|
|
خط ۱۸: |
خط ۱۸: |
|
| |
|
| ==[[الهام]] در قرآن== | | ==[[الهام]] در قرآن== |
| *در قرآن کریم آیهای نیست که با واژه "تسلیم" بر خصوص تسلیم مورد بحث دلالت کند؛ لیکن آیاتی پرشمار با ماده «سـلـم»، به صورت مطلق، تسلیم در برابر خداوند را با تمجید از آن، ترغیب و امر به آن، دستور به اظهار تسلیم یا درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران بیان میکند که مفسران از بسیاری از این مطلقات، تسلیم در برابر تکوین و تشریع را استفاده کردهاند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۹۸؛ ج۴، ص۴۹۴؛ روح البیان، ج۱، ص۲۳۳.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ }}﴾}}<ref> و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَافَّةً }}﴾}}<ref> همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید؛ سوره بقره، آیه:۲۰۸.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَهُ أَسْلِمُوا }}﴾}}<ref> فرمانبردار او باشید؛ سوره حج، آیه:۳۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم؛ سوره غافر، آیه:۶۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ}}﴾}}<ref> و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش برآور؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۸.</ref> افزون بر ماده و آیات یاد شده، مفسران آیات یا عناوین دیگری را نیز اشاره به مقام تسلیم دانستهاند؛ مانند خضوع<ref>التحقیق، ج۳، ص۷۷، «خضع».</ref> و سجود <ref>التحقیق، ج۵، ص۵۲، «سجد»؛ نمونه، ج۱۱، ص۲۵۴.</ref> که در قرآنکریم مکرر آمده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا== | | ==تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا== |
| *تسلیم با تفویض و توکل نزدیک بلکه به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴.</ref>، از همین رو تفاوت میان آنها بسیار دقیق است؛ به گونهای که هریک از این الفاظ گاه در معنایی دیگر نیز به کار میرود<ref>بیان السعاده، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. نزدیکی تسلیم به مقام رضا نیز چنین است<ref>جامع السعادات، ج۳، ص۲۱۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *بعضی مقام رضا را بالاتر از تسلیم دانستهاند، زیرا تسلیم ترک اعتراض ظاهری و نیز ترک کراهت باطنی است؛ اما "رضا" خشنودی قلبی از کار خداوند بر اثر محبت عبد به خداست<ref>التسهیل،ج۱، ص۶۵؛ ر.</ref> ک: جامعالسعادات، ج۳، ص۲۰۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *از دیدگاهی دیگر رتبه تسلیم از رتبه رضا و توکل برتر است<ref>جامعالسعادات، ج۳، ص۲۱۵؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۹۳، «وکل»؛ الفروق اللغویه، ص۲۵۷.</ref>، زیرا مقام رضا آن است که خواست خداوند با طبع انسان هماهنگ باشد؛ اما در تسلیم، شخص برای خود طبعی نمیشناسد تا موافقت یا مخالفت طبع، برای او مطرح باشد<ref>اوصاف الاشراف، ص۹۲؛ شرح منظومه، ص۳۵۸.</ref>. در مقام توکل نیز شخص کار خود را به خدا وامیگذارد و او را وکیل خود قرار میدهد که نشان بقای تعلق خاطر به آن کار در وجود اوست؛ ولی در مقام تسلیم، شخص هیچ وابستگیای به امور مربوط به خود نداشته<ref>جامع السعادات، ج۳، ص۲۱۵.</ref> و به طور کامل از همه علائق دل میکند<ref>اوصاف الاشراف، ص۹۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *برخی تسلیم و تفویض را به یک معنا<ref>جامع السعادات، ج۳، ص۲۱۵.</ref> و بعضی تفویض را مرتبهای بالاتر از تسلیم<ref>التصوف الاسلامی، ص ۱۷۲؛ دایرةالمعارف تشیع، ج ۴، ص۲۵۸ ـ ۲۵۹.</ref> میدانند؛ با این استدلال که تفویض مربوط به سرّ سالک و از اعمال باطنی است. در تفویض، بنده به کلی ماسوی الله را نفی میکند و حتی خود را نیز در میان نمیبیند و این از مقامات حبیب خدا، [[پیامبر خاتم|محمد مصطفی]]{{صل}} است که فرمود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ}}﴾}}<ref> کار خود را به خداوند وا میگذارم؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>؛ اما تسلیم، از متعلقات نفس و اعمال مجرد آن و مقام خلیل الله{{ع}} است. تسلیم سپردن و تفویض بازگذاشتن است و از این جهت مقام تسلیم از مقام تفویض فروتر است<ref>شرح التعرف، ج۲، ص۸۹۳، ۹۰۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *در بیانی دیگر دلیل برتری مقام تفویض بر مقام توکل و تسلیم را چنین آوردهاند: توکل یعنی آنکه خدا را در امور خویش جانشین خود قرار دهی و تسلیم آن است که امور خود را در اختیار خداوند گذاری؛ ولی تفویض آن است که امری را به خود نسبت ندهی، بلکه خویشتنی برای خود نشناسی، بنابراین در تسلیم تعظیمی است که در توکل نیست و در تفویض تعظیمی است که برای مفوّض حتی توجهی به تعظیم خویش هم باقی نمیگذارد<ref>بیان السعاده، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. در مقابل، بعضی تسلیم را از تفویض بالاتر دانستهاند<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۹۳، «وکل».</ref>، زیرا در تفویض آدمی همه امور مربوط به خود را به خداوند سبحان بازگردانده و خود را برکنار میداند؛ اما تسلیم پذیرش هر آن چیزی است که خداوند برای او اراده کند یا از او بخواهد، بیآنکه چیزی را به خود منتسب بداند<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴.</ref>. به گفتهای مقام تسلیم، تفویض و توکل از نظر آفت با یکدیگر یکساناند. آفت این مقامها آن است که آدمی کار خود را به خود مربوطه دانسته یا برای خود در زمینه توکل یا تسلیم سهمی بپندارد، حال آنکه هرگز کسی در کنار خداوند شأنی ندارد<ref>شرح منازل السائرین، ج۱، ص۲۱۱.</ref> بعضی تنها آفت تسلیم را این دانسته که شخص نه از سر رضا و رغبت بلکه به ناچار خواست خداوند را بپذیرد<ref>مدارج السالکین، ج۲، ص۱۵۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==تسلیم از نگاه آیات== | | ==تسلیم از نگاه آیات== |
| *از آیات مورد استناد در بحث تسلیم، آیات ۶۵ سوره نساء: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا}}﴾}}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه:۶۵.</ref> و ۵۶ سوره احزاب است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}﴾}}<ref> خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه:۵۶.</ref> مفاد این آیات که خواهان تسلیم بودن در برابر حکم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است عام است و همه احکام تکوینی و تشریعی خداوند و هرآنچه را به گونهای به خدا و رسول منتسب است دربرمیگیرد<ref>احکام القرآن، ج۲، ص۲۶۸؛ المیزان، ج۴، ص۴۰۵.</ref>، به ویژه در مسئله وصایت و جانشینی و گردن نهادن به حکم وصی و جانشین [[پیامبر]]{{صل}}<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۶؛ التبیان، ج۸، ص۳۶۰؛ احتجاج، ج۱، ص۵۸.</ref> بر اساس این آیات، مؤمن واقعی در هیچ یک از این موارد حق رد یا اعتراض یا ملالت خاطر ندارد، در غیر این صورت به مرتبهای از مراتب شرک آلوده است<ref>المیزان، ج۴، ص۴۰۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *به نظری، در آیات ۶۲ ـ ۶۳ سوره یونس، مراد از مؤمنان که خداوند آنها را اولیای خویش دانسته، صاحبان مقام تسلیماند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ}}﴾}}<ref> آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه:۶۲ - ۶۳.</ref>. به دلالت این آیات رهیافتگان به مقام تسلیم، از هرگونه اعتراض و ناخشنودی نسبت به قضا و قدر الهی به دورند، زیرا آنان به مقام بندگی خالص رسیده و میبینند که مُلک هستی تنها برای خداوند است و چیزی در اختیار عبد نیست تا نگران فقدان آن در آینده یا اندوهگین از کف رفتنش در گذشته باشد. خوف و حزن زمانی معنا مییابند که شخص خود را صاحب حق یا مِلکی ببیند، پس اگر کسی همه چیز حتی وجود خود را مِلک مطلق خداوند دید جایی برای خود نمیبیند تا خوف و حزنی برای او تصور شود<ref>المیزان، ج۱۰، ص۹۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *از سخن برخی در توضیح واژه "اخبات" برمیآید که مراد از مخبتان که قرآن کریم آنان را میستاید{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ}}﴾}}<ref> و برای هر امتی آیینی نهادهایم تا نام خداوند را بر آنچه از چارپایان روزی آنان کرده است (به هنگام ذبح) یاد کنند پس خدای شما خدایی یگانه است؛ فرمانبردار او باشید و فروتنان را نوید ده؛ سوره حج، آیه:۳۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}﴾}}<ref> و تا کسانی که دانش یافتهاند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دلهای آنها در برابر آن فروتن گردد و بیگمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است ؛ سوره حج، آیه:۵۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}﴾}}<ref> بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافتهاند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره هود، آیه:۲۳.</ref> متصفان به ویژگی تسلیماند<ref>التحقیق، ج۳، ص۶، «خبأ».</ref>. در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}<ref>الکافی، ج۱، ص۳۹۱؛ العیاشی، ج۲، ص۱۴۳.</ref> نیز تسلیم همان اخبات دانسته شده است و هرچند مورد روایت تسلیم در برابر اوامر و نواهی خداوند متعالی و حجج الهی است؛ لیکن با توجه به معنای واژه "اخبات"، این روایت یکی از مصادیق یا لوازم اخبات را ارائه میکند، و گرنه همانگونه که برخی مفسران گفتهاند اخبات به معنای تسلیم در برابر خواست تشریعی و تکوینی خداوند، اعم از نعمتها، بلاها و پیشامدهای نوعی و شخصی است که اخلاقی ستوده و حتی از مقام رضا بالاتر است<ref>اطیب البیان، ج۷، ص۳۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *همچنین برخی مفسران مراد از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَنَبْلُوَنَّكُمْ}}﴾}} در آیه ۱۵۵ سوره بقره: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ}}﴾}}<ref> و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!؛ سوره بقره، آیه:۱۵۵.</ref> را آزمایش انسان در زمینه ثبات بر تسلیم<ref>الکشاف، ج۱، ص۲۰۷؛ احکام القرآن، ج۱، ص۱۱۵.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ}}﴾}} در آیه ۱۵۶ سوره بقره:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}﴾}}<ref> همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیه:۱۵۶.</ref> را اعلام تسلیم و انقیاد در برابر امر خداوند و رضایت به تدبیر او<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۷.</ref> و به بیانی دیگر ایمان به قضا و قدر الهی و تسلیم به امر خداوند<ref>مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۹۴.</ref> دانستهاند<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *در آیه ۲۶ سوره فتح نیز، برخی "سکینه"ای را که [[پیامبر]]{{صل}} و مؤمنان به وسیله آن یاری شدند ثابت قدم داشتن آنان بر رضا و تسلیم دانستهاند. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره فتح، آیه:۲۶.</ref><ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۹۰.</ref>. در تفسیر آیه ۱۱ سوره تغابن هدایت قلب از سوی خداوند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره تغابن، آیه:۱۱.</ref> نیز به هدایت قلب به تسلیم به امر خداوند و رضا به قضای او تفسیر شده است<ref>جامع البیان، ج۲۸، ص۱۵۷؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۳.</ref>. رضایتبندگان از خداوند متعالی:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ }}﴾}}<ref> خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند؛ سوره توبه، آیه:۱۰۰.</ref> نیز به تسلیم در برابر خواست تکوینی و تشریعی او تفسیر شده است؛ به این معنا که هرآنچه خداوند از بنده میخواهد، بنده را ناخوش نبوده و نیز هیچ امر ناپسند و مبغوض حضرت حق، خوشایند بنده نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۳۷۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==لزوم تسلیم در برابر خواست خداوند== | | ==لزوم تسلیم در برابر خواست خداوند== |
| *قرآن کریم در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند میدارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست میدارید و همان برایتان بدتر است و خداوند میداند و شما نمیدانید؛ سوره بقره، آیه:۲۱۶.</ref> لزوم تسلیم بودن در برابر اراده الهی در تکوین و تشریع را چنین بیان میکند: خداوند به خیر و شر آدمی آگاه است و انسان خود از آن آگاه نیست؛ چه بسا چیزی که انسان آن را نمیخواهد غافل از آنکه همان چیز برای او خیر است؛ یا به عکس، چیزی را دوست دارد، حال آنکه آن چیز برای او شر است، بنابراین انسان باید امور خویش را به خداوند واگذارد و تسلیم خواست او باشد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *بر اساس آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید؛ سوره بقره، آیه:۳۰.</ref>، در پاسخ خداوند به پرسش ملائکه درباره آفرینش انسان نیز این نکته آمده است که خداوند از نهان و آشکار، آگاه است و درباره دین و دنیای آفریدهها اموری را میداند که آنها نمیدانند و اگر انسان را میآفریند در آفرینش او مصلحتی است و از همین رو وظیفه آنان تسلیم بودن در برابر فرمان و مشیت الهی است<ref>مجمعالبیان، ج۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۱۸۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *بنابراین خداوند در هر زمینه بهترینها را برای انسان و دیگر آفریدههای خویش میداند، پس امور آدمی را بر اساس حکمت تدبیر کرده<ref>ر. ک: مجمع البیان، ج۶، ص۴۲۳ ـ ۴۲۴.</ref> و آنچه درباره وی انجام دهد بر اساس مصلحت است<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *برخی ذیل آیاتی، واژههایی را چون توکل{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ }}﴾}}<ref> ای کافران!) اگر پیروزی میخواستید پیروزی به سراغتان آمد و اگر (از کفر و دشمنی) دست بردارید برای شما بهتر است و اگر باز گردید ما نیز باز میگردیم و گروه شما هرگز دستتان را نخواهند گرفت هرچند بسیار باشند و (بدانید که) خداوند با مؤمنان است؛ سوره انفال، آیه:۱۹.</ref><ref>التبیان، ج۵، ص۱۳۶.</ref>، ایمان قلبی{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}﴾}}<ref> ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند؛ سوره مائده، آیه:۴۱.</ref><ref>نورالثقلین، ج۱، ص۶۳۲.</ref>، اقتراف حسنه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ}}﴾}}<ref> این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است؛ سوره شوری، آیه:۲۳.</ref><ref>الصافی، ج۴، ص۳۷۴.</ref>، اسلام{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref><ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۹۹ ـ ۱۰۰؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۵۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ}}﴾}}<ref> آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه:۲۲.</ref><ref>المیزان، ج۷، ص۳۴۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ «حواریان» گفتند: ما یاوران خداوندیم، به خداوند ایمان داریم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره آل عمران، آیه:۲.</ref><ref>المیزان، ج۶، ص۲۲۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ }}﴾}}<ref> و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ سوره صافات، آیه:۱۰۳.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۳۴۳.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}﴾}}<ref> آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند؛ سوره بقره، آیه:۱۱۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند؛ سوره آل عمران، آیه:۸۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}﴾}}<ref> ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه:۴۴.</ref> و اصطفاء {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.</ref><ref>المیزان، ج۳، ص۱۶۴.</ref> به تسلیم تفسیر کرده و برخی تصریح کردهاند که [[حضرت عیسی]]{{ع}} از سر تسلیم گفت: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}﴾}}<ref> اگر عذابشان فرمایی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشایی، این تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره مائده، آیه:۱۱۸.</ref><ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۷۶؛ فتح القدیر، ج۲، ص۹۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==عدم تنافی تسلیم با تلاش و دعا== | | ==عدم تنافی تسلیم با تلاش و دعا== |
| *تسلیم در برابر قضای الهی در ناگواریها وقتی پسندیده است که انسان مأمور به دفع آن نباشد یا توان دفع نداشته باشد، و گرنه تسلیم نارواست، بلکه اقتضای تسلیم آن است که انسان برای دفع آن بکوشد<ref>مدارج السالکین، ج۲، ص۱۵۲.</ref>، بنابراین تن دادن به فقر، ذلت، ظلم و مانند آنکه دیگر آدمیان بر انسان تحمیل میکنند، اگر انسان توان مقابله با آن را داشته باشد هرگز ستوده نبوده<ref>الدروس الاخلاقیه، ص۴۵.</ref>، از مصادیق تسلیم به خواست خداوند به شمار نمیآید<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *از آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ }}﴾}}<ref> آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی میگفتند: یاری خداوند کی در میرسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است؛ سوره بقره، آیه:۲۱۴.</ref> که یاری خواستن پیامبران از خداوند را به هنگام اوج گرفتن سختی و دشواری بازگو میکند، استفاده شده که درخواست کمک از خداوند برای زدودن سختیها با مقام تسلیم منافاتی ندارد<ref>مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۵۹.</ref>. عدم تنافی تسلیم با دعا برای تغییر وضع نامطلوب، رفع محرومیتها و دستیابی به مطلوبها را با دیگر درخواستهای پیامبران از خداوند متعالی که در قرآنکریم بازگو شده نیز میتوان مستدل ساخت<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
| *از سخن [[حضرت موسی]]{{ع}} در آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا }}﴾}}<ref> و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیدهایم؛ سوره کهف، آیه:۶۲.</ref> نیز استفاده شده که آگاه ساختن دیگران از دردها و بیماریها اگر از سراعتراض و ناخشنودی نباشد، به مقام تسلیمِ انسان در برابر قضای الهی خدشهای نمیزند<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحیمنش|صالحیمنش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |
خط ۵۳: |
خط ۳۵: |
|
| |
|
| [[رده:مدخلهای درجه دو دانشنامه]] | | [[رده:مدخلهای درجه دو دانشنامه]] |
| [[رده:الهام]] | | [[رده: تسلیم]] |