انفاق: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
۷. پاداش اخروی و فرجام نیک:
۷. پاداش اخروی و فرجام نیک:
انفاق مالی یا غیر مالی، هرچند کوچک باشد بر خداوند مخفی نیست: «و ما تَفعَلوا مِن خَیر فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم» (بقره/۲،۲۱۵)، «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة اَو نَذَرتُم مِن نَذر فَاِنَّ اللّهَ یعلَمُهُ ...» (بقره/۲، ۲۷۰ ـ ۲۷۱، ۲۷۳؛ آل‌عمران/۳، ۹۲؛ نساء/۴، ۳۹؛ حدید/۵۷،۱۰) کم‌ترین انفاق در پرونده اعمال انسان نوشته می‌شود: «ولا ینفِقونَ نَفَقَةً صَغیرَةً ولا کبیرَةً ولا یقطَعونَ وادِیـًا اِلاّ کتِبَ لَهُم» (توبه/۹،۱۲۱) تا وی را بهتر از آنچه انفاق کرده، پاداش دهد: «لِیجزِیهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوا یعمَلون» (توبه/۹، ۱۲۱) در آیات متعددی از قرآن‌کریم به پاداش اخروی انفاق تصریح شده؛ از جمله با تعابیری چون: «اجراً عظیماً» (نساء/۴،۴۰؛ توبه/۹،۲۲؛ احزاب/۳۳،۳۵)، «اجر کبیر» حدید/۵۷،۷)، «اجر کریم» (حدید/۵۷، ۱۱۱، ۱۸) و «رزق کریم» (انفال/۸ ، ۴)؛ همچنین در آیه ۲۶۱ بقره/۲ انفاق‌کنندگان اموال در راه خدا را مانند بذری دانسته که ۷ خوشه برویاند و در هر خوشه ۱۰۰ دانه باشد: «مَثَلُ الَّذینَ ینفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبَّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنـبُلَة مِائَةُ حَبَّة ...»  مفسران از این آیه چنین استفاده کرده‌اند که پاداش اخروی انفاق (یا خصوص انفاق برای جهاد، به نظر برخی مفسران) ۷۰۰ برابر کار خیر یا حتّی بیش از آن است: «واللّهُ یضـعِفُ لِمَن یشاءُ»[۴۴] انفاقگران در آخرت از بهشت و نعمتهای بهشتی بهره‌مند خواهند شد: «جَنّـتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها ...» (آل عمران/۳،۱۵ ـ ۱۷ و نیز آل‌عمران/۳،۱۳۴ـ۱۳۵؛ مائده/۵ ،۱۲؛ توبه/۹، ۲۱؛ رعد/۱۳، ۲۱ ـ ۲۴؛ صفّ/۶۱ ، ۱۲۲؛ معارج/۷۰، ۳۵؛ انسان/۷۶، ۸ ـ ۲۲)؛ همچنین در برخی آیات با تعابیری دیگر به پاداش خروی اشاره شده است؛ مانند: ۲۲ رعد/۱۳: «لَهُم عُقبَی‌الدّار»  ۱۷ سجده/۳۲ و ۵ـ۷ لیل/۹۲.[۴۵] وصف شایع دیگر در قرآن درباره انفاق‌کنندگان،«مفلحون» (رستگاران) است که بر فرجام نیک آنان دلالت دارد[۴۶]: «اُولـئِک هُمُ المُفلِحون» (بقره/۲، ۳ ـ ۵ و نیز توبه/۹، ۸۸ ؛ روم/۳۰، ۳۸؛ حشر/۵۹ ،۹؛ تغابن/۶۴ ،۱۶)
انفاق مالی یا غیر مالی، هرچند کوچک باشد بر خداوند مخفی نیست: «و ما تَفعَلوا مِن خَیر فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم» (بقره/۲،۲۱۵)، «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة اَو نَذَرتُم مِن نَذر فَاِنَّ اللّهَ یعلَمُهُ ...» (بقره/۲، ۲۷۰ ـ ۲۷۱، ۲۷۳؛ آل‌عمران/۳، ۹۲؛ نساء/۴، ۳۹؛ حدید/۵۷،۱۰) کم‌ترین انفاق در پرونده اعمال انسان نوشته می‌شود: «ولا ینفِقونَ نَفَقَةً صَغیرَةً ولا کبیرَةً ولا یقطَعونَ وادِیـًا اِلاّ کتِبَ لَهُم» (توبه/۹،۱۲۱) تا وی را بهتر از آنچه انفاق کرده، پاداش دهد: «لِیجزِیهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوا یعمَلون» (توبه/۹، ۱۲۱) در آیات متعددی از قرآن‌کریم به پاداش اخروی انفاق تصریح شده؛ از جمله با تعابیری چون: «اجراً عظیماً» (نساء/۴،۴۰؛ توبه/۹،۲۲؛ احزاب/۳۳،۳۵)، «اجر کبیر» حدید/۵۷،۷)، «اجر کریم» (حدید/۵۷، ۱۱۱، ۱۸) و «رزق کریم» (انفال/۸ ، ۴)؛ همچنین در آیه ۲۶۱ بقره/۲ انفاق‌کنندگان اموال در راه خدا را مانند بذری دانسته که ۷ خوشه برویاند و در هر خوشه ۱۰۰ دانه باشد: «مَثَلُ الَّذینَ ینفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبَّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنـبُلَة مِائَةُ حَبَّة ...»  مفسران از این آیه چنین استفاده کرده‌اند که پاداش اخروی انفاق (یا خصوص انفاق برای جهاد، به نظر برخی مفسران) ۷۰۰ برابر کار خیر یا حتّی بیش از آن است: «واللّهُ یضـعِفُ لِمَن یشاءُ»[۴۴] انفاقگران در آخرت از بهشت و نعمتهای بهشتی بهره‌مند خواهند شد: «جَنّـتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها ...» (آل عمران/۳،۱۵ ـ ۱۷ و نیز آل‌عمران/۳،۱۳۴ـ۱۳۵؛ مائده/۵ ،۱۲؛ توبه/۹، ۲۱؛ رعد/۱۳، ۲۱ ـ ۲۴؛ صفّ/۶۱ ، ۱۲۲؛ معارج/۷۰، ۳۵؛ انسان/۷۶، ۸ ـ ۲۲)؛ همچنین در برخی آیات با تعابیری دیگر به پاداش خروی اشاره شده است؛ مانند: ۲۲ رعد/۱۳: «لَهُم عُقبَی‌الدّار»  ۱۷ سجده/۳۲ و ۵ـ۷ لیل/۹۲.[۴۵] وصف شایع دیگر در قرآن درباره انفاق‌کنندگان،«مفلحون» (رستگاران) است که بر فرجام نیک آنان دلالت دارد[۴۶]: «اُولـئِک هُمُ المُفلِحون» (بقره/۲، ۳ ـ ۵ و نیز توبه/۹، ۸۸ ؛ روم/۳۰، ۳۸؛ حشر/۵۹ ،۹؛ تغابن/۶۴ ،۱۶)
________________________________________
[۱]. لسان‌العرب، ج۱۴، ص۲۴۲؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۲۲۷؛ مقاییس اللغه، ج ۵ ، ص ۴۵۴، «نفق».
[۲]. التعریفات، ج ۱، ص ۵۳ ؛ التوقیف، ج ۱، ص ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص ۳۲۳.
[۳]. مفردات، ص ۸۱۹ ، «نفق».
[۴]. الفروق اللغویه، ص ۸۲ ـ ۸۳ .
[۵]. تفسیر قرطبی، ج ۶ ، ص ۱۵۵.
[۶].  احکام القرآن، ج ۲، ص ۶۴۲ .
[۷]. بصائر ذوی التمییز، ج ۵ ، ص ۱۰۶.
[۸]. تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۲۲؛ نمونه، ج ۱، ص ۷۴.
[۹]. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۴۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۴۶ .
[۱۰]. تسنیم، ج ۲، ص ۱۷۰.
[۱۱]. نمونه، ج ۷، ص ۲۲۸.
[۱۲]. الفرقان، ج ۳، ص ۲۴۵.
[۱۳]. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۰ ؛ القوانین الفقهیه، ج ۱، ص ۳۲۵.
[۱۴]. المیزان، ج ۲، ص ۴۰۵.
[۱۵]. همان، ج ۱۵، ص ۹ ـ ۱۰.
[۱۶]. جامع‌البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۶ـ۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۲۲.
[۱۷]. جامع‌البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۶ـ۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج ۵ ، ص ۴۰.
[۱۸]. مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۱۶ ؛ مواهب الرحمن، ج ۳، ص ۱۲۶.
[۱۹]. الفرقان، ج ۱۰، ص ۵۴ ؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۳، ص ۲۶۱.
[۲۰]. مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۰۷ ـ ۶۰۸ ؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸، ۲۴۰.
[۲۱]. مناهل العرفان، ج ۲، ص ۲۵۵؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۲۲، ۳۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ ج ۳، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
[۲۲]. مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۳۲ .
[۲۳]. تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۵۶؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.
[۲۴]. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۷۶ ؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۵۷.
[۲۵]. مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۰۷ ؛ ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۵۷.
[۲۶]. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۱۶؛ المیزان، ج۲، ص ۱۳۴.
[۲۷]. الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۷۱.
[۲۸]. نمونه، ج ۲، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴.
[۲۹]. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۸۶؛ التبیان، ج۱۰، ص۳۶۶؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۶۱.
[۳۰]. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۵۹ ؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۵۷ .
[۳۱]. المیزان، ج ۲، ص ۳۸۸؛ نمونه، ج ۲، ص ۳۱۹.
[۳۲]. الفرقان، ج ۳، ص ۲۷۷.
[۳۳]. التبیان، ج۸ ، ص۴۰۲؛ مجمع‌البیان، ج۸ ، ص ۶۱۶ ؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۹۶.
[۳۴]. جامع‌البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۴ ؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۹۹.
[۳۵]. تفسیر ابن‌کثیر، ج۱، ص۳۰۷؛ نمونه، ج ۲، ص ۲۲۵.
[۳۶]. نمونه، ج ۲، ص ۲۳۸.
[۳۷]. قاموس قرآن، ج ۵ ، ص ۲۹۴.
[۳۸]. مجمع البیان، ج ۵ ، ص ۹۶.
[۳۹]. نمونه، ج ۲۱، ص ۴۹۶؛ الحیاة، ج ۵ ، ص ۴۴۵.
[۴۰]. مجمع‌البیان، ج۲، ص ۵۱۶ ؛ المیزان، ج۲، ص۶۴ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۵ ، ص ۱۴۹.
[۴۱]. جامع‌البیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۲۳؛ المیزان، ج ۹، ص ۳۷۷.
[۴۲]. جامع البیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۲۴؛ مجمع البیان، ج ۵ ، ص ۱۰۱.
[۴۳]. مجمع‌البیان، ج۵ ، ص۱۰۲؛ نمونه، ج ۸ ، ص ۱۲۰.
[۴۴].  مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۴۶ ؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۸.
[۴۵]. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۳۱؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۴ ؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۹۸ ـ ۳۹۹.
[۴۶]. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۵۸، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۵۶ ؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۹۳.





نسخهٔ ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۴۲

انفاق: بخشیدن مال یا چیزی دیگر در راه خدا این واژه از ریشه «ن ـ ف ـ ق» به معنای کم شدن، نابود شدن، هزینه کردن، مخفی کردن و پوشاندن است.[۱] در کاربرد رایج قرآن کریم و متون دینی، انفاق اصطلاحاً به اعطای مال یا چیزی دیگر در راه خدا به فقیران و دیگر راههای مورد نیاز گفته می‌شود.[۲] به نوشته راغب[۳] انفاق از آن رو به بخشیدن مال اطلاق می‌شود که با بخشش، به ظاهر مال فنا و زوال می‌یابد. به نظر برخی واژه‌شناسان[۴] انفاق با «اعطا» ازآن جهت متفاوت است که در انفاق همواره مالکیت شیء انفاق شده منتقل می‌شود؛ ولی در اعطا لزوماً چنین نیست، ازاین‌رو اسناد انفاق را به خداوند مجازی و آن را در آیه «ینفِقُ کیفَ یشاء» (مائده/۵ ،۶۴) به معنای رساندن رزق به بندگان دانسته‌اند.[۵] افزون بر واژه «نفق» و مشتقات آن که بیش از ۷۰ بار و غالباً به معنای اصطلاحی آن در قرآن آمده، قرآن با واژگان و تعابیری دیگر نیز به این موضوع اشاره کرده است؛ مانند: صدقه یا صدقات (بقره/۲، ۲۶۳، ۲۶۴، ۲۷۱؛ توبه/۹،۷۹)، زکات با مشتقات آن (مائده/۵ ،۵۵)، اعطاء (لیل۹۲/،۵)، ایتاء[۶] (بقره/۲،۱۷۷؛ نور/۲۴،۲۲)، جهاد کردن با مال (توبه/۹،۴۱)، قرض الحسنه دادن به خداوند (بقره/۲،۲۴۵؛ حدید/۵۷ ، ۱۱، ۱۸ ...)، اطعام* (بلد/۹۰،۱۴؛ انسان/۷۶،۸)، رزق (نساء/۴،۸)؛ همچنین آیات مربوط به پاره‌ای تکالیف مالی، مانند پرداختن زکات* (بقره/۲، ۴۳، ۸۳ ...) یا کفاره* (مائده/۵ ، ۸۹ ، ۹۵) را می‌توان از مصادیق انفاق (به معنای عام آن) دانست. البته در مواردی معدود، مراد از واژه انفاق در قرآن مفهومی جز معنای اصطلاحی دانسته شده است.[۷]

گستره انفاق: انفاق در راه خدا را از جهات گوناگون می‌توان تقسیم کرد؛ انفاق گاه در امور مادی و مال است و گاه در امور معنوی. مصداق بارز انفاق در قرآن کریم، انفاق اموال است؛ مانند: «جـهِدوا بِاَمولِکم» (توبه/۹،۴۱)، «اَنفِقوا مِن طَیبـتِ ما کسَبتُم ...» (بقره/۲،۲۶۷) در برخی آیات مراد از انفاق فراتر از انفاق مادی است؛ از جمله انفاق در آیه ۳ بقره/۲: «هُدًی لِلمُتَّقین ... * و مِمّا رَزَقنـهُم ینفِقون» که سرمایه‌های معنوی مانند نیروی عقل و دانش را نیز در بر می‌گیرد.[۸]واژه «خیر» در آیه ۲۱۵ بقره/۲: «قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ» را نیز بسیاری از مفسران به مال تفسیر کرده‌اند[۹]؛ ولی برخی آن را اعم از مال می‌دانند.[۱۰] واژه «شَیء» در آیه ۶۰ انفال/۸ : «و ما تُنفِقوا مِن شَیء فی سَبیلِ اللّهِ ...» نیز به نظر برخی مفسران افزون بر امور مادی، شامل امور معنوی هم می‌شود[۱۱]؛ همچنین جمله «تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» (آل عمران/۳،۹۲) شامل سرمایه‌های غیر مادی همچون عقل و آبرو نیز می‌شود.[۱۲] انفاق از جهت حکم شرعی نیز به انفاق واجب و مستحب و حرام قابل تقسیم است.[۱۳] انفاق واجب طیف گسترده‌ای از واجبات مالی، مانند زکات،* خمس*، کفارات مالی، اقسام فدیه و نفقات واجب را شامل می‌شود[۱۴]؛ به عنوان مثال، زکات از مصادیق بارز انفاق واجب است که مفسران در ذیل برخی آیات مربوط به زکات[۱۵] و انفاق[۱۶] از جمله آیه ۳ بقره/۲:«و مِمّا رَزَقنـهُم ینفِقون» و آیه «والَّذینَ یکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا ینفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم» (توبه/۹،۳۴) این نکته را یادآور شده‌اند.[۱۷] از موارد دیگر انفاقهای واجب پرداخت خمس است: «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَیء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ» (انفال/۸ ،۴۱) مصداق دیگر، نفقه واجب زوجه و فرزندان است که بر عهده زوج گذارده شده: «و عَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وکسوَتُهُنَّ بِالمَعروف» (بقره/۲،۲۳۳) و نیز کفارات مالی؛ مانند کفاره سوگند (مائده/۵ ،۸۹)، افزون بر این، گاه در موارد ضروری به دلایلی انفاق، واجب می‌شود؛ مانند تأمین هزینه جهاد، که آیه ۱۹۵ بقره/۲: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ و لا تُلقوا بِاَیدیکم اِلَی‌التَّهلُکة ...» در این باره نازل شده است[۱۸] یا رفع دیگر نیازهای ضروری جامعه؛ مانند ساختن راهها، پلها، مدارس، مساجد و جز اینها که برخی انفاق در این موارد را مصداقی از انفاقهای واجب در آیه ۳۴ توبه/۹ دانسته‌اند.[۱۹] از مصادیق انفاق مستحب، صدقه مستحب است که برخی آیات انفاق را ناظر به آن دانسته‌اند؛ از جمله: «مَن ذَا الَّذی یقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا ...» (بقره/۲،۲۴۵)[۲۰]؛ همچنین مراد از انفاق را در آیات متعددی اعم از انفاق واجب و مستحب ذکر کرده‌اند؛ از جمله آیات ۳ و ۲۷۰ بقره/۲.[۲۱] مصادیقی از انفاق حرام نیز در قرآن کریم تصریح شده است؛ مانند انفاق مشرکان در راه معصیت خداوند[۲۲]: «اِنَّ الَّذینَ کفَروا ینفِقونَ اَمولَهُم لِیصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ ...»(انفال/۸ ،۳۶)

اهمیت و منزلت انفاق: ارزش و اهمیت انفاق از دیدگاه قرآن کریم به روشنی از آیات مربوط به انفاق استنباط می‌شود. مفاد این آیات را می‌توان در چند مقوله مطرح کرد:

۱. اوامر فراوان و مؤکد به انفاق: قرآن با تعابیر متعدد مؤمنان را به انفاق کردن در راه خدا فرمان داده است؛ از جمله در آیات ۱۹۵ بقره/۲ و ۱۶ تغابن/۶۴ و همچنین آیه ۲۵۴ بقره/۲: «اَنفِقوا مِمّا رَزَقنـکم مِن قَبلِ اَن یأتِی یومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ و لا شَفـعَةٌ» به انفاق کردن در دنیا پیش از فرا رسیدن قیامت، دستور داده است. (نیز منافقون/۶۳ ،۱۰) گاه خداوند به پیامبر اکرم توصیه فرموده که این فرمان الهی را به بندگان خدا ابلاغ کند: «قُل لِعِبَادِی الَّذینَ ءامَنوا یقیمُوا الصَّلوةَ وینفِقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا و عَلانِیةً مِن قَبلِ اَن یأتِی یومٌ لا بَیعٌ فِیهِ ...» (ابراهیم/۱۴،۳۱) و گاه مؤمنان را به سبب انفاق نکردن در راه خدا توبیخ کرده است[۲۳]: «و ما لَکم اَلاّ تُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ...» (حدید/۵۷ ،۱۰) در شماری از آیات قرآنی امر به انفاق با تعابیری دیگر صورت گرفته است؛ مانند جهاد با اموال (توبه/۹،۴۱) و قرض دادن به خداوند.[۲۴] (مزمّل /۷۳، ۲۰)

۲. ذکر انفاق همراه با اعمال و عبادات مهم: درآیات متعددی که توصیه به انفاق یا توصیف انفاقگران را دربردارد، انفاق همردیف اعمال نیک و عبادات بزرگ ذکر شده که این خود نشان اهمیت انفاق از دیدگاه اسلام است؛ از جمله در آیه ۱۷۷ بقره/۲ انفاق (ایتاء مال) همراه با ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، قرآن و انبیای الهی از مصادیق «بِرّ» به شمار رفته است: «ولـکنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیومِ الأخِرِ والمَلـئِکةِ والکتـبِ والنَّبِیینَ وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ ...» در آیاتی دیگر، انفاق همراه با ایمان به غیب (بقره/۲،۳)، اقامه نماز (رعد/۱۳،۲۲؛ بقره/۲،۳؛ ابراهیم/۱۴،۳۱)، جهاد در راه خدا (نساء/۴،۹۵؛ توبه/۹، ۲۰، ۴۱؛ حجرات/۴۹،۱۵)، شب زنده‌داری (سجده/۳۲، ۱۶)، صبر، صدق، خضوع و استغفار (آل‌عمران/۳،۱۷) آمده است.

۳. ویژگیهای مهم انفاق: قرآن انفاق کردن را همراه با اموری دیگر تجارت با خداوند شمرده که نجات از عذاب خداوند و بهره‌مندی از غفران و رحمت الهی را در پی دارد: «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا هَل اَدُلُّکم عَلی تِجـرَة تُنجیکم مِن عَذاب اَلیم * تُؤمِنونَ بِاللّهِ ورَسولِهِ وتُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکم ... * یغفِر لَکم ذُنوبَکم ویدخِلکم جَنّـت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـر ...» (صفّ/۶۱ ، ۱۰ ـ ۱۲) در آیه ۲۹ فاطر/۳۵ انفاق همراه با چند کار دیگر، تجارتی کسادناپذیر با خداوند: «تِجرة لَن تَبور» خوانده شده است. در آیاتی دیگر، از قرض دادن به خداوند سخن به میان آمده که به نظر مفسران[۲۵] تعبیری کنایی و لطیف از انفاق و صدقه دادن است. (بقره/۲،۲۴۵؛ حدید/۵۷ ، ۱۱؛ تغابن/۶۴ ، ۱۷؛ مزمّل/۷۳،۲۰) در آیه ۱۰۴ توبه/۹ خداوند را دریافت کننده صدقات دانسته است: «اَلَم یعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ ... و یأخُذُ الصَّدَقـتِ ...» همچنین در آیات متعدد، انفاق در راه خدا از اوصاف بندگان خاص خدا به شمار رفته است؛ از جمله در آیات ۶۳ ـ ۶۷ فرقان/۲۵ انفاق از ویژگیهای بندگان واقعی خدا خوانده شده:«و عِبادُ الرَّحمـنِ الَّذینَ ... * والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یسرِفوا» در آیات ۵ ـ ۸ انسان/۷۶ این خصلت ویژه ابرار دانسته شده: اِنَّ الاَبرارَ ... * و یطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویتیمـًا و اَسیرا» و به اتفاق مفسران شیعه[۲۶] و بسیاری از اهل سنت[۲۷]، این آیات درباره اهل* بیت پیامبر(علیهم السلام)نازل شده است؛ همچنین در آیاتی دیگر انفاق کردن از اوصاف افراد باتقوا (بقره/۲، ۲ ـ ۳، ۱۷۷؛ آل‌عمران/۳، ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ ذاریات/ ۵۱، ۱۵، ۱۹؛ لیل/۹۲، ۱۷ ـ ۱۸)، مؤمنان و صادقان (انفال/۸ ، ۳ ـ ۴؛ قصص / ۲۸، ۵۲ ، ۵۴ ؛ حجرات/۴۹، ۱۵) و متواضعان (حجّ/۲۲، ۳۴ ـ ۳۵) به شمار رفته است. از دیگر ویژگیهای مهم انفاق بنا بر آیات قرآن، پاداش بزرگ اخروی و آثار و برکات مهمی است که بر انفاق کردن مترتب شده است.

آثار و برکات انفاق: انفاق کردن در راه خدا و رفع حاجت نیازمندان آثار و برکاتِ فردی و اجتماعی متعددی در بر دارد. این آثار اعم از مادی و معنوی، و دنیوی و اخروی است.[۲۸] برخی از مهم‌ترین آثار انفاق از دیدگاه قرآن کریم عبارت است از:

۱. تزکیه و طهارت نفس: انفاق موجب پاک شدن نفس از بسیاری از رذایل اخلاقی است؛ چنان‌که وجود این ویژگی برای زکات دادن، که خود گونه‌ای از انفاق به شمار می‌رود، تصریح شده است: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم و تُزَکیهِم بِها وصَلِّ عَلَیهِم ...»(توبه/۹،۱۰۳)؛ همچنین مفسران مراد از«یتَزَّکی» را در آیه ۱۸ لیل/۹۲ پاک شدن انفاق کننده از گناهان و طهارت نفس او دانسته‌اند.[۲۹] دنیا دوستی، مال دوستی و بخل از جمله رذایلی است که با انفاق کردن از انسان دور می‌شود.[۳۰]

۲. آرامش روحی: پیامد دیگر انفاق، آرامش روحی انفاقگر در دنیا و آخرت است: «اَلَّذینَ ینفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ‌اللّهِ ... لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یحزَنون» (بقره/۲،۲۶۲، ۲۷۴) «خوف» را نگرانی از آینده و «حزن» را ناراحتی و اندوه از گذشته معنا کرده‌اند.[۳۱] به نظر شماری از مفسران مراد از «تَثبیتـًا مِن اَنفُسِهِم» در آیه ۲۶۵ بقره/۲ آرامشی است که پس از انفاق برای انفاق کننده و انفاق شونده و در پی آن برای جامعه حاصل می‌شود.[۳۲]

۳. جبران و افزایش اموال: خداوند کمبود مادی را که بر اثر انفاق در مال انفاق کننده پدید می‌آید، جبران می‌کند: «و ما اَنفَقتُم مِن شَیء فَهُوَ یخلِفُهُ» (سبأ/۳۴،۳۹) مفسران مراد از «یخلِفُه» را در این آیه جبران مادی اموال در دنیا یا ثواب و پاداش اخروی دانسته‌اند.[۳۳] آیه ۲۷۲ بقره/۲ نیز همین‌گونه تفسیر شده است[۳۴]: «و ما تُنفِقوا مِن خَیر یوَفَّ اِلَیکم ...» (نیز انفال/۸ ، ۶۰) خداوند افزون بر جبران سرمایه انفاق شده، گاه چند برابر آن را به انفاقگر می‌دهد: «مَن ذَا الَّذی یقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کثیرَةً واللّهُ یقبِضُ و یبصُـطُ» (بقره/۲،۲۴۵) مراد از«واللّهُ یقبِضُ و یبصُـط» این است که قبض و بسط روزی به دست خداست و او توانایی آن را دارد که در عوض آنچه از مال انفاق کننده کم می‌شود چند برابر آن را بدهد[۳۵]؛ چنان‌که آیه ۲۶۸ بقره/۲ نیز به این مطلب اشاره دارد.[۳۶]

۴. تقرب به خداوند: به تصریح آیات قرآنی (آل‌عمران/۳،۱۳۴؛ بقره/۲، ۱۹۵) خداوند انفاقگران را دوست دارد. انفاق موجب قرب و نزدیکی انسان به خدا می‌شود: «ومِنَ الاَعرابِ مَن ... و یتَّخِذُ ما ینفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ ... اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم» (توبه/۹،۹۹) مراد از قرب در آیه، نزدیکی در رتبه و مقام شخص به خداوند است[۳۷]، هرچند برخی مفسران[۳۸] مراد از تقرب* را طلب ثواب و پاداش الهی دانسته‌اند. مقام و درجه مؤمنانی که در راه خدا انفاق می‌کنند با دیگران برابر نیست: «لاَیستَوِی القـعِدونَ مِنَ المُؤمِنینَ غَیرُ اُولِی الضَّرَرِ والمُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِهِم ...» (نساء/۴،۹۵؛ و نیز نحل/۱۶،۷۵)، بلکه مقام آنان برتر است: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ بِاَمولِهِم ... عَلَی القـعِدینَ دَرَجَة» (نساء/۴،۹۵۵) قرآن مؤمنانی را که همراه با اعمالی مهم چون هجرت و جهاد به انفاق کردن اقدام کنند، دارای رتبه‌ای برتر از دیگران نزد خداوند برشمرده است: «اَلَّذینَ ءامَنوا و هاجَروا وجـهَدوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِهِم و اَنفُسِهِم اَعظَمُ دَرَجَةً عِندَاللّه» (توبه/۹،۲۰)

۵ . امنیت اجتماعی: از جمله آثار خوشایند گسترش انفاق در جامعه، نقش مهم آن در گسترش امنیت و سلامت جامعه است، آن‌چنان که آن را از لوازم حیات اجتماعی شمرده‌اند. گاه این ویژگی انفاق را از آیه ۳۸ محمّد/۴۷ برداشت کرده‌اند.[۳۹] مفسران مراد از هلاکت را در آیه ۱۹۵ بقره/۲: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکم اِلَی التَّهلُکة» غلبه دشمنان بر مسلمانان بر اثر خودداری از صرف مال در راه جهاد و به طور کلی امتناع از انفاق کردن در راه خدا دانسته‌اند که در نهایت به ضعف مسلمانان و گسترش ناامنی در جامعه می‌انجامد.[۴۰]

۶ . رحمت و بخشش الهی: انفاق کردن در راه خدا در شمار اعمالی است که جلب رحمت خداوند و آمرزش گناهان را در پی دارد: «سَیدخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحمَتِه» (توبه/۹، ۲۱ ، ۹۹)، «قالَ اللّه ... لئِن اَقَمتُمُ الصَّلوة ... و اَقرَضتُمُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا لاَُکفِّرَنَّ عَنکم سَیـاتِکم» (مائده/۵ ،۱۲؛ آل‌عمران/۳، ۱۳۴ و ۱۳۶؛ انفال/۸ ، ۳ ـ ۴؛ توبه/۹، ۹۹؛ صفّ/۶۱ ، ۱۱ ـ ۱۲) آیات ۱۰۲ ـ ۱۰۳ توبه/۹ درباره ابولبابه و یارانش نازل شده که پس از ارتکاب گناه، توبه کرده و از خداوند عفو طلبیدند. خداوند ضمن پذیرش توبه آنان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمان داد تا برای پاک شدن آنان بخشی از اموالشان را بگیرد: «وءاخَرونَ اعتَرَفوا بِذُنوبِهِم خَلَطوا عَمَلاً صــلِحـًا وءاخَرَ سَیئـًا عَسَی اللّهُ اَن یتوبَ عَلَیهِم اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم * خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکیهِم ...» هرچند بیشتر مفسران مراد از «صدقه» را در این آیه، زکات واجب دانسته‌اند[۴۱]، با توجه به حدیثی که در شأن نزول آیه نقل شده[۴۲] برخی مفسران بر آن‌اند که بخشی از این اموال زکات و بخشی دیگر کفاره بوده است.[۴۳]

۷. پاداش اخروی و فرجام نیک: انفاق مالی یا غیر مالی، هرچند کوچک باشد بر خداوند مخفی نیست: «و ما تَفعَلوا مِن خَیر فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم» (بقره/۲،۲۱۵)، «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة اَو نَذَرتُم مِن نَذر فَاِنَّ اللّهَ یعلَمُهُ ...» (بقره/۲، ۲۷۰ ـ ۲۷۱، ۲۷۳؛ آل‌عمران/۳، ۹۲؛ نساء/۴، ۳۹؛ حدید/۵۷،۱۰) کم‌ترین انفاق در پرونده اعمال انسان نوشته می‌شود: «ولا ینفِقونَ نَفَقَةً صَغیرَةً ولا کبیرَةً ولا یقطَعونَ وادِیـًا اِلاّ کتِبَ لَهُم» (توبه/۹،۱۲۱) تا وی را بهتر از آنچه انفاق کرده، پاداش دهد: «لِیجزِیهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوا یعمَلون» (توبه/۹، ۱۲۱) در آیات متعددی از قرآن‌کریم به پاداش اخروی انفاق تصریح شده؛ از جمله با تعابیری چون: «اجراً عظیماً» (نساء/۴،۴۰؛ توبه/۹،۲۲؛ احزاب/۳۳،۳۵)، «اجر کبیر» حدید/۵۷،۷)، «اجر کریم» (حدید/۵۷، ۱۱۱، ۱۸) و «رزق کریم» (انفال/۸ ، ۴)؛ همچنین در آیه ۲۶۱ بقره/۲ انفاق‌کنندگان اموال در راه خدا را مانند بذری دانسته که ۷ خوشه برویاند و در هر خوشه ۱۰۰ دانه باشد: «مَثَلُ الَّذینَ ینفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبَّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنـبُلَة مِائَةُ حَبَّة ...» مفسران از این آیه چنین استفاده کرده‌اند که پاداش اخروی انفاق (یا خصوص انفاق برای جهاد، به نظر برخی مفسران) ۷۰۰ برابر کار خیر یا حتّی بیش از آن است: «واللّهُ یضـعِفُ لِمَن یشاءُ»[۴۴] انفاقگران در آخرت از بهشت و نعمتهای بهشتی بهره‌مند خواهند شد: «جَنّـتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها ...» (آل عمران/۳،۱۵ ـ ۱۷ و نیز آل‌عمران/۳،۱۳۴ـ۱۳۵؛ مائده/۵ ،۱۲؛ توبه/۹، ۲۱؛ رعد/۱۳، ۲۱ ـ ۲۴؛ صفّ/۶۱ ، ۱۲۲؛ معارج/۷۰، ۳۵؛ انسان/۷۶، ۸ ـ ۲۲)؛ همچنین در برخی آیات با تعابیری دیگر به پاداش خروی اشاره شده است؛ مانند: ۲۲ رعد/۱۳: «لَهُم عُقبَی‌الدّار» ۱۷ سجده/۳۲ و ۵ـ۷ لیل/۹۲.[۴۵] وصف شایع دیگر در قرآن درباره انفاق‌کنندگان،«مفلحون» (رستگاران) است که بر فرجام نیک آنان دلالت دارد[۴۶]: «اُولـئِک هُمُ المُفلِحون» (بقره/۲، ۳ ـ ۵ و نیز توبه/۹، ۸۸ ؛ روم/۳۰، ۳۸؛ حشر/۵۹ ،۹؛ تغابن/۶۴ ،۱۶)










انفاق یکی از اسباب رستگاری

  • هرکس نفس خود را تزکیه کند، قطعاً رستگار می‌شود: ﴿﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا[۱] تزکیه نفس، یعنی شخص با اطاعت از خدا و اعمال پسندیده[۲] خودش را از کفر، شرک، نافرمانی و اخلاق رذیله پاکیزه کند[۳] و با تقوا و علم به معارف الهی، نفس خود را رشد دهد[۴] برخی، فاعل تزکیه را خدا دانسته و در تفسیر آیه گفته‌اند: کسی رستگار می‌شود که خدا نفس او را پاکیزه کند[۵]؛ ولی این سخن خلاف ظاهر آیه و ضعیف دانسته شده است[۶].
  • "تزکّی" نیز سبب رستگاری دانسته شده: ﴿﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى[۷] که آن را به معنای پاکی از شرک، کفر، گناهان و اخلاق ناپسند[۸] و برخی به معنای پرداخت حقوق مالی واجب، مستحب یا هر دو دانسته‌اند[۹] برخی به استناد شأن نزول آیه، نیز احادیثی در این زمینه، مراد از تزکّی را زکات فطره دانسته‌اند[۱۰] به تأثیر انفاق مالی در رسیدن به رستگاری، در آیاتی دیگر نیز اشاره شده است: ﴿﴿ فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۱]؛ نیز ﴿﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ[۱۲]، ﴿﴿أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۳]؛ ﴿﴿لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۴]، ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۱۵] به گفته برخی، فعل ماضی "أَفلَحَ" و حرف تحقيق ﴿﴿قَدْ در ﴿﴿قَدْ أَفْلَحَ [۱۶] بر رستگاری قطعی مؤمنانی دلالت دارد که به تزکیه نفس پرداخته و خود را به هواهای نفسانی نیالایند[۱۷]
  • کسانی نیز که از بخل نفس خویش مصون می‌مانند، رستگار دانسته شده‌اند:﴿﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۱۸]؛ ﴿﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيْرًا لّأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۹] گرچه در تفسیر شحّ[۲۰] و تفاوت آن با بخل[۲۱] سخنان گوناگونی ذکر شده، بسیاری از مفسران، شحّ را همان بخل[۲۲] یا بخل همراه حرص[۲۳] یا حالتی نفسانی دانسته‌اند که به بخل و منع انفاق می‌انجامد[۲۴]، بنابراین لازمِ مصون ماندن از شحّ، پرداخت حقوق مالی واجب است[۲۵][۲۶].
  1. بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد؛ سوره شمس، آیه:۹.
  2. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ روض الجنان، ج ۲۰، ص ۲۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۴۰۰.
  3. تفسير سور آبادی، ج ۴، ص ۲۸۲۳؛ زاد المسير، ج ۴، ص ۴۵۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۴۰۰.
  4. الكشاف، ج ۴، ص ۷۵۹-۷۶۰؛ زبدة التفاسير، ج ۷، ص ۴۴۱.
  5. جامع البیان، ج ۳۰، ص ۱۳۵؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۱۳؛ التفسير الكبير، ج ۳۱، ص ۱۷۷-۱۷۸.
  6. روض الجنان، ج ۲۰، ص ۲۹۵.
  7. بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد؛ سوره اعلی، آیه: ۱۴.
  8. الصافی، ج ۵، ص ۳۱۷؛ روح البیان، ج ۱۰، ص ۴۰۹؛ تفسير اثنا عشری، ج ۱۴، ص ۱۶۲.
  9. التبیان، ج ۱۰، ص ۳۳۲؛ المهذب، ج ۱، ص ۱۵۸-۱۵۷؛ المعتبر، ج ، ص ۵۹۳.
  10. الكشاف، ج ۴، ص ۷۴۰؛ فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۵۲-۲۵۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۴.
  11. بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند؛ سوره روم، آیه: ۳۸.
  12. آن کسان که نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و به جهان واپسین یقین دارند؛ سوره لقمان، آیه: ۴.
  13. آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند؛ سوره لقمان، آیه: ۵.
  14. اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آورده‌اند با مال و جان جهاد کرده‌اند و آنانند که نیکی‌ها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند؛ سوره توبه، آیه: ۸۸.
  15. آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند؛ سوره توبه، آیه: ۲۰.
  16. سوره مؤمنون، آیه: ۱.
  17. التحرير والتنوير، ج ۱۸، ص ۷؛ ج ۳۰، ص ۲۵۴-۲۵۵.
  18. و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران ، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند؛ سوره حشر، آیه: ۹.
  19. هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارن؛ سوره تغابن، آیه: ۱۶.
  20. کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۸-۴۹.
  21. زاد المسير، ج ۴، ص ۲۵۹.
  22. تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۴۲۹؛ التبیان، ج ۱، ص ۵۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۲۹.
  23. روض الجنان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۲.
  24. الكشاف، ج ۴، ص ۵۰۵؛ التفسير الكبير، ج ۲۹، ص ۵۰۸؛ لباب التأویل، ج ۴، ص ۲۷۱.
  25. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۲۹۴؛ تفسير اثنا عشری، ج ۱۳، ص ۲۰۳.
  26. یوسف‌زاده، حسین علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص: ۶۱۰ - ۶۲۰.