جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[محمد بن فضل هاشمی در تراجم و رجال]] - [[محمد بن فضل هاشمی در تاریخ اسلامی]] - [[محمد بن فضل هاشمی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[محمد بن فضل هاشمی در تراجم و رجال]] - [[محمد بن فضل هاشمی در تاریخ اسلامی]] - [[محمد بن فضل هاشمی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از [[یاران]] و خدمتکاران [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} بود. امام{{ع}} بدلیل اعتمادی که به وی داشتند، ایشان را [[مأمور]] أخذ [[هدایا]] و امانات [[مردم]] کرده بودند. [[محمد بن فضل]]، بعد از [[شهادت امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، به [[خدمت]] [[امام رضا]]{{ع}} رسیدند و عرض [[ادب]] نموده و به [[امامت]] ایشان [[شهادت]] دادند. | از [[یاران]] و خدمتکاران [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}} بود. امام {{ع}} بدلیل اعتمادی که به وی داشتند، ایشان را [[مأمور]] أخذ [[هدایا]] و امانات [[مردم]] کرده بودند. [[محمد بن فضل]]، بعد از [[شهادت امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}}، به [[خدمت]] [[امام رضا]] {{ع}} رسیدند و عرض [[ادب]] نموده و به [[امامت]] ایشان [[شهادت]] دادند. | ||
وی در این زمینه [[روایت]] کرده: «بعد از شهادت امام موسی بن جعفر{{ع}} به [[مدینه]] آمدم و خدمت [[حضرت رضا]]{{ع}} رسیدم و به عنوان امام، بر [[حضرت]] [[سلام]] کردم. آنچه از امانات پدرشان نزد من بود، به ایشان دادم و گفتم: من میخواهم به [[بصره]] بروم و میدانی که خبر [[رحلت]] موسی بن جعفر{{ع}} به رسیده است و آنها به شدت [[اختلاف]] دارند، مطمئن هستم که از من در مورد [[ادله امامت]] سؤال میکنند، ای کاش چیزی از آن [[معجزات]] را به من نشان دهی؟ حضرت رضا{{ع}} فرمودند: این مسأله بر من پوشیده نیست، به [[دوستان]] ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. سپس امام{{ع}} تمامی آنچه از [[پیامبر]]{{صل}} نزد [[امامان]] میباشد که عبارت است از [[لباس]] و چوبهدستی و [[اسلحه]] و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی میآیید؟ حضرت فرمودند: وقتی به بصره رسیدی، سه [[روز]] بعد من به بصره خواهم آمد انشاء [[الله]] تعالی. من به بصره آمدم و خبر آمدن حضرت رضا{{ع}} را به مردم دادم. حضرت رضا{{ع}}، بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمدند و [[دستور]] دادند تا بزرگان [[ادیان]] را برای [[مناظره]] بیاورند. [[مجلسی]] آراستند که از [[شیعه]] و [[زیدیه]] و [[یهود]] و [[نصاری]] پر بود. وقتی مجلس آماده شد، حضرت رضا{{ع}} وارد شده، پس از سلام فرمودند: منم [[علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]]{{ع}} و پسر پیامبر{{صل}}. امروز صبح [[نماز]] را در مدینه با [[والی]] خواندم و او پس از [[نماز]]، نامهای از [[خلیفه]] به من داد و قرار شد بیاید به [[منزل]] من و جواب [[نامه]] را در حضور من بنویسد. انشاء الله امروز عصر میروم و به قرار خود عمل میکنم. سپس فرمودند: شما را جمع کردم تا اشکالها و سؤالهای خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل بیت]]{{عم}} نخواهید یافت. هر که میخواهد سؤال کند، من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر [[پیامبر]]{{صل}}! با این دلیل، دیگر دلیلی نمیخواهیم و شما نزد ما [[راستگویی]]. و خواستند بلند شوند که [[حضرت]] فرمودند: متفرق نشوید و از من درباره امامت سؤال کنید»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۵۵۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۴۳.</ref> | وی در این زمینه [[روایت]] کرده: «بعد از شهادت امام موسی بن جعفر {{ع}} به [[مدینه]] آمدم و خدمت [[حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم و به عنوان امام، بر [[حضرت]] [[سلام]] کردم. آنچه از امانات پدرشان نزد من بود، به ایشان دادم و گفتم: من میخواهم به [[بصره]] بروم و میدانی که خبر [[رحلت]] موسی بن جعفر {{ع}} به رسیده است و آنها به شدت [[اختلاف]] دارند، مطمئن هستم که از من در مورد [[ادله امامت]] سؤال میکنند، ای کاش چیزی از آن [[معجزات]] را به من نشان دهی؟ حضرت رضا {{ع}} فرمودند: این مسأله بر من پوشیده نیست، به [[دوستان]] ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. سپس امام {{ع}} تمامی آنچه از [[پیامبر]] {{صل}} نزد [[امامان]] میباشد که عبارت است از [[لباس]] و چوبهدستی و [[اسلحه]] و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی میآیید؟ حضرت فرمودند: وقتی به بصره رسیدی، سه [[روز]] بعد من به بصره خواهم آمد انشاء [[الله]] تعالی. من به بصره آمدم و خبر آمدن حضرت رضا {{ع}} را به مردم دادم. حضرت رضا {{ع}}، بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمدند و [[دستور]] دادند تا بزرگان [[ادیان]] را برای [[مناظره]] بیاورند. [[مجلسی]] آراستند که از [[شیعه]] و [[زیدیه]] و [[یهود]] و [[نصاری]] پر بود. وقتی مجلس آماده شد، حضرت رضا {{ع}} وارد شده، پس از سلام فرمودند: منم [[علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] {{ع}} و پسر پیامبر {{صل}}. امروز صبح [[نماز]] را در مدینه با [[والی]] خواندم و او پس از [[نماز]]، نامهای از [[خلیفه]] به من داد و قرار شد بیاید به [[منزل]] من و جواب [[نامه]] را در حضور من بنویسد. انشاء الله امروز عصر میروم و به قرار خود عمل میکنم. سپس فرمودند: شما را جمع کردم تا اشکالها و سؤالهای خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل بیت]] {{عم}} نخواهید یافت. هر که میخواهد سؤال کند، من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر [[پیامبر]] {{صل}}! با این دلیل، دیگر دلیلی نمیخواهیم و شما نزد ما [[راستگویی]]. و خواستند بلند شوند که [[حضرت]] فرمودند: متفرق نشوید و از من درباره امامت سؤال کنید»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۵۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۴۳.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |