زرتشت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[مجوس]]، [[اهل کتاب]]==
== [[مجوس]]، [[اهل کتاب]] ==
[[پیروان]] [[آیین]] مجوس (زرتشتی) شاید به این دلیل که در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} در [[عربستان]] چندان زیاد نبودند، با [[مسلمانان]] برخورد چندانی نداشتند. از این‌رو، در [[تاریخ اسلام]] هم به صورت جدی از نقش این [[دین]] بحث نشده است. با این حال، بر اساس [[سنت نبوی]]، مجوس، اهل کتاب دانسته شده‌اند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، محقق: احسان حقی، ج۳، ص۱۱۶۱؛ محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۳.</ref>. [[کلینی]] در کافی آورده است که اهالی [[مکه]] پس از پی بردن به [[ناتوانی]] خود در برابر [[دعوت پیامبر]]، در نامه‌ای به او نوشتند که از ما [[جزیه]] بگیر و بگذار [[بت]] بپرستیم. [[حضرت]] پاسخ داد: من فقط از اهل کتاب جزیه می‌گیرم. پرسیدند: چرا از مجوس جزیه می‌گیری؟ [[پیامبر]] نوشت: «مجوس پیامبر داشته‌اند، ولی او را کشتند و کتابش را که بر روی [[دوازده]] هزار پوست گاو نوشته شده بود، سوزاندند»<ref>الکافی، ج۳، ص۵۶۸.</ref>. بر این اساس، [[رسول خدا]]{{صل}} میان [[مشرک]] و اهل کتاب تفاوت جدی قائل بود و وجود اهل کتاب را پس از پرداخت جزیه به رسمیت می‌شناخت.
[[پیروان]] [[آیین]] مجوس (زرتشتی) شاید به این دلیل که در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} در [[عربستان]] چندان زیاد نبودند، با [[مسلمانان]] برخورد چندانی نداشتند. از این‌رو، در [[تاریخ اسلام]] هم به صورت جدی از نقش این [[دین]] بحث نشده است. با این حال، بر اساس [[سنت نبوی]]، مجوس، اهل کتاب دانسته شده‌اند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، محقق: احسان حقی، ج۳، ص۱۱۶۱؛ محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۳.</ref>. [[کلینی]] در کافی آورده است که اهالی [[مکه]] پس از پی بردن به [[ناتوانی]] خود در برابر [[دعوت پیامبر]]، در نامه‌ای به او نوشتند که از ما [[جزیه]] بگیر و بگذار [[بت]] بپرستیم. [[حضرت]] پاسخ داد: من فقط از اهل کتاب جزیه می‌گیرم. پرسیدند: چرا از مجوس جزیه می‌گیری؟ [[پیامبر]] نوشت: «مجوس پیامبر داشته‌اند، ولی او را کشتند و کتابش را که بر روی [[دوازده]] هزار پوست گاو نوشته شده بود، سوزاندند»<ref>الکافی، ج۳، ص۵۶۸.</ref>. بر این اساس، [[رسول خدا]] {{صل}} میان [[مشرک]] و اهل کتاب تفاوت جدی قائل بود و وجود اهل کتاب را پس از پرداخت جزیه به رسمیت می‌شناخت.


در برخی گزارش‌های [[تاریخی]] و اسناد [[روایی]]، درباره اهل کتاب بودن مجوس تردیدهایی به چشم می‌خورد و در برخی [[احکام]]، آنان را متفاوت با [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] دانسته‌اند<ref>طبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref>، ولی [[دانشمندان دینی]] به این [[تردیدها]] و تفاوت‌ها اعتنایی نکرده‌اند. صاحب [[المیزان]] ذیل [[آیه]] ۲۹ [[سوره توبه]] آورده است که این آیه بر اهل کتاب بودن مجوس دلالت دارد یا دست‌کم از چنین چیزی خبر می‌دهد؛ زیرا در این آیه و دیگر آیاتی که صاحبان [[ادیان آسمانی]] را می‌شمارند، مجوس در ردیف اهل کتاب و در برابر [[مشرکان]] معرفی شده‌اند<ref>المیزان، ج۹، ص۳۱۵.</ref>. [[آیت الله]] مکارم شیرازی نیز در این باره اظهار داشته است: ما [[احادیث]] زیادی در ابواب مختلف داریم که نشان می‌دهد مجوس، اهل کتاب هستند و تفاوتی با [[یهود]] و [[نصارا]] ندارند. برای رسیدن به این قاعده کلی، از دو راه می‌توان وارد شد. راه اول، احادیثی است که به طور کلی از [[مجوس]] بحث می‌کند و با [[صراحت]] می‌گوید: {{متن حدیث|كَانَ لَهُمْ نَبِيٌّ كَانَ لَهُمْ كِتَابٌ}}؛ این یک راه مسئله است. راه دوم، از موارد جزئی پی به کلی بردن است. در باب [[طهارت]]، در باب دیات، در باب [[نکاح]]، در باب [[ذمی]]، موارد جزئی جزئی را می‌بینیم. می‌بینیم همه جا ملحق به [[اهل کتاب]] شدند. از مجموع این موارد جزئیه، چی به قاعده کلی می‌بریم که مجوس اهل کتاب و ملحق به آنها هستند {{متن حدیث|مِنْ جَمِيعِ الْجِهَاتِ‌}}<ref>درس خارج فقه، بحث دیات، جلسه ۸۸، مورخ ۱۶/۱۲/۱۳۸۶.</ref>.
در برخی گزارش‌های [[تاریخی]] و اسناد [[روایی]]، درباره اهل کتاب بودن مجوس تردیدهایی به چشم می‌خورد و در برخی [[احکام]]، آنان را متفاوت با [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] دانسته‌اند<ref>طبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref>، ولی [[دانشمندان دینی]] به این [[تردیدها]] و تفاوت‌ها اعتنایی نکرده‌اند. صاحب [[المیزان]] ذیل [[آیه]] ۲۹ [[سوره توبه]] آورده است که این آیه بر اهل کتاب بودن مجوس دلالت دارد یا دست‌کم از چنین چیزی خبر می‌دهد؛ زیرا در این آیه و دیگر آیاتی که صاحبان [[ادیان آسمانی]] را می‌شمارند، مجوس در ردیف اهل کتاب و در برابر [[مشرکان]] معرفی شده‌اند<ref>المیزان، ج۹، ص۳۱۵.</ref>. [[آیت الله]] مکارم شیرازی نیز در این باره اظهار داشته است: ما [[احادیث]] زیادی در ابواب مختلف داریم که نشان می‌دهد مجوس، اهل کتاب هستند و تفاوتی با [[یهود]] و [[نصارا]] ندارند. برای رسیدن به این قاعده کلی، از دو راه می‌توان وارد شد. راه اول، احادیثی است که به طور کلی از [[مجوس]] بحث می‌کند و با [[صراحت]] می‌گوید: {{متن حدیث|كَانَ لَهُمْ نَبِيٌّ كَانَ لَهُمْ كِتَابٌ}}؛ این یک راه مسئله است. راه دوم، از موارد جزئی پی به کلی بردن است. در باب [[طهارت]]، در باب دیات، در باب [[نکاح]]، در باب [[ذمی]]، موارد جزئی جزئی را می‌بینیم. می‌بینیم همه جا ملحق به [[اهل کتاب]] شدند. از مجموع این موارد جزئیه، چی به قاعده کلی می‌بریم که مجوس اهل کتاب و ملحق به آنها هستند {{متن حدیث|مِنْ جَمِيعِ الْجِهَاتِ‌}}<ref>درس خارج فقه، بحث دیات، جلسه ۸۸، مورخ ۱۶/۱۲/۱۳۸۶.</ref>.
اصل ۱۳ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز [[زرتشتیان]] را اهل کتاب دانسته است.<ref>[[حیدر علی میمنه|میمنه، حیدر علی]]، [[سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی (کتاب)|سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی]] ص ۱۰۱.</ref>.
اصل ۱۳ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز [[زرتشتیان]] را اهل کتاب دانسته است.<ref>[[حیدر علی میمنه|میمنه، حیدر علی]]، [[سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی (کتاب)|سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی]] ص ۱۰۱.</ref>.


==نامه‌رسانان مجوس در [[مدینه]]==
== نامه‌رسانان مجوس در [[مدینه]] ==
[[پیامبر گرامی اسلام]] در [[سال هفتم هجری]] به سران [[قبایل]]، [[مذاهب]] و برخی کشورها [[نامه]] نوشت و آنان را به [[اسلام]] فراخواند. از جمله نامه‌ای به [[خسرو پرویز]]، [[پادشاه ایران]] نوشت، ولی او [[خشمگین]] شد و نامه را پاره کرد. سپس در نامه‌ای به [[باذان]]، [[کارگزار]] خود در [[یمن]]، از وی خواست دو نفر را به [[حجاز]] بفرستد تا خبر محمد{{صل}} را به او برسانند. باذان، دو نامه‌رسان نزد [[پیامبر اسلام]] فرستاد. [[حضرت]] با دیدن آنها تبسمی کرد و آن دو را که همه اعضای بدنشان می‌لرزید، به اسلام فراخواند. آن‌گاه فرمود: «امروز برگردید و فردا باز آیید تا خبری به شما بدهم». فردا که آمدند، فرمود: «به حاکمتان بگویید دیشب هفت [[ساعت]] گذشته از شب، [[رب]] من، رب او ([[خسرو]]) را کشت». وقتی آنان این خبر را برای باذان آوردند و [[راستی]] آن آشکار شد، باذان و گروهی از یارانش [[مسلمان]] شدند<ref>طبقات الکبری، ج۱، ص۰ ۲۶.</ref>.
[[پیامبر گرامی اسلام]] در [[سال هفتم هجری]] به سران [[قبایل]]، [[مذاهب]] و برخی کشورها [[نامه]] نوشت و آنان را به [[اسلام]] فراخواند. از جمله نامه‌ای به [[خسرو پرویز]]، [[پادشاه ایران]] نوشت، ولی او [[خشمگین]] شد و نامه را پاره کرد. سپس در نامه‌ای به [[باذان]]، [[کارگزار]] خود در [[یمن]]، از وی خواست دو نفر را به [[حجاز]] بفرستد تا خبر محمد {{صل}} را به او برسانند. باذان، دو نامه‌رسان نزد [[پیامبر اسلام]] فرستاد. [[حضرت]] با دیدن آنها تبسمی کرد و آن دو را که همه اعضای بدنشان می‌لرزید، به اسلام فراخواند. آن‌گاه فرمود: «امروز برگردید و فردا باز آیید تا خبری به شما بدهم». فردا که آمدند، فرمود: «به حاکمتان بگویید دیشب هفت [[ساعت]] گذشته از شب، [[رب]] من، رب او ([[خسرو]]) را کشت». وقتی آنان این خبر را برای باذان آوردند و [[راستی]] آن آشکار شد، باذان و گروهی از یارانش [[مسلمان]] شدند<ref>طبقات الکبری، ج۱، ص۰ ۲۶.</ref>.


[[رفتار]] [[پسندیده]] [[رسول خدا]]{{صل}} با نامه‌رسانان و [[اخبار غیبی]] که به آنان داد، زمینه [[هدایت]] و [[اسلام آوردن]] گروهی از [[مخالفان]] را فراهم ساخت.<ref>[[حیدر علی میمنه|میمنه، حیدر علی]]، [[سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی (کتاب)|سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی]] ص ۱۰۲.</ref>.
[[رفتار]] [[پسندیده]] [[رسول خدا]] {{صل}} با نامه‌رسانان و [[اخبار غیبی]] که به آنان داد، زمینه [[هدایت]] و [[اسلام آوردن]] گروهی از [[مخالفان]] را فراهم ساخت.<ref>[[حیدر علی میمنه|میمنه، حیدر علی]]، [[سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی (کتاب)|سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی]] ص ۱۰۲.</ref>.


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم در برخورد با زرتشتیان چگونه بوده است؟ (پرسش)]]
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم در برخورد با زرتشتیان چگونه بوده است؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش