ختم نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
*سپس [[امام علی]] {{ع}} اوصیای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را که [[ملائکه]] در شب قدر بر آنان فرود آمده و امر آن سال را برایشان می‌آورند، معرفی می‌فرمایند:"من و یازده نفر از فرزندان من، اوصیای [[پیامبر]] هستیم، آنها که [[امام]] و محدّث می‌باشند"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ‏ صُلْبِي‏ أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُون‏ "}}؛ کافی، ج۱، ص۲۴۷.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*سپس [[امام علی]] {{ع}} اوصیای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را که [[ملائکه]] در شب قدر بر آنان فرود آمده و امر آن سال را برایشان می‌آورند، معرفی می‌فرمایند:"من و یازده نفر از فرزندان من، اوصیای [[پیامبر]] هستیم، آنها که [[امام]] و محدّث می‌باشند"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ‏ صُلْبِي‏ أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُون‏ "}}؛ کافی، ج۱، ص۲۴۷.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*در این حدیث و ده‌ها روایت دیگر، از [[ائمه]] [[معصومین]] به‌عنوان «مُحَدّث» یاد شده است که نشان از استمرار ارتباط میان خداوند متعال با جانشینان [[رسول]] گرامی اسلام دارد. این اتصال علمی و معنوی نه‌تنها با خاتمیت منافات ندارد بلکه ضامن جاودانگی دین مبین اسلام می‌باشد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*در این حدیث و ده‌ها روایت دیگر، از [[ائمه]] [[معصومین]] به‌عنوان «مُحَدّث» یاد شده است که نشان از استمرار ارتباط میان خداوند متعال با جانشینان [[رسول]] گرامی اسلام دارد. این اتصال علمی و معنوی نه‌تنها با خاتمیت منافات ندارد بلکه ضامن جاودانگی دین مبین اسلام می‌باشد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
==ختم [[نبوت]] و [[رسالت]] در کتاب و سنت==
*بر اساس تصریح قرآن کریم که مهم‌ترین و نخستین منبع خاتمیت است، هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست:
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.</ref>. لازمه این معنا، کمال و جامعیت نهایی اسلام است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۲۷۹.</ref>.
#آیه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.</ref> به دلالت مطابقی و شفاف، خاتم [[پیامبران]] را [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] نام می‌برد که در تمامی کتب لغت معنای "خاتم" به معنای پایان هر امری آمده است و به شبهات آن نیز پاسخ گفته شده<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۲۳.</ref>.
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}﴾}}<ref> و به راستی آن کتابی است ارجمند.در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه: ۴۱- ۴۲.</ref>. این آیه، عروض هر نوع باطل را بر قرآن نفی می‌کند و یکی از عروض باطل، نسخ قرآن توسط کتاب دیگر است و آیه فوق عروض بطلان را به‌صورت مطلق نفی کرده و تا قیامت، حق و پایدار خواهد بود. باری! آیه فوق، نه [[نبوت]] تبلیغی، بلکه [[نبوت]] تشریعی را نفی می‌کند و [[نبوت]] تبلیغی با اصل [[امامت]] و آیه اکمال دین نفی می‌شود.
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ }}﴾}}<ref> به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم؛ سوره انعام، آیه:۱۹.</ref> ظاهر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَن بَلَغَ }}﴾}} مطلق و بدون محدودیت زمانی می‌باشد که به معنای عدم ظهور [[پیامبر]] و [[شریعت]] دیگر می‌باشد.
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}﴾}}<ref> و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۴ - ۱۱۵.</ref>. آیه فوق به این نکته تصریح دارد که با نزول قرآن گویا [[وحی]] الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد.
منظور از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كَلِمَتُ رَبِّكَ}}﴾}} با توجه به جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ}}﴾}}، قرآن مجید است قید {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ}}﴾}} تصریح می‌کند که اسلام و قرآن غیر منسوخ باقی خواهد ماند. قید مذکور، به اطلاق خود، هم تبدیل به‌وسیله نسخ الهی را رد می‌کند و هم تبدیل به دست تحریف‌گران را<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۲۴-۲۲۶.</ref>.
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}﴾}}<ref> بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.</ref>. قرآن کتابی است برای انذار عموم بشر در هر مکان و زمانی، و چون هیچ‌گونه قیدی در آیه ذکر نشده، بر شمول هدایت نسبت به افراد بشر دلالت می‌کند. کلمه عالمین به‌صورت مجازی گاهی بر گروهی از افراد بشر اطلاق شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> شما را بر جهانیان برتری دادم؛ سوره بقره، آیه:۱۲۲.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> و بر زنان جهان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.</ref>، ولی نیاز به قرینه دارد. اصولاً همه آیاتی که بر عمومیت [[نبوت]] [[پیامبر]] و [[شریعت]] اسلام دلالت می‌کنند ظهور در خاتمیت آن نیز دارند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>.
*'''روایات نبوی:'''
*از احادیث متواتر که در جریان جنگ تبوک گفته شد:
#{{عربی|اندازه=150%|" إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَ‏ بَعْدِي‏ "}}
#{{عربی|اندازه=150%|"أُرْسِلْتُ‏ إِلَى‏ النَّاسِ‏ كَافَّةً‏ "}}
*'''روایات علوی:'''
#{{عربی|اندازه=150%|"أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً {{صل}} لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ‏ وَ تَمَامِ‏ نُبُوَّتِهِ"}}
#{{عربی|اندازه=150%|"خَتَمَ‏ بِرَسُولِ‏ اللَّهِ‏ الْأَنْبِيَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ "}}
*'''روایات حسینی:'''
#{{عربی|اندازه=150%|" فَأَخْبِرْنِي‏ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَلْ‏ يَكُونُ‏ بَعْدَكَ‏ نَبِيٌ‏ قَالَ لَا أَنَا خَاتِمُ النَّبِيِّينَ "}}
*[[امام صادق]]:{{عربی|اندازه=150%|"إن الله ختم نبییکم النبیین فلا نبی بُعد"}}<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۲۶-۲۲۸ .</ref>. احادیث در این زمینه، دارای تواتر معنوی‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.
*'''شواهد تاریخی بر خاتمیت'''
*ارسال نامه از سوی [[پیامبر]] برای سران کشورهای ایران، روم، حبشه و یمن، دلیل بر خاتمیت است زیرا اگر اسلام آیینی عربی و قومی بود، جایی برای دعوت سران سایر اقوام به اسلام وجود نداشت<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۱۲۷.</ref>.
==خاتمیت ضروری دین==
*اعتقاد به خاتمیت از ضروریات دین اسلام است و انکار آن موجب کفر خواهد بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
== فلسفه ختم [[نبوت]]==
*برای اثبات خاتمیت نمی‌توان دلیل و برهان عقلی ارائه کرد؛ زیرا خاتمیت، بحثی درون دینی است، اما راه معقول‌سازی آن باز است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۸۱.</ref>.
*حیات جمعی بشر مراحل مختلفی دارد: دوره کودکی بشر سپری شد و مقارن ظهور اسلام، او وارد دوره پختگی و بلوغ خود شده بود، در دوران اولیه حیات، بشر مانند کودکی بود که محتاج مراقبت و نظارت مستمر بود لذا [[انبیا]] پی‌درپی می‌آمدند تا بشر بتواند وظیفه خود را تشخیص دهد. اما بشر در عصر اسلام که به درک و بلوغ رسیده، می‌تواند وظایف خویش را تشخیص دهد.
*به‌وسیله اجتهاد، مجتهد، حکم جدیدی نمی‌آورد که منافی خاتمیت باشد بلکه او بر اساس روش منظم و مدون استنباط می‌کند.
*آمادگی و بلوغ بشر در عصر [[رسالت]] [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] چنان است که خداوند، تمام آنچه برای هدایت بشر لازم است، در قرآن بیان کرده.
*قرآن متعهد به بیان حقایق لازم برای رستگاری انسان‌هاست، ازاین‌رو پیشرفت در علوم طبیعی، آموزه‌های اسلام را دستخوش تحول نمی‌کند و به‌علاوه ارزش‌های اخلاقی دین در همه گونه‌های زندگی بشری باید موردتوجه و عمل قرار گیرد. راه‌حل اسلامی برای تغییر در مناسبات حقوقی، همان شیوه اجتهاد است<ref>[[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]] و [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص ۵۸-۶۰.</ref>.
*در مباحث پیشین ثابت کردیم که تکثر [[پیامبران]]، امر لازم و ضروری بود اما چرا خط [[نبوت]] در نقطه‌ای به نام "محمدیه" ایستا ماند؟ ادله تکرار [[بعثت|بعثت پیامبران]]، با مرور زمان و تکامل شرایع همراه با بلوغ فکری مخاطبان، اعتبار خود را از دست دادند و به جای این ادله، ادله دیگری تحقق یافت که مقتضی خاتمیت [[نبوت]] بود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص:۲۰۲.</ref>
===دلیل اول: کمال دین===
*فلسفه و راز خاتمیت اسلام در کمال این [[شریعت]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۵.</ref>
*زیرا خاتمیت و کمال دو امر متلازم‌اند<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۲۸۲.</ref>
*از آنجا که انسان دارای نیازهایی در دو ساحت مجرد و مادی خود است اگر مکتب و آیینی تنها یکی از نیازهای انسان را تأمین کند از کمال برخوردار نخواهد بود، ملاک کمال دین، رفع نیازهای انسان در ساحت معنویت و مادی است. مقصود از کمال دین، اشتمال آن بر اصول و قواعد کلی و معیارهای کلی است که رافع نیازهای انسان در دنیا و آخرت باشد. چراکه جزئیات و حوادث دنیوی متغیر می‌شود و با تغییر موضوع، حکم آن نیز متغیر می‌شود.
*پویایی و مطابقت اسلام با مقتضیات زمانه، به دلیل همین معیارهای کلی و بازگذاشتن دست مجتهد در تطبیق کلیات بر جزئیات است.
*این قواعد کلی باید درگرو دریافت‌کنندگان بااستعدادی قرار گیرد تا با به کار بستن آن، راه کمال را بپیمایند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۰۳-۲۰۴.</ref>
*از نظر عقل، تشریع کامل‌ترین نظام امری ممکن است و ادله خاتمیت چنین فرضی را اثبات می‌کند لذا گفته‌اند: خاتم کسی است که همه مراتب کمال را پیموده. اما چرا این مطلب در عصر [[رسول اکرم]] تحقق یافت؟ چون هم از جهت، آورندگان [[شریعت]] و هم از جهت پذیرندگان [[وحی]]، مقتضای اصل تدرج در کمال این بوده که ابتدا مقامات ابلاغ کامل‌ترین [[شریعت]] فراهم گردد. در اینجا با اشاره به کمال برخی از اصول [[شریعت]] اسلامی می‌توان فلسفه خاتمیت را تبیین نمود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۶.</ref>:
*'''توحید اسلامی و خاتمیت:''' توحیدی که قرآن کریم تفسیر کرده است در عین سادگی بیان، همه مراتب توحید را در برگرفته و خداوند را قهار معرفی نموده است یعنی مقهور هیچ و حد و فقر وجودی نیست و در حدیثی از [[امام]] زین العابدین بر توحید عمیق قرآن که متناسب با سطح فکر انسان است تأکید شده.
*'''معاد قرآنی:'''قرآن کریم معاد را جسمانی – روحانی تبیین کرده است. فرض‌های دیگر یا به انکار اصل معاد و یا به تصویر ناقصی از معاد بازمی‌گردد.
*'''نظام اخلاقی قرآن:'''آراستگی بشر به صفات کمال و پیراستگی از صفات ناپسند درگرو عمل و انگیزه است؛ تمرین عملی، خوبی را در روح انسان ریشه‌دار می‌کند.
*'''سه نوع انگیزه مطرح است:'''
#'''هدف و انگیزه دنیوی:''' این نوع نظام اخلاقی در تربیت معنوی انسان، کامیاب نیست، زیرا او را به خودخواهی سوق می‌دهد.
#'''هدف و انگیزه اخروی:''' از نظام اخلاقی پیشین کامل‌تر است اما بازهم انسان‌محور است.
#'''هدف و انگیزه الهی:''' بر اساس این اعتقاد، کمترین مجالی برای ریا و دیگر رذایل اخلاقی، وجود نخواهد داشت.
*قرآن کریم، روش دوم را تأیید کرده اما روش سوم را در طول آن قرار داده، زیرا انسان‌ها در درک معارف توحیدی متفاوت‌اند.
*'''اصول اجتماعی اسلام:''' با مقایسه آیات قرآنی با پیشرفته‌ترین قوانین بشری درباره روابط اجتماعی، کمال و برتری اصول قرآنی آشکار می‌گردد.
*اسلام، محبت و دوستی، آرامش و امنیت را از اهداف استراتژیک و اساسی خود دانسته و راه رسیدن به آنها را، رعایت عدالت و فضایل اخلاقی معرفی کرده که پشتوانه اجرایی آن، نظام حکومتی و اصل امر به معروف است.
*[[شهید مطهری|[[شهید مطهری|استاد مطهری]]]]: بعد از اسلام، مطلبی که بیان آن به [[وحی]] و [[الهام]] نیاز داشته باشد، باقی نمانده است، تا به آمدن [[پیامبر]] و [[شریعت]] دیگری نیاز باشد.
*رابطه انسان با خود و غرایزش به عالی‌ترین صورت بیان شده، اصول و روابط اجتماعی انسان به مردم ابلاغ شده است.
*اسلام در تعالیم خود هرگز دنبال هدف‌های جزئی نرفته، تا وابسته به زمان، مکان فرهنگ و قوم ویژه‌ای باشد، بلکه کلی، عام و همیشگی‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۶ - ۱۲۱.</ref>
===دلیل دوم: مصونیت منبع===
*آیین مقدس اسلام در [[کتاب آسمانی]] قرآن تدوین و تجلی پیدا کرده است. ادله متعدد ثابت می‌کند همه آیات قرآن موجود، از آفت تحریف مصون مانده است. علاوه بر دلیل نقلی، اعجاز و تحدی قرآن نیز دلیل بر الهی بودن قرآن است.
اما ادیان پیشین، منبع آسمانی و همچنین سخنان پیامبرانشان، ناپدید یا تحریف شدند.
===دلیل سوم: کمال و بلوغ مخاطبان===
*اکثریت مخاطبان و پیروان [[پیامبران]] پیشین، استقبال خوبی از سفیران آسمانی به عمل نیاوردند، اکثر آنانی که ایمان می‌آوردند، از نظر کیفی در سطح پایینی قرار داشتند که مثلاً بعد از یک غیبت ۴۰ روزِ گوساله‌پرست شدند.
مردمان معاصر [[حضرت ابراهیم]] در به آتش انداختن ابراهیم سکوت کردند و بلکه همراهی هم کردند. [[حضرت عیسی]] را به‌ زعم خود، به صلیب کشیدند. همچنین در نگهداری و حفظ کتاب‌های آسمانی کوتاهی می‌کردند و از حدود۳۱۳ [[کتاب آسمانی]]، حتی یک مورد به‌صورت اصیل به نسل‌های بعدی منقل نشده و این نشانگر عدم استعداد و صلاحیت مردمان آن دورآنها برای دریافت کتاب آخرین و کامل آسمانی است.
*اما در عصر اسلام، مردمان به حفظ و نگهداری اشعار نفیس علاقه‌مند بودند. [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] بعد از ۱۳ سال توانست حکومت اسلامی تشکیل دهد و بر دشمنان خارجی غلبه کند و قرآن موجود توسط چند صحابه و با نظارت شخص [[پیامبر]] تدوین یافت.
===دلیل چهارم: [[امامت]] و [[ولایت]]===
*کمال و جامعیت اسلام تنها با شمول قرآن بر قواعد کلی به دست نمی‌آید، بلکه به یک مفسر و متولی اجرا نیازمند است. مقتضای کمال و جاودانگی دین این است که بعد [[پیامبر]] کسی باشد تا آخرین [[کتاب آسمانی]]، به آفت تحریف مبتلا نشود؛ با تعیین جانشین [[امام علی]] این مشکل حل شد و به تعبیر قرآن، دین، کامل و اسلام، مورد رضایت الهی قرار گرفت. [[ولایت]] به معنای عرفانی آن، گوهر و باطن [[نبوت]] است که ارتباط ولی با [[عالم غیب]] و الوهی و خبر دادن از آن، دائمی و غیر منقطع است، به خلاف [[نبوت]] تشریعی که موقت و منقطع است.
وجود [[امام علی|حضرت امیر]] و دیگر [[امامان]]، ارسال [[پیامبر]] تبلیغی را بی‌اثر کرده نکته دیگر اینکه، مسئله [[امامت]] تبیین‌کننده خاتمیت ارسال [[پیامبران]] است، اما اینکه آیا [[شریعت]] کامل، نازل شده یا نه؟ دلیل [[امامت]]، ناظر بدان نیست<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۰۵-۲۱۰.</ref>
===دلیل پنجم: اجتهاد و ارائه معیارهای تفسیر دین===
*اصل [[امامت]]، انسان را از [[نبوت]] تبلیغی مستغنی می‌کند اما وجود [[امام]] به مکان و زمان خاص محدود است. برای اینکه در صورت عدم دسترسی به [[امام]]، مخاطبان [[وحی]]، به مشکلات مبتلا نشوند، اسلام راهکارهایی ارائه کرده:
#سادگی و قابل مهم بودن آموزه‌های دینی.
#پویایی و انعطاف‌پذیری احکام دینی.
#به رسمیت شناختن اجتهاد و ارائه مبانی.
*راهکار اول، با تحلیل آموزه‌ها و مقایسه اسلام با سایر ادیان روشن می‌شود. اسلام، نخست یک‌سری مبانی را عرضه می‌دارد و در مرحله دوم، احکام متغیر و جزئی‌ای دارد که به تغییر مصالح و مفاسد بستگی دارد و در این مرحله، به خبره دین اجازه اجتهاد می‌دهد.
*با به رسمیت شناختن اجتهاد، حکم هر فعل یا امری را می‌توان از دین استخراج کرد. مثلاً [[شریعت]] اسلام با قبول قاعده الاهم فالمهم و تقدیم مصالح جامعه بر فرد به رفع معضلات اجتماعی می‌پردازد.
*در اشاره به اجتهاد، [[امام صادق]] فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ‏ نُلْقِيَ‏ إِلَيْكُمُ‏ الْأُصُولَ‏ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا"}}
*[[امام رضا]] در جواب شخصی که در منطقه خود به حضرت دسترسی ندارد، او را به یک خبره دین یعنی [[یونس بن عبدالرحمن]] ارجاع داد.
*حاصل آنکه، در عصر غیبت، وجود فقها مقداری از خلأ [[امام]] را جبران می‌کند تا به خاتمیت اخلال وارد نگردد.
===دلیل ششم: اهتمام به عقل و نیازهای انسانی===
*ادیان آسمانی به دلیل سرچشمه گرفتن از منبع قدسی، مطابق فطرت انسان خواهد بود که با عقل و نیازهای انسانی کمال ملایمت و وفاق را داشته باشد.
*در مورد اسلام، این نکته در قاعده "ملازمه حکم عقل و شرع" ظاهر شده است.
*با این نگاه، اسلام، نه آیین خردستیز بلکه خردگرا به شمار می‌آید. مراد از عقل در اینجا معنای عام آن است که شامل هر نوع تفکر و معرفت کامل‌کننده انسان در عرصه دنیا و آخرت باشد.
*البته در صورت تعارض منافع دنیوی با اخروی، خود عقل نیز بر ترجیح منافع جاودان حکم می‌کند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۱۰-۲۱۳.</ref>
===دلیل هفتم: نص محور بودن [[وحی]] اسلامی===
*در ابتدا به اقسام [[وحی]] اشاره می‌شود:
#'''[[وحی]] الهامی:''' القای یک معنا در قلب [[پیامبر]] است که عبارت از خود [[پیامبر]] باشد.
#'''[[وحی]] رؤیایی:''' در حال خواب و عالم رؤیا [[وحی]] نازل می‌شود.
#'''[[وحی]] کتابی و لوحی:''' [[پیامبر]] از خداوند [[وحی]] را در قالب لوح دریافت و در اختیار مردم قرار می‌دهد.
#'''[[وحی]] شنیداری:''' خطابات لفظی و صوتی که [[پیامبر]] الهی از سوی مقام غیبی می‌شنود. در مورد [[پیامبران]] پیشین غرض اصلی از [[وحی]]، همان انتقال مفهوم به مخاطبان بوده و عدم تحدی در وحی‌های پیشین، می‌تواند مؤید و بلکه دلیل این مدعا باشد. مقصود از کتاب، نه کتاب خطی و ظاهری، بلکه مجموعه منظم آموزه‌های دینی است. [[وحی]] انتقال داده‌شده از جهت مفهومی عین [[وحی]] مسموع است، اما آیا عین لفظ شنیده‌شده هم هست؟ دلیلی بر آن نداریم. در مرحله بعد، آیا اصحاب [[پیامبران]]، موفق به ضبط و حفظ عین [[وحی]] شده‌اند؟ قراین موجود برخلاف آن دلالت دارد.
#'''کلام الهی:''' [[پیامبر]] به‌صورت مستقیم یا از طریق [[فرشته]]، کلام الهی را دریافت و آن را با حفظ الفاظش به مخاطبان ابلاغ می‌کند.
*[[وحی]] [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]، دو خصوصیت دیگر نیز دارد:
#تأکید الهی بر صیانت از آن در مقام ابلاغ به مردم و بعد از آن:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref>. خود مردم هم به حدی از بلوغ عقلی رسیده بودند که بتوانند از [[کتاب آسمانی]] صیانت کنند.
#جاودانگی قرآن و عدم انحصار آن به زمانه و قشر خاص، لذا هر نسل و مخاطبی، خود را در مواجه با [[وحی]] و کلام آسمانی می‌بیند.
*با توجه به این ویژگی به تجدید [[نبوت]] و آوردن متن وحیانی دیگر نیازی نیست. کلام الهی بودن قرآن و حفظ اصالت آن در دوره‌های بعد و تکامل عقلی مخاطبانش به [[وحی]] اسلامی اختصاص دارد. لذا هیچ داعی و توجیهی برای خاتمیت در شرایع پیش از اسلام وجود نداشت<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۱۴-۲۱۷.</ref>
===دلیل هشتم: قرآن، تجلی الهی===
*با تجلی در قرآن و امکان مشاهده آن برای شایسته و کامل، به ارسال [[پیامبر]] دیگری نیاز نیست:{{عربی|اندازه=150%|" فَتَجَلَّى‏ لَهُمْ‏ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ "}}<ref>کافی، ج۸، ص:۳۸۷.</ref>
===دلیل نهم: جلوگیری از ظهور متنبیان و تحریف دین===
*عدم گسترش پیام‌های [[پیامبران]] پیشین و تحریف سخنانشان پس از مدت کوتاهی از رحلتشان، و عدم بلوغ عقلی مخاطبان برای حفظ [[وحی]]، مقتضی تجدید [[نبوت]] بوده است.
*اما ندای اسلام در عصر خود [[پیامبر اکرم]] در اطراف و اکناف جهان پیچیده و [[وحی]] اسلامی عین کلام الهی در عصر خود [[پیامبر]] تثبیت شده بود و مردمان با بلوغ عقلی خود آن را حفظ کردند تا از تحریف مصون باشد.
*اسلام با اعلام خاتمیت [[بعثت|بعثت پیامبران]]، مجالی برای ظهور [[پیامبران]] بعدی باقی نگذاشت و إلا قرآن کریم را منسوخ اعلام می‌کردند یا به توجیه ناصواب آن می‌پرداختند و روایات محمدی را مورد تعرض قرار می‌دادند.
*ولی خداوند حکیم بستر چنین آفتی را فراهم نمی‌آورد، از طرفی تعداد [[پیامبران]] و به‌تبع آن آموزه‌های دینی هر چه بیشتر شود، آموزه‌های بدعت و منحرف دینی نیز رو به فزونی خواهد نهاد لذا سیر [[نبوت]] می‌بایست در نکته خاص ایستا می‌ماند.
===دلیل دهم: وحدت شرایع و جهانی‌سازی===
*تعدد و اختلاف شرایع در عصر [[پیامبران]] پیشین، معلول اختلاف استعدادها و تفاسیر مخاطبان و تحریف آموزه‌های دینی بود. با ظهور آیین و [[پیامبر]] برتر و تکامل عقلی مخاطبان، انگیزه‌ای برای تکثر شرایع وجود نداشت لذا باید تشتت آرای دینی به نقطه مشترکی منتهی می‌شد و مسیر تاریخ [[نبوت]] به‌سوی «جهانی‌شدن» می‌رفت؛ جهانی که در آن اختلافات دینی و مذهبی از بین رفته؛ این ایده و پیشگویی مورد تأکید قرآن و روایات قرار گرفته است.
استمرار [[بعثت|بعثت پیامبران]] و ظهور مکاتب و شرایع مختلف، موجب تشتت آرای دینی و بسترسازی برای تحریف و بدعت می‌شود، که با غرض مذکور منافات دارد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۱۸-۲۲۲.</ref>.
==شبهات خاتمیت==
*'''شبهه اول: زنده بودن برخی [[انبیا]] مثل [[حضرت عیسی]]، [[حضرت خضر]] و [[حضرت الیاس]]{{عم}}'''
*مقصود از خاتمیت، انقطاع حدوث و آغاز وصف [[نبوت]] برای کسی پس از [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] است یعنی پس از ایشان کسی به [[نبوت]] مبعوث نشده و نخواهد شد.
*'''پاسخ دیگر اینکه:''' مقصود از خاتمیت، انقطاع [[بعثت]] و [[وحی]] برای تشریع است.
*یعنی مسیح، در آخرالزمان، عامل به [[شریعت]] اسلام خواهد بود. پس [[پیامبر]] و [[شریعت]] جدیدی نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۰۹.</ref>.
*'''شبهه دوم: استدلال قرآنی بر عدم خاتمیت'''
*آیه اول: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}﴾}}<ref> ای فرزندان آدم! چون فرستادگانی از خودتان- که آیات مرا بر شما می‌خوانند- نزدتان آیند (به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید) آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند؛ سوره اعراف، آیه:۳۵.</ref> از کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَأْتِيَنَّكُمْ}}﴾}} که فعل مضارع است، به دست می‌آید که باب [[رسالت]]، برای همیشه باز است.
*'''پاسخ:''' از عبارت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَأْتِيَنَّكُمْ}}﴾}}، فقط تکرار [[رسالت]] فهمیده می‌شود، اما تا چه وقت؟ معلوم نیست که دلایل متواتر خاتمیت این ارسال [[رسولان]] را مقید به زمان قبل از [[پیامبر اکرم]] می‌کند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.
فعل مضارع در همه‌جا دلالت بر وقوع فعل در آینده ندارد و همچنین {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِمَّا}}﴾}} از "إن" شرطیه و "مای" نافیه تشکیل شده است، پس این جمله شرطی است و دلالت بر تحققِ عملی شرط {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَأْتِيَنَّكُمْ}}﴾}} ندارد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۵۷۹.</ref>
*و اصلاً این آیه مربوط به دوران [[حضرت آدم]] و هبوط ایشان است و برای آن زمان، فعل مضارع به کار برده شده و ناظر به عصر [[رسالت]] [[پیامبر خاتم|نبی مکرم]] نمی‌باشد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۰۶- ۳۰۷.</ref>.
*آیه دوم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ}}﴾}}<ref> او برفرازنده رتبگان، دارای اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) می‌فرستد تا روز همدیداری را بیم دهد؛ سوره غافر، آیه: ۱۵.</ref> یعنی خداوند، پیوسته روح و [[وحی]] خود را به‌سوی افرادی می‌فرستد تا مردم را انذار نمایند.
پاسخ: این آیه نیز فقط دال بر [[بعثت|بعثت انبیا]]، برای انذار است اما اینکه امنِ امر پایان دارد یا ندارد، از این آیه به دست نمی‌آید و از طرفی دلیل خاص برای خاتمیت وجود دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.
*آیه سوم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ }}﴾}}<ref> سوره اعراف، آیه:۳۴.</ref>، بنابراین، امت اسلامی نیز پایانی خواهد داشت و لازمه آن [[پیامبر]] جدیدی است.
*پاسخ: با توجه به سیاق، این آیه پاسخی است به سؤال مشرکان درباره عذاب الهی<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۴.</ref>.
*آیه چهارم: طبق آیه ۶۲ سوره بقره، راه رستگاری، در ایمان به خدا و روز قیامت و عمل صالح است، خواه انسان مسلمان باشد یا یهودی یا نصرانی یا صائبی؛ پس [[شریعت]] اسلام ناسخ [[شریعت]] ‌های پیشین نیست.
*پاسخ: تأمل در سیاق آیات، می‌فهماند که تنها خود را مسلمان یا یهودی یا ... دانستن، عامل رستگاری نخواهد بود، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است. اما طبق کدام [[شریعت]] ؟ آیه ساکت است.
پس بنابر آیات دیگر، [[شریعت]] اسلام، ناسخ شریعت‌های دیگر است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۱۵.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۵

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ختم نبوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معنای لغوی خاتمیت

  • واژه "خاتم"، با کسر "تاء" که معنای آیه این خواهد بود که محمد(ص) پایان دهنده سلسله انبیاست و با فتح "تاء"، ۳ احتمال دارد:
  1. خاتَم به معنای "ما یُختم به"؛
  2. خاتَم به معنای "آخِر"؛
  3. خاتَمَ، فعل باشد؛ مانند ضارَب.
  • در تمام فروض و احتمالات، پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است[۱].
  • ختم در لغت در به معانی پایان است و آنچه را که پایان‌بخش چیزی است، خاتم می‌خوانند همچنین چیزی که به منزله علامت پایان یافتن شیء باشد خاتم نامیده می‌شود.
  • بدین ترتیب اطلاق جاتم انبیا بر پیامبر اسلام به معنای پایان‌بخش بودن ایشان بر سلسله انبیا و رسل است[۲].
  • واژه "خاتم" - بر وزن ناظم بیشتر به معنی "آخر و پایان و یا آخرین" به کار رفته است. ختم نبوت مستلزم ختم شریعت نیز هست زیرا نبوت عبارت است از وحی شدن اصول و فروع دین بر شخص نبی و رسالت به معنای ابلاغ احکام الهی به بشر می‌باشد و مسئولیت اجرای قوانین الهی، امانت نامیده شده، پس پیامبران الهی، دارای سه مقام نبوت، رسالت و امامت بوده‌اند. و نمی‌توان رسولی را فرض کرد که نبی نباشد زیرا معنا ندارد که کسی مسئول ابلاغ باشد در حالی که شریعت به او وحی نشده.

حتی پیامبران قبل از حضرت نوح نیز، آنچه برای هدایت مردم نیاز داشتند، به آنان وحی می‌شد، بنابراین:

  1. پس از پیامبر اکرم، به کسی وحی نخواهد شد که او پیامبر الهی باشد.
  2. پس از پیامبر اکرم، شریعت دیگری برای بشر نخواهد آمد.
  3. پس از پیامبر اکرم هیچ‌کس، مأموریت ابلاغ شریعت جدیدی را نخواهد داشت. البته هم در امت‌های پیشین و هم در امت اسلامی کسانی غیر از انبیا بوده و هستند که از عالم غیب به آنها الهام می‌شود، به نام "محدث"[۳].

دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در مورد خاتمیت

  1. دیدگاه مفسران: بیشتر مفسران اهل سنت در توضیح معنای ختم نبوت، این روایت نبوی را ذکر کرده‌اند: مَثَل من نسبت به نبوت، مَثَل آخرین خشت یک ساختمان است که پابرجای خود نهادن آن، کار عادت آن ساختمان به پایان و کمال می‌رسد. علامه طباطبائی، "خاتم النبیین" را به معنای خاتم رسولان نیز می‌داند، زیرا نبوت، شرط مقدم بر رسالت است و با ختم نبوت، رسالت نیز ختم می‌شود. محمد جواد مغنیه: قرآن کریم، از هیچ‌چیزی که لازمه هدایت مردم به‌سوی مصالحشان باشد غفلت نورزیده ﴿﴿ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ[۴] و پیامبر اکرم همه صفات کمال و نهایت آن را دارد پس او آخرین پیامبر و اسلام آخرین دین الهی می‌باشد زیرا هر خبری بوده، توسط پیامبر اسلام ابلاغ شده است. آیات ۲۸ سوره سبأ؛ ۱ سوره فرقان و ۱۰۷ سوره انبیا، شاهد این کلام است. یکی از علامات مهم جاودانگی اسلام و قرآن، تحدی عام قرآن است که همه جن و انس را به مبارزه طلبیده در همه زمان‌ها.
  2. دیدگاه متکلمان: شیخ مفید با توجه به آیات و روایات خاتمیت می‌گوید: عمومیت نبوت پیامبر اکرم مستلزم خاتمیت ایشان است. متکلمان معتقدند پیامبر اسلام با بهترین کتاب و تمام‌ترین شریعت و ملت و کامل‌ترین دین آمد که همه نیازهای آفریدگان را در هر زمان و هر مکان و شرایط تا قیامت تأمین می‌کند.
  3. دیدگاه فیلسوفان: صدرالمتألهین می‌گوید: خاتمیت به معنای انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوش رسول است. صاحب کتاب گوهر مراد می‌نویسد: مراد از خاتمیت همان صادر اول است و موجود اول که از واجب تعالی صادر می‌شود، اشرف موجودات ممکن است. چون اگر اشرف از او امکان داشت، باید اول او صادر می‌شد.
  4. دیدگاه عرفا: ملا عبدالرزاق کاشانی:"الخاتم هو الذی قطع المقامات بأسرها و بلغ نهایة الکمال و خاتم النبوة هو الذی ختم الله به النبوة و لا یکون إلا واحدا و هو نبینا"[۵]؛ ﴿﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا [۶] و چون انزال فرقان عقل فرقانی مخصوص به بنده خاص خداست و کسی جز ایشان، این استعداد را ندارد پس عقل فرقانی ایشان، همان عقل محیط است که جامع همه کمالات عقول است.
  • امام خمینی: چون نبوت ختمیه و قرآن شریف آن سرور از... مقام جامع احدی و حضرت اسم الله الاعظم است، از این جهت... اکمل و اشرف از آنها تصور نشود[۷]

