|
|
خط ۴۷: |
خط ۴۷: |
| #سه [[روز]] درنگ امام{{ع}} در [[مکه]] و اعلان موضعگیری اصولی خود که بیپروا و با [[اطمینان]] اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم{{صل}} [[ثابت قدم]] است و [[دستورات]] [[حضرت]] را [[اجرا]] و مسئولیتهایی را که به وی سپرده در کمال [[آرامش]] و دقت انجام خواهد داد و آنگاه که در برابر دیدگان [[قریش]] آشکارا [[هجرت]] خویش را آغاز کرد، دلیل بر [[شجاعت]] و [[دلاوری]] آن بزرگمرد است. | | #سه [[روز]] درنگ امام{{ع}} در [[مکه]] و اعلان موضعگیری اصولی خود که بیپروا و با [[اطمینان]] اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم{{صل}} [[ثابت قدم]] است و [[دستورات]] [[حضرت]] را [[اجرا]] و مسئولیتهایی را که به وی سپرده در کمال [[آرامش]] و دقت انجام خواهد داد و آنگاه که در برابر دیدگان [[قریش]] آشکارا [[هجرت]] خویش را آغاز کرد، دلیل بر [[شجاعت]] و [[دلاوری]] آن بزرگمرد است. |
| #در ماجرای خوابیدن امام{{ع}} به جای پیامبر{{صل}} برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و [[قدرت]] [[نفسانی]] و جسمی و پختگی [[ذهنی]] و [[آگاهی]] [[دینی]] آن بزرگوار و ظرفیتپذیری نسبت به [[دستورات الهی]] نمودار گشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۴.</ref> | | #در ماجرای خوابیدن امام{{ع}} به جای پیامبر{{صل}} برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و [[قدرت]] [[نفسانی]] و جسمی و پختگی [[ذهنی]] و [[آگاهی]] [[دینی]] آن بزرگوار و ظرفیتپذیری نسبت به [[دستورات الهی]] نمودار گشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۴.</ref> |
|
| |
| ==[[توطئه]] جدید [[قریش]] برای [[کشتن پیامبر]]{{صل}}==
| |
| خبر این جریان مخفی نماند و به [[مردم قریش]] رسید که [[پیامبر]] [[یاران]] و [[پناهگاه]] یافته است. آنها [[فکر]] میکردند پیامبر با [[مردم]] [[تازه مسلمان]] شده و با لشکری نیرومند برای آنها خطرساز خواهند شد؛ لذا به فکر افتادند که هر چه زودتر کار را تمام کنند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۰؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۰؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۵؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۳۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱۳، ص۱۳۹؛ امتاع الاسماع، ج۴، ص۱۲۱.</ref>.
| |
|
| |
| سرانجام [[سران قریش]] در [[دارالندوه]] که مجلس شورای [[قبیله]] بود جمع شدند، برای حل مشکل به [[شور]] پرداختند. آنها پانزده نفر از بزرگان و ریش سفیدان قبیله بودند، کسانی چیزهایی گفتند که مقبول نگردید، یکی میگفت: او را [[محبوس]] کنید، بلافاصله مورد اشکال قرار گرفت، دیگری میگفت: او را [[تبعید]] کنید! نادرستی سخنش را [[اثبات]] کردند. سرانجام نظر [[ابوجهل]] را پذیرفتند، [[تصمیم]] به [[قتل]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گرفتند. تمام طوائف و تیرههای قریش در طرح [[قتل پیامبر]] همپیمان و [[همداستان]] شده بودند. بنا را بر این گذاشته بودند که از هر تیره و [[طائفه]] یک [[جوان]] کارآمد [[جنگی]] و با اصل و [[نسب]]، به گرد [[خانه پیامبر]] جمع شده و آن را محاصره کنند، در وقت مناسب به داخل [[خانه]] ایشان [[هجوم]] آورند، او را در یک [[حمله]]، با [[شمشیر]] قطعه قطعه کنند.
| |
|
| |
| تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفتهاند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. آنها میخواستند که [[خون]] ایشان بین تمام [[طوایف]] قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را میکشت، گرفتار [[قصاص]] میگردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار میگرفت؛ ولی با شرکت همه [[طوایف]] در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و [[قصاص]] وجود نداشت. با خود میگفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود که در آخر از ما دیه [[طلب]] کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref>
| |
|
| |
| ==[[جانفشانی]] [[جانشین پیامبر]] در [[حراست]] از [[جان]] ایشان==
| |
| آن شب که شب [[پنج شنبه]]، اول ماه [[ربیع الاول]]، [[سال]] چهاردهم [[بعثت]] بود<ref>الکافی، ج۸، ص۳۳۹.</ref> و [[پیامبر]] در معرض خطر حتمی قرار داشت؛ [[جبرئیل]] نازل شده و پیامبر را از [[تصمیم]] [[دشمن]] با خبر کرد، ایشان را امر به [[هجرت به مدینه]] نمود<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>. بنابراین ایشان در آن شب بعد از اینکه ساعتی در [[خانه]] مخفی ماند، از آن بیرون رفت، البته در اوایل شب به [[حضرت علی]]{{ع}} فرموده بودند: [[یا علی]] تو بر جای من بخواب، آن روانداز سبز که من بر روی خود میاندازم، روی خودت بکش! [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عرضه داشته بود: یا [[رسول الله]]! اگر من برجای شما بخوابم جان شما به [[سلامت]] خواهد ماند؟ فرمود: بله! امیرالمؤمنین از این خبر به حدی شادمان شد که [[سجده شکر]] به جای آورد، او اولین کس در این [[امت]] بود که سجده شکر به جای آورده است<ref>المناقب، ج۱، ص۱۸۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۰۴؛ تسلیة المجالس، ج۱، ص۱۶۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵.</ref>.
| |
|
| |
| در چنین شرایط و با این مقدمات، اوضاع به هیچ وجه قابل [[پیشبینی]] نبود. دشمن با حساب و کتاب و به طور جدی برای کشتن آمده بود. ملاحظه هیچ چیز را نمیکرد؛ بنابراین خطری بزرگ و خیلی جدی وجود داشت، ممکن بود به محض ورود [[دشمنان]] به [[خانه]]، در لحظهای دهها [[شمشیر]] بالا رود، بر سر و تن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرو بیاید، او را قطعه قطعه کند؛ اما ایشان بدون هیچ [[پروا]] بر جای [[پیامبر]] خوابید، تنها [[امید]] و شادمانیش این بود که پیامبر به [[سلامت]] خواهد ماند<ref>الخصال، ج۲، ص۳۶۷؛ الاختصاص (مفید)، ص۱۶۵؛ نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۸؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۴۶؛ ج۳۸، ص۱۶۹.</ref>. آن شب [[حضرت علی]]{{ع}} به جای پیامبر خوابید، آماده بود که برای [[حفظ]] پیامبر کشته شود<ref>الامالی (طوسی)، ص۴۴۷.</ref> که در گذشته نیز نظائر این [[فداکاری]] و [[ایثار]] را در دوران شعب از او دیده بودیم. به این مناسبت آن را «لیله المبیت» نام دادهاند که فضیلتی از فضیلتهای بزرگ [[امام]] [[امیر المؤمنین]] است.
| |
|
| |
| در [[طلوع فجر]]، محاصره کنندگان به داخل خانه [[هجوم]] آوردند، از در و دیوار فرو ریختند. آنها میخواستند پیامبر بیدار باشد، درد ضربت شمشیرها را بچشد! با هجوم آنها به داخل خانه، امیرالمؤمنین از جای جست، روانداز را کنار زد؛ آنها به جای پیامبر، علی را یافتند. از آن [[حضرت]] سوال کردند: پیامبر کجاست؟ فرمود: نمیدانم! مگر من مراقب او بودم؟ شما به او گفته بودید که از این [[شهر]] برود، او هم رفته است. [[مشرکان]] آن قدر از ناکامی و [[شکست]] نقشهشان [[خشمگین]] بودند که فریاد [[زنان]] بر سر امیرالمؤمنین ریخته و ایشان را در میان گرفته و تا میتوانستند به ضرب و شتم ایشان پرداختند و سخت مضروب نمودند. سپس او را به [[مسجدالحرام]] برده و [[محبوس]] کردند؛ اما ساعتی بعد چون میخواستند پیامبر را تعقیب کنند ایشان را رها کردند<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۸.</ref>
| |
|
| |
| ==نقل ماجرا از زبان امیرالمؤمنین==
| |
| امیرالمؤمنین خود جریان آن شب را اینگونه توصیف میکند: «[[قریش]] به [[خانه پیامبر]] وارد شدند، در دست هرکدام اسلحهای بود، چون پیامبر را ندیدند بر من هجوم آوردند، تا جایی که میتوانستند مرا کتک زدند تا آنجا که در جای جای [[بدن]] من آثار آن به جای ماند. سپس مرا با زنجیر آهنین بستند، در اطاقکی [[محبوس]] کردند»<ref>خصائص الائمه (شریف رضی)، ص۵۸.</ref>. همچنین [[حضرت]] خود در این باره فرمودهاند: با جانم، بهترین کسی که بر روی سنگریزهها راه رفته است را [[حفظ]] کردم. و بهترین کس که در [[بیت]] [[عتیق]] و [[حجر]] [[طواف]] کرد. [[رسول]] خدایی که از [[مکر]] [[دشمن]] در [[هراس]] بود و [[خداوند]] [[کریم]] و صاحب [[قدرت]] او را از مکر [[رهایی]] بخشید<ref>{{متن حدیث|وَقَيْتُ بِنَفْسِي خَيْرَ مَنْ وَطِئَ الْحَصَى وَ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ وَ بِالْحِجْرِ
| |
| رَسُولَ إِلَهِ الْخَلْقِ إِذْ مَكَرُوا بِهِ فَنَجَّاهُ ذُو الطَّوْلِ الْكَرِيمُ مِنَ الْمَكْرِ}}؛ سبل الهدی، ج۳، ص۲۳۳؛ شرح المواهب اللدنیة، ج۲، ص۹۶؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵، ش۴۲۶۴؛ الامالی ([[طوسی]])، ص۴۷۰.</ref>.
| |
|
| |
| کار [[امیرالمؤمنین]] در آن شب یک [[ایثار]] بود، ایثاری بزرگ که در [[فضائل]] و [[مقامات]] امیرالمؤمنین جایگاه بلندی دارد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ الارشاد، ج۱، ص۵۳؛ الامالی (طوسی)، ص۲۵۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۳؛ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۶-۶۷؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۵، ص۳۵۰؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۲۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۳، ص۲۶۲.</ref>. [[قرآن]] این عمل را با [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> توصیف و [[قدردانی]] کرده است. بدین ترتیب [[حضرت علی]]{{ع}} به دامن [[مرگ]] رفت و [[پیامبر اکرم]] به [[سلامت]] بیرون آمدند، [[هجرت]] را آغاز کردند.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۹.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |