جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[رسول خدا]]{{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را احضار فرمود و به او گفت: "آماده باش که به خواست [[خداوند]]، امروز یا فردا تو را به سریّهای اعزام خواهم کرد". فردای آن روز و پس از [[نماز صبح]]، مشخص شد که [[رسول خدا]]{{صل}} قصد دارند، [[عبدالرحمان بن عوف]] را به [[دومه الجندل]]<ref>قلعه و دژی است میان شام و مدینه و در نزدیکی دو کوه طی که قبیله بنیکنانه از طایفه کلب در آنجا زندگی میکردند؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.</ref> اعزام کند. او همراه یارانش در [[شعبان]] [[سال ششم هجری]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸.</ref>، از [[مدینه]] به سوی [[دومه الجندل]] حرکت کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. | * [[رسول خدا]] {{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را احضار فرمود و به او گفت: "آماده باش که به خواست [[خداوند]]، امروز یا فردا تو را به سریّهای اعزام خواهم کرد". فردای آن روز و پس از [[نماز صبح]]، مشخص شد که [[رسول خدا]] {{صل}} قصد دارند، [[عبدالرحمان بن عوف]] را به [[دومه الجندل]]<ref>قلعه و دژی است میان شام و مدینه و در نزدیکی دو کوه طی که قبیله بنیکنانه از طایفه کلب در آنجا زندگی میکردند؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.</ref> اعزام کند. او همراه یارانش در [[شعبان]] [[سال ششم هجری]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸.</ref>، از [[مدینه]] به سوی [[دومه الجندل]] حرکت کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. | ||
==علت وقوع [[سریه]]== | == علت وقوع [[سریه]] == | ||
* [[هدف]] [[رسول خدا]]{{صل}} از اعزام "[[عبدالرحمان بن عوف]]" به "[[دومه الجندل]]" [[دعوت]] اهل آن سرزمین به [[آیین اسلام]] بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. | * [[هدف]] [[رسول خدا]] {{صل}} از اعزام "[[عبدالرحمان بن عوف]]" به "[[دومه الجندل]]" [[دعوت]] اهل آن سرزمین به [[آیین اسلام]] بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. | ||
==سفارشهای [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالرحمان بن عوف]]== | == سفارشهای [[پیامبر]] {{صل}} به [[عبدالرحمان بن عوف]] == | ||
* [[عبدالرحمان بن عوف]]، پس از [[خروج]] از [[مدینه]]، بار دیگر به آنجا بازگشت. [[پیامبر]]{{صل}} درباره علت بازگشت او و عدم حرکت به [[دومه الجندل]] از او پرسید. [[عبدالرحمان بن عوف]] گفت: "میبینید که مهیای سفر هستم؛ اما پیش از حرکت [[دوست]] داشتم تا بار دیگر شما را ببینم". [[رسول خدا]]{{صل}} او را مقابل خود نشاند و [[عمامه]] [[عبدالرحمان بن عوف]] را از سر او باز کرد. [[حضرت]]، دوباره، [[عمامه]] سیاهی را برای وی پیچید و انتهای [[عمامه]] را بین کتف او انداخت و از او خواست تا پس از آن، مانند ایشان [[عمامه]] ببندد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰-۵۶۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۶۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۵.</ref>. | * [[عبدالرحمان بن عوف]]، پس از [[خروج]] از [[مدینه]]، بار دیگر به آنجا بازگشت. [[پیامبر]] {{صل}} درباره علت بازگشت او و عدم حرکت به [[دومه الجندل]] از او پرسید. [[عبدالرحمان بن عوف]] گفت: "میبینید که مهیای سفر هستم؛ اما پیش از حرکت [[دوست]] داشتم تا بار دیگر شما را ببینم". [[رسول خدا]] {{صل}} او را مقابل خود نشاند و [[عمامه]] [[عبدالرحمان بن عوف]] را از سر او باز کرد. [[حضرت]]، دوباره، [[عمامه]] سیاهی را برای وی پیچید و انتهای [[عمامه]] را بین کتف او انداخت و از او خواست تا پس از آن، مانند ایشان [[عمامه]] ببندد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰-۵۶۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۶۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۵.</ref>. | ||
*پس از آن [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[عبدالرحمان بن عوف|عبدالرحمن]] فرمود: "با [[نام خدا]] به [[جهاد]] برو و با کسانی که به [[خدا]] [[کفر]] ورزیدهاند، [[نبرد]] کن. [[حیله]] و [[نیرنگ]] به کار نبند و [[کودکان]] را نکش"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. سپس [[پیامبر خدا]]{{صل}} دستهای خویش را گشود و فرمود: "ای [[مردم]]! از پنج چیز پیش از آنکه به شما برسد، بپرهیزید. | * پس از آن [[رسول خدا]] {{صل}} خطاب به [[عبدالرحمان بن عوف|عبدالرحمن]] فرمود: "با [[نام خدا]] به [[جهاد]] برو و با کسانی که به [[خدا]] [[کفر]] ورزیدهاند، [[نبرد]] کن. [[حیله]] و [[نیرنگ]] به کار نبند و [[کودکان]] را نکش"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. سپس [[پیامبر خدا]] {{صل}} دستهای خویش را گشود و فرمود: "ای [[مردم]]! از پنج چیز پیش از آنکه به شما برسد، بپرهیزید. | ||
*کمفروشی در میان [[مردم]] شیوع نمییابد؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[قحطی]] دچار میسازد تا شاید از آن دست بردارند؛ هیچ قومی [[پیمانشکنی]] نمیکنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] دشمنشان را بر آنان مسلّط میسازد. هیچ مردمی از پرداخت [[زکات]] خود، ابا نمیورزند؛ مگر آنکه [[خداوند]] نزولات آسمانی را از آنان دریغ میدارد و اگر به علت وجود چهارپایان هم نباشد، [[آب]] [[آشامیدنی]] را هم از آنان خواهد گرفت. هیچ قومی گرفتار [[فحشا]] نمیشوند؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[طاعون]] [[مبتلا]] میسازد و هیچ مردمی، [[احکام الهی]] را بر خلاف [[قرآن]] صادر نمیکنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] آنان را فرقهفرقه کرده و [[دشمنی]] و [[سختی]] برخی را بر برخی دیگر میچشاند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۹۳-۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۵.</ref>. | * کمفروشی در میان [[مردم]] شیوع نمییابد؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[قحطی]] دچار میسازد تا شاید از آن دست بردارند؛ هیچ قومی [[پیمانشکنی]] نمیکنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] دشمنشان را بر آنان مسلّط میسازد. هیچ مردمی از پرداخت [[زکات]] خود، ابا نمیورزند؛ مگر آنکه [[خداوند]] نزولات آسمانی را از آنان دریغ میدارد و اگر به علت وجود چهارپایان هم نباشد، [[آب]] [[آشامیدنی]] را هم از آنان خواهد گرفت. هیچ قومی گرفتار [[فحشا]] نمیشوند؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[طاعون]] [[مبتلا]] میسازد و هیچ مردمی، [[احکام الهی]] را بر خلاف [[قرآن]] صادر نمیکنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] آنان را فرقهفرقه کرده و [[دشمنی]] و [[سختی]] برخی را بر برخی دیگر میچشاند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۹۳-۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۵.</ref>. | ||
==حرکت [[عبدالرحمان بن عوف]] به سوی [[دومه الجندل]]== | == حرکت [[عبدالرحمان بن عوف]] به سوی [[دومه الجندل]] == | ||
*پس از [[سخنان رسول خدا]]{{صل}}، [[عبدالرحمان بن عوف]] از [[مدینه]] خارج شده و همراه [[یاران]] خود حرکت کرد تا به [[دومة الجندل]] رسید. [[مسلمانان]] به [[دومة الجندل]] رسیدند و در آنجا اقامت کردند. [[عبدالرحمان بن عوف]]، اهل آن سرزمین را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و سه روز به آنها مهلت داد تا [[اسلام]] را بپذیرند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. | * پس از [[سخنان رسول خدا]] {{صل}}، [[عبدالرحمان بن عوف]] از [[مدینه]] خارج شده و همراه [[یاران]] خود حرکت کرد تا به [[دومة الجندل]] رسید. [[مسلمانان]] به [[دومة الجندل]] رسیدند و در آنجا اقامت کردند. [[عبدالرحمان بن عوف]]، اهل آن سرزمین را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و سه روز به آنها مهلت داد تا [[اسلام]] را بپذیرند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. | ||
*اهل [[دومة الجندل]] در ابتدا از [[پذیرش]] و قبول [[اسلام]] [[امتناع]] کردند و گفته بودند که جواب [[مسلمانان]] را تنها با [[شمشیر]] خواهند داد. در این مدت، [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، [[رئیس]] [[نصرانی]] این [[قبیله]]، [[اسلام]] را پذیرفت و باعث شد باقی افراد [[قبیله]] [[اسلام]] بیاورند<ref>محمد بن ملوک ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶.</ref>. | * اهل [[دومة الجندل]] در ابتدا از [[پذیرش]] و قبول [[اسلام]] [[امتناع]] کردند و گفته بودند که جواب [[مسلمانان]] را تنها با [[شمشیر]] خواهند داد. در این مدت، [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، [[رئیس]] [[نصرانی]] این [[قبیله]]، [[اسلام]] را پذیرفت و باعث شد باقی افراد [[قبیله]] [[اسلام]] بیاورند<ref>محمد بن ملوک ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶.</ref>. | ||
==[[نامه]] ای به [[پیامبر]]{{صل}}== | == [[نامه]] ای به [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
*پس از [[اسلام آوردن]] [[مردم]] [[دومة الجندل]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، نامهای به [[پیامبر]]{{صل}} نوشت و آن را همراه مردی از [[قبیله]] [[جهینه]] که "[[رافع بن مکین]]" نام داشت، [[حضرت]] فرستاد. [[عبدالرحمان بن عوف]] در این [[نامه]]، نوشته بود که میخواهد از آن سرزمین برای خود همسری [[انتخاب]] کند. | * پس از [[اسلام آوردن]] [[مردم]] [[دومة الجندل]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، نامهای به [[پیامبر]] {{صل}} نوشت و آن را همراه مردی از [[قبیله]] [[جهینه]] که "[[رافع بن مکین]]" نام داشت، [[حضرت]] فرستاد. [[عبدالرحمان بن عوف]] در این [[نامه]]، نوشته بود که میخواهد از آن سرزمین برای خود همسری [[انتخاب]] کند. | ||
*در [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ او نوشت با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]] [[ازدواج]] کند. [[عبدالرحمان بن عوف]] با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، به نام "تَماضُر"، [[ازدواج]] کرد و با او به [[مدینه]] آمد. [[تماضر]]، [[مادر]] [[ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف]] است<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. | * در [[رسول خدا]] {{صل}} در پاسخ او نوشت با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]] [[ازدواج]] کند. [[عبدالرحمان بن عوف]] با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، به نام "تَماضُر"، [[ازدواج]] کرد و با او به [[مدینه]] آمد. [[تماضر]]، [[مادر]] [[ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف]] است<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. | ||
==به سوی [[قبیله کلب]]== | == به سوی [[قبیله کلب]] == | ||
*پس از این سریه، [[پیامبر]]{{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را به سوی "[[قبیله کلب]]" اعزام فرمود و به او [[دستور]] داد: "اگر اهل [[قبیله کلب]]، [[مسلمان]] شدند، با دختر [[پادشاه]] یا بزرگ آنان [[ازدواج]] کن". هنگامی که [[عبدالرحمان بن عوف]] نزد آنان رسید، آنها را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد. گروهی از آنان [[مسلمان]] شدند و بقیه نیز پذیرفتند تا به [[حکومت اسلامی]] [[جزیه]] بپردازند<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>. | * پس از این سریه، [[پیامبر]] {{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را به سوی "[[قبیله کلب]]" اعزام فرمود و به او [[دستور]] داد: "اگر اهل [[قبیله کلب]]، [[مسلمان]] شدند، با دختر [[پادشاه]] یا بزرگ آنان [[ازدواج]] کن". هنگامی که [[عبدالرحمان بن عوف]] نزد آنان رسید، آنها را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد. گروهی از آنان [[مسلمان]] شدند و بقیه نیز پذیرفتند تا به [[حکومت اسلامی]] [[جزیه]] بپردازند<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |