جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ضرار بن ضمره در تاریخ اسلامی]] - [[ضرار بن ضمره در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ضرار بن ضمره در تاریخ اسلامی]] - [[ضرار بن ضمره در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط = }} | ||
خط ۵: | خط ۴: | ||
'''ضرار بن ضمره ضبابی''' از [[یاران]] و [[ارادتمندان امام علی]]{{ع}} بود. [[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} بر [[معاویه]] وارد شد. معاویه به او گفت: «علی را برای من توصیف کن». ضرار، ابتدا طفره رفت و چون با [[اصرار]] معاویه روبهرو شد، اینگونه لب به سخن گشود: «[[گواهی]] میدهم در حالیکه شب پردههای [[تاریکی]] خود را آویخته بود، در یکی از جنگهایش او را در [[محراب]] عبادتش دیدم که ایستاده و ریش خود را به دست گرفته بود و چون مار گزیده به خود میپیچید و اندوهگینانه میگریست و میگفت: ای [[دنیا]]، از من دور شو، خود را به من عرضه میداری یا شیفته من شدهای؟! هرگز [[زمان]] تو نرسد، هرگز. جز من مرا [[فریب]] ده که مرا نیازی به تو نیست. تو را سه طلاقه کردهام و در آن بازگشتی نیست، عیش [[زندگی]] تو کوتاه و [[ارزش]] تو اندک و آرزوی تو کوچک و حقیر است. [[آه]] از کمی توشه و درازی راه و دوری [[سفر]] و [[سختی]] آنجا که باید در آن درآمد!» | '''ضرار بن ضمره ضبابی''' از [[یاران]] و [[ارادتمندان امام علی]]{{ع}} بود. [[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} بر [[معاویه]] وارد شد. معاویه به او گفت: «علی را برای من توصیف کن». ضرار، ابتدا طفره رفت و چون با [[اصرار]] معاویه روبهرو شد، اینگونه لب به سخن گشود: «[[گواهی]] میدهم در حالیکه شب پردههای [[تاریکی]] خود را آویخته بود، در یکی از جنگهایش او را در [[محراب]] عبادتش دیدم که ایستاده و ریش خود را به دست گرفته بود و چون مار گزیده به خود میپیچید و اندوهگینانه میگریست و میگفت: ای [[دنیا]]، از من دور شو، خود را به من عرضه میداری یا شیفته من شدهای؟! هرگز [[زمان]] تو نرسد، هرگز. جز من مرا [[فریب]] ده که مرا نیازی به تو نیست. تو را سه طلاقه کردهام و در آن بازگشتی نیست، عیش [[زندگی]] تو کوتاه و [[ارزش]] تو اندک و آرزوی تو کوچک و حقیر است. [[آه]] از کمی توشه و درازی راه و دوری [[سفر]] و [[سختی]] آنجا که باید در آن درآمد!» | ||
[[شریف رضی]] نیز در [[نهج البلاغه]] حکایت را چنین نقل کرده است: و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابی است که چون بر معاویه درآمد وی را از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} پرسید، گفت: «گواهی میدهم او را در حالی دیدم که شبپردههای خود را افکنده بود و او در محراب خویش برپا ایستاده، [[محاسن]] را به دست گرفته و چون مارگزیده به خود میپیچید و چون اندوهگینی میگریست و میگفت: »ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو (با [[خودنمایی]]) فرا راه من آمدهای یا شیفتهام شدهای؟! مباد که تو در [[دل]] من جای گیری، هرگز. جز مرا بفریب، مرا به تو چه نیازی است، من تو را سه بار [[طلاق]] گفتهام و بازگشتی در آن نیست. زندگانیات کوتاه است و جاهت ناچیز و آرزوی تو داشتن، [[خرد]](>نیز). آه از توشه اندک و درازی راه و دوری [[منزل]] و [[سختی]] درآمدنگاه«<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷</ref>. [[معاویه]] پس از شنیدن این سخنان گریست و برای [[امام]] رحمتطلبید و از [[ضرار]] پرسید: »[[وصف]] تو در جدایی علی{{ع}} چگونه | [[شریف رضی]] نیز در [[نهج البلاغه]] حکایت را چنین نقل کرده است: و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابی است که چون بر معاویه درآمد وی را از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} پرسید، گفت: «گواهی میدهم او را در حالی دیدم که شبپردههای خود را افکنده بود و او در محراب خویش برپا ایستاده، [[محاسن]] را به دست گرفته و چون مارگزیده به خود میپیچید و چون اندوهگینی میگریست و میگفت:»ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو (با [[خودنمایی]]) فرا راه من آمدهای یا شیفتهام شدهای؟! مباد که تو در [[دل]] من جای گیری، هرگز. جز مرا بفریب، مرا به تو چه نیازی است، من تو را سه بار [[طلاق]] گفتهام و بازگشتی در آن نیست. زندگانیات کوتاه است و جاهت ناچیز و آرزوی تو داشتن، [[خرد]](>نیز). آه از توشه اندک و درازی راه و دوری [[منزل]] و [[سختی]] درآمدنگاه«<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷</ref>. [[معاویه]] پس از شنیدن این سخنان گریست و برای [[امام]] رحمتطلبید و از [[ضرار]] پرسید:»[[وصف]] تو در جدایی علی{{ع}} چگونه است؟«ضرار گفت:»حال غمانگیز [[مادری]] که فرزندش را از دامانش درکشند"<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص527.</ref>. | ||
وی از [[یاران باوفای امیر المؤمنین]] بود. پس از [[شهادت]] آن [[حضرت]]، معاویه در برخوردی که با او داشت، از وی خواست علی{{ع}} را برایش توصیف کند. ابتدا عذر آورد، امّا با [[اصرار]] معاویه [[زبان]] به سخن گشود و از [[فضایل]] و [[مناقب]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[شبزندهداری]]، [[پارسایی]]، [[تهجّد]]، [[اشکهای شبانه]]، [[یتیمنوازی]] و [[عدالت]] و علمش گفت.<ref>نهج البلاغه حکمت ۷۷ مروج الذهب ج۲ص۴۲۱</ref> وی در [[شهادت امیر مؤمنان]]{{ع}} بسیار [[اندوهگین]] شد و [[غم]] خود را در فقدان مولایش همچون [[اندوه]] مادری دانست که تنها فرزندش را در دامانش سر [[بریده]] باشند<ref>فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج۳ ص۲۸</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۷۰.</ref> | وی از [[یاران باوفای امیر المؤمنین]] بود. پس از [[شهادت]] آن [[حضرت]]، معاویه در برخوردی که با او داشت، از وی خواست علی{{ع}} را برایش توصیف کند. ابتدا عذر آورد، امّا با [[اصرار]] معاویه [[زبان]] به سخن گشود و از [[فضایل]] و [[مناقب]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[شبزندهداری]]، [[پارسایی]]، [[تهجّد]]، [[اشکهای شبانه]]، [[یتیمنوازی]] و [[عدالت]] و علمش گفت.<ref>نهج البلاغه حکمت ۷۷ مروج الذهب ج۲ص۴۲۱</ref> وی در [[شهادت امیر مؤمنان]]{{ع}} بسیار [[اندوهگین]] شد و [[غم]] خود را در فقدان مولایش همچون [[اندوه]] مادری دانست که تنها فرزندش را در دامانش سر [[بریده]] باشند<ref>فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج۳ ص۲۸</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۷۰.</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۱۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:امام علی]] | [[رده:امام علی]] | ||
[[رده:ضرار بن ضمره]] | [[رده:ضرار بن ضمره]] |