عشق: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*شوق، انسان راکد را حرکت | *شوق، انسان راکد را حرکت میبخشد و ساکن را «مهاجر» می@کند و «عافیت طلب» را بادیه پیما میسازد.برای تحلیل زیارت، نباید خیلی سراغ برهان علمی رفت «راه علمی»، فقط می تواند روشنگر باشد، ولی راه معنی و دل و عشق، هم روشنی است و هم گرمابخش. بخصوص اگر عشق راستین به خدا باشد که معشوق کامل و محبوب مطلق است و پیوند با او، سوزنده و سازنده است. به فرموده امیرالمؤمنین: {{عربی|اندازه=155%|«حُبُّ اللهِ نارٌ لا تمرّ عَلی شَی ءٍ الّا احْتَرقَ وَ نُورُ اللهِ لا یَطّلِعُ عَلی شَی ءٍ إلّا أَضاءَ»}}<ref>میزان الحکمه، ج۲، ص۲۲۶، ح۳۵۱۴.</ref>.«محبتِ خدا آتشی است سوزان و نور خدا، فروغی است روشنگر».میبینیم که در بیان [[امام]]، محبّت هم سوزاننده و هم روشنی بخش معرّفی شده است.«پرورده فیضِ نگاه»، از آتشی شعلهور است که بیان کردنی نیست. به گفته اقبال:«سخن از تاب و تبِ شعله، به خس نتوان گفت ...».و به قول «امرسن»:«یک قلب میتواند هزار سال فکر خود را به کار برد، لیکن به قدر آنچه عشق، یک روز یاد میدهد، کسب نتواند کرد». <ref>چکیده اندیشهها، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. عشق، معلم انسان است.عشق، معمار عالم است.عشق، آباد کننده دل است. «عشق، وسیله ای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند».عشق، تحمل را میافزاید.داغ محبت خدا و رسول را بر سینه داشتن، همراه است با رنج ها و مشقت هایی که در راه این محبت است. مگر میتوان از دشت ها به سوی خانه و دیار محبوب، گذر کرد و تیغ بیابان و خار مغیلان را در پای ندید؟![[شیعه]] علی بودن، همراه است با محرومیت چشیدن ها و سختی کشیدن ها و بلاها و محنت ها. این خصیصه عشق است ... و صد البته که همه این ها در راهِ «دوستی»، روا و شیرین است، و «هرچه از دوست میرسد نیکوست».بعضی ها خدمت ائمه میرسیدند و ابراز میکردند که: ما، شما اهل بیت را دوست میداریم و آنان پاسخ میدادند که: پس آماده سختی باشید و تن پوشی از فقر و محرومیت برای خود آماده سازید:{{عربی|اندازه=155%|«مَنْ أَحَبّنا أَهلَ البیتِ فلیُعِدَّ لِلْفَقرِ- أوْ لِلْبَلاءِ- جِلباباً»}}. <ref>میزان الحکمه، ج۲، ص۲۴۰، ح۳۲۱۸.</ref>. به قول معروف:«البَلاء لِلولاء».دلداده محبت خدا و اولیای خدا، سر بر کف مینهد و در کوی دوست میرود و راضی است به هرچه که او بپسندد. چه راحت، چه رنج، چه غم و چه شادی. عشق، نوازش هایی در صورتِ «بلاء»، و رحمت هایی به صورتِ «رنج» به دنبال دارد که برای عاشق، سازنده و کمال آور است و خود، نشانه توجه و عنایتِ محبوب به محبّ است.اگر با دیگرانش بود مِیْلی چرا جام مرا بشکست لیلی؟در یک کلمه، جوهر ناب زندگی، و روح حیات، عشق و محبت است و زندگی بی محبت، خشک و سرد و بی روح است. منتها باید محبوب ها و معشوق ها، شایسته محبت و عشق باشند و ارزش آن را داشته باشند که انسان، عشقش را به پای آنان نثار کند و «دل» را خانه «حبّ» آنان سازد. معشوق های برین، در فرهنگ دینی، خدا و رسول و ائمه معصومین{{عم}} و پاکمردان و صدیقان و شهیدانند که لایق محبتاند. [[دین]] هم بر پایه محبت می چرخد و اساساً به تعبیر امام صادق{{ع}} [[دین]]، چیزی جز محبّت نیست:{{عربی|اندازه=155%|«هَلِ الدّینُ إِلّا الحُبُ»}}. <ref>بحارالأنوار، ج۶۹، ص۲۳۷.</ref>. ولی روشن است که اگر محبت آمد، به دنبالش، طاعت و عبادت و عبودیت و همرنگ شدن با محبوب و سنخیت یافتن با معشوق و حرکت در راستای خواسته او و عمل بر طبقِ رضایِ حق و ... همه و همه به دنبال میآید. محبتی کارساز است که از قلب به اندام سرایت کند و از درون، اعمال برون را کنترل و هدایت نماید.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت(کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص:۷۸.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۴
