ظلمت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته ==↵↵==' به '==')
خط ۳۱: خط ۳۱:
# [[خداوند]] [[اعمال]] [[کافران]] [[گمراه]] را این‌گونه به [[ظلمات]] و [[تاریکی]] [[تشبیه]] نموده و می‌فرماید: [[اعمال]] [[کفار]] چون ظلمت‌هایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. ({{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ}} بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمی‌گذارند آن تیره روز از [[نور]] [[آفتاب]] و [[ماه]] و [[ستارگان]] استفاده کند. ({{متن قرآن|يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ}} [[تاریکی]] و ظلمت‌های روی هم قرار گرفته و متراکم ({{متن قرآن|ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ}} آن [[قدر]] ظلمت‌ها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمی‌بیند. ({{متن قرآن|إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا}} و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به [[انسان]] نزدیک‌تر از دست خود [[انسان]] نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش می‌تواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید [[خم]] شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند می‌کند، می‌بیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم می‌شود که آن ظلمت منتها [[درجه]] ظلمت است. و در آخر [[آیه]] [[خداوند]] می‌‌فرماید [[گمراهان]] [[منحرف]] از [[توحید]] چطور می‌توانند [[نور]] داشته باشند؟ و حال آن‌که دهنده [[نور]]، [[خدا]] است که [[نور]] هر چیزی است، و اگر او برای چیزی [[نور]] قرار ندهد [[نور]] نخواهد داشت، چون غیر از [[خدا]] [[نور]] دهنده دیگری نیست ({{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}
# [[خداوند]] [[اعمال]] [[کافران]] [[گمراه]] را این‌گونه به [[ظلمات]] و [[تاریکی]] [[تشبیه]] نموده و می‌فرماید: [[اعمال]] [[کفار]] چون ظلمت‌هایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. ({{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ}} بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمی‌گذارند آن تیره روز از [[نور]] [[آفتاب]] و [[ماه]] و [[ستارگان]] استفاده کند. ({{متن قرآن|يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ}} [[تاریکی]] و ظلمت‌های روی هم قرار گرفته و متراکم ({{متن قرآن|ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ}} آن [[قدر]] ظلمت‌ها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمی‌بیند. ({{متن قرآن|إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا}} و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به [[انسان]] نزدیک‌تر از دست خود [[انسان]] نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش می‌تواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید [[خم]] شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند می‌کند، می‌بیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم می‌شود که آن ظلمت منتها [[درجه]] ظلمت است. و در آخر [[آیه]] [[خداوند]] می‌‌فرماید [[گمراهان]] [[منحرف]] از [[توحید]] چطور می‌توانند [[نور]] داشته باشند؟ و حال آن‌که دهنده [[نور]]، [[خدا]] است که [[نور]] هر چیزی است، و اگر او برای چیزی [[نور]] قرار ندهد [[نور]] نخواهد داشت، چون غیر از [[خدا]] [[نور]] دهنده دیگری نیست ({{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}
#بار دیگر [[قرآن]] دست [[مشرکان]] را گرفته و به درون فطرتشان می‌برد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز [[نور]] [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] را به آنها نشان می‌دهد و به [[پیامبر]] [[دستور]] می‌دهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکی‌های بر و بحر [[رهایی]] می‌بخشد؟! {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...}}لازم به [[یادآوری]] است که ظلمت و [[تاریکی]] گاهی جنبه [[حسی]] دارد و گاهی جنبه [[معنوی]]: ظلمت [[حسی]] آن است که [[نور]] به کلی [[قطع]] شود یا آن چنان ضعیف شود که [[انسان]] جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت [[معنوی]] همان [[مشکلات]] و [[گرفتاری‌ها]] و پریشانی‌هایی است که [[عاقبت]] آنها تاریک و [[ناپیدا]] است.[[جهل]] ظلمت است، [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و نابه‌سامانی‌های [[فکری]]، [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[انحرافات]] و آلودگی‌های [[اخلاقی]] که عواقب شوم آنها قابل [[پیش‌بینی]] نیست و یا چیزی جز [[بدبختی]] و [[پریشانی]] نمی‌باشد همگی ظلمتند. ظلمت و [[تاریکی]] شعبه‌ای از عدم است و [[انسان]] ذاتاً از عدم می‌گریزد و [[وحشت]] دارد، و به همین جهت معمولاً از [[تاریکی]] می‌ترسد. اگر این [[تاریکی]] با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً [[انسان]] در یک سفر دریایی “شب تاریک و [[بیم]] موج و گردابی حائل” محاصره شود [[وحشت]] آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید می‌آید، زیرا معمولاً راه‌های چاره در چنان شرائطی به روی [[انسان]] بسته می‌شود، همین‌طور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در [[دل]] شب طعمه‌ای برای خود می‌جویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که [[انسان]] همه چیز را به دست [[فراموشی]] می‌سپارد و جز خودش و [[نور]] تابناکی که در اعماق جانش می‌درخشد و او را به سوی مبدئی می‌خواند که تنها او است که می‌تواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد می‌برد. این‌گونه حالات دریچه‌هایی هستند به [[جهان]] [[توحید]] و [[خداشناسی]]. لذا در جمله بعد می‌گوید: “در چنین حالی شما از [[لطف]] بی‌پایان او [[استمداد]] می‌کنید گاهی آشکارا و با [[تضرع]] و [[خضوع]] و گاهی پنهانی در درون [[دل]] و [[جان]] او را می‌خوانید” {{متن قرآن|تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً}}<ref>تفسیر نمونه، ج۵، ۲۷۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۲۹.</ref>.
#بار دیگر [[قرآن]] دست [[مشرکان]] را گرفته و به درون فطرتشان می‌برد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز [[نور]] [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] را به آنها نشان می‌دهد و به [[پیامبر]] [[دستور]] می‌دهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکی‌های بر و بحر [[رهایی]] می‌بخشد؟! {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...}}لازم به [[یادآوری]] است که ظلمت و [[تاریکی]] گاهی جنبه [[حسی]] دارد و گاهی جنبه [[معنوی]]: ظلمت [[حسی]] آن است که [[نور]] به کلی [[قطع]] شود یا آن چنان ضعیف شود که [[انسان]] جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت [[معنوی]] همان [[مشکلات]] و [[گرفتاری‌ها]] و پریشانی‌هایی است که [[عاقبت]] آنها تاریک و [[ناپیدا]] است.[[جهل]] ظلمت است، [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و نابه‌سامانی‌های [[فکری]]، [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[انحرافات]] و آلودگی‌های [[اخلاقی]] که عواقب شوم آنها قابل [[پیش‌بینی]] نیست و یا چیزی جز [[بدبختی]] و [[پریشانی]] نمی‌باشد همگی ظلمتند. ظلمت و [[تاریکی]] شعبه‌ای از عدم است و [[انسان]] ذاتاً از عدم می‌گریزد و [[وحشت]] دارد، و به همین جهت معمولاً از [[تاریکی]] می‌ترسد. اگر این [[تاریکی]] با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً [[انسان]] در یک سفر دریایی “شب تاریک و [[بیم]] موج و گردابی حائل” محاصره شود [[وحشت]] آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید می‌آید، زیرا معمولاً راه‌های چاره در چنان شرائطی به روی [[انسان]] بسته می‌شود، همین‌طور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در [[دل]] شب طعمه‌ای برای خود می‌جویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که [[انسان]] همه چیز را به دست [[فراموشی]] می‌سپارد و جز خودش و [[نور]] تابناکی که در اعماق جانش می‌درخشد و او را به سوی مبدئی می‌خواند که تنها او است که می‌تواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد می‌برد. این‌گونه حالات دریچه‌هایی هستند به [[جهان]] [[توحید]] و [[خداشناسی]]. لذا در جمله بعد می‌گوید: “در چنین حالی شما از [[لطف]] بی‌پایان او [[استمداد]] می‌کنید گاهی آشکارا و با [[تضرع]] و [[خضوع]] و گاهی پنهانی در درون [[دل]] و [[جان]] او را می‌خوانید” {{متن قرآن|تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً}}<ref>تفسیر نمونه، ج۵، ۲۷۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۲۹.</ref>.
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۲

مقدمه

ظلمت و تاریکی که منظور از جنس معنوی آن می‌باشد، بر دو گونه است، برخی تاریکی‌های فردی است که بسا با اراده شخص شکل می‌گیرد و خودساخته و با انتخاب خود تاریکی را می‌سازد و یا گسترش می‌دهد. برخی دیگر اجتماعی و زاییده شرایط و اتفاقات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا شرایط جغرافیایی است. مثل آن‌که در محیطی عقب افتاده، دور از از دسترس علم و دانش و ارتباطات، یا در فقر مالی و فرهنگی و محیط استبداد زده و حاکمی ستمگر شخص به دنیا می‌آید و یا در خانواده‌ای آلوده بزرگ می‌شود و ظلمات معنوی سراسر این فرد را گرفته است. پیامبر آمده تا زمینه‌های این تاریکی‌ها را معرفی کند و راه‌های خروج را نشان دهد.

هدف بعثت پیامبر بیرون بردن از ظلمت

  1. ﴿الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ[۱]. نکته: جالب اینکه “ظلمت” در اینجا مانند بعضی دیگر از سوره‌های قرآن ‌به صورت جمع آمده و “نور” به صورت مفرد، اشاره به اینکه، همه نیکی‌ها و پاکی‌ها و ایمان و تقوا و فضیلت در پرتو نور توحید یک حالت وحدت و یگانگی به خود می‌گیرند و همه با یکدیگر مربوطند و متحد و در پرتو آن یک جامعه واحد و یک پارچه و پاک از هر نظر ساخته می‌شود. اما ظلمت همه جا مایه پراکندگی و تفرقه صفوف است، ستمگران، بدکاران و آلودگان به گناه و منحرف حتی در مسیرهای انحرافی خود غالباً وحدت ندارند و با هم در حال جنگند. و از آنجا که سرچشمه همه نیکی‌ها، ذات پاک خداست، و شرط اساسی درک توحید، توجه به همین واقعیت است بلافاصله اضافه می‌کند: “همه اینها به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم) می‌باشد” ﴿بِإِذْنِ رَبِّهِمْ[۲].
  2. ﴿هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۳]. نکته: ﴿آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ[۴] به معنای نشانه‌های روشن است که یا اشاره به آیات قرآن است و یا به معجزات پیامبر(ص) که هدف آنها خارج کردن انسان از تاریکی و رساندن او به نور است. و همه اینها را شامل می‌شود، هر چند تعبیر به “نازل کردن” مناسب قرآن است، همان قرآنی که پرده‌های ظلمت کفر و ضلالت و نادانی را می‌درد، و آفتاب ایمان و آگاهی را در درون جان انسان طالع می‌کند. و علامه طباطبایی هم نظریه‌ای منظور قرآن است را انتخاب کرده است.

نتیجه:

  1. خداوند هدف بعثت و پیام وحی را بیرون سا ختن مردم از گمراهی‌ها به سوی نور مطرح می‌‌کند ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ در حقیقت تمام هدف‌های تربیتی و انسانی، معنوی و مادی بعثت پیامبر و نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است - بیرون ساختن از ظلمت‌ها به نور - از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت ستمگری و ظلم به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکی و تقوا، و از ظلمت پراکندگی و تفرقه به نور وحدت. و از آنجا که سرچشمه همه نیکی‌ها، ذات پاک خداست، و شرط اساسی درک توحید، توجه به همین واقعیت است بلافاصله اضافه می‌کند: همه اینها به اذن پروردگارشان - پروردگار مردم - می‌باشد﴿بِإِذْنِ رَبِّهِمْ؛
  2. نازل شدن آیات روشنگر از طرف خداوند بر بنده‌اش - پیامبر - برای این است مردم را از تاریکی به سوی نور بیاورد قرآن تنها کلمات و آیاتی مجرد نیست که عقل مثل بقیه نظریه‌ها در خود جای دهد و آن را درک کند بلکه نوری است که بر عقل می‌‌تابد تا او را از تاریکی‌های فکری دور کند و اشعه آن به شعور انسان نفوذ می‌‌کند تا او را از ظلمات عاطفه و احساس منحرف جدا کند و به زندگی و حیاتی رهنمون شود که شعله نور آن بر تاریکی‌های - ظلمات زندگی دیگران بتابد و به راه مستقیم نور هدایت کند[۵].

قرآن متن مکتوب برای راهنمایی و خروج از ظلمات

  1. ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۶]. نکته: خداوند به کسانی که در راه تحصیل رضای خدا گام ‌بر می‌دارند نوید می‌دهد ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ که در پرتو قرآن سه نعمت بزرگ به آنها داده می‌شود نخست هدایت به جاده‌های سلامت، ﴿سُبُلَ السَّلَامِ سلامت فرد، سلامت اجتماع، سلامت روح و جان، سلامت خانواده، و سلامت اخلاق می‌باشد - و اینها همه جنبه عملی دارد - و دیگر خارج ساختن از ظلمت‌های کفر و بی‌دینی به سوی نور ایمان ﴿وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ که جنبه اعتقادی دارد. تمام اینها را در کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین راه که “صراط مستقیم” است و در جمله سوم به آن اشاره شده، انجام می‌دهد. ﴿وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ولی همه این نعمت‌ها نصیب کسانی می‌شود که از در تسلیم و حق‌جویی درآیند و مصداق ﴿مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ باشند و اما منافقان و افراد لجوج و آنها که با حق دشمنی دارند، هیچ‌گونه بهره‌ای نخواهند برد همان‌طور که سایر آیات قرآن گواهی می‌دهند. و نیز همه این آثار از اراده حتمی خداوند سرچشمه می‌گیرد که با کلمه ﴿بِإِذْنِهِ به آن اشاره شده است[۷].
  2. ﴿رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا[۸].

نتیجه: در دو آیه فوق این موضوع مطرح گردیده است:محمد(ص)، قرآن و تعالیم او نجات‌دهنده مردم از تاریکی‌های گمراهی، به نور ایمان است: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۹] ﴿رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ... او درس معنویت و اخلاق می‌دهد و راه‌های کنترل غرائز را نشان می‌دهد و به وسیله وعده پاداش و کیفر تشویق و تحذیر می‌کند.

رفتارهای تاریک‌زا

  1. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ[۱۰]. نکته: ﴿وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ نکره آمدن غاسق، و قید ظرف ﴿إِذَا وَقَبَ، شامل هرگونه تاریکی فشرنده و فراگیرنده‌ای می‌شود که همه محیط و ظرف تابش را پر کند و هر روزنه نوری را مسدود نماید. مثال بارز و محسوس این‌گونه غاسق، تاریکی شب دیجور است که در آن راهزنان و جانوران و احلام و اوهام وحشت‌انگیز از لانه‌ها و کمینگاه‌های زیر زمین، و خلال نفوس سر برمی‌آورند و تاخت و تاز می‌نمایند. تاریکی فراگیرنده کفر و جهل و هوا و خشم و شهوت مثال‌های دیگری از ﴿غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ است که شر آنها از نفس آدمی و در او است، و خطیرتر از هر شری می‌باشد. همین که این تاریکی‌های نفسانی محیط درونی آدم را فرا گرفت و نور ایمان و پرتو عقل و شعاع و جدان را خاموش داشت، غرائز و خوی‌های حیوانی و عقده‌ها از بندها و کمینگاه‌های درونی رها می‌شوند و چون جانورهای متنوع و متلون به تاخت و تاز درمی‌آیند و به مرکز فرمان و اراده یورش می‌آورند تا همین که آن را به ‌دست گرفتند، همه قوا و جوارح را به خواست خود و در مسیر انجام شهوات و اوهام و زبانه‌های خشم خود به هر سو می‌گردانند و در این مسیر هر حد و قید قانونی و خلاقی و مانعی را از میان بر‌ می‌دارند و هر استعداد و شخصیتی را درهم می‌شکنند و هر قدرت و نیرویی را در اختیار خود می‌گیرند[۱۱].
  2. ﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ[۱۲].

نتیجه:

  1. در شب افراد شرور جنایات زیادی انجام می‌‌دهند و در شب اتفاقات بسیاری می‌‌افتد و یا توطئه‌چینی می‌کنند. به همین دلیل باید به خدا پناه برد.شب به تنهایی بد نیست، اما تاریکی بستر کارهای خلاف واقع می‌شود، لذا تاریکی شب از زمینه‌های استعاذه و پناهندگی پیامبر خداست: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ؛
  2. خداوند رفتار منافقین را تاریکی‌زا معرفی می‌‌کند و می‌فرماید مثل آنان چون کسی است که آتشی را با کوشش و رنج بر افروخته. همین که پرتو آن پیرامونش را روشن ساخت خداوند نور آنها را برگرفت و برد و در میان تاریکی‌هایی واگذارشان کرد که چیزی نمی‌بینند. آن‌چه از حالات و اوصاف منافقین و ساخت و سازها، اعمال بی‌رویه، محیط آشفته و پر اضطراب نفسانی، و خیالات و امیدهای بی‌پایه آنان که آیات گذشته بیان نموده قرآن در این مَثَل مانند پرده محسوس با تعبیرات و لغات مخصوصی برای اهل تأمل متمثل ساخته، تا آنان به خود آیند یا رسوا شوند و دیگران عبرت گیرند: منافقین مردم گم‌گشته و سرگردانی را می‌نمایاند که در بیابان تاریکی گرفتار شده‌اند توده‌های ابر همه آفاق و چراغ‌های راهنمایی آسمانی را پوشانده چنان‌که ستاره‌ای هم از گوشه افق رخ نشان نمی‌دهد، در چنین تاریکی و در میان وزش بادهای مخالف با کوشش و رنج و امیدواری هیمه و خاری فراهم می‌سازند و آتشی می‌افروزند تا از حرارتش گرم و از نورش محیط تاریک را روشن سازند تا شاید راه به جایی برند همین که آتش در می‌گیرد و نورش اطراف را روشن می‌نماید بادی می‌وزد و فراورده‌های آنان را به هر سو می‌پراکند، آن بیچارگان بهت زده و سرگردان به جای خود می‌ایستند. این مثل وضع نفسی آن مردمی است که ابرهای تاریک شهوات گوناگون افق فطرت آنها را پوشانده و ارتباطشان را با انوار هدایت قطع نموده، خود را در محیط مرگبار و مصیبت و فقر که لازمه دنیا است می‌نگرند، به جای آنکه خود را با نیروی عقل فطری و ارتباط نورهای هدایت قرآن برهانند اوهامی را آمیخته با حق و باطل چون بوته و هیمه گرد آورده و آن را مسلک و عقیده و آیین نام نهاده‌اند. همین که می‌خواهند به بافته و گردآورده‌های خود دل بندند و در پرتو نور ضعیفی که از فطرت می‌درخشد راهی یابند بادهای مخالف هواهای نفسانی که اثر برخورد با محیط‌ها و جوهای مختلف است نورشان را خاموش و راهشان را تاریک می‌نماید، پس از سال‌ها به جای خود متحیر ایستاده نه نور امیدی برای پیشرفت و نه راهی به بازگشت دارند[۱۳].

تشبیه گمراهی به تاریکی و ظلمات

  1. ﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۱۴].
  2. ﴿قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۱۵].

نتیجه:

  1. خداوند اعمال کافران گمراه را این‌گونه به ظلمات و تاریکی تشبیه نموده و می‌فرماید: اعمال کفار چون ظلمت‌هایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. (﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمی‌گذارند آن تیره روز از نور آفتاب و ماه و ستارگان استفاده کند. (﴿يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ تاریکی و ظلمت‌های روی هم قرار گرفته و متراکم (﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ آن قدر ظلمت‌ها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمی‌بیند. (﴿إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به انسان نزدیک‌تر از دست خود انسان نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش می‌تواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید خم شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند می‌کند، می‌بیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم می‌شود که آن ظلمت منتها درجه ظلمت است. و در آخر آیه خداوند می‌‌فرماید گمراهان منحرف از توحید چطور می‌توانند نور داشته باشند؟ و حال آن‌که دهنده نور، خدا است که نور هر چیزی است، و اگر او برای چیزی نور قرار ندهد نور نخواهد داشت، چون غیر از خدا نور دهنده دیگری نیست (﴿وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ
  2. بار دیگر قرآن دست مشرکان را گرفته و به درون فطرتشان می‌برد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز نور توحید و یکتاپرستی را به آنها نشان می‌دهد و به پیامبر دستور می‌دهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکی‌های بر و بحر رهایی می‌بخشد؟! ﴿قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...لازم به یادآوری است که ظلمت و تاریکی گاهی جنبه حسی دارد و گاهی جنبه معنوی: ظلمت حسی آن است که نور به کلی قطع شود یا آن چنان ضعیف شود که انسان جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت معنوی همان مشکلات و گرفتاری‌ها و پریشانی‌هایی است که عاقبت آنها تاریک و ناپیدا است.جهل ظلمت است، هرج و مرج اجتماعی و اقتصادی و نابه‌سامانی‌های فکری، گمراهی، کفر و انحرافات و آلودگی‌های اخلاقی که عواقب شوم آنها قابل پیش‌بینی نیست و یا چیزی جز بدبختی و پریشانی نمی‌باشد همگی ظلمتند. ظلمت و تاریکی شعبه‌ای از عدم است و انسان ذاتاً از عدم می‌گریزد و وحشت دارد، و به همین جهت معمولاً از تاریکی می‌ترسد. اگر این تاریکی با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً انسان در یک سفر دریایی “شب تاریک و بیم موج و گردابی حائل” محاصره شود وحشت آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید می‌آید، زیرا معمولاً راه‌های چاره در چنان شرائطی به روی انسان بسته می‌شود، همین‌طور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در دل شب طعمه‌ای برای خود می‌جویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که انسان همه چیز را به دست فراموشی می‌سپارد و جز خودش و نور تابناکی که در اعماق جانش می‌درخشد و او را به سوی مبدئی می‌خواند که تنها او است که می‌تواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد می‌برد. این‌گونه حالات دریچه‌هایی هستند به جهان توحید و خداشناسی. لذا در جمله بعد می‌گوید: “در چنین حالی شما از لطف بی‌پایان او استمداد می‌کنید گاهی آشکارا و با تضرع و خضوع و گاهی پنهانی در درون دل و جان او را می‌خوانید” ﴿تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً[۱۶][۱۷].

منابع

پانویس

  1. «الف، لام، را، (این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه ۱.
  2. تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۶۲.
  3. «اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو می‌فرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها در آورد و بی‌گمان خداوند به شما مهربانی بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۹.
  4. مراد از ﴿آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ آیات قرآن کریم است، که فرائض دینی را برای آنان بیان می‌کند، و فاعل ﴿لِيُخْرِجَكُمْ ضمیری است که به خدا و یا به رسول خدا(ص) برمی‌گردد، گو اینکه برگشت احتمال دوم هم به همان احتمال اول است، (چون به هر حال خداست که انسان‌ها را هدایت می‌کند و رسول او واسطه است) پس میثاق هم میثاق او است، که یا آن را بدون واسطه گرفته، و یا به وساطت رسولش گرفته است، هم چنان که ایمان به او و به رسولش نیز ایمان به او است و به همین جهت در صدر آیه فرمود: “چرا به خدا ایمان نمی‌آورید”، و نام رسولش را نبرد، تا اشاره کرده باشد که ایمان به رسولش نیز ایمان به او است. (ترجمه المیزان، ج،۱۹ ص۲۶۸).
  5. من وحی القرآن، ج۲۲، ۱۸.
  6. «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است * خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی‌ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.
  7. تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۲۲.
  8. «پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱۱.
  9. «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است * آنان را از تیرگی‌ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.
  10. «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد» سوره فلق، آیه ۱-۳.
  11. پرتوی از قرآن، ج۴، ص۳۰۷.
  12. «داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشنایی‌شان را ببرد و آنان را در تاریکی‌ها که چیزی نمی‌بینند رها کند» سوره بقره، آیه ۱۷.
  13. پرتوی از قرآن، ج۱، ص۷۹.
  14. «یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  15. «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.
  16. تفسیر نمونه، ج۵، ۲۷۸.
  17. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۱۲۹.