حاکمان کوفه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =  
| موضوع مرتبط = کوفه
| عنوان مدخل  = کوفه
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  =
خط ۸: خط ۸:
==مقدمه==
==مقدمه==
از نکته‌های قابل توجه در مورد [[والیان کوفه]] این است که بعد از [[مرگ]] [[زیاد بن ابیه]] در سال ۵۳ در عرض شش سال چهار [[والی]] از طرف [[معاویه]] بر این [[شهر]] [[منصوب]] شدند که همه از نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین افراد او بودند. در عین حال، معاویه پس از مدت کوتاهی آنها را [[عزل]] می‌کرد. به نظر می‌رسد معاویه در آغاز [[سلطه]] بر کوفه که [[مردم]] حال و هوای ایام [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} را (هر چند که آن [[حضرت]] را [[یاری]] نکردند) داشتند با [[نصب]] [[مغیرة بن شعبه]] که سیاستمداری [[زیرک]] و خونسرد و با انعطاف و گذشت بود<ref>نک: تاریخ طبری، ج۴، ص۱۸۷ مبحث «شهادت حجر بن عدی».</ref>، سعی در جلوگیری از [[قیام]] و [[انقلاب]] داشته است.
از نکته‌های قابل توجه در مورد [[والیان کوفه]] این است که بعد از [[مرگ]] [[زیاد بن ابیه]] در سال ۵۳ در عرض شش سال چهار [[والی]] از طرف [[معاویه]] بر این [[شهر]] [[منصوب]] شدند که همه از نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین افراد او بودند. در عین حال، معاویه پس از مدت کوتاهی آنها را [[عزل]] می‌کرد. به نظر می‌رسد معاویه در آغاز [[سلطه]] بر کوفه که [[مردم]] حال و هوای ایام [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} را (هر چند که آن [[حضرت]] را [[یاری]] نکردند) داشتند با [[نصب]] [[مغیرة بن شعبه]] که سیاستمداری [[زیرک]] و خونسرد و با انعطاف و گذشت بود<ref>نک: تاریخ طبری، ج۴، ص۱۸۷ مبحث «شهادت حجر بن عدی».</ref>، سعی در جلوگیری از [[قیام]] و [[انقلاب]] داشته است.
پس از مرگ او از آنجا که [[شیعیان]] در دوران [[مغیره]] با توجه به [[روحیات]] وی تا حدی می‌توانستند ابراز وجود کنند<ref>در این رابطه، می‌توان به معقل بن قیس ریاحی - سردار بزرگ امیرالمؤمنین{{ع}}- اشاره کرد که در رأس سپاهی که بیشتر آنها را دوستداران امیرمؤمنان{{ع}} تشکیل می‌دادند از طرف مغیرة بن شعبه به جنگ مُستورد خارجی رفت (نک: به مبحث قیام‌های خوارج کوفه در زمان معاویه در همین بخش).</ref> و در مواردی حتی به [[لعن]] معاویه نیز بپردازند<ref>حجر بن عدی به طور آشکار معاویه را لعن می‌کرد و از او بیزاری می‌جست. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۹۰.</ref>، زیاد بن ابیه را که توانسته بود در اندک مدتی [[بصره]] را [[امن]] کند و نیز یکی از [[سیاست‌مداران]] بزرگ [[عرب]] به شمار می‌رفت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>، بر کوفه گماشت تا آن شهر را به صورتی که معاویه می‌خواهد اداره کند. با مرگ زیاد بن ابیه، جای خالی او را، حتی نزدیک‌ترین [[یاران]] معاویه، نمی‌توانستند پر کنند و آن‌گونه که از [[وصیت معاویه به یزید]] نیز بر می‌آید در نبود فرد [[با تدبیر]]، [[عزل و نصب]] مکرر [[حاکمان کوفه]] به [[مصلحت]] [[حکومت]] بود.
پس از مرگ او از آنجا که [[شیعیان]] در دوران [[مغیره]] با توجه به [[روحیات]] وی تا حدی می‌توانستند ابراز وجود کنند<ref>در این رابطه، می‌توان به معقل بن قیس ریاحی - سردار بزرگ امیرالمؤمنین{{ع}}- اشاره کرد که در رأس سپاهی که بیشتر آنها را دوستداران امیرمؤمنان{{ع}} تشکیل می‌دادند از طرف مغیرة بن شعبه به جنگ مُستورد خارجی رفت (نک: به مبحث قیام‌های خوارج کوفه در زمان معاویه در همین بخش).</ref> و در مواردی حتی به [[لعن]] معاویه نیز بپردازند<ref>حجر بن عدی به طور آشکار معاویه را لعن می‌کرد و از او بیزاری می‌جست. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۹۰.</ref>، زیاد بن ابیه را که توانسته بود در اندک مدتی [[بصره]] را [[امن]] کند و نیز یکی از [[سیاست‌مداران]] بزرگ [[عرب]] به شمار می‌رفت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>، بر کوفه گماشت تا آن شهر را به صورتی که معاویه می‌خواهد اداره کند. با مرگ زیاد بن ابیه، جای خالی او را، حتی نزدیک‌ترین [[یاران]] معاویه، نمی‌توانستند پر کنند و آن‌گونه که از [[وصیت معاویه به یزید]] نیز بر می‌آید در نبود فرد [[با تدبیر]]، [[عزل و نصب]] مکرر [[حاکمان کوفه]] به [[مصلحت]] [[حکومت]] بود.


معاویه در [[وصیت]] خود می‌گوید: «[[مردم عراق]] اگر از تو درخواست داشتند که هر [[روز]] حاکمشان را برکنار کنی، این کار را بکن؛ زیرا [[عزل]] یک [[حاکم]] بهتر از آن است که صد هزار [[شمشیر]] بر [[ضد]] تو از نیام خارج شود»<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۸.</ref>. قابل توجه است که این سفارش [[معاویه]] خاص [[کوفه]] است و نه دیگر مناطق قلمرو وسیعش.
معاویه در [[وصیت]] خود می‌گوید: «[[مردم عراق]] اگر از تو درخواست داشتند که هر [[روز]] حاکمشان را برکنار کنی، این کار را بکن؛ زیرا [[عزل]] یک [[حاکم]] بهتر از آن است که صد هزار [[شمشیر]] بر [[ضد]] تو از نیام خارج شود»<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۸.</ref>. قابل توجه است که این سفارش [[معاویه]] خاص [[کوفه]] است و نه دیگر مناطق قلمرو وسیعش.
نکته دیگر مسئله ادغام کوفه و [[بصره]] است. با توجه به [[روایات]] [[تاریخی]]، این‌گونه [[استنباط]] می‌شود که این ادغام، ثابت و همیشگی نبوده و به [[تدبیر]] و [[کارایی]] [[حاکمان]] در نظر [[خلفای اموی]] بستگی داشته است. [[زیاد بن ابیه]] نخستین کسی که [[حکومت]] [[عراقین]] را در دست داشت، در اواخر [[عمر]] به حکومت [[حجاز]] نیز [[منصوب]] شد. این امر (حکومت بر عراقین و حجاز) در مورد هیچ حاکم دیگری تکرار نشد.
نکته دیگر مسئله ادغام کوفه و [[بصره]] است. با توجه به [[روایات]] [[تاریخی]]، این‌گونه [[استنباط]] می‌شود که این ادغام، ثابت و همیشگی نبوده و به [[تدبیر]] و [[کارایی]] [[حاکمان]] در نظر [[خلفای اموی]] بستگی داشته است. [[زیاد بن ابیه]] نخستین کسی که [[حکومت]] [[عراقین]] را در دست داشت، در اواخر [[عمر]] به حکومت [[حجاز]] نیز [[منصوب]] شد. این امر (حکومت بر عراقین و حجاز) در مورد هیچ حاکم دیگری تکرار نشد.
همان طور که در مباحث گذشته بیان شد، [[حاکم کوفه]] بر نیمی از قلمرو [[ایران]] ساسانی و [[حاکم بصره]] بر نیم دیگر آن، [[فرمان]] می‌راند و [[حکام]] ایالات این مناطق را خود تعیین می‌کردند. پس از [[نصب]] زیاد بن ابیه به حکومت عراقین، وی حاکمان تمام این خطه پهناور را شخصاً تعیین می‌کرده است، ولی پس از او این شیوه [[لغو]] شد؛ به گونه‌ای که معاویه حتی در [[تعیین حاکم]] مناطقی که به طور سنتی توسط [[امیر]] کوفه و یا بصره تعیین می‌شد، دخالت کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۰. معاویه در سال ۵۳ در حالی که در کوفه و بصره حکمران داشت، خود رأساً عبیدالله بن زیاد را به حکومت خراسان منصوب کرد؛ یعنی خراسان را استانی مستقل از کوفه یا بصره در نظر گرفت.</ref>. نخستین فردی که پس از زیاد بن ابیه توانست [[حکومت کوفه]] و بصره را با هم به دست آورد، پسر او [[عبیدالله بن زیاد]] بود که در [[سال ۶۰]] توسط [[یزید]] به این [[منصب]]، دست یافت<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۳۱۲.</ref>
همان طور که در مباحث گذشته بیان شد، [[حاکم کوفه]] بر نیمی از قلمرو [[ایران]] ساسانی و [[حاکم بصره]] بر نیم دیگر آن، [[فرمان]] می‌راند و [[حکام]] ایالات این مناطق را خود تعیین می‌کردند. پس از [[نصب]] زیاد بن ابیه به حکومت عراقین، وی حاکمان تمام این خطه پهناور را شخصاً تعیین می‌کرده است، ولی پس از او این شیوه [[لغو]] شد؛ به گونه‌ای که معاویه حتی در [[تعیین حاکم]] مناطقی که به طور سنتی توسط [[امیر]] کوفه و یا بصره تعیین می‌شد، دخالت کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۰. معاویه در سال ۵۳ در حالی که در کوفه و بصره حکمران داشت، خود رأساً عبیدالله بن زیاد را به حکومت خراسان منصوب کرد؛ یعنی خراسان را استانی مستقل از کوفه یا بصره در نظر گرفت.</ref>. نخستین فردی که پس از زیاد بن ابیه توانست [[حکومت کوفه]] و بصره را با هم به دست آورد، پسر او [[عبیدالله بن زیاد]] بود که در [[سال ۶۰]] توسط [[یزید]] به این [[منصب]]، دست یافت<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۳۱۲.</ref>
خط ۴۳: خط ۴۵:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۲

مقدمه

از نکته‌های قابل توجه در مورد والیان کوفه این است که بعد از مرگ زیاد بن ابیه در سال ۵۳ در عرض شش سال چهار والی از طرف معاویه بر این شهر منصوب شدند که همه از نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین افراد او بودند. در عین حال، معاویه پس از مدت کوتاهی آنها را عزل می‌کرد. به نظر می‌رسد معاویه در آغاز سلطه بر کوفه که مردم حال و هوای ایام خلافت امیرالمؤمنین(ع) را (هر چند که آن حضرت را یاری نکردند) داشتند با نصب مغیرة بن شعبه که سیاستمداری زیرک و خونسرد و با انعطاف و گذشت بود[۱]، سعی در جلوگیری از قیام و انقلاب داشته است.

پس از مرگ او از آنجا که شیعیان در دوران مغیره با توجه به روحیات وی تا حدی می‌توانستند ابراز وجود کنند[۲] و در مواردی حتی به لعن معاویه نیز بپردازند[۳]، زیاد بن ابیه را که توانسته بود در اندک مدتی بصره را امن کند و نیز یکی از سیاست‌مداران بزرگ عرب به شمار می‌رفت[۴]، بر کوفه گماشت تا آن شهر را به صورتی که معاویه می‌خواهد اداره کند. با مرگ زیاد بن ابیه، جای خالی او را، حتی نزدیک‌ترین یاران معاویه، نمی‌توانستند پر کنند و آن‌گونه که از وصیت معاویه به یزید نیز بر می‌آید در نبود فرد با تدبیر، عزل و نصب مکرر حاکمان کوفه به مصلحت حکومت بود.

معاویه در وصیت خود می‌گوید: «مردم عراق اگر از تو درخواست داشتند که هر روز حاکمشان را برکنار کنی، این کار را بکن؛ زیرا عزل یک حاکم بهتر از آن است که صد هزار شمشیر بر ضد تو از نیام خارج شود»[۵]. قابل توجه است که این سفارش معاویه خاص کوفه است و نه دیگر مناطق قلمرو وسیعش.

نکته دیگر مسئله ادغام کوفه و بصره است. با توجه به روایات تاریخی، این‌گونه استنباط می‌شود که این ادغام، ثابت و همیشگی نبوده و به تدبیر و کارایی حاکمان در نظر خلفای اموی بستگی داشته است. زیاد بن ابیه نخستین کسی که حکومت عراقین را در دست داشت، در اواخر عمر به حکومت حجاز نیز منصوب شد. این امر (حکومت بر عراقین و حجاز) در مورد هیچ حاکم دیگری تکرار نشد. همان طور که در مباحث گذشته بیان شد، حاکم کوفه بر نیمی از قلمرو ایران ساسانی و حاکم بصره بر نیم دیگر آن، فرمان می‌راند و حکام ایالات این مناطق را خود تعیین می‌کردند. پس از نصب زیاد بن ابیه به حکومت عراقین، وی حاکمان تمام این خطه پهناور را شخصاً تعیین می‌کرده است، ولی پس از او این شیوه لغو شد؛ به گونه‌ای که معاویه حتی در تعیین حاکم مناطقی که به طور سنتی توسط امیر کوفه و یا بصره تعیین می‌شد، دخالت کرد[۶]. نخستین فردی که پس از زیاد بن ابیه توانست حکومت کوفه و بصره را با هم به دست آورد، پسر او عبیدالله بن زیاد بود که در سال ۶۰ توسط یزید به این منصب، دست یافت[۷].[۸]

جستارهای وابسته

حاکمان کوفه در دوران عمر

حاکمان کوفه در دوران عثمان

حاکمان کوفه در دوران امام علی

حاکمان کوفه در دوران معاویه

حاکمان کوفه در دوران یزید

منابع

پانویس

  1. نک: تاریخ طبری، ج۴، ص۱۸۷ مبحث «شهادت حجر بن عدی».
  2. در این رابطه، می‌توان به معقل بن قیس ریاحی - سردار بزرگ امیرالمؤمنین(ع)- اشاره کرد که در رأس سپاهی که بیشتر آنها را دوستداران امیرمؤمنان(ع) تشکیل می‌دادند از طرف مغیرة بن شعبه به جنگ مُستورد خارجی رفت (نک: به مبحث قیام‌های خوارج کوفه در زمان معاویه در همین بخش).
  3. حجر بن عدی به طور آشکار معاویه را لعن می‌کرد و از او بیزاری می‌جست. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۹۰.
  4. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.
  5. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۸.
  6. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۰. معاویه در سال ۵۳ در حالی که در کوفه و بصره حکمران داشت، خود رأساً عبیدالله بن زیاد را به حکومت خراسان منصوب کرد؛ یعنی خراسان را استانی مستقل از کوفه یا بصره در نظر گرفت.
  7. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸.
  8. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۳۱۲.