اسماعیل بن جابر بن یزید جعفی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
درباره اسماعیل چهار نکته مهم وجود دارد. اول آنکه آیا [[اسماعیل بن جابر خثعمی]] با اسماعیل بن جابر جعفی نسبتی دارد؟ از مجموع داده‌ها بر می‌آید که این عناوین مربوط به یک نفر است و تنها [[تحریف]] در [[لقب]] موجب این تعدد عنوان گردیده است. البته در اینجا طرح این [[پرسش]] نابه‌جا نمی‌نماید که اگر خثعمی و جعفی یک تن هستند، چرا شیخ برای یکی اوصافی آورده که برای دیگری چنین نکرده است. در پاسخ می‌توان گفت: این گونه موارد در کتاب شیخ دیده می‌شود و بنابر این تفصیل و [[اجمال]] دلیلی بر تعدد افراد به شمار نمی‌رود. خویی به تفصیل به این مقوله پرداخته و خثعمی را [[تحریف]] [[جعفی]] دانسته، چنان که [[علامه حلی]] با توجه به نسخه‌ای که از شیخ نزد او بوده، وی را فقط جعفی نوشته است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۴؛ خلاصة الأقوال، ص۵۴. </ref>. گذشته از این، از نظر وی بعید می‌نماید که دو تن به نام [[اسماعیل بن جابر]] دارای [[کتابی]] باشند که [[صفوان بن یحیی]] آن را [[روایت]] کرده باشد، اما هیچ یک از علمای اصول، جز شیخ آن را ذکر نکرده باشد. حتی شیخ نیز در کتاب‌های دیگرش، تعدد افراد را نپذیرفته و تنها از یک اسماعیل بن جابر یاد کرده است. دیگر اینکه در متون [[روایی]]، روایتی به نقل از خثعمی از طریق [[صفوان]] دیده نمی‌شود. در آخر اینکه اساساً فردی به این نام در عرصه [[حدیث]] وجود ندارد<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۵.</ref>. اما نمازی پس از ذکر این رویکرد، با پذیرش [[وحدت]] آن دو، می‌نویسد: احتمال اینکه یکی از آن دو، فرقه‌ای از دیگری باشند دور از واقع نیست، چون هر دو از تیره‌های یمنی‌اند. در این صورت، خثعمی و جعفی تفاوتی با هم نخواهند داشت<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۲۷.</ref>.
درباره اسماعیل چهار نکته مهم وجود دارد. اول آنکه آیا [[اسماعیل بن جابر خثعمی]] با اسماعیل بن جابر جعفی نسبتی دارد؟ از مجموع داده‌ها بر می‌آید که این عناوین مربوط به یک نفر است و تنها [[تحریف]] در [[لقب]] موجب این تعدد عنوان گردیده است. البته در اینجا طرح این [[پرسش]] نابه‌جا نمی‌نماید که اگر خثعمی و جعفی یک تن هستند، چرا شیخ برای یکی اوصافی آورده که برای دیگری چنین نکرده است. در پاسخ می‌توان گفت: این گونه موارد در کتاب شیخ دیده می‌شود و بنابر این تفصیل و [[اجمال]] دلیلی بر تعدد افراد به شمار نمی‌رود. خویی به تفصیل به این مقوله پرداخته و خثعمی را [[تحریف]] [[جعفی]] دانسته، چنان که [[علامه حلی]] با توجه به نسخه‌ای که از شیخ نزد او بوده، وی را فقط جعفی نوشته است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۴؛ خلاصة الأقوال، ص۵۴. </ref>. گذشته از این، از نظر وی بعید می‌نماید که دو تن به نام [[اسماعیل بن جابر]] دارای [[کتابی]] باشند که [[صفوان بن یحیی]] آن را [[روایت]] کرده باشد، اما هیچ یک از علمای اصول، جز شیخ آن را ذکر نکرده باشد. حتی شیخ نیز در کتاب‌های دیگرش، تعدد افراد را نپذیرفته و تنها از یک اسماعیل بن جابر یاد کرده است. دیگر اینکه در متون [[روایی]]، روایتی به نقل از خثعمی از طریق [[صفوان]] دیده نمی‌شود. در آخر اینکه اساساً فردی به این نام در عرصه [[حدیث]] وجود ندارد<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۵.</ref>. اما نمازی پس از ذکر این رویکرد، با پذیرش [[وحدت]] آن دو، می‌نویسد: احتمال اینکه یکی از آن دو، فرقه‌ای از دیگری باشند دور از واقع نیست، چون هر دو از تیره‌های یمنی‌اند. در این صورت، خثعمی و جعفی تفاوتی با هم نخواهند داشت<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۲۷.</ref>.


دومین نکته قابل ذکر آن است که چه نسبتی میان اسماعیل بن جابر مطلق و اسماعیل بن جابر جعفی وجود دارد. طبق آنچه رجالیون عرضه داشته‌اند، این دو عنوان قطعاً به یک نفر تعلق دارد، همان طور که همه آنچه در خصوص جعفی آمده برای اولی نیز ذکر شده است و یاد کرد استقلالی شیخ نمی‌تواند دلیل تعدد آنها باشد، چنان که در موارد دیگر هم دیده می‌شود. سومین نکته آن است که اگر در [[سند]] روایتی صرفاً از جعفی سخن به میان آید، بر اساس آنچه [[صدوق]] در مشیخه خود آورده، سخن به اسماعیل بن [[عبدالرحمن]] جعفی انصراف دارد. او می‌نویسد: آنچه از [[جعفی]] آورده‌ام، از [[محمد بن علی ماجیلویه]] از عمویش [[محمد بن ابی‌القاسم]] از [[احمد بن محمد بن خالد]] از پدرش از [[محمد بن سنان]] و [[صفوان بن یحیی]] از [[اسماعیل بن عبدالرحمن جعفی کوفی]] است<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۲۵.</ref>. اما اگر در سلسله [[سند]] روایتی اسماعیل جعفی باشد، بر این [[جابر]] حمل می‌شود یا ابن عبدالرحمن؟ خویی به چند دلیل آن را منصرف به [[ابن جابر]] می‌داند و می‌نویسد: اگر چه اسماعیل جعفی بر ابن عبدالرحمن اطلاق می‌شود، به او انصراف ندارد و محتمل است مراد از آن [[اسماعیل بن جابر]] باشد، چنان که [[نجاشی]] به آن تصریح کرده است، بلکه احتمال اینکه مراد ابن جابر باشد بیشتر است، چون روایت‌های او به مراتب بیشتر از روایت‌های ابن عبدالرحمن است. دیگر اینکه او دارای [[کتابی]] است، ولی ابن عبدالرحمن اثری از خود ندارد، بنابر این، اسماعیل بن جابر از [[شهرت]] بیشتری برخوردار است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۲.</ref>.
دومین نکته قابل ذکر آن است که چه نسبتی میان اسماعیل بن جابر مطلق و اسماعیل بن جابر جعفی وجود دارد. طبق آنچه رجالیون عرضه داشته‌اند، این دو عنوان قطعاً به یک نفر تعلق دارد، همان طور که همه آنچه در خصوص جعفی آمده برای اولی نیز ذکر شده است و یاد کرد استقلالی شیخ نمی‌تواند دلیل تعدد آنها باشد، چنان که در موارد دیگر هم دیده می‌شود. سومین نکته آن است که اگر در [[سند]] روایتی صرفاً از جعفی سخن به میان آید، بر اساس آنچه [[صدوق]] در مشیخه خود آورده، سخن به [[اسماعیل بن عبدالرحمن جعفی]] انصراف دارد. او می‌نویسد: آنچه از [[جعفی]] آورده‌ام، از [[محمد بن علی ماجیلویه]] از عمویش [[محمد بن ابی‌القاسم]] از [[احمد بن محمد بن خالد]] از پدرش از [[محمد بن سنان]] و [[صفوان بن یحیی]] از [[اسماعیل بن عبدالرحمن جعفی کوفی]] است<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۲۵.</ref>. اما اگر در سلسله [[سند]] روایتی اسماعیل جعفی باشد، بر این [[جابر]] حمل می‌شود یا ابن عبدالرحمن؟ خویی به چند دلیل آن را منصرف به [[ابن جابر]] می‌داند و می‌نویسد: اگر چه اسماعیل جعفی بر ابن عبدالرحمن اطلاق می‌شود، به او انصراف ندارد و محتمل است مراد از آن [[اسماعیل بن جابر]] باشد، چنان که [[نجاشی]] به آن تصریح کرده است، بلکه احتمال اینکه مراد ابن جابر باشد بیشتر است، چون روایت‌های او به مراتب بیشتر از روایت‌های ابن عبدالرحمن است. دیگر اینکه او دارای [[کتابی]] است، ولی ابن عبدالرحمن اثری از خود ندارد، بنابر این، اسماعیل بن جابر از [[شهرت]] بیشتری برخوردار است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۲.</ref>.


نکته آخر آنکه اسماعیل بی‌تردید از رویان و [[اصحاب]] دو [[امام باقر]] {{ع}} و صادق {{ع}} شمرده می‌شود. اما اینکه از [[امام کاظم]] {{ع}} روایتی دارد یا نه، محل [[اختلاف]] است. شیخ او را از اصحاب آن [[حضرت]] برشمرده که از دو [[امام]] پیشین نیز [[روایت]] دارد<ref>رجال الطوسی، ص۳۳۱.</ref> و [[ابن حجر]] نیز وی را یکی از نجبای [[اصحاب امام باقر]] {{ع}} می‌داند که از [[امام صادق]] {{ع}} و امام کاظم {{ع}} روایت کرده است<ref>لسان المیزان، ج۱، ص۳۹۷.</ref>، اما هیچ یک از رجالیون وی را از اصحاب و [[راویان امام رضا]] {{ع}} به شمار نیاورده‌اند. گزارشی نیز که نشان دهد او [[زمان]] آن حضرت را [[درک]] کرده، در [[اختیار]] نیست، چنان که روایتی از طریق او از [[امام رضا]] {{ع}} در متون [[روایی]] دیده نمی‌شود. از این رو، نمی‌توان وی را جزو [[یاران]] و [[راویان]] ایشان به شمار آورد. به هر حال، اسماعیل بن جابر [[احادیث]] بسیاری از [[امام صادق]] {{ع}} و نیز [[امام باقر]] {{ع}} دارد<ref>قاموس الرجال، ج۱۲، ص۳۵۷؛ رجال الخاقانی، ص۱۰۶.</ref> که در [[کتب اربعه]] موجود است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۳، ۴۴، ۶۱؛ الاستبصار، ج۱، ص۱۰، ۲۱۴، ۲۳۵؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۲۷، ۲۳۱.</ref>. برخی مجموع روایت‌های وی از آن دو [[امام]] را قریب به صد مورد دانسته‌اند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۵، ج۴، ص۱۱۷؛ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۶۲.</ref> که [[حدیث]] [[اذان]] وی [[شهرت]] فراوان دارد<ref>رجال النجاشی، ص۳۳.</ref> و از امام باقر {{ع}} [[روایت]] کرده است<ref>الکافی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>. وی همچین احادیثی از [[امام صادق]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} روایت کرده است<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۰.</ref>. وی علاوه بر [[ائمه]] ذکر شده، از عبدالحمید بن ابی‌دیلم نیز روایت کرده است<ref>جامع الرواة، ج۱، ص۴۳۹؛ الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق {{ع}}، ج۱، ص۱۵۹.</ref> و کسانی چون [[احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی]]<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۴.</ref>، [[صفوان بن یحیی]]، [[محمد بن سنان]]، [[علی بن نعمان]]، [[عثمان بن عیسی]]، [[اسحاق بن عمار]]<ref>خاتمة المستدرک، ج۴، ص۱۵۰.</ref>، [[ابان بن عثمان]]، [[قاسم بن اسماعیل قرشی]]، [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر]] و دیگران از او روایت کرده‌اند<ref>منتهی المقال، ج۲، ص۵۱.</ref>.  
نکته آخر آنکه اسماعیل بی‌تردید از رویان و [[اصحاب]] دو [[امام باقر]] {{ع}} و صادق {{ع}} شمرده می‌شود. اما اینکه از [[امام کاظم]] {{ع}} روایتی دارد یا نه، محل [[اختلاف]] است. شیخ او را از اصحاب آن [[حضرت]] برشمرده که از دو [[امام]] پیشین نیز [[روایت]] دارد<ref>رجال الطوسی، ص۳۳۱.</ref> و [[ابن حجر]] نیز وی را یکی از نجبای [[اصحاب امام باقر]] {{ع}} می‌داند که از [[امام صادق]] {{ع}} و امام کاظم {{ع}} روایت کرده است<ref>لسان المیزان، ج۱، ص۳۹۷.</ref>، اما هیچ یک از رجالیون وی را از اصحاب و [[راویان امام رضا]] {{ع}} به شمار نیاورده‌اند. گزارشی نیز که نشان دهد او [[زمان]] آن حضرت را [[درک]] کرده، در [[اختیار]] نیست، چنان که روایتی از طریق او از [[امام رضا]] {{ع}} در متون [[روایی]] دیده نمی‌شود. از این رو، نمی‌توان وی را جزو [[یاران]] و [[راویان]] ایشان به شمار آورد. به هر حال، اسماعیل بن جابر [[احادیث]] بسیاری از [[امام صادق]] {{ع}} و نیز [[امام باقر]] {{ع}} دارد<ref>قاموس الرجال، ج۱۲، ص۳۵۷؛ رجال الخاقانی، ص۱۰۶.</ref> که در [[کتب اربعه]] موجود است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۳، ۴۴، ۶۱؛ الاستبصار، ج۱، ص۱۰، ۲۱۴، ۲۳۵؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۲۷، ۲۳۱.</ref>. برخی مجموع روایت‌های وی از آن دو [[امام]] را قریب به صد مورد دانسته‌اند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۵، ج۴، ص۱۱۷؛ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۶۲.</ref> که [[حدیث]] [[اذان]] وی [[شهرت]] فراوان دارد<ref>رجال النجاشی، ص۳۳.</ref> و از امام باقر {{ع}} [[روایت]] کرده است<ref>الکافی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>. وی همچین احادیثی از [[امام صادق]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} روایت کرده است<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۰.</ref>. وی علاوه بر [[ائمه]] ذکر شده، از عبدالحمید بن ابی‌دیلم نیز روایت کرده است<ref>جامع الرواة، ج۱، ص۴۳۹؛ الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق {{ع}}، ج۱، ص۱۵۹.</ref> و کسانی چون [[احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی]]<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۴.</ref>، [[صفوان بن یحیی]]، [[محمد بن سنان]]، [[علی بن نعمان]]، [[عثمان بن عیسی]]، [[اسحاق بن عمار]]<ref>خاتمة المستدرک، ج۴، ص۱۵۰.</ref>، [[ابان بن عثمان]]، [[قاسم بن اسماعیل قرشی]]، [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر]] و دیگران از او روایت کرده‌اند<ref>منتهی المقال، ج۲، ص۵۱.</ref>.  
۲۱۸٬۸۳۷

ویرایش