ادله نقلی اثبات ولایت فقیه چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن'
جز (جایگزینی متن - 'کلیه' به 'کلیه')
جز (جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن')
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:


بنابراین مطابق دیدگاه امام خمینی این روایت مفید [[اثبات ولایت]] فقیهان [[شیعه]] بر [[اداره امور]] [[جامعه]] بوده و این [[ولایت]] در گرو [[انتصاب الهی]] و در سایه این روایت و [[روایات]] سابق است.
بنابراین مطابق دیدگاه امام خمینی این روایت مفید [[اثبات ولایت]] فقیهان [[شیعه]] بر [[اداره امور]] [[جامعه]] بوده و این [[ولایت]] در گرو [[انتصاب الهی]] و در سایه این روایت و [[روایات]] سابق است.
*'''روایت [[اسحاق بن عمار]]''': از جمله روایات دیگری که امام خمینی به عنوان مؤید، بلکه [[دلیل ولایت فقیه]] مورد استناد قرار داده است [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] است<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۷.</ref>. {{متن حدیث|عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لِشُرَيْحٍ‏ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ‏ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}<ref>الکافی، ج۷، ص۱۴۰۶، ح۲.</ref>؛ از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خطاب به [[شریح]] فرمودند: تو بر [[مقام]] و منصبی قرار گرفته‌ای که جز [[نبی]] یا [[وصی]] نبی و یا [[شقی]] کسی بر آن قرار نمی‌گیرد. [[دلالت روایت]]: [[امام]] خمینی در این روایت به مفهوم وصی اشاره کرده و ضمن این که [[ائمه]] را مصداق وصی [[درجه]] اول [[پیامبر]] گرفته‌اند، [[فقیهان]] را نیز در زمره مصادیق درجه دوم [[وصی پیامبر]]{{صل}} قرار داده و از این روی آنان را نیز به مانند پیامبر{{صل}} و ائمه{{عم}} از جمله [[اولیاء]] امور به حساب آورده و هر آنچه بر عهده آن ذوات مقدسه بوده، بر وی نیز [[ثابت]] دانسته است: نظر به این که [[فقها]] [[مقام نبوت]] را دارا نمی‌باشند، و شکی نیست که “شقی” هم نیستند، بالضروره باید بگوییم که “اوصیا” یعنی [[جانشینان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌باشند. منتها از آنجا که غالباً وصی نبی را عبارت از وصی دست اول و [[بلافصل]] گرفته‌اند، لذا به این گونه [[روایات]] اصلاً [[تمسک]] نشده است. لکن [[حقیقت]] این است که دایره مفهوم “وصی نبی” توسعه دارد و فقها را هم شامل می‌شود... از روایت می‌فهمیم که “فقها” اوصیای دست دوم رسول اکرم{{صل}} هستند، و اموری که از طرف [[رسول الله]]{{صل}} به ائمه{{عم}} واگذار شده، برای آنان نیز ثابت است، و باید تمام کارهای [[رسول خدا]] را انجام دهند؛ چنان‌که [[حضرت امیر]]{{ع}} انجام داد<ref>ولایت فقیه، ص۷۶ - ۷۷.</ref>.
*'''روایت [[اسحاق بن عمار]]''': از جمله روایات دیگری که امام خمینی به عنوان مؤید، بلکه [[دلیل ولایت فقیه]] مورد استناد قرار داده است [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] است<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۷.</ref>. {{متن حدیث|عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لِشُرَيْحٍ‏ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ‏ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}<ref>الکافی، ج۷، ص۱۴۰۶، ح۲.</ref>؛ از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خطاب به [[شریح]] فرمودند: تو بر [[مقام]] و منصبی قرار گرفته‌ای که جز [[نبی]] یا [[وصی]] نبی و یا [[شقی]] کسی بر آن قرار نمی‌گیرد. [[دلالت روایت]]: [[امام]] خمینی در این روایت به مفهوم وصی اشاره کرده و ضمن این که [[ائمه]] را مصداق وصی [[درجه]] اول [[پیامبر]] گرفته‌اند، [[فقیهان]] را نیز در زمره مصادیق درجه دوم [[وصی پیامبر]]{{صل}} قرار داده و از این روی آنان را نیز به مانند پیامبر{{صل}} و ائمه{{عم}} از جمله [[اولیاء]] امور به حساب آورده و هر آنچه بر عهده آن ذوات مقدسه بوده، بر وی نیز [[ثابت]] دانسته است: نظر به این که [[فقها]] [[مقام نبوت]] را دارا نمی‌باشند، و شکی نیست که “شقی” هم نیستند، بالضروره باید بگوییم که “اوصیا” یعنی [[جانشینان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌باشند. لکن از آنجا که غالباً وصی نبی را عبارت از وصی دست اول و [[بلافصل]] گرفته‌اند، لذا به این گونه [[روایات]] اصلاً [[تمسک]] نشده است. لکن [[حقیقت]] این است که دایره مفهوم “وصی نبی” توسعه دارد و فقها را هم شامل می‌شود... از روایت می‌فهمیم که “فقها” اوصیای دست دوم رسول اکرم{{صل}} هستند، و اموری که از طرف [[رسول الله]]{{صل}} به ائمه{{عم}} واگذار شده، برای آنان نیز ثابت است، و باید تمام کارهای [[رسول خدا]] را انجام دهند؛ چنان‌که [[حضرت امیر]]{{ع}} انجام داد<ref>ولایت فقیه، ص۷۶ - ۷۷.</ref>.


علاوه بر روایات فوق که با خود به [[تنهایی]] از [[ادله ولایت فقیه]] محسوب شده و با به خاطر برخی مناقشات، لااقل جزء مؤیدات این نظریه محسوب می‌شود، روایات دیگری نیز در کتب [[فقه]] استدلالی ایشان وجود دارد که تنها به جهت [[تأیید]] این نظریه مورد استناد قرار گرفته‌اند. روایاتی مانند [[روایت]] ابوخدیجه<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۹، ح۶.</ref>، تحف العقول<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۶؛ تحف العقول، ص۲۷۱.</ref>، صحیحه قداح<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۶.</ref>، روایت [[ابوالبختری]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۷ – ۱۰۲؛ الکافی، ج۱، ص۳۲، ح۲.</ref> و روایت [[فقه]] [[رضوی]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۵؛ فقه الرضا، ص۳۳۸.</ref> از جمله این [[روایات]] است که در کتاب‌های الرسائل در بحث [[اجتهاد]] و [[تقلید]]، کتاب البیع و [[ولایت فقیه]] مورد استناد و [[استدلال]] واقع شده است»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۲۴-۲۳۹.</ref>
علاوه بر روایات فوق که با خود به [[تنهایی]] از [[ادله ولایت فقیه]] محسوب شده و با به خاطر برخی مناقشات، لااقل جزء مؤیدات این نظریه محسوب می‌شود، روایات دیگری نیز در کتب [[فقه]] استدلالی ایشان وجود دارد که تنها به جهت [[تأیید]] این نظریه مورد استناد قرار گرفته‌اند. روایاتی مانند [[روایت]] ابوخدیجه<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۹، ح۶.</ref>، تحف العقول<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۶؛ تحف العقول، ص۲۷۱.</ref>، صحیحه قداح<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۶.</ref>، روایت [[ابوالبختری]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۷ – ۱۰۲؛ الکافی، ج۱، ص۳۲، ح۲.</ref> و روایت [[فقه]] [[رضوی]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۵؛ فقه الرضا، ص۳۳۸.</ref> از جمله این [[روایات]] است که در کتاب‌های الرسائل در بحث [[اجتهاد]] و [[تقلید]]، کتاب البیع و [[ولایت فقیه]] مورد استناد و [[استدلال]] واقع شده است»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۲۴-۲۳۹.</ref>
۲۱۸٬۸۱۳

ویرایش