جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = مروان بن حکم | | موضوع مرتبط = مروان بن حکم | ||
خط ۸۸: | خط ۸۷: | ||
==مروان و بازیچه ساختن [[دین]]== | ==مروان و بازیچه ساختن [[دین]]== | ||
[[بنی امیه]] در ظاهر [[اسلام]] آورده بودند ولی [[حقیقت]] [[دین]] را نپذیرفته بودند، لذا [[منافع]] خود را مقدم بر دین میدانستند. برای [[اثبات]] این ادعا به یکی دو نمونه اشاره میکنیم: | [[بنی امیه]] در ظاهر [[اسلام]] آورده بودند ولی [[حقیقت]] [[دین]] را نپذیرفته بودند، لذا [[منافع]] خود را مقدم بر دین میدانستند. برای [[اثبات]] این ادعا به یکی دو نمونه اشاره میکنیم: | ||
#[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[مکه]]، چون مسافر بودند، [[نماز]] را شکسته میخواندند؛ یعنی نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت به جا میآوردند. پس از [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تمامی سفرهایی که به مکه داشتند، نماز را شکسته میخواندند و عثمان هم تا چند سال همین گونه عمل میکرد ولی در سالهای آخر عمر، نمازش را تمام میخواند. تا اینکه [[معاویه]] در [[زمان]] خلافتش به مکه آمد و [[نماز ظهر]] را دو رکعتی خواند. پس از [[نماز]]، [[مروان بن حکم]] و [[عمرو بن عثمان]] نزد [[معاویه]] رفتند و گفتند: میدانی که هیچ کسی مانند تو از پسر عمویت [[عثمان]] [[انتقاد]] نکرده است؟ معاویه گفت: "مگر چه شده؟" [[مروان]] و [[عمرو]] گفتند: "میخواستی چه بشود؟ مگر نمیدانی که عثمان در [[مکه]] نماز را تمام میخواند؟" معاویه گفت: "چه میگویید؟ [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را دیدم که نمازش را دو رکعتی خواند؛ [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز دو رکعتی میخواندند؛ نمیفهمم شما چه میگویید؟!" مروان و عمرو گفتند: در هر حال عثمان نمازش را تمام میخواند و کار شما بزرگترین ایراد درباره اوست. لذا معاویه [[نماز عصر]] را چهار رکعتی خواند<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۶۲.</ref>. | # [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[مکه]]، چون مسافر بودند، [[نماز]] را شکسته میخواندند؛ یعنی نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت به جا میآوردند. پس از [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تمامی سفرهایی که به مکه داشتند، نماز را شکسته میخواندند و عثمان هم تا چند سال همین گونه عمل میکرد ولی در سالهای آخر عمر، نمازش را تمام میخواند. تا اینکه [[معاویه]] در [[زمان]] خلافتش به مکه آمد و [[نماز ظهر]] را دو رکعتی خواند. پس از [[نماز]]، [[مروان بن حکم]] و [[عمرو بن عثمان]] نزد [[معاویه]] رفتند و گفتند: میدانی که هیچ کسی مانند تو از پسر عمویت [[عثمان]] [[انتقاد]] نکرده است؟ معاویه گفت: "مگر چه شده؟" [[مروان]] و [[عمرو]] گفتند: "میخواستی چه بشود؟ مگر نمیدانی که عثمان در [[مکه]] نماز را تمام میخواند؟" معاویه گفت: "چه میگویید؟ [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را دیدم که نمازش را دو رکعتی خواند؛ [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز دو رکعتی میخواندند؛ نمیفهمم شما چه میگویید؟!" مروان و عمرو گفتند: در هر حال عثمان نمازش را تمام میخواند و کار شما بزرگترین ایراد درباره اوست. لذا معاویه [[نماز عصر]] را چهار رکعتی خواند<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۶۲.</ref>. | ||
