←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
وجه اول ناظر به رکن اساسی دیدگاه [[عدلیه]] و در صدد [[تحکیم]] اختیاری بودن افعال انسان و ابطال [[نظریه جبر]] است، و دو وجه اخیر ناظر به شکل ظاهری دیدگاه آنان است، و قبول یا رد آن به رکن اساسی دیدگاه آنان خدشهای وارد نمیکند و آن اینکه انسان با قدرت و ارادهای که خدا به او افاضه کرده، فعل اختیاری خود را پدید میآورد و اگرچه قدرت او وابسته به قدرت و [[افاضه الهی]] است، ولی [[قدرت خدا]] در عرض قدرت انسان در فعل او تأثیری ندارد و از این جهت گفته میشود قدرت انسان در تأثیر مستقل است. برخی، [[استقلال]] قدرت انسان در سخنان [[معتزله]] را به این که معلول تنها در حدوث به علت نیاز دارد و در بقا [[بینیاز]] از علت است [[تفسیر]] کردهاند<ref>سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۰۷؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۵۷۱، پاورقی.</ref>، اما لازمه نظریه، غیر از [[التزام]] به آن است و ملاک در نسبت دادن یک [[عقیده]] به دیگران التزام آنان است نه مطلق [[لزوم]]، به ویژه اگر از آن [[تبری]] شده باشد. | وجه اول ناظر به رکن اساسی دیدگاه [[عدلیه]] و در صدد [[تحکیم]] اختیاری بودن افعال انسان و ابطال [[نظریه جبر]] است، و دو وجه اخیر ناظر به شکل ظاهری دیدگاه آنان است، و قبول یا رد آن به رکن اساسی دیدگاه آنان خدشهای وارد نمیکند و آن اینکه انسان با قدرت و ارادهای که خدا به او افاضه کرده، فعل اختیاری خود را پدید میآورد و اگرچه قدرت او وابسته به قدرت و [[افاضه الهی]] است، ولی [[قدرت خدا]] در عرض قدرت انسان در فعل او تأثیری ندارد و از این جهت گفته میشود قدرت انسان در تأثیر مستقل است. برخی، [[استقلال]] قدرت انسان در سخنان [[معتزله]] را به این که معلول تنها در حدوث به علت نیاز دارد و در بقا [[بینیاز]] از علت است [[تفسیر]] کردهاند<ref>سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۰۷؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۵۷۱، پاورقی.</ref>، اما لازمه نظریه، غیر از [[التزام]] به آن است و ملاک در نسبت دادن یک [[عقیده]] به دیگران التزام آنان است نه مطلق [[لزوم]]، به ویژه اگر از آن [[تبری]] شده باشد. | ||
یکی از شواهد گویا بر این که معتزله به [[تفویض]] به معنای مستقل بودن انسان در افعال اختیاری خود قائل نبوده و دیدگاهشان در این باره با [[امامیه]] همسو بوده، این است که [[شیخ مفید]] در کتاب «اوائل المقالات» که تفاوتهای [[عقاید]] امامیه را با [[مذاهب]] دیگر - خصوصاً [[معتزله]] - بیان کرده، در این خصوص فرقی میان امامیه و معتزله ذکر نکرده و تنها فرقی که یادآور شده مربوط به اطلاق لفظ [[خالق]] بر [[انسان]] است که امامیه، [[زیدیه]]، [[معتزله بغداد]]، اکثر [[مرجئه]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] آن را جایز ندانسته، ولی معتزله [[بصره]] آن را مجاز دانستهاند<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۵۸-۵۹.</ref>. با این حال، در [[روایات]] [[عقیده]] [[تفویض]] ([[استقلال]] انسان در [[افعال]] اختیاری خود) به [[قدریه]] و [[مفوضه]] نسبت داده شده است و با توجه به گزارشهای [[تاریخی]] که در [[عصر ائمه]]{{عم}} در [[جهان اهل سنت]] دو گروه [[اهل حدیث]] ([[ظاهرگرایان]]) و معتزله (عقلگرایان) حضور داشتند و [[جامعه]] [[اهل سنت]] را در زمینه [[اعتقادات دینی]] [[رهبری]] میکردند و از طرفی، اهل حدیث طرفدار [[جبرگرایی]] بودند، [[تفکر]] قدریگری و تفویض در میان معتزله مطرح بوده است و نام مفوضه در مسأله [[جبر و تفویض]] بر آنان اطلاق میشده است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۵۱-۵۶.</ref> | یکی از شواهد گویا بر این که معتزله به [[تفویض]] به معنای مستقل بودن انسان در افعال اختیاری خود قائل نبوده و دیدگاهشان در این باره با [[امامیه]] همسو بوده، این است که [[شیخ مفید]] در کتاب «اوائل المقالات» که تفاوتهای [[عقاید]] امامیه را با [[مذاهب]] دیگر - خصوصاً [[معتزله]] - بیان کرده، در این خصوص فرقی میان امامیه و معتزله ذکر نکرده و تنها فرقی که یادآور شده مربوط به اطلاق لفظ [[خالق]] بر [[انسان]] است که امامیه، [[زیدیه]]، [[معتزله بغداد]]، اکثر [[مرجئه]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] آن را جایز ندانسته، ولی معتزله [[بصره]] آن را مجاز دانستهاند<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۵۸-۵۹.</ref>. با این حال، در [[روایات]] [[عقیده]] [[تفویض]] ([[استقلال]] انسان در [[افعال]] اختیاری خود) به [[قدریه]] و [[مفوضه]] نسبت داده شده است و با توجه به گزارشهای [[تاریخی]] که در [[عصر ائمه]]{{عم}} در [[جهان اهل سنت]] دو گروه [[اهل حدیث]] ([[ظاهرگرایان]]) و معتزله (عقلگرایان) حضور داشتند و [[جامعه]] [[اهل سنت]] را در زمینه [[اعتقادات دینی]] [[رهبری]] میکردند و از طرفی، اهل حدیث طرفدار [[جبرگرایی]] بودند، [[تفکر]] قدریگری و تفویض در میان معتزله مطرح بوده است و نام مفوضه در مسأله [[جبر و تفویض]] بر آنان اطلاق میشده است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۵۱-۵۶.</ref> | ||
===[[دلایل]] [[توحید افعالی]]=== | |||
بر توحید افعالی [[برهانهای عقلی]] متعددی اقامه شده است: | |||
#همه پدیدههای عالم ممکن الوجود هستند و وجود ممکن الوجود مستند به وجود [[واجب]] الوجود بالذات و فعل او است، بنابراین، هرچه در عالم واقع شده و میشود فعل [[خدای متعال]] است<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۵۶؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۹۳-۹۴؛ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. | |||
# [[عالم ممکنات]] یکی بیش نیست و علت واحد [[حقیقی]]، واحد است، پس علت پدیدآورنده و تدبیرکننده عالم یگانه است. [[اثبات]] [[وحدت]] عالم به دو روش تبیین شده است: یکی اینکه شکل عالم کروی است، بنابراین، غیر از این عالم، عالم دیگری وجود ندارد؛ زیرا با توجه به کروی بودن شکل عالم، اگر عالم دیگری وجود داشته باشد، تماس دو عالم در نقطهای خاص واقع خواهد شد، و میان آن دو خلأ پدید خواهد آمد و خلأ نیز محال است<ref>سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۲۶.</ref>. این دو مقدمه نزد [[فلاسفه]] پیشین مسلم و [[مبرهن]] بود، ولی امروزه مورد تردید و [[انکار]] واقع شده است<ref>حائری یزدی، عبدالکریم، درر الفوائد، ج۱، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>؛ زیرا برخی از مقدمات آن بر پایه هیئت قدیم [[استوار]] است که ابطال گردیده است<ref>مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۲.</ref>. تقریر دیگر [[اثبات]] [[وحدت]] عالم، این است که تحقیق [[علمی]] در [[عالم طبیعت]] بیانگر آن است که اجزاء و ابعاض آن، به هم پیوسته بوده و نسبت به یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند. نظریه حرکت جوهری نیز مؤید این مطلب است؛ زیرا صورتهای جوهریهای که بر ماده واحده وارد میشوند، در واقع یک صورت جوهریه سیالاند و [[اعراض]] نیز تابع و لاحق جوهر میباشند. بنابراین، میان اجزای عالم، نوعی وحدت [[حاکم]] بوده و [[نظام]] جاری در آن یگانه است. از سوی دیگر، عالم مادی، معلول عالمی نوری و مجرد از ماده و [[قوه]] است، چنان که میان علت و معلول نیز سنخیت وجودی حاکم است که بر اساس آن معلول با [[کمال وجودی]] خود، حکایتگر کمال وجودی علت در مرتبهای بالاتر است، بنابراین، مافوق نظام جاری در عالم طبیعت، نظامی [[عقلی]] و نوری مسانخ با آن وجود دارد که مبدأ و منشأ این نظام است و آن نظام عقلی به نظام [[ربوبی]] در [[علم الهی]] منتهی میشود. [[بدیهی]] است که علت علت چیزی، علت آن چیز و معلول معلول چیزی، معلول آن چیز است، بر این اساس چون سلسله علل به [[واجب]] الوجود [[متعال]] منتهی میشود، هر موجودی معلول و اثر او میباشد و جز [[خداوند متعال]] مفیض وجود عالم و [[مدبر]] آن نخواهد بود و علتهای میانی همگی مسخر او بوده و استقلالی در وجود و فعل خود ندارند، پس وجود [[پروردگار]] دیگری غیر از [[خدای متعال]]، محال است<ref>طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>. | |||
#اگر [[تدبیر]] عالم مستند به دو یا چند [[مدبر]] مستقل باشد، لازمه تفاوت آنها در ذات و صفات که مقتضای [[استقلال]] وجودی آنها نسبت به یکدیگر است و نیز لازمه اصل سنخیت میان علت و معلول این است که تکثر بر عالم وجود [[حاکم]] باشد و لازمه آن این است که یا اصلاً موجودی پدید نیاید<ref>صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۹۹.</ref>، یا چند [[نظام]] ناسازگار بر عالم حاکم باشد<ref>طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۴۷.</ref> و از آنجا که [[علم واجب]] الوجود بالذات [[علم حضوری]] است که عین ذات [[واجب]] است، نمیتوان دو یا چند واجب الوجود بالذات را فرض کرد که در ایجاد و [[تدبیر]] عالم توافق کردهاند؛ زیرا لازمه فرض مزبور [[نفی]] تعدد و مغایرت آنها در ذات و صفات بوده و [[خلف]] فرض است<ref>طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۴۸.</ref>. این [[برهان]] در [[حقیقت]]، «[[برهان تمانع]]» است که برخی بر [[اثبات]] [[توحید ذاتی]] و برخی بر اثبات [[توحید ربوبی]] اقامه کردهاند<ref>ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، مدخل برهان تمانع.</ref>. | |||
#همانگونه که آثار صنع و [[حکمت]] در [[جهان]] و [[ارسال رسولان]] دلیل بر وجود [[خداوند]] است، انتفای این آثار از خدای دیگر، دلیل بر عدم وجود آن میباشد؛ زیرا [[ربوبیت]] از صفات [[الوهیت]] است<ref>شبر، عبدالله، حق الیقین، ج۱، ص۳۴.</ref>. این [[استدلال]] در [[کلام]] [[نورانی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به فرزندش [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} اینگونه بیان شده است: «بدان ای فرزندم که اگر پروردگارت شریکی میداشت، [[رسولان]] او نزد تو میآمدند و تو آثار [[فرمانروایی]] او را [[مشاهده]] میکردی و [[افعال]] و صفاتش را میشناختی، ولی او – همانگونه که خود را وصف کرده - [[خدای یگانه]] است<ref>نهج البلاغه، وصایا، ش۳۱.</ref>. توضیح این که اگر غیر از [[پروردگار متعال]] خدای دیگری بود، میبایست بتوان او را از طریق افعال یا صفات افعال، یا [[صفات ذات]] و یا ذاتش و یا از راه نقل، [[شناخت]]. به این احتمالات در کلام امیرالمؤمنین{{ع}} اشاره شده است. از راه فعل دلیلی بر وجود [[پروردگار]] دیگری وجود ندارد؛ زیرا وجود فعل بر وجود فاعل دلالت دارد نه بر تعدد فاعل آن، از راه صفات [[افعال]] نیز دلیلی بر وجود خدایی دیگر در دست نیست؛ زیرا [[نظم]] و [[اتقان]] عالم کنونی بر وجود مدیری عالم و [[حکیم]] دلالت میکند و بر تعدد آن دلالتی ندارد. [[اثبات]] ذات پروردگاری دیگر از طریق صفات ذاتی او نیز ممکن نیست؛ زیرا [[علم]] به وجود صفات ذاتیه که عین ذاتند فرع علم به ذات است، اگر علم به ذات متفرع بر علم به صفات ذاتیه باشد، دور [[باطل]] لازم خواهد آمد. از راه نقل نیز آنچه تاکنون از طریق [[پیامبران]] نقل شده وجود [[خدای یگانه]] است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۶، ص۶۱.</ref>. گفته شده است: این [[استدلال]] اقناعی است نه برهانی؛ زیرا اگر مقصود این است که اگر خدای دیگری وجود داشته باشد باید با افعال و صفات ویژهاش شناخته شود، چنین ملازمهای وجود ندارد، چون خواه دو [[خدا]] از نظر [[حقیقت]] متفق باشند یا مختلف، [[اختلاف]] در افعال و آثار آنها لازم نیست و اتفاق آن دو در لوازم و آثار امکان پذیر است و اگر مقصود این است که خدای دیگر آثار و افعالی داشته باشد، هر چند مختص به او نباشد، دلیلی بر بطلان [[تالی]] وجود ندارد و میتوان [[نظام]] کنونی عالم را اثر مشترک آن دو دانست، چون مدلول نظام کنونی وجود [[آفریدگار]] و [[مدبر]] است، و بر [[وحدت]] و تعدد آن دلالتی ندارد<ref>ابن میثم، شرح نهج البلاغة، ج۵، ص۲۳.</ref>. اشتراک دو خدا در آثار و افعال دو گونه متصور است: یکی این که هر یک در هر پدیدهای تأثیر مستقل داشته باشد، این فرض مستلزم توارد دو علت مستقل بر معلول واحد بوده و محال است. دوم تأثیر آن دو در یک پدیده به صورت غیر مستقل است که مستلزم محدودیت فاعلیت آن دو بوده و با [[مقام]] [[الاهیت]] سازگاری ندارد<ref>ربانی گلپایگانی، علی، الإلهیات فی مدرسة اهل البیت{{عم}}، ص۱۱۵.</ref>. | |||
#تفرد در صنع و [[تدبیر]]، کمال، و اشتراک در آن، [[نقص]] است، و [[واجب]] الوجود بالذات واجد همه [[کمالات]] و پیراسته از همه نواقص است<ref>شبر، عبدالله، حق الیقین، ج۱، ص۳۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۵۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |