ابوشیبان سعدی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوشیبان سعدی در تراجم و رجال]] - [[ابوشیبان سعدی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوشیبان سعدی در تراجم و رجال]] - [[ابوشیبان سعدی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۱۸۱.</ref> شرح حال او را در قسم سوم الاصابه آورده؛ یعنی عصر [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرده است. [[ابن ابی شیبه]] در مورد جلب [[رضایت]] [[پدر]] و [[مادر]] برای حضور در [[جنگ]] میگوید: مردی به نام شیبان، برای جنگ به سوی [[شام]] رفت. پدر پیرش در سرودهای، [[شب]] بیداریها و زحماتش را برای بزرگ کردن وی یاد کرد. چون این سروده به گوش [[عمر]] رسید، وی را بازگرداند<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۰۱.</ref>. ابن حجر در بخش نامها<ref>ابن حجر، ج۳، ص۳۱۳.</ref> فردی با نام شیبان بن مخبل سعدیه را معرفی کرده و داستان و شعری را که در [[کنیهها]]، ذیل عنوان "ابوشیبان" آورده، با اندک تغییرات و اضافاتی برای وی نیز ذکر کرده است. بنابراین، نام [[جوانی]] که به جنگ رفت، شیبان بن مخبل از تیره [[بنی سعد]] است و نام پدرش که در کنیهها از او با عنوان "ابوشیبان" و بدون هیچ انتسابی یاد شده، "مخبل [[سعدی]]" شاعر مشهور و شناخته شده، با [[کنیه]] [[ابوزید]] است<ref>سمعانی، ج۵، ص۴۴۰؛ ابن حجر، ج۲، ص۴۲۳.</ref>. کنیه ابو شیبان برای وی، ساخته شرح حال نگارانی چون ابن حجر است که در اثر کمبود اطلاعات چنین کردهاند<ref>ابن حجر الاصابه، ج۳، ص۳۱۴.</ref>. در عنوان "شیبان آخر" نیز گفته که وی، همان شیبان بن مخبل است.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوشیبان سعدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۷۶.</ref> | [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۱۸۱.</ref> شرح حال او را در قسم سوم الاصابه آورده؛ یعنی عصر [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرده است. [[ابن ابی شیبه]] در مورد جلب [[رضایت]] [[پدر]] و [[مادر]] برای حضور در [[جنگ]] میگوید: مردی به نام شیبان، برای جنگ به سوی [[شام]] رفت. پدر پیرش در سرودهای، [[شب]] بیداریها و زحماتش را برای بزرگ کردن وی یاد کرد. چون این سروده به گوش [[عمر]] رسید، وی را بازگرداند<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۰۱.</ref>. ابن حجر در بخش نامها<ref>ابن حجر، ج۳، ص۳۱۳.</ref> فردی با نام شیبان بن مخبل سعدیه را معرفی کرده و داستان و شعری را که در [[کنیهها]]، ذیل عنوان "ابوشیبان" آورده، با اندک تغییرات و اضافاتی برای وی نیز ذکر کرده است. بنابراین، نام [[جوانی]] که به جنگ رفت، شیبان بن مخبل از تیره [[بنی سعد]] است و نام پدرش که در کنیهها از او با عنوان "ابوشیبان" و بدون هیچ انتسابی یاد شده، "مخبل [[سعدی]]" شاعر مشهور و شناخته شده، با [[کنیه]] [[ابوزید]] است<ref>سمعانی، ج۵، ص۴۴۰؛ ابن حجر، ج۲، ص۴۲۳.</ref>. کنیه ابو شیبان برای وی، ساخته شرح حال نگارانی چون ابن حجر است که در اثر کمبود اطلاعات چنین کردهاند<ref>ابن حجر الاصابه، ج۳، ص۳۱۴.</ref>. در عنوان "شیبان آخر" نیز گفته که وی، همان شیبان بن مخبل است.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوشیبان سعدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۷۶.</ref> | ||
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۳
مقدمه
ابن حجر[۱] شرح حال او را در قسم سوم الاصابه آورده؛ یعنی عصر رسول خدا(ص) را درک کرده است. ابن ابی شیبه در مورد جلب رضایت پدر و مادر برای حضور در جنگ میگوید: مردی به نام شیبان، برای جنگ به سوی شام رفت. پدر پیرش در سرودهای، شب بیداریها و زحماتش را برای بزرگ کردن وی یاد کرد. چون این سروده به گوش عمر رسید، وی را بازگرداند[۲]. ابن حجر در بخش نامها[۳] فردی با نام شیبان بن مخبل سعدیه را معرفی کرده و داستان و شعری را که در کنیهها، ذیل عنوان "ابوشیبان" آورده، با اندک تغییرات و اضافاتی برای وی نیز ذکر کرده است. بنابراین، نام جوانی که به جنگ رفت، شیبان بن مخبل از تیره بنی سعد است و نام پدرش که در کنیهها از او با عنوان "ابوشیبان" و بدون هیچ انتسابی یاد شده، "مخبل سعدی" شاعر مشهور و شناخته شده، با کنیه ابوزید است[۴]. کنیه ابو شیبان برای وی، ساخته شرح حال نگارانی چون ابن حجر است که در اثر کمبود اطلاعات چنین کردهاند[۵]. در عنوان "شیبان آخر" نیز گفته که وی، همان شیبان بن مخبل است.[۶]
منابع
پانویس
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۱۸۱.
- ↑ ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۰۱.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ سمعانی، ج۵، ص۴۴۰؛ ابن حجر، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ ابن حجر الاصابه، ج۳، ص۳۱۴.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «ابوشیبان سعدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۷۶.