حسبه در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==معناشناسی حسبه و محتسب==
== معناشناسی حسبه و محتسب ==
===معنای لغوی===
=== معنای لغوی ===
حسبه در لغت اسم مصدر از مادۀ "احتساب" به‌معنای [[کوشش]] و تلاش در کارهای [[پسندیده]]، بدون [[چشم‌داشت]] و مزد از کسی جز [[خداوند]]، آمده است<ref>ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، ص۱۱۶ - ۱۱۷؛ مجمع البحرین، ج۱، ذیل ماده حسب؛ صحاح اللغة، ج۱، ص۱۱۰؛ النهایه، ج۱، ص۳۸۲.</ref>. [[ابن اثیر]] در تعریف این واژه، این گونه آورده است: این واژه، از [[خانواده]] “احتساب” است، به معنای آغاز کردن کاری با تمام دشواری‌های آن، به [[انگیزه]] [[معنوی]] و گسترش دادن [[نیکی‌ها]] در [[جامعه]] به شیوه خوش‌آیند، برای [[خشنودی]] خداوند<ref>النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۳۸۲.</ref> و آنچه مورد بحث است معنای [[حسن تدبیر]]، [[سازماندهی]] و [[مدیریت]] عالی است: فلان فرد دارای [[حُسن]] حسبه است، یعنی دارای حسن تدبیر است. حِسبه در این کاربرد به معنای اندوختن [[ثواب]] نیست<ref>معجم مقاییس اللغة، ماده حسب.</ref>. همین معنا از راغب اصفهانی در مفردات از قول اصمعی حکایت شده و در لسان العرب نیز مورد تأکید قرار گرفته است<ref>ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، ماده حسب، لسان العرب، ماده حسب.</ref>. بنابراین اصل معنای حسبه، همان حساب‌گری است و معنایی که از حسبه با بحث [[ولایت]] بر امور [[عامه]] سازگار است، همان حساب‌گری، [[سازمان‌دهی]]، [[نظارت]]، کنترل و در نتیجه مدیریت و سرپرستی است. موارد کاربرد این واژه در کلمات [[فقها]] و نیز در دو کتاب الاحکام السلطانیه ماوردی و معالم القربه ابن [[اخوه]]، [[شاهد]] صادقی بر این مدعا است<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۱؛ [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴-۲۸.</ref>.
حسبه در لغت اسم مصدر از مادۀ "احتساب" به‌معنای [[کوشش]] و تلاش در کارهای [[پسندیده]]، بدون [[چشم‌داشت]] و مزد از کسی جز [[خداوند]]، آمده است<ref>ر. ک: مفردات الفاظ قرآن، ص۱۱۶ - ۱۱۷؛ مجمع البحرین، ج۱، ذیل ماده حسب؛ صحاح اللغة، ج۱، ص۱۱۰؛ النهایه، ج۱، ص۳۸۲.</ref>. [[ابن اثیر]] در تعریف این واژه، این گونه آورده است: این واژه، از [[خانواده]] “احتساب” است، به معنای آغاز کردن کاری با تمام دشواری‌های آن، به [[انگیزه]] [[معنوی]] و گسترش دادن [[نیکی‌ها]] در [[جامعه]] به شیوه خوش‌آیند، برای [[خشنودی]] خداوند<ref>النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۳۸۲.</ref> و آنچه مورد بحث است معنای [[حسن تدبیر]]، [[سازماندهی]] و [[مدیریت]] عالی است: فلان فرد دارای [[حُسن]] حسبه است، یعنی دارای حسن تدبیر است. حِسبه در این کاربرد به معنای اندوختن [[ثواب]] نیست<ref>معجم مقاییس اللغة، ماده حسب.</ref>. همین معنا از راغب اصفهانی در مفردات از قول اصمعی حکایت شده و در لسان العرب نیز مورد تأکید قرار گرفته است<ref>ر. ک: مفردات الفاظ قرآن، ماده حسب، لسان العرب، ماده حسب.</ref>. بنابراین اصل معنای حسبه، همان حساب‌گری است و معنایی که از حسبه با بحث [[ولایت]] بر امور [[عامه]] سازگار است، همان حساب‌گری، [[سازمان‌دهی]]، [[نظارت]]، کنترل و در نتیجه مدیریت و سرپرستی است. موارد کاربرد این واژه در کلمات [[فقها]] و نیز در دو کتاب الاحکام السلطانیه ماوردی و معالم القربه ابن [[اخوه]]، [[شاهد]] صادقی بر این مدعا است<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۱؛ [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴-۲۸.</ref>.