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عشق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- شوق، انسان راکد را حرکت میبخشد و ساکن را «مهاجر» می@کند و «عافیت طلب» را بادیه پیما میسازد.برای تحلیل زیارت، نباید خیلی سراغ برهان علمی رفت «راه علمی»، فقط می تواند روشنگر باشد، ولی راه معنی و دل و عشق، هم روشنی است و هم گرمابخش. بخصوص اگر عشق راستین به خدا باشد که معشوق کامل و محبوب مطلق است و پیوند با او، سوزنده و سازنده است. به فرموده امیرالمؤمنین: «حُبُّ اللهِ نارٌ لا تمرّ عَلی شَی ءٍ الّا احْتَرقَ وَ نُورُ اللهِ لا یَطّلِعُ عَلی شَی ءٍ إلّا أَضاءَ»[۱].«محبتِ خدا آتشی است سوزان و نور خدا، فروغی است روشنگر».میبینیم که در بیان امام، محبّت هم سوزاننده و هم روشنی بخش معرّفی شده است.«پرورده فیضِ نگاه»، از آتشی شعلهور است که بیان کردنی نیست. به گفته اقبال:«سخن از تاب و تبِ شعله، به خس نتوان گفت ...».و به قول «امرسن»:«یک قلب میتواند هزار سال فکر خود را به کار برد، لیکن به قدر آنچه عشق، یک روز یاد میدهد، کسب نتواند کرد». [۲]. عشق، معلم انسان است.عشق، معمار عالم است.عشق، آباد کننده دل است. «عشق، وسیله ای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند».عشق، تحمل را میافزاید.داغ محبت خدا و رسول را بر سینه داشتن، همراه است با رنج ها و مشقت هایی که در راه این محبت است. مگر میتوان از دشت ها به سوی خانه و دیار محبوب، گذر کرد و تیغ بیابان و خار مغیلان را در پای ندید؟!شیعه علی بودن، همراه است با محرومیت چشیدن ها و سختی کشیدن ها و بلاها و محنت ها. این خصیصه عشق است ... و صد البته که همه این ها در راهِ «دوستی»، روا و شیرین است، و «هرچه از دوست میرسد نیکوست».بعضی ها خدمت ائمه میرسیدند و ابراز میکردند که: ما، شما اهل بیت را دوست میداریم و آنان پاسخ میدادند که: پس آماده سختی باشید و تن پوشی از فقر و محرومیت برای خود آماده سازید:«مَنْ أَحَبّنا أَهلَ البیتِ فلیُعِدَّ لِلْفَقرِ- أوْ لِلْبَلاءِ- جِلباباً». [۳]. به قول معروف:«البَلاء لِلولاء».دلداده محبت خدا و اولیای خدا، سر بر کف مینهد و در کوی دوست میرود و راضی است به هرچه که او بپسندد. چه راحت، چه رنج، چه غم و چه شادی. عشق، نوازش هایی در صورتِ «بلاء»، و رحمت هایی به صورتِ «رنج» به دنبال دارد که برای عاشق، سازنده و کمال آور است و خود، نشانه توجه و عنایتِ محبوب به محبّ است.اگر با دیگرانش بود مِیْلی چرا جام مرا بشکست لیلی؟در یک کلمه، جوهر ناب زندگی، و روح حیات، عشق و محبت است و زندگی بی محبت، خشک و سرد و بی روح است. منتها باید محبوب ها و معشوق ها، شایسته محبت و عشق باشند و ارزش آن را داشته باشند که انسان، عشقش را به پای آنان نثار کند و «دل» را خانه «حبّ» آنان سازد. معشوق های برین، در فرهنگ دینی، خدا و رسول و ائمه معصومین(ع) و پاکمردان و صدیقان و شهیدانند که لایق محبتاند. دین هم بر پایه محبت می چرخد و اساساً به تعبیر امام صادق(ع) دین، چیزی جز محبّت نیست:«هَلِ الدّینُ إِلّا الحُبُ». [۴]. ولی روشن است که اگر محبت آمد، به دنبالش، طاعت و عبادت و عبودیت و همرنگ شدن با محبوب و سنخیت یافتن با معشوق و حرکت در راستای خواسته او و عمل بر طبقِ رضایِ حق و ... همه و همه به دنبال میآید. محبتی کارساز است که از قلب به اندام سرایت کند و از درون، اعمال برون را کنترل و هدایت نماید.[۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ میزان الحکمه، ج۲، ص۲۲۶، ح۳۵۱۴.
- ↑ چکیده اندیشهها، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ میزان الحکمه، ج۲، ص۲۴۰، ح۳۲۱۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۶۹، ص۲۳۷.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۷۸.