دیدگاه ستاد مطهری

  • شهید مطهری، تکرار ارسال رسل و تشریع شرایع پیش از اسلام را یکی از این سه امر می‌داند: نخست: احتمال تحریف ادیان؛ دوم: نقص ادراکی بشر؛ سوم: نیازمندی دین به تفسیر و تبلیغ که اسلام از راه تضمین خدای تعالی از چالش تحریف در امان و مصونیت است و دوره جدیدی که اسلام ظهور کرد، بشر توانایی دریافت یک نقشه کلی را داشت که به‌وسیله آن راهکارهای فرعی و موقت، در اختیار انسان‌ها قرار گیرد. برخی پیامبران تنها وظیفه تبلیغ شریعت پیامبر دیگر را بر عهده داشتند و ختم نبوت تبلیغی از سوی اسلام به این دلیل است که تا زمانی بشر نیازمند به وحی تبلیغی است که خود نتواند عهده‌دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تغییر و اجتهاد در امر دین خود بشود. یعنی مفهوم "اجتهاد" در فلسفه ختم نبوت، نقش مهمی را ایفا می‌کند.
  • استاد جوادی آملی در تائید شهید مطهری دو اجتهاد پویا و پایدار، مهم‌ترین عامل جاودانگی اسلام است. یکی اجتهاد علمی که عهده‌دار استنباط، مقررات فقهی و حقوقی است و دیگری اجتهاد مدیریتی که عهده‌دار سنت گذاری ؟؟؟ مانا و پایدار است.
  • شهید مطهری: رمز دیگر خاتمیت این است که برای احتیاجات ثابت و دائم بشر، قوانین ثابت و لا یتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی وضع متغیری را پیش‌بینی کرده است.
  • پس جاودانگی اسلام، متکی بر چهار رکن مهم است:
  1. انسان دارای جنبه‌های ثابتی است که در همه زمان‌ها باید از اصول ثابتی پیروی کند.
  2. اجتهاد و برگرداندن فروع به اصول
  3. اسلام به موازات انسان قوانین ثابت و متغیری دارد.
  4. ڞاستعداد پایان‌ناپذیر کتاب و سنت که در هر زمان، بشر موظف است روی آن تفکر و تدبر کند تا بهره ببرد[۸].

تحلیل معنای خاتمیت

  • دین اسلام آخرین منبع وحیانی برای هدایت انسان‌هاست و حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است. ازاین‌رو همه انسان‌ها تا روز قیامت باید به شریعت اسلام و پیامبر خاتم پایبند باشند. مدعیان روشنفکری قائلند که ختم نبوت یعنی بشر به بلوغی رسیده که نیازی به دین و منابع وحیانی ندارد. بر همین اساس، ختم نبوت به معنای اعلام ختم رجوع مردم به راه‌های فرا عادی و کفایت عقل و تجربه بشری است. با توجه به محدودیت و خطاپذیری عقل و حس بشر، ضرورت دسترسی به معارف فرا عادی معلوم می‌گردد. آیا عقل آن‌چنان به ویژگی‌های انسان و عالم آخرت احاطه یافته است که می‌تواند شیوه عبادت و اخلاق و حقوق را به‌تنهایی درک کند؟ عقل انسان هنوز هم از چنین قابلیت‌هایی برخوردار نیست. ثانیاً آنچه از این آیه به دست می‌آید آن است که پیامبر و شریعت جدیدی از سوی خداوند متعال معرفی نمی‌شود ولی این برداشت عدم نیاز به پیامبر و شریعت نیازمند دلیل دیگری است که با توجه به سایر آیات، قرآن کریم، موجب، همه انسان‌ها عالَم معرفی شده است[۹]

تفسیرهای گوناگون خاتمیت

  • در دوران اخیر، ظهور برخی از مذاهب ساختگی چون بهائیت از یک سو و ارائه تفسیرهای جدید از خاتمیت توسط برخی از دانشمندان اسلامی از سوی دیگر، مسئله خاتمیت را موردتوجه بیش‌ازپیش متکلمان قرار داد[۱۰].

تفسیر خاتم به زینت

  • این شبهه، بیشتر از سوی فرقه منحرف بابیت و بهائیت مطرح شده، چون بنیان‌گذار بابیت در آخر ادعای نبوت کرد. پیروان بهائیت در توجیه آیه ۴۰ سوره احزاب واژه خاتم را به معنای انگشتری و زینت تفسیر کرده‌اند. یعنی حضرت محمد، زینت‌بخش پیامبران است نه پایان‌بخش خط نبوت[۱۱].
  • پاسخ: اولاً، چنین استعمالی در زبان عربی، نامتعارف است و با بلاغت قرآن ناسازگار. ثانیاً، اگر منظور قرآن، تشبیه پیامبران به زینت بود، تشبیه پیامبر به تاج و امثال آن معنای زینت را بهتر می‌رساند. ثالثاً، انگشتر را از آن جهت خاتم گفته‌اند که پایان‌بخش نامه بوده[۱۲].
  • بنابراین به کاربردن لفظ خاتم در معنی انگشتر نیاز به قرینه دارد[۱۳].

تفسیر خاتم به معنای تصدیق و مصدق

  • عده‌ای معنای خاتم در آیه فوق را به معنای تصدیق دانسته‌اند. اما اهل لغت در تفسیر خاتم در آیه فوق به معنای پایان دهنده اتفاق‌ نظر دارند و این معنا، ادعای غریبی است[۱۴]

تفسیر خاتمیت برای نبوت، نه رسالت

  • مخالفان خاتمیت، آیه "خاتم النبیین" را فقط به معنای ختم نبوت دانسته‌اند و بهائیان می‌افزایند "نبی" پیامبری است که تبلیغ و حراست از شریعت پیشین می‌کند اما رسول دارای کتاب آسمانی است.
  • پاسخ:
  1. "نبی با همزه" در اصطلاح به خبر خاص از خداوند توسط وحی، تعریف شده است، اما رسول به مطلق فرستاده اعم از پیامبر، فرشته و ... اطلاق می‌شود. مانند اطلاق رسول بر فرشته وحی: ﴿﴿ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ [۱۵]، در آیه زیر از فرستاده پادشاه به "رسول" تعبیر شده: " فَلَمَّا جَاءَ الرَّسُول‏‏ " لذا قرآن کریم، از واژه "نبی" استفاده کرده تا برای منکران خاتمیت بهانه پیدا نشود. زیرا نبی در قرآن در مورد مطلق پیامبران اعم از صاحب شریعت و فاقد آن استعمال شده است.
  2. ادعای تساوی "رسول" با "شریعت و رسالت"، با آیات زیر ناسازگار است: ﴿﴿ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ [۱۶]، ﴿﴿ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً [۱۷]. و آیات دیگر... پس رسول، پیغمبری است که یا صاحب شریعت و یا رتبه‌ای بالاتر از رتبه نبی داشته باشد مثلاً بتواند حافظ شریعت و محیی و مجدد آن باشد. پس نبی در "خاتم النبیین" به معنای مطلق نبوت آمده که شامل رسولان مورد نظر بهائیان نیز می‌شود.
  3. ادله درون دینی منکران خاتمیت بیش از آن سست است که به تأمل بیش از این در آن بپردازیم .

پس چه نبوت را در مصداق با رسالت یکی و مساوی بدانیم یا اینکه نبوت را از اعم از رسالت بدانیم، بنابر هر دو نظریه، ختم نبوت مستلزم ختم رسالت است .

تفسیر خاتمیت به بی‌نیازی بشر از وحی

  • برخی متفکران، خاتمیت را بدین معنا دانسته‌اند که بشر جدید در سطحی از عقل و دانش، قرار دارد که از وحی بی‌نیاز است. این تفسیر در کلمات اقبال لاهوری به چشم می‌خورد: ختم نبوت یعنی از این به بعد، سررشته‌های حیات، باید به اختیار بشر باشد تا از شعور نهانی خود، کاملاً استفاده کند برای رسیدن به کمال، و دوره قدرت صاحبان قدرت‌های ما فوق الطبیعه، در تاریخ بشر به سر آمده است.
  • برخی از نویسندگان معاصر: کامیابی انبیا به این بوده است که ارزش‌های اخلاقی چون عدالت، امانت‌داری و غیره را جزء بدیهیات فرهنگی بشر قرار داده‌اند، و دیگر بشر به تذکار آنان نیازی ندارد.
  • ارزیابی و نقد
  1. این تفسیر با مفاد صریح روایات، منافات دارد. چنان‌که با مفاد آیات سازگار نیست.
  2. طبق این تفسیر، خاتمیت، به حدود پنج یا شش قرن بعد از طلوع اسلام مربوط می‌شود که در این صورت پیامبر می‌بایست می‌گفت در آینده، این خاتمیت تحقق می‌یابد.
  3. بت‌پرستی، به اَشکالی پیچیده‌تر همچنان در جوامع بشری وجود دارد.
  4. مگر دین در چند اصل اخلاقی بدیهی خلاصه می‌شود که به دلیل بداهت آنها، بشر را بی‌نیاز از دین بدانیم[۱۸].
  5. این تفسیر از خاتمیت، ختم دیانت است نه ختم نبوت که در آیات و روایات آمده است و مخالف ضروری اسلام می‌باشد[۱۹].

تفسیر صحیح

  • دانشمندان مذاهب اسلامی، شریعت اسلام را آخرین شریعت الهی به‌عنوان مبنا و مقیاس عقیده و عمل می‌دانند که برای کنار گذاشتن عقل و تجربه بشری نازل نشده، بلکه زوایایی فراتر از عقل و دانش بشری را به روی او گشوده و بشر پیوسته به چنین منبعی نیازمند بوده گرچه که مقدارش متفاوت بوده است. بر این اساس، مفاد خاتمیت، بی‌نیازی بشر از هدایت‌های وحیانی نیست بلکه: " حَلَالُ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ‏ أَبَداً إِلَى‏ يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"[۲۰].

ختم نبوت از ضروریات دین اسلام

  • بر اساس آیات و روایات متواتری که در کتب[۲۱] همه فرقه‌های اسلامی موجود است، اعتقاد به ختم نبوت رسول خدا (ص) از ضروریات دین اسلام محسوب می‌شود، یعنی همه مسلمانان اعتقاد دارند که بعد از ایشان، نبی دیگر و بعد از قرآن، کتاب دیگری از جانب خداوند برای بشر نخواهد آمد[۲۲][۲۳].

ختم نبوت در قرآن کریم

  • نُه آیه از آیات قرآنی، بر خاتمیت نبوت رسول خدا (ص) دلالت می‌کنند[۲۴]. در اینجا به یک آیه اشاره می‌گردد و در ادامه بحث نیز به برخی آیات دیگر اشاره خواهد شد: ﴿﴿ مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۲۵][۲۶].
  • در زبان عرب، معنای اصلی "خَتم"، رسیدن به پایان هر چیزی است، واژه خاتَم یا خاتِم اسمی است مشتق از آن و به معنای چیزی است که به‌ وسیله آن به کاری پایان داده می‌شود[۲۷]. ازاین‌رو ﴿﴿خَاتَمَ النَّبِيِّينَ، یعنی کسی که آخرینِ پیامبران می‌باشد و سلسله نبوت به او پایان می‌پذیرد[۲۸].
  • درباره دلالت این آیه بر خاتمیت پیامبر اکرم (ص) دو اشکال مطرح شده است[۲۹]:
  1. به فرض اینکه خاتم به همان معنای معروف باشد، مفاد آیه این است که سلسله "نبیین" به‌وسیله آن حضرت ختم شده نه اینکه سلسله "رسولان" هم ختم شده باشد[۳۰].
  2. واژه "خاتم" به معنای انگشتری نیز آمده است، و شاید در این آیه هم همین معنا منظور باشد. در این فرض، معنای خاتم النبیین، زینت‌بخش پیامبران است و نه پایان‌بخش[۳۱].
  • پاسخ اشکال اول: این است که هر پیامبری که دارای مقام رسالت باشد دارای مقام نبوت هم هست و با پایان یافتن سلسله انبیا، سلسله رسولان هم پایان می‌یابد[۳۲][۳۳].
  • اما پاسخ اشکال دوم: این است که "خاتَم" (بر وزن حاتم) آن‌گونه که لغت‌شناسان گفته‌اند به معنی چیزی است که به‌وسیله آن، امری پایان داده می‌شود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مُهر می‌کنند.

این امر معمول بوده و هست که وقتی می‌خواهند درِ نامه یا ظرف یا خانه‌ای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبنده‌ای می‌گذارند و روی آن مهری می‌زنند که امروز از آن تعبیر به "لاک و مهر" می‌شود. مُهری را که بر اینگونه اشیاء می‌زنند "خاتَم" می‌گویند، لذا در بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم "ما یوضع علی الطینه" گفته شده است[۳۴]. این‌ها همه بدان سبب است که این کلمه از ریشه "ختم" به معنی "پایان" گرفته شده، و ازآنجاکه این کار (مهر زدن) در خاتمه و پایان قرار می‌گیرد نام "خاتم" بر وسیله آن گذارده شده است[۳۵].

  • با این وصف، اگر می‌بینیم یکی از معانی "خاتم" انگشتر است آن نیز به همین دلیل است که نقش مهرها را معمولاً روی انگشترهایشان می‌کندند و به‌وسیله انگشتر نامه‌ها را مهر می‌کردند، لذا در حالات پیامبر (ص) و ائمه هدی شخصیت‌های دیگری ازجمله مسائلی که مطرح می‌شود نقش خاتم آنهاست[۳۶].
  • با این بیان به‌خوبی روشن می‌شود که خاتم گر چه امروز به انگشتر تزیینی نیز اطلاق می‌شود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی می‌گفتند که با آن نامه‌ها را مهر می‌کردند[۳۷].
  • به‌ علاوه، ماده "ختم" در قرآن مجید در هشت مورد به کار رفته و در همه‌جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: ﴿﴿ الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ [۳۸]، ﴿﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳۹][۴۰].
  • از اینجا معلوم می‌شود کسانی که در دلالت آیه بر خاتمیت پیامبر اسلام و پایان گرفتن سلسله انبیا به‌وسیله او وسوسه کرده‌اند، به‌کلی از معنی این واژه بی‌اطلاع بوده‌اند و یا خود را به بی‌اطلاعی زده‌اند، وگرنه کلمه ﴿﴿خَاتَمَ النَّبِيِّينَ به‌ وضوح بر خاتمیت دلالت دارد[۴۱].

ختم نبوت در روایات

  • در آثار اهل سنت روایات فراوانی در موضوع خاتمیت رسول خدا(ص) نقل شده است[۴۲]. تعداد این روایات به اندازه‌ای است که ابن کثیر دمشقی در تفسیر خود ادعای تواتر می‌کند[۴۳]. در کتاب‌های حدیثی شیعه نیز روایاتی که خاتمیت رسول خدا (ص) را نشان می‌دهد، در حد تواتر نقل شده است. برخی از این احادیث که بر خاتمیت رسول خدا (ص) دلالت می‌کنند، عبارت‌اند از[۴۴]:
  1. هنگامی‌ که پیامبر اکرم (ص) برای جنگ تبوک از مدینه حرکت می‌کردند، امیرمؤمنان علی(ع) را برای رسیدگی به کارهای مسلمانان به جای خود گماشتند. آن حضرت از اینکه از فیض شرکت در این جهاد، محروم می‌شوند اندوهگین شدند و اشک از چشمانشان جاری شد. پیامبر اکرم (ص) به آن حضرت فرمودند:"آیا راضی نیستی که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی باشی؟"[۴۵]. و بلافاصله این جمله را اضافه کردند: "با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست" تا جای هیچ‌گونه توهمی باقی نماند[۴۶].
  2. امام صادق (ع) فرمود:"خداوند با پیامبر شما به پیامبری پایان‌بخشید، پس بعد از او هرگز پیامبری نخواهد آمد. و با کتاب شما، نزول آسمانی را ختم کرد، پس تا ابد کتاب دیگری جایگزین قرآن نخواهد شد[۴۷][۴۸].

راز ختم نبوت

  • راز ختم نبوت بر پایه دو اصل جهانی و جاودانه بودن اسلام استوار است. در زیر به هرکدام از این دو رکن اساسی خاتمیت به‌طور فشرده اشاره می‌شود[۴۹]:

جهانی بودن

  • جهانی بودن دعوت پیامبر اسلام و عدم اختصاص آن به قوم یا منطقه خاصی، از اصول روشن آیین این پیامبر الهی است و حتی کسانی هم که ایمان به آن ندارند می‌دانند که دعوت اسلام، همگانی بوده و محدود به منطقه جغرافیایی خاصی نبوده است[۵۰].
  • بهترین و معتبرترین مدرک برای اثبات مدعای بالا، قرآن کریم است که حقانیت و اعتبار آن در درس‌های گذشته، واضح گردید. کسی که یک مرور اجمالی بر این کتاب الهی بکند با کمال روشنی در خواهد یافت که دعوت آن، عمومی و همگانی است و اختصاص به قوم و نژاد و زبان معینی ندارد[۵۱].
  • قرآن کریم در آیات زیادی همه مردم را با عنوان ﴿﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ[۵۲] و ﴿﴿يَا بَنِي آدَمَ[۵۳] مورد خطاب قرار داده و هدایت خود را شامل همه انسان‌ها ﴿﴿النَّاسُ[۵۴] و ﴿﴿ لِّلْعَالَمِينَ[۵۵] دانسته است. همچنین در آیات فراوانی رسالت پیامبر اکرم (ص) را برای همه مردم ﴿﴿النَّاسُ و ﴿﴿ لِّلْعَالَمِينَ ثابت کرده است:﴿﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا [۵۶][۵۷].
  • در آیه فوق، "آل" بر جمعِ سالم "عالَمین" وارد شده است، و بنابراین قواعد زبان عربی، عمومیت را می‌رساند، یعنی "اَلعالَمِین" به معنای "همه جهانیان" است. لذا در این آیه، بیم دهندگی قرآن کریم برای همه کسانی است که در هر زمان و مکانی تا رستاخیز می‌آیند و به زمان، مکان و یا افراد معینی اختصاص ندارد. ازاین‌رو قرآن، کتاب جاویدان الهی، و دین اسلام، دین ابدی، و رسول خدا (ص) کسی است که این کتاب و دین را از جانب خداوند برای همه انسان‌ها ابلاغ فرموده است[۵۸].
  • در آیه دیگر، شمول دعوت پیامبر اسلام نسبت به هرکسی که از آن مطلع شود مورد تأکید قرار گرفته است. و از سوی دیگر، پیروان سایر ادیان را به‌عنوان "اهل کتاب" مورد خطاب و عتاب قرار داده. و رسالت پیامبر اکرم (ص) را در مورد آنان تثبیت فرموده، و اساساً هدف از نزول قرآن کریم بر پیامبر اکرم (ص) را پیروزی اسلام بر سایر ادیان، شمرده است[۵۹].
  • افزون بر این، شواهد تاریخی فراوان وجود دارد که پیامبر اکرم (ص) به سران کشورها مانند قیصر روم و پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و حبشه و شامات و نیز به رؤسای قبائل مختلف عرب نامه نوشتند و پیک ویژه به‌سوی آنان گسیل داشتند و همگان را دعوت به پذیرفتن اسلام، بر حذر داشتند. اگر دین اسلام، جهانی نبود چنین دعوت عمومی انجام نمی‌گرفت و سایر اقوام و امت‌ها هم عذری برای عدم پذیرش می‌داشتند[۶۰].
  • با توجه به این دلایل، جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای درباره همگانی بودن دعوت پیامبر و جهانی بودن دین مقدس اسلام، باقی نمی‌ماند[۶۱].

جاودانه بودن

  • این دین داعیه هدایت انسان‌ها تا روز قیامت را دارد و از این نظر دینی جاودانه است. جاودانه بودن اسلام به دو بعد اساسی بازمی‌گردد[۶۲].
  1. جاودانه بودن قرآن کریم: کتاب آسمانی دین اسلام برخلاف دیگر متون دینی، از ویژگی جاودانه بودن بهره‌مند است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید:﴿﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۶۳][۶۴]. این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه هیچگاه قرآن کریم، صحت و اعتبار خود را از دست نخواهد داد. در روایات نیز بر این واقعیت تصریح شده است، ازجمله وقتی زراره درباره حلال و حرام از امام صادق (ع) می‌پرسد، حضرت در پاسخ می‌فرماید:"حلال محمد (ص) برای همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او تا روز قیامت حرام است، حلال و حرام دیگری نیست و نخواهد آمد"[۶۵][۶۶].
  2. نظام امامت و ولایت: هرچند رشته نبوت پایان یافته است، اما شریعت اسلام با برخورداری از نظام امامت، همچنان زنده و پویا تا قیامت ادامه دارد. توضیح اینکه بعثت انبیای الهی با اهدافی صورت پذیرفته است، که بعد از رحلت رسول خدا (ص) خاموش نشده است. لذا نیاز بشر در دستیابی به نتایج بعثت انبیا هرگز مرتفع نمی‌گردد[۶۷].
  • تلاوت آیات الهی، تعلیم کتاب و حکمت، بیدار کردن معرفت الهی، آگاه کردن مردم از اوامر و نواهی خداوند، اتمام‌حجت الهی، بشارت‌گری و بیم دهندگی، بیان حق و رفع اختلافات دینی، بالا بردن مقام انسان‌ها از رتبه حیوانیت به بالاترین کمالات انسانی، و برقراری عدل و داد که از اهداف بعثت انبیا می‌باشند، فقط به دوره زندگی خاتم الانبیا (ص) اختصاص ندارد[۶۸].
  • بی‌توجهی به این اهداف بعد از رحلت ایشان، بشریت را از نتایج بعثت انبیا دور می‌سازد. ضرورت دستیابی به این مهم، در امامت بعد از پیامبر جلوه می‌کند. لذا امامت شیعی، ادامه و استمرار رسالت پیامبر اکرم (ص) می‌باشد تا تمامی اهداف انبیا به ثمر نشیند. تنها تفاوت امام و نبی در آن است که وحی تشریعی که شاخص نبوت است، با رحلت پیامبر (ص) پایان می‌پذیرد، اما بقیه مقامات خاتم الانبیا در ائمه بعد از ایشان جلوه می‌کند[۶۹].
  • حدیث منزلت که از رسول خدا (ص) در بخش قبل روایت شد، علاوه بر مسئله خاتمیت، این حقیقت را نیز در مورد امیرالمؤمنین (ع) بیان می‌کند. این روایت به همانندی منزلت و وظایف پیامبر و امیرمؤمنان اشاره می‌کند و تفاوت مقامات این دو بزرگوار را در وحی و نبوت تشریعی می‌داند. این سخن بدین معناست که همه شریعت خاتم به‌طور کامل از جانب خداوند به نبی مکرم اسلام وحی گردیده است و هیچ شریعت جدیدی در نظام امامت به ائمه وحی نخواهد شد. ازاین‌رو، حلال و حرام خدا و پیامبر، تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهند ماند[۷۰]. البته امامان معصوم وظیفه اساسی در مقام تبیین و روشن‌سازی شریعت پیامبر خاتم خواهند داشت[۷۱].
  • با به پایان رسیدن سلسله نبوت، وحی الهی از نوع تشریعی، ختم گردید، اما وحی غیر تشریعی ختم نشده است. خداوند متعال در سوره قدر می‌فرماید:﴿﴿ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ[۷۲][۷۳].
  • در این آیه، کلمه ﴿﴿ تَنَزَّلُ فعل مضارع می‌باشد و بر استمرار نزول فرشتگان و روح دلالت می‌کند. در زمان رسول خدا (ص)، فرشتگان و روح بر پیامبر نازل می‌شدند، و بعد از حضرتش، فرشتگان بر جانشینان آن حضرت فرود می‌آیند و این نزول تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. لذا امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند:" به‌ درستی که شب قدر در هر سال است و در آن شب، امر آن سال نازل می‌شود و به تحقیق که بعد از رسول خدا (ص) برای آن اولیائی هستند"[۷۴][۷۵].
  • سپس امام علی (ع) اوصیای پیامبر اکرم (ص) را که ملائکه در شب قدر بر آنان فرود آمده و امر آن سال را برایشان می‌آورند، معرفی می‌فرمایند:"من و یازده نفر از فرزندان من، اوصیای پیامبر هستیم، آنها که امام و محدّث می‌باشند"[۷۶][۷۷].
  • در این حدیث و ده‌ها روایت دیگر، از ائمه معصومین به‌عنوان «مُحَدّث» یاد شده است که نشان از استمرار ارتباط میان خداوند متعال با جانشینان رسول گرامی اسلام دارد. این اتصال علمی و معنوی نه‌تنها با خاتمیت منافات ندارد بلکه ضامن جاودانگی دین مبین اسلام می‌باشد[۷۸].

ختم نبوت و رسالت در کتاب و سنت

  • بر اساس تصریح قرآن کریم که مهم‌ترین و نخستین منبع خاتمیت است، هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست:
  1. ﴿﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۷۹]. لازمه این معنا، کمال و جامعیت نهایی اسلام است[۸۰].
  2. آیه:﴿﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۸۱] به دلالت مطابقی و شفاف، خاتم پیامبران را حضرت محمد نام می‌برد که در تمامی کتب لغت معنای "خاتم" به معنای پایان هر امری آمده است و به شبهات آن نیز پاسخ گفته شده[۸۲].
  3. ﴿﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۸۳]. این آیه، عروض هر نوع باطل را بر قرآن نفی می‌کند و یکی از عروض باطل، نسخ قرآن توسط کتاب دیگر است و آیه فوق عروض بطلان را به‌صورت مطلق نفی کرده و تا قیامت، حق و پایدار خواهد بود. باری! آیه فوق، نه نبوت تبلیغی، بلکه نبوت تشریعی را نفی می‌کند و نبوت تبلیغی با اصل امامت و آیه اکمال دین نفی می‌شود.
  4. ﴿﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ [۸۴] ظاهر ﴿﴿مَن بَلَغَ مطلق و بدون محدودیت زمانی می‌باشد که به معنای عدم ظهور پیامبر و شریعت دیگر می‌باشد.
  5. ﴿﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۸۵]. آیه فوق به این نکته تصریح دارد که با نزول قرآن گویا وحی الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد.

منظور از ﴿﴿كَلِمَتُ رَبِّكَ با توجه به جمله ﴿﴿أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ، قرآن مجید است قید ﴿﴿لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ تصریح می‌کند که اسلام و قرآن غیر منسوخ باقی خواهد ماند. قید مذکور، به اطلاق خود، هم تبدیل به‌وسیله نسخ الهی را رد می‌کند و هم تبدیل به دست تحریف‌گران را[۸۶].

  1. ﴿﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا [۸۷]. قرآن کتابی است برای انذار عموم بشر در هر مکان و زمانی، و چون هیچ‌گونه قیدی در آیه ذکر نشده، بر شمول هدایت نسبت به افراد بشر دلالت می‌کند. کلمه عالمین به‌صورت مجازی گاهی بر گروهی از افراد بشر اطلاق شده است: ﴿﴿وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ [۸۸] و ﴿﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ[۸۹]، ولی نیاز به قرینه دارد. اصولاً همه آیاتی که بر عمومیت نبوت پیامبر و شریعت اسلام دلالت می‌کنند ظهور در خاتمیت آن نیز دارند[۹۰].
  • روایات نبوی:
  • از احادیث متواتر که در جریان جنگ تبوک گفته شد:
  1. " إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَ‏ بَعْدِي‏ "
  2. "أُرْسِلْتُ‏ إِلَى‏ النَّاسِ‏ كَافَّةً‏ "
  • روایات علوی:
  1. "أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً (ص) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ‏ وَ تَمَامِ‏ نُبُوَّتِهِ"
  2. "خَتَمَ‏ بِرَسُولِ‏ اللَّهِ‏ الْأَنْبِيَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ "
  • روایات حسینی:
  1. " فَأَخْبِرْنِي‏ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَلْ‏ يَكُونُ‏ بَعْدَكَ‏ نَبِيٌ‏ قَالَ لَا أَنَا خَاتِمُ النَّبِيِّينَ "
  • امام صادق:"إن الله ختم نبییکم النبیین فلا نبی بُعد"[۹۱]. احادیث در این زمینه، دارای تواتر معنوی‌اند[۹۲].
  • شواهد تاریخی بر خاتمیت
  • ارسال نامه از سوی پیامبر برای سران کشورهای ایران، روم، حبشه و یمن، دلیل بر خاتمیت است زیرا اگر اسلام آیینی عربی و قومی بود، جایی برای دعوت سران سایر اقوام به اسلام وجود نداشت[۹۳].

خاتمیت ضروری دین

  • اعتقاد به خاتمیت از ضروریات دین اسلام است و انکار آن موجب کفر خواهد بود[۹۴].

فلسفه ختم نبوت

  • برای اثبات خاتمیت نمی‌توان دلیل و برهان عقلی ارائه کرد؛ زیرا خاتمیت، بحثی درون دینی است، اما راه معقول‌سازی آن باز است[۹۵].
  • حیات جمعی بشر مراحل مختلفی دارد: دوره کودکی بشر سپری شد و مقارن ظهور اسلام، او وارد دوره پختگی و بلوغ خود شده بود، در دوران اولیه حیات، بشر مانند کودکی بود که محتاج مراقبت و نظارت مستمر بود لذا انبیا پی‌درپی می‌آمدند تا بشر بتواند وظیفه خود را تشخیص دهد. اما بشر در عصر اسلام که به درک و بلوغ رسیده، می‌تواند وظایف خویش را تشخیص دهد.
  • به‌وسیله اجتهاد، مجتهد، حکم جدیدی نمی‌آورد که منافی خاتمیت باشد بلکه او بر اساس روش منظم و مدون استنباط می‌کند.
  • آمادگی و بلوغ بشر در عصر رسالت حضرت محمد چنان است که خداوند، تمام آنچه برای هدایت بشر لازم است، در قرآن بیان کرده.
  • قرآن متعهد به بیان حقایق لازم برای رستگاری انسان‌هاست، ازاین‌رو پیشرفت در علوم طبیعی، آموزه‌های اسلام را دستخوش تحول نمی‌کند و به‌علاوه ارزش‌های اخلاقی دین در همه گونه‌های زندگی بشری باید موردتوجه و عمل قرار گیرد. راه‌حل اسلامی برای تغییر در مناسبات حقوقی، همان شیوه اجتهاد است[۹۶].
  • در مباحث پیشین ثابت کردیم که تکثر پیامبران، امر لازم و ضروری بود اما چرا خط نبوت در نقطه‌ای به نام "محمدیه" ایستا ماند؟ ادله تکرار بعثت پیامبران، با مرور زمان و تکامل شرایع همراه با بلوغ فکری مخاطبان، اعتبار خود را از دست دادند و به جای این ادله، ادله دیگری تحقق یافت که مقتضی خاتمیت نبوت بود[۹۷]

دلیل اول: کمال دین

  • فلسفه و راز خاتمیت اسلام در کمال این شریعت است[۹۸]
  • زیرا خاتمیت و کمال دو امر متلازم‌اند[۹۹]
  • از آنجا که انسان دارای نیازهایی در دو ساحت مجرد و مادی خود است اگر مکتب و آیینی تنها یکی از نیازهای انسان را تأمین کند از کمال برخوردار نخواهد بود، ملاک کمال دین، رفع نیازهای انسان در ساحت معنویت و مادی است. مقصود از کمال دین، اشتمال آن بر اصول و قواعد کلی و معیارهای کلی است که رافع نیازهای انسان در دنیا و آخرت باشد. چراکه جزئیات و حوادث دنیوی متغیر می‌شود و با تغییر موضوع، حکم آن نیز متغیر می‌شود.
  • پویایی و مطابقت اسلام با مقتضیات زمانه، به دلیل همین معیارهای کلی و بازگذاشتن دست مجتهد در تطبیق کلیات بر جزئیات است.
  • این قواعد کلی باید درگرو دریافت‌کنندگان بااستعدادی قرار گیرد تا با به کار بستن آن، راه کمال را بپیمایند[۱۰۰]
  • از نظر عقل، تشریع کامل‌ترین نظام امری ممکن است و ادله خاتمیت چنین فرضی را اثبات می‌کند لذا گفته‌اند: خاتم کسی است که همه مراتب کمال را پیموده. اما چرا این مطلب در عصر رسول اکرم تحقق یافت؟ چون هم از جهت، آورندگان شریعت و هم از جهت پذیرندگان وحی، مقتضای اصل تدرج در کمال این بوده که ابتدا مقامات ابلاغ کامل‌ترین شریعت فراهم گردد. در اینجا با اشاره به کمال برخی از اصول شریعت اسلامی می‌توان فلسفه خاتمیت را تبیین نمود[۱۰۱]:
  • توحید اسلامی و خاتمیت: توحیدی که قرآن کریم تفسیر کرده است در عین سادگی بیان، همه مراتب توحید را در برگرفته و خداوند را قهار معرفی نموده است یعنی مقهور هیچ و حد و فقر وجودی نیست و در حدیثی از امام زین العابدین بر توحید عمیق قرآن که متناسب با سطح فکر انسان است تأکید شده.
  • معاد قرآنی:قرآن کریم معاد را جسمانی – روحانی تبیین کرده است. فرض‌های دیگر یا به انکار اصل معاد و یا به تصویر ناقصی از معاد بازمی‌گردد.
  • نظام اخلاقی قرآن:آراستگی بشر به صفات کمال و پیراستگی از صفات ناپسند درگرو عمل و انگیزه است؛ تمرین عملی، خوبی را در روح انسان ریشه‌دار می‌کند.
  • سه نوع انگیزه مطرح است:
  1. هدف و انگیزه دنیوی: این نوع نظام اخلاقی در تربیت معنوی انسان، کامیاب نیست، زیرا او را به خودخواهی سوق می‌دهد.
  2. هدف و انگیزه اخروی: از نظام اخلاقی پیشین کامل‌تر است اما بازهم انسان‌محور است.
  3. هدف و انگیزه الهی: بر اساس این اعتقاد، کمترین مجالی برای ریا و دیگر رذایل اخلاقی، وجود نخواهد داشت.
  • قرآن کریم، روش دوم را تأیید کرده اما روش سوم را در طول آن قرار داده، زیرا انسان‌ها در درک معارف توحیدی متفاوت‌اند.
  • اصول اجتماعی اسلام: با مقایسه آیات قرآنی با پیشرفته‌ترین قوانین بشری درباره روابط اجتماعی، کمال و برتری اصول قرآنی آشکار می‌گردد.
  • اسلام، محبت و دوستی، آرامش و امنیت را از اهداف استراتژیک و اساسی خود دانسته و راه رسیدن به آنها را، رعایت عدالت و فضایل اخلاقی معرفی کرده که پشتوانه اجرایی آن، نظام حکومتی و اصل امر به معروف است.
  • [[شهید مطهری|استاد مطهری]]: بعد از اسلام، مطلبی که بیان آن به وحی و الهام نیاز داشته باشد، باقی نمانده است، تا به آمدن پیامبر و شریعت دیگری نیاز باشد.
  • رابطه انسان با خود و غرایزش به عالی‌ترین صورت بیان شده، اصول و روابط اجتماعی انسان به مردم ابلاغ شده است.
  • اسلام در تعالیم خود هرگز دنبال هدف‌های جزئی نرفته، تا وابسته به زمان، مکان فرهنگ و قوم ویژه‌ای باشد، بلکه کلی، عام و همیشگی‌اند[۱۰۲]

دلیل دوم: مصونیت منبع

  • آیین مقدس اسلام در کتاب آسمانی قرآن تدوین و تجلی پیدا کرده است. ادله متعدد ثابت می‌کند همه آیات قرآن موجود، از آفت تحریف مصون مانده است. علاوه بر دلیل نقلی، اعجاز و تحدی قرآن نیز دلیل بر الهی بودن قرآن است.

اما ادیان پیشین، منبع آسمانی و همچنین سخنان پیامبرانشان، ناپدید یا تحریف شدند.

دلیل سوم: کمال و بلوغ مخاطبان

  • اکثریت مخاطبان و پیروان پیامبران پیشین، استقبال خوبی از سفیران آسمانی به عمل نیاوردند، اکثر آنانی که ایمان می‌آوردند، از نظر کیفی در سطح پایینی قرار داشتند که مثلاً بعد از یک غیبت ۴۰ روزِ گوساله‌پرست شدند.

مردمان معاصر حضرت ابراهیم در به آتش انداختن ابراهیم سکوت کردند و بلکه همراهی هم کردند. حضرت عیسی را به‌ زعم خود، به صلیب کشیدند. همچنین در نگهداری و حفظ کتاب‌های آسمانی کوتاهی می‌کردند و از حدود۳۱۳ کتاب آسمانی، حتی یک مورد به‌صورت اصیل به نسل‌های بعدی منقل نشده و این نشانگر عدم استعداد و صلاحیت مردمان آن دورآنها برای دریافت کتاب آخرین و کامل آسمانی است.

  • اما در عصر اسلام، مردمان به حفظ و نگهداری اشعار نفیس علاقه‌مند بودند. حضرت محمد بعد از ۱۳ سال توانست حکومت اسلامی تشکیل دهد و بر دشمنان خارجی غلبه کند و قرآن موجود توسط چند صحابه و با نظارت شخص پیامبر تدوین یافت.

دلیل چهارم: امامت و ولایت

  • کمال و جامعیت اسلام تنها با شمول قرآن بر قواعد کلی به دست نمی‌آید، بلکه به یک مفسر و متولی اجرا نیازمند است. مقتضای کمال و جاودانگی دین این است که بعد پیامبر کسی باشد تا آخرین کتاب آسمانی، به آفت تحریف مبتلا نشود؛ با تعیین جانشین امام علی این مشکل حل شد و به تعبیر قرآن، دین، کامل و اسلام، مورد رضایت الهی قرار گرفت. ولایت به معنای عرفانی آن، گوهر و باطن نبوت است که ارتباط ولی با عالم غیب و الوهی و خبر دادن از آن، دائمی و غیر منقطع است، به خلاف نبوت تشریعی که موقت و منقطع است.

وجود حضرت امیر و دیگر امامان، ارسال پیامبر تبلیغی را بی‌اثر کرده نکته دیگر اینکه، مسئله امامت تبیین‌کننده خاتمیت ارسال پیامبران است، اما اینکه آیا شریعت کامل، نازل شده یا نه؟ دلیل امامت، ناظر بدان نیست[۱۰۳]

دلیل پنجم: اجتهاد و ارائه معیارهای تفسیر دین

  • اصل امامت، انسان را از نبوت تبلیغی مستغنی می‌کند اما وجود امام به مکان و زمان خاص محدود است. برای اینکه در صورت عدم دسترسی به امام، مخاطبان وحی، به مشکلات مبتلا نشوند، اسلام راهکارهایی ارائه کرده:
  1. سادگی و قابل مهم بودن آموزه‌های دینی.
  2. پویایی و انعطاف‌پذیری احکام دینی.
  3. به رسمیت شناختن اجتهاد و ارائه مبانی.
  • راهکار اول، با تحلیل آموزه‌ها و مقایسه اسلام با سایر ادیان روشن می‌شود. اسلام، نخست یک‌سری مبانی را عرضه می‌دارد و در مرحله دوم، احکام متغیر و جزئی‌ای دارد که به تغییر مصالح و مفاسد بستگی دارد و در این مرحله، به خبره دین اجازه اجتهاد می‌دهد.
  • با به رسمیت شناختن اجتهاد، حکم هر فعل یا امری را می‌توان از دین استخراج کرد. مثلاً شریعت اسلام با قبول قاعده الاهم فالمهم و تقدیم مصالح جامعه بر فرد به رفع معضلات اجتماعی می‌پردازد.
  • در اشاره به اجتهاد، امام صادق فرمود:" إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ‏ نُلْقِيَ‏ إِلَيْكُمُ‏ الْأُصُولَ‏ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا"
  • امام رضا در جواب شخصی که در منطقه خود به حضرت دسترسی ندارد، او را به یک خبره دین یعنی یونس بن عبدالرحمن ارجاع داد.
  • حاصل آنکه، در عصر غیبت، وجود فقها مقداری از خلأ امام را جبران می‌کند تا به خاتمیت اخلال وارد نگردد.

دلیل ششم: اهتمام به عقل و نیازهای انسانی

  • ادیان آسمانی به دلیل سرچشمه گرفتن از منبع قدسی، مطابق فطرت انسان خواهد بود که با عقل و نیازهای انسانی کمال ملایمت و وفاق را داشته باشد.
  • در مورد اسلام، این نکته در قاعده "ملازمه حکم عقل و شرع" ظاهر شده است.
  • با این نگاه، اسلام، نه آیین خردستیز بلکه خردگرا به شمار می‌آید. مراد از عقل در اینجا معنای عام آن است که شامل هر نوع تفکر و معرفت کامل‌کننده انسان در عرصه دنیا و آخرت باشد.
  • البته در صورت تعارض منافع دنیوی با اخروی، خود عقل نیز بر ترجیح منافع جاودان حکم می‌کند[۱۰۴]

دلیل هفتم: نص محور بودن وحی اسلامی

  • در ابتدا به اقسام وحی اشاره می‌شود:
  1. وحی الهامی: القای یک معنا در قلب پیامبر است که عبارت از خود پیامبر باشد.
  2. وحی رؤیایی: در حال خواب و عالم رؤیا وحی نازل می‌شود.
  3. وحی کتابی و لوحی: پیامبر از خداوند وحی را در قالب لوح دریافت و در اختیار مردم قرار می‌دهد.
  4. وحی شنیداری: خطابات لفظی و صوتی که پیامبر الهی از سوی مقام غیبی می‌شنود. در مورد پیامبران پیشین غرض اصلی از وحی، همان انتقال مفهوم به مخاطبان بوده و عدم تحدی در وحی‌های پیشین، می‌تواند مؤید و بلکه دلیل این مدعا باشد. مقصود از کتاب، نه کتاب خطی و ظاهری، بلکه مجموعه منظم آموزه‌های دینی است. وحی انتقال داده‌شده از جهت مفهومی عین وحی مسموع است، اما آیا عین لفظ شنیده‌شده هم هست؟ دلیلی بر آن نداریم. در مرحله بعد، آیا اصحاب پیامبران، موفق به ضبط و حفظ عین وحی شده‌اند؟ قراین موجود برخلاف آن دلالت دارد.
  5. کلام الهی: پیامبر به‌صورت مستقیم یا از طریق فرشته، کلام الهی را دریافت و آن را با حفظ الفاظش به مخاطبان ابلاغ می‌کند.
  1. تأکید الهی بر صیانت از آن در مقام ابلاغ به مردم و بعد از آن:﴿﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۰۵]. خود مردم هم به حدی از بلوغ عقلی رسیده بودند که بتوانند از کتاب آسمانی صیانت کنند.
  2. جاودانگی قرآن و عدم انحصار آن به زمانه و قشر خاص، لذا هر نسل و مخاطبی، خود را در مواجه با وحی و کلام آسمانی می‌بیند.
  • با توجه به این ویژگی به تجدید نبوت و آوردن متن وحیانی دیگر نیازی نیست. کلام الهی بودن قرآن و حفظ اصالت آن در دوره‌های بعد و تکامل عقلی مخاطبانش به وحی اسلامی اختصاص دارد. لذا هیچ داعی و توجیهی برای خاتمیت در شرایع پیش از اسلام وجود نداشت[۱۰۶]

دلیل هشتم: قرآن، تجلی الهی

  • با تجلی در قرآن و امکان مشاهده آن برای شایسته و کامل، به ارسال پیامبر دیگری نیاز نیست:" فَتَجَلَّى‏ لَهُمْ‏ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ "[۱۰۷]

دلیل نهم: جلوگیری از ظهور متنبیان و تحریف دین

  • عدم گسترش پیام‌های پیامبران پیشین و تحریف سخنانشان پس از مدت کوتاهی از رحلتشان، و عدم بلوغ عقلی مخاطبان برای حفظ وحی، مقتضی تجدید نبوت بوده است.
  • اما ندای اسلام در عصر خود پیامبر اکرم در اطراف و اکناف جهان پیچیده و وحی اسلامی عین کلام الهی در عصر خود پیامبر تثبیت شده بود و مردمان با بلوغ عقلی خود آن را حفظ کردند تا از تحریف مصون باشد.
  • اسلام با اعلام خاتمیت بعثت پیامبران، مجالی برای ظهور پیامبران بعدی باقی نگذاشت و إلا قرآن کریم را منسوخ اعلام می‌کردند یا به توجیه ناصواب آن می‌پرداختند و روایات محمدی را مورد تعرض قرار می‌دادند.
  • ولی خداوند حکیم بستر چنین آفتی را فراهم نمی‌آورد، از طرفی تعداد پیامبران و به‌تبع آن آموزه‌های دینی هر چه بیشتر شود، آموزه‌های بدعت و منحرف دینی نیز رو به فزونی خواهد نهاد لذا سیر نبوت می‌بایست در نکته خاص ایستا می‌ماند.

دلیل دهم: وحدت شرایع و جهانی‌سازی

  • تعدد و اختلاف شرایع در عصر پیامبران پیشین، معلول اختلاف استعدادها و تفاسیر مخاطبان و تحریف آموزه‌های دینی بود. با ظهور آیین و پیامبر برتر و تکامل عقلی مخاطبان، انگیزه‌ای برای تکثر شرایع وجود نداشت لذا باید تشتت آرای دینی به نقطه مشترکی منتهی می‌شد و مسیر تاریخ نبوت به‌سوی «جهانی‌شدن» می‌رفت؛ جهانی که در آن اختلافات دینی و مذهبی از بین رفته؛ این ایده و پیشگویی مورد تأکید قرآن و روایات قرار گرفته است.

استمرار بعثت پیامبران و ظهور مکاتب و شرایع مختلف، موجب تشتت آرای دینی و بسترسازی برای تحریف و بدعت می‌شود، که با غرض مذکور منافات دارد[۱۰۸].

شبهات خاتمیت

  • شبهه اول: زنده بودن برخی انبیا مثل حضرت عیسی، حضرت خضر و حضرت الیاس(ع)
  • مقصود از خاتمیت، انقطاع حدوث و آغاز وصف نبوت برای کسی پس از پیامبر اسلام است یعنی پس از ایشان کسی به نبوت مبعوث نشده و نخواهد شد.
  • پاسخ دیگر اینکه: مقصود از خاتمیت، انقطاع بعثت و وحی برای تشریع است.
  • یعنی مسیح، در آخرالزمان، عامل به شریعت اسلام خواهد بود. پس پیامبر و شریعت جدیدی نخواهد آمد[۱۰۹].
  • شبهه دوم: استدلال قرآنی بر عدم خاتمیت
  • آیه اول: ﴿﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۱۰] از کلمه ﴿﴿يَأْتِيَنَّكُمْ که فعل مضارع است، به دست می‌آید که باب رسالت، برای همیشه باز است.
  • پاسخ: از عبارت ﴿﴿يَأْتِيَنَّكُمْ، فقط تکرار رسالت فهمیده می‌شود، اما تا چه وقت؟ معلوم نیست که دلایل متواتر خاتمیت این ارسال رسولان را مقید به زمان قبل از پیامبر اکرم می‌کند[۱۱۱].

فعل مضارع در همه‌جا دلالت بر وقوع فعل در آینده ندارد و همچنین ﴿﴿إِمَّا از "إن" شرطیه و "مای" نافیه تشکیل شده است، پس این جمله شرطی است و دلالت بر تحققِ عملی شرط ﴿﴿يَأْتِيَنَّكُمْ ندارد[۱۱۲]

  • و اصلاً این آیه مربوط به دوران حضرت آدم و هبوط ایشان است و برای آن زمان، فعل مضارع به کار برده شده و ناظر به عصر رسالت نبی مکرم نمی‌باشد[۱۱۳].
  • آیه دوم: ﴿﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ[۱۱۴] یعنی خداوند، پیوسته روح و وحی خود را به‌سوی افرادی می‌فرستد تا مردم را انذار نمایند.

پاسخ: این آیه نیز فقط دال بر بعثت انبیا، برای انذار است اما اینکه امنِ امر پایان دارد یا ندارد، از این آیه به دست نمی‌آید و از طرفی دلیل خاص برای خاتمیت وجود دارد[۱۱۵].

  • آیه سوم: ﴿﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ [۱۱۶]، بنابراین، امت اسلامی نیز پایانی خواهد داشت و لازمه آن پیامبر جدیدی است.
  • پاسخ: با توجه به سیاق، این آیه پاسخی است به سؤال مشرکان درباره عذاب الهی[۱۱۷].
  • آیه چهارم: طبق آیه ۶۲ سوره بقره، راه رستگاری، در ایمان به خدا و روز قیامت و عمل صالح است، خواه انسان مسلمان باشد یا یهودی یا نصرانی یا صائبی؛ پس شریعت اسلام ناسخ شریعت ‌های پیشین نیست.
  • پاسخ: تأمل در سیاق آیات، می‌فهماند که تنها خود را مسلمان یا یهودی یا ... دانستن، عامل رستگاری نخواهد بود، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است. اما طبق کدام شریعت ؟ آیه ساکت است.

پس بنابر آیات دیگر، شریعت اسلام، ناسخ شریعت‌های دیگر است[۱۱۸].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص:۱۲۴.
  2. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۸.
  4. ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم؛ سوره انعام، آیه:۳۸.
  5. محمد داوود قیصری؛ شرح فصوص ، ص:۱۵۱.
  6. بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
  7. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ - ۲۹۲.
  8. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۹۲ و ۳۰۰ - ۳۰۳.
  9. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص:۱۷۰.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۵.
  11. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۲-۲۲۳.
  12. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۱۲۵.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۹.
  14. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص۲۲۹.
  15. که این (قرآن) باز خوانده فرستاده‌ای گرامی است؛ سوره تکویر، آیه:۱۹.
  16. سوره یونس، آیه:۴۷.
  17. سوره نحل، آیه: ۱۶.
  18. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۹-۲۳۲.
  19. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۱۰.
  20. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۲۳ - ۱۲۵.
  21. ضروریات دین، اموری هستند که وضوح آنها به اندازه‌ای است که هر کس آن را بپذیرد، آن امر را نیز از اجزای دین به شمار می‌آورد. حق الیقین، ص۵۱۵ – ۵۱۶؛ گوهر مراد، ص۳۹۹.
  22. تفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۲۵؛ حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج۱، ص۱۶۰.
  23. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  24. هشت آیه دیگر عبارت‌اند از: فصلت:۴۱ – ۴۴؛ انعام:۲۰ و ۱۱۵؛ سبأ:۲۸؛ اعراف:۱۵۸؛ قلم:۵۲؛ انبیا:۱۰۷.
  25. محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.
  26. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  27. لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۴؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۱۹۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۴۶.
  28. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  29. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  30. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  31. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  32. آموزش عقائد، ص:۲۸۸.
  33. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  34. لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳.
  35. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  36. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  37. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  38. امروز بر دهان‌هایشان مهر می‌نهیم و از آنچه انجام می‌دادند دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان گواهی می‌دهند؛ سوره یس، آیه:۶۵.
  39. خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.
  40. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  41. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  42. تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۸۱ – ۳۸۴؛ در المنثور، ج۵، ص۲۰.
  43. تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۱.
  44. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  45. " أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۵؛ خصال، ج۱، ص۳۲۲ و ج ۲، ص۴۸۷.
  46. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  47. " إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ ذِكْرُهُ‏ خَتَمَ‏ بِنَبِيِّكُمُ‏ النَّبِيِّينَ‏ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ فَلَا كِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ کافی، ج۲، ص۱۰.
  48. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  49. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  50. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  51. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  52. ر ک: بقره:۲۱؛ نساء:۱و ۱۷۴؛ فاطر:۱۵.
  53. ر ک: اعراف: ۲۶ - ۲۸، ۳۱ و۳۵؛ یس:۶۰.
  54. ر ک: بقره:۱۸۵ و ۸۷؛ آل عمران:۱۳۸؛ ابراهیم:۱و ۵۲؛ جاثیه:۲۰؛ زمر:۴۱؛ نحل:۴۴؛ کهف:۵۴؛ حشر:۲۱.
  55. ر ک: انعام:۹۰؛ یوسف:۱۰۴؛ تکویر:۲۷؛ قلم:۵۲.
  56. بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
  57. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  58. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  59. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  60. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  61. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  62. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  63. و به راستی آن کتابی است ارجمند.در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه: ۴۱- ۴۲.
  64. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  65. " حَلَالُ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ‏ أَبَداً إِلَى‏ يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي‏ءُ غَيْرُهُ "؛ کافی، ج۱، ص۵۸.
  66. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  67. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  68. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  69. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  70. عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۰ – ۲۱.
  71. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  72. فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند؛ سوره قدر، آیه:۴.
  73. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  74. " إِنَ‏ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي‏ كُلِ‏ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ‏ يَنْزِلُ‏ فِي‏ تِلْكَ‏ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ إِنَّ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)"؛ کافی، ج۱، ص۲۴۷.
  75. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  76. " أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ‏ صُلْبِي‏ أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُون‏ "؛ کافی، ج۱، ص۲۴۷.
  77. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  78. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
  79. و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.
  80. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹.
  81. محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.
  82. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۳.
  83. و به راستی آن کتابی است ارجمند.در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه: ۴۱- ۴۲.
  84. به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم؛ سوره انعام، آیه:۱۹.
  85. و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۴ - ۱۱۵.
  86. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
  87. بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
  88. شما را بر جهانیان برتری دادم؛ سوره بقره، آیه:۱۲۲.
  89. و بر زنان جهان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.
  90. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱.
  91. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۶-۲۲۸ .
  92. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۲.
  93. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۲۷.
  94. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۸.
  95. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۱.
  96. امینی، علی رضا و جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص ۵۸-۶۰.
  97. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص:۲۰۲.
  98. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۵.
  99. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۸۲.
  100. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۳-۲۰۴.
  101. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶.
  102. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ - ۱۲۱.
  103. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۵-۲۱۰.
  104. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۰-۲۱۳.
  105. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.
  106. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۴-۲۱۷.
  107. کافی، ج۸، ص:۳۸۷.
  108. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۸-۲۲۲.
  109. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۹.
  110. ای فرزندان آدم! چون فرستادگانی از خودتان- که آیات مرا بر شما می‌خوانند- نزدتان آیند (به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید) آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند؛ سوره اعراف، آیه:۳۵.
  111. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۲.
  112. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۵۷۹.
  113. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۰۶- ۳۰۷.
  114. او برفرازنده رتبگان، دارای اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) می‌فرستد تا روز همدیداری را بیم دهد؛ سوره غافر، آیه: ۱۵.
  115. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۳.
  116. سوره اعراف، آیه:۳۴.
  117. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۴.
  118. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۵.