امی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[امی در قرآن]] - [[امی در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط  = امی (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[امی در قرآن]] - [[امی در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


'''امی''' عبارت است از درس ناخوانده و خط نانوشته و منسوب به اُمّ است یعنی اینکه به حالت مادرزادی از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته‌ها و معلومات بشری باقی مانده است. این واژه براساس [[اتفاق مسلمانان]] یکی از [[اوصاف پیامبر]] اکرم {{صل}} است.
'''امی''' عبارت است از درس ناخوانده و خط نانوشته و منسوب به اُمّ است یعنی اینکه به حالت مادرزادی از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته‌ها و معلومات بشری باقی مانده است. این واژه براساس [[اتفاق مسلمانان]] یکی از [[اوصاف پیامبر]] اکرم {{صل}} است.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۹

امی عبارت است از درس ناخوانده و خط نانوشته و منسوب به اُمّ است یعنی اینکه به حالت مادرزادی از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته‌ها و معلومات بشری باقی مانده است. این واژه براساس اتفاق مسلمانان یکی از اوصاف پیامبر اکرم (ص) است.

معناشناسی

برای امی دو تعریف شده است:

  1. درس ناخوانده و خط نانوشته[۱]: اکثر محققان طرفدار این نظرند و آن را ترجیح می‌‌دهند[۲]. طرفداران این نظر گفته‌اند این کلمه منسوب به اُمّ است، که به معنی مادر است. اُمّی یعنی کسی که به حالت مادرزادی از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته‌ها و معلومات بشری باقی مانده است و یا منسوب به اُمّت است، یعنی کسی که به عادت اکثریّت مردم است، زیرا اکثریّت توده، خطّ و نوشتن نمی‌دانستند[۳].
  2. اهل ام‌القری: طرفداران این نظر، این کلمه را منسوب به ام‌القری (مکه) دانسته‌اند. در سوره انعام از مکّه به امّ‌القری تعبیر شده است: ﴿وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا[۴]. تعریف دوم به دلایل قاطع و مسلم مردود است؛ قطعاً رسول خدا (ص) از آن جهت امی خوانده شده که درس ناخوانده و خط نانوشته بوده است[۵]. در چندین حدیث از احادیث شیعه این احتمال تأیید شده است، از خود پیغمبر اکرم (ص) روایت شده است: "ما قومی امی هستیم که نه می‌خوانیم و نه می‌نویسیم"[۶][۷] هرچند خود این حدیث‌ها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه اسرائیلی دارد. این احتمال براساس برخی از ادلّه رد شده است، مانند:
    1. کلمه ام‌ّالقری اسم خاص نیست و بر مکّه به عنوان یک صفت عام نه یک اسم خاص اطلاق شده است. ام‌ّالقری یعنی مرکز قریه‌ها. هر نقطه‌ای که مرکز قریه‌هایی باشد ام‌ّالقری خوانده می‌شود. از آیه دیگر از قرآن که در سوره قصص آیه ۵۹ آمده معلوم می‌شود این کلمه عنوان وصفی دارد نه اسمی: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا[۸]. لذا در زبان قرآن هر نقطه‌ای که مرکز یک منطقه باشد ام‌ّالقرای آن منطقه است.
    2. دلیل دیگر اینکه این کلمه در قرآن به کسانی اطلاق شده است که مکّی نبوده‌اند. در سوره آل عمران آیه ۲۰ می‌فرماید: ﴿وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ[۹] معلوم می‌شود در عرف آن روز و در زمان قرآن به همه اعرابی که پیرو یک کتاب آسمانی نبودند اُمییّن گفته می‌شده است. بالاتر اینکه این کلمه حتّی به عوام یهود که سواد و معلوماتی نداشتند با اینکه اهل کتاب شمرده می‌شدند نیز اطلاق شده است، چنان‌که در سوره بقره آیه ۷۸ می‌فرماید: ﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ[۱۰]. بعضی از فرزندان اسرائیل امّی هستند، از کتاب خود اطّلاعی ندارند مگر یک سلسله خیالات و اوهام. بدیهی است یهودیانی که قرآن آنان را امّی خوانده است، اهل مکّه نبوده‌اند؛ غالباً ساکن مدینه و اطراف مدینه بوده‌اند.
    3. دلیل سوم اینکه اگر کلمه‌ای منسوب به امّ‌القری باشد طبق قاعده ادبی باید به جای امّی، قروی گفته شود؛ زیرا طبق قاعده باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضافٌ‌الیه، خاصّه آنجا که مضاف، کلمه اب یا ام یا این یا بنت باشد به مضاف‌الیه نسبت داده می‌شود نه به مضاف؛ چنانکه در نسبت به ابوطالب، ابوحنفیه، بنی‌تمیم، طالبی، حنفی، تمیمی گفته می‌شود[۱۱].

احتمال سومی هم درباره معنای امی داده شده است که عبارت است از: مشرکین عرب که تابع کتاب آسمانی نبودند: این نظریه نیز از قدیم‌الایّام میان مفسران وجود داشته است. در مجمع‌البیان ذیل آیه ۲۰ سوره آل عمران که ﴿الْأُمِّيِّينَ در مقابل اهل کتاب قرار گرفته است ﴿وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ، این نظر را به صحابی و مفسر بزرگ عبدالله بن عباس نسبت می‌دهد و در ذیل آیه ۷۸ از سوره بقره از ابوعبیده نقل می‌کند و از ذیل آیه ۷۵ آل‌عمران بر می‌آید خود طبرسی همین معنی را در مفهوم آن آیه انتخاب کرده است. زمخشری در کشاف نیز این آیه و آیه ۷۵ آل عمران را همین طور تفسیر کرده است. فخررازی این احتمال را ذیل آیه ۷۸ بقره و آیه ۲۰ آل‌عمران نقل می‌کند.

ولی حقیقت این است که این معنی، یک معنی جداگانه غیر از معنی اوّل نیست؛ یعنی چنین نیست که هر مردمی پیرو یک کتاب آسمانی نباشند به آنها امّی گفته شود هرچند آن مردم تحصیل‌کرده و باسواد باشند. این کلمه به مشرکین عرب از آن جهت اطلاق شده است که مردمی بی‌سواد بوده‌اند. آنچه مناط استعمال این کلمه درباره مشرکین عرب است ناآشنایی آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروی نکردن آنها از یکی از کتب آسمانی. لذا آنجا که این کلمه به صورت جمع آمده و به مشرکین عرب اطلاق شده است این احتمال ذکر شده، امّا آنجا که مفرد آمده است و بر رسول اکرم اطلاق شده است، احدی از مفسّران نگفته مقصود این است که آن حضرت پیرو یکی از کتاب‌های آسمانی نبوده است[۱۲].

امی بودن پیامبر

در دوره رسالت دو نکته "نوشتن" و "خواندن" باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنچه قطعی و مسلم و مورد اتفاق علمای مسلمین و غیر آنهاست، اینکه ایشان قبل از رسالت، با خواندن و نوشتن کمترین آشنایی نداشته‌اند[۱۳]. در دوره رسالت نیز آنچه مسلم است، ننوشتن ایشان است؛ ولی نخواندنشان آن اندازه مسلّم نیست. علمای اسلامی چه شیعه و چه سنی در این جهت وحدت نظر ندارند[۱۴]. هر چند برخی مستشرقان درصدد اثبات خواندن و نوشتن پیامبر (ص) جهت تشکیک در رسالت و غیر بشری بودن قرآن هستند[۱۵].

در میان اهل سنت، دیدگاه غالب، همان ننوشتن پیامبر (ص) بعد از بعثت است. دیدگاه علمای شیعه دراین‌باره مختلف است. عده‌ای مانند شیخ طوسی بر این باورند که حضرت توانایی خواندن و نوشتن را داشته است و کسانی مانند علامه مجلسی معتقدند حضرت این توانایی را داشته‌اند، ولی به خاطر مصلحت نمی‌نوشته‌اند[۱۶][۱۷].

براساس آخرین کتابی که از علمای اهل سنت در مدینه در این‌باره تدوین شده است، پیامبر خدا (ص) قبل و بعد از بعثت نه می‌‌خواند و نه می‌نوشت و توانایی بر آن را نیز نداشت[۱۸]. داستانی در تاریخ طبری نیز این نظر را تأیید می‌‌کند، اینکه پیامبر (ص) در هنگام تنظیم قراردادی با یکی از قبایل، زمانی که متوجه شد آنها از جمله شروط اسلام آوردن خود را آزادی رباخواری قرار داده‌اند، حضرت از یکی از اطرافیان خواست تا دست آن حضرت را بر واژه ربا بگذارد آنگاه حضرت آن کلمه را از متن موافقت‌نامه پاک کرد[۱۹][۲۰].

منابع

پانویس

  1. کاشف الغطا بر این نکته تأکید دارد که مراد از امی بودن این نیست که پیامبر (ص) نمی‌توانست بخواند و بنویسد و بلکه نمی‌خواند و نمی‌نوشت که به این معنا قرآن کریم در سوره عنکبوت آیه ۴۸ اشاره کرده است. (کاشف الغطاء، پرسش و پاسخ، ص۱۰ - ۹).
  2. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۱.
  3. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۴۶.
  4. «و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم دهی» سوره انعام، آیه ۹۲.
  5. به نظر ابن خلدون امی بودن پیامبر اکرم (ص) ضعف به حساب نمی‌آید بلکه از آنجا که خواندن و نوشتن از امور اعتباری و نسبی است، برای پیامبر کمال است. همان‌گونه که عدم سرودن شعر برای او به تصریح قرآن نقص نیست، بلکه جایگاه او بالاتر از سرودن شعر است: ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
  6. «نَحْنُ أُمَّةٌ أُمِّيَّةٌ لَا نَقْرَأُ وَ لَا نَكْتُبُ»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۱۹.
  7. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۲.
  8. «و پروردگارت شهرها را نابود نمی‌کند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد» سوره قصص، آیه ۵۹.
  9. «بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  10. «و برخی از آنان بی‌سوادانی هستند که از کتاب آسمانی (تورات) جز خیال‌های خام چیزی نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۷۸.
  11. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۴۶.
  12. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۴۶.
  13. البته نظر علمای مسلمین با یک تفصیل خاص این است که اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه بر این باورند که رسول خدا (ص) قبل از بعثت نه چیزی نوشته و نه خوانده است. دراین‌باره شیخ طوسی در دو کتاب المبسوط و التبیان با تعبیر «مذهب علمائنا کافه» ادعای اجماع می‌‌کند. در میان اهل سنت با التزام کلی به همین عقیده، به دو گروه تقسیم شدند. عده‌ای بر این باورند که پیامبر (ص) قبل از بعثت چنین توانایی را نداشته است؛ ولی عده‌ای دیگر معتقدند چنین توانایی را داشته است؛ ولی خداوند اجازه نداده است او چیزی بنویسد. (مرتضوی، «امی بودن پیامبر»، اندیشه نوین دینی، ش۹، ص۸۳)
  14. مطهری، مرتضی، پیامبر امی، ص۲۰ ـ ۱۴ و ۴۷ ـ ۴۰.
  15. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۲.
  16. مرتضوی، «امی بودن پیامبر»، اندیشه نوین دینی، ش۹، ص۸۸ - ۸۴.
  17. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۲.
  18. بنگرید به: عزّامی، درس ناخواندگی پیامبر (ص).
  19. طبری، تاریخ طبری، ج۳، حوادث سال نهم.
  20. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۳.