جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
[[ام ایمن]]، [[خدمتکار رسول خدا]]{{صل}}، جده [[حجاج]] بود و پدرش ایمن، [[برادر]] [[مادری]] [[اسامة بن زید]] و بزرگتر از او بود<ref>بیهقی، السنن، ج۳، ص۳۸۶.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref> شرح حال حجاج را در قسم دوم - صغار [[صحابه]] - آورده است و میگوید: پدرش ایمن در [[نبرد حنین]] (سال هشتم) [[شهید]] شد. بنابراین، فرزندش حجاج، [[پیامبر]] را دیده است؛ اما [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ج۴، ص۴۷.</ref> - که در معیارهای [[صحابی]] بودن با ابن حجر [[اختلاف]] دارد - صحابی دانستن ایمن را صحیح نمیداند؛ بنابراین، فرزندش حجاج نیز از نظر او صحابی نخواهد بود<ref>ر.ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref>. | [[ام ایمن]]، [[خدمتکار رسول خدا]] {{صل}}، جده [[حجاج]] بود و پدرش ایمن، [[برادر]] [[مادری]] [[اسامة بن زید]] و بزرگتر از او بود<ref>بیهقی، السنن، ج۳، ص۳۸۶.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref> شرح حال حجاج را در قسم دوم - صغار [[صحابه]] - آورده است و میگوید: پدرش ایمن در [[نبرد حنین]] (سال هشتم) [[شهید]] شد. بنابراین، فرزندش حجاج، [[پیامبر]] را دیده است؛ اما [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ج۴، ص۴۷.</ref> - که در معیارهای [[صحابی]] بودن با ابن حجر [[اختلاف]] دارد - صحابی دانستن ایمن را صحیح نمیداند؛ بنابراین، فرزندش حجاج نیز از نظر او صحابی نخواهد بود<ref>ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref>. | ||
بنا به گزارشی حجاج [[روزی]] وارد [[مسجد]] شد، نمازی خواند. که [[رکوع]] و سجودش کامل نبود. پس از اتمام [[نماز]]، [[عبدالله بن عمر]] که او را نمیشناخت، وی را فراخواند و از او خواست نمازش را دوباره بگزارد. عبدالله بن عمر پس از آن، چون مطلع شد که وی حجاج بن ایمن پسر ام ایمن بوده، گفت: اگر [[رسول خدا]]{{صل}} او را میدید، دوستش میداشت. سپس [[ابن عمر]] از [[محبت رسول خدا]]{{صل}} به [[فرزندان]] ام ایمن [[سخن]] گفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۰؛ بخاری، صحیح، ج۴، ص۲۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۹۰؛ ابن ابی عاصم، الآحد و المثانی، ج۶، ص۳۵؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. | بنا به گزارشی حجاج [[روزی]] وارد [[مسجد]] شد، نمازی خواند. که [[رکوع]] و سجودش کامل نبود. پس از اتمام [[نماز]]، [[عبدالله بن عمر]] که او را نمیشناخت، وی را فراخواند و از او خواست نمازش را دوباره بگزارد. عبدالله بن عمر پس از آن، چون مطلع شد که وی حجاج بن ایمن پسر ام ایمن بوده، گفت: اگر [[رسول خدا]] {{صل}} او را میدید، دوستش میداشت. سپس [[ابن عمر]] از [[محبت رسول خدا]] {{صل}} به [[فرزندان]] ام ایمن [[سخن]] گفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۰؛ بخاری، صحیح، ج۴، ص۲۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۹۰؛ ابن ابی عاصم، الآحد و المثانی، ج۶، ص۳۵؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. | ||
براساس برخی گزارشها، این [[دیدار]] و داستان میان عمر (نه ابن عمر) و حجاج رخ داده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref> که به نظر میرسد در این [[روایت]] «ابن» از ابتدای «عمر» حذف شده است و براساس برخی [[روایات]] فرعی دیگر این ماجرا برای [[محمد بن اسامة بن زید]] رخ داده است<ref>بخاری، صحیح، ج۴، ص۲۱۴.</ref><ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|مقاله «حجاج بن ایمن بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۳، ص۱.</ref>. | براساس برخی گزارشها، این [[دیدار]] و داستان میان عمر (نه ابن عمر) و حجاج رخ داده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref> که به نظر میرسد در این [[روایت]] «ابن» از ابتدای «عمر» حذف شده است و براساس برخی [[روایات]] فرعی دیگر این ماجرا برای [[محمد بن اسامة بن زید]] رخ داده است<ref>بخاری، صحیح، ج۴، ص۲۱۴.</ref><ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|مقاله «حجاج بن ایمن بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۳، ص۱.</ref>. | ||