رسالت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
رسالت: پیامبریِ خدا برای بندگان
رسالت: پیامبریِ خدا برای بندگان
رسالت، اسم مصدر@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».&، ثلاثی مزید باب افعال@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴، «رسالت».&، از ریشه «ر - س - ل» و به معنای پیام، کتاب@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.&، پیغمبری@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.&، مأموریت و فرستادگی@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.& و جمع آن، رسائل@العين، ج ۷، ص ۲۴۱، «رسل».& و رسالات@فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.& است. اصل واحد در تمام کاربست‌ها و مشتقات آن، برانگیختن@التحقيق، ج ۴، ص ۱۲۸، «رسل».& و فرستادن چیزی را می‌رساند؛ بدین‌سان که حامل پیغامی باشد.@التحقيق، ج ۴، ص ۱۳۰.& رسالت در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است.@جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفيه، ص206.&
رسالت، اسم مصدر@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».&، ثلاثی مزید باب افعال@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴، «رسالت».&، از ریشه «ر - س - ل» و به معنای پیام، کتاب@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.&، پیغمبری@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.&، مأموریت و فرستادگی@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.& و جمع آن، رسائل@العین، ج ۷، ص ۲۴۱، «رسل».& و رسالات@فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.& است. اصل واحد در تمام کاربست‌ها و مشتقات آن، برانگیختن@التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸، «رسل».& و فرستادن چیزی را می‌رساند؛ بدین‌سان که حامل پیغامی باشد.@التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.& رسالت در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است.@جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص206.&
رسول نیز از ماده «ر - س - ل» به معنای رساله (نامه) و مُرسَل (فرستاده شده)@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».& و در اصطلاح دینی، پیام‌آور و فرستاده برای تبلیغ احکام@التعریفات، ص ۱۴۸، «رسول».& و مطالبی است که به او وحی شده است.@شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.&
رسول نیز از ماده «ر - س - ل» به معنای رساله (نامه) و مُرسَل (فرستاده شده)@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».& و در اصطلاح دینی، پیام‌آور و فرستاده برای تبلیغ احکام@التعریفات، ص ۱۴۸، «رسول».& و مطالبی است که به او وحی شده است.@شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.&
فرستاده، در متون دینی، گاهی رسول نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به رسول تعبیر می‌گردد؛ چنانچه رسول با قیدِ «از جانب خدا» لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود.@التحقيق، ج ۴، ص ۱۳۱-۱۳۲.&
فرستاده، در متون دینی، گاهی رسول نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به رسول تعبیر می‌گردد؛ چنانچه رسول با قیدِ «از جانب خدا» لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود.@التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱-۱۳۲.&
رسول، جز خواسته خدا را نمی‌خواهد و جز اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد.@التحقيق، ج ۴، ص ۱۱۷-۱۱۹، «رسل».&
رسول، جز خواسته خدا را نمی‌خواهد و جز اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد.@التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷-۱۱۹، «رسل».&
در مورد تفاوت رسالت و نبوت آرا گوناگون است@اعلام النبوه ، ص ۵۱.&: عده‌ای تفاوت آن دو را در چگونگی وحی می‌دانند. در رسالت، وحی را تنها جبرئیل می‌آورد؛ ولی در نبوت وحی از راه ملک، الهام قلبی یا رؤیای صادقه انجام می‌شود.@التعريفات، ص ۳۰۷.& برخی نیز رسول و نبی را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که رسول، مبعوث و مأمور تبلیغ؛ ولی نبی تنها برانگیخته است؛ خواه به تبلیغ امر شده یا نشده باشد.@نک: الميزان، ج ۲، ص ۱۳9.& اثبات حقانیت ادعای رسالت از راه معجزه، بشارت پیامبران پیشین@التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۷۸؛ کشف المراد، ص ۳۷۷-۳۷۹.&، بررسی محتوای دعوت و گردآوری قرائن شدنی است.@محاضرات فی الالهیات، ص ۲۵۸-۲۵۷.&
در مورد تفاوت رسالت و نبوت آرا گوناگون است@اعلام النبوه ، ص ۵۱.&: عده‌ای تفاوت آن دو را در چگونگی وحی می‌دانند. در رسالت، وحی را تنها جبرئیل می‌آورد؛ ولی در نبوت وحی از راه ملک، الهام قلبی یا رؤیای صادقه انجام می‌شود.@التعریفات، ص ۳۰۷.& برخی نیز رسول و نبی را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که رسول، مبعوث و مأمور تبلیغ؛ ولی نبی تنها برانگیخته است؛ خواه به تبلیغ امر شده یا نشده باشد.@نک: المیزان، ج ۲، ص ۱۳9.& اثبات حقانیت ادعای رسالت از راه معجزه، بشارت پیامبران پیشین@التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۷۸؛ کشف المراد، ص ۳۷۷-۳۷۹.&، بررسی محتوای دعوت و گردآوری قرائن شدنی است.@محاضرات فی الالهیات، ص ۲۵۸-۲۵۷.&
بعثت رسول، از جنبه‌های مختلف در قرآن کریم یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، ایمان به رسالت پیامبران الهی، مخالفان پیامبران، جهان شمولی رسالت برخی پیامبران، راه‌های اثبات رسالت، وحی و منشأ رسالت.
بعثت رسول، از جنبه‌های مختلف در قرآن کریم یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، ایمان به رسالت پیامبران الهی، مخالفان پیامبران، جهان شمولی رسالت برخی پیامبران، راه‌های اثبات رسالت، وحی و منشأ رسالت.
پیشینه رسالت: تاریخ ادیان، شاهد ارسال پی‌درپی پیامبران در جوامع مختلف بوده است: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا» (مؤمنون/۲۳، ۴۴)، هرچند درشمار پیامبران اختلاف است. در روایت مشهوری از رسول خدا{{صل}} خطاب به ابوذر عدد پیامبران الهی، ۱۲۴ هزار تن و از این میان، شمار رسولان الهی ۳۱۳ نفر است. نخستین پیامبر الهی، حضرت آدم{{ع}} بوده است.@الخصال، ص ۵۲۴.& مهم‌تر از عدد پیامبران، حکمت‌های تعدد پیامبران است: حفظ آموزه‌های اصیل دینی از خطر تحریف و فراموشی@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».&؛ ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».&؛ اختلاف مقتضیات و نیازهای زمانه و مصالح با وجود ثبات آموزه‌های اساسی مشترک در میان همه ادیان، که سبب تغییر در احکام و آموزه‌های جزئی‌تر بر اساس آن نیازها می‌شود@شرح فصوص‌الحکم، ص ۱۴۵ - ۱۴6.&؛ رشد و تکامل تدریجی فهم و استعداد بشر.@الکافی، ج ۱، ص ۴۴۵؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۳۰۹؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۵۲ - ۳۵۳.&
پیشینه رسالت: تاریخ ادیان، شاهد ارسال پی‌درپی پیامبران در جوامع مختلف بوده است: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا» (مؤمنون/۲۳، ۴۴)، هرچند درشمار پیامبران اختلاف است. در روایت مشهوری از رسول خدا{{صل}} خطاب به ابوذر عدد پیامبران الهی، ۱۲۴ هزار تن و از این میان، شمار رسولان الهی ۳۱۳ نفر است. نخستین پیامبر الهی، حضرت آدم{{ع}} بوده است.@الخصال، ص ۵۲۴.& مهم‌تر از عدد پیامبران، حکمت‌های تعدد پیامبران است: حفظ آموزه‌های اصیل دینی از خطر تحریف و فراموشی@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».&؛ ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».&؛ اختلاف مقتضیات و نیازهای زمانه و مصالح با وجود ثبات آموزه‌های اساسی مشترک در میان همه ادیان، که سبب تغییر در احکام و آموزه‌های جزئی‌تر بر اساس آن نیازها می‌شود@شرح فصوص‌الحکم، ص ۱۴۵ - ۱۴6.&؛ رشد و تکامل تدریجی فهم و استعداد بشر.@الکافی، ج ۱، ص ۴۴۵؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۳۰۹؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۵۲ - ۳۵۳.&
رسالت و مباحث آن از زمان‌های بسیار دور محور بحث بوده است و از آنجا که تفکر حسی و مادی‌گرایی قدمتی به درازای تاریخ دارد و دعوت پیامبران الهی{{عم}} موافق با این طرز تفکر نبوده، همیشه موضع‌گیری در برابر دعوت ایشان از دشواری‌های پیش روی رسولان الهی بوده و امکان ارتباط انسان‌هایی به عنوان پیامبر با غیب و آن‌سوی طبیعت، ضرورت بعثت پیامبران و عدم کفایت عقل بشر برای دستیابی به سعادت@الملل والنحل، ج ۲، ص ۲۵۱.&، حقیقت رسالت و چگونگی شناسایی ادعای رسالت راستین از دروغین، از مباحثی بوده که از آغاز، ذهن بشر را به خود سرگرم داشته است. در مباحث کلامی آیین یهود، اعتقاد به رسالت عده‌ای از بندگان خاص خدا، از باورهای ایشان یاد شده@آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.& و قرآن کریم نیز به پاره‌ای از این مباحث پرداخته است.
رسالت و مباحث آن از زمان‌های بسیار دور محور بحث بوده است و از آنجا که تفکر حسی و مادی‌گرایی قدمتی به درازای تاریخ دارد و دعوت پیامبران الهی{{عم}} موافق با این طرز تفکر نبوده، همیشه موضع‌گیری در برابر دعوت ایشان از دشواری‌های پیش روی رسولان الهی بوده و امکان ارتباط انسان‌هایی به عنوان پیامبر با غیب و آن‌سوی طبیعت، ضرورت بعثت پیامبران و عدم کفایت عقل بشر برای دستیابی به سعادت@الملل والنحل، ج ۲، ص ۲۵۱.&، حقیقت رسالت و چگونگی شناسایی ادعای رسالت راستین از دروغین، از مباحثی بوده که از آغاز، ذهن بشر را به خود سرگرم داشته است. در مباحث کلامی آیین یهود، اعتقاد به رسالت عده‌ای از بندگان خاص خدا، از باورهای ایشان یاد شده@آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.& و قرآن کریم نیز به پاره‌ای از این مباحث پرداخته است.
مباحث ویژه رسالت، بار نخست در زمان خلفای عباسی یاد شده و آنان برای مقابله با مرجعیت علمی و دینی امامان شیعه{{عم}} به مباحث نظريِ استوار بر عقل بشری اهتمام ویژه‌ای داشتند. نجار رازی در کتاب اثبات الرسل@تاریخ علم کلام، ص ۲۰۹.& و هشام بن عمرو فوطی و جاحظ@رسائل الجاحظ، ج ۳، ص ۱۷۱ - ۲۱۴.& از نخستین کسانی بوده‌اند که به بحث در زمینه حقیقت رسالت و عصمت پیامبران پرداخته و کتاب‌هایی در این زمینه تألیف کرده‌اند.@مقالات الاسلامیین، ص ۲۷ - ۵۰.& در شرح مواقف از راه‌های اثبات رسالت بحث و از آن پس، مباحثی از این دست، اصلی‌ترین مطالب کتاب‌های متکلمان و محدثان بوده‌اند. در این میان، فلاسفه مسلمان از فارابی@فصوص فارابی، ص ۴۵.& و شیخ‌الرئیس@طبیعیات دانشنامه علائی، ص ۱۴۵ - ۱۴6؛ معراج نامه، ص ۱۰۱ - ۱۰۵، ۱۲۰ - ۱۲۱، ۱۳۴ - ۱۳۵، 154 – 155.& گرفته تا شیخ اشراق@مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۴۵، ۴۴۷.& و ملاصدرا@المبدؤ و المعاد، ص 6۱۳-6۱۴؛ شواهد الربوبية، ص ۴۰۵-۴۱۴.& از جنبه عقلی، و عرفا@مصباح الهدایه، ص ۳۸؛ فصوص الحکم، ابن‌عربی، ص ۱6۰.& از جنبه عرفانی به بررسی و تبیین این بحث پرداخته‌اند.
مباحث ویژه رسالت، بار نخست در زمان خلفای عباسی یاد شده و آنان برای مقابله با مرجعیت علمی و دینی امامان شیعه{{عم}} به مباحث نظریِ استوار بر عقل بشری اهتمام ویژه‌ای داشتند. نجار رازی در کتاب اثبات الرسل@تاریخ علم کلام، ص ۲۰۹.& و هشام بن عمرو فوطی و جاحظ@رسائل الجاحظ، ج ۳، ص ۱۷۱ - ۲۱۴.& از نخستین کسانی بوده‌اند که به بحث در زمینه حقیقت رسالت و عصمت پیامبران پرداخته و کتاب‌هایی در این زمینه تألیف کرده‌اند.@مقالات الاسلامیین، ص ۲۷ - ۵۰.& در شرح مواقف از راه‌های اثبات رسالت بحث و از آن پس، مباحثی از این دست، اصلی‌ترین مطالب کتاب‌های متکلمان و محدثان بوده‌اند. در این میان، فلاسفه مسلمان از فارابی@فصوص فارابی، ص ۴۵.& و شیخ‌الرئیس@طبیعیات دانشنامه علائی، ص ۱۴۵ - ۱۴6؛ معراج نامه، ص ۱۰۱ - ۱۰۵، ۱۲۰ - ۱۲۱، ۱۳۴ - ۱۳۵، 154 – 155.& گرفته تا شیخ اشراق@مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۴۵، ۴۴۷.& و ملاصدرا@المبدؤ و المعاد، ص 6۱۳-6۱۴؛ شواهد الربوبیة، ص ۴۰۵-۴۱۴.& از جنبه عقلی، و عرفا@مصباح الهدایه، ص ۳۸؛ فصوص الحکم، ابن‌عربی، ص ۱6۰.& از جنبه عرفانی به بررسی و تبیین این بحث پرداخته‌اند.
ضرورت رسالت: ضرورت فرستادن پیامبران، از مهم‌ترین مباحثی است که از دیرباز مورد توجه بوده و دانشمندان برای تبیین آن از جنبه برون دینی و نظری، مباحثی با رویکردهای گوناگون ارائه کرده‌اند؛ مانند نگاه کلامی و مستند به حکمت الهی، رویکرد انسان‌شناسانه با توجه به محدودیت توان عقل@الذخيره ، ص ۳۲۲-۳۲۷.&، دید عرفانی با لحاظ تکامل و تحصیل غایت آفرینش@گوهر مراد، ص ۳۶۲-۳۶۳.&، رویکرد روان شناسانه اگزیستانسیالیسم به اعتبار تحلیل نیازها و اضطراب‌های روانی انسان@تاریخ فلسفه، ص ۲۹.& و نگاه اجتماعی فیلسوفان با توجه به نظریه حکومت کامل‌ترین انسان.@السياسة المدنيه، ص ۲۰۳-۲۰۹؛ مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۵۴؛ المیزان، ج ۲، ص 131-132.&
ضرورت رسالت: ضرورت فرستادن پیامبران، از مهم‌ترین مباحثی است که از دیرباز مورد توجه بوده و دانشمندان برای تبیین آن از جنبه برون دینی و نظری، مباحثی با رویکردهای گوناگون ارائه کرده‌اند؛ مانند نگاه کلامی و مستند به حکمت الهی، رویکرد انسان‌شناسانه با توجه به محدودیت توان عقل@الذخیره ، ص ۳۲۲-۳۲۷.&، دید عرفانی با لحاظ تکامل و تحصیل غایت آفرینش@گوهر مراد، ص ۳۶۲-۳۶۳.&، رویکرد روان شناسانه اگزیستانسیالیسم به اعتبار تحلیل نیازها و اضطراب‌های روانی انسان@تاریخ فلسفه، ص ۲۹.& و نگاه اجتماعی فیلسوفان با توجه به نظریه حکومت کامل‌ترین انسان.@السیاسة المدنیه، ص ۲۰۳-۲۰۹؛ مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۵۴؛ المیزان، ج ۲، ص 131-132.&
بهترین تبیین برون دینی برای رسالت و ضرورت، که مورد تأیید متون دینی نیز هست، رویکرد کلامی است. بر اساس این نگاه، از آنجا که هدف آفرینش، رسیدن انسان، این خلیفه خدا، به کمال و سعادت از راه افعال اختیاری است، انتخاب آگاهانه او، افزون بر فراهم آوردن زمینه‌های بیرونی و وجود میل درونی، نیازمند برنامه‌ای دقیق و فراگیر است و حکمت الهی خدا ابزار لازم برای تحصیل چنین شناختی را در اختیار بشر بگذارد. از سوی دیگر، شناخت‌های متعارف حسی و عقلی، برای شناسایی این راه و برنامه کافی نیستند: «وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً» (اسراء/۱۷، ۸۵) بلکه نیاز به راه دیگری است، تا غرض آفرینش انسان عملی گردد@آموزش عقائد، ص ۱۰-۱۶.& و این راه، ارتباط با غيب و وحی است؛ اما از آنجا که هرکس برای ارتباط با جهان ماوراء طبیعت توانایی و شایستگی ندارد: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» (آل‌عمران/۳، ۱۷۹) باید انسان‌هایی باشند که مخاطب خدا شده و خدا از طریق آنها، حقایق جهان و برنامه سعادت و زندگی را برایشان روشن کند@راه و راهنماشناسی، ص ۱۵-۲۰.&: «وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء». (آل‌عمران/۳، ۱۷۹)
بهترین تبیین برون دینی برای رسالت و ضرورت، که مورد تأیید متون دینی نیز هست، رویکرد کلامی است. بر اساس این نگاه، از آنجا که هدف آفرینش، رسیدن انسان، این خلیفه خدا، به کمال و سعادت از راه افعال اختیاری است، انتخاب آگاهانه او، افزون بر فراهم آوردن زمینه‌های بیرونی و وجود میل درونی، نیازمند برنامه‌ای دقیق و فراگیر است و حکمت الهی خدا ابزار لازم برای تحصیل چنین شناختی را در اختیار بشر بگذارد. از سوی دیگر، شناخت‌های متعارف حسی و عقلی، برای شناسایی این راه و برنامه کافی نیستند: «وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً» (اسراء/۱۷، ۸۵) بلکه نیاز به راه دیگری است، تا غرض آفرینش انسان عملی گردد@آموزش عقائد، ص ۱۰-۱۶.& و این راه، ارتباط با غیب و وحی است؛ اما از آنجا که هرکس برای ارتباط با جهان ماوراء طبیعت توانایی و شایستگی ندارد: «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ» (آل‌عمران/۳، ۱۷۹) باید انسان‌هایی باشند که مخاطب خدا شده و خدا از طریق آنها، حقایق جهان و برنامه سعادت و زندگی را برایشان روشن کند@راه و راهنماشناسی، ص ۱۵-۲۰.&: «وَلَکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء». (آل‌عمران/۳، ۱۷۹)
در مقابل، عده‌ای گمان کرده‌اند که در شناخت خدا و دریافت پیام آسمانی، نیازی به پیامبران و بعثت ایشان نیست و انسان با اتکا به عقل می‌تواند راه سعادت و خداشناسی را شناخته و بپیماید؛ مانند براهمه@جوامع الجامع، ج ۳، ص ۱۳۸.&، صابئین و تناسخیه@شرح المواقف، ج ۸، ص ۲۳۴-۲۳۵.& در تاریخ کهن و دئیست‌ها در سده‌های اخیر.@(دائرة‌المعارف راتلج) Routledge Vol.2 P.853& استدلال آنان این است که پیام پیامبران، یا موافق حکم عقل است که با بودن عقل دیگر نیازی به پیامبر و پیام او نیست؛ یا مخالف حکم عقل است که عقل از قبول آن خودداری می‌کند@کشف المراد، ص ۳۴۸.&، در حالی‌که عقل انسان در سنجش آموزه‌های وحیانی، یا موافق یا ناتوان از درک درست آنها و ساکت و بی‌نظر است. در مواردی که عقل بشر به صورت مستقل از درک یا تفاصيل آنها درمانده است@قواعد المرام، ص ۱۲۲-۱۲۴.& - مانند شناخت خصوصیات و جزئیات مبدأ و معاد، صفات خدا، راه درست زندگی کردن@عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۸۷.& و تشخیص مصالح و مفاسد - نیز مواردی که عقل درباره آنها هیچ‌گونه نظری ندارد - نظیر چگونگی عبادت خدا و نزدیکی به وی@پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴۸.& - وحی الهی یگانه منبع شناخت است، هرچند نباید آن آموزه با مسلّمات عقلی در تضاد باشند. در مواردی نیز که عقل موافق آموزه‌های وحیانی است، ارائه آنها از طریق وحی، مایه تأكید بیشتر و اعتماد دین‌داران بدان می‌گردد.@الذخیره، ص ۳۲۴؛ کشف المراد، ص ۳۴۸.&
در مقابل، عده‌ای گمان کرده‌اند که در شناخت خدا و دریافت پیام آسمانی، نیازی به پیامبران و بعثت ایشان نیست و انسان با اتکا به عقل می‌تواند راه سعادت و خداشناسی را شناخته و بپیماید؛ مانند براهمه@جوامع الجامع، ج ۳، ص ۱۳۸.&، صابئین و تناسخیه@شرح المواقف، ج ۸، ص ۲۳۴-۲۳۵.& در تاریخ کهن و دئیست‌ها در سده‌های اخیر.@(دائرة‌المعارف راتلج) Routledge Vol.2 P.853& استدلال آنان این است که پیام پیامبران، یا موافق حکم عقل است که با بودن عقل دیگر نیازی به پیامبر و پیام او نیست؛ یا مخالف حکم عقل است که عقل از قبول آن خودداری می‌کند@کشف المراد، ص ۳۴۸.&، در حالی‌که عقل انسان در سنجش آموزه‌های وحیانی، یا موافق یا ناتوان از درک درست آنها و ساکت و بی‌نظر است. در مواردی که عقل بشر به صورت مستقل از درک یا تفاصیل آنها درمانده است@قواعد المرام، ص ۱۲۲-۱۲۴.& - مانند شناخت خصوصیات و جزئیات مبدأ و معاد، صفات خدا، راه درست زندگی کردن@عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۸۷.& و تشخیص مصالح و مفاسد - نیز مواردی که عقل درباره آنها هیچ‌گونه نظری ندارد - نظیر چگونگی عبادت خدا و نزدیکی به وی@پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴۸.& - وحی الهی یگانه منبع شناخت است، هرچند نباید آن آموزه با مسلّمات عقلی در تضاد باشند. در مواردی نیز که عقل موافق آموزه‌های وحیانی است، ارائه آنها از طریق وحی، مایه تأکید بیشتر و اعتماد دین‌داران بدان می‌گردد.@الذخیره، ص ۳۲۴؛ کشف المراد، ص ۳۴۸.&
حکمت و اهداف رسالت: از حکمت‌های بعثت پیامبران، اتمام حجت خدا با بندگان است: «رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء/۴، ۱۶۵) که راه هرگونه عذر و بهانه انسان را می‌بندد: «وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى» (طه/۲۰، ۱۳۴) و اگر حس و عقل بشر به تنهایی توان شناخت راه سعادت را داشتند، انسان‌ها نمی‌توانستند به عدم ارسال پیامبران الهی احتجاج کنند.@جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰۳؛ ج ۲، ص ۴۴۵.&
حکمت و اهداف رسالت: از حکمت‌های بعثت پیامبران، اتمام حجت خدا با بندگان است: «رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء/۴، ۱۶۵) که راه هرگونه عذر و بهانه انسان را می‌بندد: «وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَی» (طه/۲۰، ۱۳۴) و اگر حس و عقل بشر به تنهایی توان شناخت راه سعادت را داشتند، انسان‌ها نمی‌توانستند به عدم ارسال پیامبران الهی احتجاج کنند.@جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰۳؛ ج ۲، ص ۴۴۵.&
رهایی بندگان از بندگیِ جز خدا که مورد تأکید روایات@الکافی، ج ۸، ص ۳۸6.& است، از دیگر حکمت‌های بعثت رسولان الهی و از مقومات رسالت@المیزان، ج ۱۲، ص ۲۴۳.& آنان است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ...» (نحل/۱۶، ۳۶)؛ «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»@همان.& (اعراف/۷، ۱۵۷)؛ همچنین عدالت اجتماعی و برپایی قسط و داد@الميزان، ج ۱9، ص ۱۷۱.&: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حدید/۵۷، ۲۵)؛ «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ» (یونس/۱۰، ۴۷)، داوری میان مردم و رفع اختلافات: «وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ...» (بقره/۲، 213)، رفاه و توسعه زندگی دنیایی، ایجاد امنیت و تنظیم معاش و اقتصاد مردم@تقريب المعارف، ص ۱۰۳-۹۹؛ کشف المراد، ص ۳۴6-۳۴۷؛ سرمایه ایمان، ص ۸۸-۸۷.&، اقامه قسط و عدل، تعلیم و تربیت: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» (جمعه/62، 2)، نجات از تاریکی جهالت و شناخت راه حق: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقَى» (طه/۲۰، ۱۲۳)، تبلیغ دین خدا، بشارت و انذار: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» (بقره/۲، ۲۱۳)، تعلیم حکمت و تزکیه مردم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...» (آل‌عمران/۳، ۱۶۴) از دیگر حکمت‌ها و اهداف رسالت پیامبران الهی‌اند، بنابراین محال است در پیام پیامبر آموزه‌ای بوی شرک دهد؛ یا وی به کمک ستمگر بشتابد و ستم و بی‌عدالتی را تأیید یا در برابر شرک‌ها، جهالت‌ها، خرافات و ستمگری‌ها سکوت کند و با آنها نستیزد@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴، «وحی و نبوت».&: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ...يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ...». (اعراف/7، 157)
رهایی بندگان از بندگیِ جز خدا که مورد تأکید روایات@الکافی، ج ۸، ص ۳۸6.& است، از دیگر حکمت‌های بعثت رسولان الهی و از مقومات رسالت@المیزان، ج ۱۲، ص ۲۴۳.& آنان است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ...» (نحل/۱۶، ۳۶)؛ «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»@همان.& (اعراف/۷، ۱۵۷)؛ همچنین عدالت اجتماعی و برپایی قسط و داد@المیزان، ج ۱9، ص ۱۷۱.&: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حدید/۵۷، ۲۵)؛ «وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ» (یونس/۱۰، ۴۷)، داوری میان مردم و رفع اختلافات: «وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ...» (بقره/۲، 213)، رفاه و توسعه زندگی دنیایی، ایجاد امنیت و تنظیم معاش و اقتصاد مردم@تقریب المعارف، ص ۱۰۳-۹۹؛ کشف المراد، ص ۳۴6-۳۴۷؛ سرمایه ایمان، ص ۸۸-۸۷.&، اقامه قسط و عدل، تعلیم و تربیت: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» (جمعه/62، 2)، نجات از تاریکی جهالت و شناخت راه حق: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَی» (طه/۲۰، ۱۲۳)، تبلیغ دین خدا، بشارت و انذار: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ» (بقره/۲، ۲۱۳)، تعلیم حکمت و تزکیه مردم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...» (آل‌عمران/۳، ۱۶۴) از دیگر حکمت‌ها و اهداف رسالت پیامبران الهی‌اند، بنابراین محال است در پیام پیامبر آموزه‌ای بوی شرک دهد؛ یا وی به کمک ستمگر بشتابد و ستم و بی‌عدالتی را تأیید یا در برابر شرک‌ها، جهالت‌ها، خرافات و ستمگری‌ها سکوت کند و با آنها نستیزد@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴، «وحی و نبوت».&: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ...یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ...». (اعراف/7، 157)
به همین جهت، یکی از راه‌های شناختن پیامبران الهی از مدعیان دروغین، بررسی محتوای دعوت آنها از زاویه انسان‌ساز بودن و فرهنگ و تمدن‌آفرین بودن آن است. پیامبران که در سیر به سوی خدا، به کمال معنوی خود رسیده‌اند، خود را مکلف می‌بینند با بازگشت به سوی بندگان خدا جریان تاریخ را هدایت کنند و جهان را به سمت کمال مطلوبش راهنما باشند، بنابراین رهبری جامعه و خلق و به حرکت در آوردن انسان‌ها در جهت رضای خدا و صلاح بشر، لازمِ جدایی‌ناپذیر پیامبری است.@همان، ص ۱6۲؛ احیای فکر دینی، ص ۱۴۳.&
به همین جهت، یکی از راه‌های شناختن پیامبران الهی از مدعیان دروغین، بررسی محتوای دعوت آنها از زاویه انسان‌ساز بودن و فرهنگ و تمدن‌آفرین بودن آن است. پیامبران که در سیر به سوی خدا، به کمال معنوی خود رسیده‌اند، خود را مکلف می‌بینند با بازگشت به سوی بندگان خدا جریان تاریخ را هدایت کنند و جهان را به سمت کمال مطلوبش راهنما باشند، بنابراین رهبری جامعه و خلق و به حرکت در آوردن انسان‌ها در جهت رضای خدا و صلاح بشر، لازمِ جدایی‌ناپذیر پیامبری است.@همان، ص ۱6۲؛ احیای فکر دینی، ص ۱۴۳.&
امور دیگری نیز در حکمت ارسال پیامبران یاد شده‌اند؛ مانند احیای فطریات و تذکر مستقلات عقلی و زدایش ابهامات پیش روی عقل@شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۳؛ پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴6-۱۴۹.& برای شناخت خدا و شناسایی و تحلیل اوصاف كمال الهی که جز با ارسال پیامبران@تفسير ابن‌عربی، ج ۲، ص ۴۴۸.& انجام نمی‌پذیرند.
امور دیگری نیز در حکمت ارسال پیامبران یاد شده‌اند؛ مانند احیای فطریات و تذکر مستقلات عقلی و زدایش ابهامات پیش روی عقل@شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۳؛ پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴6-۱۴۹.& برای شناخت خدا و شناسایی و تحلیل اوصاف کمال الهی که جز با ارسال پیامبران@تفسیر ابن‌عربی، ج ۲، ص ۴۴۸.& انجام نمی‌پذیرند.
رسالت و وحی‌یابی: پیامبران الهی از راه وحی به مبدأ هستی وصل می‌شوند. وحی در لغت به معنای اشاره سريع@مفردات، ج ۱، ص ۸۵۸، «وحی».&، سرعت@العين، ج 3، ص ۳۲۱، «وحی».& و القای پنهانی مطلبی به دیگران است.@لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۹، «وحی».& در اصطلاح دینی، رویدادی است که در آن، خدا حقایقی را برای انسانی بیان می‌کند که برتر از قلمرو عقل او قرار دارد.@فرهنگ فلسفی، ج ۱، ص 66۴.& قرآن کریم، افزون بر دیگر وحی‌ها، از وحی تشریعی یاد می‌کند@المیزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.& که از سنخ معرفت@پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۷۰-۱۷۳.& و همان کلام خداست که به وساطت فرشته الهی یا مستقیماً خودش بر پیامبران الهی نازل می‌کند و شاخصه پیامبری است.
رسالت و وحی‌یابی: پیامبران الهی از راه وحی به مبدأ هستی وصل می‌شوند. وحی در لغت به معنای اشاره سریع@مفردات، ج ۱، ص ۸۵۸، «وحی».&، سرعت@العین، ج 3، ص ۳۲۱، «وحی».& و القای پنهانی مطلبی به دیگران است.@لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۹، «وحی».& در اصطلاح دینی، رویدادی است که در آن، خدا حقایقی را برای انسانی بیان می‌کند که برتر از قلمرو عقل او قرار دارد.@فرهنگ فلسفی، ج ۱، ص 66۴.& قرآن کریم، افزون بر دیگر وحی‌ها، از وحی تشریعی یاد می‌کند@المیزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.& که از سنخ معرفت@پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۷۰-۱۷۳.& و همان کلام خداست که به وساطت فرشته الهی یا مستقیماً خودش بر پیامبران الهی نازل می‌کند و شاخصه پیامبری است.
بیشتر موارد کاربرد قرآنی وحی و مشتقات آن، درباره وحی تشریعی است: «كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (شوری/۴۲، 3) که در نوشته‌های برخی از فلاسفه دین@Georgel. mavordes: revelation in religious belief. philodelphia: temple university press 1988.& مهم‌ترین مدل وحی است و بر گفت و شنود استوار@عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۹۰.& و ویژگی‌هایی دارد@مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۴۱-۳۴۴، «نبوت».&: تعلیم از سوی معلمی غیر بشری: «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى» (نجم/۵۳، ۵)؛ توجه پیامبر به بیرونی بودن منشأ الهام: «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ» (طه/۲۰، ۱۱۴)؛ ابلاغ آن در بیشتر موارد از طریق فرشته وحی: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ». (شعراء/۲۶، ۱۹۳-۱۹۴)
بیشتر موارد کاربرد قرآنی وحی و مشتقات آن، درباره وحی تشریعی است: «کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (شوری/۴۲، 3) که در نوشته‌های برخی از فلاسفه دین@Georgel. mavordes: revelation in religious belief. philodelphia: temple university press 1988.& مهم‌ترین مدل وحی است و بر گفت و شنود استوار@عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۹۰.& و ویژگی‌هایی دارد@مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۴۱-۳۴۴، «نبوت».&: تعلیم از سوی معلمی غیر بشری: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی» (نجم/۵۳، ۵)؛ توجه پیامبر به بیرونی بودن منشأ الهام: «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ» (طه/۲۰، ۱۱۴)؛ ابلاغ آن در بیشتر موارد از طریق فرشته وحی: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۹۳-۱۹۴)
این وحی، چند قسم است: گاهی بی‌هیچ واسطه‌ای میان خدا و رسولش و زمانی فرشته وحی - جبرئیل - واسطه است و هنگامی وحی از ورای حجاب انجام می‌گیرد@المیزان، ج ۱۸، ص ۷۴ – ۷۵.&: «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ». (شوری/۴۲، ۵۱)
این وحی، چند قسم است: گاهی بی‌هیچ واسطه‌ای میان خدا و رسولش و زمانی فرشته وحی - جبرئیل - واسطه است و هنگامی وحی از ورای حجاب انجام می‌گیرد@المیزان، ج ۱۸، ص ۷۴ – ۷۵.&: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ». (شوری/۴۲، ۵۱)
ویژگی‌های پیامبران: پیامبران الهی، چون دارای ولایت تشریعی‌اند و اطاعت از ایشان، بی‌هیچ قید و شرطی واجب است@نک: المیزان، ج 6، ص ۱۳-۱۴.&، کلام آنان حجیت دارد و پشتوانه صحت سخنان و پیام‌هایشان، شخصیت حقوقی آنهاست؛ نه دلیلی که به دست می‌دهند.@بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۳ - ۱۳۵.&
ویژگی‌های پیامبران: پیامبران الهی، چون دارای ولایت تشریعی‌اند و اطاعت از ایشان، بی‌هیچ قید و شرطی واجب است@نک: المیزان، ج 6، ص ۱۳-۱۴.&، کلام آنان حجیت دارد و پشتوانه صحت سخنان و پیام‌هایشان، شخصیت حقوقی آنهاست؛ نه دلیلی که به دست می‌دهند.@بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۳ - ۱۳۵.&
با توجه به اینکه همه پیامبران، فرستادگان و پیام‌آوران الهی‌اند، مؤمنان مکلف هستند که به همگی آنان احترام بگذارند و به کتاب‌های آسمانی ایشان ایمان داشته باشند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ...». (بقره/۲، ۲۸۵)  
با توجه به اینکه همه پیامبران، فرستادگان و پیام‌آوران الهی‌اند، مؤمنان مکلف هستند که به همگی آنان احترام بگذارند و به کتاب‌های آسمانی ایشان ایمان داشته باشند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ...». (بقره/۲، ۲۸۵)  
مهم‌ترین ویژگی‌های پیامبران الهی بدین شرح‌اند:
مهم‌ترین ویژگی‌های پیامبران الهی بدین شرح‌اند:
۱. اعجاز: معجزه، رویدادی خارق عادت است؛ نه نقض کننده قوانین مسلّم عقلی، مانند امتناع نقیضین؛ اما در این مسئله اختلاف هست که ناقض قوانین طبیعت یا خارق امور عادی باشد@نک: عقل و اعتقاد دینی، ص ۲۸۷ - ۳۱۵.&؛ نیز معجزه، باید همراه با ادعای پیامبری باشد، بنابراین کراماتی را که به دست اولیاء خدا انجام می‌گیرند، نمی‌توان معجزه نامید؛ همچنین معجزه، باید مطابق با ادعای شخص مدعی پیامبری باشد@النكت الاعتقادیه، ص ۳۵؛ کشف المراد، ص ۳۴۷.&؛ البته دلالت معجزه بر صدق ادعای شخص، وابسته به اثبات حسن و قبح عقلی است و معجزه هنگامی دلیل بر صدق مدعی رسالت است که امکان انجام دادن آن به دست مدعی دروغین، عقلاً بر خدا قبيح باشد، وگرنه منکران حسن و قبح عقلی، راهی برای تمییز میان پیامبر صادق و مدعی دروغین ندارند.@نهج الحق، ص ۸۴.& قرآن کریم، احتمال دروغ بستن پیامبر بر خدا را با شدیدترین تعابير انکار@التبیان، ج ۱۰، ص ۱۱۰.& و مجازات شدیدی را برای دروغ بستن به خدا بیان می‌کند: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ». (حاقّه/۶۹، ۴۴-۴۷)
۱. اعجاز: معجزه، رویدادی خارق عادت است؛ نه نقض کننده قوانین مسلّم عقلی، مانند امتناع نقیضین؛ اما در این مسئله اختلاف هست که ناقض قوانین طبیعت یا خارق امور عادی باشد@نک: عقل و اعتقاد دینی، ص ۲۸۷ - ۳۱۵.&؛ نیز معجزه، باید همراه با ادعای پیامبری باشد، بنابراین کراماتی را که به دست اولیاء خدا انجام می‌گیرند، نمی‌توان معجزه نامید؛ همچنین معجزه، باید مطابق با ادعای شخص مدعی پیامبری باشد@النکت الاعتقادیه، ص ۳۵؛ کشف المراد، ص ۳۴۷.&؛ البته دلالت معجزه بر صدق ادعای شخص، وابسته به اثبات حسن و قبح عقلی است و معجزه هنگامی دلیل بر صدق مدعی رسالت است که امکان انجام دادن آن به دست مدعی دروغین، عقلاً بر خدا قبیح باشد، وگرنه منکران حسن و قبح عقلی، راهی برای تمییز میان پیامبر صادق و مدعی دروغین ندارند.@نهج الحق، ص ۸۴.& قرآن کریم، احتمال دروغ بستن پیامبر بر خدا را با شدیدترین تعابیر انکار@التبیان، ج ۱۰، ص ۱۱۰.& و مجازات شدیدی را برای دروغ بستن به خدا بیان می‌کند: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ». (حاقّه/۶۹، ۴۴-۴۷)
۲. عصمت: در اصطلاح کلامی، عصمت، ملکه راسخی در نفس است که صاحبش را با توانمندی بر انجام دادن معاصی از ارتکاب آنها منع می‌کند.@النكت الاعتقادیه، ص ۳۷.& این ملکه، مرتبه بالایی از پارسایی است که صاحبش را از فکر معصیت نیز باز می‌دارد.@محاضرات فی الالهیات، ص ۲۷6.& این مصونیت سبب پیدایی حدّ اعلای قابلیت اعتماد برای پیامبران می‌شود.@کشف المراد، ص ۳۴۹؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۵۹، «وحی و نبوت».&
۲. عصمت: در اصطلاح کلامی، عصمت، ملکه راسخی در نفس است که صاحبش را با توانمندی بر انجام دادن معاصی از ارتکاب آنها منع می‌کند.@النکت الاعتقادیه، ص ۳۷.& این ملکه، مرتبه بالایی از پارسایی است که صاحبش را از فکر معصیت نیز باز می‌دارد.@محاضرات فی الالهیات، ص ۲۷6.& این مصونیت سبب پیدایی حدّ اعلای قابلیت اعتماد برای پیامبران می‌شود.@کشف المراد، ص ۳۴۹؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۵۹، «وحی و نبوت».&
عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبيق احكام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی. در این میان، عصمت از کذب حتى خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان@المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۷.&، مستند به دلیل عقلی است، زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد.@راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ – ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳6.& قرآن کریم نیز بر وجود محافظانی از پیش رو و از پشت سر برای رسولان الهی جهت رساندن پیام خدا به مردم تأکید دارد: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا». (جنّ/۷۲، ۲۶-۲۸)
عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی. در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان@المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۷.&، مستند به دلیل عقلی است، زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد.@راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ – ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳6.& قرآن کریم نیز بر وجود محافظانی از پیش رو و از پشت سر برای رسولان الهی جهت رساندن پیام خدا به مردم تأکید دارد: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا». (جنّ/۷۲، ۲۶-۲۸)
3. اخلاص در دعوت: خلوص و قاطعیت، از لوازم پیامبری‌اند.@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۳، «وحی و نبوت».& پیامبران همواره به خدا متکی بوده و رسالت خدایی‌شان را از یاد نمی‌برند، ازاین‌رو هیچ‌گاه از یاد او غافل نمی‌گردند و هیچ هدفی جز خواسته خدا برای هدایت بشر ندارند و در قبال کوشش‌هایشان در راه ابلاغ دین، هیچ پاداشی از مردم نمی‌خواهند: «وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ». (شعراء/۲۶، ۱۴۵)
3. اخلاص در دعوت: خلوص و قاطعیت، از لوازم پیامبری‌اند.@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۳، «وحی و نبوت».& پیامبران همواره به خدا متکی بوده و رسالت خدایی‌شان را از یاد نمی‌برند، ازاین‌رو هیچ‌گاه از یاد او غافل نمی‌گردند و هیچ هدفی جز خواسته خدا برای هدایت بشر ندارند و در قبال کوشش‌هایشان در راه ابلاغ دین، هیچ پاداشی از مردم نمی‌خواهند: «وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۴۵)
واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران: هنگامی که پیامبران الهی برانگیخته می‌شدند و مردم را به پرستش خدای یگانه و اطاعت از فرامین او و پرهیز از شرک و بت‌پرستی و هرگونه کارهای ناپسند و زشت دعوت می‌کردند، همگی با انکار و مخالفت مردم روبه‌رو می‌شدند@الميزان، ج ۸، ص ۲۰۴-۲۰۵.&: «أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ». (ابراهیم/۱۴، ۹)
واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران: هنگامی که پیامبران الهی برانگیخته می‌شدند و مردم را به پرستش خدای یگانه و اطاعت از فرامین او و پرهیز از شرک و بت‌پرستی و هرگونه کارهای ناپسند و زشت دعوت می‌کردند، همگی با انکار و مخالفت مردم روبه‌رو می‌شدند@المیزان، ج ۸، ص ۲۰۴-۲۰۵.&: «أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ». (ابراهیم/۱۴، ۹)
در این میان، فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش بودند، سرسختانه به انکار رسالت رسولان می‌پرداختند: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ» (سبأ/۳۴، ۳۴) و افزون بر خود، جامعه را نیز از پذیرفتن راه حق برحذر می‌داشتند: «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا» (احزاب/۳۳، ۶۷)، ازاین‌رو جز اندکی که از ستم گسترده جامعه به ستوه آمده و از محرومان بودند، بیشتر کسان دیگر به دعوت پیامبران ایمان نمی‌آوردند و بر این پایه، یکی از اشکالات منکران دعوت پیامبران این بوده است که جز برخی فقیران پست، کسی دنباله‌رو آنان نیست@ارشاد الاذهان، ص ۲۲۹.&: «فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ». (هود/۱۱، ۲۷)
در این میان، فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش بودند، سرسختانه به انکار رسالت رسولان می‌پرداختند: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ» (سبأ/۳۴، ۳۴) و افزون بر خود، جامعه را نیز از پذیرفتن راه حق برحذر می‌داشتند: «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا» (احزاب/۳۳، ۶۷)، ازاین‌رو جز اندکی که از ستم گسترده جامعه به ستوه آمده و از محرومان بودند، بیشتر کسان دیگر به دعوت پیامبران ایمان نمی‌آوردند و بر این پایه، یکی از اشکالات منکران دعوت پیامبران این بوده است که جز برخی فقیران پست، کسی دنباله‌رو آنان نیست@ارشاد الاذهان، ص ۲۲۹.&: «فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَی لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ». (هود/۱۱، ۲۷)
مخالفان برای جلوگیری از پیشرفت دعوت ایشان با شیوه‌های گوناگونی به مقابله برمی‌خاستند: نخست تحقیر و استهزا می‌کردند@جامع البیان، ج ۱۴، ص ۷؛ اطيب البیان، ج ۸، ص ۱۴.& تا با کوبیدن و ترور شخصیت پیامبران الهی، توده‌های مردم را به آنان بی‌اعتنا کنند: «وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ * كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ» (حجر/۱۵، ۱۲-۱۱) و افترا و نسبت‌های ناروا، گام بعدی بوده است، چنانکه پیامبران الهی را سفیه و مجنون: «قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ» (اعراف/۷، ۶۶) و بر گمراهی: «قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» (اعراف/۷، ۶۰) و در برابر ارائه معجزه، پیامبران را افسونگر: «كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ...» (ذاریات/۵۱، ۵۲) یا شاعری مجنون: «وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ» (صافّات/۳۷، ۳۶) و پیام‌هایشان را افسانه می‌خواندند: «وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ» (نحل/۱۶، ۲۴) یا محتوای دعوت ایشان را برخاسته از تعالیم انسان‌های دیگر می‌دانستند؛ نه از خدا: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ». (دخان/۴۴، ۱۴)  
مخالفان برای جلوگیری از پیشرفت دعوت ایشان با شیوه‌های گوناگونی به مقابله برمی‌خاستند: نخست تحقیر و استهزا می‌کردند@جامع البیان، ج ۱۴، ص ۷؛ اطیب البیان، ج ۸، ص ۱۴.& تا با کوبیدن و ترور شخصیت پیامبران الهی، توده‌های مردم را به آنان بی‌اعتنا کنند: «وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ * کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ» (حجر/۱۵، ۱۲-۱۱) و افترا و نسبت‌های ناروا، گام بعدی بوده است، چنانکه پیامبران الهی را سفیه و مجنون: «قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ» (اعراف/۷، ۶۶) و بر گمراهی: «قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (اعراف/۷، ۶۰) و در برابر ارائه معجزه، پیامبران را افسونگر: «کَذَلِکَ مَا أَتَی الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ...» (ذاریات/۵۱، ۵۲) یا شاعری مجنون: «وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ» (صافّات/۳۷، ۳۶) و پیام‌هایشان را افسانه می‌خواندند: «وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُواْ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ» (نحل/۱۶، ۲۴) یا محتوای دعوت ایشان را برخاسته از تعالیم انسان‌های دیگر می‌دانستند؛ نه از خدا: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ». (دخان/۴۴، ۱۴)  
هنگامی که رسولان الهی با آنان گفت‌وگو یا آنها را موعظه می‌کردند و از پیامدهای کفر و بت‌پرستی برحذر می‌داشتند، به هر وسیله‌ای از شنیدن دعوت پیامبران امتناع می‌کردند: «وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا» (نوح/۷۱، ۷)؛ یا با استناد به روش و منش پیشینیان از دعوت پیامبران سرباز زده: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا...» (بقره/۲، ۱۷۰)؛ همچنین مردم را از شنیدن سخنان پیامبران و پیروی ایشان باز می‌داشتند: «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ». (فصّلت/۴۱، ۲۶)  
هنگامی که رسولان الهی با آنان گفت‌وگو یا آنها را موعظه می‌کردند و از پیامدهای کفر و بت‌پرستی برحذر می‌داشتند، به هر وسیله‌ای از شنیدن دعوت پیامبران امتناع می‌کردند: «وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا» (نوح/۷۱، ۷)؛ یا با استناد به روش و منش پیشینیان از دعوت پیامبران سرباز زده: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا...» (بقره/۲، ۱۷۰)؛ همچنین مردم را از شنیدن سخنان پیامبران و پیروی ایشان باز می‌داشتند: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ». (فصّلت/۴۱، ۲۶)  
هنگامی که معجزات پیامبران ظاهر شده و توطئه‌های آنان را بی‌اثر میکردند، مخالفان، راه بهانه‌جویی را در پیش می‌گرفتند؛ برخی از رایج‌ترین بهانه‌های آنان چنین بود: چرا باید از بشری مثل خود پیروی کنیم: «وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً» (اسراء/۱۷، ۹۴)؛ چرا رسولان الهی از فرشتگان یا از بزرگان و ثروتمندان جامعه نیستند: «وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ» (زخرف/۴۳، ۳۱)؛ چرا پیامبر باغ‌های گسترده و بزرگ و تمکن مالی ندارد؛ یا برای ما از آسمان خدا و ملائکه را نمی‌آورد: «وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً». (اسراء/۱۷، ۹۰-۹۳) گاهی نیز شرط ایمان آوردنشان این بود که خدا مستقیماً با آنان سخن گفته و به آنان وحی کند: «كَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا...* وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ...». (انعام/۶، ۱۲۳-۱۲۴)  
هنگامی که معجزات پیامبران ظاهر شده و توطئه‌های آنان را بی‌اثر میکردند، مخالفان، راه بهانه‌جویی را در پیش می‌گرفتند؛ برخی از رایج‌ترین بهانه‌های آنان چنین بود: چرا باید از بشری مثل خود پیروی کنیم: «وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً» (اسراء/۱۷، ۹۴)؛ چرا رسولان الهی از فرشتگان یا از بزرگان و ثروتمندان جامعه نیستند: «وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» (زخرف/۴۳، ۳۱)؛ چرا پیامبر باغ‌های گسترده و بزرگ و تمکن مالی ندارد؛ یا برای ما از آسمان خدا و ملائکه را نمی‌آورد: «وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعًا * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ قَبِیلاً * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً». (اسراء/۱۷، ۹۰-۹۳) گاهی نیز شرط ایمان آوردنشان این بود که خدا مستقیماً با آنان سخن گفته و به آنان وحی کند: «کَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا...* وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ...». (انعام/۶، ۱۲۳-۱۲۴)  
پس از این مراحل، آنان به تطمیع پرداخته و با هزینه کردن اموال هنگفت، مردم را از پیروی رسولان الهی باز می‌داشتند: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ...» (انفال/۸، ۳۶) و آنگاه پیامبران الهی و پیروانشان را به شکنجه: «قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا...لَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ» (یس/۳۶، ۱۸)، تبعید از شهر: «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا...» (ابراهیم/۱۴، ۱۳)، سنگسار کردن: «قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ» (هود/۱۱، ۹۱) و کشتن: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ...» (غافر/۴۰، ۲۶) تهدید کرده و وقتی که باز هم صبر و استقامت پیامبران و پیروان راستین آنان را می‌دیدند: «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ» (ابراهیم/۱۴، ۱۲) تصمیم می‌گرفتند تهدیدات خود را عملی کنند و به اعمال خشونت‌آمیز دست بزنند، ازاین‌رو بسیاری از پیامبران الهی را به قتل رساندند. (مائده/۵، ۷۰) انگیزه‌های مخالفت با دعوت ایشان، اموری چند بوده است؛ مانند گرایش به بی‌بند و باری و پیروی از هواهای نفسانی: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ» (مائده/۵، ۷۰)، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی اشراف و نخبگان و ثروتمندان: «قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ» (اعراف/۷، ۷۶)، روحیه برتری‌جویی: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ...* إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ» (مؤمنون/۲۳، ۴۵ - ۴۶)، ستم: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا...» (نمل/۲۷، ۱۴)، تعصب و پای‌بندی به سنت‌های پیشینیان: «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ * قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ» (انبیاء/۲۱، ۵۲ - ۵۳)، ارزش‌های غلط رایج در جوامع که پیامبران به مقابله با آنها برمی‌خاستند: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ...إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ» (غافر/۴۰، ۲۶)، حفظ منابع اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی: «قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ...أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء...» (هود/۱۱، ۸۷)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ» (توبه/۹، ۳۴) و فشار حاکمان و زورگویان «وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ...». (ابراهيم/۱۴، ۲۱)
پس از این مراحل، آنان به تطمیع پرداخته و با هزینه کردن اموال هنگفت، مردم را از پیروی رسولان الهی باز می‌داشتند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ...» (انفال/۸، ۳۶) و آنگاه پیامبران الهی و پیروانشان را به شکنجه: «قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا...لَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ» (یس/۳۶، ۱۸)، تبعید از شهر: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا...» (ابراهیم/۱۴، ۱۳)، سنگسار کردن: «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاکَ فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاکَ وَمَا أَنتَ عَلَیْنَا بِعَزِیزٍ» (هود/۱۱، ۹۱) و کشتن: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَی وَلْیَدْعُ رَبَّهُ...» (غافر/۴۰، ۲۶) تهدید کرده و وقتی که باز هم صبر و استقامت پیامبران و پیروان راستین آنان را می‌دیدند: «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (ابراهیم/۱۴، ۱۲) تصمیم می‌گرفتند تهدیدات خود را عملی کنند و به اعمال خشونت‌آمیز دست بزنند، ازاین‌رو بسیاری از پیامبران الهی را به قتل رساندند. (مائده/۵، ۷۰) انگیزه‌های مخالفت با دعوت ایشان، اموری چند بوده است؛ مانند گرایش به بی‌بند و باری و پیروی از هواهای نفسانی: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُواْ وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ» (مائده/۵، ۷۰)، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی اشراف و نخبگان و ثروتمندان: «قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ» (اعراف/۷، ۷۶)، روحیه برتری‌جویی: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَی وَأَخَاهُ هَارُونَ...* إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ» (مؤمنون/۲۳، ۴۵ - ۴۶)، ستم: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا...» (نمل/۲۷، ۱۴)، تعصب و پای‌بندی به سنت‌های پیشینیان: «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ * قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ» (انبیاء/۲۱، ۵۲ - ۵۳)، ارزش‌های غلط رایج در جوامع که پیامبران به مقابله با آنها برمی‌خاستند: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ...إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الأَرْضِ الْفَسَادَ» (غافر/۴۰، ۲۶)، حفظ منابع اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی: «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ...أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء...» (هود/۱۱، ۸۷)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ» (توبه/۹، ۳۴) و فشار حاکمان و زورگویان «وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَیْءٍ...». (ابراهیم/۱۴، ۲۱)
نادانی گسترده توده مردم نیز از موانع دعوت پیامبران در پهنای تاریخ بوده است.
نادانی گسترده توده مردم نیز از موانع دعوت پیامبران در پهنای تاریخ بوده است.

نسخهٔ ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۰۵

رسالت: پیامبریِ خدا برای بندگان رسالت، اسم مصدر@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».&، ثلاثی مزید باب افعال@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴، «رسالت».&، از ریشه «ر - س - ل» و به معنای پیام، کتاب@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.&، پیغمبری@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.&، مأموریت و فرستادگی@لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.& و جمع آن، رسائل@العین، ج ۷، ص ۲۴۱، «رسل».& و رسالات@فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.& است. اصل واحد در تمام کاربست‌ها و مشتقات آن، برانگیختن@التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸، «رسل».& و فرستادن چیزی را می‌رساند؛ بدین‌سان که حامل پیغامی باشد.@التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.& رسالت در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است.@جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص206.& رسول نیز از ماده «ر - س - ل» به معنای رساله (نامه) و مُرسَل (فرستاده شده)@لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».& و در اصطلاح دینی، پیام‌آور و فرستاده برای تبلیغ احکام@التعریفات، ص ۱۴۸، «رسول».& و مطالبی است که به او وحی شده است.@شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.& فرستاده، در متون دینی، گاهی رسول نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به رسول تعبیر می‌گردد؛ چنانچه رسول با قیدِ «از جانب خدا» لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود.@التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱-۱۳۲.& رسول، جز خواسته خدا را نمی‌خواهد و جز اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد.@التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷-۱۱۹، «رسل».& در مورد تفاوت رسالت و نبوت آرا گوناگون است@اعلام النبوه ، ص ۵۱.&: عده‌ای تفاوت آن دو را در چگونگی وحی می‌دانند. در رسالت، وحی را تنها جبرئیل می‌آورد؛ ولی در نبوت وحی از راه ملک، الهام قلبی یا رؤیای صادقه انجام می‌شود.@التعریفات، ص ۳۰۷.& برخی نیز رسول و نبی را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که رسول، مبعوث و مأمور تبلیغ؛ ولی نبی تنها برانگیخته است؛ خواه به تبلیغ امر شده یا نشده باشد.@نک: المیزان، ج ۲، ص ۱۳9.& اثبات حقانیت ادعای رسالت از راه معجزه، بشارت پیامبران پیشین@التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۷۸؛ کشف المراد، ص ۳۷۷-۳۷۹.&، بررسی محتوای دعوت و گردآوری قرائن شدنی است.@محاضرات فی الالهیات، ص ۲۵۸-۲۵۷.& بعثت رسول، از جنبه‌های مختلف در قرآن کریم یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، ایمان به رسالت پیامبران الهی، مخالفان پیامبران، جهان شمولی رسالت برخی پیامبران، راه‌های اثبات رسالت، وحی و منشأ رسالت. پیشینه رسالت: تاریخ ادیان، شاهد ارسال پی‌درپی پیامبران در جوامع مختلف بوده است: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا» (مؤمنون/۲۳، ۴۴)، هرچند درشمار پیامبران اختلاف است. در روایت مشهوری از رسول خدا(ص) خطاب به ابوذر عدد پیامبران الهی، ۱۲۴ هزار تن و از این میان، شمار رسولان الهی ۳۱۳ نفر است. نخستین پیامبر الهی، حضرت آدم(ع) بوده است.@الخصال، ص ۵۲۴.& مهم‌تر از عدد پیامبران، حکمت‌های تعدد پیامبران است: حفظ آموزه‌های اصیل دینی از خطر تحریف و فراموشی@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».&؛ ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».&؛ اختلاف مقتضیات و نیازهای زمانه و مصالح با وجود ثبات آموزه‌های اساسی مشترک در میان همه ادیان، که سبب تغییر در احکام و آموزه‌های جزئی‌تر بر اساس آن نیازها می‌شود@شرح فصوص‌الحکم، ص ۱۴۵ - ۱۴6.&؛ رشد و تکامل تدریجی فهم و استعداد بشر.@الکافی، ج ۱، ص ۴۴۵؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۳۰۹؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۵۲ - ۳۵۳.& رسالت و مباحث آن از زمان‌های بسیار دور محور بحث بوده است و از آنجا که تفکر حسی و مادی‌گرایی قدمتی به درازای تاریخ دارد و دعوت پیامبران الهی(ع) موافق با این طرز تفکر نبوده، همیشه موضع‌گیری در برابر دعوت ایشان از دشواری‌های پیش روی رسولان الهی بوده و امکان ارتباط انسان‌هایی به عنوان پیامبر با غیب و آن‌سوی طبیعت، ضرورت بعثت پیامبران و عدم کفایت عقل بشر برای دستیابی به سعادت@الملل والنحل، ج ۲، ص ۲۵۱.&، حقیقت رسالت و چگونگی شناسایی ادعای رسالت راستین از دروغین، از مباحثی بوده که از آغاز، ذهن بشر را به خود سرگرم داشته است. در مباحث کلامی آیین یهود، اعتقاد به رسالت عده‌ای از بندگان خاص خدا، از باورهای ایشان یاد شده@آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.& و قرآن کریم نیز به پاره‌ای از این مباحث پرداخته است. مباحث ویژه رسالت، بار نخست در زمان خلفای عباسی یاد شده و آنان برای مقابله با مرجعیت علمی و دینی امامان شیعه(ع) به مباحث نظریِ استوار بر عقل بشری اهتمام ویژه‌ای داشتند. نجار رازی در کتاب اثبات الرسل@تاریخ علم کلام، ص ۲۰۹.& و هشام بن عمرو فوطی و جاحظ@رسائل الجاحظ، ج ۳، ص ۱۷۱ - ۲۱۴.& از نخستین کسانی بوده‌اند که به بحث در زمینه حقیقت رسالت و عصمت پیامبران پرداخته و کتاب‌هایی در این زمینه تألیف کرده‌اند.@مقالات الاسلامیین، ص ۲۷ - ۵۰.& در شرح مواقف از راه‌های اثبات رسالت بحث و از آن پس، مباحثی از این دست، اصلی‌ترین مطالب کتاب‌های متکلمان و محدثان بوده‌اند. در این میان، فلاسفه مسلمان از فارابی@فصوص فارابی، ص ۴۵.& و شیخ‌الرئیس@طبیعیات دانشنامه علائی، ص ۱۴۵ - ۱۴6؛ معراج نامه، ص ۱۰۱ - ۱۰۵، ۱۲۰ - ۱۲۱، ۱۳۴ - ۱۳۵، 154 – 155.& گرفته تا شیخ اشراق@مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۴۵، ۴۴۷.& و ملاصدرا@المبدؤ و المعاد، ص 6۱۳-6۱۴؛ شواهد الربوبیة، ص ۴۰۵-۴۱۴.& از جنبه عقلی، و عرفا@مصباح الهدایه، ص ۳۸؛ فصوص الحکم، ابن‌عربی، ص ۱6۰.& از جنبه عرفانی به بررسی و تبیین این بحث پرداخته‌اند. ضرورت رسالت: ضرورت فرستادن پیامبران، از مهم‌ترین مباحثی است که از دیرباز مورد توجه بوده و دانشمندان برای تبیین آن از جنبه برون دینی و نظری، مباحثی با رویکردهای گوناگون ارائه کرده‌اند؛ مانند نگاه کلامی و مستند به حکمت الهی، رویکرد انسان‌شناسانه با توجه به محدودیت توان عقل@الذخیره ، ص ۳۲۲-۳۲۷.&، دید عرفانی با لحاظ تکامل و تحصیل غایت آفرینش@گوهر مراد، ص ۳۶۲-۳۶۳.&، رویکرد روان شناسانه اگزیستانسیالیسم به اعتبار تحلیل نیازها و اضطراب‌های روانی انسان@تاریخ فلسفه، ص ۲۹.& و نگاه اجتماعی فیلسوفان با توجه به نظریه حکومت کامل‌ترین انسان.@السیاسة المدنیه، ص ۲۰۳-۲۰۹؛ مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۵۴؛ المیزان، ج ۲، ص 131-132.& بهترین تبیین برون دینی برای رسالت و ضرورت، که مورد تأیید متون دینی نیز هست، رویکرد کلامی است. بر اساس این نگاه، از آنجا که هدف آفرینش، رسیدن انسان، این خلیفه خدا، به کمال و سعادت از راه افعال اختیاری است، انتخاب آگاهانه او، افزون بر فراهم آوردن زمینه‌های بیرونی و وجود میل درونی، نیازمند برنامه‌ای دقیق و فراگیر است و حکمت الهی خدا ابزار لازم برای تحصیل چنین شناختی را در اختیار بشر بگذارد. از سوی دیگر، شناخت‌های متعارف حسی و عقلی، برای شناسایی این راه و برنامه کافی نیستند: «وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً» (اسراء/۱۷، ۸۵) بلکه نیاز به راه دیگری است، تا غرض آفرینش انسان عملی گردد@آموزش عقائد، ص ۱۰-۱۶.& و این راه، ارتباط با غیب و وحی است؛ اما از آنجا که هرکس برای ارتباط با جهان ماوراء طبیعت توانایی و شایستگی ندارد: «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ» (آل‌عمران/۳، ۱۷۹) باید انسان‌هایی باشند که مخاطب خدا شده و خدا از طریق آنها، حقایق جهان و برنامه سعادت و زندگی را برایشان روشن کند@راه و راهنماشناسی، ص ۱۵-۲۰.&: «وَلَکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء». (آل‌عمران/۳، ۱۷۹) در مقابل، عده‌ای گمان کرده‌اند که در شناخت خدا و دریافت پیام آسمانی، نیازی به پیامبران و بعثت ایشان نیست و انسان با اتکا به عقل می‌تواند راه سعادت و خداشناسی را شناخته و بپیماید؛ مانند براهمه@جوامع الجامع، ج ۳، ص ۱۳۸.&، صابئین و تناسخیه@شرح المواقف، ج ۸، ص ۲۳۴-۲۳۵.& در تاریخ کهن و دئیست‌ها در سده‌های اخیر.@(دائرة‌المعارف راتلج) Routledge Vol.2 P.853& استدلال آنان این است که پیام پیامبران، یا موافق حکم عقل است که با بودن عقل دیگر نیازی به پیامبر و پیام او نیست؛ یا مخالف حکم عقل است که عقل از قبول آن خودداری می‌کند@کشف المراد، ص ۳۴۸.&، در حالی‌که عقل انسان در سنجش آموزه‌های وحیانی، یا موافق یا ناتوان از درک درست آنها و ساکت و بی‌نظر است. در مواردی که عقل بشر به صورت مستقل از درک یا تفاصیل آنها درمانده است@قواعد المرام، ص ۱۲۲-۱۲۴.& - مانند شناخت خصوصیات و جزئیات مبدأ و معاد، صفات خدا، راه درست زندگی کردن@عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۸۷.& و تشخیص مصالح و مفاسد - نیز مواردی که عقل درباره آنها هیچ‌گونه نظری ندارد - نظیر چگونگی عبادت خدا و نزدیکی به وی@پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴۸.& - وحی الهی یگانه منبع شناخت است، هرچند نباید آن آموزه با مسلّمات عقلی در تضاد باشند. در مواردی نیز که عقل موافق آموزه‌های وحیانی است، ارائه آنها از طریق وحی، مایه تأکید بیشتر و اعتماد دین‌داران بدان می‌گردد.@الذخیره، ص ۳۲۴؛ کشف المراد، ص ۳۴۸.& حکمت و اهداف رسالت: از حکمت‌های بعثت پیامبران، اتمام حجت خدا با بندگان است: «رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء/۴، ۱۶۵) که راه هرگونه عذر و بهانه انسان را می‌بندد: «وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَی» (طه/۲۰، ۱۳۴) و اگر حس و عقل بشر به تنهایی توان شناخت راه سعادت را داشتند، انسان‌ها نمی‌توانستند به عدم ارسال پیامبران الهی احتجاج کنند.@جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰۳؛ ج ۲، ص ۴۴۵.& رهایی بندگان از بندگیِ جز خدا که مورد تأکید روایات@الکافی، ج ۸، ص ۳۸6.& است، از دیگر حکمت‌های بعثت رسولان الهی و از مقومات رسالت@المیزان، ج ۱۲، ص ۲۴۳.& آنان است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ...» (نحل/۱۶، ۳۶)؛ «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»@همان.& (اعراف/۷، ۱۵۷)؛ همچنین عدالت اجتماعی و برپایی قسط و داد@المیزان، ج ۱9، ص ۱۷۱.&: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حدید/۵۷، ۲۵)؛ «وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ» (یونس/۱۰، ۴۷)، داوری میان مردم و رفع اختلافات: «وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ...» (بقره/۲، 213)، رفاه و توسعه زندگی دنیایی، ایجاد امنیت و تنظیم معاش و اقتصاد مردم@تقریب المعارف، ص ۱۰۳-۹۹؛ کشف المراد، ص ۳۴6-۳۴۷؛ سرمایه ایمان، ص ۸۸-۸۷.&، اقامه قسط و عدل، تعلیم و تربیت: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» (جمعه/62، 2)، نجات از تاریکی جهالت و شناخت راه حق: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَی» (طه/۲۰، ۱۲۳)، تبلیغ دین خدا، بشارت و انذار: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ» (بقره/۲، ۲۱۳)، تعلیم حکمت و تزکیه مردم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...» (آل‌عمران/۳، ۱۶۴) از دیگر حکمت‌ها و اهداف رسالت پیامبران الهی‌اند، بنابراین محال است در پیام پیامبر آموزه‌ای بوی شرک دهد؛ یا وی به کمک ستمگر بشتابد و ستم و بی‌عدالتی را تأیید یا در برابر شرک‌ها، جهالت‌ها، خرافات و ستمگری‌ها سکوت کند و با آنها نستیزد@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴، «وحی و نبوت».&: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ...یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ...». (اعراف/7، 157) به همین جهت، یکی از راه‌های شناختن پیامبران الهی از مدعیان دروغین، بررسی محتوای دعوت آنها از زاویه انسان‌ساز بودن و فرهنگ و تمدن‌آفرین بودن آن است. پیامبران که در سیر به سوی خدا، به کمال معنوی خود رسیده‌اند، خود را مکلف می‌بینند با بازگشت به سوی بندگان خدا جریان تاریخ را هدایت کنند و جهان را به سمت کمال مطلوبش راهنما باشند، بنابراین رهبری جامعه و خلق و به حرکت در آوردن انسان‌ها در جهت رضای خدا و صلاح بشر، لازمِ جدایی‌ناپذیر پیامبری است.@همان، ص ۱6۲؛ احیای فکر دینی، ص ۱۴۳.& امور دیگری نیز در حکمت ارسال پیامبران یاد شده‌اند؛ مانند احیای فطریات و تذکر مستقلات عقلی و زدایش ابهامات پیش روی عقل@شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۳؛ پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴6-۱۴۹.& برای شناخت خدا و شناسایی و تحلیل اوصاف کمال الهی که جز با ارسال پیامبران@تفسیر ابن‌عربی، ج ۲، ص ۴۴۸.& انجام نمی‌پذیرند. رسالت و وحی‌یابی: پیامبران الهی از راه وحی به مبدأ هستی وصل می‌شوند. وحی در لغت به معنای اشاره سریع@مفردات، ج ۱، ص ۸۵۸، «وحی».&، سرعت@العین، ج 3، ص ۳۲۱، «وحی».& و القای پنهانی مطلبی به دیگران است.@لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۹، «وحی».& در اصطلاح دینی، رویدادی است که در آن، خدا حقایقی را برای انسانی بیان می‌کند که برتر از قلمرو عقل او قرار دارد.@فرهنگ فلسفی، ج ۱، ص 66۴.& قرآن کریم، افزون بر دیگر وحی‌ها، از وحی تشریعی یاد می‌کند@المیزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.& که از سنخ معرفت@پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۷۰-۱۷۳.& و همان کلام خداست که به وساطت فرشته الهی یا مستقیماً خودش بر پیامبران الهی نازل می‌کند و شاخصه پیامبری است. بیشتر موارد کاربرد قرآنی وحی و مشتقات آن، درباره وحی تشریعی است: «کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (شوری/۴۲، 3) که در نوشته‌های برخی از فلاسفه دین@Georgel. mavordes: revelation in religious belief. philodelphia: temple university press 1988.& مهم‌ترین مدل وحی است و بر گفت و شنود استوار@عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۹۰.& و ویژگی‌هایی دارد@مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۴۱-۳۴۴، «نبوت».&: تعلیم از سوی معلمی غیر بشری: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی» (نجم/۵۳، ۵)؛ توجه پیامبر به بیرونی بودن منشأ الهام: «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ» (طه/۲۰، ۱۱۴)؛ ابلاغ آن در بیشتر موارد از طریق فرشته وحی: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۹۳-۱۹۴) این وحی، چند قسم است: گاهی بی‌هیچ واسطه‌ای میان خدا و رسولش و زمانی فرشته وحی - جبرئیل - واسطه است و هنگامی وحی از ورای حجاب انجام می‌گیرد@المیزان، ج ۱۸، ص ۷۴ – ۷۵.&: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ». (شوری/۴۲، ۵۱) ویژگی‌های پیامبران: پیامبران الهی، چون دارای ولایت تشریعی‌اند و اطاعت از ایشان، بی‌هیچ قید و شرطی واجب است@نک: المیزان، ج 6، ص ۱۳-۱۴.&، کلام آنان حجیت دارد و پشتوانه صحت سخنان و پیام‌هایشان، شخصیت حقوقی آنهاست؛ نه دلیلی که به دست می‌دهند.@بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۳ - ۱۳۵.& با توجه به اینکه همه پیامبران، فرستادگان و پیام‌آوران الهی‌اند، مؤمنان مکلف هستند که به همگی آنان احترام بگذارند و به کتاب‌های آسمانی ایشان ایمان داشته باشند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ...». (بقره/۲، ۲۸۵) مهم‌ترین ویژگی‌های پیامبران الهی بدین شرح‌اند: ۱. اعجاز: معجزه، رویدادی خارق عادت است؛ نه نقض کننده قوانین مسلّم عقلی، مانند امتناع نقیضین؛ اما در این مسئله اختلاف هست که ناقض قوانین طبیعت یا خارق امور عادی باشد@نک: عقل و اعتقاد دینی، ص ۲۸۷ - ۳۱۵.&؛ نیز معجزه، باید همراه با ادعای پیامبری باشد، بنابراین کراماتی را که به دست اولیاء خدا انجام می‌گیرند، نمی‌توان معجزه نامید؛ همچنین معجزه، باید مطابق با ادعای شخص مدعی پیامبری باشد@النکت الاعتقادیه، ص ۳۵؛ کشف المراد، ص ۳۴۷.&؛ البته دلالت معجزه بر صدق ادعای شخص، وابسته به اثبات حسن و قبح عقلی است و معجزه هنگامی دلیل بر صدق مدعی رسالت است که امکان انجام دادن آن به دست مدعی دروغین، عقلاً بر خدا قبیح باشد، وگرنه منکران حسن و قبح عقلی، راهی برای تمییز میان پیامبر صادق و مدعی دروغین ندارند.@نهج الحق، ص ۸۴.& قرآن کریم، احتمال دروغ بستن پیامبر بر خدا را با شدیدترین تعابیر انکار@التبیان، ج ۱۰، ص ۱۱۰.& و مجازات شدیدی را برای دروغ بستن به خدا بیان می‌کند: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ». (حاقّه/۶۹، ۴۴-۴۷) ۲. عصمت: در اصطلاح کلامی، عصمت، ملکه راسخی در نفس است که صاحبش را با توانمندی بر انجام دادن معاصی از ارتکاب آنها منع می‌کند.@النکت الاعتقادیه، ص ۳۷.& این ملکه، مرتبه بالایی از پارسایی است که صاحبش را از فکر معصیت نیز باز می‌دارد.@محاضرات فی الالهیات، ص ۲۷6.& این مصونیت سبب پیدایی حدّ اعلای قابلیت اعتماد برای پیامبران می‌شود.@کشف المراد، ص ۳۴۹؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۵۹، «وحی و نبوت».& عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی. در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان@المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۷.&، مستند به دلیل عقلی است، زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد.@راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ – ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳6.& قرآن کریم نیز بر وجود محافظانی از پیش رو و از پشت سر برای رسولان الهی جهت رساندن پیام خدا به مردم تأکید دارد: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا». (جنّ/۷۲، ۲۶-۲۸) 3. اخلاص در دعوت: خلوص و قاطعیت، از لوازم پیامبری‌اند.@مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۳، «وحی و نبوت».& پیامبران همواره به خدا متکی بوده و رسالت خدایی‌شان را از یاد نمی‌برند، ازاین‌رو هیچ‌گاه از یاد او غافل نمی‌گردند و هیچ هدفی جز خواسته خدا برای هدایت بشر ندارند و در قبال کوشش‌هایشان در راه ابلاغ دین، هیچ پاداشی از مردم نمی‌خواهند: «وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۴۵) واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران: هنگامی که پیامبران الهی برانگیخته می‌شدند و مردم را به پرستش خدای یگانه و اطاعت از فرامین او و پرهیز از شرک و بت‌پرستی و هرگونه کارهای ناپسند و زشت دعوت می‌کردند، همگی با انکار و مخالفت مردم روبه‌رو می‌شدند@المیزان، ج ۸، ص ۲۰۴-۲۰۵.&: «أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ». (ابراهیم/۱۴، ۹) در این میان، فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش بودند، سرسختانه به انکار رسالت رسولان می‌پرداختند: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ» (سبأ/۳۴، ۳۴) و افزون بر خود، جامعه را نیز از پذیرفتن راه حق برحذر می‌داشتند: «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا» (احزاب/۳۳، ۶۷)، ازاین‌رو جز اندکی که از ستم گسترده جامعه به ستوه آمده و از محرومان بودند، بیشتر کسان دیگر به دعوت پیامبران ایمان نمی‌آوردند و بر این پایه، یکی از اشکالات منکران دعوت پیامبران این بوده است که جز برخی فقیران پست، کسی دنباله‌رو آنان نیست@ارشاد الاذهان، ص ۲۲۹.&: «فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَی لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ». (هود/۱۱، ۲۷) مخالفان برای جلوگیری از پیشرفت دعوت ایشان با شیوه‌های گوناگونی به مقابله برمی‌خاستند: نخست تحقیر و استهزا می‌کردند@جامع البیان، ج ۱۴، ص ۷؛ اطیب البیان، ج ۸، ص ۱۴.& تا با کوبیدن و ترور شخصیت پیامبران الهی، توده‌های مردم را به آنان بی‌اعتنا کنند: «وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ * کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ» (حجر/۱۵، ۱۲-۱۱) و افترا و نسبت‌های ناروا، گام بعدی بوده است، چنانکه پیامبران الهی را سفیه و مجنون: «قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ» (اعراف/۷، ۶۶) و بر گمراهی: «قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (اعراف/۷، ۶۰) و در برابر ارائه معجزه، پیامبران را افسونگر: «کَذَلِکَ مَا أَتَی الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ...» (ذاریات/۵۱، ۵۲) یا شاعری مجنون: «وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ» (صافّات/۳۷، ۳۶) و پیام‌هایشان را افسانه می‌خواندند: «وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُواْ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ» (نحل/۱۶، ۲۴) یا محتوای دعوت ایشان را برخاسته از تعالیم انسان‌های دیگر می‌دانستند؛ نه از خدا: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ». (دخان/۴۴، ۱۴) هنگامی که رسولان الهی با آنان گفت‌وگو یا آنها را موعظه می‌کردند و از پیامدهای کفر و بت‌پرستی برحذر می‌داشتند، به هر وسیله‌ای از شنیدن دعوت پیامبران امتناع می‌کردند: «وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا» (نوح/۷۱، ۷)؛ یا با استناد به روش و منش پیشینیان از دعوت پیامبران سرباز زده: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا...» (بقره/۲، ۱۷۰)؛ همچنین مردم را از شنیدن سخنان پیامبران و پیروی ایشان باز می‌داشتند: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ». (فصّلت/۴۱، ۲۶) هنگامی که معجزات پیامبران ظاهر شده و توطئه‌های آنان را بی‌اثر میکردند، مخالفان، راه بهانه‌جویی را در پیش می‌گرفتند؛ برخی از رایج‌ترین بهانه‌های آنان چنین بود: چرا باید از بشری مثل خود پیروی کنیم: «وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً» (اسراء/۱۷، ۹۴)؛ چرا رسولان الهی از فرشتگان یا از بزرگان و ثروتمندان جامعه نیستند: «وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» (زخرف/۴۳، ۳۱)؛ چرا پیامبر باغ‌های گسترده و بزرگ و تمکن مالی ندارد؛ یا برای ما از آسمان خدا و ملائکه را نمی‌آورد: «وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعًا * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ قَبِیلاً * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً». (اسراء/۱۷، ۹۰-۹۳) گاهی نیز شرط ایمان آوردنشان این بود که خدا مستقیماً با آنان سخن گفته و به آنان وحی کند: «کَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا...* وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ...». (انعام/۶، ۱۲۳-۱۲۴) پس از این مراحل، آنان به تطمیع پرداخته و با هزینه کردن اموال هنگفت، مردم را از پیروی رسولان الهی باز می‌داشتند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ...» (انفال/۸، ۳۶) و آنگاه پیامبران الهی و پیروانشان را به شکنجه: «قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا...لَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ» (یس/۳۶، ۱۸)، تبعید از شهر: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا...» (ابراهیم/۱۴، ۱۳)، سنگسار کردن: «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاکَ فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاکَ وَمَا أَنتَ عَلَیْنَا بِعَزِیزٍ» (هود/۱۱، ۹۱) و کشتن: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَی وَلْیَدْعُ رَبَّهُ...» (غافر/۴۰، ۲۶) تهدید کرده و وقتی که باز هم صبر و استقامت پیامبران و پیروان راستین آنان را می‌دیدند: «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (ابراهیم/۱۴، ۱۲) تصمیم می‌گرفتند تهدیدات خود را عملی کنند و به اعمال خشونت‌آمیز دست بزنند، ازاین‌رو بسیاری از پیامبران الهی را به قتل رساندند. (مائده/۵، ۷۰) انگیزه‌های مخالفت با دعوت ایشان، اموری چند بوده است؛ مانند گرایش به بی‌بند و باری و پیروی از هواهای نفسانی: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُواْ وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ» (مائده/۵، ۷۰)، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی اشراف و نخبگان و ثروتمندان: «قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ» (اعراف/۷، ۷۶)، روحیه برتری‌جویی: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَی وَأَخَاهُ هَارُونَ...* إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ» (مؤمنون/۲۳، ۴۵ - ۴۶)، ستم: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا...» (نمل/۲۷، ۱۴)، تعصب و پای‌بندی به سنت‌های پیشینیان: «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ * قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ» (انبیاء/۲۱، ۵۲ - ۵۳)، ارزش‌های غلط رایج در جوامع که پیامبران به مقابله با آنها برمی‌خاستند: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ...إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الأَرْضِ الْفَسَادَ» (غافر/۴۰، ۲۶)، حفظ منابع اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی: «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ...أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء...» (هود/۱۱، ۸۷)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ» (توبه/۹، ۳۴) و فشار حاکمان و زورگویان «وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَیْءٍ...». (ابراهیم/۱۴، ۲۱) نادانی گسترده توده مردم نیز از موانع دعوت پیامبران در پهنای تاریخ بوده است.