اعتدال: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
'''اعتدال''' [[میانهروی]]، [[برگزیدن]] راهی میان [[افراط]] و [[تفریط]]<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/59.htm [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲]</ref>. | '''اعتدال''' [[میانهروی]]، [[برگزیدن]] راهی میان [[افراط]] و [[تفریط]]<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/59.htm [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲]</ref>. | ||
==معناشناسی اعتدال== | == معناشناسی اعتدال == | ||
===معنای لغوی=== | === معنای لغوی === | ||
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه "ع ـ د ـ ل" و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر<ref>لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».</ref> و بهطور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری [[مساوات]] بین جهات مختلف است<ref>مفردات، ص۵۵۳، «عدل».</ref>، ازاینرو نقطه مقابل اعتدال، [[افراط]] و [[تفریط]] نامیده میشود<ref>التحقیق، ج۹، ص۶۱ـ۶۲، «فرط».</ref> که مفهوم جامع هر دو [[فساد]] به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دومفهوم "اعتدال" و "[[صلاح]]" با یکدیگر رابطه [[جانشینی]] و هر دو با مفهوم "[[فساد]]" رابطه [[تقابل]] دارند<ref>التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».</ref>؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال بهمعنای [[میانهروی]] است، [[اسراف]] نقطه مقابل آن بهشمار میرود<ref>التعریفات، ص۳۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/59.htm [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲]</ref>. | اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه "ع ـ د ـ ل" و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر<ref>لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».</ref> و بهطور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری [[مساوات]] بین جهات مختلف است<ref>مفردات، ص۵۵۳، «عدل».</ref>، ازاینرو نقطه مقابل اعتدال، [[افراط]] و [[تفریط]] نامیده میشود<ref>التحقیق، ج۹، ص۶۱ـ۶۲، «فرط».</ref> که مفهوم جامع هر دو [[فساد]] به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دومفهوم "اعتدال" و "[[صلاح]]" با یکدیگر رابطه [[جانشینی]] و هر دو با مفهوم "[[فساد]]" رابطه [[تقابل]] دارند<ref>التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».</ref>؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال بهمعنای [[میانهروی]] است، [[اسراف]] نقطه مقابل آن بهشمار میرود<ref>التعریفات، ص۳۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/59.htm [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲]</ref>. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
در [[فرهنگ]] لغات درباره اعتدال آمده که: اعتدال، مصدر است به معنای میانه حال شدن و راست و مستقیم گشتن<ref>ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۲۰.</ref>. | در [[فرهنگ]] لغات درباره اعتدال آمده که: اعتدال، مصدر است به معنای میانه حال شدن و راست و مستقیم گشتن<ref>ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۲۰.</ref>. | ||
===معنای اصطلاحی=== | === معنای اصطلاحی === | ||
در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار (مقدمه [[تفسیر برهان]])، فرموده: [[عدل]]، ضدّ [[جور]] بوده و آن، چیزی است که در [[نفوس]] به امر راست و مستقیم [[قیام]] میکند، و اعتدال، حالت در وسط بودن بین دو حالت کمی و کیفی است، و در تناسب، به آن اعتدال، و در اقامه، به آن عدل گفته میشود. [[ابوعمر]] گفته است: عدل به [[فتح]] عین، به معنای فدیه قیمت، [[حق]] و مرد [[صالح]] است و این معانی و غیر این معانی در قاموس آمده است و استعمال آن در [[قرآن]] به اکثر از این معانی آمده است و اگر چه در بعضی از آنها نیاز به [[تأویل]] است، اما در [[اخبار]]، تأویل عدل یک بار به معنای [[شهادتین]] آمده؛ چنانکه در [[تفسیر عیاشی]] و غیر آن از [[امام باقر]]{{ع}} فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>، [[نقل]] شده که عدل، [[شهادت]] به {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} است، الخبر، و به [[پیامبر]]{{صل}} بار دیگر؛ چنانکه در [[تفسیر]] مذکور از آن بزرگوار{{ع}} در [[آیه]] یاد شده آمده است که: عدل تنها [[محمد]]{{صل}} است، پس هر که او را [[اطاعت]] کند [[عدالت]] نموده و [[احسان]] [[علی]]{{ع}} است، پس هر کس [[ولایت]] او را کند، احسان نموده و [[محسن]] در [[بهشت]] است، و نیز تأویل آن یک مرتبه به [[امام]] آمده، به خصوص [[علی]]{{ع}}، و بار دیگر [[تأویل]] آن به [[صدق]] آمده است، و از [[امام صادق]]{{ع}} در قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>، [[روایت]] شده که فرمود: یعنی علی{{ع}} و [[ائمه معصومین]]{{عم}}، و در برخی از [[زیارات]] آمده که: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ حَكَمْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ}}<ref>مقدمه تفسیر برهان، ص۱۶۲.</ref><ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۷۰.</ref> | در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار (مقدمه [[تفسیر برهان]])، فرموده: [[عدل]]، ضدّ [[جور]] بوده و آن، چیزی است که در [[نفوس]] به امر راست و مستقیم [[قیام]] میکند، و اعتدال، حالت در وسط بودن بین دو حالت کمی و کیفی است، و در تناسب، به آن اعتدال، و در اقامه، به آن عدل گفته میشود. [[ابوعمر]] گفته است: عدل به [[فتح]] عین، به معنای فدیه قیمت، [[حق]] و مرد [[صالح]] است و این معانی و غیر این معانی در قاموس آمده است و استعمال آن در [[قرآن]] به اکثر از این معانی آمده است و اگر چه در بعضی از آنها نیاز به [[تأویل]] است، اما در [[اخبار]]، تأویل عدل یک بار به معنای [[شهادتین]] آمده؛ چنانکه در [[تفسیر عیاشی]] و غیر آن از [[امام باقر]] {{ع}} فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>، [[نقل]] شده که عدل، [[شهادت]] به {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} است، الخبر، و به [[پیامبر]] {{صل}} بار دیگر؛ چنانکه در [[تفسیر]] مذکور از آن بزرگوار {{ع}} در [[آیه]] یاد شده آمده است که: عدل تنها [[محمد]] {{صل}} است، پس هر که او را [[اطاعت]] کند [[عدالت]] نموده و [[احسان]] [[علی]] {{ع}} است، پس هر کس [[ولایت]] او را کند، احسان نموده و [[محسن]] در [[بهشت]] است، و نیز تأویل آن یک مرتبه به [[امام]] آمده، به خصوص [[علی]] {{ع}}، و بار دیگر [[تأویل]] آن به [[صدق]] آمده است، و از [[امام صادق]] {{ع}} در قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>، [[روایت]] شده که فرمود: یعنی علی {{ع}} و [[ائمه معصومین]] {{عم}}، و در برخی از [[زیارات]] آمده که: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ حَكَمْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ}}<ref>مقدمه تفسیر برهان، ص۱۶۲.</ref><ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۷۰.</ref> | ||
اعتدال در [[فرهنگ اسلامی]] در معانی اصطلاحی گوناگونی بهکار رفته که همه آنها بامعنای لغوی تقارب دارد. در پزشکی به حالت هماهنگی میان "اخلاط چهارگانه"اعتدال گفتهمیشود<ref>التوقیف، ج۱، ص۴۳۱: مفتاح دارالسعاده، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵.</ref> و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با [[قطب]] شمال و جنوب دارد و ساعات [[شب]] و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته میشود<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۷۷ـ۷۷۸.</ref>. در [[علم]] هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر میکنند<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص:۷۷۷.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/59.htm [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲]</ref>. | اعتدال در [[فرهنگ اسلامی]] در معانی اصطلاحی گوناگونی بهکار رفته که همه آنها بامعنای لغوی تقارب دارد. در پزشکی به حالت هماهنگی میان "اخلاط چهارگانه"اعتدال گفتهمیشود<ref>التوقیف، ج۱، ص۴۳۱: مفتاح دارالسعاده، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵.</ref> و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با [[قطب]] شمال و جنوب دارد و ساعات [[شب]] و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته میشود<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۷۷ـ۷۷۸.</ref>. در [[علم]] هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر میکنند<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص:۷۷۷.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/59.htm [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲]</ref>. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[میانهروی]] به معنای قصد، [[اقتصاد]] و حالت میانه در کمیت و کیفیت، از مفاهیمی است که [[آفرینش]] [[آدمی]] براساس آن بنا شده و [[استوار]] شده است. از اینرو [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] میفرماید: [[خداوند]] تو را آفرید و [[استوار]] ساخت و [[تعادل]] بخشید<ref>{{متن قرآن| الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ}}؛ سوره انفطار، آیه ۷.</ref>. از این [[آیه]] چنین برمیآید که [[راز]] [[استواری]] [[انسان]] در اعتدال او در امور نهفته است. اعتدال و [[میانهروی]] در [[استواری]] [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[آدمی]] نیز نقش برجستهای دارد. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآنکریم]] [[میانهروی]] را روش و [[رفتار]] [[نیک]] معرفی میکند و [[رفتار]] مقابل آن را [[رفتار]] [[زشت]] و بد برمیشمرد<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ}}؛ سوره مائده، آیه ۶۶</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 751.</ref> | [[میانهروی]] به معنای قصد، [[اقتصاد]] و حالت میانه در کمیت و کیفیت، از مفاهیمی است که [[آفرینش]] [[آدمی]] براساس آن بنا شده و [[استوار]] شده است. از اینرو [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] میفرماید: [[خداوند]] تو را آفرید و [[استوار]] ساخت و [[تعادل]] بخشید<ref>{{متن قرآن| الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ}}؛ سوره انفطار، آیه ۷.</ref>. از این [[آیه]] چنین برمیآید که [[راز]] [[استواری]] [[انسان]] در اعتدال او در امور نهفته است. اعتدال و [[میانهروی]] در [[استواری]] [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[آدمی]] نیز نقش برجستهای دارد. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآنکریم]] [[میانهروی]] را روش و [[رفتار]] [[نیک]] معرفی میکند و [[رفتار]] مقابل آن را [[رفتار]] [[زشت]] و بد برمیشمرد<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ}}؛ سوره مائده، آیه ۶۶</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 751.</ref> | ||
[[رفتار]] مقابل [[میانهروی]]، [[افراط]] و [[تفریط]] است که در [[فرهنگ دینی]] مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. [[امام]]{{ع}} نیز بر این نکته تأکید دارد و ضمن بیان آثار گذشتن از حد میانه در برخی امور، [[انسانها]] را به رعایت آن سفارش میکند: پارهگوشتی به رگ [[حیات]] [[انسان]] آویخته است که از شگفتانگیزترین اعضای او، یعنی [[قلب]] است که زمینههایی از [[حکمت]] و نیز ضد آن را در خود جا دهد. پس اگر [[امید]] در آن پدید آید [[طمع]] به سراغش رود و او را [[خوار]] سازد و اگر [[طمع]] [[هجوم]] آورَد [[حرص]] او را هلاک خواهد ساخت، و اگر [[ناامیدی]] چیره شود [[اندوه]] او را از پا درآورَد، و اگر [[خشم]] بر او عارض شود [[تندخویی]] [[حاکم]] شود، و اگر [[رضامندی]] او را خوشبخت سازد عنان [[اختیار]] از کف دهد، و اگر [[ترس]] او را فراگیرد دست روی دست گذارد، و اگر [[امنیت]] دامنگستر شود [[غرور]] و [[غفلت]] آن را از او رباید، و اگر مصیبتی بدو رسد [[جزع]] | [[رفتار]] مقابل [[میانهروی]]، [[افراط]] و [[تفریط]] است که در [[فرهنگ دینی]] مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. [[امام]] {{ع}} نیز بر این نکته تأکید دارد و ضمن بیان آثار گذشتن از حد میانه در برخی امور، [[انسانها]] را به رعایت آن سفارش میکند: پارهگوشتی به رگ [[حیات]] [[انسان]] آویخته است که از شگفتانگیزترین اعضای او، یعنی [[قلب]] است که زمینههایی از [[حکمت]] و نیز ضد آن را در خود جا دهد. پس اگر [[امید]] در آن پدید آید [[طمع]] به سراغش رود و او را [[خوار]] سازد و اگر [[طمع]] [[هجوم]] آورَد [[حرص]] او را هلاک خواهد ساخت، و اگر [[ناامیدی]] چیره شود [[اندوه]] او را از پا درآورَد، و اگر [[خشم]] بر او عارض شود [[تندخویی]] [[حاکم]] شود، و اگر [[رضامندی]] او را خوشبخت سازد عنان [[اختیار]] از کف دهد، و اگر [[ترس]] او را فراگیرد دست روی دست گذارد، و اگر [[امنیت]] دامنگستر شود [[غرور]] و [[غفلت]] آن را از او رباید، و اگر مصیبتی بدو رسد [[جزع]] فرغ رسوایش کند، و اگر به [[مالی]] [[دست]] یازد [[طغیان]] کند، و اگر دچار [[تهیدستی]] شود در دام [[بلا]] افتد، و اگر [[گرسنگی]] او را به ستوه آورَد [[ناتوانی]] زمینگیرش کند، و اگر سیری از حد گذرد [[پرخوری]] او را بیازارد. پس هر کوتاهی او را ضرر رسانَد و هر تندروی برای او [[فساد]] آورَد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: {{متن حدیث|"لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ، هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ، وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا، فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ، وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ، وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ، وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ، وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى، وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ، وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ، فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 751-752.</ref>. | ||
[[امت]] متعدل، امتی است که در امر [[دین]] [[تسلیم]] و نسبت به [[دستورات الهی]] میانهرو و [[معتدل]] باشد. [[افراط]] و [[تفریط]] در [[امور اجتماعی]] باعث برهم خوردن تدریجی حالت [[تعادل]] در [[زندگی]] میشود و در نهایت، کانون [[اجتماع]] را برهم میزند. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: پس راه میانه را در پیش گیر که [[رهایی]] در همان است. [[قرآن]]، کتاب باقیمانده، و نشانههای [[نبوت]] بر آن [راه میانه] قرار گرفته و مسیر حرکت [[سنت]] است و سرانجام [[نیکو]] بدان بازگردد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶: {{متن حدیث|"الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَة"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 752.</ref>. | [[امت]] متعدل، امتی است که در امر [[دین]] [[تسلیم]] و نسبت به [[دستورات الهی]] میانهرو و [[معتدل]] باشد. [[افراط]] و [[تفریط]] در [[امور اجتماعی]] باعث برهم خوردن تدریجی حالت [[تعادل]] در [[زندگی]] میشود و در نهایت، کانون [[اجتماع]] را برهم میزند. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: پس راه میانه را در پیش گیر که [[رهایی]] در همان است. [[قرآن]]، کتاب باقیمانده، و نشانههای [[نبوت]] بر آن [راه میانه] قرار گرفته و مسیر حرکت [[سنت]] است و سرانجام [[نیکو]] بدان بازگردد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶: {{متن حدیث|"الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَة"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 752.</ref>. | ||
اعتدال و [[میانهروی]] در امور، از جمله مسائل [[حکومتی]] نیز مورد تأکید است. [[امام]] به فرماندار خود میفرماید: کاری که باید بیش از هر کار دیگر [[دوست]] داشته باشی، اعتدال و [[میانهروی]] در [[حق]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳: {{متن حدیث|"وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 752.</ref>. | اعتدال و [[میانهروی]] در امور، از جمله مسائل [[حکومتی]] نیز مورد تأکید است. [[امام]] به فرماندار خود میفرماید: کاری که باید بیش از هر کار دیگر [[دوست]] داشته باشی، اعتدال و [[میانهروی]] در [[حق]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳: {{متن حدیث|"وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 752.</ref>. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
این همه تأکید بر اصل اعتدال، بیانگر این [[حقیقت]] است که [[قانون]] توازن، [[تعادل]] و اعتدال بر سراسر [[نظام هستی]] حکمفرما و [[دلیل]] [[استواری]] [[جهان]]، [[جامعه]] و نفس [[انسانی]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 752.</ref>. | این همه تأکید بر اصل اعتدال، بیانگر این [[حقیقت]] است که [[قانون]] توازن، [[تعادل]] و اعتدال بر سراسر [[نظام هستی]] حکمفرما و [[دلیل]] [[استواری]] [[جهان]]، [[جامعه]] و نفس [[انسانی]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 752.</ref>. | ||
==[[اعتدال در قرآن]]== | == [[اعتدال در قرآن]] == | ||
==اعتدال [[ادیان توحیدی]]== | == اعتدال [[ادیان توحیدی]] == | ||
==اعتدال [[امّت اسلام]]== | == اعتدال [[امّت اسلام]] == | ||
==انواع اعتدال== | == انواع اعتدال == | ||
==اعتدال در حدود و [[قصاص]] و [[انتقام]]== | == اعتدال در حدود و [[قصاص]] و [[انتقام]] == | ||
==عوامل خروج از اعتدال== | == عوامل خروج از اعتدال == | ||
==بازتاب [[آیات]] [[اعتدال در اخلاق اسلامی]]== | == بازتاب [[آیات]] [[اعتدال در اخلاق اسلامی]] == | ||
==[[اعتدال پیامبر]]== | == [[اعتدال پیامبر]] == | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۹
اعتدال میانهروی، برگزیدن راهی میان افراط و تفریط[۱].
معناشناسی اعتدال
معنای لغوی
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه "ع ـ د ـ ل" و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر[۲] و بهطور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است[۳]، ازاینرو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده میشود[۴] که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دومفهوم "اعتدال" و "صلاح" با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم "فساد" رابطه تقابل دارند[۵]؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال بهمعنای میانهروی است، اسراف نقطه مقابل آن بهشمار میرود[۶][۷].
راغب در مفردات گفته است: عدل، عبارت است از تقسیم به طور مساوی، و در معنای اعتدال فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾، فرموده: اشاره است به تمایل طبیعی و فطریای که مردم بر آن هستند و بر اساس آن، توانایی ابراز محبت در بین زنان (متعدد) را به طور مساوی ندارند. فی قوله: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا﴾ هم فرموده: اشاره است به عدل در اعطا نمودن و نفقه دادن[۸].
فخرالدین در مجمعالبحرین فی قوله: ﴿وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا﴾[۹]، فرموده: أي تفد كل فداء؛ یعنی: و اگر هر عوضی را به جای آن بدهد، و عدل، بر خلاف جور (ستم) است، و عدل از لحاظ نعمت، عبارت است از مساوی بودن بین دو شیء، و عدل از اسمای خدای متعال بوده و آن، مصدرِ قائم مقام اسم است، و حقیقت آن، ذوعدل است و او کسی است که هوا و هوس او را متمایل نمیکند، پس مُجاز در حکم کردن است[۱۰].
در فرهنگ لغات درباره اعتدال آمده که: اعتدال، مصدر است به معنای میانه حال شدن و راست و مستقیم گشتن[۱۱].
معنای اصطلاحی
در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار (مقدمه تفسیر برهان)، فرموده: عدل، ضدّ جور بوده و آن، چیزی است که در نفوس به امر راست و مستقیم قیام میکند، و اعتدال، حالت در وسط بودن بین دو حالت کمی و کیفی است، و در تناسب، به آن اعتدال، و در اقامه، به آن عدل گفته میشود. ابوعمر گفته است: عدل به فتح عین، به معنای فدیه قیمت، حق و مرد صالح است و این معانی و غیر این معانی در قاموس آمده است و استعمال آن در قرآن به اکثر از این معانی آمده است و اگر چه در بعضی از آنها نیاز به تأویل است، اما در اخبار، تأویل عدل یک بار به معنای شهادتین آمده؛ چنانکه در تفسیر عیاشی و غیر آن از امام باقر (ع) فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾[۱۲]، نقل شده که عدل، شهادت به ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ است، الخبر، و به پیامبر (ص) بار دیگر؛ چنانکه در تفسیر مذکور از آن بزرگوار (ع) در آیه یاد شده آمده است که: عدل تنها محمد (ص) است، پس هر که او را اطاعت کند عدالت نموده و احسان علی (ع) است، پس هر کس ولایت او را کند، احسان نموده و محسن در بهشت است، و نیز تأویل آن یک مرتبه به امام آمده، به خصوص علی (ع)، و بار دیگر تأویل آن به صدق آمده است، و از امام صادق (ع) در قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۳]، روایت شده که فرمود: یعنی علی (ع) و ائمه معصومین (ع)، و در برخی از زیارات آمده که: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ حَكَمْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ»[۱۴][۱۵]
اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی بهکار رفته که همه آنها بامعنای لغوی تقارب دارد. در پزشکی به حالت هماهنگی میان "اخلاط چهارگانه"اعتدال گفتهمیشود[۱۶] و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با قطب شمال و جنوب دارد و ساعات شب و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته میشود[۱۷]. در علم هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر میکنند[۱۸][۱۹].
مقدمه
میانهروی به معنای قصد، اقتصاد و حالت میانه در کمیت و کیفیت، از مفاهیمی است که آفرینش آدمی براساس آن بنا شده و استوار شده است. از اینرو خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: خداوند تو را آفرید و استوار ساخت و تعادل بخشید[۲۰]. از این آیه چنین برمیآید که راز استواری انسان در اعتدال او در امور نهفته است. اعتدال و میانهروی در استواری زندگی فردی و اجتماعی آدمی نیز نقش برجستهای دارد. از اینرو خداوند در قرآنکریم میانهروی را روش و رفتار نیک معرفی میکند و رفتار مقابل آن را رفتار زشت و بد برمیشمرد[۲۱].[۲۲]
رفتار مقابل میانهروی، افراط و تفریط است که در فرهنگ دینی مورد نکوهش قرار گرفته است. امام (ع) نیز بر این نکته تأکید دارد و ضمن بیان آثار گذشتن از حد میانه در برخی امور، انسانها را به رعایت آن سفارش میکند: پارهگوشتی به رگ حیات انسان آویخته است که از شگفتانگیزترین اعضای او، یعنی قلب است که زمینههایی از حکمت و نیز ضد آن را در خود جا دهد. پس اگر امید در آن پدید آید طمع به سراغش رود و او را خوار سازد و اگر طمع هجوم آورَد حرص او را هلاک خواهد ساخت، و اگر ناامیدی چیره شود اندوه او را از پا درآورَد، و اگر خشم بر او عارض شود تندخویی حاکم شود، و اگر رضامندی او را خوشبخت سازد عنان اختیار از کف دهد، و اگر ترس او را فراگیرد دست روی دست گذارد، و اگر امنیت دامنگستر شود غرور و غفلت آن را از او رباید، و اگر مصیبتی بدو رسد جزع فرغ رسوایش کند، و اگر به مالی دست یازد طغیان کند، و اگر دچار تهیدستی شود در دام بلا افتد، و اگر گرسنگی او را به ستوه آورَد ناتوانی زمینگیرش کند، و اگر سیری از حد گذرد پرخوری او را بیازارد. پس هر کوتاهی او را ضرر رسانَد و هر تندروی برای او فساد آورَد[۲۳][۲۴].
امت متعدل، امتی است که در امر دین تسلیم و نسبت به دستورات الهی میانهرو و معتدل باشد. افراط و تفریط در امور اجتماعی باعث برهم خوردن تدریجی حالت تعادل در زندگی میشود و در نهایت، کانون اجتماع را برهم میزند. امام علی (ع) میفرماید: پس راه میانه را در پیش گیر که رهایی در همان است. قرآن، کتاب باقیمانده، و نشانههای نبوت بر آن [راه میانه] قرار گرفته و مسیر حرکت سنت است و سرانجام نیکو بدان بازگردد[۲۵][۲۶].
اعتدال و میانهروی در امور، از جمله مسائل حکومتی نیز مورد تأکید است. امام به فرماندار خود میفرماید: کاری که باید بیش از هر کار دیگر دوست داشته باشی، اعتدال و میانهروی در حق است[۲۷][۲۸].
این همه تأکید بر اصل اعتدال، بیانگر این حقیقت است که قانون توازن، تعادل و اعتدال بر سراسر نظام هستی حکمفرما و دلیل استواری جهان، جامعه و نفس انسانی است[۲۹].
اعتدال در قرآن
اعتدال ادیان توحیدی
اعتدال امّت اسلام
انواع اعتدال
اعتدال در حدود و قصاص و انتقام
عوامل خروج از اعتدال
بازتاب آیات اعتدال در اخلاق اسلامی
اعتدال پیامبر
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».
- ↑ مفردات، ص۵۵۳، «عدل».
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۶۱ـ۶۲، «فرط».
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».
- ↑ التعریفات، ص۳۸.
- ↑ خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲
- ↑ مفردات، ص۳۳۷.
- ↑ «و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود» سوره انعام، آیه ۷۰.
- ↑ مجمع البحرین، ص۴۴۴.
- ↑ ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۲۰.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ مقدمه تفسیر برهان، ص۱۶۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۷۰.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۳۱: مفتاح دارالسعاده، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۷۷ـ۷۷۸.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص:۷۷۷.
- ↑ خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳،ص ۵۴۲
- ↑ ﴿ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ﴾؛ سوره انفطار، آیه ۷.
- ↑ ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ﴾؛ سوره مائده، آیه ۶۶
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 751.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: «"لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ، هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ، وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا، فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ، وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ، وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ، وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ، وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى، وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ، وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ، فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 751-752.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶: «"الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَة"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 752.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳: «"وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 752.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 752.