ازلی بودن خدا در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
*"ازلی بودن [[خدا]]" بدان معنا نیست که ذات باری یک وجود ازلی است که در امتدادی غیرمتناهی وجود دارد؛ زیرا آنجا اساساً امتدادی در کار نیست و زمانی وجود نداشته است. بر همین اساس، درباره [[خدا]] به "سرمد" تعبیر میکنند. در [[نهجالبلاغه]] آمده است:"[[خداوند]] وجودش بر زمان تقدم دارد" <ref>{{متن حدیث|سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ}}؛ مطهری، شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۵۳ - ۱۵۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷.</ref>. | *"ازلی بودن [[خدا]]" بدان معنا نیست که ذات باری یک وجود ازلی است که در امتدادی غیرمتناهی وجود دارد؛ زیرا آنجا اساساً امتدادی در کار نیست و زمانی وجود نداشته است. بر همین اساس، درباره [[خدا]] به "سرمد" تعبیر میکنند. در [[نهجالبلاغه]] آمده است:"[[خداوند]] وجودش بر زمان تقدم دارد" <ref>{{متن حدیث|سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ}}؛ مطهری، شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۵۳ - ۱۵۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷.</ref>. | ||
* به بیان دیگر: معدوم بودن در برههای از زمان، نشانه [[نیازمندی]] و ممکنالوجود بودن آن است و چون واجبالوجود خود به خود وجود دارد و به هیچ موجودی [[نیازمند]] نیست، همیشه خواهد بود. از اینرو، دو صفت برای واجبالوجود اثبات میشود: ازلی بودن، یعنی نداشتن سابقه در گذشته و دیگری ابدی بودن، یعنی معدوم نشدن در [[آینده]]. مجموع این دو صفت را "سرمدی" گویند<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۸۵.</ref>. | * به بیان دیگر: معدوم بودن در برههای از زمان، نشانه [[نیازمندی]] و ممکنالوجود بودن آن است و چون واجبالوجود خود به خود وجود دارد و به هیچ موجودی [[نیازمند]] نیست، همیشه خواهد بود. از اینرو، دو صفت برای واجبالوجود اثبات میشود: ازلی بودن، یعنی نداشتن سابقه در گذشته و دیگری ابدی بودن، یعنی معدوم نشدن در [[آینده]]. مجموع این دو صفت را "سرمدی" گویند<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۸۵.</ref>. | ||
* به سخن دیگر: ازلی و ابدی بودن، دو صفت متضایف هستند که یکی روی در نفی عدم سابق دارد و دیگری سر در نفی عدم لاحق؛ و آنچه جامع هر دو | * به سخن دیگر: ازلی و ابدی بودن، دو صفت متضایف هستند که یکی روی در نفی عدم سابق دارد و دیگری سر در نفی عدم لاحق؛ و آنچه جامع هر دو وصف [[الهی]] است، صفت "سرمد" است. | ||
* بر اساس یک تعبیر دقیقتر، میتوان گفت: سرمدیت واجبالوجود، نفی کننده سه عدم و مثبِت سه وجود زمانی است. در بعد ایجایی: او "بود"، "هست" و "خواهد بود"؛ و در بعد سلبی: "عدم بر او در گذشته راه نداشته"، "ندارد" و "نخواهد داشت"<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۸.</ref>. | * بر اساس یک تعبیر دقیقتر، میتوان گفت: سرمدیت واجبالوجود، نفی کننده سه عدم و مثبِت سه وجود زمانی است. در بعد ایجایی: او "بود"، "هست" و "خواهد بود"؛ و در بعد سلبی: "عدم بر او در گذشته راه نداشته"، "ندارد" و "نخواهد داشت"<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۸.</ref>. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۹
مقدمه
- "ازلی بودن خدا" بدان معنا نیست که ذات باری یک وجود ازلی است که در امتدادی غیرمتناهی وجود دارد؛ زیرا آنجا اساساً امتدادی در کار نیست و زمانی وجود نداشته است. بر همین اساس، درباره خدا به "سرمد" تعبیر میکنند. در نهجالبلاغه آمده است:"خداوند وجودش بر زمان تقدم دارد" [۱][۲].
- به بیان دیگر: معدوم بودن در برههای از زمان، نشانه نیازمندی و ممکنالوجود بودن آن است و چون واجبالوجود خود به خود وجود دارد و به هیچ موجودی نیازمند نیست، همیشه خواهد بود. از اینرو، دو صفت برای واجبالوجود اثبات میشود: ازلی بودن، یعنی نداشتن سابقه در گذشته و دیگری ابدی بودن، یعنی معدوم نشدن در آینده. مجموع این دو صفت را "سرمدی" گویند[۳].
- به سخن دیگر: ازلی و ابدی بودن، دو صفت متضایف هستند که یکی روی در نفی عدم سابق دارد و دیگری سر در نفی عدم لاحق؛ و آنچه جامع هر دو وصف الهی است، صفت "سرمد" است.
- بر اساس یک تعبیر دقیقتر، میتوان گفت: سرمدیت واجبالوجود، نفی کننده سه عدم و مثبِت سه وجود زمانی است. در بعد ایجایی: او "بود"، "هست" و "خواهد بود"؛ و در بعد سلبی: "عدم بر او در گذشته راه نداشته"، "ندارد" و "نخواهد داشت"[۴].
منابع
پانویس
- ↑ «سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ»؛ مطهری، شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۵۳ - ۱۵۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۸۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸.