محمد حنفیه در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:
[[یزید]] در سال ۶۳ [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و [[عبدالله بن زبیر]] وقت را مغتنم شمرده، توانست بر [[عراق]] و [[حجاز]] و [[خراسان]] [[تسلط]] یابد. البته او نیز در سال ۷۳ [[هجری]] کشته شد<ref>شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۰۳ - ۱۰۴.</ref>؛ او در دوران [[حکومت]]، جوی [[خفقان]]‌آور پدید آورد و سخت‌گیری خود را درباره [[اهل بیت]]{{ع}} و طرفداران ایشان به اوج رساند؛ او [[ابن عباس]]، دانشمند معروف [[اسلامی]] را به [[طائف]] [[تبعید]] کرد<ref>مجمع الزوائد، ج۳، ص۳۵.</ref> بر [[ابن الحنفیه]] نیز بسیار سخت گرفت<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۶۲.</ref>؛ [[محمد بن حنفیه]] هرگز با [[ابن زبیر]] [[بیعت]] نکرد<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۵۱۸، ظاهرا "ابن الحنفیه" با یزید به خاطر حفظ یکپارچگی جامعه بیعت کرده است. (موسوعه التاریخ الاسلامی، محمد هادی یوسفی غروی، ج۶، ص۵۹).</ref> و [[ابن زبیر]] هم او را زندانی کرد<ref>الفرج بعد الشدة، قاضی تنوخی، ج۲، ص۴۳۷.</ref>؛ همچنین او قصد [[سوزاندن]] [[ابن الحنفیه]] را داشت<ref>وفیات الاعیان، ج۴، ص۱۷۲- ۱۷۳ و شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۲۳ - ۱۲۴: ابن زبیر هفده نفر از اهل بیت را زندانی کرد و قصد قتل یا سوزاندن آنها را داشت و افرادی مانند حسن مثنی در بین آنها بود. (شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۶ - ۱۴۷).</ref> که [[مختار بن ابی عبید]] او را [[نجات]] داده، به [[طائف]] فرستاد<ref>عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۶۷.</ref>؛ [[محمد بن حنفیه]] نسبت به [[عبدالله بن زبیر]] روشی خصمانه داشت و وی را ابن الجاهلیه خوانده است<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۱۱۹ - ۱۲۰ و بحارالأنوار، ج۴۲، ص۷۶.</ref>؛ البته در برخی منابع، ابن الکاهلیة آمده است<ref>الأمالی، شیخ مفید، ص۳۴۷-۳۴۸؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۹؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج، ص۲۹۹ - ۳۰۱ و ج۶، ص۳۵۳ - ۳۵۴ و تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۲۵۲.</ref>. هنگامی که [[حاکم]] بدسرشت [[زبیری]] به [[مولای متقیان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} آشکارا توهین کرد، [[محمد بن علی بن ابی طالب]] با [[شجاعت]] در مقابل او ایستاد و در حالی که حاضران در مجلس را [[سرزنش]] می‌کرد، رو به [[عبدالله بن زبیر]] هتاک کرد و فرمود: "به [[درستی]] که [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[دست خدا]] و مانند صاعقه‌ای از طرف [[خدا]] بر ضد [[دشمنان دین]] خداست" و در ادامه [[کینه]] و [[حسد]] [[ابن زبیر]] نسبت به [[حضرت علی]]{{ع}} را یادآور شد و او را [[سرزنش]] کرد که چگونه به خود جرأت داده است تا از [[حضرت علی]]{{ع}} به [[زشتی]] یاد کند. [[محمد بن حنفیه]] به [[فرزند]] [[زبیر]] یادآور شد که [[دشمن]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} یا [[منافق]] است<ref>مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، ج۳، ص۸۰ و مواقف الشیعة، أحمدی میانجی، ج۱، ص۵۵.</ref> و یا [[کافر]]<ref>شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۴، ص۶۲-۶۳ و بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۲.</ref> و هنگامی که [[حاکم]] [[زبیری]] سخنان مستدل [[محمد بن حنفیه]] را شنید، مجبور شد دوباره بر [[منبر]] رفته، عذرخواهی کند<ref>شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۴، ص۶۳ و بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[محمد بن حنفیه (مقاله)|مقاله «محمد بن حنفیه»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۵۱۱-۵۱۳.</ref>
[[یزید]] در سال ۶۳ [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و [[عبدالله بن زبیر]] وقت را مغتنم شمرده، توانست بر [[عراق]] و [[حجاز]] و [[خراسان]] [[تسلط]] یابد. البته او نیز در سال ۷۳ [[هجری]] کشته شد<ref>شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۰۳ - ۱۰۴.</ref>؛ او در دوران [[حکومت]]، جوی [[خفقان]]‌آور پدید آورد و سخت‌گیری خود را درباره [[اهل بیت]]{{ع}} و طرفداران ایشان به اوج رساند؛ او [[ابن عباس]]، دانشمند معروف [[اسلامی]] را به [[طائف]] [[تبعید]] کرد<ref>مجمع الزوائد، ج۳، ص۳۵.</ref> بر [[ابن الحنفیه]] نیز بسیار سخت گرفت<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۶۲.</ref>؛ [[محمد بن حنفیه]] هرگز با [[ابن زبیر]] [[بیعت]] نکرد<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۵۱۸، ظاهرا "ابن الحنفیه" با یزید به خاطر حفظ یکپارچگی جامعه بیعت کرده است. (موسوعه التاریخ الاسلامی، محمد هادی یوسفی غروی، ج۶، ص۵۹).</ref> و [[ابن زبیر]] هم او را زندانی کرد<ref>الفرج بعد الشدة، قاضی تنوخی، ج۲، ص۴۳۷.</ref>؛ همچنین او قصد [[سوزاندن]] [[ابن الحنفیه]] را داشت<ref>وفیات الاعیان، ج۴، ص۱۷۲- ۱۷۳ و شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۲۳ - ۱۲۴: ابن زبیر هفده نفر از اهل بیت را زندانی کرد و قصد قتل یا سوزاندن آنها را داشت و افرادی مانند حسن مثنی در بین آنها بود. (شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۶ - ۱۴۷).</ref> که [[مختار بن ابی عبید]] او را [[نجات]] داده، به [[طائف]] فرستاد<ref>عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۶۷.</ref>؛ [[محمد بن حنفیه]] نسبت به [[عبدالله بن زبیر]] روشی خصمانه داشت و وی را ابن الجاهلیه خوانده است<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۱۱۹ - ۱۲۰ و بحارالأنوار، ج۴۲، ص۷۶.</ref>؛ البته در برخی منابع، ابن الکاهلیة آمده است<ref>الأمالی، شیخ مفید، ص۳۴۷-۳۴۸؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۹؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج، ص۲۹۹ - ۳۰۱ و ج۶، ص۳۵۳ - ۳۵۴ و تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۲۵۲.</ref>. هنگامی که [[حاکم]] بدسرشت [[زبیری]] به [[مولای متقیان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} آشکارا توهین کرد، [[محمد بن علی بن ابی طالب]] با [[شجاعت]] در مقابل او ایستاد و در حالی که حاضران در مجلس را [[سرزنش]] می‌کرد، رو به [[عبدالله بن زبیر]] هتاک کرد و فرمود: "به [[درستی]] که [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[دست خدا]] و مانند صاعقه‌ای از طرف [[خدا]] بر ضد [[دشمنان دین]] خداست" و در ادامه [[کینه]] و [[حسد]] [[ابن زبیر]] نسبت به [[حضرت علی]]{{ع}} را یادآور شد و او را [[سرزنش]] کرد که چگونه به خود جرأت داده است تا از [[حضرت علی]]{{ع}} به [[زشتی]] یاد کند. [[محمد بن حنفیه]] به [[فرزند]] [[زبیر]] یادآور شد که [[دشمن]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} یا [[منافق]] است<ref>مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، ج۳، ص۸۰ و مواقف الشیعة، أحمدی میانجی، ج۱، ص۵۵.</ref> و یا [[کافر]]<ref>شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۴، ص۶۲-۶۳ و بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۲.</ref> و هنگامی که [[حاکم]] [[زبیری]] سخنان مستدل [[محمد بن حنفیه]] را شنید، مجبور شد دوباره بر [[منبر]] رفته، عذرخواهی کند<ref>شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۴، ص۶۳ و بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[محمد بن حنفیه (مقاله)|مقاله «محمد بن حنفیه»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۵۱۱-۵۱۳.</ref>


==[[محمد بن علی]]{{ع}} و [[مختار ثقفی|مختار بن ابی عبید الثقفی]]==
==[[محمد بن علی]] و [[مختار ثقفی|مختار بن ابی عبید الثقفی]]==
هنگامی که [[مغیره بن شعبه]] به امر [[معاویه]] به [[حکومت]] [[کوفه]] [[منصوب]] شد، او بر [[منبر]] به حضرت{{ع}} توهین می‌کرد و این در حالی بود که مختار به خاطر ارتباطی که با [[محمد بن علی]]{{ع}} داشت، شیفته [[اهل بیت]]{{عم}} بود. پس هرگاه در [[کوفه]] سخنان [[مغیره]] را می‌شنید [[بغض]] اموی‌ها در او زیادتر می‌شد<ref>ذوب النضار، ص۶۷ - ۶۸.</ref>؛ [[امام سجاد]]{{ع}} و [[محمد بن حنفیه]] حرکت [[مختار ثقفی]] را برای گرفتن [[انتقام]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} [[تأیید]] کرده‌اند<ref>ذوب النضار، ص۹۶ – ۹۷. {{متن حدیث|قال يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت فخرجوا و قد سمعوا كلامه و هم يقولون أذن لنا زين العابدين{{ع}} و محمد بن الحنفية}}.</ref>؛ از کارهای [[مختار ثقفی]] رها کردن [[محمد بن حنفیه]] از [[حبس]] [[عبدالله بن زبیر]] است<ref>فتح الباری، ج۸، ص۲۴۵ - ۲۴۶ و موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۵۱۸.</ref>؛ از دیگر کارهای [[مختار ثقفی]] به [[هلاکت]] رساندن: [[ابن زیاد]]، [[حصین بن نمیر]] و [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] است که سر آنها را برای [[ابن الحنفیه]] و [[امام سجاد]]{{ع}} در [[مکه]] فرستاد<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۴۲.</ref> و [[امام سجاد]]{{ع}} نیز [[خدا]] را [[شکر]] کرد. سپس سر [[ابن زیاد]] را نزد [[ابن زبیر]] بردند، او سر را بر نوک نیزه‌ای قرار داد و در این زمان، ماری از داخل سر بیرون افتاد<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۴۲ - ۲۴۳ و عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۴۱.</ref>؛ گرچه [[نقل]] شده است که [[محمد بن حنفیه]] [[مختار ثقفی]] را به خاطر [[قصاص]] نکردن [[عمر بن سعد]] [[سرزنش]] کرد<ref>ذوب النضار، ص۱۲۹ - ۱۳۰.</ref>.
هنگامی که [[مغیره بن شعبه]] به امر [[معاویه]] به [[حکومت]] [[کوفه]] [[منصوب]] شد، او بر [[منبر]] به حضرت{{ع}} توهین می‌کرد و این در حالی بود که مختار به خاطر ارتباطی که با [[محمد بن علی]]{{ع}} داشت، شیفته [[اهل بیت]]{{عم}} بود. پس هرگاه در [[کوفه]] سخنان [[مغیره]] را می‌شنید [[بغض]] اموی‌ها در او زیادتر می‌شد<ref>ذوب النضار، ص۶۷ - ۶۸.</ref>؛ [[امام سجاد]]{{ع}} و [[محمد بن حنفیه]] حرکت [[مختار ثقفی]] را برای گرفتن [[انتقام]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} [[تأیید]] کرده‌اند<ref>ذوب النضار، ص۹۶ – ۹۷. {{متن حدیث|قال يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت فخرجوا و قد سمعوا كلامه و هم يقولون أذن لنا زين العابدين{{ع}} و محمد بن الحنفية}}.</ref>؛ از کارهای [[مختار ثقفی]] رها کردن [[محمد بن حنفیه]] از [[حبس]] [[عبدالله بن زبیر]] است<ref>فتح الباری، ج۸، ص۲۴۵ - ۲۴۶ و موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۵۱۸.</ref>؛ از دیگر کارهای [[مختار ثقفی]] به [[هلاکت]] رساندن: [[ابن زیاد]]، [[حصین بن نمیر]] و [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] است که سر آنها را برای [[ابن الحنفیه]] و [[امام سجاد]]{{ع}} در [[مکه]] فرستاد<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۴۲.</ref> و [[امام سجاد]]{{ع}} نیز [[خدا]] را [[شکر]] کرد. سپس سر [[ابن زیاد]] را نزد [[ابن زبیر]] بردند، او سر را بر نوک نیزه‌ای قرار داد و در این زمان، ماری از داخل سر بیرون افتاد<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۴۲ - ۲۴۳ و عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۴۱.</ref>؛ گرچه [[نقل]] شده است که [[محمد بن حنفیه]] [[مختار ثقفی]] را به خاطر [[قصاص]] نکردن [[عمر بن سعد]] [[سرزنش]] کرد<ref>ذوب النضار، ص۱۲۹ - ۱۳۰.</ref>.


۲۱۸٬۹۱۵

ویرایش