جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[امام حسن عسکری]] [[امام یازدهم]] [[شیعیان]] است. نام و [[کنیه]] وی مانند [[امام دوم]]، [[حسن]] و [[ابا محمد]] و نام پدرش نیز [[علی]] بوده است<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۴۰۲.</ref>، از اینروست که برخی منابع از او به عنوان "[[الحسن]] الأخیر" یاد کردهاند<ref>عیون المعجزات، ص۱۳۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. [[القاب]] متعددی نیز به وی نسبت داده شده که از شمار آنها میتوان به [[عسکری]]، [[خالص]]، سراج، [[شاهد]]، [[هادی]]، [[صامت]]، [[رفیق]]، [[زکی]]، [[نقی]]، [[تقی]]، مَرضی، [[مهتدی]]، موفی، سخی، مستودع، ماضی، [[طیب]] و شافی اشاره کرد<ref>الهدایة الکبری، ص۳۲۷؛ إعلام الوری، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، | [[امام حسن عسکری]] [[امام یازدهم]] [[شیعیان]] است. نام و [[کنیه]] وی مانند [[امام دوم]]، [[حسن]] و [[ابا محمد]] و نام پدرش نیز [[علی]] بوده است<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۴۰۲.</ref>، از اینروست که برخی منابع از او به عنوان "[[الحسن]] الأخیر" یاد کردهاند<ref>عیون المعجزات، ص۱۳۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. [[القاب]] متعددی نیز به وی نسبت داده شده که از شمار آنها میتوان به [[عسکری]]، [[خالص]]، سراج، [[شاهد]]، [[هادی]]، [[صامت]]، [[رفیق]]، [[زکی]]، [[نقی]]، [[تقی]]، مَرضی، [[مهتدی]]، موفی، سخی، مستودع، ماضی، [[طیب]] و شافی اشاره کرد<ref>الهدایة الکبری، ص۳۲۷؛ إعلام الوری، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۱.</ref>. [[شهرت]] امام یازدهم به عسکری به جهت اقامت طولانی مدت در محله [[عسکر]] [[سامرا]] بوده است و این [[لقب]] برای پدرش نیز به کار رفته است<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۱.</ref>. [[امام حسن عسکری]] {{ع}} نیز مانند [[پدر]] و جدّ بزرگوارش به جهت انتساب به [[امام رضا]] {{ع}} به «[[ابن الرضا]]» شهرت داشته است<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۱.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref> | ||
== مادر حضرت == | == مادر حضرت == | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
== سال تولد == | == سال تولد == | ||
درباره سال [[تولد]] [[امام عسکری]] منابع، [[ربیعالثانی]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۳۱۳.</ref>[[سال]] ۲۳۱ یا ۲۳۲ق یا ۲۳۳ق را مطرح ساختهاند<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ إثبات الوصیة، ص۲۴۴؛ الهدایة الکبری، ص۳۲۷.</ref> و عمده اختلافشان در [[روز]] تولد ایشان است. چهارم<ref>الدروس الشرعیة، ج۲، ص۱۵؛ مصباح الکفعمی، ص۵۱۱.</ref>، هشتم<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، | درباره سال [[تولد]] [[امام عسکری]] منابع، [[ربیعالثانی]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۳۱۳.</ref>[[سال]] ۲۳۱ یا ۲۳۲ق یا ۲۳۳ق را مطرح ساختهاند<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ إثبات الوصیة، ص۲۴۴؛ الهدایة الکبری، ص۳۲۷.</ref> و عمده اختلافشان در [[روز]] تولد ایشان است. چهارم<ref>الدروس الشرعیة، ج۲، ص۱۵؛ مصباح الکفعمی، ص۵۱۱.</ref>، هشتم<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۲.</ref> و دهم<ref>مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۹۲.</ref> ربیعالثانی روزهایی است که منابع بر آن تأکید نمودهاند. محل تولد امام عسکری {{ع}}، [[مدینه]] است<ref>إثبات الوصیة، ص۲۴۴؛ الهدایة الکبری، ص۳۲۷.</ref> و برخی گزارشها مبنی بر تولد وی در سامرا<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۲.</ref> صحیح نیست. علاوه بر تصریح برخی محققان<ref>أعیان الشیعة، ج۲، ص۴۰.</ref>، قرینهای که میتوان برای نادرست بودن قول به ولادتش در [[سامرا]] ارائه کرد، [[سال]] [[مهاجرت]] خانوادهاش به این [[شهر]] است که بنابر منابع [[سال ۲۳۳ق]] یا ۲۳۶ق بوده است<ref>إثبات الوصیة، ص۲۴۴؛ المقالات و الفرق، ص۱۰۰.</ref>. با توجه به اینکه همه منابع [[تولد]] [[امام]] را پیش از این [[تواریخ]] گزارش کردهاند و هیچ گزارشی مبنی بر [[مسافرت]] [[امام هادی]] {{ع}} به سامرا پیش از ۲۳۳ ق وجود ندارد، معلوم میشود احتمال تولد [[امام حسن عسکری]] {{ع}} در سامرا وجود ندارد. [[مسعودی]] که [[معتقد]] است این [[سفر]] در [[سال ۲۳۶ق]] واقع شده است، گزارش میکند امام در [[زمان]] مهاجرت به سامرا چهار سال و اندی داشته است<ref>إثبات الوصیة، ص۲۴۴.</ref>. | ||
امام مدت کوتاهی را در [[مدینه]] به سر برد و در ایام [[کودکی]] به کوچ اجباری به سامرا همراه با [[پدر]] و خانوادهاش مجبور شد. گزارشهای معدودی از [[روزگار]] کودکی و [[نوجوانی]] امام موجود است. در یکی از این گزارشها آمده که امام در کودکی در چاهی افتاد و [[زنان]] و [[کودکان]] به [[شیون]] و فریاد پرداختند. امام هادی {{ع}} در این زمان مشغول [[اقامه نماز]] بود و چون از [[عبادت]] [[فراغت]] یافت بدیشان فرمود که نگران نباشید. آنگاه دیدند که آب [[چاه]] تا سطح [[زمین]] بالا آمده است و [[امام عسکری]] {{ع}} بر روی آن [[بازی]] میکند<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۵۱؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref> | امام مدت کوتاهی را در [[مدینه]] به سر برد و در ایام [[کودکی]] به کوچ اجباری به سامرا همراه با [[پدر]] و خانوادهاش مجبور شد. گزارشهای معدودی از [[روزگار]] کودکی و [[نوجوانی]] امام موجود است. در یکی از این گزارشها آمده که امام در کودکی در چاهی افتاد و [[زنان]] و [[کودکان]] به [[شیون]] و فریاد پرداختند. امام هادی {{ع}} در این زمان مشغول [[اقامه نماز]] بود و چون از [[عبادت]] [[فراغت]] یافت بدیشان فرمود که نگران نباشید. آنگاه دیدند که آب [[چاه]] تا سطح [[زمین]] بالا آمده است و [[امام عسکری]] {{ع}} بر روی آن [[بازی]] میکند<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۵۱؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
== دوران امامت == | == دوران امامت == | ||
دوران [[امامت امام عسکری]] {{ع}} حدود ششسال به طول انجامید و در این مدت، ایشان به همان صورت که پدرش تحت [[مراقبت]] [[خلفای عباسی]] بود، در محاصره پنهان [[عباسیان]] به سر میبرد. [[خلافت عباسی]] در این دوره به هیچروی [[ثبات]] عصر نخستین را نداشت و هر از مدتی یکی از [[خلفا]] کشته یا [[خلع]] میشد و دیگری جای وی را میگرفت. در همین مدت ششساله امامت [[حضرت عسکری]] {{ع}} نیز [[سه خلیفه]] بر تخت [[خلافت]] نشست. البته این [[بیثباتی]] به هیچروی به بازشدن فضای عمل امام منتهی نشد و ایشان در همه این ششسال به نحو محترمانهای در محدوده [[منزل]] خود [[زندانی]] بود و به هیچ روی مجال آن را نداشت که با شیعیان به نحو آزادانهای [[گفتوگو]] کند. امام ناگزیر به این بود که تمام روزهای [[دوشنبه]] و [[پنجشنبه]] به [[دار الخلافه]] برود و به نحوی حضور خود را در [[سامرا]] نشان دهد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۱۵؛ دلائل الإمامة، ص۴۲۹.</ref>. در مقاطعی نیز ایشان را بدون قرار پیشین به [[دارالخلافه]] میخواندهاند و در [[حق]] آن حضرت رفتارهای نامناسبی را انجام میدادهاند که موجبات تکدر خاطرش را فراهم میآورده است<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۱۶؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۸۳.</ref>. البته طبق برخی گزارشها در اغلب موارد، [[امام]] با شکوه و احتشام خاصی به [[دارالخلافه]] وارد میشد و [[جمعیت]] کثیری در محل عبور وی به آن حضرت ادای [[احترام]] میکردهاند<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۱۶؛ المناقب، | دوران [[امامت امام عسکری]] {{ع}} حدود ششسال به طول انجامید و در این مدت، ایشان به همان صورت که پدرش تحت [[مراقبت]] [[خلفای عباسی]] بود، در محاصره پنهان [[عباسیان]] به سر میبرد. [[خلافت عباسی]] در این دوره به هیچروی [[ثبات]] عصر نخستین را نداشت و هر از مدتی یکی از [[خلفا]] کشته یا [[خلع]] میشد و دیگری جای وی را میگرفت. در همین مدت ششساله امامت [[حضرت عسکری]] {{ع}} نیز [[سه خلیفه]] بر تخت [[خلافت]] نشست. البته این [[بیثباتی]] به هیچروی به بازشدن فضای عمل امام منتهی نشد و ایشان در همه این ششسال به نحو محترمانهای در محدوده [[منزل]] خود [[زندانی]] بود و به هیچ روی مجال آن را نداشت که با شیعیان به نحو آزادانهای [[گفتوگو]] کند. امام ناگزیر به این بود که تمام روزهای [[دوشنبه]] و [[پنجشنبه]] به [[دار الخلافه]] برود و به نحوی حضور خود را در [[سامرا]] نشان دهد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۱۵؛ دلائل الإمامة، ص۴۲۹.</ref>. در مقاطعی نیز ایشان را بدون قرار پیشین به [[دارالخلافه]] میخواندهاند و در [[حق]] آن حضرت رفتارهای نامناسبی را انجام میدادهاند که موجبات تکدر خاطرش را فراهم میآورده است<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۱۶؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۸۳.</ref>. البته طبق برخی گزارشها در اغلب موارد، [[امام]] با شکوه و احتشام خاصی به [[دارالخلافه]] وارد میشد و [[جمعیت]] کثیری در محل عبور وی به آن حضرت ادای [[احترام]] میکردهاند<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۱۶؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. با این همه ایشان که از توطئههای گسترده [[بنیعباس]] در [[حق]] خود و [[شیعیان]] مطلع بود، میکوشید که شیوه [[تقیه]] را که توسط پدرانش نیز مراعات میشد، مورد توجه قرار دهد و همه امور مربوط به خود و [[پیروان]] را در کمال [[پنهانکاری]] به انجام برساند. ایشان حتی به [[یاران]] خود توصیه میکرد که در معابر اگر مرا دیدید نه [[سلام]] کنید و نه دست تکان دهید که به این وسیله به خطر [[مبتلا]] میگردید<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۹.</ref>. امکان دسترسی مستقیم به امام در [[سامرا]] بسیار دشوار بود و گزارشهای متعددی از اینکه [[دوستداران]] و [[نیازمندان]] به ایشان در حال عبور و حرکت یا در معدود سفرهای همراه با [[خلیفه]]، دست یافتهاند، در منابع دیده میشود<ref>إثبات الوصیة، ص۲۵۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۴۴-۴۴۶؛ کشف الغمة، ج۲، ص۴۱۳، ۴۲۵.</ref>. | ||
[[خلفای عباسی]] در مواجهه با امام، حتیالمقدور از [[جبر]] و [[زور]] آشکار [[پرهیز]] داشتند، اما چنانکه منابع تصریح نمودهاند، آن حضرت در [[زمان]] هر [[سه خلیفه]] معاصر خود به [[زندان]] افتاد و مورد [[آزار]] قرار گرفت<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۰۵-۲۰۸؛ مهج الدعوات، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>. چنانکه از این منابع استفاده میشود، همه این [[خلفا]] در دورهای قصد [[جان]] امام را کرده بودند و به [[قتل]] ایشان [[دستور]] داده بودند. آنان حتی به دنبال این بودند که از [[رفتار]] در زندان در جهت اهداف خود بهره گیرند، از اینرو مکرر از زندانبانان خود دربارۀ [[کردار]] و گفتار آن حضرت [[پرسش]] مینمودند و همواره این مطلب را میشنیدند که [[امام عسکری]] {{ع}} مشغول [[طاعت]] و [[عبادت]] است و در [[سلوک]] با دیگران بسیار نیککردار است<ref>مهج الدعوات، ص۲۷۵.</ref>. [[رفتار]] [[امام]] در [[زندان]] به گونهای بود که برخی از گماشتگان [[بنیعباس]] متأثر از [[عبادت]] و [[سیرت]] ایشان، به جای انجام [[مأموریت]] خود در [[آزار]] آن حضرت، به [[طاعت الهی]] و [[پیروی از امام]] روی آوردند<ref>الارشاد، ج۲، ص۳۳۴؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹.</ref>. | [[خلفای عباسی]] در مواجهه با امام، حتیالمقدور از [[جبر]] و [[زور]] آشکار [[پرهیز]] داشتند، اما چنانکه منابع تصریح نمودهاند، آن حضرت در [[زمان]] هر [[سه خلیفه]] معاصر خود به [[زندان]] افتاد و مورد [[آزار]] قرار گرفت<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۰۵-۲۰۸؛ مهج الدعوات، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>. چنانکه از این منابع استفاده میشود، همه این [[خلفا]] در دورهای قصد [[جان]] امام را کرده بودند و به [[قتل]] ایشان [[دستور]] داده بودند. آنان حتی به دنبال این بودند که از [[رفتار]] در زندان در جهت اهداف خود بهره گیرند، از اینرو مکرر از زندانبانان خود دربارۀ [[کردار]] و گفتار آن حضرت [[پرسش]] مینمودند و همواره این مطلب را میشنیدند که [[امام عسکری]] {{ع}} مشغول [[طاعت]] و [[عبادت]] است و در [[سلوک]] با دیگران بسیار نیککردار است<ref>مهج الدعوات، ص۲۷۵.</ref>. [[رفتار]] [[امام]] در [[زندان]] به گونهای بود که برخی از گماشتگان [[بنیعباس]] متأثر از [[عبادت]] و [[سیرت]] ایشان، به جای انجام [[مأموریت]] خود در [[آزار]] آن حضرت، به [[طاعت الهی]] و [[پیروی از امام]] روی آوردند<ref>الارشاد، ج۲، ص۳۳۴؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
[[بنیعباس]] هرچند از مطرحشدن امام، ابا داشتند، اما در مواضعی ناگزیر به [[رجوع]] به آن حضرت بودند. بارزترین مورد آن را میتوان در قضیه [[باران]] و عالم [[مسیحی]] نشان داد. نقل شده که در [[زمان]] ایشان [[قحطی]] واقع شد و [[مردم]] شهر همراه با برخی از سران [[حکومت]] برای [[طلب]] باران دست به [[دعا]] برداشتند، اما توفیقی حاصل نشد. پس از آن [[جماعت]] [[مسیحیان]] به همراه عالمی به دعا پرداختند و چون آن دانشمند مسیحی دست به دعا بلند کرد، باران بسیاری باریدن گرفت. بسیاری که ناظر این واقعه بودند به [[مسیحیت]] [[گرایش]] یافتند و آنان را صاحب عظمت و [[کرامت]] دانستند. [[خلیفه]] که میل مردم را به مسیحیت دید [[امام عسکری]] {{ع}} را که در آن زمان در [[زندان]] به سر میبرد، نزد خود خواست و چاره کار و [[حفظ اسلام]] و [[مسلمین]] را از ایشان طلب کرد. امام از آن عالم مسیحی خواست که مجدداً برای طلب باران دست به دعا بردارد و به [[خادم]] خود فرمود که آنچه را در میان انگشتان او نهاده شده، بردارد. خادم استخوانی را یافت و نزد امام برد. امام فرمود که این استخوان یکی از [[پیامبران]] خداست و آنچه از باران نازل شده به واسطه اکرامی است که [[خداوند]] در [[حق]] آن [[پیامبر]] روا داشته است. پس از آن از آن عالم [[مسیحی]] خواستند که برای [[نزول]] [[باران]] [[دعا]] کند، اما ابرهایی که در [[آسمان]] بود نیز از میان رفت<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. | [[بنیعباس]] هرچند از مطرحشدن امام، ابا داشتند، اما در مواضعی ناگزیر به [[رجوع]] به آن حضرت بودند. بارزترین مورد آن را میتوان در قضیه [[باران]] و عالم [[مسیحی]] نشان داد. نقل شده که در [[زمان]] ایشان [[قحطی]] واقع شد و [[مردم]] شهر همراه با برخی از سران [[حکومت]] برای [[طلب]] باران دست به [[دعا]] برداشتند، اما توفیقی حاصل نشد. پس از آن [[جماعت]] [[مسیحیان]] به همراه عالمی به دعا پرداختند و چون آن دانشمند مسیحی دست به دعا بلند کرد، باران بسیاری باریدن گرفت. بسیاری که ناظر این واقعه بودند به [[مسیحیت]] [[گرایش]] یافتند و آنان را صاحب عظمت و [[کرامت]] دانستند. [[خلیفه]] که میل مردم را به مسیحیت دید [[امام عسکری]] {{ع}} را که در آن زمان در [[زندان]] به سر میبرد، نزد خود خواست و چاره کار و [[حفظ اسلام]] و [[مسلمین]] را از ایشان طلب کرد. امام از آن عالم مسیحی خواست که مجدداً برای طلب باران دست به دعا بردارد و به [[خادم]] خود فرمود که آنچه را در میان انگشتان او نهاده شده، بردارد. خادم استخوانی را یافت و نزد امام برد. امام فرمود که این استخوان یکی از [[پیامبران]] خداست و آنچه از باران نازل شده به واسطه اکرامی است که [[خداوند]] در [[حق]] آن [[پیامبر]] روا داشته است. پس از آن از آن عالم [[مسیحی]] خواستند که برای [[نزول]] [[باران]] [[دعا]] کند، اما ابرهایی که در [[آسمان]] بود نیز از میان رفت<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. | ||
با همه سختگیریهای [[خلفای عباسی]] بر [[امام]] و شیعیانشان، آن حضرت با استفاده از راهها و روشهای مخفی و با کمک و کالای خود در شهرهای مختلف امور [[شیعیان]] را سامان میکرد و به [[هدایت]] آنان میپرداخت. برای نمونه [[عثمان بن سعید عمری]] به [[دستور امام]] به عنوان روغنفروش کار میکرد و وجوه ارسالی از ناحیه شیعیان را در وسائل خود میگذاشت و به ایشان تحویل میداد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۳۵۴.</ref>. امام همچنین در نیهایی بلند و ضخیم، نامههایی را که بایستی به شیعیان برسد، میگذاشت و به [[داوود بن اسود]] که خادمش بود و هیزم [[خانه]] ایشان را تهیه میکرد، میدادند<ref>المناقب، | با همه سختگیریهای [[خلفای عباسی]] بر [[امام]] و شیعیانشان، آن حضرت با استفاده از راهها و روشهای مخفی و با کمک و کالای خود در شهرهای مختلف امور [[شیعیان]] را سامان میکرد و به [[هدایت]] آنان میپرداخت. برای نمونه [[عثمان بن سعید عمری]] به [[دستور امام]] به عنوان روغنفروش کار میکرد و وجوه ارسالی از ناحیه شیعیان را در وسائل خود میگذاشت و به ایشان تحویل میداد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۳۵۴.</ref>. امام همچنین در نیهایی بلند و ضخیم، نامههایی را که بایستی به شیعیان برسد، میگذاشت و به [[داوود بن اسود]] که خادمش بود و هیزم [[خانه]] ایشان را تهیه میکرد، میدادند<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۷-۴۲۸.</ref>. [[ارتباط]] امام با شیعیان در شهرهای مختلف از طریق [[سازمان]] [[وکلا]] بود. این [[جماعت]] که از معتمدان [[ائمه]] بودند، یاریگر [[امامان معصوم]] {{عم}} از [[عصر امام صادق]] {{ع}} بودند و پیامها و [[دستورات]] ایشان را به شیعیان [[ابلاغ]] میکردند و واسطه [[امور مالی]] میان ائمه و شیعیان میشدند. در [[عصر امام عسکری]] {{ع}} نیز افراد متعددی در شهرهای مختلفی چون [[قم]]، [[اهواز]]، [[نیشابور]] و... با عنوان [[وکیل]] امام به این امور [[اشتغال]] داشتهاند که از شمار ایشان میتوان به [[محمد بن احمد بن جعفر]]، [[جعفر بن سهیل]]، [[ابراهیم بن عبده]]، [[ابراهیم بن مهزیار اهوازی]] و [[عثمان بن سعید]] مشهور به «سمّان» اشاره کرد<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۵۰۹، ۵۸۰؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۳.</ref>. البته در برخی موارد [[وکیلان]] امام، [[خیانت]] میکردند و اموالی را که نزد خود داشتند، [[تصرف]] مینمودند و به جریانهای انحرافیای مانند [[غلات]] و [[واقفیه]] میپیوستند که شدیداً از ناحیه ایشان مورد [[توبیخ]] و [[انکار]] و حتی [[لعن]] قرار میگرفتند. برای نمونه [[عروة بن یحیی]] مشهور به «دهقان» که از وکلای [[امام]] در [[بغداد]] بود، پس از آنکه دروغهایی به [[امام هادی]] و [[امام عسکری]] {{عم}} نسبت داد و [[اموال]] نزد خود را تصاحب نمود، از ناحیه امام عسکری {{ع}} مورد [[لعن]] قرار گرفت و حتی ایشان به [[شیعیان]] [[دستور]] دادند که وی را مورد لعن و [[نفرین]] قرار دهند<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۵۷۳.</ref>. | ||
امام با [[مردم]] شهرهای شیعهنشین مکاتبه داشت و ایشان را به ثباتقدم در [[دین خدا]] و نیککرداری [[دعوت]] میکرد. از مشهورترین [[نامهها]]، نامهای است که ایشان خطاب به مردم آبه و [[قم]] نوشته است. در این [[نامه]] امام [[رضایت]] خود و پدرانش را از اهالی این دو [[شهر]] بیان میکند و از [[عهد]] [[مودّت]] میان آن مردم و [[اهل بیت]] سخن میگوید<ref>المناقب، | امام با [[مردم]] شهرهای شیعهنشین مکاتبه داشت و ایشان را به ثباتقدم در [[دین خدا]] و نیککرداری [[دعوت]] میکرد. از مشهورترین [[نامهها]]، نامهای است که ایشان خطاب به مردم آبه و [[قم]] نوشته است. در این [[نامه]] امام [[رضایت]] خود و پدرانش را از اهالی این دو [[شهر]] بیان میکند و از [[عهد]] [[مودّت]] میان آن مردم و [[اهل بیت]] سخن میگوید<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref> | ||
== [[امام]] و مقابله با انحرافات == | == [[امام]] و مقابله با انحرافات == | ||
امام عسکری {{ع}} در عصر [[امامت]] خود با [[انحرافات]] بسیاری روبرو شد و کوشید با نشاندادن موضع [[حق]]، مجال [[رشد]] و [[پویایی]] [[باطل]] را از میان ببرد. آنچه در گذشته درباره میل مردم به [[مسیحیت]] در جریان [[نزول]] [[باران]] به دعای عالم [[مسیحی]] گفته شد، نمونهای از این [[مشکلات]] است. امام با [[غلات]]، [[واقفیه]] و ثنویه و [[افکار]] [[گمراهکننده]] شان [[مبارزه]] میکرد و به [[قول و فعل]] نشان میداد که این جماعات در [[گمراهی]] به سر میبرند و به هیچروی نباید از آنان [[پیروی]] کرد. امام به شیعیانشان میفرمود واقفیه به حدی گمراهاند که لزوماً باید از ایشان [[بیزاری]] جست و شیعیان حتی حق ندارند بر جنازه آنان [[نماز]] بخوانند و در [[تشییع]] پیکرشان شرکت کنند، حتی اگر از نزدیکترین افراد باشد. امام عسکری {{ع}} درباره [[اعتقاد]] این [[جماعت]] [[معتقد]] بود، کسیکه شخصی را به امامت بپذیرد که امام نیست، با کسیکه منکر امامی شود که از طرف [[خدا]] به امامت [[تعیین]] شده، مساوی است. چنین شخصی مانند کسی است که [[شریک]] برای خدا قائل است. کسی که امامت امام آخر را [[انکار]] کند، مانند کسی است که امامت [[امام اول]] را منکر شود<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳.</ref>. [[حضرت عسکری]] {{ع}} در نامههایی مجزا به کسانی که والدینشان بر طریق ثنویه و [[اهل]] [[غلو]] بودند و از [[امام]] تقاضای [[دعای خیر]] برای ایشان داشتند، به نحو تلویحی متذکر شد که [[رحمت خدا]] شامل حال آنان نمیشود<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. گزارشی نیز درباره موضع امام در مورد بحث [[علم]] [[باریتعالی]] در منابع دیده میشود. در این [[روایت]] آماده است برخی افراد به نقل از [[هشام بن حکم]] قائل بودند [[خداوند]]، [[علمی]] به اشیا، پیش از ایجادشان ندارد و امام این سخن را نادرست دانست و علم [[حق]] [[متعال]] را علاوه بر موضع ایجاد و پس از آن، به پیش از آن نیز مربوط دانست و فرمود خداوند عالم بود پیش از آنکه معلومی در میان باشد و [[خالق]] بود وقتی که مخلوق نبود و [[رب]] بود وقتی که مربوب نبود و [[قادر]] بود قبل از مقدور<ref>الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۸۷-۶۸۸؛ کشف الغمة، ج۲، ص۴۱۹.</ref>. هرچند حضرت عسکری {{ع}} در بحث [[حدوث و قدم]] [[قرآن]] مانند دیگر [[معصومان]] {{عم}} به جهت [[فتنهانگیز]] بودن بحث در عصر [[عباسی]] ورود و موضعگیری مستقل نداشت، اما چنانکه از برخی گزارشها دانسته میشود، ایشان هر چیزی جز خداوند را مخلوق او میدانسته و به تبع [[قرآن کریم]] را نیز حادث به شمار میآورده است<ref>الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۸۶.</ref>. | امام عسکری {{ع}} در عصر [[امامت]] خود با [[انحرافات]] بسیاری روبرو شد و کوشید با نشاندادن موضع [[حق]]، مجال [[رشد]] و [[پویایی]] [[باطل]] را از میان ببرد. آنچه در گذشته درباره میل مردم به [[مسیحیت]] در جریان [[نزول]] [[باران]] به دعای عالم [[مسیحی]] گفته شد، نمونهای از این [[مشکلات]] است. امام با [[غلات]]، [[واقفیه]] و ثنویه و [[افکار]] [[گمراهکننده]] شان [[مبارزه]] میکرد و به [[قول و فعل]] نشان میداد که این جماعات در [[گمراهی]] به سر میبرند و به هیچروی نباید از آنان [[پیروی]] کرد. امام به شیعیانشان میفرمود واقفیه به حدی گمراهاند که لزوماً باید از ایشان [[بیزاری]] جست و شیعیان حتی حق ندارند بر جنازه آنان [[نماز]] بخوانند و در [[تشییع]] پیکرشان شرکت کنند، حتی اگر از نزدیکترین افراد باشد. امام عسکری {{ع}} درباره [[اعتقاد]] این [[جماعت]] [[معتقد]] بود، کسیکه شخصی را به امامت بپذیرد که امام نیست، با کسیکه منکر امامی شود که از طرف [[خدا]] به امامت [[تعیین]] شده، مساوی است. چنین شخصی مانند کسی است که [[شریک]] برای خدا قائل است. کسی که امامت امام آخر را [[انکار]] کند، مانند کسی است که امامت [[امام اول]] را منکر شود<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳.</ref>. [[حضرت عسکری]] {{ع}} در نامههایی مجزا به کسانی که والدینشان بر طریق ثنویه و [[اهل]] [[غلو]] بودند و از [[امام]] تقاضای [[دعای خیر]] برای ایشان داشتند، به نحو تلویحی متذکر شد که [[رحمت خدا]] شامل حال آنان نمیشود<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. گزارشی نیز درباره موضع امام در مورد بحث [[علم]] [[باریتعالی]] در منابع دیده میشود. در این [[روایت]] آماده است برخی افراد به نقل از [[هشام بن حکم]] قائل بودند [[خداوند]]، [[علمی]] به اشیا، پیش از ایجادشان ندارد و امام این سخن را نادرست دانست و علم [[حق]] [[متعال]] را علاوه بر موضع ایجاد و پس از آن، به پیش از آن نیز مربوط دانست و فرمود خداوند عالم بود پیش از آنکه معلومی در میان باشد و [[خالق]] بود وقتی که مخلوق نبود و [[رب]] بود وقتی که مربوب نبود و [[قادر]] بود قبل از مقدور<ref>الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۸۷-۶۸۸؛ کشف الغمة، ج۲، ص۴۱۹.</ref>. هرچند حضرت عسکری {{ع}} در بحث [[حدوث و قدم]] [[قرآن]] مانند دیگر [[معصومان]] {{عم}} به جهت [[فتنهانگیز]] بودن بحث در عصر [[عباسی]] ورود و موضعگیری مستقل نداشت، اما چنانکه از برخی گزارشها دانسته میشود، ایشان هر چیزی جز خداوند را مخلوق او میدانسته و به تبع [[قرآن کریم]] را نیز حادث به شمار میآورده است<ref>الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۸۶.</ref>. | ||
[[ | [[ابنشهرآشوب]] روایتی را نقل کرده که براساس آن امام به صورت غیرمستقیم [[یعقوب بن اسحاق کندی]]، [[فیلسوف]] مشهور را از شبههافکندن در میان [[مسلمانان]] برحذر داشته است. مطابق این روایت، کندی در حال [[نگارش]] مخفی [[کتابی]] در تناقضهای موجود در قرآن کریم بوده است که [[امام عسکری]] {{ع}} با یکی از [[شاگردان]] وی مواجه میشود و به او میفرماید که به استادت بگو از کجا میدانی آنچه از قرآن دانستهای همان چیزی است که مراد قرآن کریم است؟ شاید مراد قرآن چیزی جز آنچه تو پنداشتهای باشد. [[شاگرد]] به کندی این مطلب را اظهار میکند و کندی به او میگوید که این سخن تو نیست، بگو بدانم چه کسی این مطلب را به تو گفته و او نام [[امام عسکری]] {{ع}} را میبرد و کندی میگوید اینگونه سخنان جز از این [[خاندان]] بر نمیآید و نوشتههای خود را [[آتش]] میزند<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۴.</ref>. | ||
[[امام]] [[مرجع]] پرسشهای [[شیعیان]] و [[شبهات]] مطروحه از جانب [[مخالفان تشیع]] و [[اسلام]] بود. یکی از پرسشهای مهمی که در [[روزگار]] ما نیز توسط برخی جریانها مطرح میشود و در [[عصر امام عسکری]] {{ع}} نیز توسط برخی افراد مطرح میشده است، مسأله [[ارث]] [[زنان]] است، شخصی از ایشان میپرسد چگونه است که [[زن]] یک سهم از ارث میبرد و مرد، دو سهم؟ امام در پاسخ وی میفرماید چون از زن [[جهاد]] و تأمین مخارج [[زندگی]] برداشته شده و او کفیل پرداخت غرامتها نیست و همه این مخارج به عهده مردان است. در ادامه این [[روایت]] ذکر شده که عین همین [[پرسش و پاسخ]] میان [[امام صادق]] {{ع}} و ابن ابیالعوجا رد و بدل شده است<ref>الکافی، ج۷، ص۸۵؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref> | [[امام]] [[مرجع]] پرسشهای [[شیعیان]] و [[شبهات]] مطروحه از جانب [[مخالفان تشیع]] و [[اسلام]] بود. یکی از پرسشهای مهمی که در [[روزگار]] ما نیز توسط برخی جریانها مطرح میشود و در [[عصر امام عسکری]] {{ع}} نیز توسط برخی افراد مطرح میشده است، مسأله [[ارث]] [[زنان]] است، شخصی از ایشان میپرسد چگونه است که [[زن]] یک سهم از ارث میبرد و مرد، دو سهم؟ امام در پاسخ وی میفرماید چون از زن [[جهاد]] و تأمین مخارج [[زندگی]] برداشته شده و او کفیل پرداخت غرامتها نیست و همه این مخارج به عهده مردان است. در ادامه این [[روایت]] ذکر شده که عین همین [[پرسش و پاسخ]] میان [[امام صادق]] {{ع}} و ابن ابیالعوجا رد و بدل شده است<ref>الکافی، ج۷، ص۸۵؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
== شهادت امام == | == شهادت امام == | ||
بر اساس برخی منابع [[امام]] در هشتم [[ربیعالاول]] سال ۲۶۰ق در [[سامرا]] از [[دنیا]] رفته است. اینکه ایشان به [[مرگ طبیعی]] از دنیا رفته یا به شهادت رسیده است، از جمله اموری است که در آن اختلافنظر وجود دارد. با توجه به اینکه حضرت هیچ [[بیماری]] خاصی نداشته و از [[سلامت]] کامل [[جسمانی]] برخوردار بوده است، مرگ طبیعی در ۲۸ یا ۲۹ سالگی توجیه چندانی ندارد. از سوی دیگر چون [[عداوت]] [[عباسیان]] با امام و [[خاندان]] ایشان آشکار بوده و به [[امامان معصوم]] {{عم}} همواره به چشم [[دشمن]] مینگریستهاند، میتوان دانست که احتمال کشتهشدن ایشان به واسطه زهر امری بعید نیست، به ویژه اینکه برخی [[منابع تاریخی]] و [[روایی]] بدین مطلب اشاره کردهاند<ref>المناقب، | بر اساس برخی منابع [[امام]] در هشتم [[ربیعالاول]] سال ۲۶۰ق در [[سامرا]] از [[دنیا]] رفته است. اینکه ایشان به [[مرگ طبیعی]] از دنیا رفته یا به شهادت رسیده است، از جمله اموری است که در آن اختلافنظر وجود دارد. با توجه به اینکه حضرت هیچ [[بیماری]] خاصی نداشته و از [[سلامت]] کامل [[جسمانی]] برخوردار بوده است، مرگ طبیعی در ۲۸ یا ۲۹ سالگی توجیه چندانی ندارد. از سوی دیگر چون [[عداوت]] [[عباسیان]] با امام و [[خاندان]] ایشان آشکار بوده و به [[امامان معصوم]] {{عم}} همواره به چشم [[دشمن]] مینگریستهاند، میتوان دانست که احتمال کشتهشدن ایشان به واسطه زهر امری بعید نیست، به ویژه اینکه برخی [[منابع تاریخی]] و [[روایی]] بدین مطلب اشاره کردهاند<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۰۱؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۳۵۴.</ref>. در برخی منابع نیز از قول [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} نقل شده که همه [[ائمه معصوم]] {{عم}}، [[مسموم]] یا مقتول میگردند<ref>کفایة الأثر، ص۲۳۷.</ref>. [[بدن]] ایشان را در کنار [[قبر]] [[امام هادی]] {{ع}} به [[خاک]] سپردند و [[جمعیت]] انبوهی در [[مراسم]] [[تشییع پیکر]] آن حضرت شرکت کردند<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰۲؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۴۰.</ref>. به امام عسکری {{ع}} به جز روایتهای متعدد، دو اثر به نامهای [[تفسیر]] امام عسکری<ref>الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۲۸۵.</ref> و المقنعه<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۲۴.</ref> (المنقبه) در [[دانش]] [[حلال و حرام]] منسوب است. تفسیر مذکور مشتمل بر [[سوره حمد]] و [[سوره بقره]] تا [[آیه]] ۲۸۲ است و نزدیک به چهارصد [[حدیث]] در آن ذکر شده است<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسن بن علی عسکری (مقاله)|مقاله «امام حسن بن علی عسکری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۱۹-۵۲۹.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |