اسود بن اصرم محاربی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسود بن اصرم محاربی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسود بن اصرم محاربی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
از تیره [[محارب بن خصفة بن قیس بن عیلان بن مضر]]<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} است که در [[شام]] در منطقه داریّا - هشت کیلومتری جنوب غربی [[دمشق]] - ساکن شد<ref>خولانی، ص۵۶؛ ابن عساکر، ج۹، ص۶۳.</ref>. از این رو، تراجم نویسان او را شامی دانسته‌اند. او یک [[حدیث]] دارد که آن را [[قاضی القضاة]] [[سلیمان بن حبیب محاربی شامی]] از وی نقل کرده است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۷۳؛ ابن ابی حاتم، ج۲، ص۲۹۱؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. بنا بر گفته [[خولانی]]<ref>خولانی، ص۵۶.</ref> اسود بن أصرم در داریا زمین‌هایی داشت که تا سال ۳۶۵ در دست [[فرزندان]] او و [[وقف]] تهیدستان بود.
از تیره [[محارب بن خصفة بن قیس بن عیلان بن مضر]]<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} است که در [[شام]] در منطقه داریّا - هشت کیلومتری جنوب غربی [[دمشق]] - ساکن شد<ref>خولانی، ص۵۶؛ ابن عساکر، ج۹، ص۶۳.</ref>. از این رو، تراجم نویسان او را شامی دانسته‌اند. او یک [[حدیث]] دارد که آن را [[قاضی القضاة]] [[سلیمان بن حبیب محاربی شامی]] از وی نقل کرده است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۷۳؛ ابن ابی حاتم، ج۲، ص۲۹۱؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. بنا بر گفته [[خولانی]]<ref>خولانی، ص۵۶.</ref> اسود بن أصرم در داریا زمین‌هایی داشت که تا سال ۳۶۵ در دست [[فرزندان]] او و [[وقف]] تهیدستان بود.


اسود بن أصرم در [[زمان]] [[قحطی]] [[مدینه]]، با شتری که بار روغن داشت وارد [[شهر]] شد. [[مردم مدینه]] از دیدن شتر، [[تعجب]] و [[رسول خدا]]{{صل}} را [[آگاه]] کردند. [[حضرت]] از او پرسید: شترت را برای چه امری نگه داشته‌ای؟ گفت: برای خرید خدمتکار. رسول خدا{{صل}} به [[اصحاب]] خود فرمود: چه کسی خآدمی دارد؟ [[عثمان]] گفت: من. فرمود: او را حاضر کن. عثمان رفت و [[کنیز]] خود را آورد. چون اسود او را دید گفت: مانند چنین کنیزی را می‌خواستم. رسول خدا{{صل}} آن شتر را گرفت و کنیز را به اسود داد. آنگاه از رسول خدا{{صل}} به خواست تا او را سفارشی کند. [[رسول الله]]{{صل}} فرمود: آیا بر دست و زبانت [[تسلط]] داری؟ گفتم: آری. فرمود: پس دستت را تنها به [[کار خیر]] باز نگه دار و با زبانت جز سخن [[نیکو]] نگو <ref>بخاری، ج۱، ص۴۴۴؛ طبرانی، ج۱، ص۲۸۱؛ ابن ابی عاصم، ج۳، ص۳۲؛ قطب الدین راوندی، ص۹۸ و ۹۹؛ ابن ابی الدنیا، ص۸۰؛ هیثمی، ج۴، ص۱۰۵ و ج۱۰، ص۳۰۰.</ref><ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسود بن اصرم محاربی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۶۵.</ref>
اسود بن أصرم در [[زمان]] [[قحطی]] [[مدینه]]، با شتری که بار روغن داشت وارد [[شهر]] شد. [[مردم مدینه]] از دیدن شتر، [[تعجب]] و [[رسول خدا]] {{صل}} را [[آگاه]] کردند. [[حضرت]] از او پرسید: شترت را برای چه امری نگه داشته‌ای؟ گفت: برای خرید خدمتکار. رسول خدا {{صل}} به [[اصحاب]] خود فرمود: چه کسی خآدمی دارد؟ [[عثمان]] گفت: من. فرمود: او را حاضر کن. عثمان رفت و [[کنیز]] خود را آورد. چون اسود او را دید گفت: مانند چنین کنیزی را می‌خواستم. رسول خدا {{صل}} آن شتر را گرفت و کنیز را به اسود داد. آنگاه از رسول خدا {{صل}} به خواست تا او را سفارشی کند. [[رسول الله]] {{صل}} فرمود: آیا بر دست و زبانت [[تسلط]] داری؟ گفتم: آری. فرمود: پس دستت را تنها به [[کار خیر]] باز نگه دار و با زبانت جز سخن [[نیکو]] نگو <ref>بخاری، ج۱، ص۴۴۴؛ طبرانی، ج۱، ص۲۸۱؛ ابن ابی عاصم، ج۳، ص۳۲؛ قطب الدین راوندی، ص۹۸ و ۹۹؛ ابن ابی الدنیا، ص۸۰؛ هیثمی، ج۴، ص۱۰۵ و ج۱۰، ص۳۰۰.</ref><ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسود بن اصرم محاربی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۶۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۲

مقدمه

از تیره محارب بن خصفة بن قیس بن عیلان بن مضر[۱]. او از جمله اصحاب رسول خدا (ص) است که در شام در منطقه داریّا - هشت کیلومتری جنوب غربی دمشق - ساکن شد[۲]. از این رو، تراجم نویسان او را شامی دانسته‌اند. او یک حدیث دارد که آن را قاضی القضاة سلیمان بن حبیب محاربی شامی از وی نقل کرده است[۳]. بنا بر گفته خولانی[۴] اسود بن أصرم در داریا زمین‌هایی داشت که تا سال ۳۶۵ در دست فرزندان او و وقف تهیدستان بود.

اسود بن أصرم در زمان قحطی مدینه، با شتری که بار روغن داشت وارد شهر شد. مردم مدینه از دیدن شتر، تعجب و رسول خدا (ص) را آگاه کردند. حضرت از او پرسید: شترت را برای چه امری نگه داشته‌ای؟ گفت: برای خرید خدمتکار. رسول خدا (ص) به اصحاب خود فرمود: چه کسی خآدمی دارد؟ عثمان گفت: من. فرمود: او را حاضر کن. عثمان رفت و کنیز خود را آورد. چون اسود او را دید گفت: مانند چنین کنیزی را می‌خواستم. رسول خدا (ص) آن شتر را گرفت و کنیز را به اسود داد. آنگاه از رسول خدا (ص) به خواست تا او را سفارشی کند. رسول الله (ص) فرمود: آیا بر دست و زبانت تسلط داری؟ گفتم: آری. فرمود: پس دستت را تنها به کار خیر باز نگه دار و با زبانت جز سخن نیکو نگو [۵][۶]

منابع

پانویس

  1. ابن عساکر، ج۹، ص۶۵.
  2. خولانی، ص۵۶؛ ابن عساکر، ج۹، ص۶۳.
  3. ابونعیم، ج۱، ص۲۷۳؛ ابن ابی حاتم، ج۲، ص۲۹۱؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۲۱.
  4. خولانی، ص۵۶.
  5. بخاری، ج۱، ص۴۴۴؛ طبرانی، ج۱، ص۲۸۱؛ ابن ابی عاصم، ج۳، ص۳۲؛ قطب الدین راوندی، ص۹۸ و ۹۹؛ ابن ابی الدنیا، ص۸۰؛ هیثمی، ج۴، ص۱۰۵ و ج۱۰، ص۳۰۰.
  6. هدایت‌پناه، محمد رضا، مقاله «اسود بن اصرم محاربی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۶۵.