===معنای اصطلاحی===
=== معنای اصطلاحی ===
با توجه به اینکه [[فقیهان]] در عمده ادوار [[غیبت]] [[قادر]] نبودند به [[اداره جامعه]] در سطح کلان بپردازند و از سوی دیگر تعطیل شدن و بی‌سرپرستی بسیاری از [[امور شرعی]] را بر نمی‌تابیدند، از این روی [[تولی]] بسیاری از امور را در قالب حسبه بر عهده گرفته، و بر همین اساس از تعطیلی اموری که [[شارع]] به عدم انجام آنها ناراضی است جلوگیری می‌نمودند. با توجه به این مسأله باید حسبه را اصطلاحی [[فقهی]] دانست، که از سوی فقیهان و در [[کتب فقهی]] مورد توجه و تعریف قرار گرفته است. تعریف و تبیین برخی از فقیهان در مورد مقوله حسبه، می‌تواند در راستای فهمی صحیح‌تر مطلوب واقع شود:
با توجه به اینکه [[فقیهان]] در عمده ادوار [[غیبت]] [[قادر]] نبودند به [[اداره جامعه]] در سطح کلان بپردازند و از سوی دیگر تعطیل شدن و بی‌سرپرستی بسیاری از [[امور شرعی]] را بر نمی‌تابیدند، از این روی [[تولی]] بسیاری از امور را در قالب حسبه بر عهده گرفته، و بر همین اساس از تعطیلی اموری که [[شارع]] به عدم انجام آنها ناراضی است جلوگیری می‌نمودند. با توجه به این مسأله باید حسبه را اصطلاحی [[فقهی]] دانست، که از سوی فقیهان و در [[کتب فقهی]] مورد توجه و تعریف قرار گرفته است. تعریف و تبیین برخی از فقیهان در مورد مقوله حسبه، می‌تواند در راستای فهمی صحیح‌تر مطلوب واقع شود:
#هر کاری که مربوط به حوزه [[زندگی]] [[دینی]] یا [[دنیوی]] [[مردم]] بوده و انجام آن لازم و غیر قابل اجتناب باشد، خواه بایستگی و اجتناب ناپذیری آن به [[دلیل عقلی]] و یا به اقتضای عرف و [[عادت]] و یا به [[حکم]] [[شریعت]] باشد. انجام چنین اموری تنها در صلاحیت [[فقیه جامع الشرایط]] است<ref>عوائد الایام، ص۳۵۶.</ref>.
# هر کاری که مربوط به حوزه [[زندگی]] [[دینی]] یا [[دنیوی]] [[مردم]] بوده و انجام آن لازم و غیر قابل اجتناب باشد، خواه بایستگی و اجتناب ناپذیری آن به [[دلیل عقلی]] و یا به اقتضای عرف و [[عادت]] و یا به [[حکم]] [[شریعت]] باشد. انجام چنین اموری تنها در صلاحیت [[فقیه جامع الشرایط]] است<ref>عوائد الایام، ص۳۵۶.</ref>.
#هر عمل پسندیده‌ای که [[یقین]] به [[رضایت]] شارع در تحقق خارجی آن احراز شود<ref>کتاب المکاسب، ص۱۵۴.</ref>.
# هر عمل پسندیده‌ای که [[یقین]] به [[رضایت]] شارع در تحقق خارجی آن احراز شود<ref>کتاب المکاسب، ص۱۵۴.</ref>.
#از جمله [[قطعیات]] [[مذهب]] ما [[طایفه]] [[امامیه]] این است که در [[عصر غیبت]]، آنچه از [[وظایف]] نوعیه را که عدم رضای [[شارع مقدس]] به [[اهمال]] آن معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و [[نیابت]] فقهای عصر را در آن [[قدر]] متیقن و [[ثابت]] دانستیم حتی با عدم ثبوت [[نیابت عامه]] در جمیع [[مناصب]]<ref>تنبیه الامة و تنزیه المله، ص۴۶.</ref>.
# از جمله [[قطعیات]] [[مذهب]] ما [[طایفه]] [[امامیه]] این است که در [[عصر غیبت]]، آنچه از [[وظایف]] نوعیه را که عدم رضای [[شارع مقدس]] به [[اهمال]] آن معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و [[نیابت]] فقهای عصر را در آن [[قدر]] متیقن و [[ثابت]] دانستیم حتی با عدم ثبوت [[نیابت عامه]] در جمیع [[مناصب]]<ref>تنبیه الامة و تنزیه المله، ص۴۶.</ref>.


در مجموع حسبه در اصطلاح [[فقه سیاسی]]، [[برنامه‌ریزی]] [[دینی]] در جهت [[مصالح عمومی]] و [[نظم اجتماعی]] است که اغلب، در قالب [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[اجرا]] می‌گردد.
در مجموع حسبه در اصطلاح [[فقه سیاسی]]، [[برنامه‌ریزی]] [[دینی]] در جهت [[مصالح عمومی]] و [[نظم اجتماعی]] است که اغلب، در قالب [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[اجرا]] می‌گردد.


امور حسبی در واقع، شامل اموری لازم و غیر قابل اغماض و [[اهمال]] در [[جامعه اسلامی]] است. از این‌رو، این امور در [[فقه]]، به مسؤولیت‌های ضروری {{متن حدیث|مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ}} مشهورند<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۴۹۷؛ وسایل الشیعه باب ۲۹، حدیث ۱، ج۱۸، ص۵۷۷، ابواب بقیة الحدود، حدیث ۱؛ معالم القربه فی احکام الحسبه، ج۷، ص۵۱؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۸۹؛ کنز العمال، ج۴، ص۱۵۹؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۱۰۱۷؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۱۵؛ کتاب الخمس، ص۳۵۳.</ref> و [[محتسب]] به کسی گفته می‌شد که از سوی شخص [[پیامبر]]، [[امام]] یا [[جانشین]] او، برای [[نظارت]] بر امور [[مردم]] و [[کشف]] [[مصالح عمومی]] آنان و انجام امر به معروف و [[نهی از منکر]]، [[تعیین]] و [[نصب]] می‌گردید<ref>راجع به احتساب زمان پیامبر{{صل}}، ر.ک: وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۷، ابواب تجارت، باب ۳۰، حدیث ۱ و باب ۲۹، حدیث ۱ و ج۱۸، ص۵۷۷، ابواب بقیة الحدود، ح۱؛ معالم القربه فی احکام الحسبه، ج۷، ص۵۱؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۸۹؛ کنز العمال، ج۴، ص۱۵۹؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۱۰۱۷؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۱۵.</ref>.
امور حسبی در واقع، شامل اموری لازم و غیر قابل اغماض و [[اهمال]] در [[جامعه اسلامی]] است. از این‌رو، این امور در [[فقه]]، به مسؤولیت‌های ضروری {{متن حدیث|مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ}} مشهورند<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۴۹۷؛ وسایل الشیعه باب ۲۹، حدیث ۱، ج۱۸، ص۵۷۷، ابواب بقیة الحدود، حدیث ۱؛ معالم القربه فی احکام الحسبه، ج۷، ص۵۱؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۸۹؛ کنز العمال، ج۴، ص۱۵۹؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۱۰۱۷؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۱۵؛ کتاب الخمس، ص۳۵۳.</ref> و [[محتسب]] به کسی گفته می‌شد که از سوی شخص [[پیامبر]]، [[امام]] یا [[جانشین]] او، برای [[نظارت]] بر امور [[مردم]] و [[کشف]] [[مصالح عمومی]] آنان و انجام امر به معروف و [[نهی از منکر]]، [[تعیین]] و [[نصب]] می‌گردید<ref>راجع به احتساب زمان پیامبر {{صل}}، ر. ک: وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۷، ابواب تجارت، باب ۳۰، حدیث ۱ و باب ۲۹، حدیث ۱ و ج۱۸، ص۵۷۷، ابواب بقیة الحدود، ح۱؛ معالم القربه فی احکام الحسبه، ج۷، ص۵۱؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۸۹؛ کنز العمال، ج۴، ص۱۵۹؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۱۰۱۷؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۱۵.</ref>.


معمولاً این [[مقام]] را به یکی از قاضیان می‌دادند که احتساب و [[قضا]]، به هم پیوسته بود<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰.</ref>. اهمیت حسبه چنان بود که در [[صدر اسلام]]، [[پیشوایان]] و [[رهبران]] [[دینی]]، به منظور کسب [[ثواب]] بیشتر، علاوه بر اشتغال کارهای متعدّد و مهم، شخصاً [[ادارۀ امور]] حسبه و رسیدگی به [[مصالح عمومی]] را به عهده می‌گرفتند<ref>معالم القربه فی احکام الحسبه، ج۷، ص۵۱؛ تراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۱؛ [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴-۲۸.</ref>
معمولاً این [[مقام]] را به یکی از قاضیان می‌دادند که احتساب و [[قضا]]، به هم پیوسته بود<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰.</ref>. اهمیت حسبه چنان بود که در [[صدر اسلام]]، [[پیشوایان]] و [[رهبران]] [[دینی]]، به منظور کسب [[ثواب]] بیشتر، علاوه بر اشتغال کارهای متعدّد و مهم، شخصاً [[ادارۀ امور]] حسبه و رسیدگی به [[مصالح عمومی]] را به عهده می‌گرفتند<ref>معالم القربه فی احکام الحسبه، ج۷، ص۵۱؛ تراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۱؛ [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴-۲۸.</ref>


==[[حسبه]] در [[فقه سیاسی]] و تشکیل حکومت==
== [[حسبه]] در [[فقه سیاسی]] و تشکیل حکومت ==
از مفاهیم اساسی و محوری که در [[فقه سیاسی شیعه]]، بلکه [[اسلام]] وجود دارد مفهوم [[حسبه]] است. بر اساس این مفهوم، برخی از مسائل مهم [[سیاسی]] و [[امور اجتماعی]] وجود دارد که از [[شئون]] [[حکومت]] و از [[وظایف]] [[رهبری جامعه]] به شمار می‌آید. این امور به گونه‌ای هستند که [[شارع مقدس]] در هیچ حال [[راضی]] به ترک و فروگذاری آنها نیست، اموری مانند [[ارشاد]] و [[تبلیغ]] [[مردم]]، [[بیان احکام]] [[الهی]] و [[تعلیم و تربیت]] [[جامعه]]، [[برقراری امنیت]] و [[آرامش]] همه جانبه، [[حفظ مرزها]] از [[تجاوز]] [[بیگانگان]]، فراهم‌سازی امکانات مدرن و لازم [[جنگی]] و تقویت و توسعه صنایع نظامی و [[دفاعی]]، حراست از [[فرهنگ]] و [[میراث]] [[دینی]] و ملی، نگه‌داری و استفاده بهینه از [[ثروت‌های عمومی]] و سرمایه‌های ملی و جلو‌گیری از به هدر رفتن و [[غارت]] شدن این منابع، [[نظارت]] و کنترل دقیق نسبت به واردات، صادرات کالاها، آمد و شد گردشگران، بازرگانان و افراد سیاسی، اجرای دقیق مجازات‌ها و کیفرهای [[اسلامی]] و برخورد [[قاطع]] و سنجیده با [[مجرمان]] و [[اخلالگران]] [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، سیاسی و [[فرهنگی]]، سرویس‌دهی و ارائه خدمات بهداشتی، درمانی، غذایی و رفع کمبودها و ترمیم نواقص و... بخشی از این امور ضروری محسوب می‌شوند. نتیجه آنکه بر اساس این مفهوم، هر چه در یک جامعه ضروری و لازم است و هر کس و یا همه نمی‌توانند متصدی آن باشند، تنها بر عهده تشکیلات و [[سیستم]] [[حکومتی]] است و با توجه به اینکه [[شریعت اسلام]] مردم را در [[زمان غیبت]] به خودشان واگذار نکرده و [[احکام اسلام]] جامع و [[جاودانه]] است، از این رو امور [[شریعت]] می‌بایست در جامعه به [[اجرا]] در آید و با توجه به اینکه این امور متصدی جهت اجرا ندارند، لذا این امور بر عهده [[ولی فقیه]] نهاده می‌شود و وی تنها کسی است که با فرض عدم [[حضور معصوم]] در جامعه، [[شارع]] به [[ولایت]] و [[سرپرستی]] وی راضی است.
از مفاهیم اساسی و محوری که در [[فقه سیاسی شیعه]]، بلکه [[اسلام]] وجود دارد مفهوم [[حسبه]] است. بر اساس این مفهوم، برخی از مسائل مهم [[سیاسی]] و [[امور اجتماعی]] وجود دارد که از [[شئون]] [[حکومت]] و از [[وظایف]] [[رهبری جامعه]] به شمار می‌آید. این امور به گونه‌ای هستند که [[شارع مقدس]] در هیچ حال [[راضی]] به ترک و فروگذاری آنها نیست، اموری مانند [[ارشاد]] و [[تبلیغ]] [[مردم]]، [[بیان احکام]] [[الهی]] و [[تعلیم و تربیت]] [[جامعه]]، [[برقراری امنیت]] و [[آرامش]] همه جانبه، [[حفظ مرزها]] از [[تجاوز]] [[بیگانگان]]، فراهم‌سازی امکانات مدرن و لازم [[جنگی]] و تقویت و توسعه صنایع نظامی و [[دفاعی]]، حراست از [[فرهنگ]] و [[میراث]] [[دینی]] و ملی، نگه‌داری و استفاده بهینه از [[ثروت‌های عمومی]] و سرمایه‌های ملی و جلو‌گیری از به هدر رفتن و [[غارت]] شدن این منابع، [[نظارت]] و کنترل دقیق نسبت به واردات، صادرات کالاها، آمد و شد گردشگران، بازرگانان و افراد سیاسی، اجرای دقیق مجازات‌ها و کیفرهای [[اسلامی]] و برخورد [[قاطع]] و سنجیده با [[مجرمان]] و [[اخلالگران]] [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، سیاسی و [[فرهنگی]]، سرویس‌دهی و ارائه خدمات بهداشتی، درمانی، غذایی و رفع کمبودها و ترمیم نواقص و... بخشی از این امور ضروری محسوب می‌شوند. نتیجه آنکه بر اساس این مفهوم، هر چه در یک جامعه ضروری و لازم است و هر کس و یا همه نمی‌توانند متصدی آن باشند، تنها بر عهده تشکیلات و [[سیستم]] [[حکومتی]] است و با توجه به اینکه [[شریعت اسلام]] مردم را در [[زمان غیبت]] به خودشان واگذار نکرده و [[احکام اسلام]] جامع و [[جاودانه]] است، از این رو امور [[شریعت]] می‌بایست در جامعه به [[اجرا]] در آید و با توجه به اینکه این امور متصدی جهت اجرا ندارند، لذا این امور بر عهده [[ولی فقیه]] نهاده می‌شود و وی تنها کسی است که با فرض عدم [[حضور معصوم]] در جامعه، [[شارع]] به [[ولایت]] و [[سرپرستی]] وی راضی است.


خط ۲۸: خط ۲۸:
بنابراین [[تئوری]] "امور حسبه" به معنای وسیع آن یکی از [[دلایل]] [[وجوب]] [[تشکیل حکومت اسلامی]] و اصل [[ولایت فقیه]] است؛ زیرا [[حفظ]] مبانی [[مذهب]]، [[پاسداری]] از [[حریم]] [[قوانین الهی]]، جلوگیری از [[انحراف‌ها]] و ردّ [[شبهات]]، [[دفاع]] از تهاجم [[فرهنگی]]، خنثی‌سازی توطئه‌ها و [[مراقبت]] از مرزهای [[کشور]]، که از مصادیق بارز امور حسبی است، بدون استقرار [[نظام سیاسی]] مبتنی بر اصول و مبانی [[اسلامی]]، امکان‌پذیر نیست<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۱.</ref>.
بنابراین [[تئوری]] "امور حسبه" به معنای وسیع آن یکی از [[دلایل]] [[وجوب]] [[تشکیل حکومت اسلامی]] و اصل [[ولایت فقیه]] است؛ زیرا [[حفظ]] مبانی [[مذهب]]، [[پاسداری]] از [[حریم]] [[قوانین الهی]]، جلوگیری از [[انحراف‌ها]] و ردّ [[شبهات]]، [[دفاع]] از تهاجم [[فرهنگی]]، خنثی‌سازی توطئه‌ها و [[مراقبت]] از مرزهای [[کشور]]، که از مصادیق بارز امور حسبی است، بدون استقرار [[نظام سیاسی]] مبتنی بر اصول و مبانی [[اسلامی]]، امکان‌پذیر نیست<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۱.</ref>.


==حسبه از دیدگاه [[امام خمینی]]==
== حسبه از دیدگاه [[امام خمینی]] ==
امام خمینی که مسائل [[فقه سیاسی]] را مورد [[عنایت]] قرار داده و در [[فقه]] استدلالی، برای [[ولایت فقیه]] [[استدلال]] می‌نماید، به مسأله حسبه اهتمام ورزیده و آن را مورد تعریف قرار می‌دهد. گرچه تعریف ایشان نیز در راستای تعریف [[فقیهان]] دیگر قرار دارد و مطابق تلقی مشهور از مقوله [[حسبه]] است: [[امور حسبیه]] چیزهایی است که احراز شده است [[شارع]] [[اقدس]] در هیچ حالی [[راضی]] به [[اهمال]] و فروگذاری آنها نیست<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref>.
امام خمینی که مسائل [[فقه سیاسی]] را مورد [[عنایت]] قرار داده و در [[فقه]] استدلالی، برای [[ولایت فقیه]] [[استدلال]] می‌نماید، به مسأله حسبه اهتمام ورزیده و آن را مورد تعریف قرار می‌دهد. گرچه تعریف ایشان نیز در راستای تعریف [[فقیهان]] دیگر قرار دارد و مطابق تلقی مشهور از مقوله [[حسبه]] است: [[امور حسبیه]] چیزهایی است که احراز شده است [[شارع]] [[اقدس]] در هیچ حالی [[راضی]] به [[اهمال]] و فروگذاری آنها نیست<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref>.


ایشان که مقوله حسبه را در بحث استدلالی خویش در خصوص [[ولایت فقیه]] مورد [[عنایت]] قرار داده‌اند، بر این [[باور]] هستند که [[دلیل حسبه]] می‌تواند در عرض سایر [[ادله ولایت فقیه]]، مورد [[استدلال]] قرار گرفته و به [[اثبات]] اختیارات وسیع [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] بپردازد. بر این اساس، ایشان پس از استدلال به روش [[عقلی]] و بعد از استدلال به [[روایات]]، استدلال به حسبه را در مرتبه سوم قرار داده و با تبیین حوزه وسیع آن، [[حفظ نظام]]، حراست از مرزها و سرحدات [[کشور]]، [[حفظ]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[فرهنگ]] [[جوانان]] از [[تبلیغات]] [[منحرف]] کننده و مقابله با تبلیغات ضد [[اسلامی]] را از آشکار‌ترین مصادیق حسبه نام برده و دست‌یابی به این اهداف بلند را در سایه [[تشکیل حکومت اسلامی]] میسر دانسته و این گونه نوشته است: بر فرض [[چشم‌پوشی]] از ادله ولایت فقیه، بی‌شک تنها فقهای [[عادل]] کسانی‌اند که به طور [[یقین]] از نظر شارع صلاحیت [[تصدی]] [[حکومت اسلامی]] را دارند. بنابراین دخالت نظر فقیه و [[لزوم]] [[اذن]] و اجازه او در [[تشکیل حکومت]]، گریزناپذیر است و با فرض نبود [[فقها]] و یا [[ناتوانی]] آنان، بر [[مسلمانان]] عادل [[واجب]] است با اجازه فقیه در صورت امکان به تشکیل حکومت اسلامی [[قیام]] و [[اقدام]] نمایند<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴-۲۸.</ref>
ایشان که مقوله حسبه را در بحث استدلالی خویش در خصوص [[ولایت فقیه]] مورد [[عنایت]] قرار داده‌اند، بر این [[باور]] هستند که [[دلیل حسبه]] می‌تواند در عرض سایر [[ادله ولایت فقیه]]، مورد [[استدلال]] قرار گرفته و به [[اثبات]] اختیارات وسیع [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] بپردازد. بر این اساس، ایشان پس از استدلال به روش [[عقلی]] و بعد از استدلال به [[روایات]]، استدلال به حسبه را در مرتبه سوم قرار داده و با تبیین حوزه وسیع آن، [[حفظ نظام]]، حراست از مرزها و سرحدات [[کشور]]، [[حفظ]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[فرهنگ]] [[جوانان]] از [[تبلیغات]] [[منحرف]] کننده و مقابله با تبلیغات ضد [[اسلامی]] را از آشکار‌ترین مصادیق حسبه نام برده و دست‌یابی به این اهداف بلند را در سایه [[تشکیل حکومت اسلامی]] میسر دانسته و این گونه نوشته است: بر فرض [[چشم‌پوشی]] از ادله ولایت فقیه، بی‌شک تنها فقهای [[عادل]] کسانی‌اند که به طور [[یقین]] از نظر شارع صلاحیت [[تصدی]] [[حکومت اسلامی]] را دارند. بنابراین دخالت نظر فقیه و [[لزوم]] [[اذن]] و اجازه او در [[تشکیل حکومت]]، گریزناپذیر است و با فرض نبود [[فقها]] و یا [[ناتوانی]] آنان، بر [[مسلمانان]] عادل [[واجب]] است با اجازه فقیه در صورت امکان به تشکیل حکومت اسلامی [[قیام]] و [[اقدام]] نمایند<ref>ر. ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴-۲۸.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
* [[حسبه چگونه ولایت فقیه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
* [[حسبه چگونه ولایت فقیه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش