جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابواسید بن علی بن مالک انصاری در تراجم و رجال]] - [[ابواسید بن علی بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابواسید بن علی بن مالک انصاری در تراجم و رجال]] - [[ابواسید بن علی بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
به نقل [[ابن منده]]، [[ابوالعباس سراج]]<ref>محمد بن اسحاق بن ابراهیم نیشابوری، م.۳۱۳.</ref>، وی را از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} دانسته است<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref>. مؤلفان بعدی نیز به تبع گزارش ابن منده، او را در شمار [[صحابه]] آوردهاند <ref>[[ذهبی]]، ج۲، ص۱۴۸؛ [[ابن اثیر]]، ج۶، ص:۱۱.</ref>. [[ابن حجر]] دو [[روایت]] از ابواسید بن علی نقل کرده است که یکی از طریق [[ابواحمد حاکم]] در الکنی از طریق [[قتاده]] نقل شده و دیگری را ابن منده به [[سند]] خود نقل کرده است. روایت ابن منده از ابواسید چنین است که ابواسید گفته است: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: زمانی که ساختمانها به سلع (اسم مکانی در [[شام]]) رسید، چاره تنها در [[گریز]] است و اگر نتوانستید، بشنوید و [[مطیع]] باشید»<ref>{{متن حدیث|إذَا رَأيْتَ البِنَا قَدْ بَلَغَ سَلْعًا فَأتَمِرْ بِالشَّامِ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطعْ فاسْمَعْ وَأطِعْ}}؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج، ص۱۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۱؛ و با کمی اختلاف در عبارت روایت ر.ک: طبرانی، ج۴، ص۵۶.</ref>. [[ابوذر]] وقتی در سلع ساختمانهای بلند را دید، روایت یاد شده را از رسول خدا{{صل}} برای [[عثمان]] نقل کرد و از او اجازه خواست به شام رود و بر ضد [[معاویه]] فعالیت کند<ref>ابن عساکره، ج۱، ص۹۱ و ۹۸.</ref>. | به نقل [[ابن منده]]، [[ابوالعباس سراج]]<ref>محمد بن اسحاق بن ابراهیم نیشابوری، م. ۳۱۳.</ref>، وی را از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} دانسته است<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref>. مؤلفان بعدی نیز به تبع گزارش ابن منده، او را در شمار [[صحابه]] آوردهاند <ref>[[ذهبی]]، ج۲، ص۱۴۸؛ [[ابن اثیر]]، ج۶، ص:۱۱.</ref>. [[ابن حجر]] دو [[روایت]] از ابواسید بن علی نقل کرده است که یکی از طریق [[ابواحمد حاکم]] در الکنی از طریق [[قتاده]] نقل شده و دیگری را ابن منده به [[سند]] خود نقل کرده است. روایت ابن منده از ابواسید چنین است که ابواسید گفته است: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: زمانی که ساختمانها به سلع (اسم مکانی در [[شام]]) رسید، چاره تنها در [[گریز]] است و اگر نتوانستید، بشنوید و [[مطیع]] باشید»<ref>{{متن حدیث|إذَا رَأيْتَ البِنَا قَدْ بَلَغَ سَلْعًا فَأتَمِرْ بِالشَّامِ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطعْ فاسْمَعْ وَأطِعْ}}؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج، ص۱۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۱؛ و با کمی اختلاف در عبارت روایت ر. ک: طبرانی، ج۴، ص۵۶.</ref>. [[ابوذر]] وقتی در سلع ساختمانهای بلند را دید، روایت یاد شده را از رسول خدا{{صل}} برای [[عثمان]] نقل کرد و از او اجازه خواست به شام رود و بر ضد [[معاویه]] فعالیت کند<ref>ابن عساکره، ج۱، ص۹۱ و ۹۸.</ref>. | ||
اما روایت دوم که از طریق قتاده از ابواسید نقل شده، چنین است که رسول خدا{{صل}} ابواسید بن علی را نزد زنی [[بنی عامر بن صعصعه]] فرستاد تا او را برای [[حضرت]] [[عقد]] کند. ابواسید، پیش از اینکه حضرت [[زن]] را ببیند، او را برای ایشان عقد کرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref>، به نقل ابن حجر، ابن عبدالبر در تمهید<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۵.</ref> و [[ابن سعد]] در طبقات<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳.</ref>، این داستان را به [[ابواسید ساعدی]] مربوط دانسته<ref>ر.ک: ابواسید ساعدی.</ref> و در ادامه گفته است: چون آن [[زن]] به [[مرض]] پیسی [[مبتلا]] بود، حضرت او را [[طلاق]] داد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳.</ref>، اما ابن حجر نظر آن دو را به دلیل [[اختلاف]] [[سیاق]] این دو داستان رد کرده و قصه پیش گفته را به [[ابواسید بن علی]] مربوط دانسته است <ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۵.</ref>. | اما روایت دوم که از طریق قتاده از ابواسید نقل شده، چنین است که رسول خدا{{صل}} ابواسید بن علی را نزد زنی [[بنی عامر بن صعصعه]] فرستاد تا او را برای [[حضرت]] [[عقد]] کند. ابواسید، پیش از اینکه حضرت [[زن]] را ببیند، او را برای ایشان عقد کرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref>، به نقل ابن حجر، ابن عبدالبر در تمهید<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۵.</ref> و [[ابن سعد]] در طبقات<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳.</ref>، این داستان را به [[ابواسید ساعدی]] مربوط دانسته<ref>ر. ک: ابواسید ساعدی.</ref> و در ادامه گفته است: چون آن [[زن]] به [[مرض]] پیسی [[مبتلا]] بود، حضرت او را [[طلاق]] داد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳.</ref>، اما ابن حجر نظر آن دو را به دلیل [[اختلاف]] [[سیاق]] این دو داستان رد کرده و قصه پیش گفته را به [[ابواسید بن علی]] مربوط دانسته است <ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۵.</ref>. | ||
برخی گفتهاند در [[روایت]] ابواسید بن علی، نام زنی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[طلاق]] داد، [[عمره دختر یزید کلابی]] و از [[طایفه]] [[بنی عامر]] بود<ref>ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۰.</ref>، اما در روایت [[ابواسید ساعدی]]، نام [[زن]]، [[اسماء]] دختر [[نعمان بن ابی الجون کندی]] و علت طلاق او، [[توطئه]] برخی [[زنان]] دیگر رسول خدا{{صل}} دانسته شده است<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳؛ ابونعیم، ج۶، ص۳۲۳۹.</ref> که این مطلب، نظر [[ابن حجر]] را در الاصابه [[تأیید]] میکند؛ البته ابن حجر خود در کتاب دیگرش گفته است: رسول خدا{{صل}} ابواسید ساعدی را برای [[عقد]] زنی از بنی عامر به نام عمره دختر [[یزید بن عبید]] فرستاد<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۲۹۴.</ref>. به نظر عدهای، عمره دختر یزید، همان اسماء دختر نعمان است. این داستان با تمام جزئیاتش، به هر دو اینها نسبت داده شده و تصریح گردیده که این دو یک نفر هستند<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۵۱۱.</ref>. افزون بر این، داستان یاد شده، به زنان دیگری نیز نسبت داده شده<ref>حاکم، ج۴، ص۳۴؛ شامی، ج۱۱، ص۲۲۸-۹.</ref> که شواهد، از یکی بودن آنان خبر میدهد<ref>ر.ک: اسماء بنت نعمان.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابواسید بن علی بن مالک انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۲۱.</ref> | برخی گفتهاند در [[روایت]] ابواسید بن علی، نام زنی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[طلاق]] داد، [[عمره دختر یزید کلابی]] و از [[طایفه]] [[بنی عامر]] بود<ref>ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۰.</ref>، اما در روایت [[ابواسید ساعدی]]، نام [[زن]]، [[اسماء]] دختر [[نعمان بن ابی الجون کندی]] و علت طلاق او، [[توطئه]] برخی [[زنان]] دیگر رسول خدا{{صل}} دانسته شده است<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳؛ ابونعیم، ج۶، ص۳۲۳۹.</ref> که این مطلب، نظر [[ابن حجر]] را در الاصابه [[تأیید]] میکند؛ البته ابن حجر خود در کتاب دیگرش گفته است: رسول خدا{{صل}} ابواسید ساعدی را برای [[عقد]] زنی از بنی عامر به نام عمره دختر [[یزید بن عبید]] فرستاد<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۲۹۴.</ref>. به نظر عدهای، عمره دختر یزید، همان اسماء دختر نعمان است. این داستان با تمام جزئیاتش، به هر دو اینها نسبت داده شده و تصریح گردیده که این دو یک نفر هستند<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۵۱۱.</ref>. افزون بر این، داستان یاد شده، به زنان دیگری نیز نسبت داده شده<ref>حاکم، ج۴، ص۳۴؛ شامی، ج۱۱، ص۲۲۸-۹.</ref> که شواهد، از یکی بودن آنان خبر میدهد<ref>ر. ک: اسماء بنت نعمان.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابواسید بن علی بن مالک انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۲۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |