صبر در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۸۵: خط ۸۵:
# هر گاه [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مجلسی]]، [[مردم]] را به [[خداوند متعال]] فرا می‌خواند و در آن، [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌نمود و [[قریش]] را از آنچه بر امّت‌های پیشین رفته، برحذر می‌داشت و از آن مجلس برمی‌خواست، [[نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد مناف بن عبدالدار بن قُصَی]]، در آن مجلس، به جای [[پیامبر]] {{صل}} می‌نشست و برای [[مردم]]، قصه رستم پهلوان و اسفندیار و [[پادشاهان]] [[فارس]] را بازگو می‌کرد و آن گاه می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[محمد]] بهتر از من حکایت نمی‌کند و حکایت او جز افسانه‌های پیشینیان نیست. آنها را برای خود نوشته، همان‌طور که من آنها را نوشته‌ام. پس [[خداوند]]، درباره او این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلا قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا }}<ref> و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود. بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره فرقان، آیه:۵-۶.</ref>، {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}<ref> چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره قلم، آیه:۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref> وای بر هر دروغزن گناهکار! ...که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره جاثیه، آیه: ۷-۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref> و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی می‌گرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوش‌هایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره لقمان، آیه: ۷.</ref><ref>{{عربی| النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قصي كان إذا جلس رسول الله {{صل}} مجلسا فدعا فيه إلى الله تعالى وتلا فيه القرآن وحذر فيه قريشا ما أصاب الأمم الخالية، خلفه في مجلسه إذا قام، فحدثهم عن رستم السنديد، وعن اسفنديار، و ملوك فارس، ثم يقول: والله ما محمد بأحسن حديثا منى، وما حديثه إلا أساطير الأولين، اكتتبها كما اكتتبتها. فأنزل الله فيه: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}} و نزل فيه: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}. و نزل فيه: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}، {{متن قرآن|كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} }}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۸۳؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۵.</ref>.
# هر گاه [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مجلسی]]، [[مردم]] را به [[خداوند متعال]] فرا می‌خواند و در آن، [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌نمود و [[قریش]] را از آنچه بر امّت‌های پیشین رفته، برحذر می‌داشت و از آن مجلس برمی‌خواست، [[نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد مناف بن عبدالدار بن قُصَی]]، در آن مجلس، به جای [[پیامبر]] {{صل}} می‌نشست و برای [[مردم]]، قصه رستم پهلوان و اسفندیار و [[پادشاهان]] [[فارس]] را بازگو می‌کرد و آن گاه می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[محمد]] بهتر از من حکایت نمی‌کند و حکایت او جز افسانه‌های پیشینیان نیست. آنها را برای خود نوشته، همان‌طور که من آنها را نوشته‌ام. پس [[خداوند]]، درباره او این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلا قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا }}<ref> و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود. بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره فرقان، آیه:۵-۶.</ref>، {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}<ref> چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره قلم، آیه:۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref> وای بر هر دروغزن گناهکار! ...که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره جاثیه، آیه: ۷-۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref> و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی می‌گرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوش‌هایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره لقمان، آیه: ۷.</ref><ref>{{عربی| النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قصي كان إذا جلس رسول الله {{صل}} مجلسا فدعا فيه إلى الله تعالى وتلا فيه القرآن وحذر فيه قريشا ما أصاب الأمم الخالية، خلفه في مجلسه إذا قام، فحدثهم عن رستم السنديد، وعن اسفنديار، و ملوك فارس، ثم يقول: والله ما محمد بأحسن حديثا منى، وما حديثه إلا أساطير الأولين، اكتتبها كما اكتتبتها. فأنزل الله فيه: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}} و نزل فيه: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}. و نزل فيه: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}، {{متن قرآن|كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} }}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۸۳؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۵.</ref>.
# درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره توبه، آیه:۶۱.</ref> گفته شده: درباره گروهی از [[منافقان]] نازل شد که از جمله آنان: [[جُلاس بن سُوَید]]، [[شأس بن قیس]]، [[مَخشیّ بن حُمَیر]]، [[رَفاعه بن عبدالمنذر]] و دیگران بودند که چیزهایی ناروا گفتند و یکی از آنها گفت: نکنید، که می‌ترسیم آنچه می‌گویید، به گوش [[محمّد]] برسد و آسیبی به ما برساند! جُلاس گفت: بلکه آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و سپس نزد او می‌رویم و او آنچه را که نزد او می‌گوییم، [[تصدیق]] می‌کند، که [[محمّد]]، گوش‌هایی شنوا دارد و دهن‌بین است<ref>{{عربی|في قوله تعالى: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ}} قيل: نزلت في جماعة من المنافقين، منهم الخلاس بن سويد و شاس بن قيس، و مخشي بن حمير، و رفاعة بن عبدالمنذر و غيرهم، قالوا مالا ينبغي، فقال رجل منهم: لا تفعلوا فإنا نخاف أن يبلغ محمدا ما تقولون فيقع بنا. فقال الخلاس: بل نقول ما شئنا ثم نأتيه فيصدقنا بما نقول، فإن محمدا اذن سامعة}}؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۳۸ و راجع؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۶، ص۱۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۸، ص۱۹۳.</ref>!
# درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره توبه، آیه:۶۱.</ref> گفته شده: درباره گروهی از [[منافقان]] نازل شد که از جمله آنان: [[جُلاس بن سُوَید]]، [[شأس بن قیس]]، [[مَخشیّ بن حُمَیر]]، [[رَفاعه بن عبدالمنذر]] و دیگران بودند که چیزهایی ناروا گفتند و یکی از آنها گفت: نکنید، که می‌ترسیم آنچه می‌گویید، به گوش [[محمّد]] برسد و آسیبی به ما برساند! جُلاس گفت: بلکه آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و سپس نزد او می‌رویم و او آنچه را که نزد او می‌گوییم، [[تصدیق]] می‌کند، که [[محمّد]]، گوش‌هایی شنوا دارد و دهن‌بین است<ref>{{عربی|في قوله تعالى: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ}} قيل: نزلت في جماعة من المنافقين، منهم الخلاس بن سويد و شاس بن قيس، و مخشي بن حمير، و رفاعة بن عبدالمنذر و غيرهم، قالوا مالا ينبغي، فقال رجل منهم: لا تفعلوا فإنا نخاف أن يبلغ محمدا ما تقولون فيقع بنا. فقال الخلاس: بل نقول ما شئنا ثم نأتيه فيصدقنا بما نقول، فإن محمدا اذن سامعة}}؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۳۸ و راجع؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۶، ص۱۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۸، ص۱۹۳.</ref>!
# [[امام حسین]] {{ع}} در [[حدیثی]] از [[امام علی]] {{ع}} و در پاسخ سؤال‌های یک [[یهودی]] از رؤسای [[یهود]] می‌فرماید: [[یهودی]] به او گفت: این [[نوح]] است که برای [[خداوند متعال]]، شکیب ورزید و چون او را [[تکذیب]] کردند، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[علی]] {{ع}} فرمود: "آری، همین‌گونه بود؛ امّا [[محمّد]] هم برای [[خداوند]] شکیب ورزید و هنگامی که از طرف قومش [[تکذیب]] و رانده و با سنگ‌ریزه زده شد، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[ابولهب]]، پوست زهدان شتر و گوسفند بر سر او ریخت و [[خداوند]] - تبارک و تعالی - به جائیل، [[فرشته]] کوه‌ها، [[وحی]] کرد: کوه‌ها را بشکاف و خود را به [[محمّد]] برسان. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: من به [[فرمان‌برداری]] از تو امر شده‌ام. اگر بفرمایی که کوه‌ها را بر سرشان خراب کنم و هلاکشان سازم، چنین می‌کنم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من برای [[رحمت]]، برانگیخته شده‌ام. خدایا! امّتم را [[هدایت]] کن، که آنها نادان‌اند". وای بر تو، ای [[یهودی]]! [[نوح]]، هنگامی که [[غرق]] شدن قومش را مشاهده کرد، به خاطر [[خویشاوندی]] با آنها دلش به حال آنان سوخت و دلسوزی‌اش را نشان داد و گفت: {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی؛ سوره هود، آیه:۴۵.</ref>، و [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه:۴۶.</ref>، و خداوندِ والایاد، خواست با این سخن، تسلیتش دهد؛ ولی [[محمّد]]، هنگامی که قومش به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با او برخاستند، [[شمشیر]] [[انتقام]] بر آنان بر کشید و [[دلسوزی]] [[خویشاوندی]] را کنار نهاد و با چشم [[رحمت]] به آنان ننگریست...". [[یهودی]] گفت: [[یعقوب]] بر جدایی فرزندش چنان شکیب ورزید که نزدیک بود از [[غم]] و [[اندوه]] بمیرد. [[علی]] {{ع}} به او فرمود: "این‌گونه بوده است، و [[غم]] [[یعقوب]]، غمی بود که سر آمد و با [[دیدار]] [[یوسف]] تمام شد؛ امّا [[ابراهیم]] [[فرزند]] [[محمّد]] که [[نور]] چشمش بود، برای همیشه از او گرفته شد و [[خداوند]]، او را برای خود بر گرفت تا اجری [[عظیم]] برایش بیندوزد. و [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جان]]، [[اندوهگین]] می‌شود و [[دل]]، بی‌تاب می‌گردد و ما بر تو - ای [[ابراهیم]] - [[اندوه]] زدگانیم؛ ولی چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید" و در تمام اینها [[رضایت خداوند]] و [[تسلیم]] در برابر او را در همه [[کارها]] مقدّم می‌داشت"<ref>{{متن حدیث|الامام الحسین {{ع}}: فی حدیث عن الامام علی {{ع}} فی جواب أسئلة یهودی من رؤساء الیهود- قَالَ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا نُوحٌ {{ع}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ وَ شُرِّدَ وَ حُصِبَ بِالْحَصَى وَ عَلَاهُ أَبُو لَهَبٍ بِسَلَا نَاقَةٍ وَ شَاةٍ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى جَابِيلَ مَلَكِ الْجِبَالِ أَنْ شُقَّ الْجِبَالَ وَ انْتَهِ إِلَى أَمْرِ مُحَمَّدٍ فَأَتَاهُ فَقَالَ إِنِّي أُمِرْتَ لَكَ بِالطَّاعَةِ فَإِنْ أَمَرْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَيْهِمُ الْجِبَالَ فَأَهْلَكْتُهُمْ بِهَا قَالَ صإِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً رَبِّ اهْدِ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ. وَيْحَكَ يَا يَهُودِيُّ إِنَّ نُوحاً لَمَّا شَاهَدَ غَرَقَ قَوْمِهِ رَقَّ عَلَيْهِمْ رِقَّةَ الْقُرْبَةِ وَ أَظْهَرَ عَلَيْهِمْ شَفَقَةً فَقَالَ- {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي}} فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}} أَرَادَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُسَلِّيَهُ بِذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} لَمَّا غَلَبَتْ عَلَيْهِ مِنْ قَوْمِهِ الْمُعَانَدَةُ شَهَرَ عَلَيْهِمْ سَيْفَ النَّقِمَةِ وَ لَمْ تُدْرِكْهُ فِيهِمْ رِقَّةُ الْقَرَابَةِ وَ لَمْ يَنْظُرْ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ رَحْمَةٍ... قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ يَعْقُوبَ {{ع}} قَدْ صَبَرَ عَلَى فِرَاقِ وَلَدِهِ حَتَّى كَادَ يَحْرَضُ مِنَ الْحُزْنِ. قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ حَزِنَ يَعْقُوبُ حُزْناً بَعْدَهُ تَلَاقٍ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} قُبِضَ وَلَدُهُ إِبْرَاهِيمُ {{ع}} قُرَّةُ عَيْنِهِ فِي حَيَاتِهِ مِنْهُ فَخَصَّهُ بِالاخْتِيَارِ لِيَعْلَمَ لَهُ الِادِّخَارَ فَقَالَ {{صل}} يَحْزَنُ النَّفْسُ وَ يَجْزَعُ الْقَلْبُ وَ إِنَّا عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ فِي كُلِّ ذَلِكَ يُؤْثِرُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الِاسْتِسْلَامَ لَهُ فِي جَمِيعِ الْفِعَالِ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۰۰، ح۱۲۷، عن الإمام الکاظم عن آبائه {{عم}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۲۹، حا و راجع؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
# [[امام حسین]] {{ع}} در [[حدیثی]] از [[امام علی]] {{ع}} و در پاسخ سؤال‌های یک [[یهودی]] از رؤسای [[یهود]] می‌فرماید: [[یهودی]] به او گفت: این [[نوح]] است که برای [[خداوند متعال]]، شکیب ورزید و چون او را [[تکذیب]] کردند، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[علی]] {{ع}} فرمود: "آری، همین‌گونه بود؛ امّا [[محمّد]] هم برای [[خداوند]] شکیب ورزید و هنگامی که از طرف قومش [[تکذیب]] و رانده و با سنگ‌ریزه زده شد، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[ابولهب]]، پوست زهدان شتر و گوسفند بر سر او ریخت و [[خداوند]] - تبارک و تعالی - به جائیل، [[فرشته]] کوه‌ها، [[وحی]] کرد: کوه‌ها را بشکاف و خود را به [[محمّد]] برسان. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: من به [[فرمان‌برداری]] از تو امر شده‌ام. اگر بفرمایی که کوه‌ها را بر سرشان خراب کنم و هلاکشان سازم، چنین می‌کنم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من برای [[رحمت]]، برانگیخته شده‌ام. خدایا! امّتم را [[هدایت]] کن، که آنها نادان‌اند". وای بر تو، ای [[یهودی]]! [[نوح]]، هنگامی که [[غرق]] شدن قومش را مشاهده کرد، به خاطر [[خویشاوندی]] با آنها دلش به حال آنان سوخت و دلسوزی‌اش را نشان داد و گفت: {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی؛ سوره هود، آیه:۴۵.</ref>، و [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه:۴۶.</ref>، و خداوندِ والایاد، خواست با این سخن، تسلیتش دهد؛ ولی [[محمّد]]، هنگامی که قومش به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با او برخاستند، [[شمشیر]] [[انتقام]] بر آنان بر کشید و [[دلسوزی]] [[خویشاوندی]] را کنار نهاد و با چشم [[رحمت]] به آنان ننگریست...". [[یهودی]] گفت: [[یعقوب]] بر جدایی فرزندش چنان شکیب ورزید که نزدیک بود از [[غم]] و [[اندوه]] بمیرد. [[علی]] {{ع}} به او فرمود: "این‌گونه بوده است، و [[غم]] [[یعقوب]]، غمی بود که سر آمد و با [[دیدار]] [[یوسف]] تمام شد؛ امّا [[ابراهیم]] [[فرزند]] [[محمّد]] که [[نور]] چشمش بود، برای همیشه از او گرفته شد و [[خداوند]]، او را برای خود بر گرفت تا اجری [[عظیم]] برایش بیندوزد. و [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جان]]، [[اندوهگین]] می‌شود و [[دل]]، بی‌تاب می‌گردد و ما بر تو - ای [[ابراهیم]] - [[اندوه]] زدگانیم؛ ولی چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید" و در تمام اینها [[رضایت خداوند]] و [[تسلیم]] در برابر او را در همه [[کارها]] مقدّم می‌داشت"<ref>{{متن حدیث|الامام الحسین {{ع}}: فی حدیث عن الامام علی {{ع}} فی جواب أسئلة یهودی من رؤساء الیهود- قَالَ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا نُوحٌ {{ع}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ وَ شُرِّدَ وَ حُصِبَ بِالْحَصَى وَ عَلَاهُ أَبُو لَهَبٍ بِسَلَا نَاقَةٍ وَ شَاةٍ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى جَابِيلَ مَلَكِ الْجِبَالِ أَنْ شُقَّ الْجِبَالَ وَ انْتَهِ إِلَى أَمْرِ مُحَمَّدٍ فَأَتَاهُ فَقَالَ إِنِّي أُمِرْتَ لَكَ بِالطَّاعَةِ فَإِنْ أَمَرْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَيْهِمُ الْجِبَالَ فَأَهْلَكْتُهُمْ بِهَا قَالَ صإِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً رَبِّ اهْدِ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ. وَيْحَكَ يَا يَهُودِيُّ إِنَّ نُوحاً لَمَّا شَاهَدَ غَرَقَ قَوْمِهِ رَقَّ عَلَيْهِمْ رِقَّةَ الْقُرْبَةِ وَ أَظْهَرَ عَلَيْهِمْ شَفَقَةً فَقَالَ- {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي}} فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}} أَرَادَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُسَلِّيَهُ بِذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} لَمَّا غَلَبَتْ عَلَيْهِ مِنْ قَوْمِهِ الْمُعَانَدَةُ شَهَرَ عَلَيْهِمْ سَيْفَ النَّقِمَةِ وَ لَمْ تُدْرِكْهُ فِيهِمْ رِقَّةُ الْقَرَابَةِ وَ لَمْ يَنْظُرْ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ رَحْمَةٍ... قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ يَعْقُوبَ {{ع}} قَدْ صَبَرَ عَلَى فِرَاقِ وَلَدِهِ حَتَّى كَادَ يَحْرَضُ مِنَ الْحُزْنِ. قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ حَزِنَ يَعْقُوبُ حُزْناً بَعْدَهُ تَلَاقٍ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} قُبِضَ وَلَدُهُ إِبْرَاهِيمُ {{ع}} قُرَّةُ عَيْنِهِ فِي حَيَاتِهِ مِنْهُ فَخَصَّهُ بِالاخْتِيَارِ لِيَعْلَمَ لَهُ الِادِّخَارَ فَقَالَ {{صل}} يَحْزَنُ النَّفْسُ وَ يَجْزَعُ الْقَلْبُ وَ إِنَّا عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ فِي كُلِّ ذَلِكَ يُؤْثِرُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الِاسْتِسْلَامَ لَهُ فِي جَمِيعِ الْفِعَالِ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۰۰، ح۱۲۷، عن الإمام الکاظم عن آبائه {{عم}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۲۹، حا و راجع؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] [[فرزند پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} درگذشت، چشمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} اشکبار شد و سپس فرمود: "چشم، [[اشک]] می‌ریزد و [[دل]] می‌سوزد؛ امّا چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید. ما برای تو - ای [[ابراهیم]] – اندوهناکیم"<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} هَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ {{صل}} تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ}}؛ الکافی، ج۳، ص۲۶۲، ح۴۵، عن ابن القدّاح؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷ ح۱۶.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۳۶-۳۶۱.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] [[فرزند پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} درگذشت، چشمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} اشکبار شد و سپس فرمود: "چشم، [[اشک]] می‌ریزد و [[دل]] می‌سوزد؛ امّا چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید. ما برای تو - ای [[ابراهیم]] – اندوهناکیم"<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} هَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ {{صل}} تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ}}؛ الکافی، ج۳، ص۲۶۲، ح۴۵، عن ابن القدّاح؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷ ح۱۶.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۳۶-۳۶۱.</ref>.


۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش