عمادالدوله: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[عمادالدوله در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[عمادالدوله در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
بنیان‌گذار [[دولت]] [[بویهی]] در منطقه [[فارس]] علی [[عمادالدوله]] است. وی به [[سال ۲۷۹ ق]]. در [[دیلم]] زاده شد و از [[دوران کودکی]] به همراه [[پدر]] و دیگر برادرانش به کارهای سخت و [[طاقت]] فرسایی چون ماهی‌گیری و هیزم‌کشی پرداخت. چندی بعد، به همراه دو برادرش، حسن و احمد، به [[سپاه]] ماکان پیوست تا خود را از [[محنت]] و [[رنج]] روزافزون رها کند. کار علی و [[برادران]] در آنجا بالا گرفت و علی به [[پایمردی]] عمید، [[فرمان]] [[حکومت]] کرج را از [[مرداویج]] دریافت کرد. پس از آن، در یک حرکت نظامی سریع و به اتکای [[یاران]] دیلمی‌اش بر [[اصفهان]] و ارجان و نوبندجان دست یافت و پس از [[تصرف]] [[شیراز]] به سال ۳۲۲ ق.، در همان‌جا باقی ماند و لشکرکشی‌های مکرر [[بویهیان]] را [[هدایت]] و [[رهبری]] کرد و چنانکه پیش از این گفتیم، تصرف اصفهان و [[ری]] به دست حسن و نیز [[تسلط]] احمد بر کرمان، [[خوزستان]]، [[عراق]] و [[دارالخلافه]]، همه با [[حمایت]] و هدایت علی به انجام رسید.
بنیان‌گذار [[دولت]] [[بویهی]] در منطقه [[فارس]] علی [[عمادالدوله]] است. وی به [[سال ۲۷۹ ق]]. در [[دیلم]] زاده شد و از [[دوران کودکی]] به همراه [[پدر]] و دیگر برادرانش به کارهای سخت و [[طاقت]] فرسایی چون ماهی‌گیری و هیزم‌کشی پرداخت. چندی بعد، به همراه دو برادرش، حسن و احمد، به [[سپاه]] ماکان پیوست تا خود را از [[محنت]] و [[رنج]] روزافزون رها کند. کار علی و [[برادران]] در آنجا بالا گرفت و علی به [[پایمردی]] عمید، [[فرمان]] [[حکومت]] کرج را از [[مرداویج]] دریافت کرد. پس از آن، در یک حرکت نظامی سریع و به اتکای [[یاران]] دیلمی‌اش بر [[اصفهان]] و ارجان و نوبندجان دست یافت و پس از [[تصرف]] [[شیراز]] به سال ۳۲۲ ق. ، در همان‌جا باقی ماند و لشکرکشی‌های مکرر [[بویهیان]] را [[هدایت]] و [[رهبری]] کرد و چنانکه پیش از این گفتیم، تصرف اصفهان و [[ری]] به دست حسن و نیز [[تسلط]] احمد بر کرمان، [[خوزستان]]، [[عراق]] و [[دارالخلافه]]، همه با [[حمایت]] و هدایت علی به انجام رسید.


به گفته [[مورخان]]، [[علی عمادالدوله]] مردی [[بخشنده]] و بردبار و [[با تدبیر]] بود و بسیاری از [[سپاهیان]] خود را با [[گشاده‌دستی]] و [[سخاوت]] جلب می‌کرد. وی در واقع، امیرالامرای [[خاندان]] [[بویه]] بود و دیگر برادران، از او همچون پدری ناصح و [[دلسوز]] [[اطاعت]] می‌کردند؛ چنانکه معزالدوله به [[نیابت]] از او در [[بغداد]] فرمان می‌راند و هیچ‌گاه از دستور او سرنپیچید. این [[وفاق]] و [[دوستی]] رمز [[واقعی]] [[اقتدار]] و ماندگاری دولت [[آل بویه]] گردید. علی چون خود را پیر و رنجور یافت، در صدد برآمد برای [[حفظ]] [[استحکام]] و اقتدار خاندان و [[تحکیم]] [[روابط دوستانه]] میان برادران، [[ارتباط]] آنان را بر اساس [[اعتماد]] و [[احترام]] متقابل برقرار سازد؛ به همین روی، چون خود پسری نداشت، پسر ارشد [[رکن الدوله]] به نام فناخسرو را به شیراز فرا خواند و او را در نهایت [[ادب]] و احترام به [[جانشینی]] گماشت و پس از آنکه افراد مخالف و [[سرکش]] را از برابر او برداشت، به سال ۳۳۸ ق. در سن ۵۹ سالگی بدرود [[حیات]] گفت<ref>الکامل، ج۶، ص۳۳۲-۳۳۵.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۷۳.</ref>.
به گفته [[مورخان]]، [[علی عمادالدوله]] مردی [[بخشنده]] و بردبار و [[با تدبیر]] بود و بسیاری از [[سپاهیان]] خود را با [[گشاده‌دستی]] و [[سخاوت]] جلب می‌کرد. وی در واقع، امیرالامرای [[خاندان]] [[بویه]] بود و دیگر برادران، از او همچون پدری ناصح و [[دلسوز]] [[اطاعت]] می‌کردند؛ چنانکه معزالدوله به [[نیابت]] از او در [[بغداد]] فرمان می‌راند و هیچ‌گاه از دستور او سرنپیچید. این [[وفاق]] و [[دوستی]] رمز [[واقعی]] [[اقتدار]] و ماندگاری دولت [[آل بویه]] گردید. علی چون خود را پیر و رنجور یافت، در صدد برآمد برای [[حفظ]] [[استحکام]] و اقتدار خاندان و [[تحکیم]] [[روابط دوستانه]] میان برادران، [[ارتباط]] آنان را بر اساس [[اعتماد]] و [[احترام]] متقابل برقرار سازد؛ به همین روی، چون خود پسری نداشت، پسر ارشد [[رکن الدوله]] به نام فناخسرو را به شیراز فرا خواند و او را در نهایت [[ادب]] و احترام به [[جانشینی]] گماشت و پس از آنکه افراد مخالف و [[سرکش]] را از برابر او برداشت، به سال ۳۳۸ ق. در سن ۵۹ سالگی بدرود [[حیات]] گفت<ref>الکامل، ج۶، ص۳۳۲-۳۳۵.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۷۳.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عمادالدوله]]
[[رده:عمادالدوله]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۰

مقدمه

بنیان‌گذار دولت بویهی در منطقه فارس علی عمادالدوله است. وی به سال ۲۷۹ ق. در دیلم زاده شد و از دوران کودکی به همراه پدر و دیگر برادرانش به کارهای سخت و طاقت فرسایی چون ماهی‌گیری و هیزم‌کشی پرداخت. چندی بعد، به همراه دو برادرش، حسن و احمد، به سپاه ماکان پیوست تا خود را از محنت و رنج روزافزون رها کند. کار علی و برادران در آنجا بالا گرفت و علی به پایمردی عمید، فرمان حکومت کرج را از مرداویج دریافت کرد. پس از آن، در یک حرکت نظامی سریع و به اتکای یاران دیلمی‌اش بر اصفهان و ارجان و نوبندجان دست یافت و پس از تصرف شیراز به سال ۳۲۲ ق. ، در همان‌جا باقی ماند و لشکرکشی‌های مکرر بویهیان را هدایت و رهبری کرد و چنانکه پیش از این گفتیم، تصرف اصفهان و ری به دست حسن و نیز تسلط احمد بر کرمان، خوزستان، عراق و دارالخلافه، همه با حمایت و هدایت علی به انجام رسید.

به گفته مورخان، علی عمادالدوله مردی بخشنده و بردبار و با تدبیر بود و بسیاری از سپاهیان خود را با گشاده‌دستی و سخاوت جلب می‌کرد. وی در واقع، امیرالامرای خاندان بویه بود و دیگر برادران، از او همچون پدری ناصح و دلسوز اطاعت می‌کردند؛ چنانکه معزالدوله به نیابت از او در بغداد فرمان می‌راند و هیچ‌گاه از دستور او سرنپیچید. این وفاق و دوستی رمز واقعی اقتدار و ماندگاری دولت آل بویه گردید. علی چون خود را پیر و رنجور یافت، در صدد برآمد برای حفظ استحکام و اقتدار خاندان و تحکیم روابط دوستانه میان برادران، ارتباط آنان را بر اساس اعتماد و احترام متقابل برقرار سازد؛ به همین روی، چون خود پسری نداشت، پسر ارشد رکن الدوله به نام فناخسرو را به شیراز فرا خواند و او را در نهایت ادب و احترام به جانشینی گماشت و پس از آنکه افراد مخالف و سرکش را از برابر او برداشت، به سال ۳۳۸ ق. در سن ۵۹ سالگی بدرود حیات گفت[۱].[۲].

منابع

پانویس