اهل التقوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
اهل التقوی: | {{خرد}} | ||
{{علم معصوم}} | |||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | |||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اهل التقوی در قرآن]] | [[اهل التقوی در حدیث]] | [[اهل التقوی در کلام اسلامی]] | [[اطاعت در عرفان اسلامی]] | [[مقام اهل التقوی]]</div> | |||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اهل التقوی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | |||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | |||
'''اهل التقوی:''' کسی که سزوار است برای او شریک قرار داده نشود و از محرّمات وی پرهیز شود، از اسما و صفات الهی. | |||
بیشتر مفسران تقوا را در آیه یاد شده به معنای اسم مفعولی گرفته و در تفسیر | ==واژهشناسی لغوی== | ||
بر اساس حدیث قدسی | *این واژه مرکب از دو کلمه "اهل" و "تقوا" است. اهل در لغت به معنای سزاوار و شایسته، نجیب، اصیل، خاندان، خویشاوندان، زن، مالک، مقیم و ساکن، قاری، مردم، امت و پیروان آمده است<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج۱، ص۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج۶، ص۲۱۱، «الاهل».</ref>. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و وابستگی همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت میشود<ref>التحقیق، ج۱، ص۱۶۹، «اهل».</ref>. تقوا نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۷۸، «وقی».</ref> و حفظ شئ از امور آسیبرسان است و گاه به معنای ترس نیز به کار رفته است<ref>مفردات، ص۸۸۱؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۸۳، «وقی».</ref>، بنابراین اهلالتقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که شایسته است از مقام او ترسیده و از مخالفت با وی پرهیز شود. تقوا در اصطلاح شرع نیز بر پاسداری و کمال مراقبت نفس در برابر گناه، از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرمات بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است<ref>مفردات، ص۸۸۱، «وقی».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>. | ||
رابطه اهل التقوی با اهل المغفره: | *اهل التقوی به صورت اسم و وصف خداوند تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }}﴾}}<ref> و پند نمیگیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> [[اهل بیت]]{{عم}} نیز در دعاها و نیایشهای بسیاری خداوند را با این اسم خواندهاند<ref>الکافی، ج۲، ص۵۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۲۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>. | ||
==تبیین اهل التقوی== | |||
*بیشتر مفسران تقوا را در آیه یاد شده به معنای اسم مفعولی گرفته و در تفسیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى}}﴾}} گفتهاند: خداوند شایسته آن است که از محرمات<ref>کشف الاسرار، ج۱۰، ص۲۹۲؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۹۳؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۰.</ref>، کیفر و مجازات او<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۱۴؛ کنزالدقائق، ج۱۴، ص۳۲؛ الکشاف، ج۴، ص۶۵۷.</ref> و از قرار دادن شریک برای او پرهیز شود<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۵۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۴۰؛ الفرقان، ج۲۹، ص۲۶۹.</ref>، زیرا ولایت مطلقه بر هر چیزی از آنِ وی و سعادت و شقاوت انسان به دست اوست<ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۰۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>. | |||
*بر اساس حدیث قدسی<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۵۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۴۰؛ الفرقان، ج۲۹، ص۲۶۹.</ref>، همچنین روایت اَنَس از [[پیامبر]]{{صل}}<ref>روض الجنان، ج۲۰، ص۴۰.</ref> و نیز به نقل [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} در معنای {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلُ التَّقْوَى}}﴾}} در این آیه خداوند میفرماید: من شایسته آنم که از من پرهیز شود و بندهام برای من شریک وانبازی قرار ندهد<ref>نورالثقلین، ج۵، ص ۴۶۰.</ref>. برخی تقوا را به معنای اسم فاعلی گرفته که در آن صورت معنا چنین میشود: خدا اهل تقواست و پیوسته از هرگونه ظلم، قبیح و کارهای غیر حکیمانه میپرهیزد و در حقیقت، بالاترین جایگاه تقوا از آن خدا و تقوای بندگان پرتوی ضعیف از تقوای الهی است<ref>البرهان، ج۵، ص۵۳۲.</ref>نمونه، ج۲۵، ص۲۶۷؛ نگرش وحی بر خداشناسی، ج۲، ص۳۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>. | |||
==رابطه اهل التقوی با اهل المغفره== | |||
*مقرون ساختن این دو اسم در یک آیه اشاره به این معناست که تقوا زمینهساز بخشایش است؛ یعنی خداوند کسی را که تقوا ورزد میبخشد<ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۰۹.</ref>؛ به عبارت دیگر آنکس که از خدا پروا و از او اطاعت کند سزاوار آن است که خداوند در مقابل، گناهان او را ببخشاید<ref>تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۳۴۹.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در پاسخ پرسشی درباره تفسیر این آیه فرمود: خداوند متعالی در این آیه میگوید: من اهل تقوا هستم. برای من شریکی قرار ندهید، پس هرکس تقوا پیشه کند و برای من شریکی قرار ندهد اهل آن هستم که گناهان دیگرِ او را بیامرزم<ref>الدرالمنثور، ج۸، ص۳۴۰.</ref>. برخی آن دو اسم را اشاره به مقام خوف از عذاب و رجا به مغفرت الهی دانستهاند<ref>نمونه، ج۲۵، ص۲۶۶.</ref>؛ همچنین از منظر [[علامه طباطبایی]] این دو اسم، شایستگی علّت قرار گرفتن برای دعوت خداوند در آیه قبل را دارد؛ آنجا که میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ}}﴾}}<ref> هرگز! بیگمان این یادکردی است.که هر کس خواهد از آن پند میگیرد؛ سوره مدثر، آیه: ۵۴ - ۵۵.</ref>؛ بدین معنا که چون خداوند اهل تقوا و مغفرت است، بندگان را به اندرزها و پندهای قرآن فراخوانده تا هرکس بخواهد از آن پند گیرد و نیز میتواند آن دو اسم علت برای صدر آیه باشد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }}﴾}}<ref> و پند نمیگیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> که اشاره به آن است که اهل تقوا و مغفرت بودن خداوند وقتی تمام و کامل است که دارای اراده نافذ در همه تصمیمات و اَعمال خلقباشد<ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۰۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>. | |||
==منابع== | |||
* [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]؛ | |||
==پانویس== | |||
{{یادآوری پانویس}} | |||
{{پانویس2}} | |||
[[رده:مدخلهای درجه دو دانشنامه]] | |||
[[رده:اطاعت]] |
نسخهٔ ۲۱ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۲۲
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اهل التقوی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اهل التقوی: کسی که سزوار است برای او شریک قرار داده نشود و از محرّمات وی پرهیز شود، از اسما و صفات الهی.
واژهشناسی لغوی
- این واژه مرکب از دو کلمه "اهل" و "تقوا" است. اهل در لغت به معنای سزاوار و شایسته، نجیب، اصیل، خاندان، خویشاوندان، زن، مالک، مقیم و ساکن، قاری، مردم، امت و پیروان آمده است[۱]. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و وابستگی همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت میشود[۲]. تقوا نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن[۳] و حفظ شئ از امور آسیبرسان است و گاه به معنای ترس نیز به کار رفته است[۴]، بنابراین اهلالتقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که شایسته است از مقام او ترسیده و از مخالفت با وی پرهیز شود. تقوا در اصطلاح شرع نیز بر پاسداری و کمال مراقبت نفس در برابر گناه، از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرمات بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است[۵][۶].
- اهل التقوی به صورت اسم و وصف خداوند تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: ﴿﴿ وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴾﴾[۷] اهل بیت(ع) نیز در دعاها و نیایشهای بسیاری خداوند را با این اسم خواندهاند[۸][۹].
تبیین اهل التقوی
- بیشتر مفسران تقوا را در آیه یاد شده به معنای اسم مفعولی گرفته و در تفسیر ﴿﴿ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى﴾﴾ گفتهاند: خداوند شایسته آن است که از محرمات[۱۰]، کیفر و مجازات او[۱۱] و از قرار دادن شریک برای او پرهیز شود[۱۲]، زیرا ولایت مطلقه بر هر چیزی از آنِ وی و سعادت و شقاوت انسان به دست اوست[۱۳][۱۴].
- بر اساس حدیث قدسی[۱۵]، همچنین روایت اَنَس از پیامبر(ص)[۱۶] و نیز به نقل ابو بصیر از امام صادق(ع) در معنای ﴿﴿أَهْلُ التَّقْوَى﴾﴾ در این آیه خداوند میفرماید: من شایسته آنم که از من پرهیز شود و بندهام برای من شریک وانبازی قرار ندهد[۱۷]. برخی تقوا را به معنای اسم فاعلی گرفته که در آن صورت معنا چنین میشود: خدا اهل تقواست و پیوسته از هرگونه ظلم، قبیح و کارهای غیر حکیمانه میپرهیزد و در حقیقت، بالاترین جایگاه تقوا از آن خدا و تقوای بندگان پرتوی ضعیف از تقوای الهی است[۱۸]نمونه، ج۲۵، ص۲۶۷؛ نگرش وحی بر خداشناسی، ج۲، ص۳۱.</ref>[۱۹].
رابطه اهل التقوی با اهل المغفره
- مقرون ساختن این دو اسم در یک آیه اشاره به این معناست که تقوا زمینهساز بخشایش است؛ یعنی خداوند کسی را که تقوا ورزد میبخشد[۲۰]؛ به عبارت دیگر آنکس که از خدا پروا و از او اطاعت کند سزاوار آن است که خداوند در مقابل، گناهان او را ببخشاید[۲۱]. پیامبر اکرم(ص) در پاسخ پرسشی درباره تفسیر این آیه فرمود: خداوند متعالی در این آیه میگوید: من اهل تقوا هستم. برای من شریکی قرار ندهید، پس هرکس تقوا پیشه کند و برای من شریکی قرار ندهد اهل آن هستم که گناهان دیگرِ او را بیامرزم[۲۲]. برخی آن دو اسم را اشاره به مقام خوف از عذاب و رجا به مغفرت الهی دانستهاند[۲۳]؛ همچنین از منظر علامه طباطبایی این دو اسم، شایستگی علّت قرار گرفتن برای دعوت خداوند در آیه قبل را دارد؛ آنجا که میفرماید: ﴿﴿ كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ﴾﴾[۲۴]؛ بدین معنا که چون خداوند اهل تقوا و مغفرت است، بندگان را به اندرزها و پندهای قرآن فراخوانده تا هرکس بخواهد از آن پند گیرد و نیز میتواند آن دو اسم علت برای صدر آیه باشد: ﴿﴿ وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴾﴾[۲۵] که اشاره به آن است که اهل تقوا و مغفرت بودن خداوند وقتی تمام و کامل است که دارای اراده نافذ در همه تصمیمات و اَعمال خلقباشد[۲۶][۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج۱، ص۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج۶، ص۲۱۱، «الاهل».
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۱۶۹، «اهل».
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۷۸، «وقی».
- ↑ مفردات، ص۸۸۱؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۸۳، «وقی».
- ↑ مفردات، ص۸۸۱، «وقی».
- ↑ رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰
- ↑ و پند نمیگیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۲۴.
- ↑ رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰
- ↑ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۲۹۲؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۹۳؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۰.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۱۴؛ کنزالدقائق، ج۱۴، ص۳۲؛ الکشاف، ج۴، ص۶۵۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۵۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۴۰؛ الفرقان، ج۲۹، ص۲۶۹.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۰۱.
- ↑ رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۵۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۴۰؛ الفرقان، ج۲۹، ص۲۶۹.
- ↑ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۰.
- ↑ نورالثقلین، ج۵، ص ۴۶۰.
- ↑ البرهان، ج۵، ص۵۳۲.
- ↑ رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۰۹.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۳۴۹.
- ↑ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۴۰.
- ↑ نمونه، ج۲۵، ص۲۶۶.
- ↑ هرگز! بیگمان این یادکردی است.که هر کس خواهد از آن پند میگیرد؛ سوره مدثر، آیه: ۵۴ - ۵۵.
- ↑ و پند نمیگیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۰۱.
- ↑ رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص: ۱۲۸ - ۱۳۰