[ذو القرنین]] فراهم کرد و قدرتی در [[زمین]] به او داد که او شرق و غرب را درنوردید. اما به زودی سنّت و روش [[ذو القرنین]] در [[امام مهدی|قائم]] از اولاد من جاری خواهد شد، و [[امام مهدی|قائم]] شرق و غرب عالم را زیر [[فرمان]] [[حکومت]] خود می‌آورد. در اطراف [[جهان]] کوه و دشت و بیابانی نیست که [[ذو القرنین]] در آن قدم ننهاده باشد مگر اینکه [[امام مهدی|مهدی]] در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد کشید) همه گنج‌ها و معادن [[زمین]] را [[خداوند]] برای [[امام مهدی|قائم]] ظاهر می‌کند، و او را به وسیله ترسی (که در [[دل]] دشمنانش می‌افکند) [[یاری]] خواهد کرد. [[امام مهدی|قائم]] [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] می‌کند، همان‌طوری که از [[ظلم و جور]] پر شده است.
 
اینها نمونه‌هایی چند از [[غیبت]] [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] بود که به عنوان [[شاهد]] بیان شد.
 
'''نتیجه:''' با توجه به مطالب گذشته معلوم شد که [[غیبت]] مختص به [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} نبوده است بلکه طبق بیان [[آیات]] [[قرآن]] و [[روایات]] فراوان بعضی از [[انبیا]] و اولیای قبل از او -مانند [[حضرت موسی]]، [[حضرت صالح|صالح]]، [[حضرت خضر|خضر]]، [[حضرت یونس|یونس]]، [[حضرت عیسی|عیسی]] و...- نیز [[غیبت]] داشته‌اند»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۱۹۳-۲۰۰.</ref>.


{{پرسمان معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)}}
{{پرسمان معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)}}