امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'فرزند من' به 'فرزند من'
جز (جایگزینی متن - 'خآدمی' به 'خادمی')
جز (جایگزینی متن - 'فرزند من' به 'فرزند من')
خط ۳۸۴: خط ۳۸۴:
[[واقدی]] از [[محرز بن جعفر]] و از پدرش [[نقل]] کرده است که روز [[خاکسپاری]] [[حسن بن علی]] {{ع}} شنیدم که [[ابوهریره]] می‌گفت: "[[خدا]] [[مروان]] را بکشد که به [[خدا]] [[سوگند]] می‌خورد و می‌گفت، نخواهم گذاشت پسر [[ابوتراب]] کنار [[مرقد]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خاک]] سپرده شود و حال آنکه [[عثمان]] در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد"؛ من گفتم: ای [[مروان]]! از [[خدا]] بترس و درباره [[علی]] جز سخن [[پسندیده]] مگو؛ [[گواهی]] می‌دهم که خود شنیدم، [[پیامبر]] {{صل}} به روز [[جنگ خیبر]] می‌فرمود: "همانا [[پرچم]] را به مردی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش او را [[دوست]] میدارند؛ مردی که گریزنده از مردی خواهم داد [[جنگ]] نیست". و [[گواهی]] می‌دهم که خود شنیدم، [[پیامبر]] {{صل}} درباره [[حسن]] {{ع}} می‌فرمود: "پروردگارا! من [[امام حسن|حسن]] را [[دوست]] می‌دارم و تو هم دوستش بدار و هر که او را [[دوست]] می‌دارد، [[دوست]] بدار!"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۴۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۱۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۰، ص۱۵۷.</ref>.
[[واقدی]] از [[محرز بن جعفر]] و از پدرش [[نقل]] کرده است که روز [[خاکسپاری]] [[حسن بن علی]] {{ع}} شنیدم که [[ابوهریره]] می‌گفت: "[[خدا]] [[مروان]] را بکشد که به [[خدا]] [[سوگند]] می‌خورد و می‌گفت، نخواهم گذاشت پسر [[ابوتراب]] کنار [[مرقد]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خاک]] سپرده شود و حال آنکه [[عثمان]] در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد"؛ من گفتم: ای [[مروان]]! از [[خدا]] بترس و درباره [[علی]] جز سخن [[پسندیده]] مگو؛ [[گواهی]] می‌دهم که خود شنیدم، [[پیامبر]] {{صل}} به روز [[جنگ خیبر]] می‌فرمود: "همانا [[پرچم]] را به مردی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش او را [[دوست]] میدارند؛ مردی که گریزنده از مردی خواهم داد [[جنگ]] نیست". و [[گواهی]] می‌دهم که خود شنیدم، [[پیامبر]] {{صل}} درباره [[حسن]] {{ع}} می‌فرمود: "پروردگارا! من [[امام حسن|حسن]] را [[دوست]] می‌دارم و تو هم دوستش بدار و هر که او را [[دوست]] می‌دارد، [[دوست]] بدار!"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۴۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۱۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۰، ص۱۵۷.</ref>.


[[بلعمی]] نیز می‌نویسد: "هنگامی که خواستند او را نزدیک [[مرقد]] [[پیامبر]] {{صل}} [[دفن]] کنند و [[عایشه]] این خبر را شنید، بر استری نشست و گفت: "نمی‌گذارم که او را اینجا [[دفن]] کنند". پس همراهان [[عایشه]] آمدند و چون [[مردم]] خواستند [[امام حسن]] {{ع}} را [[دفن]] کنند، ایشان مانع شده، و پیکر [[امام حسن]] {{ع}} را تیرباران کردند. پس او را در [[بقیع]] الغرقد به [[خاک]] سپردند. و [[اهل بیت]] [[امام حسن]] {{ع}} و [[خویشان]] او برخاستند و به طرف [[مکه]] حرکت کردند. و [[همسر]] [[امام مجتبی]] {{ع}} که [[قاتل]] آن حضرت بود، برخاست و به سوی [[معاویه]] رفت و آن‌چه به او [[وعده]] داده بود، [[طلب]] کرد؛ [[معاویه]] به او گفت: "تو که با همسری چون [[حسن]]، نوه [[پیامبر]]، [[سازگاری]] نداشتی و به وی [[وفا]] نکردی، به [[فرزند من]] چگونه [[وفا]] کنی؟"<ref>تاریخنامه طبری بلعمی، ج۴، ص۶۸۳-۶۸۴.</ref>.
[[بلعمی]] نیز می‌نویسد: "هنگامی که خواستند او را نزدیک [[مرقد]] [[پیامبر]] {{صل}} [[دفن]] کنند و [[عایشه]] این خبر را شنید، بر استری نشست و گفت: "نمی‌گذارم که او را اینجا [[دفن]] کنند". پس همراهان [[عایشه]] آمدند و چون [[مردم]] خواستند [[امام حسن]] {{ع}} را [[دفن]] کنند، ایشان مانع شده، و پیکر [[امام حسن]] {{ع}} را تیرباران کردند. پس او را در [[بقیع]] الغرقد به [[خاک]] سپردند. و [[اهل بیت]] [[امام حسن]] {{ع}} و [[خویشان]] او برخاستند و به طرف [[مکه]] حرکت کردند. و [[همسر]] [[امام مجتبی]] {{ع}} که [[قاتل]] آن حضرت بود، برخاست و به سوی [[معاویه]] رفت و آن‌چه به او [[وعده]] داده بود، [[طلب]] کرد؛ [[معاویه]] به او گفت: "تو که با همسری چون [[حسن]]، نوه [[پیامبر]]، [[سازگاری]] نداشتی و به وی [[وفا]] نکردی، به فرزند من چگونه [[وفا]] کنی؟"<ref>تاریخنامه طبری بلعمی، ج۴، ص۶۸۳-۶۸۴.</ref>.


[[نقل]] شده است، پس از به [[خاکسپاری]] [[حسن بن علی]] در [[بقیع]]، [[مروان]] پیک دیگری پیش [[معاویه]] فرستاد و به او خبر داد که چگونه همراه [[بنی‌امیه]] و وابستگان آنان [[قیام]] کرده است. [[مروان]] برای او نوشت که: "من پرچمی برافراشتم و همه [[جامه]] [[جنگ]] پوشیدیم و دو هزار مرد جمع کردم که پیرو من بودند. و به [[فضل]] و [[منت]] [[خدا]] هرگز چنان نخواهد بود که همراه [[ابوبکر]] و [[عمر]] شخص سومی آنجا به [[خاک]] سپرده شود، همان‌گونه که [[امیرالمؤمنین]] [[عثمان]] [[مظلوم]]! آنجا [[دفن]] نشد و اینان بودند که نسبت به [[عثمان]] آن‌چه شد، انجام دادند".
[[نقل]] شده است، پس از به [[خاکسپاری]] [[حسن بن علی]] در [[بقیع]]، [[مروان]] پیک دیگری پیش [[معاویه]] فرستاد و به او خبر داد که چگونه همراه [[بنی‌امیه]] و وابستگان آنان [[قیام]] کرده است. [[مروان]] برای او نوشت که: "من پرچمی برافراشتم و همه [[جامه]] [[جنگ]] پوشیدیم و دو هزار مرد جمع کردم که پیرو من بودند. و به [[فضل]] و [[منت]] [[خدا]] هرگز چنان نخواهد بود که همراه [[ابوبکر]] و [[عمر]] شخص سومی آنجا به [[خاک]] سپرده شود، همان‌گونه که [[امیرالمؤمنین]] [[عثمان]] [[مظلوم]]! آنجا [[دفن]] نشد و اینان بودند که نسبت به [[عثمان]] آن‌چه شد، انجام دادند".
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش