عام الوفود در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته ==↵↵==' به '==')
خط ۱۲: خط ۱۲:
==زمان و علت ورود وفود به [[مدینه]]==
==زمان و علت ورود وفود به [[مدینه]]==
*عمده منابع، زمان ورود این هیئت‌ها را به [[مدینه]]، پس از مراجعت [[رسول خدا]]{{صل}} از [[تبوک]] دانسته‌اند. [[ابن هشام]] می‌نویسد: "پس از [[فتح مکه]] و مراجعت [[پیامبر]] از [[تبوک]] و [[اسلام]] [[مردم]] [[طائف]] ([[قبیله]] [[ثقیف]])، [[نمایندگان]] و برگزیدگان [[عرب]] از مناطق مختلف بر [[پیامبر خاتم]]{{صل}} وارد شدند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
*عمده منابع، زمان ورود این هیئت‌ها را به [[مدینه]]، پس از مراجعت [[رسول خدا]]{{صل}} از [[تبوک]] دانسته‌اند. [[ابن هشام]] می‌نویسد: "پس از [[فتح مکه]] و مراجعت [[پیامبر]] از [[تبوک]] و [[اسلام]] [[مردم]] [[طائف]] ([[قبیله]] [[ثقیف]])، [[نمایندگان]] و برگزیدگان [[عرب]] از مناطق مختلف بر [[پیامبر خاتم]]{{صل}} وارد شدند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
*[[طبرسی]] نیز می‌نویسد: "وقتی [[قبیله]] [[ثقیف]] [[اسلام]] آوردند، وفود [[عرب]] به محضر [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و در [[دین خدا]] داخل شدند"<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>.
* [[طبرسی]] نیز می‌نویسد: "وقتی [[قبیله]] [[ثقیف]] [[اسلام]] آوردند، وفود [[عرب]] به محضر [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و در [[دین خدا]] داخل شدند"<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>.
*به نظر می‌رسد این گروه‌ها پس از [[شکست]] [[قریش]] از [[رسول اکرم]] در [[فتح مکه]] و [[اسلام]] این [[قبیله]]، متوجه شدند که توان مقابله با [[پیغمبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] را ندارند؛ از این رو به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند و اظهار [[اسلام]] کردند. در منابع آمده است: "[[اعراب]] تا این زمان نگران کار [[قریش]] بودند و [[منتظر]] بودند ببینند کار آنان با [[پیغمبر]] به کجا می‌انجامد. پس از [[فتح مکه]] و [[تسلیم شدن]] [[قریش]] (قبیله‌ای که در میان [[عرب]] [[مقام رهبری]] و [[سیادت]] را داشتند)، دریافتند که نیروی [[جنگ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را ندارند؛ از این رو [[دین اسلام]] را پذیرفتند و به آن گرویدند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال و الحفدة و امتاع، ج۲، ص۸۹.</ref>.
*به نظر می‌رسد این گروه‌ها پس از [[شکست]] [[قریش]] از [[رسول اکرم]] در [[فتح مکه]] و [[اسلام]] این [[قبیله]]، متوجه شدند که توان مقابله با [[پیغمبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] را ندارند؛ از این رو به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند و اظهار [[اسلام]] کردند. در منابع آمده است: "[[اعراب]] تا این زمان نگران کار [[قریش]] بودند و [[منتظر]] بودند ببینند کار آنان با [[پیغمبر]] به کجا می‌انجامد. پس از [[فتح مکه]] و [[تسلیم شدن]] [[قریش]] (قبیله‌ای که در میان [[عرب]] [[مقام رهبری]] و [[سیادت]] را داشتند)، دریافتند که نیروی [[جنگ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را ندارند؛ از این رو [[دین اسلام]] را پذیرفتند و به آن گرویدند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال و الحفدة و امتاع، ج۲، ص۸۹.</ref>.
*بنا به [[نقلی]] [[سوره فتح]] در همین باره نازل شده است<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۰؛ واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۴۹۷؛ بنا به نقل عمده مفسران نزول سوره فتح بعد از صلح حدیبیه بوده است.</ref>. برخی از [[قبایل]] هم وقتی می‌دیدند سایر [[قبایل]]، گروه‌هایی را به محضر [[حضرت]] می‌فرستند و [[اسلام]] می‌آوردند، [[تشویق]] می‌شدند که [[اسلام]] بیاورند. برخی از افراد [[قبیله]] غسان می‌گفتند: "آیا باید بدترین [[عرب]] باشیم، ما به همین [[دلیل]] به حضور [[پیامبر]] رسیدیم، [[مسلمان]] شدیم و او را [[تصدیق]] کردیم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. محلی که این گروه‌ها عمدتاً در آن محل با [[پیامبر]] [[دیدار]] می‌کردند، [[مسجد النبی]] و در کنار "ستون وفود" بوده است<ref>حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص۴۳.</ref>.
*بنا به [[نقلی]] [[سوره فتح]] در همین باره نازل شده است<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۰؛ واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۴۹۷؛ بنا به نقل عمده مفسران نزول سوره فتح بعد از صلح حدیبیه بوده است.</ref>. برخی از [[قبایل]] هم وقتی می‌دیدند سایر [[قبایل]]، گروه‌هایی را به محضر [[حضرت]] می‌فرستند و [[اسلام]] می‌آوردند، [[تشویق]] می‌شدند که [[اسلام]] بیاورند. برخی از افراد [[قبیله]] غسان می‌گفتند: "آیا باید بدترین [[عرب]] باشیم، ما به همین [[دلیل]] به حضور [[پیامبر]] رسیدیم، [[مسلمان]] شدیم و او را [[تصدیق]] کردیم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. محلی که این گروه‌ها عمدتاً در آن محل با [[پیامبر]] [[دیدار]] می‌کردند، [[مسجد النبی]] و در کنار "ستون وفود" بوده است<ref>حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص۴۳.</ref>.
*[[ابن‌سعد]] تعداد این هیئت‌ها را بیش از ۷۰ گروه دانسته و به حضور آنها در [[مدینه]] و گفتگوهای آنها با [[پیامبر]]{{صل}} اشاره کرده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۶۹.</ref>. صالحی شامی، به بیش از ۹۰ گروه از این گروهها اشاره کرده است<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۸-۲۲.</ref>.
* [[ابن‌سعد]] تعداد این هیئت‌ها را بیش از ۷۰ گروه دانسته و به حضور آنها در [[مدینه]] و گفتگوهای آنها با [[پیامبر]]{{صل}} اشاره کرده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۶۹.</ref>. صالحی شامی، به بیش از ۹۰ گروه از این گروهها اشاره کرده است<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۸-۲۲.</ref>.
*قبل از اینکه به تعدادی از این گروه‌ها اشاره کنیم بد نیست این نکته را هم متذکر شویم که [[رسول خدا]]{{صل}} معمولاً به همهی افرادی که از گروه‌های مختلف نزد ایشان می‌آمدند، هدایایی می‌دادند؛ برای نمونه، وقتی آن [[حضرت]] به [[نمایندگان]] "تجیب" هدایایی عطا کرد، از آنها پرسید: "آیا کسی از شما باقی مانده که جایزه (هدیه) نگرفته باشد؟" گفتند: "بله، [[نوجوانی]] که در کنار بارهای خود گذاشته‌ایم". [[پیامبر]]{{صل}} به اصحابش فرمود: "هدیه او را هم به اندازه دیگران پرداخت کنید"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۴.</ref>.
*قبل از اینکه به تعدادی از این گروه‌ها اشاره کنیم بد نیست این نکته را هم متذکر شویم که [[رسول خدا]]{{صل}} معمولاً به همهی افرادی که از گروه‌های مختلف نزد ایشان می‌آمدند، هدایایی می‌دادند؛ برای نمونه، وقتی آن [[حضرت]] به [[نمایندگان]] "تجیب" هدایایی عطا کرد، از آنها پرسید: "آیا کسی از شما باقی مانده که جایزه (هدیه) نگرفته باشد؟" گفتند: "بله، [[نوجوانی]] که در کنار بارهای خود گذاشته‌ایم". [[پیامبر]]{{صل}} به اصحابش فرمود: "هدیه او را هم به اندازه دیگران پرداخت کنید"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۴.</ref>.
*این وفدها جدای از گرفتن هدایا و... امانی از [[رسول خدا]]{{صل}} میگرفتند. این [[امان]] به آن معنا بود که [[قبیله]] مذکور، [[مسلمان]] شده و از [[حقوق]] [[مسلمانی]] برخوردار است؛ از این رو [[جامعه]] [[مسلمانان]] نباید به آنان حمله کند؛ بلکه باید در برابر [[تجاوز]] دیگران از آنها [[دفاع]] کند<ref>رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص۶۵۶.</ref>. با توجه به آنکه این [[قبایل]] نسبتاً زیادند، تنها به برخی از آنها اشاره می‌کنیم<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۸۰-۳۸۲.</ref>:
*این وفدها جدای از گرفتن هدایا و... امانی از [[رسول خدا]]{{صل}} میگرفتند. این [[امان]] به آن معنا بود که [[قبیله]] مذکور، [[مسلمان]] شده و از [[حقوق]] [[مسلمانی]] برخوردار است؛ از این رو [[جامعه]] [[مسلمانان]] نباید به آنان حمله کند؛ بلکه باید در برابر [[تجاوز]] دیگران از آنها [[دفاع]] کند<ref>رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص۶۵۶.</ref>. با توجه به آنکه این [[قبایل]] نسبتاً زیادند، تنها به برخی از آنها اشاره می‌کنیم<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۸۰-۳۸۲.</ref>:
خط ۲۱: خط ۲۱:
*از اولین قبایلی که به صورت رسمی، افرادی را به [[مدینه]] اعزام کردند، [[قبیله]] "[[ثقیف]]" بود. این [[قبیله]] مهم ساکن [[طائف]] بودند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۰؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>. آنها ابتدا در برابر حمله [[رسول خدا]]{{صل}} به شهرشان [[مقاومت]] کردند؛ اما پس از چند [[ماه]]، چاره‌ای جز [[تسلیم]] نداشتند.
*از اولین قبایلی که به صورت رسمی، افرادی را به [[مدینه]] اعزام کردند، [[قبیله]] "[[ثقیف]]" بود. این [[قبیله]] مهم ساکن [[طائف]] بودند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۰؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>. آنها ابتدا در برابر حمله [[رسول خدا]]{{صل}} به شهرشان [[مقاومت]] کردند؛ اما پس از چند [[ماه]]، چاره‌ای جز [[تسلیم]] نداشتند.
*در منابع آمده است: قبل از آمدن هیئتی از این [[قبیله]] به [[مدینه]]، ابتدا یک نفر از این [[قبیله]] به نام "[[عروه بن مسعود]]" نزد [[رسول اکرم]]{{صل}} آمد و [[مسلمان]] شد. او پیش [[قوم]] خویش رفت و آنها را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد؛ اما آنها همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} خبر داده بود، او را به [[شهادت]] رساندند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.
*در منابع آمده است: قبل از آمدن هیئتی از این [[قبیله]] به [[مدینه]]، ابتدا یک نفر از این [[قبیله]] به نام "[[عروه بن مسعود]]" نزد [[رسول اکرم]]{{صل}} آمد و [[مسلمان]] شد. او پیش [[قوم]] خویش رفت و آنها را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد؛ اما آنها همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} خبر داده بود، او را به [[شهادت]] رساندند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.
*[[خاتم انبیا]]{{صل}} درباره [[عروه بن مسعود]] فرمود: "او مثل [[صاحب]] [[یس]] است که [[قوم]] خویش را به [[خدا]] [[دعوت]] می‌کرد؛ ولی او را کشتند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.
* [[خاتم انبیا]]{{صل}} درباره [[عروه بن مسعود]] فرمود: "او مثل [[صاحب]] [[یس]] است که [[قوم]] خویش را به [[خدا]] [[دعوت]] می‌کرد؛ ولی او را کشتند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.
*مدتی بعد هیئت نمایندگی این [[قبیله]]، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند و [[مسلمان]] شدند. آنها قبل از اینکه [[مسلمان]] شوند، از [[پیامبر]]{{صل}} درخواسته‌ایی داشتند و می‌خواستند که به آنها اجازه دهد [[بت]] آنها ویران نشود و [[نماز]] نخوانند که [[رسول اکرم]]{{صل}} موافقت نکرد. سپس از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند آن [[حضرت]] با دست خویش بت‌های [[قبیله]] را نشکند. [[حضرت رسول]]{{صل}} با خواسته ایشان موافقت کرد و فرمود: "من خود فردی را می‌فرستم تا آن [[بت‌ها]] را بشکند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۹۹.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۸۲.</ref>.
*مدتی بعد هیئت نمایندگی این [[قبیله]]، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند و [[مسلمان]] شدند. آنها قبل از اینکه [[مسلمان]] شوند، از [[پیامبر]]{{صل}} درخواسته‌ایی داشتند و می‌خواستند که به آنها اجازه دهد [[بت]] آنها ویران نشود و [[نماز]] نخوانند که [[رسول اکرم]]{{صل}} موافقت نکرد. سپس از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند آن [[حضرت]] با دست خویش بت‌های [[قبیله]] را نشکند. [[حضرت رسول]]{{صل}} با خواسته ایشان موافقت کرد و فرمود: "من خود فردی را می‌فرستم تا آن [[بت‌ها]] را بشکند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۹۹.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۸۲.</ref>.
===وفد [[بنی تمیم]]===
===وفد [[بنی تمیم]]===
خط ۵۳: خط ۵۳:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
#[[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۹: خط ۵۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:عام الوفود]]
[[رده:عام الوفود]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۰

مقدمه

زمان و علت ورود وفود به مدینه

وفد ثقیف

وفد بنی تمیم

وفد عامر بن صعصعه

وفد قبیله طی

وفد ربیعه (عبدالقیس)

وفد بنی‌اسد

  • در آغاز سال نهم هجری، ده گروه از این قبیله به حضور پیامبر(ص) آمدند. "حضرمی بن عامر" یکی از افراد این قبیله به حضرت عرض کرد: "ما در خشکسالی در حالی که شب‌های تاریک را تا صبح راه پیموده‌ایم به حضور شما آمده‌ایم؛ در حالی که شما کسی را سراغ ما نفرستادی"[۴۱].
  • در این باره آیه ۱۷ سوره حجرات نازل شد: ﴿يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۴۲][۴۳].

وفد فزاره

وفد کلاب

وفود

فتح مکه جایگاه ویژه رسول خدا(ص) را در جزیرة العرب استوار ساخت. از آن پس، ورود نمایندگان به حضور ایشان، پس از بازگشت به مدینه افزایش یافت؛ به گونه‌ای که سال نهم هجری را "عام الوفود؛ سال نمایندگان سیاسی" نامیدند. حضور وفود در مدینه به انگیزه‌های گوناگونی بود. پذیرش اسلام و آگاهی از اصول و برنامه‌های دین جدید، از جمله اهداف برخی از این هیئت‌ها به شمار می‌آمد، ولی به نظر می‌رسد بسیاری از آنها که تعدادشان به بیش از هفتاد مورد می‌رسد، برای گرفتن تأمین از دولت مدینه که اینک قدرت و غلبه نظامی آن کاملا آشکار گشته بود، بدان شهر رو آوردند. تلاش رسول خدا(ص) در این دیدارها، آشنا کردن قبایل با تعالیم اسلام و آموزش حساسیت‌های فرهنگی و سیاسی دین اسلام بود. آن حضرت هرچند آگاه بود که پذیرش اسلام از سوی برخی از این قبایل به صورت ظاهر است، اما تلاش می‌کرد قبایل پراکنده در سراسر جزیرة العرب مطیع حکومت مرکزی مدینه شوند و از آن پیروی کنند.

ایشان با وجود پذیرش تقاضاهای مالی این قبایل و اعطای امتیازهای مالی به آنها، از پذیرش تقاضاهای سیاسی و زیاده خواهی آنان خودداری کرد. برخی از نمایندگان خواستار شراکت در قدرت با پیامبر بودند. از جمله این گروه‌ها، بنی حنیفه بودند که تقسیم قدرت را میان خود و پیامبر خواستار شدند[۵۰]، ولی آن حضرت بر یگانگی قدرت مرکزی اصرار داشتند. در حقیقت اعلام اسلام از سوی نمایندگان قبایل، اعترافی ضمنی به یگانگی دولت و قدرت مرکزی مستقر در مدینه، آن‌هم بدون هیچ‌گونه قید و شرطی بود.

رسول خدا(ص) بر قبایلی که اسلام آورده بودند، خواسته‌های سنگین و شرط‌های سخت قرار نمی‌داد. آنان نیز همچون مسلمانان باید رسالت نبوی را می‌پذیرفتند و دستورات دین را به‌جا می‌آوردند و حقوق مالی را به دولت مدینه می‌پرداختند، اما سرزمین، بزرگان و نظم خود را همچنان محفوظ نگاه می‌داشتند.

بنابراین، با پذیرش اسلام، نظم کهن و روابط میان عشایر و قبایل و ساکنان دهکده‌ها و شهرها، همچنان پایدار بود. البته فردی که به عنوان امیر یا رئیس مورد تأیید حکومت مرکزی قرار می‌گرفت، لازم بود از دستورات دولت مدینه پیروی کند و ارتباط خویش را با آن دولت محفوظ دارد.[۵۱]

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۴۶۵.
  2. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵ ص۴۰.
  3. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۰.
  4. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵۹.
  5. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال و الحفدة و امتاع، ج۲، ص۸۹.
  7. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۰؛ واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۴۹۷؛ بنا به نقل عمده مفسران نزول سوره فتح بعد از صلح حدیبیه بوده است.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵.
  9. حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص۴۳.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۶۹.
  11. محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۸-۲۲.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۴.
  13. رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص۶۵۶.
  14. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۰-۳۸۲.
  15. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۰؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۷.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۷.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۹۹.
  19. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۲.
  20. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۵۲.
  21. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۳۶۰.
  22. يا محمد جئناك نفاخرك؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۲.
  23. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۶-۱۷.
  24. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۷.
  25. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۷.
  26. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۵.
  27. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۳.
  28. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶.
  29. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۳۹.
  30. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.
  31. «الأمر الى اللّه يضعه حيث يشاء »؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۴۰.
  32. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.
  33. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.
  34. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۴.
  35. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۲۹۴.
  36. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۷۷.
  37. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۴.
  38. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.
  39. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.
  40. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۵.
  41. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۳.
  42. «بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت می‌نهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست می‌گویید» سوره حجرات، آیه ۱۷. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۴۱۲؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۳.
  43. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۵.
  44. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۱؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۱.
  45. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۲.
  46. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۵-۳۸۶.
  47. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۸.
  48. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۸.
  49. حاجی‌زاده، یدالله، وفود، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۶.
  50. ذهبی، ج۲، ص۶۸۳؛ ابن سیدالناس، ج۲، ص۲۹۲.
  51. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۶۸.