ابرار: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
*واژه "ابرار" به گفته راغب، جمع "بارّ" (اسم فاعل از بِرّ)<ref>مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».</ref> و به گفته برخی مفسّران<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۸۱‌.</ref> و بسیاری از لغویان<ref>القاموس المحیط، ج‌۱، ص‌۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸‌، «برر»؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ».</ref>، جمع "بَرّ" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از بِرّ) است؛ امّا بیش‌تر مفسّران، آن را جمع "بَرّ" و "بارّ" هر دو یاد کرده‌اند<ref>الکشّاف، ج۱، ص‌۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.</ref>. واژه "بِرّ"<ref>اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.</ref> با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است.
*واژه "ابرار" به گفته راغب، جمع "بارّ" (اسم فاعل از بِرّ)<ref>مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».</ref> و به گفته برخی مفسّران<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۸۱‌.</ref> و بسیاری از لغویان<ref>القاموس المحیط، ج‌۱، ص‌۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸‌، «برر»؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ».</ref>، جمع "بَرّ" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از بِرّ) است؛ امّا بیش‌تر مفسّران، آن را جمع "بَرّ" و "بارّ" هر دو یاد کرده‌اند<ref>الکشّاف، ج۱، ص‌۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.</ref>. واژه "بِرّ"<ref>اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.</ref> با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است.
*بِرّ به "گستردگی خیر و معروف" معنا شده است<ref>الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.</ref>. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) می‌دانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به "توسّع در کار‌نیک" معنامی‌کنند<ref>مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».</ref>. برخی این سخن را تکلّف‌آمیز دانسته و گفته‌اند: بِرّ با بَرّ که کلمه‌ای‌ جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.</ref>. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ "نیکو‌بودن کار در برابر غیر" است و این معنا، با‌توجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزش‌هایشان است و بِرّ بنده در پیش‌گاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راست‌گویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است. وی اطلاق "بَرّ" بر قطعه‌های زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب می‌داند<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».</ref>. برخی نیز جامع‌ترین معنای بِرّ را خیر دانسته‌اند<ref>لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۰، «برّ».</ref>؛  با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛  ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است؛ از این‌رو "خیر" معنایی عام‌دارد<ref>الفروق اللغویه، ص‌۹۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.</ref>.
*بِرّ به "گستردگی خیر و معروف" معنا شده است<ref>الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.</ref>. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) می‌دانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به "توسّع در کار‌نیک" معنامی‌کنند<ref>مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».</ref>. برخی این سخن را تکلّف‌آمیز دانسته و گفته‌اند: بِرّ با بَرّ که کلمه‌ای‌ جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.</ref>. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ "نیکو‌بودن کار در برابر غیر" است و این معنا، با‌توجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزش‌هایشان است و بِرّ بنده در پیش‌گاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راست‌گویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است. وی اطلاق "بَرّ" بر قطعه‌های زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب می‌داند<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».</ref>. برخی نیز جامع‌ترین معنای بِرّ را خیر دانسته‌اند<ref>لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۰، «برّ».</ref>؛  با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛  ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است؛ از این‌رو "خیر" معنایی عام‌دارد<ref>الفروق اللغویه، ص‌۹۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.</ref>.
*مفهوم بِرّ در فرهنگ قرآن، عام‌ترین مفهوم در زمینه افعال اخلاقی و ویژه "افعال اختیاری" است<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیق‌تر، اَبرار در آیه ۱۷۷ سوره بقره به تفصیل بیان شده است. اوصاف ابرار در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است.[۱۳] بِرّ همان احسان، و‌تحقّق آن چنین است که آدمی کار خود‌را نیکو کند و کار نیک را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجام‌دهد، نه برای پاداش یا تشکر، و‌در این راه، بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد.[۱۴] خدای سبحان، بِرّ را در کلام خود (بقره/ ۲، ۱۷۷) به‌ایمان و احسان در عبادت‌ها و معامله‌ها تفسیر‌کرده است.[۱۵]به گفته برخی، بِرّ حقیقی همان‌عمل صالح راستین است؛ امّا تظاهر به‌نیکویی عمل و بَر خود بستن پاکی، ورع و‌پیروی از آن‌ها و تظاهر به آن‌ها بِرّ نیست.[۱۶]به‌گفته دیگر، طبق اجماع مفسّران، هرگونه اطاعتِ خدا بِرّ نامیده می‌شود[۱۷] و به نظری، بِرّ، هر چیزی از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکی به خدا باشد.[۱۸] در تفسیر بِرّ، در کلام دیگر مفسّران اموری ذکر شده که بیش‌تر از سنخ مصداق است؛ چون طاعت،[۱۹] صدق،[۲۰] ثواب یا بهشت،[۲۱]صله رحم یا پیوند،[۲۲] تقوا،[۲۳] اعمال مقبول،[۲۴]مهربانی، احسان[۲۵] و صدقه.[۲۶] با این که مفسّران در برخی موارد، بر اساس شأن نزولِ آیات، مقصود از بِرّ را مصادیقی خاص از «خیر» یا دیگر معانی بِرّ ذکر کرده‌اند، حمل این واژه را بر مفهوم عام و اصلی آن ترجیح داده‌اند.[۲۷]پیامبر(صلی الله علیه وآله)در پاسخ پرسشی درباره بِرّ، آیه ۱۷۷ بقره/۲ را که در بر دارنده برخی عقاید و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد.[۲۸]
*مفهوم بِرّ در فرهنگ قرآن، عام‌ترین مفهوم در زمینه افعال اخلاقی و ویژه "افعال اختیاری" است<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیق‌تر، اَبرار در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> به تفصیل بیان شده است. اوصاف ابرار در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.</ref> بِرّ همان احسان، و‌تحقّق آن چنین است که آدمی کار خود‌را نیکو کند و کار نیک را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجام‌دهد، نه برای پاداش یا تشکر، و‌در این راه، بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.</ref>. خدای سبحان، بِرّ را در کلام خود{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> به‌ ایمان و احسان در عبادت‌ها و معامله‌ها تفسیر‌کرده است<ref>المیزان، ج‌۵‌، ص‌۱۶۳.</ref>. به گفته برخی، بِرّ حقیقی همان‌عمل صالح راستین است؛ امّا تظاهر به‌ نیکویی عمل و بَر خود بستن پاکی، ورع و‌ پیروی از آن‌ها و تظاهر به آن‌ها بِرّ نیست<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».</ref>. به‌گفته دیگر، طبق اجماع مفسّران، هرگونه اطاعتِ خدا بِرّ نامیده می‌شود<ref>جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۶۷.</ref> و به نظری، بِرّ، هر چیزی از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکی به خدا باشد<ref>مواهب‌الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۲.</ref>. در تفسیر بِرّ، در کلام دیگر مفسّران اموری ذکر شده که بیش‌تر از سنخ مصداق است؛ چون طاعت<ref>آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵؛ روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.</ref>، صدق<ref>آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.</ref>، ثواب یا بهشت<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ الکشّاف، ج‌۱، ص‌۳۸۴.</ref>، صله رحم یا پیوند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۸.</ref>، تقوا<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.</ref>، اعمال مقبول<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۱۴۶.</ref>، مهربانی، احسان<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۳.</ref>، و صدقه<ref>الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.</ref>. با این که مفسّران در برخی موارد، بر اساس شأن نزولِ آیات، مقصود از بِرّ را مصادیقی خاص از "خیر" یا دیگر معانی بِرّ ذکر کرده‌اند، حمل این واژه را بر مفهوم عام و اصلی آن ترجیح داده‌اند<ref>الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳ و ۲۱۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ روح‌المعانی، مج ۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ پرسشی درباره بِرّ، آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> را که در بر دارنده برخی عقاید و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد<ref>مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».</ref>.
مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریف‌ها یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند[۲۹] و از گناهان بپرهیزند.[۳۰] آنان که به خدا، پیامبر و روز بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند.[۳۱] مؤمنانی که در ایمان خود صادقند.[۳۲] نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام می‌دهند؛ بی‌آن که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند.[۳۳] برخی در تفسیر آیه ۱۹۳ آل‌عمران/۳ مقصود از ابرار را انبیا و اولیا دانسته‌اند.[۳۴]
*مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریف‌ها یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۸۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸.</ref> و از گناهان بپرهیزند<ref>کشف‌الأسرار، ج۱۰، ص‌۴۰۶؛ جامع‌البیان، مج۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۵۷.</ref>. آنان که به خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و روز بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.</ref>. مؤمنانی که در ایمان خود صادقند<ref>کشف‌الأسرار، ج‌۱۰ ص‌۳۱۸.</ref>. نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام می‌دهند؛ بی‌آن که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند<ref>التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۲.</ref>. برخی در تفسیر آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ }}﴾}}<ref> پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش  و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۳.</ref> مقصود از ابرار را [[انبیا]] و اولیا دانسته‌اند<ref>کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.</ref>.


بِرّ و تقوا:
==بِرّ و [[تقوا]]==
در آیاتی از قرآن، بِرّ یا مشتقّات آن با مادّه «تقوا» با هم ذکر شده است. برخی مفسّران، این دو واژه را دارای مفهومی واحد می‌دانند.[۳۵] برخی نیز مفهوم این دو واژه را متفاوت، امّا مکمّل یک‌دیگر می‌شمرند؛ بدین ترتیب که بِرّ را اموری ایجابی، مانند عمل صالح، طاعت، توسّع در کار نیک و انجام دادن اوامر الهی دانسته و تقوا را اموری سلبی، مانند دوری از گناهان و هوای نفس و پرهیز از عذاب الهی شمرده‌اند.[۳۶] بِرّ و تقوا در مفهوم تفاوت دارند؛ امّا در مصداق متساوی و متّحدند؛ زیرا مصداق بِرّ، مصداق تقوا نیز هست و به عکس، و‌آیاتی مانند «و‌لکنّ البِرَّ مَنِ‌اتَّقی» (بقره/۲، ۱۸۹)، «و‌لـکنَّ البرَّ مَن ءَامن باللّهِ و...و أُولـئِک همُ المُتّقونَ» (بقره/ ۲، ۱۷۷)  نشانه وحدت مصداقی است، نه مفهومی.[۳۷] شایان ذکر است که تقوا اگر به تنهایی به کار رود، همه مصادیق و موارد بِرّ را در بر می‌گیرد؛ ولی هر گاه در کنار واژه بِرّ باشد، بِرّ به جنبه ایجابی (انجام دادن کار خوب) و تقوا بر جنبه سلبی (ترک کار بد) دلالت می‌کند.[۳۸]
*در آیاتی از قرآن، بِرّ یا مشتقّات آن با مادّه "[[تقوا]]" با هم ذکر شده است. برخی مفسّران، این دو واژه را دارای مفهومی واحد می‌دانند<ref>قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۳۳.</ref>. برخی نیز مفهوم این دو واژه را متفاوت، امّا مکمّل یک‌دیگر می‌شمرند؛ بدین ترتیب که بِرّ را اموری ایجابی، مانند عمل صالح، طاعت، توسّع در کار نیک و انجام دادن اوامر الهی دانسته و تقوا را اموری سلبی، مانند دوری از گناهان و هوای نفس و پرهیز از عذاب الهی شمرده‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.</ref>. بِرّ و [[تقوا]] در مفهوم تفاوت دارند؛ امّا در مصداق متساوی و متّحدند؛ زیرا مصداق بِرّ، مصداق تقوا نیز هست و به عکس، و‌آیاتی مانند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى}}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۱۸۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> نشانه وحدت مصداقی است، نه مفهومی<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.</ref>. شایان ذکر است که [[تقوا]] اگر به تنهایی به کار رود، همه مصادیق و موارد بِرّ را در بر می‌گیرد؛ ولی هر گاه در کنار واژه بِرّ باشد، بِرّ به جنبه ایجابی و [[تقوا]] بر جنبه سلبی دلالت می‌کند<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.</ref>.


واژه‌های مقابل بر
==واژه‌های مقابل بر==
#'''إثم<ref>گناه.</ref> و یا عدوان <ref>ستم و تجاوز به حقوق آدمیان یا تجاوز از حدود الهی.</ref>:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ }}﴾}}<ref> یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است؛ سوره مائده، آیه:۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید؛ سوره مجادله، آیه:۹.</ref> گفته شده: بِرّ در برابر إثم است<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۸‌.</ref>. به نظر دیگر، بِرّ در برابر عدوان، و‌ [[تقوا]] در برابر اثم قرار دارد<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۷.</ref>. توجّه به معنای واژه‌ها مؤید نظراوّل است؛ زیرا [[تقوا]]، خویشتن‌داری از تخلّف حدود و ثغور الهی، و‌عدوان، تجاوز و تعدّی به آن است، و‌برّ، انجام کارهای نیکو و اثم، انجام کارهای ناروا به شمار می‌رود.
#'''فجور:'''{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ}}﴾}}<ref> نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است؛ سوره مطففین، آیه:۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ}}﴾}}<ref> نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است؛ سوره مطففین، آیه:۱۸.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ }}﴾}}<ref> بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند.و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند؛ سوره انفطار، آیه:۱۳ - ۱۴.</ref> فاجر، یعنی فاسق و کسی که از خیر و صلاح منحرف شود<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».</ref>
#'''جرم:'''در آیه ۲۹ سوره مطففین مجرمان در برابر مؤمنان قرار گرفته‌اند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند؛ سوره مطففین، آیه:۲۹.</ref> و مقصود از مؤمنان در این آیه، به قرینه سیاق، "ابرار"ند<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۹.</ref>.
#'''عُقوق:'''برخی مفسّران<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ مجمع البحرین، مج۲، ج۳، ص۲۲۲، «عقق».</ref> و فرهنگ‌نویسان<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ»؛ الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌، «برر».</ref>، عقوق<ref>آزار رساندن به پدر و مادر و نافرمانی و ترک احسان به آنان</ref> را در برابر بِرّ به والدین دانسته‌اند. در برخی آیات نیز بَرّ (نیکوکار) در برابر "جبّار شقی" یا "جبّار عصی" (زورگوی نافرمان) آمده؛ چنان‌که به نقل از عیسای مسیح{{ع}}می‌فرماید: مرا با مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا }}﴾}}<ref> و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است؛ سوره مریم، آیه:۳۲.</ref> درباره [[حضرت یحیی]]{{ع}} نیز می‌فرماید: با پدر و مادر خود نیک رفتار می‌کرد و زورگویی نافرمان نبود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا }}﴾}}<ref> و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود؛ سوره مریم، آیه:۱۴.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| جَبَّارًا}}﴾}} انسان را به آن‌چه مناسب طبع او نیست وا می‌دارد و "عصی" همان گناه کارِ نافرمان است<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».</ref>.


۱. إثم (گناه) و یا عدوان (ستم و تجاوز به حقوق آدمیان یا تجاوز از حدود الهی):
==مصادیق بِرّ==
«تَعاوَنوا عَلی‌البِرّ و التّقْوی وَ لاتَعاونوا عَلَی الإثمِ والعُدْون = در نیکوکاری و پرهیزگاری با یک‌دیگر همکاری کنید و در گناه و تجاوز دست‌یار هم نشوید» (مائده/۵‌، ۲)، «یـأیها الّذین ءامَنوا إذا تَنـجَیتُم فلاتَتَنـجَوا بالإثمِ والعُدونِ... و تَنـجَوا بالبِرّ والتَّقوی.» (مجادله/۵۸‌، ۹) گفته شده: بِرّ در برابر إثم است.[۳۹] به نظر دیگر، بِرّ در برابر عدوان، و‌تقوا در برابر اثم قرار دارد.[۴۰] توجّه به معنای واژه‌ها مؤید نظراوّل است؛ زیرا تقوا، خویشتن‌داری از تخلّف حدود و ثغور الهی، و‌عدوان، تجاوز و تعدّی به آن است، و‌برّ، انجام کارهای نیکو و اثم، انجام کارهای ناروا به شمار می‌رود.
*در عرف هر مجتمعی، آن‌چه خوب باشد، بِرّ شمرده می‌شود؛ بر این اساس، در عصر نزول وحی، مخاطبان قرآن، آداب و رسوم اجتماعی برخاسته از افسانه‌ها و خرافه‌ها را نیز بِرّ می‌دانستند. از نظر قرآن، بِرّ پایه عقلی و منطقی دارد و کارهای خرافی، گرچه در جامعه‌ای مرسوم شده باشد، بِرّ نیست<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰ و ۷۱.</ref>؛ از این‌رو بِرّ را تعریف، و‌مصادیق آن را تبیین می‌کند و در برخی آیات نیز با پندار باطل جاهلی مبارزه و برّ بودن برخی رسوم باطل آنان را نفی می‌کند؛ مانند:
#در جاهلیت مرسوم بود که از دَرِ ورودی به خانه‌های خود وارد نمی‌شدند؛ بلکه از نَقْبی که در پشت خانه‌ها می‌گشودند، وارد و خارج می‌شدند<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۰۸.</ref>. قرآن، این کار آنان را بی‌ارتباط با برّ دانسته و دستور وارد شدن به خانه‌ها از درهای آن را داده است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ }}﴾}}<ref> از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.</ref>. در سبب نزول آیه گفته شده: در  جاهلیت، هنگامی‌که کسی به خواسته خویش نمی‌رسید به سبب طیره و بدیمنی مرتکب چنین اعمالی می‌شد یا هنگامی‌که مُحْرم بود، برای سخت‌گیری بیش از حد برخود، چنین می‌کرد<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۵‌، ص‌۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. امر به وارد شدن در خانه‌ها از درهای آن {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا }}﴾}}<ref> (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.</ref> در برخی روایات به پذیرش  ولایت اهل بیت تأویل شده است<ref>بحارالانوار، ج‌۸‌، ص‌۳۳۶؛ عیّاشی، ج‌۱، ص‌۸۶‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۸.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در تفسیر آن فرمود: خانه‌هایی که خدا فرمان داده از درهای آن وارد شوند، ما [[اهل‌بیت]] هستیم؛ پس هر که با ما بیعت و به‌ولایت ما اقرار کند، به خانه‌ها از درهایش وارد‌شده و هرکس با ما مخالفت ورزد و غیر از ما را برتری دهد، از پشت خانه‌ها به آن‌ها در‌آمده‌است<ref>نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۷.</ref>.
#هنگام تغییر قبله مسلمانان از بیت‌ المقدس به کعبه، یهودیان و مسیحیان که می‌پنداشتند نماز، جز به سوی قبله آنان پذیرفته نیست و چنین نماز گزاردن بر دین پیامبران نیست، با مسلمانان به بحث و مشاجره پرداختند و خدای سبحان با ردّ پندار آنان فرمود: داشتن قبله‌ای ویژه و روی‌کردن به آن، هدف اصلی دین و عبادت* نیست؛ بلکه دستوری فرعی است و هدف اساسی و مسأله محوری دین، ایمان به خدا و... است<ref>نورالثقلین، ص‌۴۷۵ و ۴۷۶.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref>. سلب برّ از استقبال مشرق و مغرب بدین معنا نیست که روی‌کردن به جهات مزبور، در اصل از مصادیق برّ نیست؛ بلکه‌بدین معنا است که این‌ها بِرّ اصیل نیست و‌روی‌کردن به سمت خاص، امری فرعی به‌شمار‌می‌رود<ref>الفرقان، ج‌۱ و ۲، ص‌۲۹۱.</ref>. در این آیه، برخی مصادیق بِرّ در شؤون سه‌گانه آدمی، یعنی عقیده، خُلق و عمل تبیین شده است: ۱. ایمان به خدا، معاد، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران؛ ۲. بخشیدن مال به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، گدایان و در راهِ آزاد کردن بردگان؛ ۳. برپا داشتن نماز؛ ۴. پرداختن زکات؛ ۵‌. وفا به عهد و پیمان‌ها؛ ۶‌. پایداری در سختی‌ها و زیان‌ها و هنگام جنگ؛ ۷. صداقت؛ ۸‌. پرهیزکاری و پرواپیشگی که در آیه ۱۸۹ سوره بقره نیز بیان شده است. در آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا }}﴾}}<ref> و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود؛ سوره مریم، آیه:۱۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا }}﴾}}<ref> و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است؛ سوره مریم، آیه:۳۲.</ref> رفتار شایسته دو [[پیامبر]] الهی، [[حضرت یحیی]] و [[حضرت عیسی]]{{ع}} در برابر پدر و مادر  و خودداری از زورگویی و نافرمانی آنان ستوده شده است؛ البتّه این مصادیق یک‌سان و در عرض هم نیستند؛ بلکه برخی از قبیل مقوّمند؛ به گونه‌ای که بدون آن‌ها، بِرّ تحقّق نمی‌یابد و برخی دیگر از قبیل علایم و آثار آن به شمار می‌آیند.
*در روایات نیز مصادیق فراوانی برای بِرّ ذکر شده که برخی از آن‌ها عبارت است از ایمان به خدا<ref>بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.</ref>، توحید<ref>بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.</ref>، سود رساندن به بندگان خدا<ref>بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.</ref>، فرو خوردن خشم، درگذشتن از لغزش‌های بدکاران، ترحّم بر تهی‌دستان، وارسی حال همسایگان، اعتراف به برتری صاحبان فضل<ref>بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.</ref>، دوستی و دشمنی، و‌پیوند و جدایی، و‌خشم و خشنودی برای خدا، کار کردن برای خدا، دعوت به سوی خدا، خشوع برای خدا و احسان در راه او<ref>تحف‌العقول، ص‌۲۱.</ref>، کشته شدن در راه خدا<ref>تحف‌العقول، ص‌۲۱.</ref>، هم‌رنگی و هماهنگی ظاهر و باطن آدمی و خلوت و جلوت او <ref>کنزالعمّال، ج‌۳، ص‌۲۴.</ref>،  سلام کردن<ref>بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۷.</ref>، سخاوت، نیکو سخن گفتن، صبر بر آزار<ref>بحارالانوار، ج‌۶۸‌، ص‌۸۹‌، ۳۱۱، ۳۵۴.</ref>،  کتمان نیازمندی، کتمان صدقه، کتمان بیماری و مصیبت<ref>تحف‌العقول، ص‌۲۹۵.</ref>، برپاداشتن فرایض و پرهیزاز محرّمات وصیانت خویشتن از غفلت در امور دینی<ref>بحارالانوار، ج‌۸۲‌، ص‌۱۸۱.</ref>.


۲. فجور:
==باورهای ابرار==
«کلاَّ إنّ کتبَ الفُجّارِ ... * کلاَّ إنّ کتبَ الأَبرارِ» (مطفّفین/۸۳‌، ۷و ۱۸)، «إنّ الأبرارَ لَفی نَعیم * و إنّ الفُجّارَ لفی جحیم = نیکان به طور قطع در بهشتِ* پرنعمتند و همانا بدکاران و گنه‌پیشگان، در دوزخند.» (انفطار/۸۲‌، ۱۳ و۱۴) فاجر، یعنی فاسق و کسی که از خیر و صلاح منحرف شود.[۴۱]
*برترین شأن هستی آدمی، عقاید و باورهای او است<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۰ و ۱۱.</ref>؛ از این رو قرآن هنگام شمارش اوصاف ابرار، پس از نفی مصادیق پنداری و نادرست بِرّ، از باورهای آنان آغاز کرده، می‌فرماید: نیکی همه آن نیست که روی خویش به سوی خاور و باختر فرا دارید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و... ایمان آورد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> قرآن در مقام تعریف بِرّ  (نیکوکاری) از تعریف مزبور عدول کرده، به جای آن بَرّ (نیکوکار) را تعریف و وصف می‌کند و این بدان معنا است که مفهومِ خالی از مصداق و حقیقت، اثر و فضیلتی ندارد. قرآن، مقام‌ها و حالت‌ها را با تعریف صاحبان آن‌ها روشن می‌سازد و به تبیین مفهوم صِرف  بسنده نمی‌کند<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.</ref>. شاید بتوان گفت قرآن با روش یاد شده به این نکته اشاره می‌کند که نیکوکاری با جان نیکوکار آمیخته شده؛ به گونه‌ای که عامل و عمل متّحد گردیده‌اند. باورهای ابرار در قرآن چنین تبیین شده است:
 
#'''[[ایمان]] به مبدأ و معاد:'''{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ}}﴾}} همه شناخت‌های مرتبط با معرفة‌اللّه مانند شناخت براهین اثبات واجب و صفات ثبوتی و سلبی او را در بر می‌گیرد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۶.</ref>.خدای متعالی در تبیین صفات ابرار، از ایمان به خدا و روز بازپسین آغاز کرد؛ زیرا این ایمان، اساس هر بِرّ و مبدأ هر خیری است و ایمان، ریشه برّ نیست، مگر این که در نفس آدمی با برهان تثبیت شود و توأم با خضوع و اذعان باشد؛ پس کسی که در میان مردمی رشد یافته و نام خدا و جهان آخرت را در سوگندها و گفتوگوهایشان شنیده و از آنان پذیرفته، چنین ایمانی باعث نیکوکاری نخواهد شد<ref>المنار، ج‌۲، ص‌۱۱۱.</ref>. قرآن در پایان آیه ۱۷۷ سوره بقره از ابرار به پارسایان تعبیر می‌کند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}﴾}}<ref> آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref> و در آغاز سوره بقره، از [[ایمان]] به [[غیب]] (مبدأ و...) و یقین پارسایان به جهان آخرت و روز بازپسین سخن به میان می‌آورد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}﴾}}<ref> همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ}}﴾}}<ref> ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند؛ سوره بقره، آیه:۴.</ref>.
۳. جرم:
#'''[[ایمان‌]] به فرشتگان:'''{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالْمَلائِكَةِ }}﴾}} از آن‌جا که انسان در مسیر رسیدن به کمال و عوالم تجرّد و نور و صفا قرار دارد، پس از ایمان و وابستگی به خداوند تعالی و روز آخرت، باید این منزل (=عالم فرشتگان) را در مسیر خود که بین او و عالم لاهوت و نور است، مورد توجّه قرار دهد<ref>تفسیر روشن، ج‌۲، ص‌۳۳۷.</ref>؛ افزون بر این فرشتگان، واسطه فیض خداوند و تدبیر کننده امور به اذن اویند؛ بنابراین، شفاعت و [[ایمان]] به آنان از باب شکر واسطه نعمت لازم است؛ چنان که شکر خداوند در جایگاه مبدأ همه نعمت‌ها قرار دارد<ref>مواهب الرحمن، ص‌۲، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.</ref>.
در آیه ۲۹ مطففین/۸۳ مجرمان در برابر مؤمنان قرار گرفته‌اند: «إِنَّ الَّذِین أجْرَموا کانوا مِن الَّذین ءَامنوا یضحَکونَ» و مقصود از مؤمنان در این آیه، به قرینه سیاق، «ابرار»ند.[۴۲]
#'''[[ایمان]] به رسالت و کتاب‌های آسمانی:'''{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ }}﴾}} مقصود از [[ایمان]] به کتاب و نبیین، [[ایمان]] به رسالت همه پیامبران الهی و کتاب‌های آسمانی آنان، و‌ [[ایمان]] به آنان، مستلزم پیروی از هدایتشان است و سِرّ این که مؤمنان و پارسایان، به ویژه ابرار، به همه رسولان و همه کتاب‌های آسمانی ایمان دارند، این است که همه شرایع، در اصول و خطوط کلّی معارف "مبدأ، معاد، عمل صالح" یک‌سانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ}}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> از این رو  پیامبران الهی، هر یک مُصدِّق رسولان پیشین و مبشّر پیامبران پس از خود بوده‌اند<ref>تسنیم، ج‌۲، ص‌۱۹۵.</ref>.
 
*[[علامه طباطبایی]] می‌گوید: موارد پیش گفته، جامع همه معارف حقّی است که خدای سبحان، [[ایمان]] به آن‌ها را از بندگانش خواسته و مقصود از [[ایمان]]، [[ایمان]] کاملی است که در قلب آدمی مستقر شود و شک، اعتراض و اضطراب بدان راه نیابد و در قلمرو اخلاق و رفتار نیز بی‌اثر نباشد. جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا }}﴾}} در ذیل آیه ۱۷۷ سوره بقره که پس از شمردن اوصاف ابرار قرار گرفته و در آن، صدق مطلق آمده و به اعمال قلبی یا جوارحی مقید نشده، نشانه  ایمان صادقانه ابرار است‌...؛ بنابراین، ابرار دارای مرتبه عالی ایمانند؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ }}﴾}}<ref> آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند؛ سوره انعام، آیه:۸۲.</ref><ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹ و ۴۳۰.</ref>
۴. عُقوق:
برخی مفسّران[۴۳] و فرهنگ‌نویسان،[۴۴] عقوق (آزار رساندن به پدر و مادر* و نافرمانی و ترک احسان به آنان) را در برابر بِرّ به والدین* دانسته‌اند. در برخی آیات نیز بَرّ (نیکوکار) در برابر «جبّار شقی» یا «جبّار عصی» (زورگوی نافرمان) آمده؛ چنان‌که به نقل از عیسای مسیح*(علیه السلام)می‌فرماید: مرا با مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است: «و‌بَرّاً بِولِدَتی و لم‌یجْعلنی جَبّاراً شقیاً». (مریم/۱۹، ۳۲۲) درباره حضرت یحیی*(علیه السلام)نیز می‌فرماید: با پدر و مادر خود نیک رفتار می‌کرد و زورگویی نافرمان نبود: «و‌بَرّاً بولدَیهِ و لم‌یکنْ جَبّاراً عَصیاً». (مریم/۱۹، ۱۴) «جبّار» انسان را به آن‌چه مناسب طبع او نیست وا می‌دارد و «عصی» همان گناه کارِ نافرمان است.[۴۵]
 
مصادیق بِرّ:
در عرف هر مجتمعی، آن‌چه خوب باشد، بِرّ شمرده می‌شود؛ بر این اساس، در عصر نزول وحی، مخاطبان قرآن، آداب و رسوم اجتماعی برخاسته از افسانه‌ها و خرافه‌ها را نیز بِرّ می‌دانستند. از نظر قرآن، بِرّ پایه عقلی و منطقی دارد و کارهای خرافی، گرچه در جامعه‌ای مرسوم شده باشد، بِرّ نیست؛[۴۶] از این‌رو بِرّ را تعریف، و‌مصادیق آن را تبیین می‌کند و در برخی آیات نیز با پندار باطل جاهلی مبارزه و برّ بودن برخی رسوم باطل آنان را نفی می‌کند؛ مانند:
۱. در جاهلیت* مرسوم بود که از دَرِ ورودی به خانه‌های خود وارد نمی‌شدند؛ بلکه از نَقْبی که در پشت خانه‌ها می‌گشودند، وارد و خارج می‌شدند.[۴۷] قرآن، این کار آنان را بی‌ارتباط با برّ دانسته و دستور وارد شدن به خانه‌ها از درهای آن را داده است: «لیس البرُّ بِأن تَأتُوا البُیوتَ مِن ظُهورِها و لکنَّ البِرَّ مَن اتَّقی و أتُوا البُیوتَ مِن ابوابِها». (بقره/۲، ۱۸۹) در سبب نزول آیه گفته شده: در  جاهلیت، هنگامی‌که کسی به خواسته خویش نمی‌رسید به سبب طیره و بدیمنی مرتکب چنین اعمالی می‌شد یا هنگامی‌که مُحْرم بود، برای سخت‌گیری بیش از حد برخود، چنین می‌کرد.[۴۸] امر به وارد شدن در خانه‌ها از درهای آن «وَ‌أتُوا البُیوتَ مِن اَبْوابِها» در برخی روایات به پذیرش  ولایت اهل بیت تأویل شده است.[۴۹] حضرت علی(علیه السلام)در تفسیر آن فرمود: خانه‌هایی که خدا فرمان داده از درهای آن وارد شوند، ما [‌=‌اهل‌بیت]هستیم؛ پس هر که با ما بیعت و به‌ولایت ما اقرار کند، به خانه‌ها از درهایش وارد‌شده و هرکس با ما مخالفت ورزد و غیر از ما را برتری دهد، از پشت خانه‌ها به آن‌ها در‌آمده‌است.[۵۰]
۲. هنگام تغییر قبله* مسلمانان از بیت‌المقدس به کعبه، یهودیان و مسیحیان که می‌پنداشتند نماز، جز به سوی قبله آنان پذیرفته نیست و چنین نماز گزاردن بر دین پیامبران نیست، با مسلمانان به بحث و مشاجره پرداختند و خدای سبحان با ردّ پندار آنان فرمود: داشتن قبله‌ای ویژه و روی‌کردن به آن، هدف اصلی دین و عبادت* نیست؛ بلکه دستوری فرعی است و هدف اساسی و مسأله محوری دین، ایمان به خدا و... است[۵۱]:«لیس البرَّ أن تُوَلّوا وُجوهَکم قِبَل المَشرقِ و المَغرب و لـکنّ البِرَّ مَن ءَامَن باللّهِ والیومِ‌الأخرِ والمَلـئکةِ و الکتـبِ والنَبِیینَ و ءَاتَی المالَ عَلی حُبّهِ ذَوِی القُربی والیتـمی والمَسـکینَ و ابنَ‌السّبیلِ والسّائلینَ و فی‌الرِّقابِ و أقامَ الصّلوةَ و ءاتَی الزّکوةَ و الموفونَ بِعَهدِهِم إذا عهدوا والصّـبِرینَ فِی‌البأساءِ والضَّرّاءِ و حینَ‌البأسِ أولـئِک الَّذین صَدقوا و أولـئِک هم‌المتّقونَ». (بقره/۲، ۱۷۷) سلب برّ از استقبال مشرق و مغرب بدین معنا نیست که روی‌کردن به جهات مزبور، در اصل از مصادیق برّ نیست؛ بلکه‌بدین معنا است که این‌ها بِرّ اصیل نیست و‌روی‌کردن به سمت خاص، امری فرعی به‌شمار‌می‌رود.[۵۲]
در این آیه، برخی مصادیق بِرّ در شؤون سه‌گانه آدمی، یعنی عقیده، خُلق و عمل تبیین شده است: ۱. ایمان به خدا، معاد، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران؛ ۲. بخشیدن مال به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، گدایان و در راهِ آزاد کردن بردگان؛ ۳. برپا داشتن نماز؛ ۴. پرداختن زکات؛ ۵‌. وفا به عهد و پیمان‌ها؛ ۶‌. پایداری در سختی‌ها و زیان‌ها و هنگام جنگ؛ ۷. صداقت؛ ۸‌. پرهیزکاری و پرواپیشگی که در آیه ۱۸۹ بقره/۲ نیز بیان شده است. در آیات ۱۴  (وَ بَراً بِولدیه وَ لم یکن جبّاراً عَصیاً) و ۳۲  (وَ بَرّاً بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعلنی جَبّاراً شَقیاً) سوره مریم/‌۱۹ رفتار شایسته دو پیامبر الهی، حضرت یحیی و عیسی(علیهما السلام)در برابر پدر و مادر  و خودداری از زورگویی و نافرمانی آنان ستوده شده است؛ البتّه این مصادیق یک‌سان و در عرض هم نیستند؛ بلکه برخی از قبیل مقوّمند؛ به گونه‌ای که بدون آن‌ها، بِرّ تحقّق نمی‌یابد و برخی دیگر از قبیل علایم و آثار آن به شمار می‌آیند.
در روایات نیز مصادیق فراوانی برای بِرّ ذکر شده که برخی از آن‌ها عبارت است از ایمان به خدا،[۵۳] توحید،[۵۴] سود رساندن به بندگان خدا،[۵۵] فرو خوردن خشم، درگذشتن از لغزش‌های بدکاران، ترحّم بر تهی‌دستان، وارسی حال همسایگان، اعتراف به برتری صاحبان فضل،[۵۶] دوستی و دشمنی، و‌پیوند و جدایی، و‌خشم و خشنودی برای خدا، کار کردن برای خدا، دعوت به سوی خدا، خشوع برای خدا و احسان در راه او،[۵۷] کشته شدن در راه خدا،[۵۸]هم‌رنگی و هماهنگی ظاهر و باطن آدمی و خلوت و جلوت او،[۵۹] سلام کردن،[۶۰] سخاوت، نیکو سخن گفتن، صبر بر آزار،[۶۱] کتمان نیازمندی، کتمان صدقه، کتمان بیماری و مصیبت،[۶۲]برپاداشتن فرایض و پرهیزاز محرّمات وصیانت خویشتن از غفلت در امور دینی.[۶۳]
 
باورهای ابرار:
برترین شأن هستی آدمی، عقاید و باورهای او است؛[۶۴] از این رو قرآن هنگام شمارش اوصاف ابرار، پس از نفی مصادیق پنداری و نادرست بِرّ، از باورهای آنان آغاز کرده، می‌فرماید: نیکی [همه]آن نیست که روی خویش به سوی خاور و باختر فرا دارید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و... ایمان آورد: «لیس البِرَّ أن تُولّوا وجوهَکم قِبَل المشرقِ والمغربِ و لـکنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ باللّه...». (بقره/۲، ۱۷۷) قرآن در مقام تعریف بِرّ  (نیکوکاری) از تعریف مزبور عدول کرده، به جای آن بَرّ (نیکوکار) را تعریف و وصف می‌کند و این بدان معنا است که مفهومِ خالی از مصداق و حقیقت، اثر و فضیلتی ندارد. قرآن، مقام‌ها و حالت‌ها را با تعریف صاحبان آن‌ها روشن می‌سازد و به تبیین مفهوم صِرف  بسنده نمی‌کند.[۶۵] شاید بتوان گفت قرآن با روش یاد شده به این نکته اشاره می‌کند که نیکوکاری با جان نیکوکار آمیخته شده؛ به گونه‌ای که عامل و عمل متّحد گردیده‌اند. باورهای ابرار در قرآن چنین تبیین شده است:
 
۱ و ۲. ایمان به مبدأ و معاد:
«و‌لـکنَّ البرَّ مَن ءامنَ باللّهِ والیومِ الأخرِ.» (بقره/۲، ۱۷۷) تعبیر «مَن ءامن باللّه» همه شناخت‌های مرتبط با معرفة‌اللّه مانند شناخت براهین اثبات واجب و صفات ثبوتی و سلبی او را در بر می‌گیرد.[۶۶] خدای متعالی در تبیین صفات ابرار، از ایمان به خدا و روز بازپسین آغاز کرد؛ زیرا این ایمان، اساس هر بِرّ و مبدأ هر خیری است و ایمان، ریشه برّ نیست، مگر این که در نفس آدمی با برهان تثبیت شود و توأم با خضوع و اذعان باشد؛ پس کسی که در میان مردمی رشد یافته و نام خدا و جهان آخرت را در سوگندها و گفتوگوهایشان شنیده و از آنان پذیرفته، چنین ایمانی باعث نیکوکاری نخواهد شد.[۶۷] قرآن در پایان آیه ۱۷۷ بقرهاز ابرار به پارسایان تعبیر می‌کند:«و‌أولـئک هُم‌المتّقونَ»و در آغاز سوره بقره، از ایمان به غیب (مبدأ و...) و یقین پارسایان به جهان آخرت و روز بازپسین سخن به میان می‌آورد:«اَلّذِینَ یؤمِنونَ بِالغَیب... وَ بِالأخِرة هُم یوقِنون».
 
۳. ایمان‌به فرشتگان:
«... والملـئکةِ» (بقره/۲،۱۷۷) از آن‌جا که انسان در مسیر رسیدن به کمال و عوالم تجرّد و نور و صفا قرار دارد، پس از ایمان و وابستگی به خداوند تعالی و روز آخرت، باید این منزل [=عالم فرشتگان]را در مسیر خود که بین او و عالم لاهوت و نور است، مورد توجّه قرار دهد؛[۶۸] افزون بر این فرشتگان، واسطه فیض خداوند و تدبیر کننده امور به اذن اویند؛ بنابراین، شفاعت و ایمان به آنان از باب شکر واسطه نعمت لازم است؛ چنان که شکر خداوند در جای‌گاه مبدأ همه نعمت‌ها قرار دارد.[۶۹]
 
۴. ایمان به رسالت و کتاب‌های آسمانی:
«والکتـبَ و النَّبِیین» (بقره/۲، ۱۷۷) مقصود از ایمان به کتاب و نبیین، ایمان به رسالت همه پیامبران الهی و کتاب‌های آسمانی آنان، و‌ایمان به آنان، مستلزم پیروی از هدایتشان است و سِرّ این که مؤمنان و پارسایان، به ویژه ابرار، به همه رسولان و همه کتاب‌های آسمانی ایمان دارند، این است که همه شرایع، در اصول و خطوط کلّی معارف (مبدأ، معاد، عمل صالح) یک‌سانند: «إنّ الدِّین عندَاللّهِ الإسلـمُ» (آل‌عمران/۳، ۱۹) از این رو  پیامبران الهی، هر یک مُصدِّق رسولان پیشین و مبشّر پیامبران پس از خود بوده‌اند.[۷۰]
علاّمه طباطبایی می‌گوید: موارد پیش گفته، جامع همه معارف حقّی است که خدای سبحان، ایمان به آن‌ها را از بندگانش خواسته و مقصود از ایمان، ایمان کاملی است که در قلب آدمی مستقر شود و شک، اعتراض و اضطراب بدان راه نیابد و در قلمرو اخلاق و رفتار نیز بی‌اثر نباشد. جمله «أولـئک الَّذین صَدقوا» در ذیل آیه ۱۷۷ بقرهکه پس از شمردن اوصاف ابرار قرار گرفته و در آن، صدق مطلق آمده و به اعمال قلبی یا جوارحی مقید نشده، نشانه  ایمان صادقانه ابرار است‌...؛ بنابراین، ابرار دارای مرتبه عالی ایمانند؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: «الَّذین ءامَنوا و لم‌یلبِسُوا إیمـنَهم بظُلم أولـئک لَهم الأمنُ و هم مُهتدون = کسانی‌که ایمان آوردند و ایمان خود را به ستمی [=شرک]نیامیختند، ایشانند که ایمنی دارند و آنان راه‌یافتگانند». (انعام/۶‌، ۸۲)[۷۱]
 
________________________________________
[۱] مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
[۲] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۸۱‌.
[۳] القاموس المحیط، ج‌۱، ص‌۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸‌، «برر»؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ».
[۴] الکشّاف، ج۱، ص‌۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.
[۵] اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.
[۶] الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.
[۷] مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
[۸] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.
[۹] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».
[۱۰] لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۰، «برّ».
[۱۱] الفروق اللغویه، ص‌۹۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
[۱۲] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.
[۱۳] المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
[۱۴] همان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.
[۱۵] همان، ج‌۵‌، ص‌۱۶۳.
[۱۶] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
[۱۷] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۶۷.
[۱۸] مواهب‌الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۲.
[۱۹] آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵؛ روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
[۲۰] آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
[۲۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ الکشّاف، ج‌۱، ص‌۳۸۴.
[۲۲] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۸.
[۲۳] همان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
[۲۴] التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۱۴۶.
[۲۵] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۳.
[۲۶] الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.
[۲۷] الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳ و ۲۱۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ روح‌المعانی، مج ۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
[۲۸] مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
[۲۹] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۸۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸.
[۳۰] کشف‌الأسرار، ج۱۰، ص‌۴۰۶؛ جامع‌البیان، مج۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۵۷.
[۳۱] المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.
[۳۲] کشف‌الأسرار، ج‌۱۰ ص‌۳۱۸.
[۳۳] التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۲.
[۳۴] کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.
[۳۵] قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۳۳.
[۳۶] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.
[۳۷] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.
[۳۸] همان.
[۳۹] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۸‌.
[۴۰] المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۷.
[۴۱] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
[۴۲] المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۹.
[۴۳] مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ مجمع البحرین، مج۲، ج۳، ص۲۲۲، «عقق».
[۴۴] لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ»؛ الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌، «برر».
[۴۵] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
[۴۶] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰ و ۷۱.
[۴۷] مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۰۸.
[۴۸] التفسیر الکبیر، ج‌۵‌، ص‌۱۳۶ و ۱۳۷.
[۴۹] بحارالانوار، ج‌۸‌، ص‌۳۳۶؛ عیاشی، ج‌۱، ص‌۸۶‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۸.
[۵۰] نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۷.
[۵۱] همان، ص‌۴۷۵ و ۴۷۶.
[۵۲] الفرقان، ج‌۱ و ۲، ص‌۲۹۱.
[۵۳] بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.
[۵۴] همان، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.
[۵۵] همان، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.
[۵۶] همان، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.
[۵۷] تحف‌العقول، ص‌۲۱.
[۵۸] بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۶۲‌.
[۵۹] کنزالعمّال، ج‌۳، ص‌۲۴.
[۶۰] بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۷.
[۶۱] همان، ج‌۶۸‌، ص‌۸۹‌، ۳۱۱، ۳۵۴.
[۶۲] تحف‌العقول، ص‌۲۹۵.
[۶۳] بحارالانوار، ج‌۸۲‌، ص‌۱۸۱.
[۶۴] قرآن در اسلام، ص‌۱۰ و ۱۱.
[۶۵] المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
[۶۶] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۶.
[۶۷] المنار، ج‌۲، ص‌۱۱۱.
[۶۸] تفسیر روشن، ج‌۲، ص‌۳۳۷.
[۶۹] مواهب الرحمن، ص‌۲، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.
[۷۰] تسنیم، ج‌۲، ص‌۱۹۵.
[۷۱] المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹ و ۴۳۰.

نسخهٔ ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۶

  • ابرار: نیکان و نیکوکاران، اهل مرتبه عالی ایمان، دارای منزلتی برتر از أولواالألباب "خردمندان" و نازل‌تر از مقرّبان
  • واژه "ابرار" به گفته راغب، جمع "بارّ" (اسم فاعل از بِرّ)[۱] و به گفته برخی مفسّران[۲] و بسیاری از لغویان[۳]، جمع "بَرّ" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از بِرّ) است؛ امّا بیش‌تر مفسّران، آن را جمع "بَرّ" و "بارّ" هر دو یاد کرده‌اند[۴]. واژه "بِرّ"[۵] با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است.
  • بِرّ به "گستردگی خیر و معروف" معنا شده است[۶]. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) می‌دانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به "توسّع در کار‌نیک" معنامی‌کنند[۷]. برخی این سخن را تکلّف‌آمیز دانسته و گفته‌اند: بِرّ با بَرّ که کلمه‌ای‌ جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است[۸]. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ "نیکو‌بودن کار در برابر غیر" است و این معنا، با‌توجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزش‌هایشان است و بِرّ بنده در پیش‌گاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راست‌گویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است. وی اطلاق "بَرّ" بر قطعه‌های زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب می‌داند[۹]. برخی نیز جامع‌ترین معنای بِرّ را خیر دانسته‌اند[۱۰]؛ با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛ ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است؛ از این‌رو "خیر" معنایی عام‌دارد[۱۱].
  • مفهوم بِرّ در فرهنگ قرآن، عام‌ترین مفهوم در زمینه افعال اخلاقی و ویژه "افعال اختیاری" است[۱۲]. مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیق‌تر، اَبرار در آیه ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۳] به تفصیل بیان شده است. اوصاف ابرار در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است[۱۴] بِرّ همان احسان، و‌تحقّق آن چنین است که آدمی کار خود‌را نیکو کند و کار نیک را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجام‌دهد، نه برای پاداش یا تشکر، و‌در این راه، بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد[۱۵]. خدای سبحان، بِرّ را در کلام خود﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۶] به‌ ایمان و احسان در عبادت‌ها و معامله‌ها تفسیر‌کرده است[۱۷]. به گفته برخی، بِرّ حقیقی همان‌عمل صالح راستین است؛ امّا تظاهر به‌ نیکویی عمل و بَر خود بستن پاکی، ورع و‌ پیروی از آن‌ها و تظاهر به آن‌ها بِرّ نیست[۱۸]. به‌گفته دیگر، طبق اجماع مفسّران، هرگونه اطاعتِ خدا بِرّ نامیده می‌شود[۱۹] و به نظری، بِرّ، هر چیزی از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکی به خدا باشد[۲۰]. در تفسیر بِرّ، در کلام دیگر مفسّران اموری ذکر شده که بیش‌تر از سنخ مصداق است؛ چون طاعت[۲۱]، صدق[۲۲]، ثواب یا بهشت[۲۳]، صله رحم یا پیوند[۲۴]، تقوا[۲۵]، اعمال مقبول[۲۶]، مهربانی، احسان[۲۷]، و صدقه[۲۸]. با این که مفسّران در برخی موارد، بر اساس شأن نزولِ آیات، مقصود از بِرّ را مصادیقی خاص از "خیر" یا دیگر معانی بِرّ ذکر کرده‌اند، حمل این واژه را بر مفهوم عام و اصلی آن ترجیح داده‌اند[۲۹]. پیامبر(ص) در پاسخ پرسشی درباره بِرّ، آیه ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۳۰] را که در بر دارنده برخی عقاید و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد[۳۱].
  • مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریف‌ها یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند[۳۲] و از گناهان بپرهیزند[۳۳]. آنان که به خدا، پیامبر(ص) و روز بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند[۳۴]. مؤمنانی که در ایمان خود صادقند[۳۵]. نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام می‌دهند؛ بی‌آن که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند[۳۶]. برخی در تفسیر آیه ﴿رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ [۳۷] مقصود از ابرار را انبیا و اولیا دانسته‌اند[۳۸].

بِرّ و تقوا

  • در آیاتی از قرآن، بِرّ یا مشتقّات آن با مادّه "تقوا" با هم ذکر شده است. برخی مفسّران، این دو واژه را دارای مفهومی واحد می‌دانند[۳۹]. برخی نیز مفهوم این دو واژه را متفاوت، امّا مکمّل یک‌دیگر می‌شمرند؛ بدین ترتیب که بِرّ را اموری ایجابی، مانند عمل صالح، طاعت، توسّع در کار نیک و انجام دادن اوامر الهی دانسته و تقوا را اموری سلبی، مانند دوری از گناهان و هوای نفس و پرهیز از عذاب الهی شمرده‌اند[۴۰]. بِرّ و تقوا در مفهوم تفاوت دارند؛ امّا در مصداق متساوی و متّحدند؛ زیرا مصداق بِرّ، مصداق تقوا نیز هست و به عکس، و‌آیاتی مانند﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى[۴۱]، ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۴۲] نشانه وحدت مصداقی است، نه مفهومی[۴۳]. شایان ذکر است که تقوا اگر به تنهایی به کار رود، همه مصادیق و موارد بِرّ را در بر می‌گیرد؛ ولی هر گاه در کنار واژه بِرّ باشد، بِرّ به جنبه ایجابی و تقوا بر جنبه سلبی دلالت می‌کند[۴۴].

واژه‌های مقابل بر

  1. إثم[۴۵] و یا عدوان [۴۶]: ﴿ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ [۴۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۴۸] گفته شده: بِرّ در برابر إثم است[۴۹]. به نظر دیگر، بِرّ در برابر عدوان، و‌ تقوا در برابر اثم قرار دارد[۵۰]. توجّه به معنای واژه‌ها مؤید نظراوّل است؛ زیرا تقوا، خویشتن‌داری از تخلّف حدود و ثغور الهی، و‌عدوان، تجاوز و تعدّی به آن است، و‌برّ، انجام کارهای نیکو و اثم، انجام کارهای ناروا به شمار می‌رود.
  2. فجور:﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ[۵۱]، ﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ[۵۲]، ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ [۵۳] فاجر، یعنی فاسق و کسی که از خیر و صلاح منحرف شود[۵۴]
  3. جرم:در آیه ۲۹ سوره مطففین مجرمان در برابر مؤمنان قرار گرفته‌اند:﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ[۵۵] و مقصود از مؤمنان در این آیه، به قرینه سیاق، "ابرار"ند[۵۶].
  4. عُقوق:برخی مفسّران[۵۷] و فرهنگ‌نویسان[۵۸]، عقوق[۵۹] را در برابر بِرّ به والدین دانسته‌اند. در برخی آیات نیز بَرّ (نیکوکار) در برابر "جبّار شقی" یا "جبّار عصی" (زورگوی نافرمان) آمده؛ چنان‌که به نقل از عیسای مسیح(ع)می‌فرماید: مرا با مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است:﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۶۰] درباره حضرت یحیی(ع) نیز می‌فرماید: با پدر و مادر خود نیک رفتار می‌کرد و زورگویی نافرمان نبود:﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۶۱] ﴿ جَبَّارًا انسان را به آن‌چه مناسب طبع او نیست وا می‌دارد و "عصی" همان گناه کارِ نافرمان است[۶۲].

مصادیق بِرّ

  • در عرف هر مجتمعی، آن‌چه خوب باشد، بِرّ شمرده می‌شود؛ بر این اساس، در عصر نزول وحی، مخاطبان قرآن، آداب و رسوم اجتماعی برخاسته از افسانه‌ها و خرافه‌ها را نیز بِرّ می‌دانستند. از نظر قرآن، بِرّ پایه عقلی و منطقی دارد و کارهای خرافی، گرچه در جامعه‌ای مرسوم شده باشد، بِرّ نیست[۶۳]؛ از این‌رو بِرّ را تعریف، و‌مصادیق آن را تبیین می‌کند و در برخی آیات نیز با پندار باطل جاهلی مبارزه و برّ بودن برخی رسوم باطل آنان را نفی می‌کند؛ مانند:
  1. در جاهلیت مرسوم بود که از دَرِ ورودی به خانه‌های خود وارد نمی‌شدند؛ بلکه از نَقْبی که در پشت خانه‌ها می‌گشودند، وارد و خارج می‌شدند[۶۴]. قرآن، این کار آنان را بی‌ارتباط با برّ دانسته و دستور وارد شدن به خانه‌ها از درهای آن را داده است﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [۶۵]. در سبب نزول آیه گفته شده: در جاهلیت، هنگامی‌که کسی به خواسته خویش نمی‌رسید به سبب طیره و بدیمنی مرتکب چنین اعمالی می‌شد یا هنگامی‌که مُحْرم بود، برای سخت‌گیری بیش از حد برخود، چنین می‌کرد[۶۶]. امر به وارد شدن در خانه‌ها از درهای آن ﴿ وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا [۶۷] در برخی روایات به پذیرش ولایت اهل بیت تأویل شده است[۶۸]. حضرت علی(ع) در تفسیر آن فرمود: خانه‌هایی که خدا فرمان داده از درهای آن وارد شوند، ما اهل‌بیت هستیم؛ پس هر که با ما بیعت و به‌ولایت ما اقرار کند، به خانه‌ها از درهایش وارد‌شده و هرکس با ما مخالفت ورزد و غیر از ما را برتری دهد، از پشت خانه‌ها به آن‌ها در‌آمده‌است[۶۹].
  2. هنگام تغییر قبله مسلمانان از بیت‌ المقدس به کعبه، یهودیان و مسیحیان که می‌پنداشتند نماز، جز به سوی قبله آنان پذیرفته نیست و چنین نماز گزاردن بر دین پیامبران نیست، با مسلمانان به بحث و مشاجره پرداختند و خدای سبحان با ردّ پندار آنان فرمود: داشتن قبله‌ای ویژه و روی‌کردن به آن، هدف اصلی دین و عبادت* نیست؛ بلکه دستوری فرعی است و هدف اساسی و مسأله محوری دین، ایمان به خدا و... است[۷۰] ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۷۱]. سلب برّ از استقبال مشرق و مغرب بدین معنا نیست که روی‌کردن به جهات مزبور، در اصل از مصادیق برّ نیست؛ بلکه‌بدین معنا است که این‌ها بِرّ اصیل نیست و‌روی‌کردن به سمت خاص، امری فرعی به‌شمار‌می‌رود[۷۲]. در این آیه، برخی مصادیق بِرّ در شؤون سه‌گانه آدمی، یعنی عقیده، خُلق و عمل تبیین شده است: ۱. ایمان به خدا، معاد، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران؛ ۲. بخشیدن مال به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، گدایان و در راهِ آزاد کردن بردگان؛ ۳. برپا داشتن نماز؛ ۴. پرداختن زکات؛ ۵‌. وفا به عهد و پیمان‌ها؛ ۶‌. پایداری در سختی‌ها و زیان‌ها و هنگام جنگ؛ ۷. صداقت؛ ۸‌. پرهیزکاری و پرواپیشگی که در آیه ۱۸۹ سوره بقره نیز بیان شده است. در آیات ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۷۳]، ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۷۴] رفتار شایسته دو پیامبر الهی، حضرت یحیی و حضرت عیسی(ع) در برابر پدر و مادر و خودداری از زورگویی و نافرمانی آنان ستوده شده است؛ البتّه این مصادیق یک‌سان و در عرض هم نیستند؛ بلکه برخی از قبیل مقوّمند؛ به گونه‌ای که بدون آن‌ها، بِرّ تحقّق نمی‌یابد و برخی دیگر از قبیل علایم و آثار آن به شمار می‌آیند.
  • در روایات نیز مصادیق فراوانی برای بِرّ ذکر شده که برخی از آن‌ها عبارت است از ایمان به خدا[۷۵]، توحید[۷۶]، سود رساندن به بندگان خدا[۷۷]، فرو خوردن خشم، درگذشتن از لغزش‌های بدکاران، ترحّم بر تهی‌دستان، وارسی حال همسایگان، اعتراف به برتری صاحبان فضل[۷۸]، دوستی و دشمنی، و‌پیوند و جدایی، و‌خشم و خشنودی برای خدا، کار کردن برای خدا، دعوت به سوی خدا، خشوع برای خدا و احسان در راه او[۷۹]، کشته شدن در راه خدا[۸۰]، هم‌رنگی و هماهنگی ظاهر و باطن آدمی و خلوت و جلوت او [۸۱]، سلام کردن[۸۲]، سخاوت، نیکو سخن گفتن، صبر بر آزار[۸۳]، کتمان نیازمندی، کتمان صدقه، کتمان بیماری و مصیبت[۸۴]، برپاداشتن فرایض و پرهیزاز محرّمات وصیانت خویشتن از غفلت در امور دینی[۸۵].

باورهای ابرار

  • برترین شأن هستی آدمی، عقاید و باورهای او است[۸۶]؛ از این رو قرآن هنگام شمارش اوصاف ابرار، پس از نفی مصادیق پنداری و نادرست بِرّ، از باورهای آنان آغاز کرده، می‌فرماید: نیکی همه آن نیست که روی خویش به سوی خاور و باختر فرا دارید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و... ایمان آورد:﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۸۷] قرآن در مقام تعریف بِرّ (نیکوکاری) از تعریف مزبور عدول کرده، به جای آن بَرّ (نیکوکار) را تعریف و وصف می‌کند و این بدان معنا است که مفهومِ خالی از مصداق و حقیقت، اثر و فضیلتی ندارد. قرآن، مقام‌ها و حالت‌ها را با تعریف صاحبان آن‌ها روشن می‌سازد و به تبیین مفهوم صِرف بسنده نمی‌کند[۸۸]. شاید بتوان گفت قرآن با روش یاد شده به این نکته اشاره می‌کند که نیکوکاری با جان نیکوکار آمیخته شده؛ به گونه‌ای که عامل و عمل متّحد گردیده‌اند. باورهای ابرار در قرآن چنین تبیین شده است:
  1. ایمان به مبدأ و معاد:﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۸۹] تعبیر ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ همه شناخت‌های مرتبط با معرفة‌اللّه مانند شناخت براهین اثبات واجب و صفات ثبوتی و سلبی او را در بر می‌گیرد[۹۰].خدای متعالی در تبیین صفات ابرار، از ایمان به خدا و روز بازپسین آغاز کرد؛ زیرا این ایمان، اساس هر بِرّ و مبدأ هر خیری است و ایمان، ریشه برّ نیست، مگر این که در نفس آدمی با برهان تثبیت شود و توأم با خضوع و اذعان باشد؛ پس کسی که در میان مردمی رشد یافته و نام خدا و جهان آخرت را در سوگندها و گفتوگوهایشان شنیده و از آنان پذیرفته، چنین ایمانی باعث نیکوکاری نخواهد شد[۹۱]. قرآن در پایان آیه ۱۷۷ سوره بقره از ابرار به پارسایان تعبیر می‌کند: ﴿وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۹۲] و در آغاز سوره بقره، از ایمان به غیب (مبدأ و...) و یقین پارسایان به جهان آخرت و روز بازپسین سخن به میان می‌آورد:﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۹۳]، ﴿وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ[۹۴].
  2. ایمان‌ به فرشتگان:﴿ وَالْمَلائِكَةِ از آن‌جا که انسان در مسیر رسیدن به کمال و عوالم تجرّد و نور و صفا قرار دارد، پس از ایمان و وابستگی به خداوند تعالی و روز آخرت، باید این منزل (=عالم فرشتگان) را در مسیر خود که بین او و عالم لاهوت و نور است، مورد توجّه قرار دهد[۹۵]؛ افزون بر این فرشتگان، واسطه فیض خداوند و تدبیر کننده امور به اذن اویند؛ بنابراین، شفاعت و ایمان به آنان از باب شکر واسطه نعمت لازم است؛ چنان که شکر خداوند در جایگاه مبدأ همه نعمت‌ها قرار دارد[۹۶].
  3. ایمان به رسالت و کتاب‌های آسمانی:﴿ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ مقصود از ایمان به کتاب و نبیین، ایمان به رسالت همه پیامبران الهی و کتاب‌های آسمانی آنان، و‌ ایمان به آنان، مستلزم پیروی از هدایتشان است و سِرّ این که مؤمنان و پارسایان، به ویژه ابرار، به همه رسولان و همه کتاب‌های آسمانی ایمان دارند، این است که همه شرایع، در اصول و خطوط کلّی معارف "مبدأ، معاد، عمل صالح" یک‌سانند:﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ[۹۷] از این رو پیامبران الهی، هر یک مُصدِّق رسولان پیشین و مبشّر پیامبران پس از خود بوده‌اند[۹۸].
  • علامه طباطبایی می‌گوید: موارد پیش گفته، جامع همه معارف حقّی است که خدای سبحان، ایمان به آن‌ها را از بندگانش خواسته و مقصود از ایمان، ایمان کاملی است که در قلب آدمی مستقر شود و شک، اعتراض و اضطراب بدان راه نیابد و در قلمرو اخلاق و رفتار نیز بی‌اثر نباشد. جمله ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا در ذیل آیه ۱۷۷ سوره بقره که پس از شمردن اوصاف ابرار قرار گرفته و در آن، صدق مطلق آمده و به اعمال قلبی یا جوارحی مقید نشده، نشانه ایمان صادقانه ابرار است‌...؛ بنابراین، ابرار دارای مرتبه عالی ایمانند؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ [۹۹][۱۰۰]
  1. مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
  2. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۸۱‌.
  3. القاموس المحیط، ج‌۱، ص‌۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸‌، «برر»؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ».
  4. الکشّاف، ج۱، ص‌۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.
  5. اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.
  6. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.
  7. مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
  8. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.
  9. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».
  10. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۰، «برّ».
  11. الفروق اللغویه، ص‌۹۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
  12. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.
  13. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  14. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  15. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.
  16. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  17. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۱۶۳.
  18. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
  19. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۶۷.
  20. مواهب‌الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۲.
  21. آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵؛ روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
  22. آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
  23. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ الکشّاف، ج‌۱، ص‌۳۸۴.
  24. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۸.
  25. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
  26. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۱۴۶.
  27. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۳.
  28. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.
  29. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳ و ۲۱۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ روح‌المعانی، مج ۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
  30. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  31. مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
  32. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۸۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸.
  33. کشف‌الأسرار، ج۱۰، ص‌۴۰۶؛ جامع‌البیان، مج۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۵۷.
  34. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.
  35. کشف‌الأسرار، ج‌۱۰ ص‌۳۱۸.
  36. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۲.
  37. پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۳.
  38. کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.
  39. قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۳۳.
  40. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.
  41. سوره بقره، آیه:۱۸۹.
  42. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  43. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.
  44. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.
  45. گناه.
  46. ستم و تجاوز به حقوق آدمیان یا تجاوز از حدود الهی.
  47. یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است؛ سوره مائده، آیه:۲.
  48. ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید؛ سوره مجادله، آیه:۹.
  49. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۸‌.
  50. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۷.
  51. نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است؛ سوره مطففین، آیه:۷.
  52. نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است؛ سوره مطففین، آیه:۱۸.
  53. بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند.و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند؛ سوره انفطار، آیه:۱۳ - ۱۴.
  54. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
  55. بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند؛ سوره مطففین، آیه:۲۹.
  56. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۹.
  57. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ مجمع البحرین، مج۲، ج۳، ص۲۲۲، «عقق».
  58. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ»؛ الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌، «برر».
  59. آزار رساندن به پدر و مادر و نافرمانی و ترک احسان به آنان
  60. و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است؛ سوره مریم، آیه:۳۲.
  61. و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود؛ سوره مریم، آیه:۱۴.
  62. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
  63. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰ و ۷۱.
  64. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۰۸.
  65. از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.
  66. التفسیر الکبیر، ج‌۵‌، ص‌۱۳۶ و ۱۳۷.
  67. (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.
  68. بحارالانوار، ج‌۸‌، ص‌۳۳۶؛ عیّاشی، ج‌۱، ص‌۸۶‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۸.
  69. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۷.
  70. نورالثقلین، ص‌۴۷۵ و ۴۷۶.
  71. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  72. الفرقان، ج‌۱ و ۲، ص‌۲۹۱.
  73. و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود؛ سوره مریم، آیه:۱۴.
  74. و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است؛ سوره مریم، آیه:۳۲.
  75. بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.
  76. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.
  77. بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.
  78. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.
  79. تحف‌العقول، ص‌۲۱.
  80. تحف‌العقول، ص‌۲۱.
  81. کنزالعمّال، ج‌۳، ص‌۲۴.
  82. بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۷.
  83. بحارالانوار، ج‌۶۸‌، ص‌۸۹‌، ۳۱۱، ۳۵۴.
  84. تحف‌العقول، ص‌۲۹۵.
  85. بحارالانوار، ج‌۸۲‌، ص‌۱۸۱.
  86. قرآن در اسلام، ص‌۱۰ و ۱۱.
  87. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  88. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  89. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  90. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۶.
  91. المنار، ج‌۲، ص‌۱۱۱.
  92. آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  93. همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.
  94. ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند؛ سوره بقره، آیه:۴.
  95. تفسیر روشن، ج‌۲، ص‌۳۳۷.
  96. مواهب الرحمن، ص‌۲، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.
  97. بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.
  98. تسنیم، ج‌۲، ص‌۱۹۵.
  99. آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند؛ سوره انعام، آیه:۸۲.
  100. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹ و ۴۳۰.