آتش‌بس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۵: خط ۱۵:
[[صلح]] واقعی آن است که [[عزت]] و [[شرافت]] و [[جان]] و [[مال]] [[مسلمان‌ها]] در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به [[خواری]] و زیونی آنان منتهی نشود. اینجاست که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}}<ref>«اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref>
[[صلح]] واقعی آن است که [[عزت]] و [[شرافت]] و [[جان]] و [[مال]] [[مسلمان‌ها]] در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به [[خواری]] و زیونی آنان منتهی نشود. اینجاست که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}}<ref>«اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref>


روشن است که [[مصلحت]] [[صلح]] و [[مسالمت]]، امری [[فطری]] و وجدانی، و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} که همیشه طالب [[صلح]] بود از [[جنگ]] [[نهی]] و [[پرهیز]] می‌نمود. از این‌رو، زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} [[مشرکان]] [[مکه]] را از [[جنگ]] برحذر داشت و به [[صلح]] [[دعوت]] کرد، [[حکیم بن حزام]] پسر [[برادر]] [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُویلد]] که در اردوی [[مشرکان]] بود و بعد [[مسلمان]] شد، چون سخن آن [[حضرت]] را شنید، گفت: [[محمد]] پیشنهادی منصفانه کرد و لازم است آن را بپذیرید. به [[خدا]] قسم، بعد از این پیشنهاد منصفانه، که او کرد اگر شما بجنگید بر وی [[پیروز]] نخواهید شد<ref>مغازی، ج۱، ص۶۱.</ref>. در واقع این ندای [[وجدان]] و [[فطرت]] این [[مرد]] [[مشرک]] است که چنین می‌گوید که [[صلح‌طلبی]] پیشوای [[اسلام]] امری مطلوب و [[محبوب]] و [[مخالفت]] با آن، [[ظلم]] و [[تجاوز]] است که فرجامی بد دارد و به [[شکست]] می‌انجامد.
روشن است که [[مصلحت]] [[صلح]] و [[مسالمت]]، امری [[فطری]] و وجدانی، و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که همیشه طالب [[صلح]] بود از [[جنگ]] [[نهی]] و [[پرهیز]] می‌نمود. از این‌رو، زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} [[مشرکان]] [[مکه]] را از [[جنگ]] برحذر داشت و به [[صلح]] [[دعوت]] کرد، [[حکیم بن حزام]] پسر [[برادر]] [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُویلد]] که در اردوی [[مشرکان]] بود و بعد [[مسلمان]] شد، چون سخن آن [[حضرت]] را شنید، گفت: [[محمد]] پیشنهادی منصفانه کرد و لازم است آن را بپذیرید. به [[خدا]] قسم، بعد از این پیشنهاد منصفانه، که او کرد اگر شما بجنگید بر وی [[پیروز]] نخواهید شد<ref>مغازی، ج۱، ص۶۱.</ref>. در واقع این ندای [[وجدان]] و [[فطرت]] این [[مرد]] [[مشرک]] است که چنین می‌گوید که [[صلح‌طلبی]] پیشوای [[اسلام]] امری مطلوب و [[محبوب]] و [[مخالفت]] با آن، [[ظلم]] و [[تجاوز]] است که فرجامی بد دارد و به [[شکست]] می‌انجامد.


[[جنگ]]، حالتی [[اضطراری]] است و پس از تهاجم [[دشمن]] [[ضرورت]] پیدا می‌کند، ولی پس از [[درهم]] شکستن و دفع تهاجم او، دیگر [[ضرورت]] ندارد که همچنان ادامه یابد و [[قرآن]] هم فرموده است: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>. [[آیه]] دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ}}<ref>«اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>.
[[جنگ]]، حالتی [[اضطراری]] است و پس از تهاجم [[دشمن]] [[ضرورت]] پیدا می‌کند، ولی پس از [[درهم]] شکستن و دفع تهاجم او، دیگر [[ضرورت]] ندارد که همچنان ادامه یابد و [[قرآن]] هم فرموده است: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>. [[آیه]] دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ}}<ref>«اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۷

مقدمه

آتش‌بس در اصطلاح به معنی قطع کامل درگیری‌های مسلحانه تابع اصول کلی حاکم بر صلح مؤقت است. این اصطلاح سیاسی، هنگامی به کار می‌رود که مواضع دو طرف درگیر به قدری با یکدیگر ناسازگار است که انعقاد پیمان صلح و رسمی میان آنان امکان‌پذیر نیست[۱]؛ آتش‌بس در واقع نوعی صلح مؤقت محسوب می‌شود که بر اساس آن رایزنی‌های لازم برای تحقّق صلح دایمی انجام می‌پذیرد و این واژه زمانی کاربرد دارد که دوطرف مخاصم، درگیر جنگ مسلحانه باشند و به اصطلاح بر روی همدیگر آتش توپ و تانک و تفنگ گشوده و یا شمشیر و دیگر اسلحه‌های نبرد رد و بدل کنند.

بعضی را گمان بر این است که "صلح حدیبیه" در تاریخ اسلام از مصادیق آتش‌بس میان پیامبر اسلام و مشرکان است[۲]؛ ولی با توجه به تعریفی که از آتش‌بس شده، انطباق آتش‌بس بر صلح حدیبیه، چندان دقیق به نظر نمی‌رسد؛ زیرا در آن شرایط میان دو طرف، آتشی رد و بدل نمی‌شد تا جایی که پیامبر و یاران فارغ از هر گونه درگیری برای انجام مناسک عمره رهسپار مکه شدند. فضای آن روز اصولاً فضای نبرد و ستیز نبود تا بگوییم آتش‌بس کردند. مگر اینکه قائل شویم به اعتبار جنگ‌های پیشین و احتمال استمرار و از سرگیری آنها، تعبیر آتش‌پس از روی مسامحه بر چنین قرارداد صلحی اطلاق می‌شود.

واژه آتش‌بس در ردیف واژه‌های "صلح"، "سَلم"، "هُدنه"، "مهادنه" و "آشتی مؤقت" یا "خودداری مؤقت از جنگ" قرار می‌گیرد و همسوی با آ‌نهاست.

در قرآن کریم این دستور آمده است که: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۳].

اصل در زندگی اجتماعی، صلح و آشتی است و جنگ و ستیز تنها یک ضرورت دفاعی است و به محض اینکه دشمن درخواست صلح و آشتی کرد باید آن را پذیرفت مگر اینکه در پشت عنوان صلح، توطئه و نقشه جدیدی برای نابودی مسلمان‌ها نهفته باشد که در آن صورت، مسلمانان مشمول این آیه می‌شوند که: ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ[۴].

صلح واقعی آن است که عزت و شرافت و جان و مال مسلمان‌ها در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به خواری و زیونی آنان منتهی نشود. اینجاست که قرآن می‌فرماید: ﴿فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۵]

روشن است که مصلحت صلح و مسالمت، امری فطری و وجدانی، و پیامبر اسلام (ص) که همیشه طالب صلح بود از جنگ نهی و پرهیز می‌نمود. از این‌رو، زمانی که پیامبر (ص) مشرکان مکه را از جنگ برحذر داشت و به صلح دعوت کرد، حکیم بن حزام پسر برادر خدیجه بنت خُویلد که در اردوی مشرکان بود و بعد مسلمان شد، چون سخن آن حضرت را شنید، گفت: محمد پیشنهادی منصفانه کرد و لازم است آن را بپذیرید. به خدا قسم، بعد از این پیشنهاد منصفانه، که او کرد اگر شما بجنگید بر وی پیروز نخواهید شد[۶]. در واقع این ندای وجدان و فطرت این مرد مشرک است که چنین می‌گوید که صلح‌طلبی پیشوای اسلام امری مطلوب و محبوب و مخالفت با آن، ظلم و تجاوز است که فرجامی بد دارد و به شکست می‌انجامد.

جنگ، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می‌کند، ولی پس از درهم شکستن و دفع تهاجم او، دیگر ضرورت ندارد که همچنان ادامه یابد و قرآن هم فرموده است: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۷]. آیه دیگر می‌فرماید: ﴿فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ[۸].

قرآن صریحاً جنگ را به تهاجم دشمن مشروط می‌کند. بدیهی است اینکه در آیه برای جنگیدن غایت و پایان ذکر شده به این معناست که وقتی فتنه و شرّ دشمن رفع شد دیگر جنگیدن مجاز نیست. اگر دشمن در کشاکش جنگ متمایل به صلح شد - با مطالعه همه‌جانبه - باید آن را پذیرفت؛ چون در اسلام، صلح و آشتی یک اصل زیربنایی در روابط اجتماعی است که باید در پی آن بود و در به وجود آوردن و حفظ آن کوشید و آیه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا[۹] دقیقاً اشاره به همین معنا دارد که صلح و زندگی مسالمت‌آمیز طبیعت اصلی جوامع انسانی است و باید در حفظ آن کوشید و جامعه را از بیماری اجتماعی و ستیز نجات داد و سلامت را به آن بازگرداند[۱۰].

صلح و آشتی نه تنها امری مطلوب و مطابق با فطرت سالم انسانی است، بلکه نیکی کردن به کافران غیر حربی و بی‌آزار هم در قرآن تجویز شده است: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۱۱].

این آیه که تلویحاً به خوش‌رفتاری و خیرخواهی درباره کفّار غیر مزاحم و رفتار عادلانه با آنان دعوت می‌کند، حاکی از این است که اسلام می‌خواهد روح صفا و خیرخواهی و احترام به انسان را در مسلمانان بدمد و قلب همه انسان‌ها را با هم مهربان کند و زمینه صلح اجتماعی را فراهم سازد و این شاهدی است بر اینکه صلح از نظر اسلام یک اصل زیربنایی و بنیادی است که همه مسلمانان باید در راه آن حرکت کنند. تنها در صورتی که کفّار به مسلمانان حمله نظامی کرده، آنان را از سرزمینشان برانند از دوستی کردن با آنان نهی شده است، زیرا دوستی در چنین شرایطی سبب می‌شود که کفّار در جامعه اسلامی نفوذ کرده و ضربه‌های سنگینی وارد کنند.

صلح و آشتی هرچند مؤقت هم باشد، امری مطلوب است، زیرا دست‌کم مسلمانان در آن حال به تجدید قوا می‌پردازند و فرصت بیشتر و بهتری برای مدیریت جنگ دراز مدت - در صورتی که دشمن جنگ را ادامه بدهد - پیدا می‌کنند و حتی در این مدت می‌توانند کار تبلیغی و فرهنگی مناسبی برای آن دسته که آلت دست دشمن واقع شده و سیاهی لشکر آنان شده یا می‌شوند، انجام دهند و زمینه آگاهی کامل آنان را فراهم آورند که به اسلام گرایش پیدا کنند و با حق و حقیقت نستیزند. در صلح حدیبیه نیز، شرایطی پیش آمد که کافران و مشرکان با منطق اسلام و مسلمانان تا حدودی آشنا شدند و همین امر به نزدیک شدن آنان به اسلام کمک کرد که پس از فتح مکه به آسانی به اسلام گرایش یافته و از صمیم قلب، پیامبر اسلام را بپذیرند و ایمان آورند. شرح صدر اسلام تا آنجاست که می‌فرماید: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲]. این امر نشان می‌دهد که اسلام برای فروکش کردن جنگ، هرچند برای مدتی کوتاه که عنوان آتش‌بس دارد، می‌خواهد فرهنگ‌سازی کند و حقیقت دین و تعالیم آن را برای مردم روشن و آشکار گرداند.

مسلمانان پس از انعقاد قرار آتش‌بس، موظف به حفظ آن هستند و به حکم ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۱۳] نباید پیمان را تا وقتی که دشمن آن را محترم شمرده و به آن پایبند مانده بشکنند: ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۱۴]

کلماتِ "صلح" و "سلم" از کلمات کلیدی قرآن محسوب می‌شود که با توجّه به کلمات "قتال" و "جهاد" طیف وسیعی از مفاهیم و شرایط جنگ و صلح در قرآن را نشان می‌دهد. این حوزه معنایی، مبتنی بر اصول توحید و ترویج شریعت و توجه به معاد و عالم پس از مرگ است.

نتیجه نهایی اینکه اصل در زندگانی "صلح و آشتی" و "زندگی مسالمت‌آمیز" است و برای تحقق آن باید تمام تلاش و کوشش را به کار برد، ولی جنگ و ستیز تنها به عنوان دفع تهاجم دشمن است و هرگاه دشمن تن به آشتی و آتش‌بس داد، باید پذیرفت و از فرصت به دست آمده دوران صلح، باید نهایت استفاده را برای آگاهی دادن به مخالفان نمود تا آنان با دریافت حقایق دین از هرگونه انحرافی باز ایستند و تسلیم خدای یکتا گردند و دست از تجاوز و ناامنی بردارند و در سایه تعالیم حیات‌بخش اسلام، زندگانی شرافتمندانه‌ای را آغاز نمایند و برای سعادت آخرت خویش، برنامه‌های آسمانی قرآن را دستورالعمل خویش قرار دهند.[۱۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. دانشنامه ایران، ج۱، ص۵۴۲.
  2. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص۷۷.
  3. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  4. «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
  5. «اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  6. مغازی، ج۱، ص۶۱.
  7. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  8. «اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  9. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.
  10. جهاد در اسلام، ص۱۸.
  11. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  12. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  13. «به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  14. «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.
  15. کوشا، محمد علی، آتش‌بس، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص:۲۶-۲۷.