#[[ابوسعید خدری]] میگوید: در روزگاری که مروان، [[حاکم]] [[مدینه]] بود، برای [[خواندن [[نماز عید فطر]] یا قربان بیرون رفتیم. چون به مصلی رسیدیم او برای خواندن [[خطبه]] به [[منبر]] رفت. هر چه دامن لباسش را کشیدم که قبل از نماز به منبر نرود (زیرا خطبه [[نماز عید]] را باید بعد از نماز خواند) گوش نکرد و خطبه را خواند. پس از نماز به او گفتم: [[احکام دین]] را [[تغییر]] میدهی؟ گفت: "آنچه را که تو میدانی گذشت!" گفتم: یعنی چه؟ مگر بهتر از آنچه من میدانم و از [[رسول خدا]]{{صل}} دیدهام، سراغ داری؟ گفت: "بله، چون [[مردم]] بعد از نماز برای خطبه نمینشینند لذا خطبه را قبل از نماز، میخوانیم"<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۷۴-۲۷۵.</ref> | # [[ابوسعید خدری]] میگوید: در روزگاری که مروان، [[حاکم]] [[مدینه]] بود، برای [[خواندن [[نماز عید فطر]] یا قربان بیرون رفتیم. چون به مصلی رسیدیم او برای خواندن [[خطبه]] به [[منبر]] رفت. هر چه دامن لباسش را کشیدم که قبل از نماز به منبر نرود (زیرا خطبه [[نماز عید]] را باید بعد از نماز خواند) گوش نکرد و خطبه را خواند. پس از نماز به او گفتم: [[احکام دین]] را [[تغییر]] میدهی؟ گفت: "آنچه را که تو میدانی گذشت!" گفتم: یعنی چه؟ مگر بهتر از آنچه من میدانم و از [[رسول خدا]]{{صل}} دیدهام، سراغ داری؟ گفت: "بله، چون [[مردم]] بعد از نماز برای خطبه نمینشینند لذا خطبه را قبل از نماز، میخوانیم"<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۷۴-۲۷۵.</ref> | ||
==مروان و [[خلافت]]== | ==مروان و [[خلافت]]== | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۵: | ||
بدینگونه مرگ [[مروان بن حَکَم]] در هلال [[رمضان]] ۶۵ / نیسان ۶۸۵ فرا رسید و نتوانست حجاز و عراق را به [[حاکمیت]] [[امویان]] باز گرداند. وی بعد از اینکه کلبیهای [[پشتیبان]] [[خالد بن یزید]] را قانع کرد که وی [[توانایی]] [[ایستادگی]] در مقابل ابن زبیر را ندارد، [[خلافت]] را به دو فرزندش [[عبدالملک]] و عبدالعزیز سپرد و آنچه در جابیَه مبنی بر سپردن [[حکومت]] به خالد بن یزید بعد از مروان و [[عمرو بن سعید]] تصویب شده بود، از بین رفت؛ زیرا آن ضرورتی بود که اینک آن [[ضرورت]] وجود نداشت<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۶۱۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۸۷.</ref>. | بدینگونه مرگ [[مروان بن حَکَم]] در هلال [[رمضان]] ۶۵ / نیسان ۶۸۵ فرا رسید و نتوانست حجاز و عراق را به [[حاکمیت]] [[امویان]] باز گرداند. وی بعد از اینکه کلبیهای [[پشتیبان]] [[خالد بن یزید]] را قانع کرد که وی [[توانایی]] [[ایستادگی]] در مقابل ابن زبیر را ندارد، [[خلافت]] را به دو فرزندش [[عبدالملک]] و عبدالعزیز سپرد و آنچه در جابیَه مبنی بر سپردن [[حکومت]] به خالد بن یزید بعد از مروان و [[عمرو بن سعید]] تصویب شده بود، از بین رفت؛ زیرا آن ضرورتی بود که اینک آن [[ضرورت]] وجود نداشت<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۶۱۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۸۷.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |