جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| مذهب = [[شیعه]] | | مذهب = [[شیعه]] | ||
| صحابی = | | صحابی = | ||
| راوی از معصوم = [[پیامبر خاتم]]{{صل}} | | راوی از معصوم = [[پیامبر خاتم]] {{صل}} | ||
| مشایخ = | | مشایخ = | ||
| راویان از او = | | راویان از او = | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
صُدَیّ بن عجلان بن وهب از [[طایفه]] باهلی و به کنیهاش ابوامامه باهلی [[شهرت]] داشت. وی در [[مصر]] میزیست و بعدها به [[حمص]] (از توابع [[شام]]) [[نقل]] مکان کرد. او در زمره [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} است که روایاتی از آن [[حضرت]] [[نقل]] کرده است. وی در سال ۸۱ و به قولی ۸۶ [[هجری]] در [[شام]] درگذشت. در این که او آخرین [[صحابی پیامبر]]{{صل}} بوده که از [[دنیا]] رفته است [[اختلاف]] است برخی گفتهاند: آخرین [[صحابی پیامبر]] [[سهل ساعدی]] بوده اصح اقوال همین است، زیرا ابوامامه باهلی در سنه ۸۱ یا ۸۶ از [[دنیا]] رفته و سهل در سنه ۹۱ یا ۹۶. بنابراین سهل آخرین [[صحابی پیامبر]] است که از [[دنیا]] رفته است و بعید نیست ابوامامه باهلی آخرین [[صحابی]] است که در [[شام]] از [[دنیا]] رفته است و برخی هم، گفتهاند آخرین [[صحابی]] [[ابوالیسر انصاری]] بوده است و ظاهرا او آخرین [[اصحاب]] از [[بدریون]] بوده که از [[دنیا]] رفته است<ref>ر. ک: الاصابه، ج۳، ص۲۰۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۵۷ و سفینة البحار، ج۱، عنوان آمن، ص۳۵.</ref>. | صُدَیّ بن عجلان بن وهب از [[طایفه]] باهلی و به کنیهاش ابوامامه باهلی [[شهرت]] داشت. وی در [[مصر]] میزیست و بعدها به [[حمص]] (از توابع [[شام]]) [[نقل]] مکان کرد. او در زمره [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} است که روایاتی از آن [[حضرت]] [[نقل]] کرده است. وی در سال ۸۱ و به قولی ۸۶ [[هجری]] در [[شام]] درگذشت. در این که او آخرین [[صحابی پیامبر]] {{صل}} بوده که از [[دنیا]] رفته است [[اختلاف]] است برخی گفتهاند: آخرین [[صحابی پیامبر]] [[سهل ساعدی]] بوده اصح اقوال همین است، زیرا ابوامامه باهلی در سنه ۸۱ یا ۸۶ از [[دنیا]] رفته و سهل در سنه ۹۱ یا ۹۶. بنابراین سهل آخرین [[صحابی پیامبر]] است که از [[دنیا]] رفته است و بعید نیست ابوامامه باهلی آخرین [[صحابی]] است که در [[شام]] از [[دنیا]] رفته است و برخی هم، گفتهاند آخرین [[صحابی]] [[ابوالیسر انصاری]] بوده است و ظاهرا او آخرین [[اصحاب]] از [[بدریون]] بوده که از [[دنیا]] رفته است<ref>ر. ک: الاصابه، ج۳، ص۲۰۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۵۷ و سفینة البحار، ج۱، عنوان آمن، ص۳۵.</ref>. | ||
ابوامامه باهلی، با آنکه شامی بود با [[امیر المؤمنین]]{{ع}} [[بیعت]] کرد و در زمره [[اصحاب]] آن [[حضرت]] در آمد<ref>رجال طوسی، ص۶۵، ش۴۴.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۸.</ref> | ابوامامه باهلی، با آنکه شامی بود با [[امیر المؤمنین]] {{ع}} [[بیعت]] کرد و در زمره [[اصحاب]] آن [[حضرت]] در آمد<ref>رجال طوسی، ص۶۵، ش۴۴.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۸.</ref> | ||
== ابوامامه باهلی در مجلس [[معاویه]] == | == ابوامامه باهلی در مجلس [[معاویه]] == | ||
با اینکه ابوامامه باهلی طبق [[نقل]] مؤرخان در [[صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[جنگ]] نکرد اما [[محبت]] [[قلبی]] خود را به آن [[حضرت]] [[کتمان]] نمینمود، لذا روزی بر [[معاویه]] وارد شد و مورد [[عنایت]] و [[محبت]] بسیار وی قرار گرفت، [[معاویه]] [[دستور]] داد [[غذا]] آوردند، وقتی ابوامامه باهلی به خوردن [[غذا]] مشغول بود، [[معاویه]] برای جذب او طبق رسم آن روزگار، به سر و صورت وی [[عطر]] مالید و پس از صرف [[غذا]] هم [[دستور]] داد، کیسهای از [[دینار]] طلا به وی دادند، آنگاه گفت: ای ابوامامه باهلی، تو را به [[خدا]] [[سوگند]] من بهترم یا [[علی بن ابی طالب]]؟ | با اینکه ابوامامه باهلی طبق [[نقل]] مؤرخان در [[صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[جنگ]] نکرد اما [[محبت]] [[قلبی]] خود را به آن [[حضرت]] [[کتمان]] نمینمود، لذا روزی بر [[معاویه]] وارد شد و مورد [[عنایت]] و [[محبت]] بسیار وی قرار گرفت، [[معاویه]] [[دستور]] داد [[غذا]] آوردند، وقتی ابوامامه باهلی به خوردن [[غذا]] مشغول بود، [[معاویه]] برای جذب او طبق رسم آن روزگار، به سر و صورت وی [[عطر]] مالید و پس از صرف [[غذا]] هم [[دستور]] داد، کیسهای از [[دینار]] طلا به وی دادند، آنگاه گفت: ای ابوامامه باهلی، تو را به [[خدا]] [[سوگند]] من بهترم یا [[علی بن ابی طالب]]؟ | ||
ابوامامه باهلی گفت: ای [[معاویه]]، اگر مرا قسم هم نمیدادی نیز [[عقیده]] خود را ابراز میکردم و مکنون قلبیام را پنهان نمیداشتم، به [[خدا]] [[سوگند]]، [[حضرت علی]]{{ع}} بهتر و بزرگوارتر از توست؛ زیرا قبل از تو [[اسلام]] آورد و به [[پیغمبر]] [[خدا]] از تو نزدیکتر و در راه [[اسلام]] با [[مشرکان]] بیش از تو جنگیده است. | ابوامامه باهلی گفت: ای [[معاویه]]، اگر مرا قسم هم نمیدادی نیز [[عقیده]] خود را ابراز میکردم و مکنون قلبیام را پنهان نمیداشتم، به [[خدا]] [[سوگند]]، [[حضرت علی]] {{ع}} بهتر و بزرگوارتر از توست؛ زیرا قبل از تو [[اسلام]] آورد و به [[پیغمبر]] [[خدا]] از تو نزدیکتر و در راه [[اسلام]] با [[مشرکان]] بیش از تو جنگیده است. | ||
ای [[معاویه]] آیا نمیدانی [[علی]] کیست؟ او [[پسر عموی پیامبر]] و [[همسر]] دخترش [[فاطمه]] - [[سیده زنان]] عالم - و [[پدر]] [[حسن]] و [[حسین]] دو [[سرور]] [[جوانان]] [[بهشت]]، و برادرزاده [[حمزه]] [[سیدالشهدا]]، و [[برادر]] [[جعفر طیار]] است. ای [[معاویه]]، تو کی میتوانی با [[علی]] [[برابری]] کنی؟ اگر [[فکر]] میکنی که من در برابر این احترامهای دروغین و [[بخشش مال]] در حقم، تو را بر وی ترجیح میدهم و [[مؤمن]] پیش تو آمده و [[کافر]] برمیگردم، سخت در اشتباهی. | ای [[معاویه]] آیا نمیدانی [[علی]] کیست؟ او [[پسر عموی پیامبر]] و [[همسر]] دخترش [[فاطمه]] - [[سیده زنان]] عالم - و [[پدر]] [[حسن]] و [[حسین]] دو [[سرور]] [[جوانان]] [[بهشت]]، و برادرزاده [[حمزه]] [[سیدالشهدا]]، و [[برادر]] [[جعفر طیار]] است. ای [[معاویه]]، تو کی میتوانی با [[علی]] [[برابری]] کنی؟ اگر [[فکر]] میکنی که من در برابر این احترامهای دروغین و [[بخشش مال]] در حقم، تو را بر وی ترجیح میدهم و [[مؤمن]] پیش تو آمده و [[کافر]] برمیگردم، سخت در اشتباهی. | ||
ابوامامه باهلی این سخنان را بیان کرد و بیدرنگ برخاست و کیسه طلا را [[زمین]] گذاشت و بیرون رفت. [[معاویه]] که [[انتظار]] چنین برخوردی را از ابوامامه باهلی نداشت، در عین حال برای نزدیک کردنش کیسه پولها را برداشت و به دنبال او رفت، ولی هر چه [[اصرار]] کرد، وی نپذیرفت و گفت: "به [[خدا]] قسم، حتی یک [[دینار]] هم از تو قبول نمیکنم"<ref>{{متن حدیث|لا و الله، لا أقبل منک دینارا واحدا}}؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۰.</ref>. | ابوامامه باهلی این سخنان را بیان کرد و بیدرنگ برخاست و کیسه طلا را [[زمین]] گذاشت و بیرون رفت. [[معاویه]] که [[انتظار]] چنین برخوردی را از ابوامامه باهلی نداشت، در عین حال برای نزدیک کردنش کیسه پولها را برداشت و به دنبال او رفت، ولی هر چه [[اصرار]] کرد، وی نپذیرفت و گفت: "به [[خدا]] قسم، حتی یک [[دینار]] هم از تو قبول نمیکنم"<ref>{{متن حدیث|لا و الله، لا أقبل منک دینارا واحدا}}؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۰.</ref>. | ||
* آری، این مردان بزرگ بودند که با اظهار [[شخصیت علی]]{{ع}} نام آن [[حضرت]] را زنده نگاه داشتند و حیلههای [[معاویه]] و دستگاه [[بنی امیه]] نتوانست [[نور]] فروزان آن [[امام]] به [[حق]] را خاموش کند. | * آری، این مردان بزرگ بودند که با اظهار [[شخصیت علی]] {{ع}} نام آن [[حضرت]] را زنده نگاه داشتند و حیلههای [[معاویه]] و دستگاه [[بنی امیه]] نتوانست [[نور]] فروزان آن [[امام]] به [[حق]] را خاموش کند. | ||
* در این جا به یک [[حدیث]] از ابوامامه باهلی اشاره میکنیم: [[نضال بن جبیر]] میگوید از [[ابو امامه باهلی]] شنیدم که میگفت: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که میفرمود: "شش چیز را برای من ضمانت کنید که انجام دهید، من برایتان [[بهشت]] را ضمانت میکنم: | * در این جا به یک [[حدیث]] از ابوامامه باهلی اشاره میکنیم: [[نضال بن جبیر]] میگوید از [[ابو امامه باهلی]] شنیدم که میگفت: از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که میفرمود: "شش چیز را برای من ضمانت کنید که انجام دهید، من برایتان [[بهشت]] را ضمانت میکنم: | ||
# اگر سخن میگویید، [[دروغ]] نگویید؛ | # اگر سخن میگویید، [[دروغ]] نگویید؛ | ||
# اگر [[امین]] قرار گرفتید، [[خیانت]] نکنید؛ | # اگر [[امین]] قرار گرفتید، [[خیانت]] نکنید؛ |