مدیریت: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
جز (جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
ریشۀ [[عربی]] مدیریت از دور و دوران است به معنای گردیدن و گرداندن و در [[فارسی]] به معنای مدیر بودن است. مدیر به اداره کنندۀ کاری یا مؤسسهای گفته میشود و در اصطلاح به معنای «فرایند بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و [[انسانی]] در [[برنامهریزی]]، [[سازماندهی]]، [[بسیج]] منابع و امکانات، [[هدایت]] و کنترل است که برای دستیابی به [[اهداف]] سازمانی و بر اساس [[نظام ارزشی]] مورد قبول، صورت می گیرد<ref>رضائیان، علی، اصول مدیریت</ref>.<ref>[[سید حسین تقوی|تقوی، سید حسین]]، [[تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی (مقاله)|تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی]]، [[پژوهشهای اعتقادی کلامی (نشریه)|پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۹]]؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۷۴.</ref> | ریشۀ [[عربی]] مدیریت از دور و دوران است به معنای گردیدن و گرداندن و در [[فارسی]] به معنای مدیر بودن است. مدیر به اداره کنندۀ کاری یا مؤسسهای گفته میشود و در اصطلاح به معنای «فرایند بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و [[انسانی]] در [[برنامهریزی]]، [[سازماندهی]]، [[بسیج]] منابع و امکانات، [[هدایت]] و کنترل است که برای دستیابی به [[اهداف]] سازمانی و بر اساس [[نظام ارزشی]] مورد قبول، صورت می گیرد<ref>رضائیان، علی، اصول مدیریت</ref>.<ref>[[سید حسین تقوی|تقوی، سید حسین]]، [[تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی (مقاله)|تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی]]، [[پژوهشهای اعتقادی کلامی (نشریه)|پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۹]]؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۷۴.</ref> | ||
مدیریت [[علمی]] است که بر فرایند مناسب و مؤثر نحوه [[اداره]] سازمان، برای [[نیل]] به [[اداره]] مطلوب حیطه مدیریت میپردازد. [[ارزشهای اخلاقی]] در امر [[اداره]] با جلوههای گوناگون در برابر امر [[پروردگار]]، خویشتن، [[امام]] و [[رهبری]]، آحاد [[جامعه]]، سازمان، محل اشتغال، کارکنان، [[دشمنان]] و [[فرصتطلبان]] مدنظر قرار میگیرند که [[کارگزار]] [[حکومت اسلامی]] موظف به رعایت همه آنهاست. بر این اساس، میتوان گفت که مدیریت و حکمرانی در [[اسلام]] بر [[حاکمیت]] [[اخلاق]] در کلیه مناسبات [[اجتماعی]] دلالت دارد<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۷۴.</ref>. | مدیریت [[علمی]] است که بر فرایند مناسب و مؤثر نحوه [[اداره]] سازمان، برای [[نیل]] به [[اداره]] مطلوب حیطه مدیریت میپردازد. [[ارزشهای اخلاقی]] در امر [[اداره]] با جلوههای گوناگون در برابر امر [[پروردگار]]، خویشتن، [[امام]] و [[رهبری]]، آحاد [[جامعه]]، سازمان، محل اشتغال، کارکنان، [[دشمنان]] و [[فرصتطلبان]] مدنظر قرار میگیرند که [[کارگزار]] [[حکومت اسلامی]] موظف به رعایت همه آنهاست. بر این اساس، میتوان گفت که مدیریت و حکمرانی در [[اسلام]] بر [[حاکمیت]] [[اخلاق]] در کلیه مناسبات [[اجتماعی]] دلالت دارد<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۷۴.</ref>. |
نسخهٔ ۹ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۶
مدیریت عبارت است از "فرایند بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول". مدیریت علمی است که بر فرایند مناسب و مؤثر نحوه اداره سازمان، برای نیل به اداره مطلوب حیطه مدیریت میپردازد و از نگاه اسلام بر حاکمیت اخلاق در کلیه مناسبات اجتماعی دلالت دارد.
معناشناسی
ریشۀ عربی مدیریت از دور و دوران است به معنای گردیدن و گرداندن و در فارسی به معنای مدیر بودن است. مدیر به اداره کنندۀ کاری یا مؤسسهای گفته میشود و در اصطلاح به معنای «فرایند بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول، صورت می گیرد[۱].[۲]
مدیریت علمی است که بر فرایند مناسب و مؤثر نحوه اداره سازمان، برای نیل به اداره مطلوب حیطه مدیریت میپردازد. ارزشهای اخلاقی در امر اداره با جلوههای گوناگون در برابر امر پروردگار، خویشتن، امام و رهبری، آحاد جامعه، سازمان، محل اشتغال، کارکنان، دشمنان و فرصتطلبان مدنظر قرار میگیرند که کارگزار حکومت اسلامی موظف به رعایت همه آنهاست. بر این اساس، میتوان گفت که مدیریت و حکمرانی در اسلام بر حاکمیت اخلاق در کلیه مناسبات اجتماعی دلالت دارد[۳].
مدیریت اسلامی
مدیریت و حکمرانی از جمله امور بسیار خطیر اجتماعی بهحساب میآیند که هم از جهات ارزشی و اخلاقی و هم از جهات فنی مورد توجه اولیای خداوند بودهاند. وجوه فنی مدیریت به مرور زمان تغییر میکنند و باید تابع توسعه علوم و فنون باشد، ولی وجوه ارزشی آن از ویژگی پایدار و دیرپایی برخوردار است. هرگاه از مدیریت در اسلام سخن به میان میآید، مقصود وجوه ارزشی و اخلاقی مدیریت است و بهطور بدیهی، وجوه فنی آن تابع علوم و فنون روز خواهد بود.
در رویکرد اسلامی به مدیریت، کارگزاران دولت، امانتدار خداوند و عامه مردماند، پس باید در انجام وظایف خود بسیار هوشیار و دقیق باشند. منطق حاکم بر رفتار مدیران مسلمان براساس خرد معنوی و الزامات آن تعریف میشود! خرد معنوی، تحقق امر خداوند را در توسعه و ایجاد شهر عدل و روابط اجتماعی عادلانه، هدف قرار میدهد و این مهم را به همه ارکان حیات سازمانی و اجتماعی تسری میدهد. بدینترتیب، فهم خرد معنوی، کلید فهم اصول و روشهای مجاز در مدیریت اسلامی است[۴].
مدیریت پیامبر اکرم (ص) در قرآن
برخی از آیات قرآن کریم به جنبههای مدیریتی پیامبر خاتم (ص) در جامعه و فرماندهی سپاهیان اشاره و چگونگی مدیریت پیامبر بر اساس اخلاق و مشورت را مطرح میکند مانند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[۵]؛
در این آیه و آیات دیگر مطرح شده است که تنها خدا، پیامبر و مؤمنان دارای حق مدیریت بر جامعه دینی هستند منتها پیامبر مأمور به مشورت با مؤمنان در اداره امور است[۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ رضائیان، علی، اصول مدیریت
- ↑ تقوی، سید حسین، تبیین مدل مدیریت نظاممند نبوی، پژوهشهای اعتقادی کلامی، ش ۸، ص ۴۹؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۷۴.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۷۴.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۷۴ ـ ۶۷۵.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکلکنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۶۶۷.